loading...
انقلاب اسلامی
پوریا بصیری بازدید : 229 سه شنبه 29 دی 1394 نظرات (1)

[Email address]

    

    

    

 

فساد دربار شاه:

دراینگزارشبهفسادهایجنسیخاندانپهلویخواهیمپرداخت:

ازجملهاینمراکزفساددرایندورانبهشرحذیلاست:

 

۱ کاخجوانان

 

دردوره‌ایکهایرانبهفکرحلمشکلاتنسلجوانخودبود،دربرخیازکشورهایدنیاخانه‌هاییبهنام «خانه‌یجوانان»برپاشدهبود،کهدرجذبجوانانوگذراندناوقاتفراغتآنانموفقیت‌هاییداشتند. هدفاینخانه‌هافراهمآوردنامکاناتمناسببرایمسافرتجوانانبهکشورهایمختلفوآشناییآنانبهنقاطمختلفدنیاونیزایجادزمینه‌مناسببرایگذراندناوقاتفراغتجوانانبود.

 

اینخانه‌هابیشترمورداستفاده‌یجوانانمسافرویاگروه‌هایگردشگرقرارمی‌گرفت. کاخجواناندردوره‌پهلویدرپیناکارآمدی‌هاینظامآموزشیحاکمشکلگرفتوقرارشداینخلاءآموزشیباتاسیسکاخجوانانپرشود. فرحپهلویکهبهنوعیمجریبرنامه‌هایفرهنگیغربدرایرانبودباهدفتثبیتحکومتچندیناقدامانجامدادکهگسترشرادیووتلویزیون،ایجادموزههنرهایمعاصر،فرهنگسراینیاوران،جذبروشنفکران،وتاسیسکاخجوانانازجمله‌ایناقداماتبود. طرحیکهدراواسطدهه‌ی ۱۳۴۰برایجذبجواناندرایرانپیادهشددراقتباسیازبرنامه‌سازمان‌ها،انجمن‌هاوموسساتیبودکهدرکشورهایمختلفبهویژهامریکاواسرائیلدرامورجوانانفعالیتداشتند. دردوره‌نخستوزیریعلیامینیدرسال ۱۳۴۰ سازمانیبهنام «سازمانرهبریجوانان»تاسیسشدهبودکهدرواقعنخستینتشکلمربوطبهجوانانبهشمارمی‌رفت. اینسازماندرزمینه‌هایمختلفچونورزش،سخنرانی،تئاتر،موسیقیوالبتهبهجزمسائلسیاسیبهمدتچهارسالفعالیتکردوبهدلیلعدماستقلالمناسبازسویجوانانبهباشگاهیورزشیتبدیلگردید.

 

دردوره‌ایجادکاخجواناناغلبدانشجویانودانشگاه‌هایکشورسیاسیبودندوگروه‌هایمذهبیوغیرمذهبیدرکشورفعالیتمی‌کردند. دست‌اندرکارانحکومتکهدرجذبدانشجویانبهخودناموفقبودند،سعیمی‌کردندباایجادفضاهایمتفاوتبرایجوانان،ازتمایلآنانبهسمتسیاستجلوگیریکنند. اماگذشتزماننشاندادکهبسیاریازجوانانعضوکاخبهجرگه‌سیاسیونمخالفرژیمپیوستندوکاخراپوششیبرایفعالیت‌هایسیاسیخودقراردادند. ازاینروعضویتدرکاخبهمعنیهمسوییبااهدافموردنظررژیمبهشمارنمی‌رفت.

 

باتمهیدمقدماتیونیزپسازبهپایانرسیدنکارساختمانی‌،اولینشعبهکاخجواناندرجادهشمیرانتهران،بالاترازسهراهضرابخانه،درشب ۴ آبان‌ماه ۱۳۴۵بهدستمحمدرضاپهلویافتتاحگردید. اولینقدمدربهره‌برداریازکاخاعلامموجودیتآندرقالبشخصیتحقوقیبود. اساسنامه‌ایبدینمنظورتدوینشدوهیئتمدیره‌ایبدینمنظورازسویامیرعباسهویداـنخستوزیروقتـانتخابومشغولبهکارشد. اعضایهیئتمدیره‌انتخابیغلامرضانیکپی،فتح‌اللهستوده،پروینثابتی،منوچهرپیروز،محمدرضاگودرزی،ونردینامیرطهماسببود. شعبه‌مرکزیکاخجوانانروبه‌رویحسینیهارشادقرارداشت.

 

اینشعبهکهبعدهاکاخمرکزیعنوانگرفتبرفرازیکبلندیساختهشدهبود،دربنایآنکتابخانه،سینما،کافهتریا،اتاق‌هایشطرنج،وموسیقیوبیلیاردتعبیهشدهبودودرحیاطآناستخریبزرگبرایدخترانوپسرانساختهشدهبود. هرروزدرسالناجتماعاتآنبرنامه‌هایمتنوعازقبیلفیلموکنسرتوسخنرانیبهاجرادرمی‌آمد.

درجریانافتتاحشعبجنوبیوغربیدرتهرانمسئولانکاخاعلامکردندبهمنظوربهوجودآمدنمحیطمناسببرایپرورشذوقواستعدادونیروهایفکریجوانانشهرستانیدرشهرستان‌هانیزشعبکاخجوانانتاسیسشودکهدرتبریز،کرمان،اصفهان،شهرری،رشت،سنندجوشعباتیایجادگشت. بااوج‌گیریمبارزاتمردمیعلیهرژیموبروزدرگیری‌هابینمردموعواملرژیمکاخ‌هایجوانانازجملهمراکزموردحمله‌مردمبودوبسیاریازساختمان‌هایآناندرآتشخشمانقلابیمردم ‌سوختتااین‌کهدربهمن ۱۳۵۷ باپیروزیانقلابکاخ‌هایجوانانبهسازمانملیامورجوانانتغییرنامدادودرساختمان‌هاوموسساتبرجایماندهازکاخجوانانبرنامه‌هایمذهبیاسلامیپیادهشد.

 

۲- دربارشاه

 

فساددربارنهتنهادرچهاردیواریکاخ‌هایپهلوینماند،بلکهدرتمامارکانرژیمریشهزد. نهادهایرژیمهرچهبهدربارنزدیک‌تربودند،بیشتربهمظهرفسادتبدیلمی‌شدندوکمکمازدرونمی‌پوسیدندوناگهانفرومی‌ریختند. شاهدرفسادجنسیبی‌مبالاتیرابهاوجرساندهبود. درباراودائممحلرفتوآمدفواحشخارجیومعشوقه‌هایداخلیبود. اوازدورانجوانیتااندکیپیشازمرگدستاززن‌بارگیبرنداشت. حتیلحظاتیکهملتایرانبرایسرنگونیاودرسرتاسرکشوربسیجشدهبودندودرخیابان‌هاصدایرگبارومرگبرشاهدرهمپیچیدهبوداودربارگاهخویشبی‌اعتنابهواقعیت‌هایبیرونیبهعشق‌بازیمشغولبود. شایدرفتارجنون‌آمیزجنسیمحمدرضابی‌تأثیرازمادرشنبود؛زیرامادرشبهاوسفارشمی‌کرد: «ازقدیموندیمگفته‌اندبههرچمنکهرسیدیگلیبچینوبروشاهودلالمحبتاو،علمدررابطهبااخلاقجنسیبهایناعتقادرسیدهبودندکهمردانبزرگاحتیاجبهیکسرگرمیدارندومسئلهجنسیبهترینسرگرمیاست. بهگزارشعلمیکروزشاهوعلم «درباره‌دوستانمؤ‌نث،گپمی‌زدند» . شاهازپیرشدنمعشوقه‌هاصحبتمی‌کردوافزود «باوجودهمه‌یاین‌هااگراینسرگرمی‌هاراهمنداشتیمبهکلیداغونمی‌شدیم.» علمنیزکهدرفسادجنسیدستکمیازشاهنداشت،درتأییدشاهگفت: « همه‌مردانیکهمسئولیت‌هایخطیربهعهدهدارند،نیازبهنوعیسرگرمیدارندوبهعقیدهمنمصاحبتجنسلطیفتنهاچاره‌یکارسازاست». مسئلهمهمیکهبرفسادجنسیشاهدامنمی‌زد،فساداخلاقیخواهرانشاشرفوشمسبود. اشرفوشمسکهازنقطهضعفشاهآگاهبودند، «دخترانزیبارابهاومعرفیمی‌کردندوآنانرابهداممی‌انداختندوبرایمحمدرضابهکاخمی‌آوردند.

گرچهشخصیت‌هایپیرامونیمحمدرضاشاه،پدر،مادر،خواهران،وزیردفاعدربارودوستاناونقشبسزاییدرزمینه‌‌سازیفسادجنسیشاهداشته‌اند؛اماعاملاصلی،شخصیتخودشاهبود. برایروشنشدنعواملوابعادموضوع،مروریبرفسادجنسیمحمدرضاشاهبی‌مناسبتنیست.

 

۳- کاباره‌ها

 

کابارهمحلیاستعمومیکهدرآننوشیدنی‌هایالکلیوغیرالکلیوگاهغذاهایسبکعرضهمی‌شود. مکانیعمومیوسرپوشیدهاستکهدرآنبررویسکوییاجراینمایشموزیک،آواز،تئاتر،رقصیاکمدیمی‌شودوتماشاگرانبررویصندلی‌هاییدرپیرامونسکونشستهوبهخوردنوآشامیدنمی‌پردازند. صنعتکاباره‌داریدرایرانعمرچندانینداردوکابارهدرایرانتکاملیازبنگاه‌هایشادمانی ۳۵ تا ۴۰ سالقبلمی‌باشد.

 

ازمراکزتجمعکاباره‌هادرتهرانقدیم،خیابانلاله‌زاربود. کاباره‌هایمعروفتهرانقدیمعبارتبودنداز: کابارهمولن‌روژوکابارهمیامیودرشیرازکابارهکازابامعروفیتداشت. درزبانعوامبهکاباره،گاهرقاص‌خانههمگفتهمی‌شد. پرویزراجیسفیرشاهنشاهدرانگلیسداستانخلوتکردنشاهوخانم «مورین»درتالارپذیراییسفارتایراندرانگلیسراآوردهاست. شاهدیوانهعیاشیبود،اونهمانندیکپادشاهباوقار،بلکهمانندیکلاتهرزهبهدوره‌گردیدرخارجازکشورمی‌پرداخت.

 

۴ سینمایایرانآنزمان

 

ازدیگرمراکزفساددرعصرپهلویسینمابودکهالبتهمفاسدرژیمدرسینمابهحدیبودکهبسیاریازنویسندگان،سینمارایکیازعواملاصلیرواجابتذالوفحشادرجامعه‌آنعصردانستهوبرآنتاختهوآزادیاعطاییکهسیاست‌گذارانبهسینماداده‌اندرانکوهشمی‌نمودند: «اینصحنه‌هایافتضاحورسواییکهباکمالآزادیوقاحتدرپرده‌یسینمانمایشمی‌دهندوستاره‌هایایرانیبابدن‌هایلختوعریاندرحالرقصوهمآغوششدنباجنسمخالفدرپردهظاهرمی‌شوند،جزرموزبی‌عفتیوهرزه‌گیوبی‌بندوباریوشهوت‌پرستیوجنایتچیزدیگریرابهتماشاکنندگانیادنمی‌دهدمفاسدیچونشیوعمدهاوآرایش‌هایتازه،رذایلاخلاقی،دلسردیزنوشوهر،اتلافوقت،آلودگیروحو»روزنامه‌رستاخیزکهدرسال‌هایعصرپهلویخودراداعیه‌داربررسیسینمایایرانوانمودمی‌کرد،تاحدیآشکاربهمبحثابتذالورواجآن‌هابهامی‌دادکهباعثشگفتیبود. انعکاسنگرش‌هاینویسندگاندرخصوصروش‌هایبازیگریدراینروزنامهبدینصورتبود: «یکیازآنچیزهاییکهدستوپایبازیگرانمارامی‌بندد،چیزیاستکهدرایناجتماعاسمشرا(آبرو) گذاشته‌اند. اگریکبازیگردرصحنهبهفکرآبرویشباشد،بازیگریاستبی‌آبروعاملدیگریکهدستوپایبازیگرایرانیرامی‌بندد، (نجابت) است». فساددرسینمایایراندرطول ۵۰ سالدورانحکومتپهلویبهحدیبودکهروحانیتازقدمگذاشتندرسینمااحترازمی‌کرد . روحانیتودرراسهمه‌آن‌هاامامخمینیسینماراازعواملاصلیابتذالوفسادجوانانمی‌دانستندوازآثاریکهدینوارزش‌هایدینیرادرفضاییازعریانیوبی‌عفتیهتاکیمی‌کند،موردحملهقرارمی‌دادند؛شهیدمرتضیمطهریحتیبراینقدفیلم «محلل»واردسینمانشدوفقطصدایضبطشده‌آنراکهتهیهشدهبودگوشکرد.[

۵- سفارتخانه

نمایندگی‌هایسیاسیایراندرخارجازکشورنیزبهمراکزفحشاءوفسادتبدیلشدهوسفارتایراندرآمریکانقشمهمیدراینموردداشتهوازاینطریقحلالبسیاریازمسایلسیاسیبودهاست. علیشهبازییکیازنیروهایگاردشاهنشاهیوسرتیممحافظشاه،کسیکهتاپایانعمر،درخارجازکشور،مغرب،پاناما،آمریکاومصراوراترکنکرد،درخاطراتخود،پردهازشبکه‌ایبرمی‌داردکهبرایفسادوزن‌بازگیشاهفعالیتمی‌کردند. اومینویسد « ازوقتیکهعلموزیردربارشد،دروزارتخانهویتشکیلاتیویژهبرایسرگرمیشاهدرستکردهبودکهاعضایآنسازمانعبارتبودنداز؛خودعلم،افسانهرام،سیروسپرتوی،امیرمتقی،ابوالفتحآتابای،کامبیزآتابای،هرمزقریب،سلیمانی،سرهنگجهان‌بینی،عباسحاج‌فرجی،حسینحاج‌فرجی،ابوالفتحمحوی،خانمآراستهوسرهنگاویسی. تعدادیخارجیهمباآن‌هاهم‌کاریداشتند. اینتشکیلاتیکبودجهسرسام‌آورداشت.» اودرموردوظیفهاینتشکیلاتمی‌گوید: «کارشاناینبودکهخانم‌هایشوهردارودخترانبختبرگشتهویاهمسرانودخترانکسانیراکهمی‌خواستندمقامیبگیرند،برایشاهبیاورند.»

مسئلهزن‌بارگیشاهبهخارجازکشورنیزسرایتکردهبود. شهبازیمحافظشاهمی‌نویسد،علمبرایعیاشیشاهدرخارجازکشورنیزتشکیلاتیدرستکردهبودو «عده‌ایمأموریتداشتندکهدرخارجازکشورهنگاممسافرتبرایاوقبلاًهمهچیزراآمادهکنند. البتهاکثراًدرمسافرت‌هااردشیرزاهدیوحسیندانشوروسرهنگجهان‌بینیومصطفینامدارسفیرشاهدراطریشعهده‌دارآوردنخانمهایمتعددیبودند. ارتشبدفردوستکهخودیکیازدلالانفسادمحمدرضابود،می‌گوید: درمسافرتشاهبهنیویورک « مندونفررابهمحمدرضامعرفیکردم،یکیگریسکلیبودکهدرآنزمانآرتیستتئاتربودودوباربااوملاقاتکردومحمدرضابهوییکسریجواهربهارزشحدودیکمیلیوندلارداد. اینزنبعداًهمسرپرنسموناکوشد نفردومیکدخترآمریکایی ۱۹ سالهبودکهملکهزیباییجهانبود چندباربامحمدرضاملاقاتکردوبهاونیزیکسریجواهردادکهحدودیکمیلیوندلارارزشداشت.» ازهمهفعال‌ترمحمودخوانساریبودکهدخترانجواندانشجویایرانیرامی‌آورد.» بهگفتهفریدونهویداسفیرشاهدرسازمانملل،فساددربارشاهابعادخطرناکیداشت؛ «ولیگرفتاریاصلیدراینقضیهفقطمسئلهرشوه‌خوارییادریافتحقکمیسیونتوسطخانوادهسلطنتنبود؛بلکهاقداماتآن‌هاالگوییبرایتقلیددیگرانمی‌شدوبهصورتمنبعیدرآمدهبودکهجامعهرادرهرسطحیبهآلودگیمی‌کشاندبههمینجهتازسال ۱۳۵۰ تاسال ۱۳۵۷ تنهادربازرسیشاهنشاهی۳۷۵۰ پروندهسوءاستفادهکلانتشکیلشدکهعموماًبهدادگستریارجاعگردید»؛ولی «پرونده‌هاطبقدستورشفاهیوزیردادگستریبایگانیمی‌شدومحمدرضانیزاهمیتیبهاینامرنمی‌داد.»

 

فسادجنسیوخاندانپهلوی

 

فسادجنسییکبیماریعمومیاستکهدامنبیشترپادشاهانمستبدراآلودهکردهاست. داستانهایهزارویکشب،حرمسراهایقاجاروعشقهایبیمارگونهپادشاهانایرانهمهنشانازفساددرباروحساسیتبیرونازدرباردارد. امادربارمحمدرضاپهلویازدوجهتباسلفخودمتفاوتبود. محمدرضابرایکاستنازقبحزن‌بارگیرعایتاحکامشرعیرانمی‌کردوفسادمختصبهمرداندربارنبود. خواهران،دخترانوزناونیزازاینقاعدهمستثنینبودند.

شاهدرفسادجنسیبی‌مبالاتیرابهاوجرساندهبود. درباراودائممحلرفتوآمدفواحشخارجیومعشوقه‌هایداخلیبود. اوازدورانجوانیتااندکیپیشازمرگدستاززن‌بارگیبرنداشت. حتیلحظاتیکهملتایرانبرایسرنگونیاودرسرتاسرکشوربسیجشدهبودندودرخیابانهاصدایرگبارومرگبرشاهدرهمپیچیدهبوداودربارگاهخویشبی‌اعتنابهواقعیتهایبیرونیبهعشقبازیمشغولبود. شایدرفتارجنون‌آمیزجنسیمحمدرضابی‌تأثیرازآموزه‌هایمادرشنبود،زیرامادرشبهاوسفارشمی‌کرد: «ازقدیموندیمگفته‌اندبههرچمنکهرسیدیگلیبچینوبرو!»

 

شاهودلالمحبتاو،علمدررابطهبااخلاقجنسیبهایناعتقادرسیدهبودندکهمردانبزرگاحتیاجبهیکسرگرمیدارندومسئلهجنسیبهترینسرگرمیاست. بهگزارشعلمیکروزشاهوعلم «دربارهدوستانمؤنث،گپ»می‌زدند. شاهازپیرشدنمعشوقه‌هاصحبتمی‌کردوافزود «باوجودهمهاینهااگراینسرگرمی‌هاراهمنداشتیمبهکلیداغانمی‌شدیم.» علمنیزکهدرفسادجنسیدستکمیازشاهنداشتدرتأییدشاهگفت: «همهمردانیکهمسئولیتهایخطیربهعهدهدارندنیازبهنوعیسرگرمیدارندوبهعقیدهمنمصاحبتجنسلطیفتنهاچارهکارسازاست.»

مسئلهمهمیکهبرفسادجنسیشاهدامنمی‌زد،فساداخلاقیخواهرانشاشرفوشمسبود. اشرفوشمسکهازنقطهضعفشاهآگاهبودند، «دخترانزیبارابهاومعرفیمی‌کردند.» و «دخترانجوانرابهدام»می‌انداختندوبرایمحمدرضابهکاخمی‌آوردند. گرچهشخصیتهایپیرامونیمحمدرضاشاه،پدر،مادر،خواهران،وزیردربارودوستاناونقشبسزاییدرزمینه‌سازیفسادجنسیشاهداشته‌اند؛اماعاملاصلی،شخصیتخودشاهبود. برایروشنشدنعواملوابعادموضوعمروریبرفسادجنسیمحمدرضاشاهبی‌مناسبتنیست.

محمدرضادراوایلجوانیکهبرایتحصیلبهمدرسهله‌روزهسوئیسرفتهبود،عاشقیکیازمستخدمه‌هایمدرسهشدوپسازبرقراریارتباط،دخترکراحاملهکرد. محمدرضاباکمکفردوستباپرداختپولازآندخترکخواستندتاسقطجنینکندومدرسهراترکنماید. رضاشاهپسازبازگشتمحمدرضاازسوئیسبهملکهمادرسفارشکردکهبرایجلوگیریازرابطهمحمدرضابازنانناباب،یکخانمیبرایاوبهدرباربیاورند. درباریانبرادرزادهساعدمراغه‌ایراکهزنمطلقه‌ایبهنامفیروزهبودباپرداختماهیانهسیصدتومانبهدربارآوردندوتاازدواجمحمدرضاوفوزیهبااوبود.

شاهپسازازدواجبافوزیههمچنانبهروابطنامشروعخودادامهمی‌دادوهمینامرموجبشدتا «ملکهفوزیهازماجراهایعاشقانهاوخشمگین»شود. شاهباحضورفوزیه،عاشقدختریبهنام «دیوسالار»شد،اوکههنوزبهتشریفاتاسکورتمبتلانشدهبود،بایکدستگاهاتومبیلبهمنزلدخترکمی‌رفت. باشیطنتارنستپرونموضوعبهاطلاعفوزیهرسید. پرونفوزیهراسرقراربردووقتیمحمدرضاازخانهدیوسالاربیرونآمد،اورامشاهدهکرد. فوزیهنیزبهتلافیخیانتشاهباتقیامامیدوستشدواختلافاتشاهوفوزیهازآنپسشدتگرفتوسرانجاممنجربهطلاقگردید. پسازطلاقفوزیه،شاهمجدداًبه «زندگیپرعیشونوششبهادرکلوپ‌هایدانس ادامهداد. شایعاتزیادیدربارهاسمخانمهاییبودکهدراینرفتوآمدهابااعلیحضرتدیدهمی‌شدند.»

 

شاهدرایندورهاززندگی‌اش «حتیآپارتمانهاییدرتهراندستوپاکردتابتواندبازنانجوانخلوتکند.»

معروفترینمعشوقهشاهدرایندوره،پروینغفاریبود. پروینغفاری، «۱۶ـ۱۷ ساله،موبور،زیباوبلندقد»،دخترمیرزاحسینغفاریهمدانییکیازکارمندانمجلسشورایملیبود. فردوستیکروزدرباشگاهافسرانباویومادرشآشناشدوچونسلیقهشاهرامی‌دانستاورابهشاهمعرفیکرد. سرانجامبادلالیفردوست،ترتیبملاقاتویباشاهدرسرخحصاردادهشد. پروینغفاریکمکمبهدربارراهیافتودرحالوهوایملکهشدن،ازشاهحاملهشد. اماشاهویرامجبورکردتاتوسطپروفسورعدلدوستشاهسقطجنینکند. شاهپسازبهبودیپروین،خانه‌ایدرخیابانکاخنزدیککاخمرمربرایویخریداریکردتابهوینزدیکترباشد. سرانجامپسازمدتیپروینازچشمشاهافتادوازدربارراندهشد. پروینغفاریپسازپیروزیانقلاباسلامیخاطراتخودرادرکتابیبهنام «تاسیاهی»منتشرکرد. پروینغفاریدراینکتابنشانمی‌دهدکهشاهچقدرموجودجلفیبوده،تاآنجاکهخودبهتنهاییدرخیابانهابهدنبالشکاردخترانمی‌افتادهاست.

شاهجلافترابهحدیرساندهکهچندبارازدیوارخانهپروینبالارفتهاست. اودورهبعدازطلاقفوزیهراچنینترسیممی‌کند: «درتهرانآنروزگارشایعبودکهبرایشبهایتنهاییاودخترانیزیباراشکارکردهوبهدربارمی‌برند. حتینامدختریایتالیاییبهنام ”فرانچیسکا“درلیستمعشوقه‌هایشاهبود.»

غفاریدراینکتابیکی «ازخصوصیاتبارزشاهرازن‌بارگی»اومی‌داندکه «دستازهرزگیبر‌نمی‌داشتودرتمامبزمهایشبانهبادریدگیبهزنانودخترانچشممی‌دوختوبهبهانه‌هایمختلفسعیمی‌کردباآنهاتنهاباشدویاآنانرابهرقصدعوتکند.»

شاهباتداومحکومتپهلویهاولزومداشتنولیعهدناچارشددرسال ۱۳۲۹ باثریاازدواجکند. امااینازدواجپسازهفتسالثمریبرایدودمانپهلوینداشتوثریانیزازدربارراندهومطلقهشد. پسازجداییشاهازثریا،زندگیعشقیشاهرونقگرفتوبهقولویلیامشوکراس،شاه «یکباردیگرالواطی‌هایشراازسرگرفت. بعدهاسیادریکیازگزارشهایشدربارهشاهمتذکرشدکهسلیقهاوجنبهجهانیداردوهمهنژادهارادوستدارد.» شایدگزارشسازمانسیازیاده‌رویباشد. هیچگزارشیازاینکهشاهبهدخترانچینییاآفریقاییعلاقهداشتهباشدنرسیدهاستوبهگفتهملکهمادر «محمدرضادربرابردخترانموطلاییتسلیممحضبود. یکبارکهدرجوانیباهواپیمایآلمانیمسافرتمی‌کردعاشقمیهماندارانموطلاییهواپیماییلوفت‌هانزاشدهبودهمینمسئلهمدتهاموجببدبختیمحمدرضاشدهبودوپولهایزیادیراصرفمیهماندارانلوفت‌هانزامی‌کردویکقسمتازدربارمسئولدعوتوپذیراییازمیهماندارانبود.» برادروخواهرشاههمکهاینموضوعرافهمیدهبودند،درترتیبضیافتمیهمانانهواپیماییبرایشاهفعالیتمی‌کردند. «رفیقه‌هاییکشبهوچندشبهفراوانیداشتکهمعرفآنهااشرفخواهرشوعبدالرضابرادرشبودند. اینهابیشترازردهمیهمانانخارجیهواپیماییهابودند.» شاهدرایندورهعلاوهبرمراودهبامیهماندارانموطلاییاروپاییبهعشقدخترانآمریکایینیزمبتلاشدهبود. «درمسافرتهایشبهآمریکاهمزنهایمتعددیرامی‌دیدکهدولوبهاومعرفیمی‌کرد.» شاهکمکمعاشقستاره‌هایسینماییوملکه‌هایزیباییمی‌شدوباهزینه‌هایسرسام‌آوربهمرادمی‌رسید. ارتشبدفردوستکهخودیکیازدلالانفسادمحمدرضابود،می‌گوید: درمسافرتشاهبهنیویورک «مندونفررابهمحمدرضامعرفیکردم،یکیگریسکلیبودکهدرآنزمانآرتیستتئاتربودودوباربااوملاقات [کرد] ومحمدرضابهوییکسریجواهربهارزشحدودیکمیلیوندلارداد. اینزنبعداًهمسرپرنسموناکوشدنفردومیکدخترآمریکایی ۱۹ سالهبودکهملکهزیباییجهانبودچندباربامحمدرضاملاقاتکردوبهاونیزیکسریجواهردادکهحدودیکمیلیوندلارارزشداشت.»

معروف‌ترینمعشوقه‌هایشاهدرایندورهگیتیخطیربودکهدرآستانهازدواجبافرح «حدودیکمیلیونتومانپولنقدوهمینحدودجواهربهاودادهشدوراهیرمشد.»

بازشاهدرسال ۱۳۳۸ برایبهدنیاآوردنولیعهدبافرحازدواجکرد. بااینکهسنشاهدرایندورهروبهکهولتمی‌رفت،امادرفسادهرروزبدترازگذشتهمی‌شد. درهمیندورهبودکهافراطمحمدرضادرزن‌بارگیموجبتیرگیروابطشاهوفرحشد. شاهودرباربدونتوجهبهموقعیتملتومملکتجلافترابهحدیرساندهبودندکهبامؤسساتفسادجنسیاروپارابطهبرقرارکردند. یکیازاینمؤسسات،مؤسسهمادامکلود، «یکیازموفق‌ترینومعتبرترینشبکه‌هایدخترانتلفنیپاریس»بود. اینمؤسسهبودکهدختریبهنام «آنژ»رابهشاهمعرفیکرد. اوباهواپیمابهایرانآمدومورداستقبالیکیازکارمندانوزارتخارجهقرارگرفتودرهتلهیلتوندریکسوئیتساکنشد. سهروزآدابحضورنزدشاهرابهویآموختند، «وقتیشاهآنژرادید،بهقدریازاوخوششآمدکهاورادرتهراننگهداشتند». امااواززندگیدرتهرانخوششنیامد،بعدازششماههنگامیکهقصدبازگشترانمودبهاواخطارکردندکه «تونمی‌توانیازاینجابروی،اعلیحضرتازتوخوششمی‌آید». ولیسرانجاماوموفقشدایرانراترکگوید.

مراودهشاهودرباربااینمؤسسهادامهداشت،اینمؤسسه «برایشاهومقاماتدربارصدهادختربهتهرانمی‌آورد،همهاینهاعادیمی‌نمودوبخشیازسبکزندگیپهلویهابهشمارمی‌رفت». ولیناگهاندرایرانیکخبرعشقیازشاهمنتشرشدوسپسکاخشاهرانیزمتشنجکرد. «دراوائلسالهای ۱۹۷۰ (۱۳۵۰) دردرباروبازارزمزمه‌هاییرواجیافتحاکیازاینکهشاهعاشقشدهاست. آنهمنهعاشقیکدختراروپایی،بلکهیکدخترنوزدهسالهایرانیباموهاییکهبهرنگطلابود. می‌گفتندنامشگیلدااست.»

داستانگیلداپرحادثه‌ترینداستانهایهزارویکشبدربارپهلویبود. شاهبی‌مهابااورابهکاخآوردورسماًجزءدربارشد. فرحازگستاخیشاهسختبهتنگآمدودعواودرگیریراآغازکرد. گیلدادخترسرلشکرآزادیکیازافسراننیرویهواییاصفهانبود،درسفریکهشاهبهاصفهانرفتسختشیفتهاوشدواوراباخودبهتهرانآورد. مادرمحمدرضا،داستانگیلداراچنینتشریحمی‌کند: درسال ۱۳۵۱ سرلشکرآزادبرایاینکه «خودشرابهمحمدرضانزدیککند»،ازدخترشاستفادهکرد،اوراهنگامسفرمحمدرضابهاصفهانباخودآوردودرهواپیماکنارمحمدرضانشاندومحمدرضاراخامخودشکرد. محمدرضاچنانشیفتهاوشدکه «نمی‌توانستدربرابرخواهشهایاونهبگوید»،شاهناماورابهخاطرموهایطلائیش،طلاگذاشت. کمکمحسرقابتفرحبرانگیختهشدوبحثطلاقپیشکشیدهشد. ملکهمادرازاینکهفرحنسبتبهایندخترحساسیتنشانمی‌داد،تعجبمی‌کندومی‌گوید: «فرحخودشراروشنفکرمی‌دانست. محمدرضادرمجالسبازنهایاینوآنودخترهایاینوآنمی‌رقصیدوآنهارادرآغوشمی‌گرفتومی‌بوسیدوفرحمی‌دانستکهمحمدرضاعلاوهبراوبازناندیگریهمرفتوآمددارد،امااونسبتبهایندخترفوق‌العادهحساسشدهبود.»

ملکهمادرعلتحساسیتبیشازحدفرحرااینمی‌داندکه «ایندخترفوق‌العادهقشنگبود». خصوصاًاینکهمحمدرضابهزیباییذاتیایندختراکتفانکردهبودواورانزدپروفسورتسهفرانسوی،دکترخانوادگیدرباردرامورزیباییفرستادهبودوباچندعملجراحی «خیلیدیدنیشدهبود.» سرانجامفرحبی‌تابشدووقتی «درسعدآبادچشمشبهطلاافتاد. جلورفتوکشیدهمحکمیبهگوشطلازد.»

مادرفرح،فریدهدیبادربزرگواریوگذشتدخترشفرحمی‌نویسد:

بی‌تفاوتیفرحنسبتبهکام‌جوییهایمحمدرضاباعثشدکهشاهجسارتراازحدبگذراندودستدختریکیازافسراننیروهایهواییرابگیردوبهعنوانمعشوقهخودبهکاخبیاوردمحمدرضادرداخلکاخجایگاهیرابهاواختصاصدادهبود. فرحباآنکهمی‌کوشیدنسبتبهاینمسائلبی‌تفاوتباشد،امایکبارکشیده‌ایمحکمبهگوشایندخترزد.

بلندپروازیهایخانوادهگیلداحتیحساسیتشاهراهمبرانگیخت. بهگزارشعلم،یکروزصبح «شاهخیلیبدخلقبود.» شاهعلتبدخلقیخودرامصاحبهخانوادهگیلدابایکروزنامهترکدانستکهگفته‌اند: «بااینکهشایعاتازدواج [دخترشانباشاه] بی‌اساساست،امابدونشکدخترشانمعشوقهشاهاست.»

اختلافاتشاهوشهبانو،شاهرابهایننتیجهرساندکهفرحراطلاقبدهد. ملکهمادربااوواردبحثشد،ولیشاهاعلامکرد: «چهعیبدارد؟اوراطلاقمی‌گویم. طلاقدرمیانمردمایرانیکامرمقبولاستوخیلیمردهازنشانراطلاقمی‌گویند»؛اماملکهمادرطلاقرابهصلاحندانستوباپادرمیانیویشاهوملکه «توافقکردندکهبهخاطرمصالحمملکتازهمطلاقنگیرند؛ولیمن‌بعدباهمکارینداشتهباشندوفقطدوستباشندوسپس،محمدرضابااینتصمیمآزادیخودشرابهدستآوردوفرحهمکارخودشرامی‌کرد.»

سرانجامگیلدانیزدلشاهرازدوتصمیمگرفتاورابهتیمسارخاتمفرماندهنیروهایهواییواگذارنماید. شاهعاشقپیشه‌ایبودکههرلحظهدلبهدامنکسیمی‌بستوبیت‌المالرابی‌هیچدغدغه‌ایهزینهوصلشمی‌کرد. شاهمدتیعاشق «سوفیالورن»،ستارهمعروفسینمایایتالیاییشدهبودودستوردادهبودتافرحگونه‌هایخودرابهشکلاوجراحیکند. شاهبرایرسیدنبهوصالسوفیالورناووهمسرشرابهایرانفراخواند،ولیتنهاهمسرش،کارلوپونتیبهایرانآمدودرضیافتکاخشاهشرکتکرد.

علیشهبازییکیازنیروهایگاردشاهنشاهیوسرتیممحافظشاه،کسیکهتاپایانعمر،درخارجازکشور،مغرب،پاناما،آمریکاومصراوراترکنکرد،درخاطراتخود،پردهازشبکه‌ایبر‌می‌داردکهبرایفسادوزن‌بارگیشاهفعالیتمی‌کردند. اومعتقداستازوقتیکهعلموزیرشد،دروزارتدربار «تشکیلاتیویژهبرایسرگرمیشاهدرستکردهبودکهاعضایآنسازمانعبارتبودندازخودعلم،افسانهرام،سیروسپرتوی،امیرمتقی،ابوالفتحآتابای،کامبیزآتابای،هرمزقریب،سلیمانی،سرهنگجهان‌بینی،عباسحاجفرجی،حسینحاجفرجی،ابوالفتحمحوی،خانمآراستهوسرهنگاویسی،تعدادیخارجیهمباآنهاهمکاریداشتند. اینتشکیلاتیکبودجهسرسام‌آورداشت.» اودرموردوظیفهاینتشکیلاتمی‌گوید: «کارشاناینبودکهخانم‌هایشوهردارودخترانبختبرگشتهویاهمسرانودخترانکسانیراکهمی‌خواستندمقامیبگیرند،برایشاهبیاورند.»

ویکههمیشههمراهشاهبودهاستدرموردمحلهایفسادشاهمی‌نویسد:

اینبرنامهگاهیدرکاخشهوندانجاممی‌شدکهمسئولآنابوالفتحآتابایبودهروقتحسیندانشوربرایشاهخانممی‌آورددرمنزلاردشیرزاهدیبرنامهانجاممی‌شد،موقعیکهامیرمتقیازدانشگاهشیرازخانممی‌فرستاددرمنزلعلمملاقاتصورتمی‌گرفتتابستانکهشاهبهنوشهرمی‌رفتبرنامهدستامیرقاسمیبودکهازدخترانساواکبهکاخرامسرمی‌آوردابتداکامبیزآتاباییکنفررابهکاخشهوندمی‌آوردوکارکهتماممی‌شد. جهان‌بینیبهعرضمی‌رساند: قربانآقایسلیمانیبامهماندرمنزلآقایابوالفتحمحویمنتظراستدوساعتبعدجهان‌بینیجلویدرورودیبهعرضمی‌رساند: قربانحسیندانشوربامهماندرحصارکمنتظرتشریف‌فرماییشماهستند

آقایشهبازیمی‌نویسدفسادشاهدرایناواخربهحدیرسیدهبودکه «شاهحتیوقتیکهبهزیارتامامرضا(ع) می‌رفتقبلاًعلممنشی‌اشکهافسانهرامبودرابایکیدوخانمازتهرانبهآنجامی‌فرستاد.»

بااینهمه،شهبازیدردفاعازشاهمی‌گوید: «خلاصهعلمبرایشاهبرنامهایدرستکردهبودکهشاهتاشانه‌هایشدرلجنفرورفتهبودوراهبرگشتهمنداشت.» اودرموردافراطعلممی‌نویسدکه «گاهیاتفاقمی‌افتادکهعلمشاهرادریکروزباسهتاچهارزنروبهرومی‌کرد.» محافظشاهداستانیراازعیاشیشاهوعلمدرجزیرهکیشنقلمی‌کند،کهنشانگراوجبی‌مبالاتیآنهاست. اومی‌نویسد:

بایکفروندهواپیمادرمعیتشاهوعلمبهجزیرهکیشرفتیم. علمدرفرودگاهگفتحفاظتلازمنیست،شاهرابرداشتوبرد. افسرنیرویهواییمسئولحفاظتدرکیشبهشدتازجانشاهمی‌ترسیدوخودخوریمی‌کرد،چندلحظهبعدباعصبانیتآمدوگفتشاهباسهخانملختکنارساحلقدممی‌زنند. «هرچهارنفرلختهستندوکارهاییانجاممی‌دهندکهواقعاًمنناراحتشدم»

شهبازیدرتوجیهآنافسرگفت: «شاههمآدماست،تفریحمی‌خواهد!» افسرباناراحتیجوابداد: «اینتفریحنیست.»

علمدرجایجایخاطراتخودبهعیاشیهایشاهوخوداشارهمی‌کند. اونشانمی‌دهدکهحتیازآوردندخترانسادهبهکاخنیزخوددارینمی‌کردند. علمدختریرابرایشاهبهکاخآوردکهخودشمی‌گوید: «دخترکیاخلوضعاستیادرستحسابیمایهدردسراست.» اودرموردسادگیایندختربهشاهمی‌گوید: «آنقدرسادهاستکهعلناًمرابهجایشاهگرفت،تعظیمغراییکردوبعدهمخودشراانداختتویبغلمننمی‌دانستمباچهزبانیبهاوبگویممنشاهنیستم.»

 

علمدرجایدیگرازخاطراتشداستانیرانقلمی‌کندکهاوایلسال ۵۵ دوستدخترسوئدیشاهدراثرخوردنچغالهبادامدلدردگرفتهبودواشتباهاًدکتررابرایدوستدخترفرانسویعلمبرده‌اند !

شاهنهتنهادرایرانبی‌مهاباوبی‌اعتنابهارزشهایملتایراندستبهفسادمیزد،بلکهبیهیچتوجهیبهشأنیکپادشاهدرخارجازکشورنیزازهیچتظاهریبهفسادکوتاهینمی‌کرد.

شاهدریکیازسفرهایخودبهونیزازفرماندارشهرتقاضایزنمی‌کند. فرماندارپاسخمی‌دهد: «اینکارمربوطبهرئیسپلیساست.» وقتیاینداستانبهآندرهئوتینخست‌وزیرایتالیارسیدازبی‌شخصیتیشاهتعجبکردوگفت: «اینتقاضاراعاریازنشانهنجیب‌زادگی»می‌دانم.

مسئلهزن‌بارگیشاهرادرخارجازکشورهمهطرفدارانشاهروایتکرده‌اند. علیشهبازیمحافظشاهمی‌نویسدعلمبرایعیاشیشاهدرخارجازکشورنیزتشکیلاتیدرستکردهبودو «عده‌ایمأموریتداشتندکهدرخارجازکشورهنگاممسافرتبرایاوقبلاًهمهچیزراآمادهکنند؛البتهاکثراًدرمسافرتهااردشیرزاهدیوحسیندانشوروسرهنگجهانبینیومصطفینامدارسفیرشاهدراطریشعهده‌دارآوردنخانمهایمتعددبودند. ازهمهفعال‌ترمحمودخوانساریبودکهدختراندانشجویایرانیرامی‌آورد.»

پرویزراجیسفیرشاهنشاهدرانگلیسداستانخلوتکردنشاهوخانم «مورین»درتالارپذیراییسفارتایراندرانگلیسراآوردهاست. شاهدیوانهعیاشیبود،اونهمانندیکپادشاهباوقار،بلکهمانندیکلاتهرزهبهدوره‌گردیدرخارجازکشورمی‌پرداخت. فریدونهویداسفیرشاهدرسازمانمللکهدریکیازمسافرتهایشبههمراهشاهدرپاریسبوده،می‌نویسد:

«شاهیکیدوروزعصرهاکهوقتآزادداشتبهچندکابارهشبانهسر‌زدومدتیرادرمصاحبتدخترانمعرفیشدهازسویدوستانخودگذراندکهبهآنهاهدایاییگرانقیمتنیزداد. چندماهبعددریکمجلسمیهمانیبهیکیازهماندخترهاییکهمدتیراباشاهسرکردهبودبرخوردمواوباافتخارفراوانانگشترالماسیراکهازشاههدیهگرفتهبودبهمننشانداد.»

عیاشیهایشاهدرسنموریسسوئیس،پایتختزمستانیشاهداستاندیگریاستکهخودنیازبهکتابیجداگانهدارد. خانممینوصمیمیکارمندسفارتایراندرسوئیسدرخاطراتخودپردهازفسادشاهبر‌می‌داردومی‌نویسد: «شاهدرمسافرتشبهسوئیسازهمانفرودگاهازفرحجدامی‌شدوبهدنبالعیاشیخودمی‌رفت. دریکیازاینمسافرتهاشاه «ازفرودگاهمستقیماًعازممحلاقامتیکیازستارگانمعروفشدوتمامساعاتبعدازظهررادرجواراوگذراند.» ویاینستارهسینمارا «بریژیتباردو»می‌داند. ویمعتقداست،فرحنیزازمقصدشاهآگاهبود. سفیرایراندرسوئیسچونتازهکاربودهاست،اطاقدونفره‌ایرابرایشاهوملکهتدارکدیدهبود،اماشاهبهویمتذکرمی‌شودکهشاهوملکهدریکاطاقنمی‌خوابند. اینموضوعبرایخانمصمیمیمعماشدهبودتاسرانجام «عیاشی‌هایشاه»و «زن‌بارگی»ویبهاوفهماندکه «چراشاهپیوستهاصرارداشتدراتاقخوابیجداازهمسرشبهسربرد.»

عیاشیهایشاهدریکمحیطسربستهانجامنمی‌شد؛بههمینجهتدربینمردمایرانزبانبهزبانمی‌چرخیدونفرتدردلهاایجادمی‌کرد. روزنامه‌هایاروپاییباهمهحمایتیکهازشاهبهعملمی‌آوردند،عیاشیهایشاهرانادیدهنمی‌گرفتندو «مطالبمتعددیاغلبدرمطبوعاتاروپاییراجعبهعیاشیهایشاهمنتشرمی‌شدکهخودمؤیدیبودبرزن‌بارگیشاه.» یکیازنویسندگانفرانسویبهنام «ژرادوویلیه»درکتابخودفصل‌بلندیرابهشرحماجراهایعشقیشاهاختصاصدادهاست. ویازمعشوقه‌هاییبهنام «دخی»ودخترزیباییازخانواده‌ایاشرافیبهنام «منیژه»ودختری ۱۹ سالهوتحصیلکردهدرانگلیسبهنامصفیه،دختر ۱۸ ساله‌ایبهناملیلیفلاحوهنرپیشهآلمانیبهنام «الگارآندرسون»و «ماریاگابریلا»دخترپادشاهبرکنارشدهایتالیاناممی‌برد. شاهتامرزازدواجباگابریلاهمرسید،ولیبهدلیلمسیحیبودنویبامخالفتآیت‌اللهبروجردیروبهروشد.

شاهچنانبی‌دغدغهازمشکلاتمردموسقوطخودبهعیاشیمشغولبودکهحتیدرآخرینماههایحکومتشدستازفسادجنسیبرنمی‌داشت. درسال ۱۳۵۶،سپیدهزندوّلوقاجارکهعضویازشبکهفسادشاهبود،دختریزیبا‌رویشانزدهسالهفرانسویبهنامماریلبیراشکاروبهدربارنزدشاهمی‌فرستد. اودرنزدیکیهایپیروزیانقلاباسلامیایرانراترکوبهفرانسهبازمی‌گردد. ویخاطراتخودرابهشکلرمانتیکبهنام «عشقمنشاهایران»منتشرکردهاست.

شاهدرایناواخرچناندرهرزگیفرورفتهبودکهحتیاگرچشمشبهعکسزیباروییمی‌افتاد،عنانازدستمی‌داد. کارتتبریکیراشاهزادهموناکوهمراهباعکسدخترشبرایشاهفرستاد،شاهتاچشمشبهعکسافتادگفت: «عجبدخترخوشگلیدارند،ایکاشمی‌توانستیمدعوتشکنیمبیایدتهران.»

شاهحتیتاآخرینلحظاتعمرشدستازهرزگیبرنداشت. بهگزارشاحمدعلیانصاریدوستوفاداروهمراهشاه «تازمانیکهحالشبهوخامتگراییدهنوزهمانروحیهزن‌بازیراحفظکردهبود.»

 

نوههایرضاخانازفسادمیگویدند :

 

پاتریکپهلویدرگفتگوبا “طاهرهبامدادنیا”بهافشاگریدربارهخاندانپهلویمیپردازدومیگوید: آمریکاورضاپهلویمنرادراروپاخفهکرده‌اند،نمی‌توانمکتابچاپکنم. مثلاینکهوجودندارم،سرویس‌هایمخصوصآمریکابهمناجازه‌حرفزدنهمنمی‌دهند. اگرحرفبزنمصدایقطره‌ایکهازطاقبیفتدراهمنمی‌دهد.ویدرادامهبهبیانخاطرهایکهازاولیندیدارخودباشاهبهیادداردمیپردازدوآنرااینطورعنوانمیکند: باراولمنرابهکاخسفیددرخیابانپهلوی (ولی‌عصرعج) بردند. شاهبالباسنظامیوتماممدال‌هایشایستادهبود،ثریاهمآنطرفبود،منفقطهفتسالمبود،واقعاازآنهاترسیدم،مثلخرگوشفرارکردم.

ویدرخصوصدرباریانشاهنیزگفت: اطرافیانهمهدزدبودند،دربارشاهاعجوبه‌ایبود. اززمانیکهمسلمانشدمدیگربهدربارنرفتمولیقبلازآنمی‌رفتمواوضاعرامی‌دیدم. واقعاخجالت‌آوربود.

 

نوهرضاخاندرادامهپیرامونشکافدردربارپهلویاظهارمیدارد: تنهاکسیکهدراینانقلابنبود،گاردشاهنشاهیبود. زمانیکهمردممی‌گفتند «مرگبرشاه»درباریانکادیلاکخودراکنارمی‌گذاشتندوبامردمشعارمی‌دادند. شاهدیگرکسیرانداشتونمی‌توانستبماند. البتهفرح،عاملمهمیبرایانقلاببود،ازبسکارهایزنندهکرد.

 

پهلویبهزندگیخوددرایرانپسازانقلاباسلامیاشارهوعنوانمیکند: سال ۱۹۸۲ دادگاهیشدم. شنیدمکهقراراستحکماعدامبرایمصادرشود. (البتهاینراآقایپسندیدهبهمنگفت). آیت‌اللهگیلانیبهآیت‌اللهخمینیگفتکهفلانی (من) بی‌گناهاست. گویاآیت‌اللهخمینیچندخطنوشتندکهمنرارهاکنند. البتهبهچشمندیدمولیشنیدم.

 

ویهمچنینفرحورضاپهلویرادلیلاصلیمرگپسرعمویخود -علیرضا- دانستوگفت: علیرضاپسرحساسیبود،فرحورضانمی‌گذاشتندعلیرضابالابیایدوخفه‌اشمی‌کردند،مطمئنم. شایداینیکیازدلایلخودکشیبود.

 

درادامهاینپروندهمفصلخسرمعتضد،پژوهشگروتاریخنویساززندگیپاتریکپهلویچنینمیگوید: پاتریکپسازانقلابنامخودراازپهلویبهاسلامیتغییردادوحتیبامراجعهبهمقاماتانقلاب،موردبخشودگیقرارگرفت. برسراملاکشدرگرگاناختلافپیداکرد،مردمنیزاذیتشمی‌کردندوبههمیندلیلمجبورشدازایرانکوچکند.

 

عباسسلیمینمین،رییسدفترمطالعاتتدوینتاریخایراننیزاذعانمیداردکهپاتریکپسازاخراجازدربار،بهتدریجبهجریاناتمخالفپیوستهواقدامبهمبارزهعلنیوآشکارعلیهعمویخودکردودرنقطهمقابلمحمدرضا -کهبهضدیتبادیناقداممی‌ورزید- قرارگرفت.

 

ویگفت: درستاستکهدرمخالفتعلیبامحمدرضا،انگیزهشخصی ماجرایقتلپدر- وجودداشتامامشخصهغالبمخالفتعلیباپهلویوسلطهآمریکا،گرایشویبهمذهببود. اودرمخالفتبامحمدرضادربارراباآنجاذبه‌هایدنیویرهاکردوحتیشنیده‌هاحاکیازآناستکهویبرایرفعفقروبی‌عدالتی،گروهیتشکیلدادهوبهروستاییرفتهوبهفعالیتمی‌پرداخت.

 

سلیمینمینبیانکرد: علیاسلامی (پهلوی) پسازپیروزیانقلاباسلامیهمدرایرانماند،برخلافآنچههمگانمی‌گویند،ویدرآنسال‌هاهیچ‌گاهبهزنداننیفتادچراکههموارهنسبتبهرفتاروعملکردمحمدرضاوپهلوی‌هامعترضبود،علیبرایماندندرایرانمشکلینداشتاماویمدتیپسازپیروزیانقلابازایرانرفت. گفتهشدهکهاوپسازخروجازایراندروضعیتمالیخوبیبهسرنمی‌بردتاحدیکهازداخلکشوربهعلیکمکمالیشدهاست.

 

“اکبرنبوی،فیلمسازهمکهازنزدیکباپاتریکارتباطداشتهودوهفتههمباویزندگیکردهوازویمستندیبرایپخشآمادهکردهاست،تاکیدمیکندکهعلیهیچموقعازپدربزرگشمثبتیادنمی‌کرد،همیشهنسبتبهرضاشاهومحمدرضامنفیوتندبود.

نبویدرخصوصعلیپهلویمیافزاید: مدتیاستازجنبشسبزناراحتاست،میگویداینهاخیلیبهمردمدروغگفتند،میگویدآقایموسویدروغمیگوید.

اشرفبهفسادشهرتیافتهبود.

فردوستمیگوید”اگرقرارشودلیستمردانیکهدردوران ۳۷ ساله‌یسلطنتمحمدرضابااشرفرابطهداشتندتهیهشودعلی‌رغمدشواریوغیرممکنبودنکار،چونحتیخوداونیزممکناستهمهرابهیادنیاورد،مسلماًلیستطویلیخواهدشد”

آنچهدرحکومتهایدیکتاتوریازسویسراندیکتاتورمرسوماست, فسادواعمالخلافکارانهوجنایتاستامادرموردخاندانپهلویایناعمالبهطرزشگفتآوریدرمیانتکتکافراداینخانوادهرواجداشتهومحدودبهیکیاچندموردنمیشود . دراینمیاناشرفپهلویدرهررفتاربزهکارانهایاعمازفساداخلاقی , قاچاقموادمخدر , فسادمالیوکلاهبرداریهایهنگفت , قماربازیو ازشهرتبیشتریبرخورداراست.

 

هرچندکهافراداینخانوادههریکدرفساداخلاقیبهنحودهشتباریگویسبقتراازیکدیگرربودهبودندامادراینمیاندونفرازسایرینمتمایزتربودند . وآندویکیشخصمحمدرضاشاهودیگریخواهردوقلویاواشرفبودهاستکهدربیندرباریانمعروفبودکهایندونفربهجنونجنسیمبتلابودند.

 

اشرفپهلویهمزمانبامحمدرضاپهلویدر ۴ ابان ۱۲۹۸ شمسیدرتهرانمتولدشد .

 

اشرفازهماندورانقبلازازدواجباجوانانوخادماندربارمراودهنامشروعبرقرارکردازجمله «علیشاهمهترومربیاسب‌هایسلطنتی». رضاشاهبهموضوعپیبردو «علیشاهجوانرادرزیرضرباتسهمگینشلاقسیاهکرد.»

 

بعدازآناشرفبهدستورپدرشباعلیقوامازدواجکرد،ولیاینازدواجدوامنیاوردوازاوجداشد. اشرفدرمصربایککارمندادارهبیمهبهناماحمدشفیقآشناوعاشقاوشدوسپسباویازدواجکردوازاوصاحبیکدخترویکپسربهنامشهریاروآزادهشد. قبلازازدواجبااحمدشفیق،اشرفمدتیشدیداعاشقهوشنگتیمورتاش،پسرتیمورتاشوزیردرباررضاخانشدوازمحمدرضااجازهخواستکهباتیمورتاشازدواجکند. محمدرضابه‌علتسوابقپدرشوتیمورتاش،به‌شدتبااینازدواجمخالفتکرد.

اشرفبعدازمدتیازشفیقطلاقگرفتوبامهدیبوشهریازدواجکرد. اینازدواجهمبیشازیکسالبهطولنینجامید. اشرفگرچهرسماًدرعقدرسمیبوشهریباقیماند،ولیچونعاشق‌پبشهبودهرلحظهدلبهدامنکسیمی‌بست.

به‌هرحال،اشرفمدتیهممعشوقههوشنگتیمورتاش،کهجوانخوش‌تیپیبود،شد. بدبختیشوهراناشرفاینبودکهپسازازدواج،اشرفازقیافه‌شانبیزارمی‌شدوتحملدیدنشانرانداشتاشرفهنوزدرعقدرسمیشفیقبودکهدرپاریسعاشقمهدیبوشهریشدوبامهدیبوشهریازپاریسبهایرانآمدند. اشرفاینبازگشتراچنینیادمی‌کند:

“«تهرانباپاریسبسیارتفاوتداشتمامجبوربودیمخیلیمحتاطانهرفتارکنیموفقطدرمیهمانیهایبزرگواجتماعاتخانوادگیکهشوهرمحضورنداشتیکدیگرراملاقاتکنیم . “»

اشرفبعدازمدتیازشفیقطلاقگرفتوبامهدیبوشهریازدواجکرد. اینازدواجهمبیشازیکسالبهطولنینجامید. اشرفگرچهرسماًدرعقدرسمیبوشهریباقیماند،ولیچونعاشق‌پبشهبودهرلحظهدلبهدامنکسیمی‌بست. بهگفته‌یارتشبدفردوست:

 

“«اگرقرارشودلیستمردانیکهدردوران ۳۷ ساله‌یسلطنتمحمدرضابااشرفرابطهداشتندتهیهشودعلی‌رغمدشواریوغیرممکنبودنکار،چونحتیخوداونیزممکناستهمهرابهیادنیاورد،مسلماًلیستطویلیخواهدشد”».

 

اشرفپهلویخواهرهمزادمحمدرضاپهلویاست. نامویدرزمانتولد «زهرا»بودکهبعدهابه «اشرف‌الملوک»و «اشرف»تغییریافت.

اشرفپهلوی

 

ویدرسال ۱۲۹۸ ه.شهم‌زمانبابرادرشمحمدرضااززندومرضاشاهتاج‌الملوکآیرملوزادهشد. اوپساتمامتحصیلاترایجآنزمانورسیدنبهسنرشد،بنابهتوصیهپدرشرضاشاهپهلویباعلیقوامپسرقوام‌الملکشیرازیازدواجکردکهبعداز ۲۰ شهریوراینامربهطلاقانجامید. ثمرهآنهمپسریبنامشهرامپهلوی‌نیابود

وقتیرضاشاهمجبوربهترکایرانشد،اشرفدرآخریندیدارباپدرمأموریتیافتتایاوروهمدمبرادرشمحمدرضاپهلویباشد.

ویدردوراننخستوزیریمصدقبخاطردخالتدرسیاستوحمایتازمخالفاندولتازکشورتبعیدشدوبهفرانسهرفت. قبلازکودتای ۲۸ مردادبانام «بانوشفیق»واردتهرانشد .

اشرفپهلوینمایندهایراندرچندسازمانبین‌المللیبودودرطولحکومتبرادرشبابسیاریازسیاست‌مدارانازجملهبوتو،جواهرلعلنهرو،گاندی،استالین،مارشالتیتو،هایلاسلاسی،جانافکندی،چائوشسکووسوهارتودیدارداشت.

اشرفبخاطرنوعشخصیتودخالتشدرسیاستایرانودستداشتندرمعاملاتمالیواقتصادیونیززندگیخصوصیجنجال‌برانگیزشموردمخالفتشدیدمخالفانحکومتپهلویوانتقادشدیددکترمحمدمصدققرارداشت.

اشرفپهلویکتابخاطراتخودرابهنامچهره‌هادرآینهمنتشرکردوتاکنونکتاب‌هاومقالاتمتعددیدرمورداوبهرشتهتحریردرآمدهاست . اشرفپهلویازدانشگاهبرندایسدرسال ۱۹۷۰ دکترایافتخاریحقوقدریافتنمود.

هرچندکهافراداینخانوادههریکدرفساداخلاقیبهنحودهشتباریگویسبقتراازیکدیگرربودهبودندامادراینمیاندونفرازسایرینمتمایزتربودند . وآندویکیشخصمحمدرضاشاهودیگریخواهردوقلویاواشرفبودهاستکهدربیندرباریانمعروفبودکهایندونفربهجنونجنسیمبتلابودند.

 

اشرفپهلویهمزمانبامحمدرضاپهلویدر ۴ ابان ۱۲۹۸ شمسیدرتهرانمتولدشد .

اشرفازهماندورانقبلازازدواجباجوانانوخادماندربارمراودهنامشروعبرقرارکردازجمله «علیشاهمهترومربیاسب‌هایسلطنتی». رضاشاهبهموضوعپیبردو «علیشاهجوانرادرزیرضرباتسهمگینشلاقسیاهکرد.»

بعدازآناشرفبهدستورپدرشباعلیقوامازدواجکرد،ولیاینازدواجدوامنیاوردوازاوجداشد. اشرفدرمصربایککارمندادارهبیمهبهناماحمدشفیقآشناوعاشقاوشدوسپسباویازدواجکردوازاوصاحبیکدخترویکپسربهنامشهریاروآزادهشد. قبلازازدواجبااحمدشفیق،اشرفمدتیشدیداعاشقهوشنگتیمورتاش،پسرتیمورتاشوزیردرباررضاخانشدوازمحمدرضااجازهخواستکهباتیمورتاشازدواجکند. محمدرضابه‌علتسوابقپدرشوتیمورتاش،به‌شدتبااینازدواجمخالفتکرد.

اشرفبعدازمدتیازشفیقطلاقگرفتوبامهدیبوشهریازدواجکرد. اینازدواجهمبیشازیکسالبهطولنینجامید. اشرفگرچهرسماًدرعقدرسمیبوشهریباقیماند،ولیچونعاشق‌پبشهبودهرلحظهدلبهدامنکسیمی‌بست

به‌هرحال،اشرفمدتیهممعشوقههوشنگتیمورتاش،کهجوانخوش‌تیپیبود،شد. بدبختیشوهراناشرفاینبودکهپسازازدواج،اشرفازقیافه‌شانبیزارمی‌شدوتحملدیدنشانرانداشتاشرفهنوزدرعقدرسمیشفیقبودکهدرپاریسعاشقمهدیبوشهریشدوبامهدیبوشهریازپاریسبهایرانآمدند. اشرفاینبازگشتراچنینیادمی‌کند:

“«تهرانباپاریسبسیارتفاوتداشتمامجبوربودیمخیلیمحتاطانهرفتارکنیموفقطدرمیهمانیهایبزرگواجتماعاتخانوادگیکهشوهرمحضورنداشتیکدیگرراملاقاتکنیم . “»

 

اشرفبعدازمدتیازشفیقطلاقگرفتوبامهدیبوشهریازدواجکرد. اینازدواجهمبیشازیکسالبهطولنینجامید. اشرفگرچهرسماًدرعقدرسمیبوشهریباقیماند،ولیچونعاشق‌پبشهبودهرلحظهدلبهدامنکسیمی‌بست. بهگفته‌یارتشبدفردوست:

“«اگرقرارشودلیستمردانیکهدردوران ۳۷ ساله‌یسلطنتمحمدرضابااشرفرابطهداشتندتهیهشودعلی‌رغمدشواریوغیرممکنبودنکار،چونحتیخوداونیزممکناستهمهرابهیادنیاورد،مسلماًلیستطویلیخواهدشد”».

اشرفپهلویخواهرهمزادمحمدرضاپهلویاست. نامویدرزمانتولد «زهرا»بودکهبعدهابه «اشرف‌الملوک»و «اشرف»تغییریافت.

اشرفپهلوی

ویدرسال ۱۲۹۸ ه.شهم‌زمانبابرادرشمحمدرضااززندومرضاشاهتاج‌الملوکآیرملوزادهشد. اوپساتمامتحصیلاترایجآنزمانورسیدنبهسنرشد،بنابهتوصیهپدرشرضاشاهپهلویباعلیقوامپسرقوام‌الملکشیرازیازدواجکردکهبعداز ۲۰ شهریوراینامربهطلاقانجامید. ثمرهآنهمپسریبنامشهرامپهلوی‌نیابود

 

وقتیرضاشاهمجبوربهترکایرانشد،اشرفدرآخریندیدارباپدرمأموریتیافتتایاوروهمدمبرادرشمحمدرضاپهلویباشد.

 

ویدردوراننخستوزیریمصدقبخاطردخالتدرسیاستوحمایتازمخالفاندولتازکشورتبعیدشدوبهفرانسهرفت. قبلازکودتای ۲۸ مردادبانام «بانوشفیق»واردتهرانشد .

اشرفپهلوینمایندهایراندرچندسازمانبین‌المللیبودودرطولحکومتبرادرشبابسیاریازسیاست‌مدارانازجملهبوتو،جواهرلعلنهرو،گاندی،استالین،مارشالتیتو،هایلاسلاسی،جانافکندی،چائوشسکووسوهارتودیدارداشت.

اشرفبخاطرنوعشخصیتودخالتشدرسیاستایرانودستداشتندرمعاملاتمالیواقتصادیونیززندگیخصوصیجنجال‌برانگیزشموردمخالفتشدیدمخالفانحکومتپهلویوانتقادشدیددکترمحمدمصدققرارداشت.

اشرفپهلویکتابخاطراتخودرابهنامچهره‌هادرآینهمنتشرکردوتاکنونکتاب‌هاومقالاتمتعددیدرمورداوبهرشتهتحریردرآمدهاست . اشرفپهلویازدانشگاهبرندایسدرسال ۱۹۷۰ دکترایافتخاریحقوقدریافتنمود.

 

محدرضاباخواهرشرابطهجنسیداشت :

بعدازاقدامبیشرمانهوبرنامهریزیشدهیکدخترهرزهمصریدرانتشارتصاویرعریانخوددراینترنتوتبلیغاتگستردهرسانههایغربیبرایانقلابیجلوهدادنایندخترمصریونتیجهگیریغیراسلامیبودنحرکتهایمردمیاخیردرجهاناسلام،اینباررسانههایحامیفرزنددیکتاتورمخلوعایراندراقدامیبیشرمانهاززنانودخترانایرانیخواستندتاازشیوهدخترهرزهمصریبرایاعتراضبهنظامجمهوریاسلامیایراناستفادهکنند!

 

سایتهایحامیووابستهبهخاندانپهلویباتجلیلازدخترهرزهمصریمدعیشدندکهایندختردراعتراضبهاسلامگرایانتصاویرعریانخودورفیقشرادرفضایمجازیمنتشرنمودهاستازهمینروبهزنانودخترانایرانیتوصیهمیکنیمکهاینبهترینشیوهبرایمبارزهباحکومتایراناست!

 

اینرسانههادرادامهتوصیههایعجیبوشرمآورخودکهتوهینصریحبهمقاموشانیتزنایرانیومسلماناست،اززنانودخترانایرانیخواستندتاتصاویرعریانازخودتهیهکنندوآنهارادراینترنتمنتشرنمایند!

 

البتههرزگیوفحشادرخاندانپهلویامریمتداولوطبیعیبودهوهستازهمینروچنینپیشنهاداتبیشرمانهایبرایآنانچیزعجیبیبهنظرنمیآید.

 

گفتنیاست،نهتنهامحمدرضاشاهسوابقزیادیدرمفاسداخلاقیدارد،بلکهسایرافراداینخاندانفاسدومنحرفومقاماتدولتینیزسوابقیازمفاسداخلاقیدارند؛فردوستدرگزارشیکاملازشرابخواریوفساداخلاقیورقابتبرسرتصاحبزنانفاحشهازسویدوتنازمقام‌هایشیرازبهنام‌های «آریانا»و «ورهرام»برایشاهمخلوعتهیهمی‌کندوشاهپسازرویتگزارشمی‌گوید: «منطقهجنگیتفریحلازمدارد!»

 

فساداخلاقیمادرمحمدرضاشاه

 

ازدیگراعضای «خاندانهرزهپهلوی»کهسوابقیدرمفاسداخلاقیدارد،مادرشاهمخلوعایرانبودکهبهعنوانکسیکهبانگهبانانکاخسروسریداشت،شناختهشدهبود.

 

یکیازدوستاننزدیکشاهدرکتابخاطراتخودمینویسد: «محمدرضاپهلوینتیجهروابطجنسیهمسررضاخانبانگهبانانکاخاست»،بهاینمعنیکهشایدرضاسفّاکپهلویپدراصلیمحمدرضانباشد.

 

محمدرضاپهلویباخواهرشرابطهغیراخلاقیجنسیداشت

 

محمدرضادرهنگامزندگیبافوزیه،بایکیازخواهرانخودبهناماشرفهمرابطهغیراخلاقیداشتوبههمیندلیلامتیازاتمختلفیدرزمینهتجارتبهخواهرهوسبازشمیداد.

 

باتوجهبهاسنادومدارکمعتبرمیتوانگفتپدررضاربعپهلوی « بچهباز»همبودهوچندینباربه «پسرانودختران ۹ ساله»تجاوزجنسیکرده،هماکنونبعضیازاینقربانیانتجاوزوآزارواذیتبانوشتنکتابخاطراتدستبهافشاگریزدند.

 

فاحشهایکهخودراملکهایرانمیدانست!

 

فرحدیبا؛آخرینهمسرشاه،نیزسوابقیازمفاسداخلاقیدارد؛اوباشخصیموسومبهجودی،رابطهداشتکهحتیپسازخروجشاهوفرحازایران،اینارتباطجنسیدرمکزیکنیزادامهداشت.

 

فسادومشکلاتغیراخلاقیاشرفپهلوی

 

اشرفپهلوی؛خواهردوقلویشاه،درفساداخلاقیمانندسایررذایل،رکورددارخاندانپهلویبود. فردوستمعتقدبودکهاشرف،دوستهرمردزیباودشمنهرزنزیباست.

 

علمنیزدرخاطراتخودمی‌نویسد: «تیمسار «م»درجلسه‌ایباوزیردارایی،مخارجمداواهایخاصافسرانارتشاعزامیبهخارجرادرمقایسهباهزینه‌هایفسقوفجوراشرف،مثلقطره‌ایدربرابراقیانوسمی‌داند.» درضمناگرزنانزیبارووخوشاندامرابرایشاهپیدانمیکردن،خوداشرفبهنیازجنسیبرادرشمحمدرضا (شاه!) پاسخمیدادوبدنشرادراختیاربرادرشقرارمیداد.

افرادیهمچونپرویزراجی،لئونپالاچیانارمنی،گلسرخیوهمچنینجوانیکهاوراآجودانپادشاهیوگسلاویمعرفیمی‌کردند،ازجملهمعشوق‌هایاشرفبودند. دربارهفسادوبدنامیاشرفهمینبسکهنشریهتایمزدرژانویهسال ۱۳۵۰ ش،اشرفراراسهرمفسادخاندانپهلویمعرفیکرد.

حمیدرضاپهلوی؛فردیمعتادوهوسباز

حمیدرضا؛برادرکوچک‌ترشاه،نیزسوابقیزیادیدرمفاسداخلاقیواقتصادیدارد؛اومعتادبههروئینبودوزنانبدکارهوکاباره‌ایرابهخانهمی‌آورد. حمیدرضاپهلویرقیباشرفدرقاچاقموادمخدربود.

هما؛همسرحمیدرضا،نیزمعتادبههروئینوبدکارهبودوحمیدرضاازاوبهعنوانوسیله‌ایبرایتامینمقاصدخوداعمازتهیههروئینوجمعکردنزنانزیبابهدورخود،استفادهمی‌کرد.

نازکپهلوی؛بازیگرفیلمهایغیراخلاقی

نازکپهلویباهویتجدیددرکشورانگلیسمشغولبهبازیگریدرفیلمهایغیراخلاقیاست. محمدرضاپهلوی،عموینازکاست

“نازکپهلوی”مدلوبازیگرفیلمهایجنسیاست،هماکنوندرکشورانگلستانزندگیمیکندودرکنارفاحشگیوهرزگیهایروزانهبهپدربزرگوخاندانخودافتخارمیکند.

اسداللهعلمدرخاطراتخودبهنقلازهویدامی‌نویسد:

 «فساددرسطحبالایمملکتبهقدریشیوعداردکهحتیازحریمشرموحیاهمفرا‌تررفتهاستودراینموردمثالمی‌آوردکههماکنوندرکناردریایخزرسهکازینوبهمقیاسوسیعیمشغولبهکاراستکهیکیبهخواهرشاهودیگریبهبرادرشوسومیبهبنیادپهلویتعلقدارد.»

 

چندشبههفیسبوکیکهبایدپاسخداد :

ایکسانیکهانقلابکردین،لطفابهسوالاتزیرپاسخدهید. ۱- تفاوت “حضرتوالا”و “حضرتآقا”راتوضیحدهید! ۲- دوکلمه “مقامعظمایولایت”و “شاهنشاهآریامهر”راتعریفکنید! ۳- معنیعبارت‌های ” جانمفدایرهبر”و ” جاننثار”رابهطورخلاصهشرحدهید! ۴- دوکلمهء “بیت”و “کاخ”چهتفاوت‌هاییدارند؟! ۵- تفاوتدوگروه “عاشقولایت”و “فدوی”رادرچندسطرتوضیحدهید! ۶- “بنیادپهلوی”و “بنیادعلوی”چهتفاوتیدارند؟ ۷- جمله “‌سلطنتعطیه‌ایاستالهی‌”چهرابطهایباعبارت “مقامعظمایولایتجانشینامامزمان”دارد؟ ۸- تفاوت “رایملوکانه ” با “حکمحکومتی”کداماست؟ ۹-فرق “شاهرود”با “امامرود”رابیانکنید. ۱۰- “بندرامام”با “بندرشاه”چهتفاوتیدارد؟

 

اگرچهبااینعنادولجاجیکهسؤالاتردیفشدهاست،شماهرپاسخیبدهید،روشنگروبصیرتبخشنخواهدبود،چراکهاینسؤالاتراردیفنکرده‌اندتاواقعاًپاسخشرابدانندوبفهمند،بلکهجهتضدتبلیغمسلسل‌وارشلیککرده‌اند. می‌توانستهمینسؤالاترامطرحکندتابداند،اماآغازجملهبا «ایشماهاییکهانقلابکردید»،حاکیازمواضعگویندهاست.

 

اما،بهجهتآنکهاولاًسؤالاستوبایدپاسخدادهشود ثانیاًشایدبرایبسیاریمطرحشدهاست ثالثاًبهاحترامارسالکننده‌یسؤالورابعاًبرایاینکهگماننکنندحالاخیلیحرف‌هایمهمیزده‌اند،نکاتذیلایفادمی‌گردد:

 

الف بینادعایخداییباادعایخدایی،هیچفرقینیست،منتهیمهماستکهچهکسیادعامی‌کند؟خداوندسبحانمی‌فرماید: «إِنَّنِیأَنَااللَّهُلَاإِلَهَإِلَّاأَنَا بهیقیناینمنمخداىیکتاکهجزمنمعبودىنیست / طه، ۱۴» فرعونهممی‌گوید: «یَاأَیُّهَاالْمَلَأُمَاعَلِمْتُلَکُممِّنْإِلَهٍغَیْرِی اىبزرگانقوممنجزخویشتنبراىشماخدایىنمى‏شناسم / القصص، ۳۸».

 

ب بینادعایربوبیت (صاحباختیاریوتربیتامور) باادعایربوبیتنیزفرقینیست،منتهیمهماستکهچهکسیاینادعارامی‌کند؟! خداوندخالق،مالک،عیلموحکیممی‌فرماید: «وَأَنَارَبُّکُمْفَاعْبُدُونِ ومنمپروردگارشما،پسمرابپرستید / الأنبیاء، ۹۲» فرعونکهمخلوقِمفلوکیبیشنیستنیز (مثلامریکایامروز) مدعیمی‌شود: «أَنَارَبُّکُمُالْأَعْلَى منمبرترینرب (صاحباختیاروتربیتکنندهامورِ) شما = ابرقدرت»

پ بین “امامباامام”نیزفرقینیست،هردوجماعتیاامتیرارهبریمی‌کنند؛منتهییکیبهامرالهیهدایتمی‌کند «وَجَعَلْنَامِنْهُمْأَئِمَّهًیَهْدُونَبِأَمْرِنَا وآنانراپیشوایانیگردانیدیمکهبهامرماهدایتمی‌کنند / السجده، ۲۴» امادیگریبهسویآتشدعوتمی‌کند «وَجَعَلْنَاهُمْأَئِمَّهًیَدْعُونَإِلَىالنَّارِ وآنانراپیشوایانىکهبهسوىآتشمى‏خوانندگردانیدیم / القصص، ۴۱»

شایدهمینسهمورد،برایکسانیکهواقعاًبایکسؤالمواجهشدهومی‌خواهندبدانندکهچهفرقیبینواژگانمشابه،برایمقاماتگوناگونوجودداردکافیباشد،امابهمواردمطروحهدرسؤالنیزپاسخدادهمی‌شود:

۱-      حضرتوالاوحضرتآقا،اگرچهبهلحاظلغوینیزمتفاوتهستند،امامهمکهانسانچهکسیراوالامقاموآقایخودبداند؟یکانسانعالم،متقی،مؤمن،بصیر،متخلق ،ویایک (کَالْأَنْعَامِبَلْهُمْأَضَلُّ)؟یکیبهمعلمدلسوزشمی‌گوید: “آقایمن”،دیگریبهاربابظالمشمی‌گوید: “آقایمن”! بهاینمی‌گویند: مشترکلفظی.

۲-     مقامعظمایولایت،یعنیمااهل “ولایتالله”هستیمکهتسریدارددرولایتپیامبراکرمواهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعینوهمچنینولایتفقهالهیوبالتبعولایتفقیه اماشاهنشاه،یعنیشاهشاهان! حالاچهکسیگفتهکهآریامهرشاه‌ترازکوروشوداریوشونادرو بودهاست؟! پسنهمعنای “ولایت”با “پادشاهی”یکیاستونهمصداقشخصآریامهرمناسبلقب “شاهنشاهی”می‌باشد.

۳-     جانمفدایرهبر،یعنیحاضرمدررکابکسیکهجامعه‌یاسلامیراطبقامرخدارهبریمی‌کند،فداکنم یعنیهمان «بِابیأنتَوَاُمّی»کهحتیمقامیچونامامحسینعلیه‌السلامبهحضرتابوالفضلالعباسمی‌گوید. پدرومادرمفدات،یعنیحاضرمهرچهدارمدررکابتوکهباچنیناخلاصیدرراهخداهستیبدهم.

اما «جاننثار”لفظیاستکهمعمولاًبهدروغجهتچاپلوسیمقابلیکمقامطاغوتیگفتهمی‌شود. البتهممکناستکسیدروغنگویدوواقعاًحاضرباشدجانشرابرایطاغوتفداکند. پسهردو “جانفدا”هستند،منتهییکیبرای “الله”،دیگریبرای “طاغوت”. چنانچهخداوندمتعالمی‌فرمایدبرخیدرراهخدا (کهدراطاعت،تبعیتوحمایتازولیخدامحققمی‌گردد) می‌جنگدومی‌کشندوکشتهمی‌شوند؛ودیگریدرراهطاغوت. «الَّذِینَآمَنُواْیُقَاتِلُونَفِیسَبِیلِاللّهِوَالَّذِینَکَفَرُواْیُقَاتِلُونَفِیسَبِیلِالطَّاغُوتِ / النساء، ۷۶». هردوجان‌نثارند،منتهیراهوهدفمتفاوتاست.

۴-     معادلکلمه “بیت”بهفارسیمی‌شود “خانه”وبهجاییاطلاقمی‌گرددکهمحلاسکانوآرامشووحدتخودی‌هامی‌باشد. لذابهقلبوکعبهنیز “بیت”گفتهمی‌شود. امامعادلعربی “کاخ”می‌شود “قصر”کهبسیارمجللومعمولاًمحلاسکانوآرامشسلاطینواشرافوظالمیناست. ازاینروبهخانه‌ی “امامخمینیرحمهاللهعلیه”بیتاماماطلاقمی‌شدکهبسیارمتفاوتاستباکاخنیاوران،کاخسفید،کاخکرملین،کاخواکینگهامو .

۵-     معانی “عاشقولایت”با “فدوی”هیچربطیباهمندارندکهفرقشبیانگردد. انسان‌هاهمهعاشقهستند،منتهیمهماستکهعاشقچییاکیهستند؟عاشقولایت،یعنیعاشقشخص،یاکالا،یاهواینفسو نیست،بلکهعاشق “ولایتالله”استواگرکسییاچیزیرانیزدوستداشتهباشد،درهمانراستاست. اما “فدوی”یعنیکسیکهحاضراستجانشرافداکندیاهمان “جان‌نثار”؛منتهیمهماستکهدرچهراهی. درهرحالهمه “عاشق”وهمه “فدوی”هستندوهمهدرراهمعشوقخودجانمی‌دهند؛یکیباعشقاللهوولایت‌اللهودیگریباعشقشکم،زیرشکم،میز،قدرت وسایرطاغوت‌هایدرونیوبیرونیجانمی‌دهد.

۶-     بنیادعلویوپهلوی،دواسمهستندبراییکمجموعه (بیناد) دریکدورهبینادپهلویبود،یعنیسرمایهودرآمدشمتعلقبهخاندانپهلویبود امابنیادعلوی،یعنیسرمایهودرآمدشمتعلقبهاسلامومسلمین (بیتالمال) است.

۷-     وقتیگفتهمی‌شود “سلطنتعطیه‌ایالهی”،آنسلطنتبهخدانسبتدادهمی‌شود،درحالیکهیکافتراودروغبزرگبهخداست. خداوندمتعالچنینسلطهوسلطنتیرابهطواغیتندادهاست،آنهمبهصورتاعطا (یعنیهدیه‌ایکهپسگرفتهنمی‌شود) خداوندمتعالنهبرایابلیسوسایرشیاطینجنّوانسچنینسلطنتیقرارداده (لَیسَلَهُسُلطان)،ونهبرایسایرإله‌هایکاذب (مثلقدرت‌ها،بت‌ها،مکاتبوایسم‌ها،هواهاینفسانیو ) چنینسلطنتیقائلشدهاست (مَالَمْیُنَزِّلْبِهِسُلْطَانًا).

 

اما “مقامعظمایولایت،جانشینامامزمان”،هیچربطیبهسلطنتوسلطهشخصندارد. بسیارتفاوتاستبینمعنای «سلطنت»بامعنای «ولایت». کسیکهسلطنتدارد،خودمختاراست،اماکسیکهولایتدارد،سرپرستیدارد. اگرسرپرستی‌اشدرراستای “ولایتالله”بود،می‌شود “ولایتالهی”واگردرراستای “ولایتطاغوت”بود (أَوْلِیَآؤُهُمُالطَّاغُوتُ) می‌شودولایتوسرپرستیطاغوتی. اهلولایت‌الله،چهرسولاکرموامامانوازجملهامامزمانسلاماللهعلیهماجمعینباشندوچهکسیکهتابعولایتآنهاشده،همهدرچارچوبومحدودهدین (اوامرالهی) هستند،اماسلطاندرفقطدرمحدوده‌قدرتخویشاست.

۸-     رأیملوکانه،یعنیاولاًیکشخصیپادشاهومالکشدهاست،ثانیاًرأیفقطرأیاوست. حکمحکومتی،نیزبستگیبهنوعحکومتدارد،اگرحکومتپادشاهیوسلطنتیباشد،حکمیاستکهرأیملوکانهآنراصادرکردهاست،امااگرحکومتاسلامیباشد،حکمیاستکهمنطبقباشرعوبراساسفقهاسلامی (نهنظرشخصیملوکانه) صادرشدهاست،هرچندکهمخالفرأیملوک‌ها (وَلَوْکَرِهَالْکَافِرُونَ)،یاحتیرأیدوستانومنافعشخصی،حزبی،گروهیوجریانیباشد. رأیملوکانهدرجهتتحققمنویاتشخصسلطاناست،اماحکمحکومتیدرنظاماسلامی،درجهتتحققاوامروهدایتالهیاست.

۹        و ۱۰ شاهرودوامامرودوبندرشاهوبندرامامو ،همهاسمهستند،هرکسیاسممحبوبشرابرمی‌گزیند. یکینامفرزندشرامی‌گذاردمحمد،علی،فاطمه،زینب،رضا،ابوالفضل،یوسفو دیگریمی‌گذاردفتانه،شیرین،فرهاد،رستمو دیگریمی‌گذاردضحاک،یزیدو .

درفرهنگ‌هایغربینیزهمینطوراست. یکیاسمفرزندشرامیشائل (میکائیل) ژوزف (یوسف) ماریا (مریم) و می‌گذاردودیگریولفگانگ (گرگدونده رایج‌تریناسمدرآلمان) تیلور (خیاط) و می‌گذارد.

درنامگذاریاماکنومعابرنیزهمیناست. یکینامبازاریاخیابانشهرشرا “ابوسفیان”یا “کندی”یا “لنین”می‌گذارد دیگربازارالرضایابندراماممی‌گذارد. هرکداممحبوبخودرانشانمی‌دهندونشاناورابرایخودانتخابمی‌کنند.

بسماللهالرحمنالرحیم،یعنیداغونشان «الله»رابرخودوکارخودمی‌گذارم. برخیهمسمبل‌هایماسونیرانشانخودقرارمی‌دهند.

نکته: انقلاب‌هاییکهدرقلب‌هارخمی‌دهدومنجربهانقلابدرگزینشاهدافمی‌گرددوانقلابدرفرهنگ‌ها،رفتارهاودرنهایتانقلابدریکجامعه (ملت) رابهدنبالمی‌آورد،برای “الفاظ”نیستکهکسیآنهاراکنارهمبچیندوبگویدچهفرقیدارد؟بلکهبرای “مصادیق”است.

درستمثلاینکهکسیشیطانرابرقلبشحاکمکردهباشدوسپسشیطانراخلعیدکردهوبیرونکندواللهجلّجلالهرابرقلبشحاکمکند،اماپسازمدتیبگوید: چهفرقیکرد؟اوحاکمبود،اینهمحاکماست اومرابهسویخودمی‌خواند،اینهممی‌خواند اوفرمانملوکانهصادرمی‌کرد،اینهممی‌کند اومی‌خواستمنبنده‌یاوباشم،اینهممی‌خواهدکهاورابندگیکنم؟

 

پسالفاظواطلاق‌هاواسم‌هاممکناستاشتراکلفظیداشتهباشند،امامصداق‌هامتفاوتاست. مثلطلایناباصلی،باطلایتقلبیوبدلیاست. آیاکسیم


 

منابع و مآخذ:

1.         منبع:سقوط،موسسهمطالعاتوپژوهشهايسياسي،ج 1 ص 306 تا 319

2.       منبع: جوان

3.      1- « ایرانبرضدشا»؛ژانلوروریهواحمدفاروقیترجمهمهدینراقی،انتشاراتامیرکبیر

4.       2- «  ملکهپهلوی» , فریدهدیبا

5.       3- « ظهوروسقوطسلطنتپهلوی»؛خاطراتارتشبدسابقحسینفردوست

6.       4- «  آخرینسفرشاه (سرنوشتیکمتحدآمریکا)» , ویلیامشوکراسترجمهعبدالرضاهوشنگمهدوی،نشرالبرز

7.       5-  « ظهوروسقوطسلطنتپهلوی»؛خاطراتارتشبدسابقحسینفردوستصص 235-234.

8.       6-  «  ملکهپهلوی» , فریدهدیباص 259.

9.        7- « منوبرادرم » , اشرفپهلویص330

10.       8- « خاطراتملکهپهلوی » , تاجالملوکپهلوی , انتشاراتبه‌آفرینص 321.

11.       9- «  ملکهپهلوی» , فریدهدیبا, ص 283.

12.      10-«  ملکهپهلوی» , فریدهدیبا, ص 285

13.     11- « زناندربار»بهروایتاسنادساواک،ج 1،ص 284.

14.      12-«  زناندربار»،اسنادمورخ 12/1/44 تا 24/11/44 واسناد 14/1/46 تا 12/9/46.

15.     13-« سقوطشاه» , فریدونهویدا , ص 29

16.      14-« منوبرادرم » , اشرفپهلوی, ص 298.

 

پوریا بصیری بازدید : 230 سه شنبه 29 دی 1394 نظرات (0)

اثرات منفی احداث راه اهن توسط رضا شاه                                                            چگونگی تصویب طرح راه آهن و ساخت آن
طرح احداث راه آهن شمال جنوب بر می گردد به سال 1304 هجری شمسی. در آن زمان دولت ایران تصمیم گرفت تا به وسیله ی احداث خط راه آهن، دریای خزر را به خلیج فارس متصل کند. به همین منظور قانون مربوطه در 9 خرداد آن سال در مجلس شورای ملی به تصویب رسید
.

طبق قانون مجلس شورای ملی هزینه ی این طرح باید بدون کمک خارجی تأمین می شد که مقرر شد این هزینه از طریق گرفتن دو ریال مالیات از هر سه کیلو قند و شکر وچایی که وارد یا تولید می شود، تأمین شود. و باقیمانده ی هزینه ها از طریق بودجه ی عمومی تأمین گردد.

مسیر مشخص شده با رنگ قرمز؛ مسیر عبور راه آهن سراسری شمال جنوب

 خط شمال از بندر گز( امام خمینی فعلی) در ساحل جنوب شرقی دریاچه خزر آغاز می شود و از بین دشت و با عبور از جنگل به شهر ساری می رسید و با عبور از گدوک و جلگه خوار و ورامین به ایستگاه تهران ختم می شد. خط منتهی به جنوب نیز از بندر شاهپور آغاز و با عبور از پل های متعدد بویژه پل کارون به بخش کوهستانی می رسید. بعد از عبور از تونل های پی در پی به فلات مرکزی وارد می شود و بدون عبور از شهر های مهمی مثل اصفهان و شیراز به تهران ختم می شود

تاریخ شروع به کار این طرح در سال 1306 بود که بعد از 11 سال یعنی در سال 1317، با هزینه ای بالغ بر سی میلیون لیره ی انگلیسی به دست رضا شاه افتتاح شد
.

ویژگی‌های لازم برای تأسیس راه‌آهن
برای یافتن پاسخ سوال های مطرح شده باید به ویژگی ها و خصلت های لازم برای تأسیس خط راه آهن اشاره کرد؛ بر اساس نظر کارشناسان احداث راه آهن در هر مکانی باید حداقل یکی از این سه خصلت استراتژیکی (منظور دفاعی و نظامی)، اقتصادی (ترانزیت بین المللی و معاملات بازرگانی) و ارتباطی را برای مردم آن منطقه داشته باشد. با بررسی راه آهن سراسری در ایران هیچ یک از این سه خصلت در آن دیده نمی شود.

عدم رعایت سه خصلت لازم برای تأسیس راه‌آهن

عدم وجود خصلت اقتصادی و ارتباطی در راه آهن شمال جنوب
در زمان احداث راه آهن، هفت شهر مهم کشور از لحاظ جمعیت و ارزش اقتصادی، غیر از تهران عبارت بودند از تبریز، اصفهان، مشهد، همدان، شیراز، رشت و کرمانشاه که مسیر راه آهن شمال جنوب هیچ یک از این شهرهای مهم را به هم مرتبط نمی کرد و بیشتر از شهر های کوچک و غیر مهم عبور می کرد
.

 
علاوه بر این منتهی الیه شمال این خط آهن به بندر گز- که نقطه ای بن بست بود- و در جنوب به خورموسی ختم می شد که به علت نزدیکی به مرز خشکی عراق از لحاظ نظامی و استراتژیک غیر مناسب بود


مسیر راه آهن با ید به گونه ای انتخاب شود که بعد از عبور از شهر ها و نقاط پرجمعیت اقتصادی کشور به دو نطقه ی انتهایی «آزاد» متصل شود تا ارتباط بین المللی با نقاط اقتصادی کشور تأمین گردد
.

 
انتخاب مسیر راه آهن به این طریق در بسیاری از کشور های دنیا مرسوم است، به طوری که هر یک از خطوط راه آهن در کشور های آمریکا و کانادا، شهر های مهم مسیر خود را، به دو نطقه ی انتهایی آزاد در اقیانوس کبیر و اطلس متصل می کنند.

ترتیب احداث راه آهن از طریق این مسیر هم از لحاظ مرتبط کردن شهر های مهم و هم از لحاظ صرفه ی اقتصادی فاجعه آمیز بود...

دروازه های ورود و خروج ایران در آن زمان به لحاظ ورود و خروج مسافر و کالا در شمال، تبریز (برای ارتباط بوسیله ی شوسه و راه آهن به اروپا از طریق روسیه و ترکیه) و بندر انزلی (انتهای خط کشتی رانی شوروی) بودند. بنابراین باید یکی از این دو شهر که نقاط آزاد بودند به عنوان نقاط انتهایی انتخاب می شدند.

به این ترتیب احداث راه آهن از طریق این مسیر هم از لحاظ مرتبط کردن شهر های مهم و هم از لحاظ صرفه ی اقتصادی فاجعه آمیز بود و سطح زندگی عمومی مردم ایران را کاهش می داد زیرا که هزینه ی آن از طریق ما یحتاج روزانه ی مردم(قند و چایی و شکر) تأمین می شد


خصلت نظامی در راه آهن
اما در رابطه خصلت نظامی و استراتژیکی این خط آهن عده ای انتخاب این مسیر را بیشتر به خاطر منافع نظامی حاصل از احداث آن برای کشور می دانستند. الول ساتن در کتاب خود به همین موضوع اشاره می کند: « منظور از ساختن این راه آهن رعایت جنبه ی سوق الجیشی و نظامی است که قادر باشند با آن در مواقع مقتضی از مازندران و تهران قشون و مهمات را به جنوب برسانند..»

برای بررسی مسیر کلی راه آهن سراسری هیچ یک از سازمان های نظامی مورد مشورت قرار نگرفتند

این استدلال درست به نظر نمی رسد زیرا که در جنوب غربی ایران خطر عمده ای که دولت را وادار به ساختن راه آهنی پر خرج با آن طول و تفصیل کند به چشم نمی خورد. بیشتر افرادی که می توانستند در جنوب مشکلاتی ایجاد کنند توسط دولت سرکوب شده بودند و عشایر و ایلات آن منطقه بدون وجود راه آهن هم از طریق راههای مختلف قابل کنترل بودند و ساختن راه آهن با آن همه دردسر و هزینه برای سرکوب عشایر اصلاً به صرفه نبود.

در آن تاریخ دو سازمان نظامی مجاز بودند که وضع راه آهن را مورد بررسی قرار دهند؛ رکن سوم ستاد کل ارتش از لحاظ طرح های عملیانی و دانشگاه جنگ از نظر آکادمیک. سرهنگ غلام رضا مصور رحمانی یکی از متخصصین نظامی در کتاب خود به این موضوع اشاره می کند و بعد از بررسی های دقیق، می گوید« در رکن سوم ستاد کل ارتش کوچکترین اثری در اینکه این این رکن در بررسی مسیر راه آهن و دادن نظریه در آن باب شرکت داشته وجود نداشت.» همچنین دانشگاه جنگ هم بعد از یک هفته تحقیق و بررسی و مسافرت با راه آهن نتایج قابل توجهی را اعلام کردند:

  •  1. برای بررسی مسیر کلی راه آهن سراسری هیچ یک از سازمان های نظامی مورد مشورت قرار نگرفته اند

 2. پایان دادن مسیر راه آهن به بندر گز، بررسی نظامی آن را از لحاظ ایران ناچار متوجه همسایه ی شمالی می ساخت که در آن اولاً تصور ادراک عمل تعرضی ایران بلا مفهوم و غیر قابل بحث شمرده می شد. ثانیاً تصور اینکه همسایه ی شمالی، ایران را از طریق گرگان مورد تعرض قرار دهد از نظر نظامی غیر قابل قبول و مباین با موازین عقلی به نظر می رسید.

مخالفت دکتر مصدق با تأسیس راه‌آهن
در زمان مطرح شدن بحث راه‌آهن در مجلس شورای هم مخالفت هایی با این طرح از جانب دکتر مصدق صورت پذیرفت که وی در کتاب خاطرات خود شرح ماجرا این چنین بیان می کند
:

«
در جلسه 2 اسفند 1305 مجلس شورا گفتم براي ايجاد راه دو خط بيشتر نيست: آن كه ترانزيت بين‌المللي دارد ما را به بهشت مي‌برد و راهي كه به منظور سوق‌الجيشي ساخته شود ما را به جهنم و علت بدبختيهاي ما هم در جنگ بين‌الملل دوم همين راهي بود كه اعليحضرت شاه فقيد ساخته بودند... و اكنون آنچه از اين راه‌آهن ايران عايد مي‌شود  مبلغي در حدود دويست وهشتاد ميليون تومان است كه پنجاه و پنج درصد آن صرف هزينه‌هاي اداري كه پانزده هزار كارمند و بيست هزار كارگر از آن استفاده مي‌كنند و چهل و پنج درصد بقيه به مصرف تعميرات رسيده است و از بابت سود سرمايه و استهلاك ديناري عايد دولت نشده و باري است كه بايد به دوش ماليات دهندگان گذارده شود. ساختن راه‌آهن در اين خط هيچ دليلي نداشت جز اينكه مي‌خواستند از آن استفاده سوق‌الجيشي كنند و دولت انگليس هم در هر سال مقدار زيادي آهن به ايران بفروشد و از اين راه پولي كه دولت از معادن نفت مي‌برد وارد انگليس كند. ... در آن روزهايي كه لايحه راه‌آهن تقديم مجلس شده بود دولت از عوايد نفت چهارده ميليون و به تعبير امروز در حدود دويست ميليون تومان ذخيره كرده بود كه من پيشنهاد كردم آن را صرف ايجاد كارخانه قند بكنند و از خريد بيست و دو ميليون تومان قند در سال كه در آن وقت وارد كشور مي‌شد بكاهند... چنانچه در ظرف اين مدت عوايد نفت به مصرف كارخانه قند رسيده بود رفع احتياج از يك قلم بزرگ واردات گرديده بود و از عوايد كارخانه‌هاي قند هم مي‌توانستند خط راه‌آهن بين‌المللي را احداث كنند كه باز عرض مي‌كنم هر چه كرده‌اند خيانت است و خيانت» 

دکتر مصدق: هر چه کرده‌اند [در زمینه تأسیس راه‌آهن] خیانت است و خیانت...

قضاوت جان فوران استاد دانشگاه کالیفورنیا به عنوان ناظری بیرونی نیز می تواند در این زمینه مفید باشد. وی در کتاب مقاومت شکننده که در آن به بررسی تاریخ تحولات اجتماعی ایران می پردازد ارزیابی خود از راه آهن را اینگونه می نویسد:

«
بخش عمده توسعه منابع دولتی صرف طرح های زیربنایی شد که بارزترین آنها راه آهن سراسری بود. احداث این خط‌آهن 850 مایلی سراسری در واقع به هدر دادن منابع بود؛ طرحی پرهزینه که پیامدهای ناگوار چندی داشت. تورم زا بود، هدف های اقتصادی چندی نداشت و از هیچ یک از شهرهای عمده کشور [ جز تهران ] عبور نمی کرد، سطح زندگی عمومی را پایین می آورد چون هزینه آن از طریق مالیات قند و چای تأمین می شد. احداث هر مایل راه آهن 35 هزار پوند استرلینگ هزینه بر می داشت؛ در حالی که احداث جاده های ماشین رو با یک تا یک و نیم درصد این هزینه امکان پذیر بود


بنابراین تأسیس راه آهن در این مسیر هیچ یک از سه خصلت نظامی، اقتصادی و ارتباطی را برای مردم ایران به همراه ندارد، البته این دلیل نمی شود که به صورت کلی منافع حاصل از راه آهن سراسری در ایران را نفی کنیم، اما جواب این سؤال که چرا راه آهنی با این همه هزینه در مسیری تأسیس می شود که کمترین نفع را برای کشور به همراه داشته باشد را باید در دخالتها و منافع قدرت های خارجی جستجو کرد.

جان فوران استاد دانشگاه کالیفورنیا: احداث این خط‌آهن 850 مایلی سراسری در واقع به هدر دادن منابع بود

تأسیس راه‌آهن شمال جنوب؛ آرزوی دیرینه‌ی انگستان
انگلستان از مدتها قبل از این در آرزوی تأسیس راه آهن شمال جنوب در ایران بود و یکی از موارد شاخص امتیاز رویترز، تأسیس راه آهن در این مسیر بود. به طوری که بیشتر بندهای این قرارداد مسئله راه آهن را تحت الشعاع قرار می داد. بند دوم این قرارداد مستقیماً به موضوع راه آهن اشاره می کند
:

 « 
دولت علیه ایران از برای مدت هفتاد سال امتیاز مخصوص و انحصاری و قطعی راه آهن بحر خزر را الی خلیج فارس به بارون جولیوس دو رویتر و به شرکاء یا به وکلای او عطا و واگذار می نماید و همچنین به ایشان حق مخصوص و انحصاری و قطعی می دهد که هر شعبات راه آهن که مناسب بدانند خواه به جهت اتصال ولایات و شهرها در داخله خاک ایران به جهت اتصال راههای ایران به راههای آهنی ممالک خارجه از هر نقطه از نقاط سر حدات رو به فرنگستان و هندوستان بسازند و به کار بیندازند

اما انگلستان به دلیل مخالفت هایی که با قرارداد رویترز شد نتوانست به این هدف خود برسد و برای همین این موضوع بار دیگر در زمان احمد شاه مطرح می شود که وی در جواب انگستان می گوید:

 «
راه آهنی که به صلاح و صرفه ایران است، راه آهنی است که از دزداب (زاهدان فعلی) شروع می‌شود و مسیر آن به اصفهان و تهران باشد و از آنجا به اراک و کرمانشاه متصل شود، یعنی از شرق به غرب ایران، چنانکه از زمان داریوش هم راه تجارت هندوستان در آسیا و سواحل مدیترانه همین راه بوده است و این راه برای ملت ایران ‌‌نهایت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت


از طرف دیگر ایران منطقه مهم و استراتژیکی برای انگلستان و حفظ مستعمره اش یعنی هند به شمار می آمد؛ ایران یکی از دروازه های حمله به هند به شمار می رفت که انگستان با نفوذ و کنترل بر ایران می توانست هند را از شر بسیاری از تهدیدات حفظ کند. همسایگی ایران با روسیه رقیب دیرینه‌ی انگستان در ایران و انقلاب بولشویکی در این کشور حساسیت موضوع را برای انگلستان دوچندان می‌کرد
.

هدف اصلی انگلستان از تأسیس این خط‌آهن
در حقیقت هدف اصلی در ایجاد راه آهن سراسری شمال جنوب، دفاع استراتژیکی هندوستان در قبال تعرض احتمالی روسیه بود. این خط آهن به گونه ای طراحی شده بود که دولت انگستان که تسلط بر دریا ها را دارا بود، نیروهای خود را به گوشه ی شمال خلیج فارس برسانند و سپس در حداقل زمان ممکن آنها را از طریق راه آهن سراسری ایران به جنوب شرق دریای خزر سوق دهند، تا بتوانند در منطقه ی گرگان متمرکز شوند


این راه آهن با مسیر معینه ی خود می توانست اولین عناصر نظامی انگستان را در ظرف چهل و هشت ساعت از جنوب غربی خلیج فارس به گرگان برساند، منطقه ای که جهت دفاع از هندوستان از طریق قطعِ خطِ عقب نشینی ارتش متعرّض به هندوستان در منطقه ی مشهد – هرات، اهمیت استراتژیکی را برای انگستان ایجاد می کرد
.

این خط آهن علاوه بر اینکه به انگستان اجازه می داد تا در صورت لزوم از نیروی نظامی خود به بهترین وجه استفاده کند، فکر تعرض به هندوستان را برای حریف کاملاً تأمل آمیز می ساخت.

سرهنگ غلام رضا مصور رحمانی در مورد چگونگی انشاء مسیر راه آهن اینگونه می گوید: «بنا بر اظهار یکی از کارمندان با سابقه ی وزارت راه، منشاء اصلی مسیر راه آهن سراسری منحصر به یک برگ کاغذ آبی رنگ بود که روی آن خطی از منتهی الیه شمال غربی خلیج فارس به تهران و جنوب شرقی بحر خزر کشیده شده بود بدون اینکه جزئیات در آن مشخص باشد. آن صفحه ی کاغذ را سفیر انگلیس به رضاه شاه داده بود و رضا شاه به دست خود آن را برای عمل مستقیماً به وزیر راه داد»

اعتراف محمدرضا پهلوی
 
نکته جالب اینجاست که خود محمد رضا پهلوی نیز این اقدام پدر خود را خیانت و به خاطر جلب رضایت انگلستان می داند. دکتر مصدق در گوشه ای از خاطرات خود از قول محمدرضا اینگونه نقل می کند
:

 «
بخاطر دارم روزي با كمال جسارت در حضور من اظهار داشت كه پدرم در اين كار [احداث راه‌آهن] خيانت كرده است. وقتي از وي دليل خواستم گفت پدر من راه‌آهن سراسري را فقط براي جلب رضايت انگليسها كه ميخواستند به روسيه حمله كنند ساخته است. از او پرسيدم كه به عقيده‌ي او آيا بايد پدرش راه‌آهن را در مسير ديگري احداث ميكرد؟ جواب او اين بود اصلاً پدرم نبايد راه‌آهن احداث ميكرد و ايران احتياجي به راه آهن نداشت»

محمدرضا پهلوی: پدر من راه‌آهن سراسري را فقط براي جلب رضايت انگليسها ساخته است

تأیید کننده ی این نظر صحبت های لرد کترزین نایب السطنه ی هندوستان ، در مجلس عوام انگستان بر سر مسئله ی راه آهن ایران است: «در مدت ۲۰ سال تأیید کردند که هندوستان باید محاط باشد، در یک حلقه کوه‌ها و صحرا‌ها که بدون تلفات زیاد و پول، غیرقابل عبور باشد. این سیاست، هندوستان را از هر حمله‌ای حراست کرده و هیچ ملتی حق عبور از این منطقه حمایت شده را نداشت؛ اما اگر این راه آهن، راه آهن غربی- شرقی ایران ساخته می‌شد، آن وقت تمام آن سیاست به خطا بوده و به ما می‌گویند، این اصول را نپذیرید که سیاست حقیقی هند عبارت است از باز کردن سرحدات آن به طرف مغرب»

بنابراین هزینه گزاف و تلاش و کوشش فراوان کارگران ایرانی بیشتر از اینکه تأمین کننده منافع مردم ایران باشد، تأمین کننده منافع انگستان بود و این کشور به شیوه‌ی غیر مستقیم و از طریق دست نشانده خود یعنی رضاخان توانست به آرزوی دیرینه خود یعنی تأسیس راه آهن سراسری شمال جنوب برسد.

 

چهارم اسفند 1305 شمسی لایحه تأسیس راه‌آهن سراسری ایران به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید.

یکی از مهمترین لایحه هایی که در سال 1305 شمسی به مجلس ارائه شد، لایحه تأسیس راه آهن سراسری بود که بحث های فراوانی درپی داشت. این لایحه از سوی مهدی‌قلی هدایت، وزیر فواید عامه به مجلس شورای ملی ارایه شد
.

مهدی‌قلی هدایت (مخبرالسلطنه) در کتاب «خاطرات و مخاطرات» خود درباره طرح احداث خط آهن محمره (خرمشهر) به جز (بندر گز) می‌نویسد: «اول اسفند 1305 من پیشنهاد راه‌آهن را به مجلس بردم. من‌الغرائب، مصدق‌السلطنه مخالف شد که در عوض قندسازی باید دایر کرد. راه‌آهن منافع مادی مستقیم ندارد. گفتم از راه‌آهن منافع مادی مستقیم منظور نیست. منافع غیرمستقیم راه‌آهن بسیار است. نظمیه یا نظام هم منافع مادی ندارد، ضروری مصالح مملکت‌اند. قند هم به جای خود تدارک خواهد شد و اثبات شیء نفی ما عـدا نمی‌کند.» دکتر مصدق اعتقاد داشت که هزینه و زمان اجرای چنین طرحی توجیه اقتصادی و فنی ندارد
.

تا سال‌ها راه‌آهن سراسری ایران همچنان که دکتر محمد مصدق پیش‌بینی کرده بود تنها به عنوان یک خط حمل و نقل داخلی برجای ماند و به علت محدودیت روابط ایران و اتحاد شوروی هرگز به طور عمده و مقرون به صرفه از این خط استفاده نشد. دولت بریتانیا از‌‌ همان ابتدا اعتقاد داشت که این خط‌‌ آهن از شمال به جنوب کشیده شود، تا بتواند جهت حمله احتمالی به روسیه و سپس شوروی پس از انقلاب اکتبر 1917 استفاده شود
.

حسین مکی در کتاب تاریخ بیست ساله ایران نقل می کند که احمدشاه نیز در پاسخ به پیشنهاد انگلیسی‌‌ها برای مفتوح ساختن باب مذاکره در مورد کشیدن راه‌آهن گفت: « راه‌آهنی که به صلاح و صرفه ایران است، راه‌آهنی است که از دزداب (زاهدان فعلی) شروع می‌شود و مسیر آن به اصفهان و تهران باشد و از آنجا به اراک و کرمانشاه متصل شود، یعنی از شرق به غرب ایران، چنانکه از زمان داریوش هم راه تجارت هندوستان در آسیا و سواحل مدیترانه همین راه بوده است و این راه برای ملت ایران ‌‌نهایت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت، ولی راه‌آهن عراق به منجر خزر فقط جنبه نظامی و سوق‌الجیشی دارد و من نمی‌توانم پول ملت را گرفته یا از کشورهای خارج وام گرفته و صرف راه‌آهنی که فقط جنبه نظامی دارد نمایم.» و در ادامه نیز نقل می کند که نایب‌السلطنه هندوستان در سال 1291 شمسی در مجلس عوام انگلستان گفته است: «در مدت 20 سال تأیید کردند که هندوستان باید محاط باشد، در یک حلقه کوه‌ها و صحرا‌ها که بدون تلفات زیاد و پول، غیرقابل عبور باشد. این سیاست، هندوستان را از هر حمله‌ای حراست کرده و هیچ ملتی حق عبور از این منطقه حمایت شده را نداشت؛ اما اگر این راه‌آهن، راه‌آهن غربی- شرقی ایران ساخته می‌شد، آن وقت تمام آن سیاست به خطا بوده و به ما می‌گویند، این اصول را نپذیرید که سیاست حقیقی هند عبارت است از باز کردن سرحدات آن به طرف مغرب


با اینکه همگان به سودمندی راه‌آهن شرق و غرب چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ نظامی، آگاه بوده و اعتقاد داشتند که این مسیر کاربردهای فراوانی دارد، ولی رضاشاه آن را نپذیرفت. می‌توان تصور کرد که این موضع رضاشاه در درجه اول مربوط به نفوذ انگلیس بر ارکان دولتش بود و از سویی رضاشاه همیشه نسبت به روسیه نظر نامساعدی داشت و در آن هنگام مخالفت با شوروی را ارجح می‌دانست
.

دنیس رایت در کتاب انگلیس ها در میان ایرانیان می‌نویسد:« تا پایان دوره قاجار هیچ خط آهن طویل‌المسافتی در ایران کشیده نشده بود، در نتیجه هیچگونه قصوری که از جانب بریتانیا باشد، نبود . جولیوس دو رویتر از میان جنبه‌های متعدد امتیاز وسیع و همه جانبه‌ای که در سال 1872 از شاه کسب کرده بود، در وهله نخست به راه‌آهنی دل بسته بود که امید داشت بین دریای خزر و خلیج فارس بکشد. دولت بریتانیا از خطری که روسیه را متوجه ایران ساخته بود، بیش از پیش نگران شده بود. سخت عقیده داشت که چنانچه راه‌آهنی بین خلیج فارس و درون ایران موجود نباشد، کمک نظامی بریتانیا به ایران در صورت حمله روسیه از شمال غیرممکن خواهد بود


روز یکشنبه 23 مهرماه 1306 در بیرون دروازه گمرک، کلنگ راه آهن توسط رضاشاه بر زمین زده شد و تکمیل آن 11 سال به طول انجامید و هزینه آن عمدتا از محل مالیات ویژه‌ای که بر چای و قند و شکر تامین شد و کسری آن نیز از طریق وام‌های بانکی و اعتبارات دولتی فراهم گردید
.

اولین کمپانی که در امر نقشه برداری و ساختمان راه آهن سراسری نماینده اش را به ایران فرستاد کمپانی ساختمانی یونس آمریکایی بود. پس از بررسی های متعدد که توسط مهندسان مشاور آمریکایی انجام شد ، مقرر گردید که مرحله نخست خط آهن در جهت کلی شمال شرقی- جنوب غربی از دریای خزر به خلیج فارس احداث گردد . ملاحظات سیاسی و نظامی بیش از همه ذهن رضاشاه را مشغول کرده بود . ملاحظاتی چون پرهیز از احداث هرگونه خط شمال به جنوب و شرق به غرب و یا دوری گزیدن از مرزهای هند، عراق و ترکیه هم دوری گزیند و حتی الامکان نیز از خطوط آهن شوروی در آذربایجان شوروی و جمهوری های آسیای میانه و نیز از شبکه راه آهن بریتانیا در عراق و هند فاصله گیرد . همچنین تصمیم گرفتند که خط به هیچ شهر بزرگ به استثناء پایتخت نرود و بیشتر از مناطق چادرنشین که تسلط بر آنها برای حکومت مرکزی اهمیت شایان دارد، بگذرد
.


می توان گفت راه آهن سراسری ایران در حقیقت یک خط آهن نظامی برای امپراتوری انگلیس بود و نه یک راه آهن تجارتی و ترانزیت یا مسافرتی برای ایرانیان . امپراتوری انگلیس از اینگونه راه آهن ها در همه مستعمرات خود از جمله هند و مستعمرات آفریقایی ساخته بود و این خط آهن نیز یکی دیگر از آنها به شمار میرفت . زرنگی بزرگ انگلیسیها در این مورد آن بود که برای ساختن این راه آهن حتی یک لیره خرج نکرد
.

دولت انگلیس پس از پایان جنگ اول مهمترین دشمن خود را بلشویکهای روسیه میدانست و سعی داشت در موقعیت مناسب نفرت خود را آشکار کند . نظامیان انگلیس بهترین نقطه برای حمله ای احتمالی به شوروی را ناحیه صحراهای مسطح و کم جمعیت ترکمنستان و قزاقستان تشخیص می دادند و لذا به رضاخان تحمیل نمودند تا راه آهن را به آن ناحیه برساند تا در حداقل زمان و کوتاهترین مسیر ممکن خود را از خلیج فارس به شوروی برسانند و با ساختن بندری کوچک در نقطه انتهایی راه آهن سراسری در جنوب شرقی دریای خزر ، قطعات کشتیهای جنگی خود را سریعا به دریای خزر رسانده و با ساخت آن، دریای خزر را در اختیار بگیرند و از ناحیه شرق دریای مازندران به داخل خاک شوروی نفوذ کرده و سرزمینهای کم جمعیت این ناحیه را به سرعت تصرف کنند
.

روزنامه های غربی در آن زمان نوشتند که شاه ایران راه آهنی ساخته که از«هیچ کجا به هیچ کجا میرود» . از بندری بی نام و نشان در خلیج فارس به بندری بلا استفاده در حاشیه شرقی دریای مازندران . مسیر واقعی راه آهن شمالی جنوبی ایران که حتی از زمان قاجار پیشنهاد شده بود و سپس مجالس اول ایران آن را تصویب کرده بودند بدلیل عدم تخصیص بودجه بلاتکلیف ماند . خط آهنی که از بندر عباس به شیراز و اصفهان رفته و با عبور از تهران به مهم ترین بندر تجارتی آنزمان یعنی بندر انزلی می رفت
.

منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی                                                 
 محمد رضا عابدی

 


 

خلاصه ی مقاله

در زمان رضا شاه با هزینه ی بسیار زید خط راه اهن شمال جنوب بین بندرترکمن و بندر گز احداث شد.در کل احداث راه اهن یکی از زیر ساخت های اصلی یک کشور استولی راه اهن شمال جنوب از دو بندر که هیچ کدام زیر ساختی نداشته وخالی ازسکنه بوده و از هیچ شهر مهمی هم عبور نمی کرده توجیه اقتصادی نداشته است.

در زمان احمد شاه هم نظریه ی احداث راه اهن وجود داشته که ان راه اهن شرق به غرب یعنی تقریبا همان راه ابریشمسابق که به بندر چابهار می رسید ولی متاسفانه اجرا نشد واین خط شمال جنوب که فقط برای منافع انگلیس بود اجرا شد.

پوریا بصیری بازدید : 186 یکشنبه 27 دی 1394 نظرات (0)

 

 

دلايل اختلاف مصدق و كاشاني در ملي شدن صنعت نفت؟

پس از پيروزى قيام سى تير 1330 به رهبرى آيت الله سيد ابوالقاسم كاشانى ، دكتر محمد مصدق علاوه بر نخست وزيرى پست وزارت دفاع را نيز در دست گرفت و زمينه مساعدى فراهم آمد تا بتواند اصلاحات اساسى خود را در زمينه هاى مختلف آغاز كند. مردم نيز كه در تمامى مراحل نقش ‍ عظيمى در پيروزيها داشتند با هدايت روحانيت بعد از شروع مجدد صدارت دكتر مصدق از هيچ كوششى فروگذار نكردند و از او پشتيبانى كردند.
انتخابات دوره هفدهم مجلس شوراى ملى ، برگزار، و آيت الله كاشانى از تهران انتخاب و على رغم ميل باطنى به رياست مجلس برگزيده شد. ايشان در اين باره گفته اند: ((چون مقام رياست مجلس به وجهه اينجانب چيزى اضافه نمى كند، بلكه با شائبه هاى سياسى اين شغل بيشتر مرا لكه دار مى سازد؛ توصيه مى نمايم كه از اعضاى فراكسيون نهضت ملى ، شخصى كه شايسته باشد انتخاب كنند. ولى اگر خداى نخواسته فراكسيون نتوانست توافقى پيدا كند و اين عدم توافق امكان بروز اختلافات را بنمايد من حاضرم فداكارى كرده و اين سمت را قبول كنم . اما متاسفم كه بواسطه ضعف مزاج قادر به حضور در مجلس و اداره امور آن نيستم .))
با وجود حمايت مردم و آيت الله كاشانى از دكتر مصدق ، او در صدد توسعه قدرت و نفوذ خود برآمد و موجب تشديد برخوردهاى اختلاف برانگيز شد. در 20 مرداد 1331 لايحه اى را به مجلس فرستاد كه به موجب آن اختيار قانونگذارى را براى شش ماه در خواست كرد. دكتر مصدق براى توجيه خواسته خود، مدعى شد كه چون دولت در صدد انجام كارهاى بزرگ و موثرى است ، پس بايد رئيس دولت اختيارات كافى داشته باشد و اين اختيارات فقط در پيشبرد برنامه هاى سودبخش براى مردم است .
آيت الله كاشانى در عكس العمل به اين لايحه نامه اى به اين شرح نوشت : ((زيان بزرگ اين قانون ناهنجار و نسنجيده در اين است كه اگر قدرتهاى بزرگ خارجى به همدستى قدرتهاى داخلى پرچم مليت ايرانى را واژگون كنند، همين قانون را بر فرق مليون اين مملكت خواهند كوفت و از آن براى سركوبى ، استفاده عظيم خواهند كرد...))
سرانجام مجلس على رغم ميل باطنى موافقت كرد و بعد، لايحه جديدى را براى انتخابات تهيه كردند كه به موجب يكى از بنده هاى آن ، تعداد نمايندگان مجلس از 136 تن به 172 نفر افزايش مى يافت . در صورت تصويب اين لايحه مى بايد 87 نماينده در مجلس حضور داشته باشند، در حالى كه مجلس هفدهم فقط با 79 نفر به كار خود ادامه مى داد. چون تعداد نمايندگان موجود از حد نصاب تعيين شده كمتر بود، تصويب لايحه مزبور عملا به تعطيلى مجلس منجر مى شد.
اختيارات شش ماهه در شرف اتمام بود. مصدق با وجود داشتن اختيارات و حمايت آيت الله كاشانى ، ماده واحده تمديد يكساله اختيارات خود را در 18 دى ماه همان سال با دو فوريت تقديم مجلس كرد. هنگام طرح اين ماده ، آيت الله كاشانى كه در بيمارستان بسترى بود به گروهى از نمايندگان كسبه و اصناف گفتند كه مصدق مرد عمل نيست و تاكيد مصدق بر گرفتن اختيارات ، نقض روشن و آشكار قانون اساسى است ، آيت الله ، پيامى نيز به مجلس ارسال داشت .
مجلس به پيروى و احترام آيت الله كاشانى تعطيل شد و مصدق از فرصت استفاده كرد و با ارسال نامه اى عدم قبول اختيارات را به مثابه راى عدم اعتماد دانست و از اين طريق آيت الله كاشانى و مجلس را در تنگنا قرار داد. آيت الله كاشانى نامه اى ديگر در 30 دى به مصدق نوشت و على رغم ميل باطنى آيت الله دو روز بعد از اين نامه ، لايحه مذكور به تصويب رسيد ولى مصدق سكوت اختيار و حتى به نامه آيت الله نيز پاسخى نداد.
با اين حال ، كاشانى به منظور جلوگيرى از افزايش اختلاف و سوء استفاده نكردن دشمن ، و جهت حل اختلافات ، ملاقات با مصدق را پذيرفت . پس ‍ از اين گفتگو اعلاميه اى مشترك به شرح زير منتشر شد:
«... لازم دانستيم به اطلاع عموم هموطنان عزيز برسانيم ما همان طور كه از اوان نهضت ملت ايران همقدم بوده ايم . اكنون هم در راه مشترك ، كه تامين استقلال كشور و سعادت مردم مملكت بر آن استوار مى باشد، همواره مساعى بوده هر يك در انجام وظايف خود در حصول به مقصود، از هيچ گونه همكارى خوددارى نخواهيم داشت ...»
دكتر مصدق با داشتن اختيارات فراوان هر چه را مى خواست به صورت قانون در مى اورد و كافى بود كه امضاى خود را زير آن بگذارد و در حقيقت اصل تفكيك قوا از بين رفته بود.

خارج كردن رهبرى از دست آيت الله كاشانى 
روند حوادث ، پس از تصويب اختيارات نشان داد كه هدف از گرفتن اختيارات ، رفع سريعتر نابسامانيهاى مملكت نبوده و عملا مساله نفت تا پايان نخست وزيرى مصدق به تعويق افتاد. نابسامانى اقتصادى كشور مردم را به ستوه آورده و آن اختيارات عملا موجب بروز بحران در كشور شكاف ، چند دستگى بين مجلس و نهايتا فراهم ساختن زمينه انحلال آن شد. يكى از مهمترين پيامدهاى اين حوادث ، بى اعتبار كردن آيت الله كاشانى بود كه در اثر به راه انداختن تبليغات سوء، جنگ روانى گسترده از سوى مزدوران بيگانه و روزنامه هاى وابسته به دولت عليه آيت الله كاشانى بروز كرده بود.
دكتر مصدق بدون توجه به اين نكته كه اگر نقش و رهبرى كاشانى و حمايت روحانيون نبود، هيچ گاه نمى توانست دوباره به پست نخست وزيرى برسد، به پياده نمودن شعار ((جدايى دين از سياست )) پرداخت و دست به دستگيرى و بازداشت روحانيون و نزديكان آيت الله كاشانى زد. عوامل داخلى و خارجى نيز آن چنان شخصيت اين مرد بزرگ و شريف روحانى را لكه دار كردند كه شايد بتوان آن را در تاريخ ايران بى سابقه دانست ، اين همان چيزى بود ه استعمارگران انگليس و آمريكا مايل بودند از طريق مصدق و دوستانش عملى شود.

خروج شاه از ايران مقدمه اى براى كودتا 
روز نهم اسفند 1331، بار ديگر دكتر مصدق در صدد اجراى نقشه اى بود تا صحنه را خالى كند. او مى خواست با رفتن شاه از ايران سبب تحريك بعضى از گروه ها شود و با يك كودتاى ساختگى مطابق همان قولى كه هندرسون ، سفير آمريكا به او داده بود، با وجهه ملى كنار برود. او به يقين (يقينا) مى دانست كه با رفتن شاه ، شوراى عاليم سلطنتى تشكيل مى شود و به هر صورت ، دست دربار از امور مملكت كوتاه نمى شود و نخست وزير نمى تواند نظارت و كنترلى بر شاه كه در خارج از ايران به سر مى برد، داشته باشد. اگر واقعا توطئه اى در كار نبود، چطور اين امر را از آيت الله كاشانى كه عهده دار رياست مجلس شوراى ملى بود، مخفى نگه داشتند. زيرا به خوبى مى دانستند كه آيت الله كاشانى نمى گذرد مصدق با اين نقشه ، خود را كنار بكشد.
از اين رو، آيت الله كاشانى به عنوان رئيس مجلس و در جهت حفظ مصالح كشور و با خواهش عده اى از سران مبارز نهضت ، نامه اى به شاه نوشت و در آن گوشزد كرد كه بدون اجازه مجلس ، مملكت را ترك نكند. پس از وقايع نه اسفند، روزنامه هاى دوليت آيت الله كاشانى را به باد تهمت و افترا گرفتند، كارى كه مطابق ميل قدرتهاى بيگانه بود. وى نيز براى روشن كردن اذهان مردم و زدودن شايعات نادرست ، تنها در جلسات مذهبى ، سخنرانى مى كرد و مدعيان آزادى و دموكراسى حق دفاع را از ايشان سلب كرده بودند و سرانجام نيز با بى حرمتى منزل آيت الله را سنگ باران ، و با حمايت پليس بدانجا هجوم بردند و دو نوه وى را به اتهام قتل دستگير و بازداشت كردند.

شايعه همكارى آيت الله كاشانى با سپهبد زاهدى 
همزمان با قضيه خروج شاه و مخالفت آيت الله كاشانى با اين اقدام كه منجر به وارد آمدن اتهامات بى اساس به ايشان شد، حادثه ديگرى نيز در شرف وقوع بود.
سپهبد فضل الله زاهدى كه در كابينه مصدق ، وزير كشور بود از پست خود كناره گيرى و بظاهر در جناح مخالف مصدق و در راءس آنان قرار گرفت و به عنوان كانديداى نخست وزيرى معرفى شد و براى اين كه روند جريانات ، طبيعى جلوه كند .روز 6 / 12 / 1331 حكومت نظامى دولت مصدق ، سرلشكر زاهدى را توقيف كرد. هدف اين دستگيرى و بازداشت ، فراهم كردن زمينه و طبيعى جلوه دادن وقايع بود، تا سرانجام زاهدى بر سر كار بيايد و مصدق بدون اين كه از وجهه ملى اش كم شود خود را كنار بكشد. براى سهولت كار، قرار شد اين اقدامات بدون حضور شاه دركشور انجام گيرد؛ ولى آييت الله كاشانى اين توطئه را نيز مانند ديگر توطئه ها با ممانعت كردن از مسافرت شاه از كشور خنثى كرد، به عبارت ديگر همان كارى كه در 28 مرداد 1332 صورت گيرد، بنا بود دراين مقطع تاريخى يصورت گيرد، كه انجام آن ممكن نشد.قضيه پناهنده شدن زاهدى به مجلس ، بزرگترين نمايشى بود كه مى توانست او را معروفتر كند، تا براى اجراى كودتا نظامى آماده شود.
نقشه زيركانه مصدق اين بار هم اجرا نشد و نتوانست از زير بار مسئؤ ليتى كه داشت بگريزد. سرانجام در 29 تير 1332 پس از اين كه نظر دولت و فراكسيون نهضت ملى مبنى بر اتحلال مجلس هفدهم مسلم شد سرلشكر زاهدى با ميانجيگيرى رئيس مجلس از پناهگاه خود خارج شد، بيانگر اين واقعيت است كه مصدق مايل به زندانى كردن زاهدى نبود وتحصن او را در مجلس فقط براى آيت الله كاشانى پيراهن عثمان كرده و براى ايجاد اين ذهنيت كه آيت الله كاشانى با زاهدى ، در جريان كودتا همكارى داشته ، موضوع كانديد نخست وزير شدن زاهدى را از طرف آيت الله كاشانى شايع كردند.
در حقيقت با اين كار دو هدف را دنبال مى كردند: اول اين كه در صدد ايجاد ذهنيت براى مردم ، نسبت به همكارى آيت الله زاهدى بودند و دوم القاى اين نكته كه كاشانى مخالف سرسخت مصدق در همه زمينه هاست .

نامه آيت الله كاشانى به دكتر محمد مصدق در 27 مرداد 1332 
يك روز قبل از كودتا آيت الله كاشانى طى نامه اى ، مصدق رااز وقوع كودتا آگاه مى سازد.
«حضرت نخست وزير معظم ، جناب آقاى دكتر مصدق دام اقباله .
عرض مى شود، گرچه امكاناتى براى عرايضم نمانده ، ولى صلاح دين و ملت براى اين خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصى است و على رعم غرض ورزيها و بوق كرناى تبليغات شما، خودتان بهتر از هر كس مى دانيد كه هم و غم ، در نگهدارى دولت جنابعالى است ، كه خودتان به بقاى آن مايل نيسند از تجربيات روى كار آمدن قوام و لجبازيهاى اخير، بر من مسلم است كه مى خواهيد مانند سى ام تير كذابى ، يك بار ديگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانه برويد.
حرف اينجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجراى رفراندوم نشنيديد مرا لكه حيض كرديد. خانه ام را سنگباران و ياران و فرزندانم را زندانى فرموديد و مجلس راكه ترس داشتيد شما را ببرد، بستند و حالا نه مجلس ‍ هست و نه تكيه گاهى براى اين ملت گذاشته ايد. زاهدى را كه من با زحمت در مجلس تحت نظر و كنترل نگاه داشته بودم با لطايف الحيل خارج كرديد و حالا همان طور كه واضح بوده درصدد به اصطلاح كودتاست .
اگر نقشه شما نيست ، كه مانند سى ام تير عقب نشينى و به ظاهر قهرمان بمانيد و اگر حدس و نظر من صحيح نيست كه همان طور كه در آخرين ملاقاتم در دزاشيب به شما گفتم و به هندرسون هم گوشزد كردم كه آمريكا ما را در گرفتن نفت از انگليسها كمك كرد و حالا به صورت ملى و دنيا پسندى مى خواهد به دست جنابعالى اين ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعا با ديپلماسى نمى خواهيد كنار برويد، اين نامه من سندى در تاريخ ملت ايران خواهد بود كه من ، شما را با وجود همه بديهاى خصوصيتان نسبت به خودم ، از وقوع حتمى يك كودتا وسيله زاهدى ، كه مطابق با نقشه خود شماست ، آگاه كردم كه فردا جاى هيچ گونه عذر موجهى نباشد. اگر براستى در اين فكر اشتباه مى كنم ، با اظهار تمايل شما، سيد مصطفى و ناصر خان قشقايى را براى مذاكره خدمت شما مى فرستم . خدا به همه رحم بفرمايد. ايام به كام باد.
سيد ابوالقاسم كاشانى »

جواب سربالاى دكتر مصدق و پيروزى زاهدى 
در پاسخ به اين نامه تاريخى ، مصدق تنها به نوشتن اين جمله كوتاه مبادرت نمود:
((
موقومه حضرت آقا، بوسيله آقاى حسن آقا سالمى زيارت شد. اينجانب مستظهر به پشتيبانى ملت ايران هستم )) والسلام .
دكتر محمد مصدق
دكتر مصدق كه خود را مستظهر به پشتيبانى ملت مى دانست با اقداماتى از قبيل انحلال مجلس هفدهم ، رفراندم سى تير و... تنها به فكر خويش بود و به قول آيت الله كاشانى اين هدف را تعقيب مى نمود كه قهرمانانه زنده بماند و زمينه هاى لازم را براى كودتا فراهم كرده بود. مصدق با وجود اين كه از فعاليتهاى پشت پرده اطلاع دقيق و كافى داشت و نيز براى جلوگيرى از آن ابزار و قدرت كافى در اختيار داشت ، در عين حال نسبت به فرماندهان واحدهاى ارتش مستقر در تهران اعتماد كرد. وى نه تنها با اطلاع از تمام ماجرا مماشات كرد، حتى پس از شروع كودتا نيز سعى در مبارزه با كودتاچيان نكرد. مصدق حتى به درخواست دوستانش كه اصرار داشتند راديو، خبر كودتا را به مردم اعلام كند و از مردم استمداد بطلبد، توجهى نكرد و با اين كار مخالفت كرد. سرانجام زاهدى با نقشه شوم كودتا، كه توسط سازمان سيا، پس از خروج شاه از ايران طرح ريزى شده بود، موفق شد دولت ملى را از بين بيرد و مصدق فورا خود را تسليم زاهدى كرد و دريك دادگاه به سه سال حبس محكوم شد ؛ اما آيت الله كاشانى به مخالفت خود با زاهدى ادامه داد و علم مبارزه را بلند كرد و ملت را از ياد نبرد و سرانجام دستگير و زندانى شد و پسرش مصطفى نيز در اين راه به شهادت رسيد.
آيت الله كاشانى بعد از كودتاى ننگين 28 مرداد در نامه اى خصوصى ، اوضاع مملكت را چنين تشريح مى نمايد:
((...
فساد و تباهى ، وحشتزاست . يك مشت مردم بى سر و پا، به جان ، مال و ناموس ملت مسلط هستند. همان روزهايى كه از آن ترس داشتيم ، رسيده است . مصدق با خودخواهى و لجبازى همه سنگرهاى دفاعى ملت را خرد و نابود كرد شاه كه در دست ما ((موم )) بود، اكنون صدقه سر مصدق يك تازى مى كند. مصطفى را كشت . خواستم خونخواهى كنم ، مرا به زندان روانه كرد. نمى دانم شرح ما وقع را شنيده ايد يا خير؟ در استنطاقى كه كردند گفتند؛ شما محرك قتل رزم آرا هستيد. به مدعى العموم گفتم : اگر مصدق مرا با لجاج ، عناد و يا به دستور خارجى از اثر نينداخته بود، حكم نابودى يك ، يك شما را مى دادم كه مثل زالو خون ملت بيرمق را مى مكيد. در زندان خيلى صدمه خوردم . از اطراف و اكناف ، حتى آقاى بروجردى اقداماتى كردند، وگرنه شاه مى خواست مرا هم نابود كند...
ضعف ، مريضى و ناراحتى شديد از اوضاع مردم ، عنقريب مرا از پاى مى اندازد.
هر چه فرياد زدم كه دست از خودخواهى و تجاوز به قانون ، كه تنها پناهگاه ملت است بردارند، گوش شنوايى نبود. در هر زمان كه مصالح اسلام و ملت در كار بوده ، خود و شخصيتم را فراموش كردم . مگر مى دانستم كه با بوق و كرنايى كه مصدق در اختيار دارد، مخالف او حرف زدن انتحار سياسى است ؟ ولى من اگر سكوت مى كردم ! در مقابل تاريخ اين ملت مسئول بودم . تا ابدالدهر متجاوزين به قانون اساسى اين مردم ، خواهند شنيد كه كسى هم در اين مملكت بوده كه واهمه نداشته و براى دفاع از قانون اساسى كه ارثيه قيمتى مجاهدين مشروطه است ، از اسم و رسم و مقام چشم پوشيده ...))
نامه زير كه از سوى آيت الله كاشانى در تاريخ 1332/11/20 خطاب به رئيس سازمان ملل نگاشته شده است ، بيانگر موضع با قدرت ، اصولى و خير خواهانه ايشان نسبت به ملك و ملت ايران و نيز اوضاع بسيار آشفته ، هرج و مرج و تاريك روزهاى بعد از كودتا است .
جناب آقاى هامراسكيولد دبير كل سازمان ملل متحد 
بدين وسيله به اطلاع سازمان ملل متحد كه تنظيم و تصويب كننده حقوق بشر است مى رساند، تا دنياى آزاد بداند كه هيچ وقت وضعيت مملكت ايران به اين اندازه اسف انگيز و دلخراش نبوده و آزادى جز براى خائنين و عمال اجنبيانى كه در صدد تامين منافع استعمارى خود مى باشند وجود ندارد. در اين ايام كه انتخابات مجلسين (شورى و سنا) جريان دارد دولت تمام روزنامه هاى ملى بنام مخالف را توقيف كرده و با كنترل شديد چاپخانه ها بوسيله قواى مسلح امكان انتقاد و نشر حقايق را از قاطبه ملت سلب نموده است و جرائدى كه اكنون متنشر مى شود، تحت سانسور شديد بوده و حتى اجازه ندارند كه خبر قتل و كشتگانى را كه هر روز در كوچه و خيابان به دست مامورين دولت از پا در مى آيند منتشر سازند، و نيز عدم آزادى به حدى است كه مخبرين خبرگزاريهاى خارجى قادر به مخابره جريانات واقعى نبوده و به انواع تضييقات دچار و با تهديد به اخراج از كشور، نمى توانند وظيفه خود را انجام دهند. اكنون جمعى از مليون و آزاديخواهان متدين كه مورد علاقه مردم مى باشند يا در زندان بسر برده ، يا خانه و مسكن آنان تحت نظر پليس و مامورين كارآگاهى مى باشد. در همين شرايط دزدان ، جانيان ، عناصر بد سابقه و نوكران استمار خارجى در كمال وقاحت و به زور سرنيزه به عنوان نماينده ملت به مردم بى پناه اين مملكت تحميل مى شوند.
من باب نمونه انتخابات دو درجه مجلس سنا، در تهران كه توام با تقلب و تزويز و تهديد جريان يافته قابل ذكر است . چه ، علاوه بر آن كه انجمنهاى اصلى و فرعى نظارت انتخابات شامل اشخاص غير معتمد مردم و اكثرا از بستگان كانديدهاى دولتى تشكيل گرديده و قانونا مى بايست راى بطور مخفى و آزاد از طرف اشخاصى با سواد داده شود، ليست كانديداى دولتى ، بوسيله ادارات - موسسات دولتى به كارمندان (كارگران تحميل و آنها را وادار نمودند، بر طبق آن راى دهند و افرادى كه براى دادن راى به حوزه هاى انتخابيه وارد مى شدند راى آنها را اخيرا كنترل و در صورت عدم تطبيق با ليست دولتى قبل از دادن راى بوسيله رجاله و اوباش اجير شده دولتى ، مضروب و مجروح گرديده با كاميون پليس به زندان تحويل مى شدند. نيز تعداد زيادى راى از اشخاص بيسواد يا بدون شناسنامه گرفته شده و همچنين با توجه به ساعات اخذ راى و مجموع آراء موجود در صندوقها مقدار معتنابهى بالغ بر نصف كليه آراء ماخوذه از طرف متصدى مربوطه آراء قلابى به صندوقها وارد گرديده است . با كيفيت مزبور آراء ملى و طبيعى ، كسانى كه توانسته اند با وجود تضييقات و مخاطرات راى خود را بنفع كانديداهاى ملى به صندوق بريزند در موقع شمارش و قرائت آراء از منع حضور مخبرين جرائد و نظار ملى كه در تمام ادوار معمول بوده استفاده كرده و آنها را به حساب كانديدهاى دولتى احصاء و بالنتيجه آنها را حايز اكثريت نمودند.
اين مختصرى از جريانات انتخابات پايتخت مملكت است كه حديث مفصل انتخابات شورى و سناى شهرستانها را مى توان از اين مجمل فهميد.
البته ملل آزاد جهان از خود مى پرسند منظور دولت فعلى از اين همه اعمال ضد انسانى و كشتار مردم آزاديخواه و دانشجويان بيگناه دانشگاه ، كارگران آبادان ، حبس و تبعيد مخالفين رويه حكومت و ضرب و شتم معترضين به سوء جريان انتخابات و اعمال فشار چيست ؟
هدف دولت فعلى اينست كه ، براى تهيه پول به هر وسيله و به هر شرط، جز اخذ عوارض و مالياتهاى قانونى از مالكين عمده و سرمايه داران بزرگ به منظور حفظ مقام و موقعيت خود و خوراندن به دار و دسته دزد و قطاع الطريقى كه از او حمايت مى كنند اقدام نموده تا حكومت منفور تحميلى خود را به بهانه ظاهر فريب مبارزه با كمونيسم ادامه داده و انتخابات مجلسين قانون گذارى را به بهانه ظاهر حقوق ملى و قوانين موجود و سنن مشروطيت در چنان شرايطى كه نظير آن در كشورهاى ديكتاتورى هم ديده نمى شود به انجام رسانده تا با وجوه دريافتى از خارجه و تكيه به سر نيزه سلطه خود را حفظ نمايد و اميدوار باشد كه اعضاى مجلسينى كه انتصاب خود را به عنوان نماينده مردم فقط و فقط مديون مداخلات غير قانونى و بيشرمانه مى دانند از او حمايت نموده و قرار دادهائى را كه براى فروش ‍ نفت ايران و تهيه پول منعقد مى سازد و همچنين قوانينى را كه با مباينت با حيثيت و استقلال و آزادى كشور تهيه مى نمايد تصويب كنند.
بديهيست دولت حاضر در چنين شرايط و اوصافى كه تنها با توسل به وسائل غير قانونى به حكومت خود ادامه مى دهد هر قول و قرارى كه بدهد و هر قرار دادى را امضاء كند و يا قوانينى به تصويب برساند به هيچ وجه از طرف ملت ايران رسميت نخواهد داست و هر دولت يا موسسه خارجى كه پولى به اين دولت بپردازد يا اعتبارى برايش باز كند ناگزير بعدا بايد براى استرداد و تسويه حساب خود را با اشخاص طرف بداند.
ملت ايران به خود حق مى دهد به موقع در اولين فرصت ممكنه مرتكبين اين اعمال ضد انسانى و مسببين كشتارهاى دسته جمعى متجاوزين به حقوق اوليه و اساسى خويش را به شديدترين وجهى مجازات نمايد...سيد ابوالقاسم كاشانى
براي آگاهي بيشتر ر.ك
روزها و رويدادها،مركز فرهنگي تربيتي نور ولايت،انتشارات پيام مهدي(عج)،1379.
رفتارشناسي آمريكا در قبال نهضت ملي، محمد حسين جمشيدي، 
حديث پيمانه، حميد پارسانيا، 
نهضت روحانيون ايران، علي دواني.
در ادامه جهت آَشنايي بيشتر با تحولات و حوادث تاريخي آن زمان و نحوه عملكرد رهبران نهضت مقاله اي تحت عنوان ‌«تحليلى بر نهضت ملى شدن نفت ايران (29اسفند 1329)(درسها و عبرتها) ؛محمد جمال خليليان » به نقل از مجله معرفت شماره7 آورده مي شود:

مرورى برحوادث پنجاه ساله قبل‏از نهضت ملى‏شدن‏نفت
ايران، در عهد شاهان نالايق قاجار، پس از دو مرحله‏شكست در جنگهاى يازده ساله خود با روسيه تزارى و عقدقراردادهاى ننگين و اسارت‏آور گلستان و تركمنچاى با آن كشور،صحنه رقابت دولتهاى اروپايى به‏ويژه انگلستان براى گرفتن‏امتيازات مشابه از سلاطين نالايق قاجار گرديد. در اين ميان،عجيبترين قرارداد، قراردادى بود كه دولت ايران با «بارون‏ژوليوس رويتر» منعقد كرد كه به‏موجب آن، امتياز بهره‏بردارى واستفاده از كليه جنگلها، نهرها، معادن ذغال سنگ، آهن، مس،سرب، نفت و غيره، به‏مدت هفتاد سال به يك ركت‏خارجى‏واگذار مى‏شد و سهم ايران پس از بهره‏بردارى 15% از منافع‏خالص بود. (يعنى سهم صاحب ثروت تقريبا 16 بود) اين‏قرارداد، به حدى عجيب و باورنكردنى بود كه حتى «لردكرزن‏» ازسياستمداران مشهور انگلستان و از پايه‏گذاران سياست‏استعمارى آن كشور، در باره اين قرارداد، چنين مى‏نويسد:«واگذارى كليه منابع صنعتى يك مملكت‏به‏دست‏خارجى،حقيقتا عجيب و غريب به‏نظر مى‏آيد و حرارت انگليس دوستى‏در تهران در هيچ تاريخى تابه اين درجه بالا نرفته‏بود.» 
در مقابل چنين قراردادى رجال، جاهل و متملق وابسته به‏دربار، نامه‏اى به ناصرالدين‏شاه نوشته و اظهار داشتند كه درطول دوهزاروپانصد سال تاريخ ايران، چنين قدم بزرگى به‏نفع‏ملت ايران برداشته نشده‏است.! ولى با اعتراض و تظاهر مردم‏سرانجام، شاه مجبور شد صدراعظم، مشيرالدوله را كه نقش‏بسزايى در عقد اين قرارداد داشت عزل كند و عملا قرارداد«رويتر» به‏حالت تعليق درآمد; البته استعمار انگلستان از پاى‏ننشست و به‏موجب قرارداد «دارسى‏» امتياز نفت را به‏مدت‏شصت‏سال به‏دست آورد.(1901 - 1961م)با مشاهده تزلزل،در اركان حكومتى سلسله قاجار و وضع آشفته ايران، انگلستان‏رضاخان را به‏قدرت رسانيد و درصدد برآمد تا با ترويج فرهنگ‏غربى، تحت عنوان تجدد و تمدن، اسلام را كه بزرگترين مانع‏استبداد و استعمار بود از سر راه بردارد، تاديگر، مقاومتى دربرابر استعمارگرى آن كشور صورت نگيرد. جالب اين‏كه خودرضاخان درباره اين‏كه انگليسيها او را بر سركار آورده‏اند وخواهان تمديد مدت اعتبار امتياز نفت جنوب هستند، درحضور هيات هشت‏نفرى مشاورين خصوصى خود، به اين دونكته اعتراف كرده‏است.
حاج ميرزا يحيى دولت‏آبادى، در كتاب‏خاطراتش در اين باره چنين مى‏نويسد: «سردار سپه از روى‏روحيات نظامى، حرفها را صريح و به اصطلاح عوام، پوست‏كنده مى‏زند; چنان كه در يكى از جلسه‏هاى مشاوره خصوصى‏كه در خانه دكتر محمدخان مصدق السلطنه منعقد بود و ازوطن‏پرستى، صحبت‏به ميان آمد، او گفت: مثلا مرا انگليسيان‏سركار آوردند اما وقتى آمدم، به وطنم خدمت كردم...» و درجاى ديگر مى‏گويد: «انگليسيان چند مطلب از دولت ايران‏مى‏خواهند، از جمله، تمديد مدت اعتبار امتياز نفت جنوب،معروف به امتياز دارسى ...» (1) 
رضاخان ماموريت‏خود را به‏خوبى انجام داد; زيرا پس ازتحكيم پايه‏هاى حكومت‏خود و مسلط شدن براوضاع، نقاب ازچهره عوام‏فريبانه خود برگرفت و با لغو قرارداد «دارسى‏» در سال‏1312 شمسى قرارداد ديگرى كه به‏مراتب، بدتر از قرارداد اول‏بود با دستيارى تقى‏زاده و چندنفر ديگر، با دولت انگلستان‏منعقد كرد. (قرارداد مشهور به قرارداد 1933) مطابق قرارداد«دارسى‏» پس از انقضاى مدت قرارداد، كليه تاسيسات شركت‏نفت كه ميليونها دلار قيمت داشت‏به ايران تعلق مى‏گرفت، ولى‏رضا خان با انعقاد قرارداد جديد، مانع از اين امر گرديد، علاوه‏براين، سى و دو سال، به مدت قرارداد، افزود. سرانجام، باعوض شدن اوضاع و شرايط در جنگ جهانى دوم، در شهريور1320 رضاشاه، به‏دست ارباب خود سرنگون شد.
در طول‏سالهاى حكومت رضاخان، قتل‏عامهايى‏چون‏كشتارفجيع مسجدگوهرشاد و جلوگيرى از ترويج و تعليم احكام دين، كشف‏حجاب بانوان و شهيدكردن مردان بزرگى، همچون مدرس و بازگذاشتن دست افرادى همچون كسروى در كوبيدن اسلام وروحانيت، همگى به‏هدف ريشه‏كن كردن دين از قلوب مردم ونابودى روحانيت صورت گرفت، ولى نفوذ دين در ميان مردم‏مسلمان، بيش از آن بود كه انگلستان مى‏پنداشت. در نتيجه،على‏رغم تصورانگلستان، پس از شهريور 1320 احساسات ضداستعمارى مردم مسلمان به‏اوج خود رسيد. دراين شرايط جديد،مجلس دوره چهاردهم، به پيشنهاد دكتر مصدق طرحى را به‏تصويب رسانيد كه به‏موجب آن، دولتها از مذاكره درباره اعطاى‏امتيازنفت‏به خارجيان منع شده ودرصورت‏تخلف،به سه‏تاهشت‏سال حبس وانفصال ازخدمات دولتى محكوم مى‏شدند
مطلبى كه جاى سؤال و تحقيق بيشتر دارد اين است كه درهمان زمان، يكى از نمايندگان مجلس، در جلسه 12 آذر 1323ماده واحده‏اى را به مجلس پيشنهاد كرد و خواهان الغاء قرارداد1933 م. در ارتباط با امتياز نفت جنوب گرديد. براى اين‏كه اين‏طرح در مجلس مطرح شود، مى‏بايست پيشنهاد كننده، موافقت‏عده‏اى از نمايندگان را جلب كند، اما وقتى كه طراح، طرح خودرا به دكتر مصدق ارائه داد، وى از امضاى آن خوددارى كرد. (2) 
متن آن ماده واحده، پس از ذكر مقدمه‏اى چنين بود: «... مجلس‏شوراى ملى ايران، امتياز نفت جنوب را كه در دوره استبداد، به‏شركت دارسى واگذار شده‏بود و در موقع ديكتاتورى نيز آن راتمديد و تجديد نموده‏اند به‏موجب اين قانون الغاء مى‏نمايد.» (3) 
البته ممكن است گفته شود: گرچه تصويب طرح پيشنهادى‏دكتر مصدق در ممنوعيت دادن امتياز جديد، عملا تلاش دولت‏روسيه را در گرفتن امتياز نفت‏شمال (باسهم 50 - 50) به‏عنوان‏رقيب دولت انگلستان، خنثى كرد ولى او هنوز شرايط داخلى وخارجى را براى الغاى امتياز نفت جنوب مناسب نمى‏ديد
سير تحولات قبل و بعد از ملى شدن نفت ايران
پس از افشاگريهاى دكتر مصدق و بعضى ديگر از نمايندگان، درمجلس چهاردهم، حمله به انگلستان، در داخل و خارج ازمجلس ادامه داشت و دولت انگليس نيز در صدد تجديد قراردادنفت‏به‏منظور تحكيم پايه‏هاى قرارداد سال 1933 بود; زيرا بااعتراف تقى زاده (وزير دارايى زمان رضاخان هنگام انعقادقرارداد 1933 و يكى از امضاء كنندگان آن) در مجلس پانزدهم،مبنى براين كه در امضاى قرارداد مذكور، آلت دستى، بيش نبوده‏است و نيز افشاى اين مطلب كه انعقاد و تصويب آن قرارداد، درشرايط خفقان و اختناق صورت گرفته‏است، عملا اين قرارداد درداخل و خارج از ايران، بى‏اعتبار شده‏بود. در همين زمان، يعنى‏چند روز قبل از حادثه پانزدهم بهمن، آيت‏الله كاشانى، اعلاميه‏شديد اللحنى عليه شركت نفت انگليس صادر كرد و عده‏اى ازنمايندگان طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقديم نمودند، ولى‏دولت انگلستان كه در صدد تغيير اوضاع به‏نفع خودبود، حادثه‏15بهمن‏1327 وتيراندازى (ساختگى ياواقعى) به شاه رابه‏وجود آورد. نقشه طورى طرح‏ريزى شده‏بود كه در هر صورت، (چه‏شاه كشته مى‏شد ويازنده مى‏ماند) شرايط به‏نفع انگلستان‏تغيير يابد. امابا ناكام ماندن ترور شاه، مزدورانش اين حادثه‏رامستمسك قرارداده وبه سركوبى‏آزادى خواهان پرداختند
آيت‏الله كاشانى، رهبر روحانى مبارزات سياسى آن روز،شبانه با وضع اهانت‏آميزى به‏وسيله سرتيپ متين‏دفترى، فرماندار نظامى تهران در منزلشان دستگير و به قلعه فلك‏الافلاك در خرم‏آباد و سپس به كرمانشاه منتقل و از آن جا به‏لبنان تبعيد گرديد. (4) در اين دوره، مجلس فرمايشى، مؤسسان‏تشكيل شد و با تغيير قانون اساسى، بعضى اختيارات، از جمله‏اختيار انحلال مجلس، به‏شاه واگذار گرديد و به‏منظور قانونى‏كردن قرارداد 1933 طرح خائنانه‏اى موسوم به «قرارداد الحاقى‏گس - گلشائيان‏» در اواخر دوره پانزدهم، به مجلس برده‏شد، ولى‏با نطق طولانى حسين مكى و مقاومت معدودى از نمايندگان،به تصويب نرسيد و دوره پانزدهم مجلس، به پايان رسيد. (5) مبارزات پيگير و شجاعانه ملت ادامه يافت و در اين زمان،عبدالحسين هژير، وزير دربار، به‏دست رادمردى شجاع و مؤمن‏از فدائيان اسلام، به‏نام سيدحسين امامى به‏قتل رسيد
در دوره شانزدهم مجلس، جبهه ملى كه به‏تازگى اعلام‏موجوديت كرده‏بود توانست هشت نفر از نمايندگان خود، ازجمله، دكتر مصدق را به مجلس بفرستد. با انتخاب آيت‏الله‏كاشانى از طرف مردم تهران و تلاش بعضى از علماى بزرگ،نظير مرحوم آيت‏الله العظمى بروجردى، ايشان در خرداد 1329با استقبال با شكوه و بى‏نظير مردم تهران (كه در ميان آنان دكترمصدق و نمايندگان جبهه ملى نيز بودند) به‏وطن بازگشتند. (6) دريكى از نخستين جلسات مجلس شانزدهم، پيام آيت‏الله كاشانى،مبنى براعتراض به تبعيد غيرقانونى خود و علل آن و بى‏اعتبارى‏مصوبات مجلس ساختگى مؤسسان (مجلس سناى سابق) وقرارداد تحميلى نفت، به‏وسيله دكتر مصدق قرائت‏شد.
درقسمتى از اين پيام آمده‏است: «... نفت ايران متعلق به ملت ايران‏است و بهر ترتيبى كه بخواهد نسبت‏به آن رفتار مى‏كند و قراردادقانونى كه با اكراه و اجبار تحميل شود، هيچ نوع ارزش قضايى‏ندارد و نمى‏تواند ملت ايران را از حقوق مسلمه خود محروم‏كند.» (7) با عنوان شدن ملى كردن صنعت نفت در سراسر كشور،آيت‏الله كاشانى طى اعلاميه مفصلى، كوشش در اين راه راتكليف دينى و وطنى ملت مسلمان اعلام كردند. پس از آن،علما ومجتهدين بزرگى،نظيرآيت‏الله سيدمحمدتقى خونسارى،بهاءالدين محلاتى، عباسعلى شاهرودى، سيد محمود روحانى‏قمى و كلباسى با صدور اعلاميه‏هايى و نيز در پاسخ به‏استفتائات مردم، برلزوم ملى كردن صنعت نفت و حمايت ازآيت‏الله كاشانى تاكيد كردند. (8) از اين رو، انگيزه اصلى مردم درحمايت از اين نهضت، معتقدات مذهبى آنان بود. اما در صحنه‏سياسى، پس از بركنارى ساعد و على منصور، شاه براى مقابله بابيدارى و يكپارچگى مردم، سپهبد رزم‏آرا را كه فردى ديكتاتور وحامى منافع انگلستان بود، به نخست‏وزيرى منصوب كرد. او باتلاش فراوان، سعى كرد تا قرارداد الحاقى «گس - گلشائيان‏» را به‏تصويب برساند و در مجلس، صريحا به ملت ايران اهانت كرد واداره صنعت عظيم نفت، به وسيله ايران را غير ممكن دانست;ولى سرانجام، در16اسفند1329توسط خليل طهماسبى، عضوفدائيان اسلام، به‏قتل رسيد و از صحنه سياست‏خارج شد
با كشته شدن رزم‏آرا اوضاع به‏كلى عوض شد و مردم نيز باهدايت‏آيت‏الله كاشانى وهماهنگى‏بعضى‏ازنمايندگان مجلس،تظاهرات واجتماعاتى در حمايت از ملى شدن صنعت نفت‏برپاكردند. سرانجام، لايحه ملى شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس به‏تصويب رسيد

نخست وزيرى دكتر مصدق 
پس‏از قتل رزم‏آرا،حسين‏اعلاء،وزيردربار وقت،به نخست‏وزيرى‏رسيد ولى وى پس از مدت كوتاهى استعفا داد. در اين هنگام، باپيشنهاد جمال‏امامى، سركرده اكثريت مخالف جبهه ملى، دكترمصدق، نخست وزيرى را برعهده گرفت
مساله مهم در اين‏جا اعضاى كابينه دكتر مصدق است كه‏تعدادى از آنها در كابينه قبلى نيز شركت داشتند. در اين ميان،سرلشكر زاهدى،كه لودر كودتاى 28 مرداد ونقشى اساسى وتعيين كننده در آن داشت، به‏عنوان وزير كشور و باقر كاظمى،به‏عنوان وزير امور خارجه كه در يكى از كابينه‏هاى سابق و دردروه رضاخان نيز همين سمت را برعهده داشت، معرفى شدند
بعدازمعرفى‏كابينه،يكى‏ازنمايندگان مجلس، درجلسه دوازده‏ارديبهشت 1330 چنين‏گفت: «... من‏موافقم بادكترمصدق ولى بااين وزراى فراماسون و قزاق كه در اين كابينه هست مخالفم. ماازدكترمصدق انتظار نداشتيم وزير فراماسون و قزاق بياورد... من باوزير كشورى كه نظامى باشد مخالفم، با ديكتاتورى مخالفم‏» (9) 
آيت‏الله‏كاشانى، دست دكترمصدق را درانتخاب‏اعضاء كابينه‏اش،كاملا بازگذاشت وهيچ‏گونه‏توصيه‏اى نيز نكرد. اين مطلب را طى‏اطلاعيه‏اى قبل از معرفى كابينه اعلام نمود. (10) در اين دوره(ارديبهشت 1330 تا مرداد 1331) آيت‏الله‏كاشانى، بارهاحمايت‏خود رااز دولت دكترمصدق اعلام داشت و براى مقابله‏با مشكلات و كارشكنيهاى داخلى و خارجى، تظاهرات وسخنرانيهايى برپا مى‏شد.
با پيامها و اعلاميه‏هاى آيت‏الله‏كاشانى، نقشه‏ها و توطئه‏هاى عده‏اى كه درصدد ايجاد اختلافات‏مذهبى، بين شيعه و سنى و يا با پيشنهاد اخراج زنان از ادارات، درصدد اخلال و آشوب بودند، خنثى شد; حتى وقتى كه‏انگلستان،دولت دكترمصدق را تهديدبه حمله نظامى كرد، ايشان‏با شجاعت، خطاب به خبرنگاران خارجى فرمودند: اگر اين كارصورت گيرد، حكم جهاد مى‏دهم. زمانى كه كاركنان صنعت نفت‏با تحريك توده‏ايها و ديگر توطئه‏گران داخلى و خارجى‏اعتصاب كرده‏بودند، آيت‏الله كاشانى با اعلاميه‏هايى آنها را به‏همكارى و اتحاد دعوت كردند و هنگامى كه دكتر مصدق به‏انتشار اوراق قرضه ملى دست زد، آيت‏الله كاشانى خريد آنها ويارى دولت را يك امر واجب شرعى، اعلام كرد. (11) 
قيام 30تير و بازگشت دكتر مصدق به قدرت 
در شرايط حساس آن دوران، دكتر مصدق، به‏خاطر اختلاف‏باشاه در مورد تصدى سمت وزارت جنگ، در 25 تير 1331بدون مشورت وحتى اطلاع آيت‏الله كاشانى و ديگر همرزمانش‏استعفاى خود را تسليم شاه كرد. شاه بلافاصله، قوام السلطنه راكه فردى مورد اعتماد دربار و ازكهنه‏كاران عالم سياست‏بود، برسركار آورد و او نيز شروع به ارعاب و تهديد مردم كرد. آيت‏الله‏كاشانى مردم را به مبارزه دعوت كرد و در مصاحبه با خبرنگاران، سوگند ياد كرد كه اگر قوام بركنار نشود، اعلام جهاد مى‏كند وشخصا كفن پوشيده; مردم را همراهى خواهدكرد. (12) 
در همين زمان، دو بار، دكتر امينى از طرف قوام براى‏پيشنهاداتى درباره معرفى وزارى مورد اعتماد آيت‏الله‏كاشانى به‏منزل ايشان رفت; ولى ايشان در جواب او گفتند: با بودن دكترمصدق، هيچ‏كس نمى‏تواند نخست‏وزير باشد. (13) 
از طرف ديگر، شاه‏با احساس خطر، حسين علاء، وزير درباررا در 28 تير ماه به منزل آيت‏الله كاشانى فرستاد. ايشان با تندى‏جواب دادند كه به شاه بگوييد: اگر مصدق برسركار برنگرددشخصا به خيابان خواهم‏آمد ومبارزه را متوجه دربار خواهم كرد.ايشان حتى‏ارسنجانى، معاون سياسى قوام‏السلطنة در آن زمان ووزير كشاورزى در سالهاى 40 و 41، را كه از طرف قوام،پيشنهادانتخاب شش وزير رابه‏ايشان داده‏بود، باتندى رد كردند وضمن نامه‏اى به وزير دربار نوشتند: «اگر تا فردا مصدق بر سركاربرنگردد، شخصا مبارزه را به‏طرف دربار، رهبرى خواهم كرد.» (14) 
سرانجام، با قيام ملت در 30تير، به رهبرى آيت‏الله كاشانى، شاه‏به بركنارى قوام تن داده و مصدق با سربلندى، با در اختيار گرفتن‏سمت وزارت دفاع به پست نخست‏وزيرى بازگشت
عملكرد دكتر مصدق و آغاز جداييها و اختلافات (مرداد 1331 تا مرداد 1332) 
دكتر مصدق پس از بازگشت‏به‏قدرت، سرلشكر احمد وثوق رابه عنوان معاون وزارت دفاع، يعنى معاون خود، برگزيد.سرلشكر وثوق كسى بود كه چند روز قبل از آن، به عنوان‏فرمانده ژاندارمرى، دستور شليك به كفن پوشان قيام 30تير دركاروانسراى سنگى و همچنين كفن پوشان كرمانشاه، همدان وقزوين را صادر كرده‏بود.(او پس از كودتاى 28 مرداد در همين‏مقام‏ابقاءگرديد.)ازجمله كسانى كه‏به فرماندهى يكى‏از واحدهاى‏مهم‏انتظامى منصوب گرديد،سرتيپ،متين دفترى بود
او كه در سال 1327 فرماندار نظامى تهران بود; شبانه ازطريق بام خانه آيت‏الله كاشانى وارد منزل شده وايشان را باخشونت و اهانت دستگير و تبعيد كرده‏بود. (اين واحد نظامى،بعد از كودتاى 28 مرداد 1332 قبل از ديگران وفادارى خود را به‏شاه اعلام كرد.) بر طبق اسناد به‏دست آمده از لانه جاسوسى‏انگلستان، يعنى از خانه ريچارد سدان، مديرعامل شركت نفت‏ايران و انگليس، وى نقش فعالى در برقراركردن رابطه باانگلستان و جاسوسى براى آنان داشته‏است. (15) او داماد دكترمصدق بود و در زمان سلطنت رضاخان، به‏مقام نخست‏وزيرى‏رسيد. على‏رغم اين سوابق، دكتر مصدق او را از اعضاى هيات‏ايرانى، به هنگام مسافرت به شوراى امنيت قرار داد و اعتراض‏ساير اعضاى هيات نيز به جايى نرسيد
از ديگر افرادى كه به‏موجب اسناد خانه سدان، سالها براى‏شركت نفت جاسوسى مى‏كرده‏است وازطرف دكتر مصدق به‏سمت معاون وزارت كارمنصوب شد، دكترشاپوربختيار بود.اين‏انتصابات و انتصاب بعضى ديگر، نظير دكتر اخوى به سمت‏وزارت دارايى و نصرت‏الله امينى به سمت‏شهردار تهران، مورداعتراض‏آيت‏الله‏كاشانى قرارگرفت.ايشان طى نامه‏اى خصوصى،نسبت‏به اين انتصابات كه عملا پايمال كردن خون شهداى قيام‏30تير محسوب مى‏شد اعتراض كردند; چرا كه مسببين آن‏حادثه و عاملين كشتار مردم، نه تنها به مجازات نرسيدند بلكه‏بعضى از آنها نظير سرلشكر وثوق، ترفيع درجه يافتند
در اين ميان، بعضى از اطرافيان غرب زده دكتر مصدق كه باروحانيت ميانه خوشى نداشتند نزد او از وحانيت‏بدگوييهامى‏كردند. دكتر مصدق نيز در ششم مرداد 1331 نامه تندى به‏آيت‏الله كاشانى نوشت و از ايشان خواست كه از هرگونه دخالت‏در امور سياسى كشور خوددارى كنند. (16) واقعيت اين بود كه‏دكتر مصدق پس از روى كار آمدن مجدد، روش جدايى دين ازسياست را كه قوام‏السلطنة نيز برآن تاكيد داشت پيشه خودساخت; ولى آيت‏الله كاشانى بارهاگفته‏بودند كه در اسلام، دين‏از سياست جدا نيست: اسلام، با تشكيلات كليسايى فرق دارد ومشاركت روحانيون در سياست‏به‏معناى رسيدگى به‏امورمسلمين است كه خود يك وظيفه مشخص دينى است. (17) دكترمصدق به‏گواه يادداشتهاى سياسى ارسنجانى، معاون سياسى‏قوام و رئيس تبليغات او در حكومت چهار روزه‏اش، كه در سال‏1335 منتشر گرديد، تمام قدرت خود را براى حمايت ازقوام‏السلطنة و استخلاص وى به‏كار برد. او براى لغو قانون‏تعقيب و مجازات قوام‏السلطنة به عنوان مفسد فى‏الارض ومصادره اموال او كه در تاريخ 12 مرداد 31 به تصويب مجلس‏رسيده‏بود، قانونى تحت عنوان «اجازه تعقيب قوام‏» به مجلس‏برد كه هدف او اين بود كه قانون قبلى را لغو كند. (18) 

دكتر مصدق و رابطه با آمريكا 
دكتر مصدق در زمان نخست‏وزيرى، قرارداد تاسيس لانه‏جاسوسى آمريكا به‏نام «اداره اصل چهار»، را رسما با آمريكامنعقد كرد و به جاسوسان آمريكا رسما امكان داد كه در تمام‏شؤون مالى و كشاورزى ايران مداخله كنند. و يكى از خانه‏هاى‏بزرگ خويش را در خيابان فلسطين (كاخ سابق) به مبلغ ماهيانه‏3500 تومان به لانه جاسوسى آمريكا اجاره داد. او درنامه خودبه ترومن در5 تيرماه 1330 مى‏نويسد:«...نظربه‏اينكه بين ملتين‏ايران و آمريكا همواره روابط دوستانه برقرار بوده و ملت‏بزرگ وارجمندآمريكااز طرفداران جدى آزادى و حاكميت ملل شناخته‏شده وفداكاريهاى آن ملت‏نيك نهاد،دردو جنگ اخيربهترين گواه‏اين معنى است لازم دانستم كه خاطر آن حضرت را از جريانات‏اخير مستحضر سازم و يقين دارم كه دولتهاى آزاد جهان‏خصوصادولت دوست ماآمريكادراين موضوع مهم‏از معاضدت‏به آمال ملى ايران خوددارى نخواهند كرد» (19) اين نامه در حالى‏نوشته مى‏شد كه‏يك ماه قبل‏ازآن،آيت‏الله كاشانى درپيامى،كه دراجتماع مردم، در رابطه با اعتراض به مداخلات بيگانگان دربهارستان تشكيل شده‏بود قرائت گرديد، چنين آورده‏بودند:«...ملت مسلمان ايران اكنون به‏فضل الهى از خواب غفلت‏بيدارشده و به حقوق خود آشنا گرديده، تا اساس استقلال كامل‏سياسى و اقتصادى خود را مستقر نكند، از پاى نخواهد نشست‏وعموما تنفر خود را از مداخلات استقلال شكنانه انگلسيها وآمريكاييهابه سمع عالميان مى‏رساند». (20) 
دكتر مصدق در مسافرت خود به آمريكا چهل و دو روز درآن كشور اقامت كرد و پس از بازگشت در قسمتى از گزارش سفرخود چنين گفت: «... در واشنگتن مدت بيست و پنج روز با آقاى‏ژرژمك‏گى، معاون وزارت خارج آمريكا، در تماس بودم. اوبعضى‏روزها دوبار به‏ديدن من مى‏آمد... بنده صاف وپوست‏كنده عرض كنم كه آقاى ژرژمك‏گى با من در اين مدت‏بيست و پنج روز مثل يك برادر صميمى بود...» (21) لازم به ذكراست كه شخص مذكور، مامور شركتهاى نفتى آمريكا بوده‏است‏و روابط حسنه دكتر مصدق با آمريكاييها آن چنان بود كه گاهى‏بين او و لويى‏هندرسن، سفير كبير آمريكا، ملاقاتهاى هفت‏ساعته صورت مى‏گرفت. (22) او با پذيرش و تمديد قرارداد «جم- آلن‏» ارتش ايران را تحت تسلط مستشاران آمريكايى نگه‏داشت و امور اقتصادى ما بيش از پيش در قبضه آنان قرارگرفت. (23)
لويى هندرسن، سفير آمريكا در ايران، در گزارش‏فروردين ماه 1331 خود، راجع به وضعيت‏سياسى ايران براى‏مقامات وزارت خارجه و دستگاههاى جاسوسى آمريكامى‏نويسد: «دكتر مصدق چه در مورد قبول شرايط بانك‏بين‏الملل براى حل مساله نفت ايران و چه درباره قرارداد نظامى‏ايران و آمريكا حسن نيت‏به‏خرج داده و با نظرات آمريكاييهاروى موافق داشته‏است، ولى در اين جريانات فقط يك عامل‏مزاحم مداخله كرده كه مانع حل قضيه به‏نفع آمريكا شده‏است واين عامل مزاحم كه مانع تسليم ايران به‏نظرات بانك بين‏الملل وادامه همكارى بين ايران و آمريكا مى‏باشد آيت‏الله كاشانى‏است...» (24) بعد از ترومن، آيزنهاور رئيس جمهور آمريكا شد ودكتر مصدق در قسمتى از نامه خود به او چنين نوشت: «اكنون‏كه در اثر اقدامات ركت‏سابق و دولت انگلستان، ملت ايران دربرابر مشكلات اقتصادى و سياسى بزرگى قرار گرفته‏است كه‏ادامه اين وضع از نظر بين‏الملل نيز ممكن است عواقب خطيرى‏داشته‏باشد واگر دراين موقع كمك مؤثر و فورى به اين مملكت‏نشود شايد اقداماتى كه فردا به‏منظور جبران غفلت امروز به‏عمل‏آيد خيلى دير باشد ... ملت ايران اميداوار است كه با مساعدت وهمراهى دولت آمريكا موانعى كه در راه فروش نفت ايران ايجادشده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور براى آن دولت‏مقدور نيست كمكهاى اقتصادى مؤثرى بفرمايند تا ايرن بتوانداز ساير منابع خود استفاده نمايد...» (25)
اعتماد بيش از حد دكترمصدق به آمريكاييها در حالى كه آنها درصدد تصاحب منابع‏نفتى ايران و گرفتن ماهى از آب گل‏آلود بودند از سياستمداركهنه‏كارى چون مصدق (26) دور از انتظار بود. جاى تعجب است‏كه نخست‏وزيرى كه او را به‏صورت قهرمان ملى و رهبر نهضت‏ملى شدن نفت معرفى كردند در مقابل رئيس‏جمهور آمريكا اين‏چنين دست تكدى دراز كند و حكومت‏خود را آن چنان ضعيف‏بشمرد كه تنها راه نجات كشور را كمك آمريكا بداند

زمينه‏هاى كودتاى 28 مرداد و عوامل شكست نهضت
1-
با اينكه دكتر مصدق قبل از رسيدن به مقام‏نخست‏وزيرى بارها ضمن نطقهايى در مجلس، مخالفت‏خود رابا واگذارى اختيارات قانونگذارى به يكى از وزرا يا دولت اعلام‏كرده و آن را مخالف قانون اساسى مى‏دانست در تير ماه 1331 ازمجلس تقاضاى اختيارات قانونگذارى به‏مدت شش ماه را نمودكه مجلس، در آن موقع با اين تقاضا موافقت نكرد و او تحت‏عنوان اختلاف با شاه بر سرگرفتن پست وزارت جنگ در 25تيرماه استعفاء كرد، ولى سرانجام پس از به‏قدرت رسيدن مجدددر 21 مرداد 1331 اين اختيارات را از مجلس گرفت وبراى باردوم در دى ماه همان سال تقاضاى تمديد اين اختيارات را كرد.در آن موقع، آيت‏الله‏كاشانى كه رئيس مجلس شوراى ملى بودندطى نامه‏اى به مجلس لايحه مزبور را ناقض اصول 11، 13، 24،25، 27 قانون اساسى و اصول 7، 27، 28 متمم آن دانسته و به‏شدت با اين امر مخالفت كردند و از اصل تفكيك قوا به‏عنوان‏ضامن بقاى دموكراسى و آزادى ملت دفاع كردند
2-
عدم دستگيرى و مجازات مسببين كشتار مردم در 30 تيرماه 1331 و نجات قوام‏السلطنة از اعدام و مصادره اموال، باحمايت دكتر مصدق كه قبلا بدان اشاره شد. اين انتصابات وكوتاهيها در مجازات جنايتكاران، مردم انقلابى را از مجاهدت وجانفشانى در راه نهضت دلسرد مى‏كرد و اعتراض جامعه‏روحانيت‏به‏ويژه آيت‏الله كاشانى را درپى داشت، ولى دكترمصدق به گونه‏اى عمل كرد كه عوامل حزب توده و روزنامه‏هاى‏جيره‏خوار دولت، زشت‏ترين ناسزاها و تهمتها را به آن روحانى‏مجاهد نسبت دهند. به‏عنوان مثال، وقتى كه ايشان در اسفند،1331 با خروج شاه از كشور مخالفت كرد، زيرا آن را توطئه‏حساب شده دربار و عوامل خارجى مى‏دانستند، ايشان را به‏سازش با دربار متهم كردند. لازم به‏ذكر است كه دكتر مصدق باخروج شاه موافق بود و حتى مخارج سفر او را به‏ميزان ده‏هزاردلار تامين كرد. (27) 
3-
دكتر مصدق با اين كه براى بار دوم، اختيارات ويژه‏قانونگذارى را از مجلس گرفت و با اين كه در دادن اين اختيارات‏به او پنجاه نفر از هشتاد نماينده مجلس آن دوره، راى مثبت‏داده‏بودند و انتخابات اين دوره از مجلس در زمان خود دكترمصدق انجام گرفته‏بود، پس از برگزارى انتخابات، درباره آن‏گفت: «بااين حال، اطمينان كامل دارم كه 80 % از نمايندگانى كه‏به مجلس مى‏روند، نماينده حقيقى ملت‏خواهند بود و جزبه‏صلاح مملكت كارى نمى‏كنند. (28) 
باوجود همه اين مسايل، اوبراى از بين بردن مصونيت پارلمانى نمايندگان مخالف، در صددانحلال مجلس برآمد; زيرا عده‏اى از نمايندگان مجلس در مقابل‏خلافكاريهاى دولت‏سكوت نمى‏كردند و چند نفر از آنان طرح‏استيضاح دولت رامطرح كردند.دكترمصدق مدعى شدكه مجلس‏در كار دولت كارشكنى مى‏كند و باعذرهاى گوناگون از حضور درمجلس و جواب، خوددارى كرد و سرانجام با رفراندمى عجيب‏و غريب در 12 مرداد 1332 مجلس را منحل كرد
جالب اين كه كودتاى 28 مرداد تنها شانزده روز پس ازانحلال مجلس به‏اجراء درآمد چرا كه ديگر، سنگرى به‏نام‏مجلس براى افشاى نقشه‏ها و توطئه‏هاى دشمنان وجود نداشت‏و دست‏شاه و حاميان داخلى و خارجى‏اش براى اجراى نقشه‏كودتا به سركردگى سرلشكر زاهدى باز بود
بامطالعه حوادث سيزده‏ماهه، بين‏نخست وزيرى مجدد دكترمصدق تا كودتاى 28 مرداد، به اين نتيجه مى‏رسيم كه استعمارانگلستان با همكارى ظاهر و پنهان مقامات آمريكايى و دستگاه‏جاسوسى اين كشور، تنها راه غلبه بر نهضت ملى مردم ايران و به‏شكست كشاندن آن را جدا كردن مردم و دولت دكتر مصدق ازروحانيت مبارز، كه پرچمدار مبارزات سياسى - مذهبى آن‏آيت‏الله كاشانى بود، تشخيص داد. از اين رو نقشه‏هاى وسيعى‏براى ايجاد اختلاف و بدبينى در ميان اين دو قشر، به اجراء درآمد و در اين راه از عوامل حزب توده و چپ گرايان تاروشنفكران غرب زده وابسته به‏خود، حداكثر استفاده را بردند.دكتر مصدق نيز به عمق فاجعه‏اى كه بعد از كنار گذاشتن آن‏روحانى مجاهد، پيش خواهد آمد پى نبرد و همواره فكر مى‏كردكه دولت او براى هميشه، حمايت توده‏هاى مردمى را با آن‏اتحاد و همبستگى سى‏تير 1331 به‏دنبال خود دارد. وقتى كه‏آيت‏الله كاشانى مقدمات كودتا را مشاهده كرد و توطئه دربار به‏سركردگى سرلشكر زاهدى و هماهنگى آمريكا و انگليس باهدايت ژنرال «شوراتسكف‏» (عامل سيا در تهران) و «هندرسن‏»سفير كبير آمريكا و ديگر عوامل مزدور داخلى را جهت‏سرنگونى دكتر مصدق محرز ديد، يك روز قبل از كودتا با لحن‏تلخ و شكوه‏آميزى كه از خاطر رنجيده‏اش حكايت مى‏كردحتمى بودن وقوع كودتا را طى نامه‏اى به‏وى اطلاع داد. درقسمتى از اين نامه آمده‏است
«...
صلاح دين وملت‏براى‏اين خادم اسلام بالاترازاحساسات‏شخصى است و على‏رغم غرض ورزيها وبوق وكرناى تبليغات‏شما، خودتان بهتر از هركس مى‏دانيد كه هم و غمم در نگهدارى‏دولت جنابعالى است كه خودتان به بقاى آن مايل نيستيد. ازتجربيات روى‏كارآمدن قوام ولجبازى‏هاى‏اخير،برمن مسلم‏است‏كه مى‏خواهيد مانند سى‏ام تير كذايى يك بار ديگر ملت را تنهاگذاشته و قهرمانانه برويد». زاهدى را كه من با زحمت در مجلس‏تحت نظروقابل‏كنترل‏نگاه داشته‏بودم‏بالطايف‏الحيل‏خارج كرديدوحالا همان طوركه واضح بوده،در صددبه‏اصطلاح، كودتاست
اگر نقشه شما نيست كه مانند سى‏ام تير عقب نشينى كنيد وبه ظاهر قهرمان زمان بمانيد و اگر حدس و نظر من صحيح‏نيست كه همان طور كه در آخرين ملاقاتم به شما گفتم و به‏هندرسن هم گوشزد كردم كه آمريكا ما را در گرفتن نفت ازانگليسها كمك كرد و حالا به‏صورت ملى و دنياپسندى‏مى‏خواهد به دست جنابعالى اين ثروتها را به چنگ آورد و اگرواقعا با ديپلماسى نمى‏خواهيد كنار برويد اين نامه من سندى درتاريخ ملت ايران خواهد بود كه من شما را با وجود همه بديهاى‏خصوصى‏تان نسبت‏به خودم‏از وقوع حتمى يك كودتا به وسيله‏زاهدى كه مطابق با نقشه خود شماست آگاه كردم كه فردا جاى‏هيچ گونه عذر موجهى نباشد». 
متاسفانه دكترمصدق‏به‏جاى‏اقدامات فورى و پيشگيرانه جواب‏زير را خدمت آيت‏الله‏كاشانى ارسال كرد: «27 مرداد، مرقومه‏حضرت آقا به وسيله آقاحسن آقاسالمى زيارت شد، اينجانب‏مستظهر به پشتيبانى ملت ايران هستم والسلام. (29) 
با توجه به جواب دكتر مصدق، به اين نكته پى مى‏بريم كه‏يكى از عوامل ديگرى كه در شكست نهضت ملى مؤثر بود،سياست مماشات و سازش در مقابل توطئه‏گران بود. به عنوان‏مثال، سرلشكر زاهدى دو نوبت (يكى در شهريور 1331 وديگرى در اوايل اسفند 1331) به‏اتهام شركت در طرح كودتاعليه دولت مصدق وكمك به ايل‏بختيارى براى شورش،دستگير (30) ولى هر بار با وساطت دربار آزاد شده‏بود. اين‏سياست‏به حدى در سرنگونى دولت او مؤثر بود كه حتى يكى‏از شيفتگان دكتر مصدق نسبت‏به او انتقاد كرده و مى‏نويسد
باوجود اين‏كه دكتر مصدق از فعاليت پشت پرده اطلاع كافى‏داشت ... با پيروى از سياست هميشگى خود كه مبنى بر عدم‏قاطعيت و مماشات بود، حتى پس از شروع كودتا، تا عمق‏حادثه را درك نكرد حاضر نشد كه حتى بنابر درخواست و اصراربعضى از ياران صديقش با اعلام راديويى از مردم استمدادبطلبد. (31) از اين رو مى‏بينيم، كه در سى‏ام تير با اين‏كه شاه بر سرقدرت و دكتر مصدق بركنار شده‏بود، اما وحدت و يكپارچگى‏مردم با هدايت روحانيت، شاه را به زانو درآورد و مصدق به‏قدرت بازگشت ولى در 28 مرداد با اين كه شاه فرارى بود ومصدق با سمت وزارت دفاع بر سرقدرت بود، كودتا به‏وقوع‏پيوست‏بعد از وقوع كودتا و روى كار آمدن سرلشكر زاهدى، وقتى كه دولت مذاكره را با دولت انگلستان آغاز كرد
آيت‏الله‏كاشانى به مبارزه با حكومت‏برخاسته و نسبت‏به وضع اختناق‏آميز آن روز و بى اعتبارى مصوبات مجلس هيجدهم وقراردادهاى نفت‏باكنسرسيوم، به سازمان ملل نامه‏اى نوشتند. دراعلاميه‏اى كه در رابطه با عقد قرارداد با كنسرسيوم صادر كردندصريحا به سياستهاى آمريكا و همكارى و تجديد رابطه بادولت انگلستان حمله كردند. (32) بنابراين مى‏بينيم كه مبارزات‏ايشان حتى پس از كودتاى 28 مرداد عليه دولت زاهدى ومذاكرات او با آمريكا و انگلستان جهت عقد قراردادهاى نفتى ومحوآثارنهضت ملى كردن نفت ادامه داشت. سخنگوى دولت‏زاهدى ازايشان به عنوان شخص مجهول الهويه‏اى كه مى‏خواهدجنجال راه‏بيندازد ونظم‏رابرهم زندنام‏برد وبانقشه حساب‏شده‏اى‏فرزندجوانش، سيدمصطفى رامسموم كرد.سپس‏با دستگيرى وزندانى كردن‏آن عالم مجاهد،ايشان راتاآستانه اعدام پيش بردند واگرايستادگى جامعه روحانيت،به ويژه‏آيت‏الله العظمى‏بروجردى، قدس‏سره، نبودازآن مهلكه،نجات‏نمى‏يافتند. (33) 
البته دربار شاه در هرزمان سعى مى‏كرداز وجهه علماى دين‏و مراجع و روحانيون مورد اعتماد و علاقه مردم به‏نفع خوداستفاده كرده و يا حداقل، حيثيت آنها را لكه‏دار كند. به همين‏دليل مى‏بينيم كه بعد از كودتاى 28 مرداد، سرلشكر زاهدى‏بدون اطلاع قبلى وبه‏طورناگهانى به منزل آيت‏الله‏كاشانى رفته وسوگند ياد كرد كه راه مصدق را در مساله نفت ادامه دهد و آيت‏الله كاشانى از او خواستند كه براى اثبات صداقت‏خود، دستورآزادى افراد دستگير شده را صادر كند و مطبوعات نيز آزاد باشند.و... ولى‏به محض مخالفت واثبات سرسپردگى زاهدى به آمريكاو انگلستان، ايشان مخالفت و مبارزه خود را با دولت او شروع‏كردند و شاه در آخرين لحظات عمر ايشان براى بدنام كردن آن‏عالم مجاهد، بدون اطلاع قبلى، به عنوان عيادت به منزل ايشان‏آمد، ولى ايشان از او روى گردانده و با او صحبتى نكردند. (34) 

نتيجه‏گيرى:
از آنجا كه يكى از نيرنگهاى قديمى استعمار، در مقابله بانهضتهاى انقلابى و مردمى، اين است كه وقتى متوجه شود كه‏ديگر نمى‏تواند رو در روى ملت‏بايستد و ديگر كارى از دست‏عوامل مزدور وشناخته شده داخلى ساخته‏نيست،عوامل‏خود رادرصفوف انقلابيون،به عنوان چهره‏هاى ملى و دلسوز محرومين‏جازده‏تا رفته رفته‏انقلاب را ازدورن تهى كرده و به سوى اهداف وخواسته‏هاى خود بكشاند. از اين رو، وقتى كه پيروزى انقلاب‏شكوهمند اسلامى‏ايران درسال 57 نزديك بود استعمار غرب به‏سركردگى آمريكا در صدد علم كردن و جازدن چهره‏هايى از اين‏قبيل برآمد. به عنوان مثال، براى جلوگيرى از پيروزى انقلاب ونگه‏داشتن شاه بر سرقدرت، شاهپوربختيار رابه‏عنوان يك چهره‏ملى، مبارز ودلسوز ملت‏بر سر كار آوردند، در حالى كه او اززمان دكتر مصدق و قبل از آن براى شركت‏سابق نفت جاسوسى‏مى‏كرده‏است واسنادآن در سال 1330 از خانه ريچارد سدان كه‏در آن زمان، لانه جاسوسى انگلستان نام گرفت، كشف شده‏بود.او كسى بود كه قبل از روى كار آمدن و زمانى كه هنوز عضوجبهه ملى بود خطاب به سپهبد مقدم، رئيس ساواك چنين‏مى‏گويد: «خمينى پيش افتاده است و فعلا كارى نمى‏شود كرد،ما براى اين كه بتوانيم رهبرى جنبش را از اختيار او خارج كنيم‏بايد منتظر فرصت و زمان باشيم، اما تا آن موعد نرسيده ما بايدحتى‏المقدور، دوش به دوش خمينى حركت كنيم و پس از آن درفرصت مناسب او را كنار زنيم و خودما آن توانايى را پيدا كنيم كه‏مستقلا عمل كنيم. اين خواست همه ماست.» (35) 
و هم از اين روست كه مى‏بينيم رهبر كبير انقلاب و بنيانگذارجمهورى اسلامى حضرت امام خمينى(قدس‏سره) بارها در طى‏دوران حياتشان، درباره عوامل پيروزى انقلاب اسلامى ايران‏صحبت فرمودند كه در يكى از آن سخنان، عامل مهم پيروزى‏انقلاب اسلامى و تداوم آن را اسلامى بودن نهضت و فداكارى وجانفشانى براى مكتب ذكر كردند و عامل شكست و ناتمام‏ماندن نهضت ملى شدن نفت در دوران دكتر مصدق را تكيه برملى‏گرايى بيان فرمودند. (36)
ايشان بارها ملى گرايى را نكوهش‏كرده و مى‏فرمودند: ما اسلام را مى‏خواهيم و از ملى‏گرايى سيلى‏خورده‏ايم و... ماچقدر سيلى از اين مليت‏خورديم، مانمى‏توانيم تحمل كنيم به اين كه هر كس، هر جورى دلش‏مى‏خواهد، خير، من دلم مى‏خواهد كه حالا دمكرات باشد، من‏دلم مى‏خواهد كه ملى باشد، من دلم مى‏خواهد كه ملى واسلامى باشد» ما از اينها ضربه ديده‏ايم، ما اسلام را مى‏خواهيم‏غير اسلام را نمى‏خواهيم ... (37) از عوامل مهم شكست نهضت‏ملى، در آن عصر اين است كه هيچ يك از رجال سياسى ومذهبى، مبارزه خود را متوجه دربار و شخص شاه كه عامل فسادو توطئه و وابستگى كشور به اجانب بود نكرد. شايد بتوان دراين‏باره چنين گفت كه آنان يا آن ديد وسيع سياسى و گسترده رانداشتند و يا شرايط اجتماعى را مناسب براى چنين اقدامى‏نمى‏ديدند. در اين زمينه رهبر كبيرانقلاب امام خمينى(قدس‏سره) در قسمتى از سخنان خود، در باره دوران نهضت ملى‏شدن‏نفت فرمودند: «... قدرت دست دكتر مصدق آمد ليكن اشتباهات‏هم داشت، او براى مملكت مى‏خواست‏خدمت كند لكن اشتباه‏هم داشت‏يكى از اشتباهات او اين بود كه آنوقتى كه قدرت‏دستش آمد اين را (شاه) خفه‏اش نكرد كه تمام كند قضيه را. اين‏براى او كارى نداشت‏بلكه ارتش دست او بود همه قدرتها دست‏او بود و اين همه اين ارزش را نداشت. آن وقت اين طور نبود كه‏آدم قدرتمندى باشد، مثل بعد كه شد، آن وقت ضعيف بود لكن‏غفلت‏شد و غفلت ديگر اين كه مجلس را ايشان منحل كرد... (38) 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پى‏نوشتها

1- شهيد سيد حسن‏آيت، چهره حقيقى مصدق‏السلطنة،به نقل‏از: حيات يحيى،ج 4، (قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1363)، ص 343 و 328 
2و 3- همان، ص 43 و 192-200 
4- گروهى از هواداران نهضت اسلامى ايران واروپا، روحانيت واسرار فاش نشده ازنهضت ملى شدن صنعت نفت، (قم:دارالفكر،1358)،ص 72 
5-خواندنيها، شماره 37، تيرماه، 1328 
6-روزنامه اطلاعات، 21 خردادماه، 1329 
7-روحانيت واسرار فاش‏نشده، پيشين، ص 80 
8-روزنامه‏اطلاعات،17 و23 و24 و26 و27;اسفند 1329;9فروردين 1330 
9-مذاكرات مجلس، جلسه 143 روز يكشنبه 22 ارديبشهت 1330 
10و11 و12- روحانيت واسرار فاش نشده،پيشين،ص 21-25 و122 
13و 14 و 15 و16- سيدحسن آيت، پيشين، ص 284،ص 283 و ص 64 
17-روزنامه اطلاعات، 26 اسفند 1329 و 15 خرداد 1330 
18و 19- شهيد سيد حسن آيت، پيشين، ص 67 و 79 و 80 
20-روحانيت واسرار فاش نشده، پيشين، ص 124 
21و22 و23 و24- شهيد سيد حسن آيت، پيشين، ص 69 و 70 
25و26- مهدى بهار، ميراث خواراستعمار،(تهران:اميركبير،1357)، ص‏2764- روزنامه اطلاعات،19اسفند 1331 و13 و23اسفند 1331 
28و 29- سيدحسن آيت، پيشين، ص 81 و 215 
30-روحانيت واسرار فاش‏نشده،پيشين، ص 220; ص 187 و ص 40-51 
31و32- جامى،گذشته چراغ راه‏آينده‏است،(تهران:ققنوس،1362)، ص‏658 و689 
33و34 و35- روحانيت واسرار فاش نشده،پيشين، ص 187 وص 40-51 
36-امام خمينى(ره)،17/آبان/1372،صداى جمهورى اسلامى‏ايران
37و38-امام خمينى(ره)، صحيفه نور، ج 12، (تهران: وزارت ارشاد اسلامى، 1361)، ص 256; ج 3، ص‏36 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 44/200473)

 

پوریا بصیری بازدید : 106 یکشنبه 27 دی 1394 نظرات (0)

تحليل انقلاب سفيد محمدرضا پهلوي

نخست‌وزیری علی امینی در سال 1339 آغازگر دور جدیدی از اصلاحات در ایران از بالا بود که هدف

از آن – به ویژه اصلاحات ارضی- جلوگیری از وقوع انقلاب کمونیستی در ایران به شمار می‌رفت.

امینی وزارت کشاورزی را به حسن ارسنجانی واگذار کرد و او نخستین گام جدی به منظور تقسیم اراضی

در سرتاسر ایران را با قانون اصلاحات ارضی سال 1341 و با هدف ایجاد طبقه‌ای از کشاورزان مستقل

برداشت .در بخش دوم از گزیده کتاب «سیاست در ایران »نگاشته جیمز آلن بیل که با ترجمه علی

مرشدی‌زاد توسط نشر اختران چاپ شده است، برنامه اصلاحی سال 1341 كه بخشي از آن مربوط به

اصلاحات ارضي است؛ شرح داده می‌شود.

بزرگ‌ترين تهديد سازمان‌يافته عليه نخبگان سياسي از سوي حزب توده بود كه از ميان ناراضيان موجود

در تمامي طبقات عضوگيري مي‌كرد .اما رهبري اين حزب در دست اعضاي طبقه متوسط در حال

شكل‌گيري و رشد بود .با وجود اين، حتي حزب توده نيز در سازمان خود به ميزان زيادي براساس

شخص‌گرايي، پارتي و رقابت دائمي بنيان يافته بود .نه تنها رهبران اين حزب دچار انشقاق بودند، بلكه

شكافي نيز بين رهبري و توده‌هاي عادي اين حزب وجود داشت .رهبراني از حزب توده مانند [نادر ]

شرميني، [احمد ]قاسمي و [نورالدين ]كيانوري كوشيدند حلقه‌هايي از چاپلوسان گرد خود به وجود آورند،

حال آنكه روابط بيشتر به صورت رقابت درون‌حزبي بود .حزب دو جناح به وجود آورد كه يكي متشكل از

دانشجويان و جوانان بود كه در چپ و ديگري رهبري و توده‌ها بودند كه در راست قرار داشتند .اين

تقسيم‌بندي دروني باعث بي‌تصميمي در مقاطع حساس از حيات حزب توده شد و در پايان به شكست آن

انجاميد.

هنگامي كه حزب توده را در قالب روابط قدرت مورد تحليل قرار مي‌دهيم، آسان‌تر مي‌توان دريافت كه

چگونه افرادي كه در دهه 1320 اعضاي مشتاق حزب توده بودند، در دهه‌هاي 1330 و 1340 به كسوت

نخبگان سياسي و پليس مخفي شاه درآمدند .با اين همه، آنها پيوسته درون همين نظام شبكه‌اي عمل

كرده‌اند.

از آنجا كه مخالفاني كه در دهه 1320 برآمدند با الگوهاي سنتي در ارتباط بودند، تهديدي را متوجه ساختار

طبقاتي يا روابط جاري نمي‌كردند .بنابراين واكنش شاه به سمت تقويت موقعيت شخصي با اعلام برنامه‌اي

شخصي متمايل بود .وي در آن زمان نتوانست با بنيان نهادن اصلاحاتي وسيع‌تر طبقه بالا را بيگانه سازد .

طبقه بالا همواره از نظام سنتي حمايت مي‌كردند، هرچند اعضاي خاصي از اين طبقه در آن زمان از

ارتباط با شاه در قالب اطاعتي زيردستانه امتناع ورزيدند.

چنانكه نقل قول ارائه شده از روزنامه داريا نشان مي‌دهد، اعلام اين اصلاحات به دنبال فشار زيادي براي

انجام همين اصلاحات پديد آمد .طي دوره‌اي پرتلاطم از اغتشاش‌هاي سياسي، به دنبال ترور رزم‌آرا

نخست‌وزير و ظهور مصدق، اصلاحات اعلام شد .اين اعلام طليعه دوره‌اي جديد و چالشي نو براي نظام

شبكه‌اي بود.

طي دوره نخست‌وزيري دكتر مصدق، نظام سنتي با چالشي بسيار جدي‌تر از آنچه در دهه 1320 اتفاق

افتاده بود روبه‌رو شد .طبقه متوسط ايران كه با موج ملي‌گرايي و ملي كردن نفت به حركت درآمده بود،

گرد بيرق مصدق صف‌آرايي كرد .در همان حال، مصدق وعده اصلاحات اجتماعي اساسي را داد و متعهد

شد كه انقلابي در نظام سياسي ايران پديد آورد .جنبش وي را نمي‌توان تنها در قالب شخصيت‌ها به خوبي

تبيين كرد زيرا اين جنبش مبتني بر حمايت تمامي طبقات اجتماعي بود .روشنفكران حرفه‌اي -ديوان‌سالار

به سرعت در حال تبلور در مركز اين نيروي حمايتگر قرار داشتند .اين روشنفكران بخشي از يك ائتلاف

طبقاتي بودند كه بورژوازي نيز در آن نيرويي مهم محسوب مي‌شد .هنگامي كه اين طبقه متوسط بورژوا به

خاطر فشارهاي مربوط به رفاه اقتصادي و تهديد نفوذ روزافزون حزب توده صحنه را ترك كرد، نظام

سنتي توانست از بحران مصدق جان سالم به در برد .هنگامي كه كسب‌وكار بازاريان دچار مشكل شد و

عقايد مذهبي مورد تهديد قرار گرفت، بازاريان حمايت خود را از مصدق برگرفتند.

دوره مصدق نقطه عطف مهمي در مبارزه شاه براي حفظ موقعيت خود درون نظام شبكه‌اي سنتي است .

طي اين دوره بود كه شاه نه‌تنها به بيرون از شبكه سياسي ملي بلكه تقريبا به خارج از كشور رانده شد .

بيشتر اين امر به خاطر اين واقعيت بود كه كل نظام شبكه‌اي به شدت به لرزش درآمد و اين صرفا به دليل

چالش‌هاي شخصي نبود .اين تجربه روشن ساخت كه براي حفظ موقعيت شخصي و روابط قدرت سنتي

لازم است كاري بيش از سبقت جستن بر شخصيت‌هايي خاص انجام داد .بايد سياست مناسبي انديشيده

مي‌شد تا بتوان به وسيله آن بر گروه‌هاي اجتماعي چالشگر فائق آمد.

برنامه اصلاحي سال 1341 و شكل‌گيري تدريجي انقلاب

با سقوط مصدق در ماه مرداد سال 1332، شاه به گروه‌بندي مجدد نيروهاي خود دست زد و بلافاصله به

بازسازي كادر سياسي بدون ترديد و مورد اعتمادي اقدام كرد .شبكه پليس مخفي دقيقي به وجود آمد و

نيروهاي نظامي نيز گسترش يافتند .اين نيروها به اقدام بر ضد تمامي كساني مبادرت كردند كه نظام

شبكه‌اي را مورد چالش قرار مي‌دادند و هر نوع مخالفتي را سست و ضعيف كردند .اما طبقه متوسط

جديدي كه ابتدا در دهه 1320 ظهور يافته و طرح اعتراض‌هاي پراكنده‌اي را عليه نظام شبكه‌اي آغاز

كرده و در اوايل دهه 1330 براي حمايت از مصدق تبلور يافته بود، در سال 1338 سكوت دوره سركوب

را شكست و بار ديگر نظام سنتي را مورد چالش قرار داد .بين دي 1338 و دي 1341، چند حادثه عمده به

صورت برگزاري راهپيمايي‌ها، شورش‌ها و تظاهرات در خيابان‌هاي تهران با هدايت طبقه متوسط

حرفه‌اي اتفاق افتاد .دانشجويان و معلمان از شركت‌كنندگان عمده در اين حوادث بودند .در دي‌ماه 1338

در شورش‌هايي در اعتراض به سختگيري در مقررات امتحاني، سه دانشجو كشته و پنجاه تن ديگر زخمي

شدند .در ارديبهشت 1340، در تظاهراتي براي افزايش حقوق، يك معلم كشته و دو تن زخمي شدند .در

دي‌ماه دانشجويان اعتصابي خواستار انتخابات آزاد و استعفاي اميني نخست‌وزير شدند .به دنبال ورود

كماندوها به دانشگاه تهران يك دانشجو كشته، دويست دانشجو زخمي و سيصد نفر ديگر دستگير شدند.با

آغاز دهه 1340 دامنه و تعداد تقاضاهاي روشنفكران حرفه‌اي ديوان‌سالار چنان افزايش يافت كه الگوهاي

قدرت سنتي را با تهديدي جدي مواجه كرد .اعضاي اين طبقه نه تنها الگوي حكومت شاه را مورد تهديد

قرار دادند، بلكه به رويارويي با ساختار طبقاتي نيز پرداختند .برخلاف دهه 1320 اكنون چالشي جدي در

سطح طبقاتي وجود داشت .شاه و نخبگان سياسي در اين فضا مجبور شدند سياستي را ارائه دهند كه در

بنيان خود با ژستي كه شاه در سال 1330 گرفته بود تفاوت داشت .برنامه دو قسمتي زير اتخاذ شد (:1 )

اعضاي اصلي طبقه جديد بايد به درون نظام شبكه‌اي سنتي كشيده شوند و (2 )طبقاتي كه الگوهاي سنتي را

مي‌پذيرند و از آنها حمايت مي‌كنند بايد تقويت شوند .اگرچه دولت پهلوي در برنامه‌هاي پيشين خود

همواره سياست نخست را در پيش گرفته بود، آنها هيچ گاه به سياست دوم نپرداخته بودند.

نخبگان سياسي در تلاش براي متقاعد ساختن روشنفكران حرفه‌اي -ديوان‌سالار به پذيرش روابط سنتي،

انگيزش‌هاي مختلفي به ويژه داراي ماهيت اقتصادي ارائه كردند .پيشنهادهاي سياسي نيز گهگاه به صورت

مكمل، حول محور حزب ايران نوين و سازمان‌هاي مختلف امنيتي مطرح مي‌شدند .اين سياست باعث

متلاشي شدن اين طبقه جديد شد؛ زيرا بسياري از بند‌و‌بست‌چيان براي بهره‌مندي از اين امتيازات هجوم

آوردند .البته آنها در انجام اين كار با بهره‌گيري و تقويت فرآيندهاي قديمي، آشكارا يا پنهاني به آن نظام

شبكه‌اي پيوستند.

با وجود اين، با اغتشاش‌هاي اوايل دهه 1340 آشكار شد كه بخش‌هاي رو به رشد طبقه متوسط حرفه‌اي

از پيوستن امتناع كرده‌اند .در چنين وضعيتي تصميم بر اين شد كه طبقاتي كه اعضاي‌شان از الگوهاي

سنتي حمايت مي‌كنند، تقويت شوند و ارتباط نزديك‌تري با نخبگان سياسي پيدا كنند .اعتقاد بر اين بود كه

طبقه كشاورز چنين نيرويي است، بنابراين در بهمن سال 1341 شاه ايران «انقلاب سفيد »يا «انقلاب شاه و

مردم» را ارائه كرد. از اين حيث شاه مي‌نويسد:

«تشخيص دادم كه ايران نيازمند انقلابي عميق و بنيادي است و در عين حال لازم است تمامي

نابرابري‌هاي اجتماعي و تمامي عوامل بي‌عدالتي، ستم و بهره‌كشي و تمامي جنبه‌هاي ارتجاع كه مانع

پيشرفت مي‌شوند و جامعه را عقب نگه مي‌دارند از ميان برداشته شوند.»اين انقلاب نه تنها باعث حمايت

توده‌هاي كشاورز از شاه و نخبگان سياسي مي‌شد، بلكه به روشنفكران كه سال‌هاي زيادي براي منافع

طبقات پايين فعاليت مي‌كردند امتيازاتي ايدئولوژيك مي‌داد .شاه در 20 دي‌ماه سال 1341 اصول برنامه

شش ماده‌اي اصلاحات را برشمرد .اين برنامه در 6 بهمن 1341 به رفراندوم گذاشته شد و انقلاب سفيد به

وجود آمد .شش ماده اوليه به اضافه شش برنامه ديگر اساس اين انقلاب را تشكيل مي‌دادند .اين دوازده ماده

عبارت بودند از:

1- اصلاحات ارضي

2- ملي كردن جنگل‌ها و مراتع

3- فروش كارخانه‌هاي تحت مالكيت دولت به مردم براي تامين هزينه اصلاحات ارضي

4- واگذاي [بخشي از] سهام كارخانه‌ها به كارگران

5- اصلاح قانون انتخابات و دادن حق راي به زنان

6- ايجاد سپاه دانش

7- ايجاد سپاه بهداشت

8- ايجاد سپاه ترويج و آباداني

9- ايجاد خانه انصاف در روستاها

10- ملي كردن آبراه‌ها

11- نوسازي ملي

12- انقلاب آموزشي و اداري

اگرچه تبليغات زيادي روي اين برنامه‌ها صورت گرفت و به جهان معرفي شد، كمتر تحليلي جدي درباره

اجرا و تاثير آن به عمل آمد .به عنوان مثال يكي از واقعيت‌هاي بسيار مهم اين است كه نخبگان سياسي

تاكيد زيادي بر اصلاحات ارضي و سپاه دانش كردند، حال آنكه ديگر برنامه‌ها تنها به وجود آمدند و اقدام

چنداني براي اجراي آنها به عمل نيامد.

نخبگان سياسي ايران با به وجود آمدن اين برنامه اصلاح، صحبت كردن به زباني انقلابي را آغاز كردند و

بر ضرورت تغيير پاي فشردند .شاه نوشت كه عصر ايدئولوژي‌هاي خشك و متصلب به پايان رسيده است،

زيرا «آنها نمي‌توانند به نيازهاي جامعه‌اي پاسخ گويند كه در وضعيت انقلاب دائمي است ».هويدا

نخست‌وزير ابراز كرد كه «ساختار قديمي بايد كاملا ويران شود .تنها در اين صورت مي‌توان نظامي

جديد به وجود آورد. نمي‌توانيد با فرمول قديم، چيز جديدي به وجود آوريد.»

طبقه بالا و اعضاي سازمان‌هاي سياسي مختلف اين زبان را برگزيدند .در سال 1344اين زبان در

مطبوعات، راديو و سخنراني عمومي به صورت زبان مسلط درآمد و در ميان تمام كساني كه از نظام

شبكه‌اي حمايت مي‌كردند رواج يافت .در واقع هدف از انقلاب سفيد اين بود كه به جاي تغيير روابط بين

شخصي، بين گروهي و بين طبقاتي، آنها را حفظ كند .شواهد بسياري در اين خصوص وجود

دارد.ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

اتحاد شاه با روستايي‌ها عليه طبقه متوسط

هدف از انقلاب سفید در دهه چهل در ایران چه بود و محمدرضا شاه چه هدفی را در اجرای آن دنبال

می‌کرد .با نقل بخش دیگری از گزیده کتاب سیاست در ایران، نوشته جیمز آلن بیل که با ترجمه علی

مرشدی‌زاده توسط نشر اختران به چاپ رسیده است، هدف شاه از این رفرم و دستاوردهای آن را مرور

می‌کنیم.

تمامي ايده‌هاي مربوط به «انقلاب »از جمله شروع و اجراي آن در تمامي سطوح به شاه نسبت داده شد .

داستان‌هايي درباره نحوه شكل‌گيري آن در ذهن شخصيتي كه در مركز نظام سياسي ايران قرار گرفته بود

خلق و منتشر شد .بسياري از افراد جاه‌طلب و خلاق، نكات جديدي را براي اصلاح ابداع كردند و كوشيدند

آن را به اطلاع شاه برسانند تا شايد بتوانند آن را بخشي از انقلاب سفيد وي سازند .به افرادي كه نقشي حياتي

در اجراي اصلاحاتي خاص داشتند اجازه داده نشد كه به موفقيتي زياد دست يابند و معروف شوند؛ زيرا اين

امر باعث از هم‌گسيختن شبكه سياسي مركزي مي‌شد .حسن ارسنجاني، معمار واقعي كل برنامه اصلاحات

ارضي، به دليل مسافرت‌هاي زيادي كه به مناطق روستايي ايران داشت و فعاليت‌هايي كه براي روستاييان

انجام مي‌داد از محبوبيت زيادي در ميان آنها برخوردار شد .هنگامي كه در سال 1342 ارسنجاني مجبور

به استعفا شد با انتصاب به سفارت ايران در رم بلافاصله از صحنه حذف شد .از آن زمان، در تمامي

مطالب انتشار يافته رسمي مربوط به اصلاحات ارضي نام و تصوير ارسنجاني پاكسازي و حذف شد .نقش

مهم ارسنجاني در برنامه اصلاحات ارضي از تاريخ رسمي ايران محو شد و به اين ترتيب شاه توانست بر

اين چالش فائق آيد.

دستگاه اداري انقلاب سفيد طبق روابط سنتي قدرت شكل گرفته است .به عنوان مثال، كل برنامه

سوادآموزي تحت هدايت مستقيم قدرتمندترين نخبگان سياسي از جمله خواهر شاه و وزير دربار قرار دارد .

وزير آموزش و پرورش نيز به همراه معاونان مختلف خود مسووليت برنامه‌هاي رقيبي را عهده‌دار بودند .

وزارتخانه‌هاي كشاورزي، كشور و دارايي براي كسب كنترل بر يكي از سطوح برنامه اصلاحات ارضي

تا حدود زيادي هماهنگي داشتند، حال آنكه شاه بخش اصلاحات ارضي جداگانه‌اي در سطحي ديگر به

وجود آورد .با حضور نقاط قدرت متعدد ديگري از جمله بانك‌هاي كشاورزي و اعتباري، شركت‌هاي

تعاوني، ديوانسالاري استاني و ژاندارمري اين تصوير، پيچيدگي بيشتري يافت .تمامي آنها در رقابتي درهم

تنيده با یكديگر تعامل داشتند .حادثه عمده‌اي كه برنامه اصلاحات ارضي را در دستگاه اداري نظام

شبكه‌اي عمق بخشيد استعفاي حسن ارسنجاني بود كه در سال 1342 روي داد .ارسنجاني فردي بود كه با

لحني انقلابي سخن مي‌گفت و برنامه‌هايي انقلابي را دنبال مي‌كرد .وي از موقعيت خود به عنوان تابع و

تملق‌گوي شاه ناراضي بود و بنابراين تهديدي خطرناك عليه نظام شبكه‌اي پهلوي، محسوب مي‌شد .شاه به

جاي وي تيمساري نظامي را منصوب كرد كه هدايتگر آرماني برنامه‌اي بود كه قرار بود به حفظ روابط

سنتي بپردازد.

پيشنهادهاي اصلاحي سال 1341 نيز همانند حوادث سال‌هاي 1330 تا 1332 به دنبال خود دوره‌اي از

فعاليت‌هاي خشونت‌بار را پديد آورد .از جمله اين فعاليت‌ها شورش‌هاي مردمي در خيابان‌هاي تهران

در خرداد سال 1342، ترور حسنعلي منصور، نخست‌وزير، در بهمن 1343 و سوءقصد به جان شاه در

فروردين سال 1344 بود .مخالفتي كه در آستانه اعلان اين برنامه اصلاحي چشمگير اتفاق افتاد از چند منبع

نشات مي‌گرفت .كساني احساس مي‌كردند كه اين تغييرات نظام سنتي را واقعا برخواهد انداخت و به اين

دليل مخالف آن بودند .از سوي ديگر، برخي اين تغييرات را تلاشي براي حفظ روابطي مي‌دانستند كه

مي‌بايست برانداخته مي‌شد .به عنوان مثال، توده‌هايي كه در خرداد سال 1342 دست به شورش زدند

نماينده نيروهايي مانند روحانيت، به همراه عناصر تندرو مانند دانشجويان و معلمان بودند .اين واكنش‌هاي

پس از اصلاح نشان‌دهنده عمق ارتباط موضوع تغيير در اين روابط بنيادين با زندگي اين افراد است .

ماهيت تشكيل و مديريت برنامه اصلاح سال 1341 به روشني نشان دهنده هدف آن مبني بر حفظ اين روابط

بنيادي است .اما شواهد ديگري را نيز مي‌توان از تحليل جهت‌گيري اين برنامه استخراج كرد .اين برنامه

به ويژه براي ايجاد و تقويت طبقاتي طراحي شده بود كه از نظام شبكه‌اي سنتي حمايت مي‌كردند.

سياست اصلاحات ارضي و كشاورزي

محمدرضا شاه بارها بر اعتقاد خود به طبقه كشاورزان ايران تاكيد كرده است .وي مي‌نويسد «:ميليون‌ها

نفر از مردمان روستايي ما از ويژگي‌هاي برجسته‌اي برخوردارند كه از جمله آنها وطن‌پرستي است .»با

وجود اين باور، تلاشي جدي براي انجام اصلاحاتي كه به نفع طبقه پايين باشد صورت نگرفت .رضاشاه

برنامه توسعه اقتصادي خود را بر دوش كشاورزان بنيان نهاد و چنانكه امين بناني اشاره دارد، وي «مقدار

نامتوازني از امتيازات را به سمت زمين‌داران سرازير كرد و به اين ترتيب بر تنش‌هاي اجتماعي در

مناطق روستايي افزود ».پسر رضاشاه تا اوايل دهه 1340 تلاشي جدي براي بهبود شرايط زندگي

كشاورزان ايران به عمل نياورد .بيش از نيمي از مواد به وجود آورنده برنامه انقلاب سفيد مستقيما به

كشاورزان مربوط مي‌شد و جوهر اين برنامه، اصلاحات ارضي بود .تهديد اوليه طبقه متوسط جديد و

تحصيلكرده در دهه 1330 باعث به وجود آمدن تلاشي مشخص براي توزيع اراضي سلطنتي شده بود .اما

در سال 1342، اين تهديد تا به‌آنجا شدت يافته بود كه شاه و نخبگان سياسي به اتحاد طبقاتي برخاستند.

تاريخ اروپا انباشته از نمونه‌هايي است كه پادشاهان در مقابل اشراف كوشيدند اتحادهايي به وجود آورند .

در عين حال ظهور طبقه متوسط بورژوا نيز تهديدي عليه آنها بود .به عنوان مثال در آلمان قرن نوزدهم

بورژواها بودند كه شكوفايي يافتند و قدرت اقتصادي عظيمي به دست آوردند .اين طبقه نه تنها تهديد سياسي

رو به رشدي بود، بلكه نماينده نيرويي محسوب مي‌شد كه در رشد صنعتي و امنيت ملت نقشي حياتي داشت .

پادشاهان در اروپا اغلب در مقابل اشرافيت و نيز براي جلوگيري از تهديدات آني طبقه متوسط با يكديگر

متحد مي‌شدند .چند نمونه موفق «انقلاب از بالا »هنگامي اتفاق افتاد كه پادشاه، حاكم يا نخبگان سياسي با

ارائه امتيازاتي اساسي به طبقه متوسط، ائتلافي را با اين طبقه در حال گسترش به وجود آوردند.

انقلاب سفيد در ايران نماينده تلاشي جديد و محاسبه شده براي اصلاح از بالا با هدف حفظ الگوهاي قدرت

سنتي است .شاه از طريق اصلاحات ارضي، با قطع پيوند زمين‌داران با مناطق روستايي آنها را در شهرها

متمركز كرده است .وي سپس به اتحاد با كشاورزان عليه طبقه متوسط حرفه‌اي مبادرت ورزيده است .اقدام

نخست با هدف تقويت موقعيت شاه در اين نظام به بهاي تضعيف فرصت چالشگران طبقه بالا طراحي شده

است. ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

تحليل انقلاب سفيد محمدرضا پهلوي

مشكلات شاه براي تامين منابع مالي اصلاحات ارضي

اصلاحات ارضی در ایران به گفته جیمز آلن بیل در کتاب  «سیاست در ایران»، مشابه اصلاحات انجام شده

در روسیه بود که در نهایت به انقلاب 1917 در این کشور منجر شد .نگارنده در این کتاب یکی از

مشکلات این اصلاحات را تنش‌های بین طبقاتی ناشی شده از آن نام می‌برد .اينجا، در نقل سومین بخش از

گزیده کتاب «سیاست در ایران» نتایج اصلاحات ارضی در ایران بررسی می‌شود.

بيشتر وقت و توان شاه صرف دفع چالش‌هايي شده است كه از سوي افرادي با نام‌هاي قوام، قشقايي،

بختيار و اميني وارد شده است .بزرگ‌ترين تهديد رو به رشد و از جمله تهديدات نظام‌مند، اما نه صرفا

شخصي، از سوي روشنفكران حرفه‌اي -ديوانسالار وارد آمده است .شاه اميدوار بوده است كه حمايت

كشاورزان را در مقابل اين طبقه به دست‌ آورد و در اين حال و هوا است كه برنامه اصلاحات ارضي و كل

برنامه انقلاب سفيد ارائه شده است .مثال هدايتگر ما در خصوص اين سياست در 4 بهمن 1341 هنگامي

اتفاق افتاد كه دولت ايران اين داستان را مطرح كرد كه 15000 نفر از كشاورزان در حمايت از برنامه

اصلاحات شاه دست به راهپيمايي زده‌اند.

قانون اصلي اصلاحات ارضي در 3 بهمن 1340 به امضا رسيد .طبق اين قانون، هر زمين‌دار تنها مجاز

به داشتن يك روستا بود .دولت باقي مانده روستاهاي وي را در ده قسط مساوي سالانه خريداري مي‌كرد .

ارزش گذاري زمين‌هاي خريداري شده بر اساس ماليات‌هاي آن اراضي بود كه زمين‌داران در دوره‌هاي

گذشته پرداخت كرده بودند .دولت اين زمين‌ها را در ميان كشاورزان توزيع مي‌كند و آنها مي‌بايست مبلغ

آن را طي پانزده قسط سالانه پرداخت كنند .وزارت كشاورزي تعاوني‌هايي به وجود مي‌آورد كه اين

مالكان جديد بايد به آنها تعلق و در آنها عضويت داشته باشند .توزيع بذر، كود و آلات و ابزار كشاورزي از

طريق اين تعاوني‌ها صورت مي‌گيرد .اين قانون از زمان ظهور مورد بازنگري‌هاي چندي قرار گرفته

است .يكي از تغييرات عمده محدودسازي حق مالكيت اراضي زمين‌داران بين 30 تا 150 هكتار، بسته به

ميزان حاصلخيزي منطقه بوده است .اين امر تاثير اصلاحات ارزي را بسيار زياد كرد و بسياري از

زمين‌داران متوسط را مجبور كرد زمين‌هاي باقي مانده خود را بر اساس معيار قديمي تقسيم كنند، آنها را

يك جا به كشاورزان بفروشند يا به آنها اجاره دهند.

دولت ايران بين سال‌هاي 1341 تا 1348 به صورت پيوسته حساب تعداد روستاهايي را كه تحت تاثير

برنامه اصلاحات ارضي قرار گرفته بودند، نگه مي‌داشت .در سال 1346 اعلام شد كه دو مرحله نخست

برنامه تكميل شده و 52818 روستا تحت تاثير قرار گرفته و تغيير يافته‌اند .اگر چه اين آمار ارائه شده از

سوي دولت به لحاظ صحت سوال‌برانگيز بود، اشاره آنها به اينكه گام‌هايي واقعي در جهت توزيع اراضي

در سراسر روستاهاي ايران صورت گرفته است، درست بود .اما مشكلاتي جدي در كل برنامه وجود داشت

و چند مورد از اين مشكلات مستقيما با مطالعه طبقه و تغيير در ارتباط بود.

يكي از نخستين موانع موفقيت اصلاحات ارضي كمبود سرمايه مورد نياز براي تامين مالي اين برنامه بود .

تامين هزينه چنين اقدامي نيازمند مبالغي نجومي از پول بود .بايد غرامت زيان‌هاي زمين‌داران پرداخت

مي‌شد؛ شركت‌هاي تعاوني بايد به وجود مي‌آمدند و كارمنداني را به استخدام درمي‌آوردند؛ بانك‌هاي

خاصي بايد بنيان نهاده مي‌شدند؛ پرسنلي سازماني و مديريتي بايد استخدام مي‌شدند، آموزش مي‌ديدند و

مورد حمايت قرار مي‌گرفتند .به عنوان مثال در نوامبر سال 1963 دولت 8052 روستا را به مبلغ

4.715.000.000 ريال (62.866.667دلار )خريد .496.000.000 ريال (6.613.333 دلار )از اين مبلغ

بايد به عنوان قسط اول به زمين‌داران پرداخت مي‌شد .در همان حال، بيش از 2000 شركت تعاوني با

سرمايه 251.000.000 ريال (3.346.677 دلار )و اعتبارهاي كشاورزي و بانك توسعه روستايي با

سرمايه 251.000.000 ريال (3.346.677 دلار )ديگر به وجود آمدند .از آن زمان با گسترش مستمر

اصلاحات و با سر رسيد موعد پرداخت به زمين‌داران سابق، هزينه‌ها پيوسته افزايش يافت .روستاييان

قدرت پرداخت‌ قسط‌هاي خود را نداشتند و اين امر وضعيت را پيچيده‌تر كرد .بسياري از آنها اعتبارات

داده شده را صرف خريد لباس نو، راديو ترانزيستور و ابزار كرده‌اند .در بهار سال 1967، حدود 240

روستايي در منطقه قزوين به دليل امتناع از پرداخت قسط سالانه دستگير و زنداني شدند .دولت به رغم

داشتن درآمدهاي نفتي هنگفت مشكلاتي جدي در تامين مالي اصلاحات ارضي داشت .ديگر برنامه‌هاي

حفظ نظام نيز نيازمند مبالغ كلاني از پول بودند و از جمله آنها سازمان‌هاي نظامي امنيتي و پرداخت‌هايي

بود كه به شخصيت‌هاي وفادار به نظام شبكه‌اي صورت مي‌گرفت .يكي از پيامدهاي ناخواسته و جدي

برنامه اصلاحات ارضي ايران شكاف رشديابنده بين طبقاتي است كه در فصل نخست به آن اشاره شد .اين

تقسيم بندي بين نسق‌داران كه حق (نسق )كار كردن بر روي قطعه زمين خاصي را داشتند و خوش‌نشينان

كه از چنين حقي بي‌بهره بودند، وجود داشت .خوش‌نشينان نيروهاي كار كشاورزي و پرولتارياي

روستايي هستند كه در واقع اكثريت جمعيت روستا را تشكيل مي‌دهند .آنان هميشه فقيرترين، فاقد

امنيت‌ترين و محروم‌ترين گروه در طبقه كشاورز بوده و از نداشتن شغلي ثابت رنج مي‌برده‌اند.

قانون اصلاحات ارضي به گونه‌اي فرمول‌بندي شده بود كه به نسق‌داران كه تنها كشاورزاني بودند كه

زمين دريافت مي‌كردند، مدد رساند .خوش‌نشينان به طور كلي خارج از اين برنامه قرار مي‌گرفتند و در

نتيجه وضعيت آنها پيوسته رو به وخامت مي‌گذاشت و اين در حالي بود كه وضعيت كشاورزان نو مالك تا

حدودي بهبود يافته است .نتيجه امر افزايش تنش بين اين دو گروه كشاورز روستايي بوده است .اين امر در

ذات خود دربردارنده دلالت‌هاي مهمي براي شاه و نخبگان سياسي‌اي بود كه خواستار حفظ الگوهاي سنتي

از طريق ائتلاف با كشاورزان بودند .الگوي مشابهي نيز در روسيه تزاري در آغاز قرن [بيستم ]شكل

گرفت و نتيجه آموزنده‌اي به بار آورد.

پيتر استوليپين (peter stolypin)، وزير كشور روسيه، بين سال‌هاي 1906 و 1911 برنامه اصلاحات

ارضي گسترده‌اي را در اين كشور مهندسي كرد .اما وي با اين كار طبقه‌اي از كشاورزان ثروتمند

(كولاك‌ها )را به وجود آورد، حال آنكه وضعيت توده كشاورز همچنان دست نخورده باقي ماند .بنابراين در

شورش‌هاي دهقاني سال 1917 توده‌هاي عظيم كشاورز نه تنها عليه زمين‌داران، بلكه ضدكشاورزان

زمين‌دار و ثروتمند طغيان كردند .در برنامه اصلاحات ارضي روسيه كه به عنوان تلاشي براي انقلاب از

بالا ناكام ماند، حتي عناصري كه از اين اصلاح منتفع شده بودند نيز تمايلي به حمايت فعالانه از نظام قديمي

و نخبگان سياسي از خود نشان ندادند .بنابراين اصلاحات كشاورزي استوليپين براي تقويت يك نظام متزلزل

در نهايت با شكست روبه‌رو شد و يكي از دلايل عمده اين امر آن بود كه تنها اقليتي از كشاورزان روسيه –

كساني كه استوليپين آنها را نيرومند و هوشيار مي‌ناميد -از اين اصلاح بهره‌مند شدند .تنش‌هاي بين

طبقاتي به وجود آمده در اثر اصلاحات ارضي در ايران بسيار شبيه تنش‌هايي است كه در روسيه اتفاق

افتاد و اگر چاره‌اي براي اين وضعيت انديشيده نشود همواره اين احتمال وجود دارد كه نتيجه‌اي مشابه

روسيه به بار آيد .تقسيم‌بندي ناخواسته در نيرويي كه شخص تصميم به اتحاد با آن مي‌گيرد ممكن است به

جاي آنكه باعث حفظ شود به ويراني بينجامد.

تحول مهم ديگر در اجراي برنامه اصلاحات ارضي به ترديدي مربوط مي‌شود كه كشاورز در روي

آوردن به مقامات دولتي در مقابل زمين‌دار از خود نشان مي‌دهد .پس از قرن‌ها در امان بودن

زمين‌داران در مقابل كارگزاران دولتي، اكنون كشاورزان نمي‌توانند به كساني كه مي‌گويند براي كمك به

آنها آمده‌اند، اعتماد كنند .كشاورز در الگوي سنتي مي‌دانست كه مي‌تواند در قالب رابطه‌اي مبتني بر

چانه‌زني شخصي با زمين‌دار ارتباط برقرار كند .كارگزاران كشوري و لشكري دولت همواره براي به

اطاعت واداشتن روستاييان به آنجا مي‌رفتند .اصلاحات ارضي كه مامور دولت را جايگزين زمين‌دار

كرده است، روستايي را در وضعيتي ناخوشايند قرار داده است كه نمي‌داند چگونه با اين گروه جديد ارتباط

برقرار كند .كشاورز در برخورد با زمين‌دار هميشه مي‌دانست چه زماني مي‌تواند فشار وارد كند و

چگونه مي‌تواند آنچه را نياز دارد بگيرد .او در برخورد با زمين‌دار و زندگي طبق الگوي سنتي كاركشته

شده بود.

شايد بزرگ‌ترين مشكلي كه در برنامه اصلاحات ارضي (و نيز كل انقلاب سفيد )با آن مواجه بوده است،

كمبود جدي نيروي انساني فني مديريتي و سازماني است .گروه‌هاي بزرگ موجود درون طبقه متوسط

حرفه‌اي از اينكه خود را در اختيار برنامه‌اي قرار دهند كه نخبگان سياسي طراحي كرده بودند و از آن

حمايت مي‌كردند، سرباز زدند .در بسياري از موارد عدم همكاري اين گروه‌ها به اندازه عدم تعهد آنها در

قبال اين برنامه براي دولت گران تمام نمي‌شد .7600 شركت تعاوني روستايي در اواسط سال 1346

تاسيس يافته بود و با وجود اين تنها 1200 مدير و دستيار مدير براي اداره اين شركت‌ها وجود داشتند .اين

افراد به صورتي شتابان طي دوره‌اي سه ماهه و شش ماهه آموزش ديدند .كمبود نيروي انساني آموزش

ديده براي هدايت اصلاحات ارضي چندان شديد شد كه نيروهاي سپاه ترويج و آباداني به مقامات اصلاحات

ارضي تبديل شدند.

نخبگان سياسي به تلاشي ابتدايي و آشكار براي به دست آوردن وفاداري و تعهد مقامات اصلاحات ارضي

دست زدند .اين امر با تشكيل مجلس بيست و يكم در سال 1342 اتفاق افتاد .بلوكي متشكل از حدود پنجاه

نماينده از مقامات دولتي درگير برنامه اصلاحات ارضي بودند .بسياري از آنها فارغ‌التحصيل دانشكده

كشاورزي كرج بودند و جملگي به رغم اين واقعيت كه به لحاظ سياسي ناشناخته بودند به نمايندگي مجلس

انتخاب شده بودند اگرچه اين سياست تعدادي از افراد را براي فعاليت در امر اصلاحات ارضي متقاعد كرده

بود، نتوانست در بسياري از كساني كه در سطح استان‌ها مسووليتي در خصوص اصلاحات ارضي داشتند

حس فداكاري و تعهد پديد آورد .كانال‌هاي خبري ايران بين سال‌هاي 1343 و 1349 گزارش‌هاي

متعددي در خصوص شكست مقامات اصلاحات ارضي در حين كار ارائه دادند .چند ده نفر از اين مقامات

در نواحي خمين، سنندج، كرمان، گيلان، كردستان، طوالش، داراب، اليگودرز، آباده، ميانه، قم و كرمانشاه

از سمت‌هاي خود بركنار و به بدرفتاري، فساد و بي‌لياقتي متهم شدند .در وضعيت كمبود بسيار زياد

نيروي انساني، بي‌علاقگي و نبود تعهد در ميان پرسنل موجود ضعف مضاعفي به وجود مي‌آورد اما اين

بي‌علاقگي و عدم تعهد بيشتر هنگامي به وجود آمد كه برنامه بر اساس الگوهاي قديمي قدرت سازمان

يافت .روشن است كه يكي از مشكلات بنيادين بر سر راه اجراي برنامه اصلاحات ارضي نبود حمايت و

تعهد فني و مديريتي بوده است .اين امر تنها مي‌توانست از سوي نيروهايي كه بيشترين تهديد را متوجه

نظام شبكه‌اي سنتي مي‌ساختند- يعني روشنفكران حرفه‌اي- ديوان‌سالار- ارائه شود.

مشاركت بدون نمايندگي

ماده چهاردهم از قانون انتخابات مجلس مصوب سال 1907 بيان مي‌دارد كه شش طبقه در نظارت بر

رويه‌هاي انتخاباتي ملي نظارت دارند .اين طبقات عبارتند از :روحانيون، اشراف، زمين‌داران، كسبه،

تجار و كشاورزان .نبود طبقه‌اي حرفه‌اي در بين آنها چندان تعجب‌برانگيز نيست، زيرا در آن زمان چنين

طبقه‌اي وجود نداشت .اما با افتتاح اين برنامه شش ماده‌اي در سال 1341 اشراف و زمين‌داران از اين

فهرست حذف شدند و جاي خود را به كارگران و كشاورزان دادند .هيچ گونه اشاره‌اي صورت نگرفت كه

طبقه متوسط حرفه‌اي را نيز وارد سازند .اين حذف نشان‌دهنده‌ موضع نخبگان سياسي در خصوص

روشنفكران بود و جهت‌گيري انقلاب سفيد را نشان مي‌داد .ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در :وب نوشت

پنگان

رشوه به روشنفكران

انقلاب سفید محمدرضا شاه در سال‌های ابتدایی دهه چهل از سوی بسیاری از اندیشمندان و روشنفکران به

عنوان رشوه‌ای به این طبقه قلمداد می‌شد.

آنها این رفرم را تلاشی آشکار برای قرار دادن کشاورزان در مقابل طبقه متوسط حرفه‌ای و تحکیم نظام

شبکه‌ای سنتی قلمداد می‌کردند .در بخش چهارم از گزیده کتاب سیاست در ایران نوشته جیمز آلن بیل،

درباره اهداف نخبگان سیاسی ایران از این رفرم و نتایج آن سخن گفته می‌شود.

به طور كلي اعضاي طبقه متوسط حرفه‌اي ايران احساس مي‌كنند كه تعمدا از اين برنامه اصلاحي كنار

گذاشته شده‌اند .آنها به فهرست اصلاحات اشاره مي‌كنند و مدعي هستند كه هيچ كدام از اين اصلاحات به

سمت آنها جهت‌گيري نشده و خواسته‌هاي آنها در خصوص ايجاد تغييرات بنيادين در نظام سياسي و نيز

در حوزه‌هاي بهداشت، آموزش و عدالت ناديده گرفته شده است .ماحصل اين وضعيت در آذر سال 1345

در مطبوعات ايران ظهور يافت .برگزيده مهم‌ترين آنها در مجله نگين منتشر شد و در مجله خواندني‌ها به

چاپ مجدد رسيد .اين مطالب نشان‌دهنده نگرش اعضاي اين طبقه جديد در خصوص جايگاه‌شان در ايران

معاصر به طور كلي و در انقلاب سفيد به طور خاص است.

«با وجود اين، خلايي باقي مي‌ماند -خلايي كه براي مغزهاي پرورش يافته وجود دارد .خب، شما براي اين

مغزها چه كرده‌ايد؟

بله، مغزها نيز داراي حقوقي هستند و شايد ضرورت زمانه اين باشد كه حقوق اين افكار و ايده‌ها داده شود .

در غير اين صورت، بار ديگر طعم تلخ واقعيت را در آينده خواهيم چشيد.

اگر شما به مغزها فرصت دهيد، اگر به آنها حق ابراز وجود دهيد، اگر آنها را تشويق كنيد كه آزادانه

بينديشند، فردايي روشن و درخشان براي كشور و نسل آگاهي را پديد آورده‌ايد كه حق‌شناسانه به شما

خدمت خواهند كرد.

در نظام‌هاي دموكراتيك، افراد متفكر با استقلال، قدرت اراده و اعتماد به نفس رشد مي‌يابند و

كشورهايشان هيچ گاه كمبود فكر و شخصيت پيدا نمي‌كنند .اما در ديگر نظام‌ها، وضعيت كاملا برعكس

است .تمامي متفكران از ميان مي‌روند و كشورشان از انسان واقعي بي‌بهره مي‌ماند و در اينجاست كه هر

كس خود را گوسفندي آرام و مطيع مي‌يابد و به دنبال چوپاني مي‌گردد كه به او تكيه كند به اميد آنكه آن

چوپان وي را از گرگان آدمخوار نجات دهد .به اين دليل است كه مي‌پرسيم :براي مغزها چه كرده‌ايد؟

مطمئنا اساسي‌ترين مساله ملي در اين واقعيت نهفته است كه موفقيت تمامي اصلاحات در صنعت،

كشاورزي، اقتصاد و ماليه بستگي به بنيان مستحكمي از مغزهاي تربيت‌يافته دارد ولاغير .آيا به اندازه

كافي اين بنيان‌ها را در كشورمان مستحكم كرده‌ايد؟»

اين مقاله، كه نوشته يكي از اعضاي طبقه متوسط حرفه‌اي است، با اين گفته به پايان مي‌رسد «:هنگامي كه

هوا در اطراف چراغ كم شود، چراغ شروع به دود كردن مي‌كند و سپس شعله آن مي‌ميرد .»يك هفته پس

از انتشار اين مقاله در مجله خواندني‌ها، نخبگان سياسي در همان مجله در نامه‌‌اي به سردبير با امضاي

يكي از نمايندگان مجلس پاسخ گفتند .پاسخ آنها همراه با ارعاب بود و نشان مي‌داد كه پس از اين، چنين

بحث خيانت‌آميزي در مطبوعات ايران صورت نخواهد گرفت .آنچه در زير مي‌آيد بخشي از آن پاسخ

است:

«واقعا خطاب شما متوجه كيست؟ آيا اين نخبگان حاكمي كه از آنها مي‌خواهيد به مردم حق آزادي بيان

بدهند ...خود از مغزهاي متفكر نيستند؟ پس حضرتعالي كي هستيد؟ من كي هستم؟ همكاران شما چه كساني

هستند؟

اگر شما محروم سازي فئودال‌ها و مرتجعان را از آزادي و ساكت كردن قلم‌ها و دهان‌هايي را كه بلندگوي

ارتجاع هستند ...نوعي محدوديت آزادي اجتماعي مي‌دانيد، همان بهتر كه به جامعه جوانمان اجازه دهيد

مسير خود را در اين آزادي محدود بپيمايد .اجازه دهيد آن قلم‌هاي اقناع‌كننده، بيان‌هاي دلپذير و مغزهاي

مشعشع كه عليه محروميت توده‌هاي محروم مورد استفاده قرار مي‌گيرند لحظه‌اي بياسايند...

آقاي سردبير !به نظر شما كدام خائن به ميهن و چه بيگانه‌پرست و مخالف انقلاب آزادي‌بخشي بيش از اين

مقاله مي‌تواند حمله‌اي جدي و بزدلانه به پيروزي‌ها و اهداف انقلاب ايران وارد كند!»

در سال 1349 با انتشار سرمقاله‌اي در شماره 25 آبان روزنامه آيندگان كه بر ناتواني روشنفكران از

مشاركت در اين انقلاب تاسف خورده بود، بار ديگر اين موضوع انفجاري مطرح شد .نخبگان اين امر را

به حماقت، غرور، منفي‌بافي و فردگرايي روشنفكران نسبت دادند .اين نمونه‌ها تبيين‌كننده ماهيت شكافي

است كه طبقه متوسط حرفه‌اي را از نخبگان سياسي جدا مي‌كرد .نخبگان سياسي روشنفكراني را كه

صراحتا دست به انتقاد مي‌زدند «خائن به وطن »ناميدند .با وجود اين، همين نخبگان سياسي مي‌پذيرند كه

مشاركت اين طبقه جديد امري ضروري در موفقيت اين برنامه اصلاحي است .به دشواري مي‌توان بدون

برخورداري از استعدادهاي مديريتي – فني ماهر به اصلاح اجتماعي دست زد .بنابراين سياست نخبگان

سياسي اين بوده است كه بكوشند مشاركت روشنفكران را جلب كنند و امتيازات داده شده عمدتا داراي

ماهيت اقتصادي بوده‌اند.

هيجان انگيزترين موفقيت نخبگان معاصر ايران در حوزه اقتصادي اتفاق افتاده است .ايران در سال 1349

صحنه نرخ رشد اقتصادي سالانه‌اي بوده است كه تنها بعد از ژاپن قرار دارد .صنعت نفت سالانه يك

ميليارد دلار براي ايران درآمد به بار آورده و اين رقم پيوسته به سرعت رو به افزايش است .ايران اكنون

سومين توليدكننده نفت جهان است .توسعه صنعتي در حوزه‌هاي كشاورزي -تجاري، مس، گاز طبيعي و

پتروشيمي نشان‌دهنده آن است كه پويايي اقتصادي دهه 1340 به دهه 1350 نيز انتقال يافته است .اين نوع

ثروت نخبگان ايراني را با منبع عظيمي مواجه كرده است كه مي‌توانند با آن به جلب روشنفكران از خود

بيگانه بپردازند.

پيشنهادها معمولا در قالب طرح‌هاي كلان، شغل و سمت‌هاي مشورتي است .نه تنها پرداخت خوبي در اين

موارد صورت مي‌گيرد، بلكه باعث مي‌شود كه روشنفكران به كاري مشغول باشند .اين تشويق‌ها به هر

عضوي از طبقه متوسط جديد، صرف نظر از اينكه برانداز، فن سالار، يا بند و بست‌چي باشد، داده

مي‌شود. به اين ترتيب، شايع‌ترين و كلي‌ترين سياست براي كسب مشاركت روشنفكران

حرفه‌اي – ديوان‌سالار است .اين امر كمترين تهديد را متوجه نظام موجود مي‌سازد؛ زيرا به آساني

مي‌توان مشاغل و ثروت را درون شبكه قديمي تخصيص داد .نيازي نيست كه افراد قبل از دريافت

اولويت‌هاي مالي – شغلي، نظام شبكه‌اي را بپذيرند .نتيجه موردنظر و رايج اين است كه فرد چالشگر با

پذيرش اين مشوق‌ها، از تهديد روابط سنتي دست برمي‌دارد.

پيشنهادهاي سياسي نيز وجود دارد، اما مهم‌ترين پاداش‌هاي سياسي به بند و بست‌چيان داده مي‌شود .

نخبگان سياسي به‌ويژه مواظب هستند كه تنها اعضايي را از طبقه متوسط حرفه‌اي به سمت‌هاي مهم

بگمارند كه روش مسلط قدرت را پذيرفته باشند .به اين ترتيب در اينجا فرآيند تصفيه ماهرانه‌اي وجود

دارد .طي اين فرآيند است كه فرد بايد پيوسته سلسله‌مراتب قدرتي را كه حاميان نظام هستند مجاب سازد .

تعداد زيادي از روشنفكران برنامه اصلاح را برنامه‌اي بر ضد خود مي‌دانند .آنها هيچ كدام از اين

برنامه‌ها را در جهت منافع خود قلمداد نمي‌كنند و مدعي هستند كه سياستمداران با وجود اين از طبقه

متوسط تحصيلكرده خواستار مشاركت و از خودگذشتگي هستند .آنها اين امتيازات پراكنده و تبعيض‌آميز

اقتصادي و سياسي را رشوه‌هايي موقت در جهت كسب حمايت براي برنامه‌اي مي‌دانند كه از سوي

مخالفي ستيزه‌جو ارائه شده است .محافل معيني از انديشمندان كل اين برنامه را «رشوه دادن به

روشنفكران »و انقلاب سفيد را تلاشي آشكار براي قرار دادن كشاورزان در مقابل طبقه متوسط حرفه‌اي و

تفوق بخشيدن به نظام شبكه‌اي سنتي در بلندمدت مي‌دانند.

نخبگان سياسي در تلاش براي جلب تعهد تعداد زيادي از روشنفكران حرفه‌اي – ديوان‌سالار براي اجراي

انقلاب سفيد، در واقع منازعه درون طبقه‌اي را كه مشخصه اين طبقه است تشديد كردند .درست همان گونه

كه روشنفكران وضعيتي از روابط از هم گسيخته را در سطح طبقاتي ارائه دادند، خودشان نيز از درون

دچار شكاف و انشقاق شدند.

درعين حال يكه‌براندازان و فن‌سالاران همواره بزرگ‌تر و پرتعدادتر ظاهر مي‌شوند، بند و بست‌چيان

نيز از منابع زيادي برخوردارند .اين مبارزه درون طبقاتي حول محور كساني در جريان است كه مايل

هستند الگوهاي سنتي را براندازند و كساني كه سعي در حفظ آنها دارند .نخبگان سياسي با آغاز انقلاب سفيد

مقاومت كساني را تشديد كرده‌اند كه به حفظ نظام تمايل دارند :در درجه نخست، لحن انقلابي و نياز

اجتماعي به اصلاحات ارضي باعث شده است كه افراد معيني از طبقه متوسط به اين نتيجه برسند كه بايد از

نظام موجود حمايت كرد .دوم اينكه، نياز نخبگان سياسي به مشاركت حرفه‌اي به نوبه خود باعث شده است

كه آنها تلاش خود را براي متقاعد ساختن روشنفكران به همكاري مضاعف سازند .به اين ترتيب جاذبه‌هاي

اقتصادي بيشتر و جذاب‌تري ارائه شده است.

نخبگان سياسي ايران دريافته‌اند كه چالشي شديد عليه نظام سنتي هم در سطح بين‌طبقاتي و هم در سطح

درون‌طبقه در جريان است .آنها كوشيده‌اند با ارائه راه‌حل‌هايي در هر دو سطح به اين چالش توجه كنند

كه خود را در قالب تقسيم‌بندي شديد در هر دو سطح درون‌طبقه‌اي و بين طبقاتي ظاهر مي‌سازد .آنها با

ارائه پاداش و با تشويق بند و بست‌چيان به ترويج و تقويت روابط قديمي درون‌طبقه جديد پرداخته‌اند .در

سطح بين‌طبقاتي، تلاش هماهنگي صورت گرفته است براي ايجاد اتحاد با طبقه‌اي كه به طور كلي حامي

نظام شبكه‌اي سنتي است. تمامي اين گونه تلاش‌ها محدود به برنامه‌ انقلاب سفيد است.

پيامدهاي ناخواسته سياست حفظ نظام

آغاز انقلاب سفيد در ايران نماينده تلاشي دراماتيك براي حفظ روابط سنتي قدرتي بود كه نظام شبكه‌اي را

انباشته ساخته بود .اين مطلب به اين دليل درست است كه اين انقلاب راه‌حلي طبقاتي را در وضعيتي ارائه

مي‌كند كه در آن روابط طبقاتي قرن‌ها است در ميان چالش‌هاي خشونت‌بار دوام آورده است .با وجود

ظهور و سقوط شاهان، قبيله‌ها و سلسله‌ها روابط طبقاتي در ايران در مقابل تغيير مقاومت كرده است .با

ظهور روشنفكران حرفه‌اي – ديوان‌سالار كه مشخصه آن تعداد زياد افرادي است كه مخالف الگوهاي

موجود بودند، محافظان اين الگوها مجبور شدند تاكتيك‌هاي اساسا متفاوتي اتخاذ كنند .با به وجود آمدن

برنامه اصلاحات ارضي و نيز با فرستادن سپاهيان رفاه به روستاها، اميد آن مي‌رفت كه نخبگان سياسي

كه در مركز نظام سياسي قديمي عمل مي‌كردند بتوانند اتحادي با توده‌هاي روستايي برقرار سازند .

توده‌هاي روستايي قرن‌ها طبق نظام شبكه‌اي قديمي زندگي كرده بودند و به نظر مي‌رسيد كه حمايتي

اساسي از اين نظام به عمل آورند .مقصود از اين سياست تضعيف اشرافيت زمين‌دار بود كه تهديدي مستمر

عليه هر پادشاهي محسوب مي‌شود .مهم‌تر اينكه تمايل بر اين بود كه كشاورزان را در مقابل طبقه متوسط

حرفه‌اي كه نماينده تهديدي بنيادين عليه الگوهاي سنتي بودند، تقويت كنند و نخبگان سياسي از اين رهگذر

به خواسته خود دست يافته و موجوديت خود را حفظ كنند .اما برنامه انقلاب سفيد نيز در بردارنده پيامدهاي

ناخواسته گسترده‌اي است .بسياري از اين پيامدها شروع به ظاهر شدن كرده‌اند حال آنكه پيامدهاي ديگر

احتمالات مهمي هستند كه نيازمند تحليل انتقادي هستند .با آغاز واقعي بسياري از اين برنامه‌هاي اصلاحي،

نخبگان سياسي ايران قدم در راهي بدون بازگشت گذاشتند.

تبليغات روزمره اين اصلاحات را پذيرفته و راديوي ايران بي‌وقفه به بيان منافعي پرداخته است كه اين

برنامه براي كشاورزان دارد .زمين‌داران به شكلي خشن مورد انتقاد و تنبيه قرار گرفتند و تمام بدهي‌ها و

رنج‌هاي گذشته به آن نسبت داده شد.  ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

چالشگران حفظ الگوي سنتي

اصلاحات ارضی در ایران گرچه اصلاحاتی به ضرر طبقه متوسط بود، اما در نهایت موجب رشد این طبقه

در کشور شد به این ترتیب طبقه‌ای که الگوهای سنتی را تهدید می‌کرد دقیقا همان طبقه‌ای است که باید

برنامه اصلاحات را کنترل و هدایت کند .در بخش پایانی از گزیده کتاب سیاست در ایران، نتایج اصلاحات

ارضی شرح داده می‌شود.

دولت مقالات و گزارش‌هايي را منتشر كرد كه بر بي‌رحمي زمين‌داران تاكيد داشتند و تصاويري را به

نمايش گذاشت كه نشان‌دهنده شلاق زدن و شكنجه كشاورزان از سوي زمين‌داران هستند .اين مبارزه كه با

آغاز اين برنامه اصلاح با آن همراه شده است به تدريج كشاورز را درخصوص احتمالاتي كه براي وي

وجود دارد هوشيار ساخته و انتظار دارد كه با اصلاحات ارضي و با سواد شدن، زندگي جديدي را آغاز

كند .يكي از آخرين كارهاي ارسنجاني وزير كشاورزي قبل از ترك سمت خود دعوت براي برگزاري

ميتينگ كنگره ملي كشاورزان در دي‌ماه سال 1341 در تهران بود .اين ميتينگ حقوق و موقعيت جديد

كشاورزان را به آنها گوشزد كرد و به آنها راه سازمان‌دهي را نشان داد .برنامه اصلاحات روستايي از

زمان آغاز پيوسته نيرويي را در خود انباشته ساخته و كنترل و هدايت آن بسيار دشوار شده است.

به عنوان مثال، تقسيم‌بندي‌هاي پيش‌بيني‌نشده‌اي درون طبقه كشاورز به وقوع پيوسته است، به اين

صورت كه كشاورزان معيني از اين برنامه منتفع و ديگراني از اين تغييرات دچار رنج و زحمت شده‌‌اند .

دستگاه اداري اصلاحات ارضي ضعيف و ناكافي بوده است و كمبود مديران، متخصصان اقتصاد

كشاورزي، مهندسان كشاورزي و نيروهاي اداري باعث شده است كه برنامه به سمت مسيري

غيرقابل‌كنترل منحرف شود .شبكه مهم تعاوني‌ها صرفا روي كاغذ آمده است و ناظران و مديران تعاوني

بسيار اندك و كم‌تجربه هستند .در سال 1349، نظام بديل شركت‌هاي كشت و صنعت به صورت آزمايشي

به اجرا گذاشته شد.

در همان حال، روستاييان تقاضاهاي خود را افزايش داده و انتظارات جديدي را مطرح كرده‌اند .برنامه

سوادآموزي باعث شده است كه نوسوادان خواستار آموزش رسمي و حق شركت در دبيرستان و هنرستان

شوند .حضور پراكنده اما سراسري سپاه بهداشت باعث شده است كه روستاييان تقاضاي پزشك، درمانگاه و

بيمارستان كنند .به اين ترتيب نه تنها بسياري از اين برنامه‌ها داراي نتايجي ناخواسته بوده‌اند، بلكه مردمي

كه قرار بود از اين برنامه‌ها منتفع شوند .خواسته بيشتري را مطرح مي‌سازند .نخبگان سياسي ايران در

چنين وضعيتي نيازمند نيروي انساني ماهر براي هدايت و كنترل نيروهايي هستند كه به تازگي آزاد شده‌اند .

تنها روشنفكران حرفه‌اي – ديوان‌سالار مايل به مشاركت و متعهد از عهده اين كار برمي‌آيند.

اما طبقه متوسط جديد تعهدي در قبال اين برنامه ندارد؛ زيرا بسياري از اعضاي آن از مشاركت در حفظ

نظامي كه عليه آنها كار مي‌كند سرباز زده‌اند .انقلاب سفيد كه خود براساس الگوهاي سنتي به اجرا درآمده

است يادآور باقي ماندن گذشته در سراسر جامعه است .براندازان و فن‌سالاران مطمئنا نسبت به پيوستن به

چنين برنامه‌اي ترديد دارند .حتي بند و بست‌چياني كه سمت‌هايي را در دستگاه اداري اصلاحات ارضي

پذيرفته‌اند، تعهدي در قبال وظايف موجود ندارند، بلكه بيشتر سرگرم منازعه شخصي و خصوصي هستند

كه مشخصه نظام شبكه‌اي سنتي است .يكي از جدي‌ترين دلالت‌هاي انقلاب سفيد اين است كه مي‌كوشد با

الگوهاي سنتي شخص‌گرايي، پارتي‌بازي و تنش فراگير اصلاحات موفقي به وجود آورد .نبود نهادها و

عقلانيت باعث عدم‌امنيت و ناكارآمدي شده است كه هم‌اكنون در جاي‌جاي روستاهاي ايران مشاهده شود .

اين امر باعث از خودبيگانگي بسياري از روستاييان شده است كه به آنها گفته شده بود قرار است زندگي

جديدي آغاز كنند، اما در واقع خود را قربانيان كارگزاران دولتي مي‌بينند.

اما حتي در جاهايي كه برنامه اصلاحات قرين موفقيت بوده، مشكلات جديدي به وجود آمده است .فرزندان

روستاييان از طريق باسوادي و اصلاحات ارضي به ابزاري دست يافته‌اند كه به آنها امكان مي‌دهد بيشتر

و به تعداد بيشتري به درون طبقه متوسط راه يابند .يكي از عميق‌ترين پيامدهاي ناخواسته انقلاب سفيد رشد

شتابان طبقه متوسط حرفه‌اي است .اين دقيقا همان طبقه‌اي است كه الگوهاي سنتي را مورد تهديد قرار

مي‌دهد و دقيقا همين طبقه است كه بايد اين برنامه اصلاحات انفجاري را كنترل و هدايت كند .به اين ترتيب

معمايي كه نخبگان سياسي ايران با آن روبه‌‌رو هستند درست در ذات همان برنامه اصلاحاتي قرار دارد

كه آنها براي تقويت نظام سنتي به وجود آوردند.

نخست اينكه نخبگان براي به اجرا درآوردن و كنترل اصلاحات، نيازمند مشاركت و تعهد همان طبقه‌اي

هستند كه آنها را تهديد مي‌كند، دوم آنكه بسياري از كشاورزاني كه از اين اصلاحات منتفع مي‌شوند به

سمت طبقه متوسط حرفه‌اي در حال گسترش تحرك مي‌يابند و در اينجا است كه سطح جديدي از انتقادات و

تقاضاها پيدا مي‌شود. جبر زمانه اجتناب‌ناپذير بودن تفوق طبقه متوسط حرفه‌اي را آشكار مي‌سازد.

آخرين پيامد ناخواسته سياست محمدرضاشاه و نخبگان سياسي ايران به تلاش خاصي براي وارد كردن اين

طبقه جديد به درون شبكه قديمي الگوهاي قدرت مربوط مي‌شود .تاثير شكاف‌هايي را كه درون طبقه

متوسط حرفه‌اي به وجود آمده و تشديد شده است مي‌توان پس از گذشت مدت زماني طولاني از دستيابي

اين طبقه به قدرت سياسي احساس كرد اين امر مطمئنا باعث پيچيدگي مبارزه‌اي مي‌شود كه اعضاي

خاصي از طبقه جديد به منظور ساختن الگوها و فرآيندهايي براي آماده‌ ساختن جامعه ايران در برخورد با

چالش مستمر تغيير اجتماعي به آن وارد خواهند شد.

تجربه ايران نشان داده است كه سطح طبقه، اهميت زيادي در سياست تغيير اجتماعي و سياست حفظ و تغيير

نظام دارد .همچنين اين واقعيت كه شخصيت‌ها، نخبگان و گروه‌ها از درون طبقات اجتماعي سر بر

مي‌آورند، داراي اهميت است و تبيين‌‌كننده بخشي از پيوندهايي است كه بين فرد، گروه و روابط طبقاتي

وجود دارد .طبقات نماينده تجربه جمعي و رايج در روابط قدرت هستند و اعضاي هر طبقه به همين

روش‌ها از اين قدرت براي درگير شدن با تغيير استفاده كرده‌اند.

طبقات به ويژه نماينده نيروهايي قدرتمند هستند؛ زيرا جامعه نيازمند تعهد و مشاركت گسترده به منظور

برخورد با چالش‌هاي شديد تغيير است .تغيير روابط طبقاتي امري دشوارتر است و بخشي از آن به اين

دليل است كه طبقات از مجموعه بزرگي از افراد تشكيل يافته‌اند، اما در عين حال از نو بافتن و بازسازي

اين روابط در زماني كه دستخوش دگرگوني شده دشوارتر است.

چالش با نظامي سنتي كه داراي روابط طبقاتي از هم گسيخته است نيازمند سياست اساسا متفاوتي از سوي

كساني است كه در صدد حفظ الگوهاي سنتي هستند .درست همان گونه كه ترفندها و حيلت‌انديشي‌هاي

شخصيت‌ها به ندرت باعث تغييري بنيادين در الگوهاي طبقاتي مي‌شود، اين امر نمي‌تواند روابط طبقاتي

را نيز حفظ كند .از هم گسيختن پيوندها در سطح طبقاتي نماينده تهديدي است كه بايد در همان سطح به آن

پرداخت.

با وجود اين، ولو اينكه تلاشي در قالب طبقه صورت گيرد، احتمال چنداني وجود ندارد كه بتوان گسستي را

كه در روابط طبقاتي پيش آمده است به گونه‌اي درمان كرد كه الگوهاي موجود حفظ شوند .بيشتر علت اين

امر در اين است كه يك سياست حفظ [نظام موجود ]در مقابل تقاضا براي تغيير در بردارنده پيامدهاي

ناخواسته متعددي است .اين مطلب به ويژه در وضعيت‌هايي صدق مي‌كند كه اين سياست حول محور و

عليه طبقاتي باشد كه از ايجاد ارتباط براساس روابط سنتي امتناع مي‌ورزند .سياست حفظ نظام در جهاني

به سرعت در حال تغيير امري مخاطره‌آميز و پرهزينه است .ارتجاعي‌ترين و دوام‌آورترين الگوها به

ناچار تحت‌فشار نيروهاي اجتماعي جديد فرو مي‌ريزند .در ايران، گروه‌ها و طبقات جديد در فرآيند به

چالش كشيدن الگوهاي سنتي سياست قرار دارند.

پوریا بصیری بازدید : 305 یکشنبه 27 دی 1394 نظرات (0)

 

 

 

 

وضع اقتصادی مردم در زمان شاه بیشتر بود یا این انقلاب (اکنون) بدون در نظر گرفتن مسائل رادیکال! می خواهم مقایسه ای داشته باشم بین این زمان و آن زمان چون خیلی ها حسرت زمان شاه رو میخورند.

در یک مقایسه دقیق و علمی لازم است در موارد متعدد و با استفاده از آمارها و شاخص های صحیح و با در نظر گرفتن الگوی علمی سنجش موفقیت یک نظام (کارآمدی نظام = اهداف + امکانات + موانع(به تحلیل و ارزیابی پرداخته شود ، در ادامه تلاش می نمائیم تا برخی از مهمترین را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم :
یکی از نکاتی که در قضاوت افراد نسبت به وضع موجود تاثیر منفی بر جای گذاشته ، ارزانی قبل از انقلاب و گرانی بعد از انقلاب است . این مسئله از دو جهت باید مورد توجه قرار گیرد .

الف)از جهت سیاست های اقتصادی توسعه ای کشور ، این سوال مطرح می شود که چرا قبل از انقلاب ، قیمت کالاها ارزان بوده و بعد انقلاب گران شده است ؟ بررسی ها نشان می دهد یکی از عمده ترین دلایل این امر ، اعمال تعرفه های گمرکی پایین از سوی دولت نسبت به کالاهای وارداتی خارجی در قبل از انقلاب و افزایش این تعرفه ها بعداز انقلاب بوده است . به عبارت دیگر در نتیجه اعمال تعرفه های گمرکی پایین ، کالاهای خارجی به وفور و با قیمت بسیار نازل در بازار یافت می شد این سیاست اقتصادی نامناسب ، در جهت تضعیف تولیدات داخلی ، افزایش وابستگی اقتصادی کشور به قدرت های صنعتی و تامین بازار برای آنان بوده است زیرا در چنین شرایطی تولید کننده نوپا و کم تجربه داخلی امکان رقابت با تولید کننده توانمند و مجرب خارجی را نمی یابد و به سهولت از صحنه رقابت خارج می شود و حضور در عرصه تولید را مقرون به صرف نمی یابد .
به همین جهت است که ارزانی کالاها (به معنای عرفی آن ) یکی از بزرگ ترین موانع رشد و توسعه اقتصادی در جوامع ، به خصوص در جوامع در حال در حال توسعه تلقی می شود ؛ ارزانی غیر معقول ، موجب تضعیف موقعیت تولید کننده و در نهایت ، تضعیف تولیدات داخلی می شود . از همین رو در اکثر کشورهای پیشرفته اقتصادی ،گرانی وجود دارد . برای مثال ،بانک جهانی برای چندمین بار ، توکیو پایتخت ژاپن را به عنوان گران ترین شهر جهان اعلام کرده است حتی در این کشورها گاه با ارزانی مبارزه نیز می شود ، زیرا با واقعی شدن قیمتهاست که می توان از تولید کننده داخلی حمایت کرد و حمایت از تولیدکننده داخلی نیز در نهایت تامین منافع مصرف کننده داخلی را به همراه دارد .

ب) این مسئله از جهت قدرت خرید اکثریت افراد جامعه نیز قابل تامل و توجه است . بسیار می شنویم که گفته می شود در گذشته مثلا قیمت گوشت فلان مقدار بوده با قیمت تخم مرغ چنان بود و درمقایسه با قیمت های کنونی که بسیار افزایش یاقته در این گونه نتیجه گیری می شود که چون قدرت خرید مردم کاهش یافته ، وضعیت معیشت مردم بدتر شده است ؛
در پاسخ باید توجه کرد که هم ، مشاهده عینی وضعیت جامعه و هم آمارها ، نشان از بهتر شدن نسبی وضعیت معیشت اکثریت افراد جامعه دارد . به عبارت دیگر ، درست است که در گذشته قیمت ها پایین بوده ولی قدرت خرید مردم بسیار پایین تر از آن بوده است آمارها و بررسی های رسمی و غیر رسمی گویای آن است که به غیر برخی اقشار جامعه ؛ اکثر مردم به خصوص صاحبان مشاغل آزاد از وضعیت معیشتی مناسب تری نسبت به قبل از انقلاب برخودار می باشند . لکن به دلایل متعددی همچون تغییر الگوی زندگی (الگوی مسکن ، خوراک ، پوشاک و لوازم منزل(و به تبع آن ، افزایش سطح انتظار آنها از زندگی ، ابراز نارضایتی و احساس محرومیت در آنان افزایش یافته است .
به عنوان مثال امروزه الگوی مسکن عموم مردم نسبت به قبل تر از انقلاب و سال های اول انقلاب تغییر یافته است . در گذشته اکثر خانواده ها گسترده بودند ، اما اکنون هسته ای شده اند . مثلا در گذشته اگر عروس یا دامادی به خانواده اضافه می شد ، در یکی از اتاق های همان خانه جای میگرفت ؛ اما اکنون عموماً زوج های جوان به زندگی در مسکن مستقل روی می آورند .
در خصوص الگوی خوراک نیز شاهد تغییرات اساسی در جامعه خودمان در سال های اخیر هستیم . در حدود ۳۰ سال پیش ، قوت غالب خانواده های ایرانی نان بوده و برنج غذای اعیانی محسوب میشده در حالی که امروز الگوی خوراک اکثریت جامعه تغییر یافته و عموما برنج در غذای روزانه آنان جایگاه خاصی پیدا کرده است.
آمارهای جهانی نیز گویای بهتر شدن وضعیت رفاه مردم ما در سالهای پس از انقلاب است . بر اساس آمار بانک جهانی ، ۴۶ درصد مردم ایران در سال ۱۳۵۶ زیر خط فقر بودند ؛ اما این رقم در سال ۱۳۷۸ به ۱۶ درصد کاهش یافته یعنی بیش از ۸/۲ برابر وضعیت رفاه جامعه بهتر شده است ؛ البته در این خصوص مباحث فراوان دیگری قابل طرح است که پرداختن به آنها در این مجال نمیگنجد.

* عوامل دخیل در قضاوت منفی افراد نسبت به وضع موجود:
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا با وجود این دستاوردها و تلاش های غیرقابل انکار از سوی کارگزاران نظام جمهوری اسلامی،  عده ای از مردم و حتی نخبگان از وضعیت موجود اظهار نارضایتی میکنند؟
در پاسخ باید گفت که عوامل متعددی در این قضاوت منفی دخیل بوده است. از جمله:
۱٫تغییر الگوی مصرف جامعه و بهتر شدن نسبی سطح زندگی مردم، به خصوص از دهه دوم انقلاب به بعد، که به تدریج باعث افزایش سطح انتظارات آنان از زندگی شده است.
۲٫افزایش چشمگیر سطح آگاهی های اجتماعی و اقتصادی افراد جامعه پس از انقلاب و در نتیجه، آرمانگرایی و توجه بیشتر آنان به نقاط ضعف و نارسایی های وضع موجود به جای توجه به نقاط قوت آن.
۳٫ترویج و حاکمیت فرهنگ نادرست اجتماعی در جامعه در سال های اخیر، به صورتی که افراد، رفع تمامی مشکلات را تنها از حکومت و دولت- آن هم در کوتاه مدت- انتظار دارند.
۴٫انعکاس نیافتن مناسب دستاوردها و عدم ارائه آمارهای دقیق، شفاف و تطبیقی از ابعاد اقدامات و تلاشهای صورت پذیرفته از سوی کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، به خصوص در مقایسه با قبل از انقلاب و کشورهای منطقه.
۵٫عدم اطلاع رسانی مناسب به مردم در خصوص مشکلات موجود از جمله کاهش شدید درآمد سرانه نفتی کشور و ورود خسارت های هنگفت به دلیل جنگ تحمیلی که در کاهش توان و عملکرد کارگزاران نظام و کارآمدی آنان بسیار موثر بوده است.
۶٫توجیه نکردن مردم در خصوص سیاست های اقتصادی دولت (همچون واقعی کردن قیمتها) که در نگاه آنان، بی توجهی دولت به مشکلات مردم، تداعی شده است. (که البته این سه عامل اخیر به تنهایی بیانگر ابعادی از ناکارآمدی کارگزاران نظام – در تبیین عملکرد و توجیه وضعیت فراروی نظام- میباشد
۷٫فضاسازی و فعالیت گسترده تبلیغاتی مخالفان داخلی و خارجی نظام در سیاهنمایی وضع موجود و بزرگنمایی مشکلات.
۸٫افزایش سطح توقعات و مطالبات جمعیت روستایی کشور تحت تاثیر رسانه ها و برنامه های تلویزیونی و بالا رفتن سطح معلومات و ارتباطات فراگیر آنان با شهرها.
۹٫جوان بودن جمعیت کشور- ۶۰ درصد جمعیت زیر ۳۰ سال- که ایجاد نیاز روزافزون جهت تخصیص بودجه و امکانات در حوزه های آموزشی و تحصیلی- تفریحی و رفاهی، مسکن و به ویژه اشتغال و ازدواج را به دنبال دارد.
آنچه باعث تاسف میشود این است که امروزه به هنگام اظهارنظر درباره وضع موجود کشور، جدا از برخی تحلیل های مغرضانه و جهت دار دشمنان، بخشی از تحلیلها و قضاوتهای دوستان نیز منصفانه و واقعبینانه ارائه نمیشود. موارد منفی بزرگنمایی شده و بسیاری از اقدامات و دستاوردهای مثبت نادیده گرفته میشود؛ حتی تلاش جهت دار و معنی داری در خصوص القای این نکته به مردم و بخش بزرگی از فرهیختگان و خواص جامعه صورت میگیرد تا وضعیت اقتصادی و درجه توسعه یافتگی کشور حتی در مقایسه با قبل از انقلاب نیز بدتر نشان داده شود ولی تامل واقع بینانه و تحلیل علمی تحولات پس از انقلاب، به وضوح نشان میدهد که با توجه به شرایط و محدودیت های موجود، جمهوری اسلامی در مدت عمر خود توانسته ضمن مقاومت در برابر فشارها و تجاوزات بیگانگان، در اصلاح و بهبود وضعیت معیشتی و اجتماعی مردم خود نیز توفیقات فراوانی به دست آورد.
و البته پرداختن به اقدامات مثبت نظام، به معنی نفی یا نادیده گرفتن معضلات و نواقص موجود نیز نمیباشد. مشکلات موجود، اکثرا محسوس و مشهود برای عموم مردم است اما ممکن است نگاه و ذهنیت آنها تنها از زاویه کمبودها و نواقص شکل گرفته باشد، بنابراین، در این بحث، سعی گردید به منظور تعدیل و تصحیح نگرش افراد نسبت به وضع موجود، تلاشها و اقدامات انجام گرفته، مدنظر قرار گیرد و مواردی که لازم است جهت قضاوت منصفانه لحاظ گردد، بیان شود.
در عین حال باید اذعان کرد که اگر مقصود و تعریف ما از کارآمدی، «تخصیص بهینه امکانات در جهت دستیابی به اهداف تعیین شده از سوی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی برای تحقق الگوی مطلوب از یک جامعه دینی، انقلابی و انسانی برخوردار از حداکثر مواهب مادی و معنوی» باشد، در این صورت، قطعا تا تحقق آن آرمان مطلوب و مدینه فاضله، فاصلهای بسیار داریم و ضروری است برای رسیدن به آن وضعیت، ضمن نقد وضع موجود به علتیابی مشکلات و بررسی دلایل عدم تحقق برخی از اهداف و آرمانها بپردازیم و با ارائه راهکارها و پیشنهادها جهت رفع آنها اقدام کنیم .

خدمات و فعالیت های نظام جمهوری اسلامی در ابعاد داخلی، گستره بسیار وسیعی دارد و می توان آنها را به چند حوزه تقسیم کرد که عبارت اند از:
۱_ خدمات و دستاورد های نظام در حوزه اقتصادی
۲_ خدمات و دستاوردهای نظام در حوزه فرهنگی، علمی و اجتماعی
۳_ خدمات و دستاوردهای نظام در حوزه سیاسی

در ادامه ی بحث به گوشه ای از خدمات بیشمار اشاره میکنیم.

 

 

1_ خدمات و دستاوردها ی نظام در حوزه ی اقتصادی

با اینکه ملموس ترین و گسترده ترین فعالیت های نظارت جمهوری اسلامی در حوزه اقتصادی است، امّا نظام تبلیغاتی کشور نتوانست آن را به طور شایسته ای به افکار عمومی منعکس کند. مطالعه آمار و ارقام این فعالیت ها مؤید این نکته است:
1-1- نفت
صنعت نفت ایران نسبت به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با تحول عظیمی همراه بوده است؛ زیرا اکنون ایران اسلامی مالک منابع نفتی خود است و کارشناسان ایرانی مدیریت اجرایی عملیات صنعت نفت را در همه بخش ها اعم از: اکتشاف، حفاری، بهره برداری، ‌صادرات، پالایش و انتقال بر عهده دارند؛ این امر در حالی است که این صنعت پیش از انقلاب به طور کامل وابسته بود.
از طرف دیگر، فعالیت های اکتشافی صنعت نفت پس از پیروزی انقلاب با جهش چشمگیری همراه بوده است.
1-2- گاز
حجم ذخایر گاز طبیعی شناسایی شده ایران در آغاز سال ۱۳۸۵ حدود ۶/۲۶ تریلیون متر برآورد شد که این میزان معادل ۱۷% از کل ذخایر جهان و ۷/۴۷% از ذخایر منطقه خاورمیانه است.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تنها پنج شهر، نعمت گاز داشتند؛ در حالی که اکنون نه تنها بیشتر مناطق شهری کشور از این نعمت بهره مندند، بلکه در مناطق روستایی نیز از این نعمت خدادادی به کشور استفاده می گردد.
طبق آخرین آمار مرکز آمار کشور در پایان سال ۱۳۸۵، میزان استخراج گاز معادل ۴۶۴میلیون مترمکعب در روز بوده است. همچنین تا پایان آن سال، از مجموع ۱۰۱۶شهر کشور، ‌۶۱۵ شهر (۶۱%) گازرسانی شد و ۸۲ شهر در حال گازرسانی بوده است.
1-3- پتروشیمی
میزان تولیدات پتروشیمی در سال ۱۳۵۷، ۷/۴ میلیون تن بود که با وجود تخریب آن به دست رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی، طبق آمارهای موثق درآمد کشور از این راه، از صادرات گاز به بیش از ۷ میلیارد دلار در سال ۸۴ ‌رسیده است.
1-4- فناوری هسته ای و انرژی هسته ای
جمهوری اسلامی به رغم تحریم های شدید امریکا و فشار به کشورهای دیگر برای نداشتن همکاری در طرح هسته ای ایران، توانست چرخه سوخت هسته ای را با دستان دانشمندان داخلی به صورت چشمگیری افزایش دهد تا جایی که تعجب جهانیان را برانگیزد. در این خصوص، نظام جمهوری اسلامی توانست با کشف و استخراج اورانیوم طبیعی در یزد و فناوری آن در اردکان یزد و سپس تبدیل آن به سه ماده: «هگزا فلوراید اورانیوم، «اکسید اورانیوم» و «تترا فلوراید اورانیوم» را در «پایگاه هسته‌ای اصفهان»، بزرگترین گام های چرخه سوخت هسته ای بردارد و سپس با تأسیس پایگاه در «نطنز» با استفاده از دستگاههای سانتریفوژ به غنی سازی اورانیوم دست یابد. این امر، ایران را به ردیف دهمین کشور با فناوری هسته ای ارتقا داده است.
همچنین، طراحی رئاکتور آب سنگین در اراک و به مرحله نهایی رسیدن نیروگاه اتمی در بوشهر، گام های دیگری بود که نشان داد مدیریت انقلابی نظام جمهوری اسلامی را به کشوری پیشرفته تبدیل می کند.
1-5- برق
برق رسانی را می توان یکی از افتخارآمیزترین فعالیت های اقتصادی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی قلمداد کرد.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در اوج فعالیت های رژیم طاغوت، تنها ۱/۳ میلیون مشترک برق – اعم از خانگی، عمومی، صنعتی و کشاورزی – وجود داشت؛ این در حالی است که هم اکنون حتی بسیاری از روستاهای کشور و دورترین مناطق از نعمت برق است.
میزان تولید ناخالص برق کشور در پایان سال ۱۳۸۵، بیش از ۱۹۲ میلیارد کیلووات ساعت بود و تاکنون بیش از ۵۰ هزار روستا در کشور از نعمت برق برخوردار شدند. همچنین، تعداد مشترکان برق مؤسسه های تابع وزارت نیرو در این سال، حدود ۲۰۶۲۴ هزار مشترک بوده است.

1-6- صنایع نظامی
ایران که قبل از انقلاب تقریبا تمام تسلیحات نظامی خود را از خارج وارد میکرده در زمره یکی از کشورهای تولید کننده تسلیحات پیشرفته نظامی در جهان قرار گرفته و در کنار کشورهایی چون هند، برزیل و یوگسلاوی مطرح شده است و تولیدات خود را به بیش از ۳۰ کشور جهان صادر میکند. تولید محصولات الکترونیکی و راداری، ادوات و تجهیزات خاص از این جمله است. اکنون ایران در زمینه صنایع زرهی و ساخت انواع نفربر در بین ده کشور برتر دنیا قرار گرفته است. به برخی از اقدامات انجام شده در صنایع نظامی اشاره میکنیم:
ساخت هواپیمای جنگنده آذرخش، طراحی و ساخت لانچر (پرتابکننده) چهار موشکی با قابلیت شلیک همزمان و تکتک، ساخت چرخبال آموزشی و چرخبال دو موتوره، طراحی و ساخت تانک پیشرفته ذوالفقار و راهاندازی خط تولید انبوه آن، ساخت تانک مدرن ، طراحی و ساخت خودرو تانکبر (ببر ۴۰۰)، ساخت انواع شناورها و یدککشها، ساخت زیردریایی و اسکله شناور، ساخت موشک فاتح ۱۱۰ (از موفقترین موشکهای زمین به زمین در جهان) و موشکهای دوربر شهاب (با سرعتی سه برابر موشک اسراییلی)، راهاندازی خطوط تعمیرات اساسی و بازسازی هواپیمای نظامی و خودکفایی در زمینههای ساخت و یا تعمیر بسیاری از تجهیزات و قطعات نظامی که در جنگ الکترونیکی کاربرد دارد.

1-7- صنایع
در بخش صنعت، کشوری که قبل از انقلاب تقریبا تمام کالاهای صنعتی خود را از خارج وارد میکرده و معدود کالاهای ساخت داخلش نیز عموما از کیفیت و مرغوبیت پایینی برخوردار بوده، هم اکنون در بسیاری از زمینه ها به تولیدکننده تبدیل شده و تولیداتش نیز در بسیاری از موارد، از جهت کیفیت و استاندارد، قابل رقابت با مشابه خارجی میباشد و در برخی از صنایع- همچون صنایع ساختمانی- سالهاست که به مرز خودکفایی رسیده است.
جمهوری اسلامی وارث صنعتی است که میزان وابستگی آن به خارج بسیار زیاد بوده به همین سبب، صنایع کشور پس از انقلاب، به دلیل محاصره اقتصادی و تامین نشدن مواد اولیه و واسطه ای، دچار رکود شدید شد. از سوی دیگر، صاحبان و مالکان این صنایع که آنها را با استفاده از اعتبارات بانکی تاسیس کرده بودند، از کشور گریختند.
دولت توانست پس از انقلاب در زمینه کاهش وابستگی شدید به مواد اولیه وارداتی، کالاهای سرمایهای خارجی، تخصصهای فنی و اطلاعات و دانش فنی خارجی- که تهدیدی برای صنعت به شمار میرود- اقدامات در خور توجهی انجام دهد. به همین علت پس از انقلاب اسلامی، ظرفیتهای وسیعی در کشور پدید آمد و تولید مواد اولیه، ایجاد صنایع تبدیلی، صنایع تکمیلی و پر کردن حلقههای مفقوده صنعت جدی گرفته و گامهای بلندی در این راه برداشته شد. تقویت و گسترش صنایع پتروشیمی را میتوان در همین ارتباط ارزیابی کرد. میزان تولیدات پتروشیمی کشور که در سال ۱۳۵۷ حداکثر ۷/۴ میلیون تن بوده در سال ۱۳۸۱ به ۵/۱۲ میلیون تن افزایش یافته است.
امروزه ایران در عرصه صنایع موشکی و مخابراتی به درجهای از پیشرفت رسیده که به توان ساخت ماهواره دست یافته و وارد باشگاه چند کشور محدود پرتاب کننده ماهواره گردیده است. این موفقیت در حالی به دست آمده که ما در زمینه محصولاتی که قابلیت استفاده در صنایع موشکی و الکترونیک نظامی دارند، در تحریم به سر می بریم تا جایی که حتی در برخی مواقع از یا چیپ ساده الکترونیکی به ما ممانعت به عمل میآید.
در زمینه سدسازی امروزه در بین ۳ کشور برتر دنیا قرار داریم؛ به طوری که پس از پیروزی انقلاب حدود ۱۳۰ سد ساخته شده و یا در حال ساخت است. در صنایع کشاورزی، هماکنون، تراکتورهای ساخت ایران به بیش از ۳۰ کشور جهان صادر میشود.
در صنایع نفت و گاز، پروژه صددرصد ایرانی فاز یک منطقه عسلویه به عنوان بزرگترین پروژه نفت و گاز کشور در آبان ۸۳ به بهره برداری رسید که با بهره برداری فازهای دیگر آن سالانه حدود یک میلیارد دلار درآمد نصیب کشور خواهد کرد

1-8- وضعیت روستاها
فقر و نابسامانی جوامع روستایی از مسائل و معضلات مهم و اساسی کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه به شمار میرود. به همین جهت برخلاف رژیم گذشته که تنها به توسعه و آبادانی تهران و شهرهای بزرگ اکتفا میکرد، بعد از پیروزی انقلاب، توجه به روستاها و مناطق محروم کشور برای دولت و برنامهریزان از اولویت خاصی برخوردار شد. در اینجا به بخشی از شاخصهای برخورداری روستاها در سالهای پس از انقلاب اسلامی اشاره میکنیم:
تعداد مراکز بهداشتی و درمانی روستایی در سال ۳۵۷، ۱۵۰۰ واحد بوده که در سال ۱۳۸۱ به ۷۳۴۵ واحد رسیده تعداد خانههای بهداشت از ۲۵۰۰ واحد در سال ۱۳۵۷به ۱۶۵۶۱ واحد در سال ۱۳۸۱ افزایش یافته است.
برقرسانی به روستاها و مناطق محروم و ایجاد تاسیسات زیربنایی از قبیل توسعه شبکه راههای روستایی، مخابرات و… در این مناطق از اقدامات موفقیتآمیز پس از انقلاب به شمار میرود.
تعداد روستاهای برخوردار از برق از ۴۳۲۷ روستا در سال ۱۳۵۷ به ۴۵۳۵۹ روستا- بیش از ۱۰ برابر – در سال ۱۳۸۰ افزایش یافته است. همچنین طی دوره ۱۳۵۷- ۱۳۱۷تنها ۸۰۰۰ کیلومتر راه روستایی کشیده شده بود. اما این رقم بعد از انقلاب به ۸۶۰۰۰ کیلومتر رسیده است (بیش از ۱۰ برابر در مدتی تقریبا ۱۰ ساله). تعداد روستاهای بهرهمند از شبکه مخابرات از ۳۱۲ روستا در سال ۱۳۵۷ به ۱۰۴۲۹ روستا در سال ۱۳۷۴- بیش از ۳۰ برابر- افزایش یافته. تعداد واحدهای پستی روستایی هم از ۱۸۰ واحد در سال ۱۳۵۷ به ۴۹۱۲ واحد در سال ۱۳۷۴- بیش از ۲۵ برابر- رسیده است.

1-9- کشاورزی و دامداری
بخش کشاورزی از مهمترین و استراتژیکترین بخشهای اقتصادی کشور است. در حیطه کشاورزی و دامداری، طبق آمار رسمی دولت در سال ۱۳۵۶، دولت فقط توانایی تامین مواد غذایی مردم خود برای ۳۳ روز در سال را داشت و مجبور بود باقی مواد غذایی را از خارج وارد کند. برای مثال مرغ را از فرانسه، تخممرغ را از اسرائیل، سیب را از لبنان، پنیر را از دانمارک و… وارد میکرد؛ هماکنون کشورمان به رغم دو برابر شدن جمعیت، به مرز خودکفایی رسیده است؛ به گونهای که با توجه به اینکه تولید گندم در سال ۱۳۵۶، ۱/۵ میلیون تن بوده و کشور ما سالها از بزرگترین واردکنندههای گندم در دنیا محسوب میشده در سال ۸۳ با تولید بیش از ۱۴ میلیون تن- بعد از چهل و اندی سال- توانست به خودکفایی در عرصه این محصول استراتژیک دست یابد.
میزان تولید شلتوک برنج در سال ۱۳۵۶، معادل ۱/۱ میلیون تن بود. این رقم در سال ۱۳۷۹ به ۷/۲ میلیون تن افزایش یافت. تولید جو از ۹۰۰ هزار تن به ۳/۳ میلیون تن و سبزیجات و محصولات جالیزی از ۷/۲ میلیون تن به ۱۵ میلیون تن رسید. در بخش دام نیز رشد قابل توجهی در تولید پدید آمده است؛ به گونهای که تولید تخممرغ از ۲۱۵ هزار تن به در سال ۱۳۵۶ به ۵۵۵ هزار تن در سال ۱۳۸۱ افزایش یافته است. تولید گوشت مرغ، از ۶۳ هزار تن به ۷۲۴ هزار تن، گوشت قرمز از ۵۸۷ هزار تن به ۹۴۷ هزار تن، عسل از ۶ هزار تن به ۲۸ هزار تن و شیر خام از ۶۲۰/۲ میلیون تن به ۸۷۷/۵ میلیون تن رسیده است.
براساس گزارش سازمان خواروبار کشاورزی سازمان ملل متحد،- فائو- ایران در سال ۲۰۰۴ رتبه نخست صادرات کشاورزی را در میان کشورهای خاورمیانه کسب کرده است.

1-10- آب
در سال ۱۳۵۷ میزان تولید آب ۵/۱ میلیارد مترمکعب و تعداد انشعاب ۷/۲ میلیون بود، امّا این رقم در سال ۱۳۷۷ به ۹۷۶/۳ میلیارد مترمکعب و ۷ میلیون فقره انشعاب افزایش یافت.
آمارها در پایان سال نشان می دهد که انشعاب آب ۶۵۰ شهر را در پوشش قرار داده است؛ یعنی ۴۳ میلیون نفر در پوشش مصرف آب شهری و روستایی قرار گرفته اند.
در سال ۱۳۸۵، بیش از ۵ میلیارد و ۹۴ میلیون مترمکعب آب در مناطق شهری شرکت های آب و فاضلاب شهری و بیش از یک میلیارد مترمکعب آب در مناطق روستایی شرکت های آب و فاضلاب روستایی تولید شده است.
در مناطق شهری، طول شبکه های توزیع آب، حدود ۱۲۰ هزار کیلومتر و تعداد انشعاب آب، بیش از ۱۰ میلیون فقره بوده است.
در مناطق روستایی،‌ طول شبکه های توزیع آب، حدود ۱۲۰ هزار کیلومتر و تعداد انشعاب آب، بیش از ۳ میلیون فقره بوده است.
1-11- توسعه مخابرات و تلفن
آمار دقیق تلفن های کشور در سال ۱۳۵۷، ۸۵۰ هزار شماره بود؛ در حالی که این رقم در مرداد ماه سال ۸۲ بالغ بر ۵۹۹/۱۳ میلیون شماره رسید و تا آخر تابستان امسال بالغ بر ۲۳۴۱۹۵۸۶ شماره بوده است.
تولید تجهیزات مخابراتی تا پیش از انقلاب، تنها به تولید سوئیچ های الکترونیکی EMD و دستگاههای مخابراتی رومیزی و برخی از دستگاههای مخابراتی محدود بود، امّا پس از انقلاب – بخصوص پس از سال ۶۸ – تغییرات شگرفی در فناوری تولید تجهیزات مخابراتی صورت گرفت.
شبکه فیبر نوری یکی از مهمترین تحولات است. در کنار توسعه و گسترش تلفن های واگذارشده تلفن همراه تا مرداد سال ۱۳۸۲ به ۲۵۲۱۶۴۹ خط رسید. این تعداد تا پایان تابستان سال جاری به ۲۰۷۸۶۸۸۰ خط رسید که انتظار می رود تا پایان سال به ۲۶۰۰۰۰۰۰ برسد.
همچنین، راه اندازی شبکه های اطلاع رسانی و اتصال به بزرگراههای اطلاعاتیهمچون: اینترنت – نیز از خدمات انقلاب در بخش مخابرات کشور است.
1-12- تحولات در بخش راه و ترابری
به اعتقاد کارشناسان، پیشرفت در صنعت حمل و نقل کشور، انقلابی در این بخش محسوب می شود؛ زیرا در ۲۵ سال پیش از پیروزی انقلاب ۹۰ هزار کیلومتر راه آسفالتی و شوسه روستایی و ۷۶ هزار کیلومتر جاده و راه اصلی و فرعی در شهرهای گوناگون احداث شد؛ در حالی که در سال ۵۷ مجموع راههای اصلی و فرعی کشور حدود ۳۶ هزار کیلومتر بود.
حال آنکه در پایان سال ۱۳۸۵ مجموع راههای اصلی و فرعی کشور حدود ۱۰۰۷۱۹۸ کیلومتر بوده است.
در شبکه ریلی کشور نیز در حال حاضر ۶۱۰۰ کیلومتر شبکه اصلی و بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر شبکه فرعی راه آهن وجود دارد و در واقع به همت متخصصان داخلی سالانه ۶۰۰ کیلومتر راه آهن احداث می شود که در آینده نزدیک به ۱۰۰۰ کیلومتر امکان افزایش دارد و در بخش حمل و نقل هوایی نیز توسعه چشمگیری صورت گرفت. در سال ۸۱ بالغ بر ۲۰ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از طریق فرودگاههای کشور جا به جا شده اند؛ این رقم در سال ۱۳۸۵ به ۲۶۱۱۱۹۲۰ نفر رسیده است. دستیابی متخصصان داخلی به توانایی پیشرفته ترین سطح تعمیر اساسی هواپیماهای پهن پیکر یکی از موارد پیشرفت در صنعت هواپیمایی است.
ساخت هواپیماهای ایران ۱۴۰ با هزینه هر فروند ۵/۸ میلیون دلار و توانایی ساخت ۱۲ فروند در هر سال، نمونه چشمگیری از پیشرفت هایی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفته است.
ساخت هواپیماهای آموزشی، بالگرد و هواپیماهای بدون سرنشین از هواپیماهای ۴ نفره «فجر-۳» از دیگر عملکردهای سازمان صنایع هواپیمایی است.
تأسیس فرودگاهها در مناطق دورافتاده و محروم کشور از امتیازهای کشور پس از پیروزی انقلاب است.
1-13- میانگین رشد اقتصادی
دستیابی به میانگین رشد اقتصادی بیش از ۴% در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی با وجود فشارهای خارجی، تحریم، جنگ تحمیلی، تنش های منطقه ای و بین المللی و …، موفقیت چشمگیری است. با آنکه برخی از کارشناسان برای کشور در حال توسعه ای همچون ایران، تحصیل رشد اقتصادی سالانه بیش از ۶% برای یک دوره ۲۰ ساله را ضروری قلمداد می کنند تا آثار عقب افتادگی های گذشته جبران شود و مسیر توسعه هموار گردد.
رشد اقتصادی ایران در نخستین برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی به حدود ۸% و در برنامه دوم به ۵% رسید.
انتظار می‌رود در چارچوب چشم انداز ۲۰ ساله مقام معظم رهبری، میانگین رشد اقتصادی شش درصدی تحقق یابد؛ البته باید توجه داشت که با وجود پیشرفت های حاصل شده در عرصه های گوناگون علوم و فناوری، کشاورزی، صنعت، خدمات وبرنامه اصلاح ساختار اقتصادی کشور – که از اواسط دهه ۷۰ به بعد به آن بیش از گذشته توجه شده است – همچنان با موانع جدی رو به روست که باید با تدبیری کارشناسانه به رفع آنها همت گمارد.
یکی از آنها، وابستگی شدید اقتصادی ملی به نفت و صادرات آن و دیگری در بخشهای مدیریتی و تصحیح زیرساخت های کلان اقتصادی است که باید بیش از پیش در این زمینه کوشا بود.
دستیابی به آرمان های انقلاب بویژه در بخش اقتصادی، تنها در سایه عزم و بسیج ملی برای جهش صادرات غیرنفتی تحقق می یابد که تضمین کننده توسعه پایدار و حیات اقتصادی و عدالت اجتماعی است.

1-14- جمعیت
جمعیت ایران در سال ۱۳۵۶ بالغ بر ۷/۳۴ میلیون نفر بود. این رقم در سال ۱۳۸۵ به ۷۰۴۹۵۷۸۲ میلیون نفر رسیده است و نظام جمهوری اسلامی توانسته است پاسخگوی این افزایش جمعیت باشد.
اگر تنها به میزان خوراک، پوشاک، مسکن، مدرسه، بیمارستان و حمل و نقل آنها توجه کنیم، درمی یابیم که چه خدمات گسترده ای انجام شده است.
1-15- توزیع درآمد
مطابق آخرین آمارهای مربوط به توزیع درآمد در سالهای ۱۳۵۷-۱۳۵۶، میزان ۱۰% از ثروتمندترین مردم ایران نسبت به ۱۰% فقیرترین آنها به ترتیب ۱۶/۳۲ برابر و ۶۰/۲۴ برابر اختلاف درآمد داشتند که شکاف آن بسیار است، امّا این رقم با اقدام هایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت، به ۶۰/۲۰ برابر در سال کاهش یافته است.
با اینکه پس از انقلاب شکاف درآمدی ثروتمندترین فرد با فقیرترین، ۵/۱۱ برابر کمتر شده است و البته این موضوع توفیقی برای انقلاب محسوب می شود، امّا از سوی دیگر، بیانگر این است که هنوز هم شکاف طبقاتی و درآمدی وجود دارد و متأسفانه پس از گذشت ۲۹ سال از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل وجود مشکلات متعدد، هنوز وضعیت توزیع درآمد در کشور مناسب نیست و فشار اصلی این توزیع ناعادلانه درآمد در قالب فقر ـ که بارها مقام معظم رهبری مسئولان را به مبارزه با آن فراخوانده اند ـ به قشر حقوق بگیر و مستضعف جامعه وارد می شود.

 

2_ خدمات و دستاوردهای نظام در حوزه فرهنگی، علمی و اجتماعی

به موازات توسعه در بخش های اقتصادی، در حوزه فرهنگی، علمی و اجتماعی نیز اقدام های شایسته ای پس از پیروزی انقلاب صورت گرفته است که در این مقاله با رعایت اختصار مهمترین آنها را شرح می دهیم:/
2-1- میزان سواد
میزان باسواد جمعیت ۶ ساله و بالاتر کشور، از ۷/۲۸% در سال ۱۳۵۵ به ۵/۷۹% در سال ۱۳۷۵ و به بیش از ۸۰% در سال ۱۳۸۰ رسیده است.
بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۸۵، از میان حدود ۶۴ میلیون نفر جمعیت ۶ ساله و بالاتر کشور، بیش از ۵۴ میلیون نفر باسواد بودند؛ به این ترتیب، میزان باسوادی در کشور بیش از ۸۴%است.
از مجموع باسوادان کشور، ۲۸ میلیون و ۸۳۵ هزار نفر را مردان (۷/۸۸%) و ۲۵ میلیون و ۲۴۷ هزار نفر را زنان (۳/۸۰%) تشکیل داده اند.
همچنین، در آن سال، حدود ۱ میلیون و ۳۴۷ هزار سوادآموز در دوره های مختلف سازمان نهضت سوادآموزی مشغول به تحصیل بوده اند.
همچنین، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی (سال تحصیلی ۱۳۵۷-۱۳۵۶) در کل کشور ۷۷۴۵۸۲۵نفر دانش آموز وجود داشت که این رقم در سال تحصیلی ۱۳۸۰-۱۳۷۹ به بالغ بر ۱۸۳۱۴ میلیون نفر افزایش یافته است.
در سال تحصیلی ۱۳۸۶-۱۳۸۵، حدود ۱۵ میلیون نفر دانش آموز در کشور وجود داشت که بیشترین تعداد دانش آموزان، مربوط به دوره ابتدایی با ۵ میلیون و ۸۲۷ هزار نفر دانش‌آموز است.
در این سال تحصیلی، تعداد پذیرفته‌ شدگان مراکز آموزش عالی و دانشگاه آزاد حدود ۶۱۰ هزار نفر بودند که از این تعداد، حدود ۲۸۷ هزار نفر مرد و ۳۲۲ هزار نفر زن بوده اند.
در سال تحصیلی ۱۳۸۶-۱۳۸۵، حدود ۲۸۲۹ هزار نفر در مراکز آموزش عالی، دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه پیام نور در حال تحصیل بوده اند که نسبت به سال تحصیلی گدشته ۴/۱۸% افزایش داشتند.
همچنین، از این تعداد، ۵۲% را زنان و ۴۸% را مردان تشکیل داده اند. با بررسی این سال تحصیلی، ۷۳۷ هزار نفر (۱/۲۶%) در مقطع کاردانی، ۱۹۱۱ هزار نفر (۶/۶۷%) در مقطع کارشناسی، ۱۱۸ هزار نفر (۱/۴%) در مقطع کارشناسی ارشد و ۶۳هزار نفر (۲/۲%) در مقطع دکترای حرفه ای و تخصصی مشغول به تحصیل بوده اند.
جدول آمار دانش آموزان اعزامی به المپیادهای بین‌المللی و مدال‌های به دست آمده توسط آن‌ها

تعداد افراد اعزامی به المپیادهاتعداد مدال‌های کسب شده
ریاضی فیزیک کامپیوتر شیمی زیست طلا نقره برنز
۲-۲-مبارزه با مواد مخدر
از دیگر موارد قابل اشاره موفقیت بسیار چشمگیر نظام جمهوری اسلامی در مبارزه با مواد مخدر و سوداگران مرگ میباشد. طبق آمارهای بینالمللی بیش از ۸۰درصد مواد مخدر مکشوفه در سطح جهان در مرزهای ایران کشف و منهدم میشود که به همین جهت نیز ایران بارها از سوی مجامع جهانی مورد تقدیر قرار گرفته است و کمیته مبارزه با مواد مخدر سازمان بهداشت جهانی، مرکز آموزش منطقهای خود را ایران قرار داده است. البته باید بالا بودن و بالا رفتن آمار معتادان کشور را یکی از نقاط ضعف عملکرد کارگزاران نظام محسوب کرد.

۲-۳-فرهنگ و هنر
در حوزه هنری و فرهنگی یکی از موارد قابل اشاره، سینمای ایران است که قبل از انقلاب به اعتراف تمام صاحبنظران، به هیچ وجه در دنیا مطرح نبوده و به حساب نمیآمده لکن امروزه، به عنوان سینمایی صاحب سبک و جذاب، در بین ۱۰ سینمای برتر جهان مطرح میباشد. در صنعت دوبلاژ نیز ایران جزء سه کشور برتر دنیاست.
همچنین در این حوزه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱٫رونق چشمگیر صنعت چاپ و نشر و انتشار گسترده مطبوعات و کتب؛
۲٫توسعه گسترده شبکه های صدا و سیما و تولید وسیع برنامه ها خصوصا از سال ۷۳به بعد به گونه ای که از دو شبکه سیما و چند شبکه صدا با ساعات محدود هم اکنون به ده ها شبکه داخلی و خارجی به صورت تمام وقت و شبکه های استانی گسترش یافته است.
۳٫توسعه و گسترش چشمگیر شبکه های خبررسانی و خبرگزاری داخلی و بینالمللی به گونهای که امروزه دیگر ما مجبور نیستیم برای کسب خبر- همانند گذشته- متکی به خبرگزاریهای خارجی همچون: آسوشیتدپرس، رویترز، دویچله وله و امثال آن باشیم

۲-۴-بهداشت و سلامت
یکی از شاخصهای متعارف توسعه یافتگی، کاهش نرخ مرگ و میر کودکان است. طی سالهای اخیر سازمان بهداشت جهانی دو بار ایران را به عنوان موفقترین کشور جهان در کاهش نرخ مرگ و میر کودکان مورد تقدیر قرار داده است. به گونهای که مرگ و میر کودکان زیر یک سال از ۱۱۱ مورد در هر هزار تولد زنده در سال ۱۳۵۶به ۶/۲۸ مورد از هر هزار تولد)( زنده در سال ۱۳۸۱ رسیده به عبارت دیگر بیش از چهار برابر کاهش یافته است.
از ۲۳۷ نفر در هر ۱۰۰ هزار (همچنین کاهش مرگ مادران ناشی از عوارض باروری تولد زنده در سال ۱۳۵۵ به حدود ۳۷ نفر در سال ۱۳۸۰ رسیده یعنی ۵/۶ برابر کاهش یافته است.
از دیگر شاخصها، افزایش سن امید به زندگی است. در نتیجه اقدامات و آموزشهای بهداشتی، اصلیترین شاخص سلامت (سن امید به زندگی) که قبل از انقلاب در حدود ۵۵ سال بوده و در سال ۸۲ به مرز ۴/۷۱ رسیده است براساس آمار دیگری سن امید به زندگی طی ۲۰ سال (۱۳۶۰ تا ۱۳۸۰) ۱۰ سال افزایش یافته، یعنی در مورد مردان از سال ۵۸ به ۶۸ سال و در مورد زنان از ۶۰ سال به ۷۰ سال ارتقا یافته است.
همچنین سازمان بهداشت جهانی، ایران را در سال ۲۰۰۴ به عنوان موفقترین کشور آسیایی در کنترل و مقابله با ایدز معرفی کرد.

۲-۵-سایر موارد
_
پیشرفت کمی و کیفی شبکه های رادیویی و تلویزیونی و تأسیس و راه اندازی شبکه های برون مرزی مانند: شبکه سحر، جام جم و صبا و پرس تی وی و العالم و
_
گسترش مراکز هنری و فرهنگی
_
توسعه و رشد علمی مانند فناوری هسته ای، سلولهای بنیادی جنینی و
_
گسترش تأمین اجتماعی و انواع بیمه های حمایتی

 

3_ خدمات و دستاوردهای نظام در حوزه ی  سیاسی

انقلاب اسلامی در حوزه سیاسی تأثیر و تحولات بسیار مثبتی را بر جای گذاشته است؛ اگر چه این آثار و نتایج مثبت در پشت ابرهای جنجال های سیاسی و تبلیغات رسانه های بیگانه پنهان مانده است، امّا نمی توان آنها را رد و نفی کرد.
انسانها همواره قدر نعمت را در هنگام نبودن آن بیشتر درک می کنند، امّا در عین حال یادآوری و تذکر آن ممکن است همان نتیجه را به ارمغان آورد.
امام عظیم الشأن و به تبع ایشان، مقام معظم رهبری همواره چنین خط مشی هایی داشته اند. در این خصوص نتایج، پیامدها و آثار انقلاب را همانا تحول در نهادهای سیاسی-اجتماعی، آزادی، استقلال، گسترش مشارکت سیاسی و جایگزینی ارزشهای اسلامی و … می‌دانستند.
3-1- استقلال سیاسی
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی، استقلال سیاسی آن است؛ در حالی که رژیم طاغوت به هیچ وجه از استقلال در همه سطوح برخوردار نبود.
همچنین، نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با کشورهای منطقه و بسیاری از کشورهای دنیا مستقل‌ترین کشور محسوب می‌شود. سیاست «نه شرقی، نه غربی»، ایران اسلامی را که در دوران معاصر همواره در نفوذ قدرت های استعماری و بیگانه بود، به کشوری نفوذناپذیر و کاملا مستقل تبدیل کرده است.
3-2- قانون اساسی
«
قانون اساسی» یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی به شمار می آید. اهمیت این دستاورد از این نظر است که نحوه تعامل مردم و دولت، حقوق شهروندی و نقش مؤثر مردم در اداره حکومت در آن به طور واضح و کامل دیده شده است.
3-3- تحول در نهادهای سیاسی-اجتماعی
در خصوص تحول در نهادهای سیاسی-اجتماعی، حضرت امام بیشترین تأکید را بر پیدایش دولت خدمتگزار به صورت دستاورد عمده انقلاب اسلامی داشتند.
به نظر امام، ایجاد دولتی مردمی – که مظهر اتحاد و همدلی و ملت به شمار می آید – از برکات انقلاب محسوب می شود.
3-4-ولایت فقیه
از آن جایی که اساس نظام بر مبنای ولایت فقیه استوار شده است و با توجه به ویژگی ها و مختصات ولی فقیه، نظام جمهوری اسلامی امکانت خاصی دارد که آن را سایر نظامهای سیاسی ندارند. از همین رو، امام راحل همواره تأکید می کردند که از ولایت فقیه پشتیبانی کنید تا به نظام آسیبی نرسد.
3-5-آزادی
امام راحل، آزادی بیان، قلم، فکر و اندیشه را از دستاوردهای مهم انقلاب می دانستند؛ در حقیقت نیز در هر قضاوت منصفانه در مقایسه با بسیاری از کشورهای دنیا، آزادی در ابعاد گوناگون، از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است.

3-6- مشارکت سیاسی
یکی دیگر از نتایج انقلاب، مشارکت سیاسی آحاد ملت در همه مسائل کشور است.
مردم ایران پس از انقلاب، همه نهادهای سیاسی را به طور مستقیم تعیین می کنند و شرکت آزادانه مردم در انتخابات و میزان مشارکت آنان – که مردم در انتخابات مختلف داشته اند – بیانگر اهمیت و جایگاه این مسئله در نظام جمهوری اسلامی و شناسایی نقش مردم به صورت سرچشمه قدرت است.
3-7-سایر موارد
_
ایجاد نظام مردم سالاری دینی
_
گسترش گروهها و احزاب سیاسی
_
انتقادپذیری
_
تفکیک قوا
_
رشد سیاسی و آگاهی های عمومی و حضور آنها در صحنه های مختلف
_
برابری همه آحاد ملت (مسئول و غیرمسئول) در برابر قانون
_
گسترش کمی و کیفی حوزه های علمیه و مراکز دینی
_
گسترش نشریات و کتب دینی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع

۱-روزنامه کیهان سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶–فرصت ظهور علم ایرانی در عرصه جهانی پیروزی انقلاب اسلامی؛ آغاز تحول در علم و دانش بخش نخست /ایرج نظافتی
۲-سایت www.aftab.ir مقاله دست آوردهای انقلاب نوشته ی : علیرضا تاجریان
۳-www.teletext.irib مقاله دستاورد های انقلاب
۴-www.15khordad.com  مقاله ی انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟

 

پوریا بصیری بازدید : 134 یکشنبه 27 دی 1394 نظرات (0)

1

2- ضرورت شناخت جریانات سیاسی:

           

1ـ تشخيص درست دوستان از دشمنان، خوديها از غير خوديها بر اساس آموزههاي تولي و تبري ديني.

2ـ تعيين نوع مواجهه و موضعگيري مناسب در برخورد با جريانات سياسي بر اساس رسالت پاسداري از انقلاب و نظام اسلامي.

3ـ ظرفيتسازي و كارآمد سازي سپاه و بسيج در مقابله با تهديدات سخت، نيمه سخت و نرم فراروي جمهوري اسلامي ايران.

4ـ توسعه و تعميق انقلاب اسلامي و عمقبخشي داخلي با مهندسي فرهنگي و تأثيرگذاري بر افكار عمومي.

 3 -صورت بندی جریانات سیاسی (بر مبنای نقش دین و مذهب):

           

بر اين اساس جريانات سياسي به چند دسته تقسيم ميشوند:

            1- جریان غیرمذهبی:

                        به نقش مذهب در اداره جامعه قائل نيستند، همانند برخي احزاب و گروههاي مليگرا و قومگرا.


2 -جریان ضدمذهبی:

                        علاوه بر نفي و انكار دين و شريعت، به مقابله جدي با دينمداران و نظام ديني جمهوري

                 اسلامي ايران برخاستند همانند احزاب ماركسيستي توده، چريكهاي فدايي و پيكار.

            3- جریان مذهبی:

                        آنان با اعتقاد به دين، قرائت يكسان از نقش اجتماعي مذهب ندارند.

                دستهبندي جريان مذهبي:

طرفداران جريان مذهبي به دو طيف تقسيم ميشوند:

 الف) جريان مذهبي اقلي (دينداران):

اين جريان معتقد است بايد حداقل توقع و انتظار از دين را داشت، لذا دين را يا امر شخصي و يا صرفاً در حوزه امور فردي و يا آن را صرفاً در جامعه امري اخلاقي دانسته و بر اين اساس در حوزه مسايل دنيوي و عرف معتقد به بهرهگيري از دستورات عقلي نه دستورات ديني ميباشند.

به طور مثال از چهرههايي چون دكتر سروش و مهندس بازرگان تا روحانيوني مثل فاضل ميبدي و يوسفي اشكوري و نيز احزابي چون كارگزاران و مجاهدين انقلاب تا مشاركت و دفتر تحكيم وحدت و ... در اين طيفاند.

جريانشناسي سياسي ایران -کلیات

4-  ادوار مهم تاریخ معاصرایران و نقاط عطف تاریخی:

            1:  انقلاب مشروطه: تلاش برای استقرار عدالت، پارلمان و قانونگذاری(1285)

             2:  نهضت ملی شدن نفت: ملی كردن صنعت نفت و رهانیدن از استعمار انگلیس(1332)

             3:  نهضت امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی: تلاش برای استقرار نظام جمهوری اسلامی(1342 تا1357)

             4: عصر جمهوری اسلامی تا دوم خرداد 76: دوران تثبیت انقلاب و شكلگیری جریانات(57 تا76)

             5:  عصر حاكمیت اصلاحطلبان (اوایل 76 تا 84)

             6: عصر حاكمیت اصولگرایان (از 84 تا بحال)

جريان‌شناسي سياسي ایران -کلیات

صورتبندی و آرایش جریانات سیاسی ایران

 

دوره اول: عصر مشروطه طلبان

دوره دوم:  عصر ملی شدن صنعت نفت

دوره سوم: عصر نهضت امام خمینی(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی

دوره چهارم: عصر جمهوری اسلامی تا دوم خرداد 76

دوره پنجم: عصر حاکمیت دوم خردادیها و اصلاح طلبان

دوره ششم: عصر حاکمیت اصولگرایان

جریانات سیاسی ایران

                 

دوره اول)عصر مشروطه طلبان:

                         1)جریان اسلامگرا

                                         2)جریان ملیگرا

                                                            3)جریان چپگرا

جريانشناسي سياسي ایران - عصر مشروطه طلبان


1)جریان اسلامگرا:

            1-1  جریان مشروطه مشروعه، رهبر آن شیخ فضلاله نوری است.

                        دیدگاه فكری: پیرو مكتب سامرا به رهبری میرزای شیرازی و به دنبال تعمیم ولایت در حوزه سیاست و طرح ولایت و اطاعت از فقیه جامع الشرایط بودهاند.

            2-1 جریان مشروطه مذهبی ضدغرب، نظریهپرداز آن آیتا… نائینی است.

                        دیدگاه فكری: ریشه آن در مكتب نجف به رهبری آخوند خراسانی و به دنبال تعمیم سیاست در حوزه             ولایت، و در پی اثبات مشروعیت گذار از رژیم استبدادی به مشروطه است.

جريانشناسي سياسي ایران - عصر مشروطه طلبان

2)جریان ملیگرا: (ناسیونالیسم) از رهبران آن تقیزاده، میرزا ملكم خان، میرزا فتحعلی آخوندزاده

- مهمترین مبانی: باستانگرایی، شاهمحوری، سكولاریسم و غربزدگی.

حزب دمكرات(عامیون) مهمترین مصداق آن است كه تقیزاده شعار از فرق سر تا ناخن پا باید فرنگی شد

 ر هبر آن بود.

3) جریان چپگرا: از رهبران آن حیدر عمواوغلی، جعفر پیشهوری در حزب كمونیست، در دوران

جنگ جهانی اول بودند.

             3-1 جریان مشروطهخواه آزادی طلب:

                        الف)مشروطه ترقیخواه: روشنفكران غربگرای ضداستبداد و عضو فراماسونری

                        ب) مشروطهمیان رو به گرایشات دینی: آیتاله بهبهانی و طباطبایی، در تحصن

                 در سفارت انگلیس مخالف نبوده و با روشنفكران رابطه خوبی داشتند.

             4-1 جریان عالمانی كه سیاست سكوت را برگزیدند:

              (به دلیل اختلاف بین علماء) همچون آیتا… میرزای شیرازی دوم رهبر

             انقلاب 20(ثوره العشرین) عراق.

دوره دوم)عصر ملی شدن صنعت نفت:

                                 1) جریان اسلامگرا

                                        2) جریانملیگرا

                                                    3) جریان چپگرا

  

1) جریان اسلامگرا

1-1 جریان اسلامگرای سیاست پرهیز:

            در رأس آن آیتا… بروجردی زعامت حوزههای علمیه قم بود كه به دلیل احساس خطر از كمونیسم، نقش مقدس نماها از حركتهای انقلابی و مصلحانه، نقش افراد نفوذی و… از ورود به سیاست پرهیز داشت. اگر چه منشأ تربیت نسلی از فضلا چون امام خمینی، بهبود وضعیت حوزه قم، حمایت از تشیع و… بودند.

2-1 جریان اسلامگرای مبارز:

            درصدر آن آیتا… كاشانی است. تلاش این جریان مبارزه پارلمانی برای رفع سلطه استعمارگران انگلیسی و محدود كردن سلطنت به چارچوبهای قانون اساسی و رعایت دستورات اسلامی در حد امكان بود. از مهمترین دستاوردهای آن، تصویب طرح ملی شدن نفت در مجلس شانزدهم و حمایت از دولت ملی مصدق و برپایی قیام 30 تیر 1331 بود.

                 3-1 جریان اسلامگرای دینمدار:

            در رأس آن شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام بود. مهمترین اهداف آنان، مبارزه با تمام اشكال بیدینی، تلاش برای ایجاد حكومت اسلامی و اجرای قوانین اسلامی و… بود. از دیگر رهبران آن، خلیل طهماسبی سیدحسن امامی، مظفر ذوالقدر عبدالحسین واحدی و… بودند.

4-1جریان اسلام چپگرا:

            درصدر آن محمد نَخشب رهبر خداپرستان سوسیالیست بود. آنها درصدد مصادره عدالتگرایی و سوسیالیسم به نفع اسلام بودند كه از مهمترین چهرههای آن حسین راضی، جلال آشتیانی، دكتر شریعتمداری، ابراهیم یزدی و… بودند. علایق شریعتی در دهه سی باعث ترجمه كتاب (جوده السحار) بود كه نام آن را ابوذر، خداپرست سوسیالیست گذاشت.

  5-1جریان اسلام راست گرا:

            شاخص آن بازرگان است. این جریان درصدد ارائه چهره جدید از دین و انطباق با علوم تجربی بودند. كتاب مطهرات در اسلام و راه طی شده در این راستاست. پیروی بیچون و چرای بازرگان از مصدق در صحنه سیاسی ملاك راهنمای او بود.

2) جریانملیگرا:

در رأس آن جبهه ملی و مصدقاند.

دو شاخه ملیگرایی در ایران:

            الف- ملیگرایی دولتی، كه شاه مبلغ آن بود. و آمیزهای از غرب گرایی، باستان گرایی و زرتشتیگری بود.

            ب- ملیگرایی مبارز، که جبهه ملی از احزاب مختلف در 1328 تشكیل شد.

      از مهمترین رهبران آن مصدق، بختیار و سنجابی بودند .

           

مبانی این تفكر:

                        اصالت ملیت به جای دیانت، باستانگرایی، قانون اساسی مشروطه، سكولاریسم و… است.

3) جریان چپگرا:

            از مهمترین این جریان، حزب توده و رهبر آن شامل نورالدین كیانوری و احسان طبری بودند. شیوههای این جریان بهرهگیری از شیوههای تروریستی، جاسوسی به نفع شوروی و ادای مسلمانی به منظور فریب مردم بود.

            فعالیت سازمان مخفی این حزب، دارا بودن تشکیلات صنفی، آنرا متشكلترین حزب در طول تاریخ معاصر کرده است.

دوره سوم) عصر نهضت امام خمینی(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی:

                         1)جریان اسلامگرا

                                         2)جریان ملیگرا

                                                    3)جریان چپگرا

1) جریان اسلامگرا

1-1 جریان اسلام فقاهتی:

            در رأس آن حضرت امام خمینی است. این جریان اعتقاد دارد اسلام نه تنها برای زندگی فردی انسانها، بلكه برای جامعه دارای قوانین حقوقی و كاملی است و توانایی تشكیل و اداره حكومت اسلامی را داراست. این جریان فقه آل محمد(ص) را برنامه عملی و تئوری زندگی بشر دانسته و معتقد به اصل ولایت مطلقه فقیه، استقرار عدالت، مردم سالاری دینی، استقلال و پیشرفت مادی و معنوی در سایه دین است.

           

2-1 جریان اسلام راستگرا:

            جریانهای التقاطی كه اسلام را با لیبرالیسم مخلوط كردند. مصداق برجسته آن نهضت آزادی و مهندس بازرگان است كه مهمترین شاخصه فكری آن، سكولاریسم، اعتقاد به جمهوری دمكراتیك اسلامی، دین شناسی با رویكرد روشنفكری است.

3-1 جریان اسلام چپگرا:

             تبلور آن در جریان سازمان مجاهدین خلق(منافقین) و گروهك فرقان است. آنها علمی بودن مارکسیسم را پذیرفتند. مخالفت با اسلام شناسی حوزوی و انحرافات فكری آنان، مهمترین دلیل عدم تایید در نجف از سوی امام خمینی بود. گروهك فرقان نیز با قرائت ماركیسستی از اسلام، روحانیت را سدی در راه پیشرفت و تمدن ایران میدانست و در سال 58 درصدد ترور 22 چهره روحانی و 15 نفر غیرروحانی بودند.

4-1 جریان اسلام متحجر:

             نماد آن انجمن خیریه حجتیه مهدویه بود، که در سال 1335 به رهبری شیخ محمود حلبی تشكیل شد. از مهمترین شاخصههای آن: توجه به مسایل فرعی مثل انجمن مبارزه با بهائیت، مخالفت با مبارزه علیه طاغوت، جدایی دین از سیاست، انتظار منفی، عدم اعتقاد به ولایت فقیه و مخالفت با فلسفه بوده است.

            2) جریان ملیگرا:

            در رأس آن شاپور بختیار، دكتر سنجابی در جبهه ملی قرار داشتند. از مبانی فكری این جریان اعتقاد افراطی به ملیت، باستان گرایی، ترجیح ایرانیت به اسلامیت، سكولاریسم همچنین وابستگی به غرب و آمریكا، اعتقاد به قانون اساسی مشروطه، دفاع از نظام شاهنشاهی، ضعف و بیایمانی به مذهب بوده است. از مهمترین اقدامات آنان، قبول نخست وزیری رژیم پهلوی، مخالفت با لایحه قصاص بوده است.

            3) جریان چپ گرا:

            مشهورترین این جریان حزب توده و چریكهای فدایی خلقاند. از مهمترین شیوههای آنان جاسوسی به نفع شوروی، بهرهگیری از شیوههای تروریستی، بوده كه بعلت ریشهدار بودن مذهب در ایران و لو رفتن ماهیت آنان موفق نشدند.

                دوره چهارم ) عصر جمهوری اسلامی تا دوم خرداد 76:

                           1)جریان چپ مارکسیستی

                             2)جریان لیبرال

                             3)جریان خودی

1) جریان چپ مارکسیستی

مبانی فكری آنان: نفی مالكیت خصوصی، الحاد و نفی دین و خدا بود.

1-1 حزب توده:

            در سال 58 به جذب جدید اقدام و در سال 60 و 59 به توسعه و انسجام بخشی تشكیلاتی روی آوردند و خود را حامی استراتژیك خط امام مطرح و با حمایت از تسخیر لانه جاسوسی آمریكا در جامعه تحكیم یافتند. با طراحی کودتا و دستگیری رهبران آن در سال 62 متلاشی گردیدند.

               2-1 چریکهای فدائی خلق:

            اختلاف در شیوه مبارزه با نظام به دو طیف اكثریت و اقلیت تقسیم شدند.

             اكثریت به حزب توده نزدیك و اقلیت مبارزه مسلحانه را در پیش گرفت.

3-1 حزب دموکرات کردستان ایران:

                    رهبری آن تا سال 68 با قاسملو بود كه در وین اتریش ترور شد، كارنامه آن وابستگی به شوروی، اقدامات جدایی طلبانه، خودمختاری كردستان و همكاری با دولت بعثی عراق، مبارزه مسلحانه علیه نظام بود كه هنوز هم مبارزه علیه نظام را استمرار میدهد. این جریان بیش از سی و شش هزار شهید بر نظام تحمیل كرد.

4 -1 حزب كومله:

            این جریان مائوئیستی، به دنبال ناسیونالیسم كردی و مبارزه مسلحانه با نظام بود.

5-1 سازمان مجاهدین خلق:

             با انحراف ایدئولوژیك و جذب و تربیت میلیشیا، از خرداد 60 وارد جنگ مسلحانه با نظام شدند. علاوه بر حركتهای تروریستی و بمبگذاری، همکاری با ارتش بعث صدام و عملیات چلچراغ و فروع جاویدان را علیه ایران طراحی كردند.

2)جریان لیبرال:

تعریف:

جریانهایی که تفکر، اعمال و رفتار آنان و نیز نوع مبارزه شان مبتنی بر لیبرالیسم است. (آزادی گرایی)
-ابعاد لیبرالیسم:

            1- لیبرالیسم اقتصادی(تکیه بر اصالت فردیت، نفع و لذت در اقتصاد یعنی اقتصاد بازار آزاد)

             2- لیبرالیسم دینی(تکیه بر معرفت نسبی و عدم اصالت هیچ دین)    

            3- لیبرالیسم اجتماعی(نفی هرگونه کنترل غیربشری بر جامعه انسانی و اصالت تسامح و تساهل و تلورانس)

            4- لیبرالیسم سیاسی(قطع ارتباط و هدایت الهی از اجتماع بشری)

اقدامات لیبرالها بعد از انقلاب:

             1-طیف آشکار لیبرالها: مثل نهضت آزادی و جبهه ملی در دولت موقت حضور داشته و با تسخیر لانه جاسوسی و استفاده از دولت، به حمایت از لیبرالها و منافقین و مقابله با لایحه قصاص برخاستند. غائله 14 اسفند 59 در دانشگاه تهران و صدور اعلامیه در 8 سال جنگ و زیر سوال بردن امام و جنگ و ارتباط با منتظری از اقدامات آنها تا سال 68 بود.

            2- طیف پنهان لیبرالها: شامل افرادی چون حجاریان، خسرو تهرانی، شمس الواعظین، مصطفی رخت صفت، دکتر سروش، کدیور، آرمین، تاجزاده، آغاجری، مجتهد شبستری، مجید محمدی، حاتم قادری، سازگارا، مهرانگیز کار و ... در حلقه های مطالعاتی، کارشناسی و عرصه های فکری حضور داشتند.

-          مهمترین تحرکات لیبرالها:

            1-فعال شدن در حلقه کیان به رهبری سروش اوایل دهه 70 با شکل گیری جریان روشنفکری دینی به منظور تئوریزه کردن مبانی ایدئولوژی لیبرالیسم و مقابله با حاکمیت دینی.

             2- طیف مطالعات استراتژ یک ریاست جمهوری که درصدد تئوری پردازی در زمینه مسایل سیاسی مثل جامعه مدنی، مردم سالاری، توسعه سیاسی و... بودند.

             3- حوزه تشکیلات ملی - مذهبی که شامل طیف هایی از جنبش مسلمانان مبارز، جاما، پیام هاجر، مجله ایران فردا، بنیاد شریعتی و... که در سال 79 رسوا گردیدند.

-          دیگر اقدامات لیبرالها:

            1-ارتباط با بیگانگان                      

             2- موج سواری پس از دوم خرداد

            3- نفوذ در انجمن های اسلامی دانشجویی

            4- همراهی با فتنه تیرماه 78

            5- همراهی با کنفرانس ضدانقلابی برلین

            6- حمایت از مجرمان         

            7- نفوذ و پیوند با عناصر درون حاکمیت

            8- تشکیل جبهه فراگیر اصلاح طلبان

             9- نفوذ و حمایت از فتنه جوئیهای منتظری(نقطه امیدجریان برانداز)

            3)جریان های خودی:

-ویزگیهای جریانات خودی:

            1-معتقد به اسلام    2- معتقد به نظام اسلامی          3- معتقد به ولایت فقیه

      4- اعتقاد و التزام به آرمانهای حضرت امام و مقام معظم رهبری         

     5- اعتقاد به قانون اساسی.

-دو جناح اصلی در جریانات خودی:

1-جناح موسوم به راست(به رهبری جامعه روحانیت)

2- جناح موسوم به چپ(به رهبری مجمع روحانیون مبارز)

- ملاک تقسیم بندی چپ و راست:

            1-افرادی که خط امام، ضدغرب و آمریکا، طرفدار مستضعفین و محرومین و طرفدار اقتصاد دولتی در زمان جنگ بودند به طیف چپ مشهور شدند

             2- افرادی که اقتصاد دولتی را بر نمی تافتند و در کارنامه خود سابقه عدم رأی به مهندس موسوی را داشتند مشهور به طیف راست شدند.

این عامل که از سال 60 عامل تقسیم عناصر و جریانات خودی بود، منشأ بسیاری از انحرافات امروز جامعه اسلامی شد.

-          احزاب چپ و راست:

            -طیف چپ:

            به رهبری مجمع روحانیون مبارز، شامل: سازمان مجاهدین انقلاب، خانه کارگر، همبستگی، حزب اسلامی کار، مجمع اسلامی بانوان، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها، دفتر تحکیم وحدت، جمعیت زنان جمهوری اسلامی، انجمن اسلامی معلمان، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، مجمع نیروهای خط امام و... بود.(کارگزاران سازندگی از 74 به بعد).

            -طیف راست:

            به رهبری جامعه روحانیت مبارز تهران شامل: جمعیت موتلفه اسلامی، جامعه زینب، جامعه اسلامی فرهنگیان، جامعه اسلامی کارگران، جامعه اسلامی انجمنهای اسلامی اصناف و بازار، جامعه اسلامی نمایندگان مجلس، جامعه وعاظ و...

دو انشعاب از طیف راست: 1-مجمع روحانیون مبارز(1366) 2- کارگزاران سازندگی(1374).

-          زمینه های انشعاب مجمع و طیف چپ از جامعه روحانیت مبارز:

                        1-دودستگی در حزب جمهوری اسلامی(الف: طیف راست سنتی شامل جریان موتلفه و...             ب: جناح روشنفکر مذهبی، شاخص آنها مهندس موسوی(چپ سنتی)).

                 2-شهادت شهید بهشتی(رقابت جریان راست سنتی در کرسی های مجلس و دولت با    جریان چپ سنتی به ریاست مهندس موسوی.)

                        3-سال 64 انتخاب نخست وزیر و کابینه(حمایت جریان راست سنتی از مهدوی  کنی و    جریان چپ از مهندس موسوی)


دوره پنجم)عصر حاکمیت دوم خردادیها و اصلاح طلبان:

                          1 ) اپوزیسیون

                          2) اصولگرایان (ارزشی ها)

                          3) دوم خردادیها (اصلاح طلبان)

                          4 ) جریان سوم

1) اپوزیسیون:

 1- خارج از حکومت، مخالف حکومت: اپوزیسیون برانداز(منافقین با راهبرد مبارزه مسلحانه)

                2- داخل حکومت، خارج قدرت :  نهضت آزادی (مبارزه مدنی علیه نظام)

                3-  داخل حکومت، درون قدرت: طیف هایی از اصلاح طلبان و دوم خردادیهای رادیکال                                                   همانند جبهه مشارکت

2) اصولگرایان و ارزشی ها:

            آنها با طرح گفتمان دینی بر 4 محور جریان خودی، توانستند در انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی در اسفند 81 و نیز هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در اسفند 82، فضای سیاسی اجتماعی کشور را تغییر دهند. این جریان تا قبل از انتخابات نهم در پوشش شورای هماهنگی نیروهای انقلاب فعالیت می کردند.

3) دوم خردادیها (اصلاح طلبان)

            این جریان با حضور 18 گروه با عنوان«شورای هماهنگی  جبهه دوم خرداد» پس از دوم خرداد 76، علاوه بر شوراهای اسلامی مرحله اول، قوه مجریه(سال 76 و سال 80) و مجلس ششم(78) را در اختیار خود گرفتند. (موفقیت در 4 انتخابات)

-ترکیب و ماهیت جبهه دوم خرداد:

1-لایه سنتی: طیف هایی از مجمع روحانیون، مجمع زنان و... با باور به نظام دینی و ولایت فقیه و آرمانهای امام (ره)

2-لایه فرصت طلب: طیف هایی که در دولت هاشمی و خاتمی خود را با قدرت حاکم تطبیق کردند شامل کارگزاران سازندگی، همبستگی و مردم سالاری.

3- لایه عمل گرا: جریانهایی چون حزب اسلامی کار، خانه کارگر، نقش نیروهای عمل کننده این جبهه اند.

4- لایه افراطی: جریانهایی چون مشارکت، مجاهدین، تحکیم وحدت و ملی مذهبی ها با گفتمان سکولار در اندیشه، التقاط در ایدئولوژی و مواضع اپوزیسیونی در رفتار، به تغییر ساختار در حکومت دینی گام برمی داشتند.

-دلائل افول جبهه دوم خرداد:

1-تقابل با ارزشهای دینی و انقلابی

2- تضاد ایدئولوژیک

 3- اختلافات درونی

 4- غفلت از مطالبات حقیقی مردم

 5- فقدان استراتژی

 6- بحران در راهبردها

7- رفتار اپوزیسیونی

  8- رابطه سالاری

 9- قانون شکنی

 10- رواج روح اشرافیت و کاهش ساده زیستی.

4) جریان سوم:

            از ابتدای پیروزی انقلاب جریانهایی چون سلطنت طلبان، منافقین، باند منحرف مهدی هاشمی، جریان دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی، خود را به عنوان نماد جریان سوم می دانستند.

- مدعیان جریان سوم درون نظام بعد از دوم خرداد شامل:

1-جریان منتسب به محسن رضایی: شعار این جریان نفی دو جریان و تکیه به نیروهای ارزشی  با شعار«مدیریت نسل دوم». (سایت تابناک (بازتاب)، ماهنامه بینش سبز، خدمتگزاران مستقل ایران اسلامی و فراکسیون وفاق و کارآمدی از این طیف است)

2- 23 گروه ناراضی دوم خرداد که از واگذاری قدرت در حاکمیت اصلاح طلبان ناراضی بودند.

3- کارگزاران سازندگی

                دوره ششم)عصر حاکمیت اصولگرایان:

سه جريان فعال شامل:

الف) جريان اصولگرا

ب) جريان دوم خرداد

ج) جريان ميانه

الف) تيپشناسي جريان اصولگرا:

            1- در اوج حاكميت جبهه دوم خرداد و پس از واقعه 18 تير 78، جمعي از منتقدين و دلسوزان ارزشي، به منظور دفاع از انقلاب و نظام اسلامي، در چارچوب گفتمان رهبري (عدالتخواهي، مبارزه با فقر، فساد و تبعيض و طرح مطالبات واقعي مردم) حركت جديد خود را با تابلوي «شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي» و «آبادگران ايران اسلامي» ايجاد و با پيروزي در دو انتخابات شوراهاي دوم (سال 81) و انتخابات هفتم مجلس (سال 82) تقويت، و در انتخابات نهم رياست جمهوري (سال 84) و انتخابات شوراهاي سوم (سال 85) با عنوان اصولگرايان، (عليرغم تكثّر نامزدها و طيفها) تحكيم يافتند.

                2ـ از مهمترين شاخصههاي اصولگرايي:

 منشور اصولگرایی:

            1-توسعه و عمق بخشی به اسلام فقاهتی و کارآمدی دین در عرصه حکومت.

             2- حاکمیت ولایت مطلقه فقیه به عنوان وجه مشروعیت نظام

             3- تقویت مشارکت مردم و تضمین مقبولیت مردمی نظام

             4- عدالتخواهی     5- استقلال خواهی 6- تثبیت آزادی و آزاد اندیشی

             7- تقویت خودباوری و اعتماد به نفس در عرصه علوم و فنون

             8- اتخاذ رویکرد اصولگرایی مصلحانه

             9- تلاش در جهت تحقق دولت نمونه اسلامی    

             10- بهره گیری از فرصتها و تبدیل تهدید و آسیب ها به فرصتها و قوتها.

             

3ـ مهمترين طيفها و چهرههاي اصولگرا شامل سه دستهاند:

ـ طيف رايحه خوش خدمت (حاميان دولت نهم)، آقايان مصلحي، زياري، محصولي، كردان

ـ طيف اصولگرايان تحولخواه شامل: زاكاني، فدايي، چمران، توكلي

ـ طيف سنتي اصولگرايان (پيروان خط امام و رهبري) شامل: عسكر اولادي، باهنر، بادامچيان، صدر، كوهكن

ب) تيپشناسي جريان دوم خرداد:

1ـ جريان دوم خرداد پس از واقعه دوم خرداد 76 و پيروزي اصلاحطلبان در عرصه قدرت، و سه انتخابات شوراهاي اول در سال 77، انتخابات مجلس ششم در سال 78 و انتخابات هشتم رياست جمهوري در سال 80، شوراي هماهنگي جبهه دوم خرداد را تشكيل و تحكيم بخشيدند.

2- از مهم‌ترين بسترهاي اجتماعي جريان دوم خرداد:

الف) شكل‌گيري دولت سازندگي (76ـ 68) و اجراي گفتمان توسعه اقتصادي در دولت هاشمي رفسنجاني و عدم توجه به هنجارهاي اجتماعي جامعه، منجر به ريزش رأي ايشان و شكست كارگزاران در انتخابات مجلس پنجم، شكاف دولت ـ مردم و نيز افزايش نارضايتي توده‌ها گرديد.

ب) نقد سياست‌هاي انقلاب و نظام ديني در عرصه فرهنگي كشور در دولت سازندگي از سوي جريان روشنفكري در حلقه كيان، مركز مطالعات استراتژيك، حلقه سلام، و در اولويت قرار گرفتن جنگ نرم از سوي دشمنان خارجي و عدم توجه به هشدارهاي جدي شبيخون فرهنگي رهبري انقلاب، آسيب‌هايي را به فرهنگ و روحيه ملي وارد ساخت.

ج) تغيير در بافت جمعيتي كشور و نقش رأي اولي‌ها در رقابت‌هاي سياسي و نيز شعارها و منش‌هاي انتخاباتي سيدمحمد خاتمي و رأي 20 ميليوني ايشان در دوم خرداد 76 به عنوان نماد تحول و تغيير در چارچوب نظام در رقابت سه جريان سياسي كشور.

3ـ از شاخصههاي جريان دوم خرداد، دگرديسي و چرخش از فضاي انقلابي دهه 60 به فضاي غرب دوستي، اقتصاد ليبرالي، رويكردهاي فرهنگي ليبرال، اعتقاد به نقش حداقلي دين در اداره كشور در دهه 70 بوده است.

4ـ مهمترين طيفها و چهرههاي جریان دوم خرداد :

- طيف سنتي

- طيف ميانه

- طيف افراطي

طيف سنتي جریان دوم خرداد :

            گروههايي همچون مجمع روحانيون مبارز، جمعيت زنان جمهوري اسلامي و ... كه مدعي پيروي از خط امام و اعتقاد به ولايت فقيه در چارچوب قانون اساسي بوده چهرههايي همانند خاتمي، كروبي، موسوي لاري، مجيد انصاري.

           

طيف ميانه جریان دوم خرداد :

            احزابي كه در سالهاي دولت سازندگي و اصلاحات با فرصتطلبي خود را با جريان حاكم همراه كردند. اين طيف در سالهاي خطرساز حاكميت اصلاحطلبان، جاده صافكن و حامي مهم سياسي و اقتصادي و فرهنگي افراطيون برانداز بودهاند. همانند احزابي چون كارگزاران، اعتدال و توسعه و ... و چهرههايي چون مرعشي، نوبخت، محمدعلي نجفي، مرتضي الويري.

  طيف افراطي جریان دوم خرداد :

            گروههايي چون مشاركت، مجاهدين انقلاب، دفتر تحكيم و ... كه در انديشه سكولار، در ايدئولوژي التقاطي و در رفتار مواضع اپوزيسيوني داشته و با تاكتيكهايي چون حاكميت دوگانه، تحصن و استعفا، عبور از قانون اساسي و ... در صدد ساختارشكني نظام جمهوري اسلامي بودند. همانند چهرههايي چون سعيد حجاريان، بهزاد نبوي، محمدرضا خاتمي، اكبر گنجي، رضوي فقيه، آغاجري .

  5ـ مهم‌ترين دلايل افول جبهه دوم خرداد:

            تقابل با ارزش‌هاي ديني و انقلابي، تضاد ايدئولوژيك، اختلافات دروني، غفلت از مطالبات حقيقي مردم، فقدان استراتژي، رفتار اپوزيسيوني، رابطه سالاري، قانون‌شكني، رواج روح اشرافيت و كاهش ساده‌زيستي و ... بوده است.

3ـ مهمترين احزاب و شخصيتهاي جريان ميانه :

ـ حزب كارگزاران سازندگي، حزب تمدن اسلامي، حزب اعتدال و توسعه، حزب مردم سالاري، حزب رفاه ملت ايران و ... از مهمترين احزاب جريان ميانهاند.

ـ از مهمترين چهرههاي ميانه، آقايان هاشمي رفسنجاني، حسن روحاني، سيدمحمود دعايي، عبدالله نوري، محمد هاشمي، حسين مرعشي، محمدعلي نجفي، كرباسچي و ... ميباشند.

 

1

1

پوریا بصیری بازدید : 68 یکشنبه 27 دی 1394 نظرات (0)

افشای وجود تأسیسات اتمی ایران

  1. درسال ۲۰۰۲ ' گروهی از مخالفین خارج از کشور حکومت معروف به شورای ملی مقاومت ایران اقدام به
  2.  انتشار گزارشی نمود که در آن از وجود تأسیسات غنی‌سازی نطنز و آب سنگین اراک اطلاعاتی منتشر
  3.  شده بود. با آنکه نخستین بار این گروه خبر فعالیت پنهانی مراکز هسته‌ای ایران را به جهان مخابره کرد،
  4.  نیویورک تایمز می‌نویسد که تلاش‌های سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، و اسراییل منجر به کشف
  5.  این مرکز در سال ۲۰۰۲ شد که بعدها این خبر به گروه ناراضی ایرانی درز کرد.

تعلیق برنامه‌های اتمی

در زمان دولت هشتم ایران، این دولت حاضر به پذیرش چند توافق‌نامه شد که به تدریج فعالیت‌های مرتبط با

 غنی سازی اورانیوم در ایران را به حالت تعلیق در آورد.

بیانیه سعدآباد

اولین مذاکره هسته‌ای با سه کشور اروپایی، تهران (سعدآباد)، ۲۹ مهر ۱۳۸۲

در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ برابر با ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳، در نشست مشترک وزاری خارجه سه کشور اروپایی و هیئت ایرانی

 که در تهران، سعدآباد، برگزار شد، بیانیه‌ای اعلام گردید که به موجب آن، ایران برای بازدید بازرسان آژانس

 انرژی اتمی از تأسیسات اتمی خود اعلام همکاری کرد و گازدهی در سانتریفیوژهای نظنر را در راستای

 راستی‌آزمایی و اثبات صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران، بصورت داوطلبانه و برای مدت محدود تعلیق

 کرد. انگلیس و فرانسه نیز متعهد شدند تا از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری

 کنند.

توافق‌نامه بروکسل

این توافق‌نامه در ۴ اسفند ماه ۱۳۸۲ برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۰۴ به امضاء رسید و ایران

 متعهد شد ساخت و آزمایش سانتریفیوژهای مورد نیاز برای غنی‌سازی را متوقف کندو

اقدام به ساخت قطعات یدکی سانتریفیوژهای موجود در آن زمان را نیز تعلیق کند.

توافق‌نامه پاریس

این توافق‌نامه در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۴ برابر با ۲۴ آبان ۱۳۸۳ در پاریس بین ایران و سه کشور فرانسه، انگلیس و

آلمان به امضاء رسید و به موجب آن ایران به عنوان اقدامی داوطلبانه در جهت اعتمادسازی -و نه به عنوان یک

 تعهد قانونی - پذیرفت که کلیه فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی و بازفرآوری مانند ساخت، تولید، نصب،

 آزمایش، سرهم‌بندی و راه‌اندازی سانتریفیوژهای گازی، و فعالیت‌های مربوط به جداسازی پلوتونیم را متوقف

کند و در عوض اتحادیه اروپا سعی در پذیرش ایران در سازمان تجارت جهانی نماید.

لغو تحریم‌ها

براساس راه حل‌های بدست آمده، پس از اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک،

 تمامی قطعنامه‌های شورای امنیت لغو خواهد شد و همه تحریم‌های اقتصادی و مالی

چند جانبه اروپا و یکجانبه آمریکا از جمله تحریم‌های مالی، بانکی، بیمه، سرمایه‌گذاری

 و تمامی خدمات مرتبط با آنها در حوزه‌های مختلف از جمله نفت، گاز، پتروشیمی

وخودور سازی فوراً لغو خواهند شد. همچنین تحریم‌ها علیه اشخاص حقیقی و حقوقی،

سازمان‌ها، نهادهای دولتی و خصوصی تحت تحریم‌های مرتبط هسته‌ای ایران از جمله؛

 بانک مرکزی، سایر موسسات مالی و بانکی، سوئیفت، کشتیرانی و هواپیمایی جمهوری

 اسلامی، کشتیرانی نفت به‌طور همه‌جانبه فوراً برداشته خواهند شد. همچنین کشورهای

عضو گروه (۱+۵) متعهد هستند از وضع تحریم‌های جدید در موضوع هسته‌ای خودداری نمایند

توافق نهایی

سرانجام پس از بیست‌ودو ماه مذاکره محمدجواد ظریف به همراه تیم مذاکره کننده ایرانی در وین موفق به

دستیابی به یک توافق جامع و نهایی با گروه ۱+۵، بر سر آینده برنامه هسته‌ای ایران شدند.

این توافق پایانی بر ۱۲ سال مذاکرات ایران با قدرت‌های جهانی بر سر مسئله هسته‌ایاست. مذاکراتی که با

 مسئولیت حسن_روحانی در مهر ماه ۱۳۸۲ آغاز و در تیر ماه ۱۳۹۴ با مسئولیت محمدجواد ظریف و در دولت

روحانی با توافق جامع به پایان می‌رسد

خواسته‌های قدرت‌های جهانی در مذاکرات اتمی از ایران

اورانیوم ۵ درصدی حداکثر سقف غنی‌سازی

مطابق توافق ایران و گروه ۱+۵ که به دست آمد، ایران با تعلیق غنی‌سازی ۲۰ درصدی موافقت کرد. غنی

 سازی تا سقف ۵ درصدی در این توافق مورد پذیرش ایران و گروه ۱+۵ قرار گرفت. شش قدرت جهانی

 می‌خواهند که تعلیق غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصدی همچنان برای مدتی که گفته شده بیشتر از ۱۰ سال

 است ادامه داشته باشد و ایران هم می‌گوید که سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران را که اورانیوم ۲۰

درصدی احتیاج دارد، پیش از این به طور کافی تولید کرده است اما تعلیق طولانی مدت را نمی‌پذیرد.

محدود کردن ذخیره اورانیوم غنی شده

بر اساس توافق ژنو ایران موافقت کرد که ذخیره اورانیوم ۲۰ درصد غنی شده خود را به

 میزان ۵ درصدی رقیق کند. مطابق تصدیق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ایران ذخیره

اورانیوم خود را مطابق توافق ژنو کاهش داده است. کاهش ذخیره اورانیوم ۵ درصدی از

 جمله موضوعاتی است که در حال حاضر دربارهٔ آن مذاکره می‌شود.

 

پوریا بصیری بازدید : 114 یکشنبه 27 دی 1394 نظرات (0)

 

محمدعلیفروغی (۱۲۵۴ تهران - ۱۳۲۱ تهران) سرشناسبهذُکاءالملک،روشن‌فکر،مترجم،ادیبوسخن‌شناس،فلسفه‌نگار،روزنامه‌نگار،سیاست‌مدار،دیپلمات،نمایندهٔمجلس،وزیرونخست‌وزیرایرانبود.

 

محمدعلیفروغیدردشتی،کهپسازمرگپدرشمحمدحسینفروغی (ذکاءالملک)،ازادیبانومترجماندورهٔقاجار،لقبذکاءالملک (ثانی) رادریافتکرد،تحصیلاتخودرادررشتهپزشکیدردارالفنونآغازکردولیبعدبهادبیاتروآوردوفرهنگستانایرانراتأسیسکرد. ویچندباروزیر،دوبارنمایندهمجلسشورایملیویکباررئیسدیوانعالیتمیز (دیوانکشور) شد. در ۱۳۰۴ پسازتصویبانقراضدودمانقاجار،کهخوددرآننقشداشت،کفیلنخست‌وزیریشد. اونخستینوآخریننخست‌وزیرایراندردورهرضاشاهبود. اوهمچنینعضویتوریاستهیئتاعزامیایرانبهکنفرانسصلحپاریس (۱۹۱۹) وجامعهمللرابرعهدهداشتهاست.

زندگی‌نامه

کودکی

 

محمدعلیفروغیدر ۱۲۵۴ هجریخورشیدیدرتهرانچشمبهجهانگشود. پدرونیاکانشبازرگانبودندواربابخواندهمی‌شدند. نیایبزرگش،میرزاابوتراب،نمایندهاصفهاندرشورایکبیرمغانو «ازفضلاوادبایبنامبودوتألیفاتمتعددداشتهاست. من‌جملهکتابیدربابتاریخوجغرافیایاصفهانبهنام “نصفجهان”...».پدربزرگشمحمدمهدیارباباصفهانیازبازرگانانمعتبراصفهانوبه‌ویژهآگاهدرتاریخوجغرافیاوهیئتبود.

 

پدرش،محمدحسینفروغیبه‌عنوانمدیردارالترجمهومترجمزبانعربیوفرانسهبهوزارتانطباعاتودارالترجمهمحمدحسنخاناعتمادالسلطنهواردشدوبعدهارئیسدارالترجمه،رئیسوزارتانطباعاتومترجمشاهشد .اینچکامه‌سراونویسندهزمانهناصرالدینشاهومظفرالدینشاهبه‌خاطردوستیوهم‌فکریبامیرزاملکمخانمدتینیزتحتتعقیببود. امادردورانمظفرالدینشاهباانتشارروزنامهتربیتامکانبیشتریبراینشرافکاروآرایتربیتیوترویجافکارمتجددانهخودپیداکرد. درایننخستینروزنامهغیردولتیایران،افکارتجددخواهانهدرستایشازغربوعلم‌گراییرخمی‌نمود.لقب «فروغی»راناصرالدینشاهباشنیدنشعریکهمحمدحسینفروغیبرایشسرودهبودبهویداد. محمدحسینفروغیکهدرتاریخ،فلسفهوعلومسیاسیدانشوربود،نقشمهمیدرتربیتفرزندشمحمدعلیداشت.

 

برخیاجدادفروغیراازیهودیانبغدادخواندهاندکهبهاصفهانآمدهومسلمانشدند. درزمانجنگجهانیدومرادیوآلماننازیبارهابهنژادیهودیفروغیاشارهکردهواورافردیغیرقابلاعتمادمیخواند.ملکالشعراءبهارازشاعرانمعروفآندوراننیزدرابتدایسلطنتمحمدرضاشاهشعرزیرراسرودهاستکهدرآنفروغیرایهودیخواندهاست :

 

شاها،کنمازخبثفروغیخبرتخونمی‌کنداینجهودناکسجگرت

خطبهشهیوعزلتوراخواهدخواندزانگونهکهخواندازبرایپدرت.

تحصیلات

 

فروغیتحصیلاتخودراازپنج‌سالگیآغازکردوادبیاتفارسیوعربیرانزدپدروآموزگاریبهناممولانافراگرفت.

 

فروغیدر ۱۲۶۸ وارددارالفنونشدوچونزبان‌هایخارجیبه‌ویژهفرانسهراخوبمی‌دانستبه‌عنوانخلیفهمطالبرابرایهم‌شاگردی‌هایخودبهپارسیبرمی‌گرداند. درآغاز،دردارالفنونپزشکیوداروسازیآموخت،ولیبادیدنضعفکادرعلمییاکمبودامکاناتپزشکیوناهمگونیاینرشتهباذوقشبهفلسفه،ادبیاتوتاریخرویآورد.محمودفروغی،ضمناشارهبهیادداشت‌هایپدرش،محمدعلیفروغی،نقلمی‌کند: «دیدمکهطبرابهاینترتیبنمی‌شدیادگرفت: نهسالنتشریحداریم،نهوسایلامروزیدراختیارمانهست.»

 

افزونبردارالفنوناوبهمدرسهصدر،مدرسهمرویومدرسهسپهسالارنیزرفتوبردانشخوددرفلسفهمشاواشراقافزود؛هم‌زمانوباآموختنبیشترزبان‌هایفرانسهوانگلیسی،بادیدگاهفیلسوفاناروپایینیزآشنامی‌شد.فروغیزندگی‌نامه‌هایفلاسفهغربرابهپارسیبرگرداندواینبرگردان‌هابعدهاکتابسیرحکمتدراروپاراشکلداد. فروغیهم‌چنینشاگردکمال‌الملکدرنقاشیبودودربرابربهویزبانفرانسهمی‌آموخت.

 

کار

درسال ۱۳۱۲ ق،بهاستخدامدولتدرآمدومترجمزبان‌هایفرانسهوانگلیسیوزارتانطباعاتشد. فروغیافزونبرایندوزبانروسیوعربیهممی‌دانست.او «کهدرابتداشغلمترجمیرابااشتیاقپذیرفتهبود،پسازمدتیآنرامناسبحالوهوایخویشنیافت؛زیرادردارالترجمههیچ‌گونهوسیله‌ایکهبتواندعطشفهمیدن،به‌خصوصفهماندن اوراسیرابکندوجودنداشت»

 

درآغازسلطنتمظفرالدینشاهکهنوگرایانبهساختمدرسه‌هایملیرویآوردند،فروغیمعلمیپیشهکردودرمدرسهادببهمدیریتیحییدولت‌آبادی،مدرسهعلمیهبهمدیریتمهدی‌قلیهدایتودارالفنونبهآموزگاریپرداخت.هم‌زمان،بانگارشوبرگردانمقالاتفلسفیوتاریخی،درانتشارهفته‌نامهوروزنامهتربیتونشرآموزه‌هاواندیشه‌هاینو،بهپدرشیاریمی‌رساند.

 

هفتسالپیشازپیروزیجنبشمشروطه‌خواهی،یعنیدرسال ۱۳۱۷ ق،مشیرالدولهٔدوم،مدرسهعلومسیاسیرابنانهاد.ازهمانآغازکار،محمدعلیفروغیبهمترجمیوسپسمعلمیدراینمدرسهمی‌پردازدوبرگردان‌هایاوازمهم‌ترینکتاب‌هایدرسیبهشمارمی‌روند.به‌گفتهنصراللهانتظام «هرچهارکتابدرسیکهدرآنزمانبهچاپمی‌رسید،دوتایآنتألیفوترجمهمحمدعلیفروغیوپدرشبود»؛کتاب‌هاییچون «اصولعلمثروتمللیعنیاکونومیپلتیک»، «تاریخمللمشرقزمین»و «حقوقاساسی (یعنی) آدابمشروطیتدول». فروغیاینکتاب‌هارازمانیکهحدوداً ۲۵ سالهبودهبهفارسیبرگرداندهاستوسال‌هابعددرخطابهخوددردانشکدهحقوق،کتاباصولعلمثروتمللیعنیاکونومیپلتیکراتنهاکتاباقتصادبرگرداندهشدهبهپارسیخواندونبودکتابیدیگردراینزمینهراغم‌انگیزدانست. بیشتراینبرگردان‌هاازسویپدرویبازبینیوویرایشمی‌شد. دکترموسیغنی‌نژادمعتقداستکه «به‌رغماینکهکتاب‌هایمورداشارهازمنابعفرانسوی‌زبانترجمهواقتباسشدهوهمانندمنابعاصلیدرواقعآثارآکادمیکودرسیبهشمارمی‌روند،امانظربهتازگیوکیفیتعلمیمطالبیکهدرآنهاآمدهواهمیتحیاتیآنهابرایایراندرحالغلیانوتحولآندوران،انتشارآنهارامی‌تواننقطهعطفیدرطرحاندیشه‌هایمدرنسیاسی،اقتصادیدرکشورمانبهحسابآورد.»

 

دربرگردانکتاباصولعلمثروتمللیعنیاکونومیپلتیکاززبانفرانسه،برایبسیاریازواژگانپایه‌ایعلماقتصاد،برابرهاییبهپارسیساختوبراینخستینباردرایران،علماقتصادرابه‌صورتروشمندوعلمیمطرحکرد.درکتاب «حقوقاساسی (یعنی) آدابمشروطیتدول»،کهکمیپسازصدورفرمانمشروطیتبهچاپرسید،براینخستینبار،مفاهیمکلیحقوقاساسیروشمندوبه‌سامانمطرحمی‌شوند. یکیازبرجستگی‌هایاینکتاب،واژه‌سازیومعادل‌یابیدرعلمحقوقاستودرواقع،بسیاریازواژگانجاافتادهحقوق،نخستینباردراینکتاببهکاربردهمی‌شوند.جوادطباطبایی،اینرسالهٔفروغیراازنظرفهممطلب،توضیحاصطلاحات،زبانفارسیشیواوسرهٔآندرنوعخوداثریممتازمی‌داند.درادامهاینبرگردان‌هاوواژه‌سازی‌ها،فروغیسرانجامفرهنگستانایرانراتأسیسمی‌کندوریاستآنرانیزبرعهدهمی‌گیرد. اوهمچنینرئیسانجمنآثارملیبودکهبهتلاشبراینهادینهکردنپاسداریونگهداریازآثارباستانیایرانمی‌پرداخت.

 

محمدعلیفروغیپسازدرگذشتپدرش (درسال ۱۳۲۵ ق/ ۱۲۸۶ ش) در ۳۲ سالگیبهریاستمدرسهعلومسیاسیبرگزیدهمی‌شودکهرجالودیپلمات‌هایزیادیراتربیتکردوبعدهاتبدیلبهدانشکدهحقوقدانشگاهتهرانشد. اوهمچنینمعلمخصوصیاحمدشاهبودهاست.

 

مرگ

 

محمدعلیفروغیدرسن ۶۵ سالگی،درروزجمعه ۶ آذر ۱۳۲۱ ساعت ۱۵ بعدازظهربراثرسکتهقلبیدرتهراندرگذشتودرآرامگاهخانوادگیدرآرامگاهابنبابویهدرشهرریبهخاکسپردهشد.

 

اوپیشتردریادداشت‌هایشخصیروزانهخودنوشتهبود: «فقطتأسفیکهازمردندارمازبابتهمیناستکهدلممی‌خواهدبدانمکارانسانبهکجامی‌رسد.»

 

زندگیسیاسی

دورانقاجار

ازآنجاکهشناختتئوریکفروغیازنظامپارلمانیاروپادرساماندادنکارمجلسنوپایمشروطهسختبهکارمی‌آمد،بهپیشنهادمرتضی‌قلی‌خانهدایترئیسمجلساول،سرپرستیدبیرخانهمجلسشورایملیبهمحمدعلیفروغیواگذارشد. پسازدرگذشتپدر (درسال ۱۲۸۶ ش)،فروغیدرحدود ۳۲ سالگیازکاردرمجلسکنارهگرفت.

 

پسازخلعمحمدعلیشاهودرانتخاباتدورهدوممجلسشورایملیفروغیبهنمایندگیمردمتهرانبرگزیدهشدوپسازاستعفایمستشارالدولهصادقدر ۱۶ خرداد ۱۲۸۹ ش،در ۳۵ سالگی،بهریاستمجلسشورایملیرسید. پسازمدتیمحمدعلیفروغیازریاستمجلسکناره‌گیریکردودرمقامنایب‌رئیسمجلسدرکنارمیرزاحسین‌خانمؤتمن‌الملک،بهکارخودادامهداد.

 

در ۷ آذر ۱۲۹۰ شوزارتمالیهکابینهدومصمصام‌السلطنهبهفروغیواگذارشد. در ۲۰ آذرصمصام‌السلطنهکابینهخودرادوبارهترمیمکردواینباروزارتعدلیهرابهفروغیسپرد. فروغیقانوناصولمحاکماتحقوقیرا،کهمیرزاحسن‌خانمشیرالدولهتهیهکردهبود،بهاجرادرآوردوبدین‌سانقدمیبزرگدرراهاستواریعدلیهجدیدبرداشت.فروغیدراینبارهمی‌گوید:

 

«خلاصهبامرارتوخوندلفوق‌العادهوبارعایتبسیارکهنسبتبهنظرهایآقایانعلمابهعملآمدمباداحکومتشرعیهازمیانبرود،اولقانونیکهازکمیسیونگذشتقانونتشکیلاتعدلیهبودکهبرطبقآنعدلیهایراندارایمحاکمصلحومحاکماستینافودیوانتمیزومتفرعاتآنهاگردیدودومقانونیکهگذشتقانوناصولمحاکماتحقوقیبودکهتهیهآنرامرحوممشیرالدولهدیدهوزحمتگذراندنشراازکمیسیونکشیدهبود،اماهنوزرسمیتنیافتهبودتااولسال ۱۳۳۰ قمرییعنی ۲۵ سالپیشنوبتاولیکهمنوزیرعدلیهشدمآنقانونرابهرسمیترسانیدموحکمبهاجرایآندادم.»

 

در ۲۵ مرداد ۱۲۹۳ درکابینهمستوفی‌الممالکسرپرستیوزارتعدلیهبهفروغیواگذارشد.

 

باآغازکاردورهسوممجلسشورایملیدر ۱۳ آذر ۱۲۹۳،فروغینمایندگیمردمتهرانرابرعهدهگرفت. اوازدولتخارجشدودرانتخاباتهیئترئیسهمجلس،به‌عنواننایب‌رئیسبرگزیدهشد. اماباپذیرشوزارتمالیهکابینهمشیرالدولهفروغیازنمایندگیمجلسسومدستکشید.

 

پسازسقوطکابینهمشیرالدوله،بهریاستدیوانعالیتمیزرسیدوباهمکاریمشیرالدولهوسیدنصراللهتقویودوسهنفردیگرکمسیونیتشکیلدادندوبهتهیهوتنظیمقانوناصولمحاکماتجزاییپرداختند. محمدعلیفروغیدراینبارهمی‌گوید:

 

«واینکاردرموقعیبودکهمجلسشورایملیتعطیلبود،وآنتعطیلقریبسهسالطولکشیدومجدداًمنعقدنشدمگربعدازشروعجنگبین‌الملل. مع‌هذاوقتیکهماقانوناصولمحاکماتجزاییراتمامکردیمآنراهمبهعنوانقانونموقتیبهجریانانداختیم. اماتصورنکنیداینکارهابهآسانیانجامگرفت... لطائفالحیلبهکاربردیم،بامشکلاتودسیسه‌هاتصادفکردیم... من‌جملهاینکهمقدسین،یعنیمزدورهای (آنان)،چماقشریعترانسبتبهقوانینبلندکردندودرابطالومخالفتآنهاباشرعشریفحرف‌هازدندورساله‌هانوشتندکهازجملهبهخاطردارمکهیکیازآنرساله‌هااولاعتراضودلیلشبرکفریبودنآنقوانیناینبودکهدرموقعچاپکردنآنهافراموششدهبودکهابتدابهبسماللهالرحمنالرحیمبشود... قانونتشکیلاتوقانوناصولمحاکماتحقوقیومحاکماتجزائیچنانکهمیدانیدمربوطبهاساسمحاکمعدلیهوعملیاتآنهاستوفقطمحاکمهراتنظیممی‌کندوحقوقاصلیمردمرابریکدیگرواموریکهبرزندگانیاجتماعیحاکماستمشخصنمی‌نماید،وایناصولبهقوانینمدنیوجزاییاستقرارمی‌یابدوقوانینتجارتنیزمتممآنمی‌باشد،ولیکنتهیهاینقسمتوپیشبردنآنازآنقسمتاولهممشکلتربودزیراکهدرآنقسمتدرمقابلمعارض‌هاومعترض‌هامی‌گفتیماینقانوننیستمقرراتیاستکهعملیاتمحاکمعدلیهراتحتنظموقاعدهدرمی‌آورد،ولیاگرمی‌خواستیمنغمهقانونمجازاتوقانونمدنیرابلندکنیمهنگامهبرپامی‌شدکهدرمقابلقانونشرعقانونوضعمی‌کنندهرچنددرجوابایناعتراضاتحرفحسابیداشتیمومی‌گفتیمدرامورجزاییسالهابلکهقرنهاستکهقانونشرعدرجریاننیست،واگرقانونمجازاتیبرایامروزتنظیمنکنیممعنیآنایناستکهمجرمینوجنایتکاراننمی‌یابدمجازاتشوند،یابایددرعملیاتقدیمیعنیگوشودماغبریدنومهارکردنوآدمگچگرفتنوامثالآنهامداومتشود. وامادرامورحقوقیمخالفتیباقانونشرعنیستفقطلازماستکهآنقانونمادهبندیشودوبهصورتقوانینامروزیتنظیموتدوینگرددوبهفارسیدرآیدتامردمتکلیفخودرابدانندوبفهمندوقانونمجریشود. امااینحرفهادرمقابلمردممغرضوبیانصافموثرنبودوماراازمخمصهمحفوظنمی‌داشت. اینبودکهاینقسمترامحرمانهشروعکردیموبهاتفاقآقایتقویوآقایفاطمیمشغولشدیم،درحالیکهاطمیناننداشتیمکهزحمتیکهمی‌کشیمهیچوقتبهثمربرسدوبهموقععملبیاید. خداوندیاریکردتامقداریازاینکارصورتگرفتوورقبهکلیبرگشت،هماساسعدلیهازنوریختهشدوهمقوانینتکمیلوتجدیدشد،وآنچهماپنهانیوباهزاراحتیاطمی‌خواستیمدرستکنیمعلنیوآشکاراصورتگرفتوقوانینیتنظیمشدکهامروزدردستدارید.»

 

فروغیدرسال ۱۲۹۸ شبه‌عنوانعضویازهیئت‌نمایندگیایرانبهکنفرانسصلحپاریس (۱۹۱۹) رفتوتلاشکرددعاویمالیوسیاسیایرانرامطرحکند. اوودیگرهمکارانشدرآنکنفرانسنتایجمثبتینگرفتندوخساراتسنگینایراندرجنگبین‌المللاولپرداختنشد.فروغیدوسالدراروپاماندودراینمدتتلاش‌هاوکارهایفرهنگیبسیاریرادرفرانسهوآلمانسامانداد. ازجملهبهایرادچندینسخنرانیدربارهتاریخوادبیاتایراندرمحافلفرهنگیفرانسهوآلمانپرداخت. پسازبازگشتدرسال ۱۳۰۱ درکابینهحسنمستوفی‌الممالکوزیرخارجهکابینهشد. فروغیبهاروپامی‌رودونزدیکبهدوسالدرآنجازندگیمی‌کند. وی «چندسخنرانیمهمدربارهتاریخوادبیاتایراندرمحافلفرهنگیفرانسهوآلمانایرادکردکهشناختمستشرقینرانسبتبهآثارگذشتهایرانبیشترنمود».فروغییکهفتهپیشازکودتایسیدضیاءـرضاخاندر ۳ اسفند ۱۲۹۹ بهایرانبازمی‌گردد.

 

درکابینهمستوفی‌الممالک (۲۵ بهمن ۱۳۰۱)،وزارتامورخارجهبراینخستین‌باربهفروغیواگذارشد. بااستعفایمستوفی‌الممالک،درکابینهجدیدمشیرالدوله (در ۲۴ خرداد ۱۳۰۲) وزارتمالیهبهفروغیواگذارشدودرکابینهرضاخان،وزارتامورخارجهبهفروغیدادهشد. درکابینهجدیدرضاخان (۱۰ شهریور) فروغیبهوزارتمالیهمنصوبشد.

 

پسازتصویبخلعقاجار (در ۹ آبان ۱۳۰۴) رضاخان (کهحکومتموقتبهاوواگذارشدهبود) خودراازکابینهکنارکشیدوفروغیکفیلرئیس‌الوزراشد. تدارکتشکیلمجلسمؤسسانواصلاحچنداصلمتممقانوناساسی (کهسلطنترابهخانوادهپهلویتفویضمی‌کرد) ازاقداماتفروغیدرایندورهاست.

 

دورانپهلویاول

تاج‌گذاریرضاشاهدر ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجامشد. «میزاناحتراموارادترضاشاهبهشرکت‌کنندگاندرجایگاهآناندرمراسممشهودبود. تیمورتاشوفروغیدریککالسکهسواربودند. رضاشاه،پیشازتاج‌گذاری [نشاندرجهاولتاج،یعنی] بزرگتریننشانافتخارکشور [را] بهایندودادهبود».فروغیدرمراسمتاج‌گذاریخطابه‌ایایرادکردکهبهستایشایرانباستانوتاریخشاهنشاهیایرانمی‌پرداخت. برخیازفرازهایاینخطابه،غیرمستقیمروشدرستپادشاهیمشروطهرابهرضاخانومردمایرانیادآورمی‌شود: «ملتایرانبایدبداندوالبتهخواهددانستکهامروزتقرببهحضرتسلطنتبهوسیلهتأییدهواینفسانیواسترضایجنبهضعفبشریوتشبثاتگوناگونوتوسلبهمقاماتغیرمقتضیهمیسرنخواهدشد،بلکهیگانهراهنیلبهآنمقصدعالیاحرازمقاماترفیعههنروکمالوابرازلیاقتوکفایتوحسن‌نیتودرایتدرخدمتگزاریاینآبوخاکاست…».

 

رضاشاهدر ۲۸ آذر ۱۳۰۴،فروغیرابهنخست‌وزیریبرگزیدوحدوددوماهپسازتاج‌گذاری،شاهازطریقتیمورتاشبهفروغیابلاغکردکهخواهاناستعفایاوست.سرانجامکابینهفروغیدر ۱۵ خرداد ۱۳۰۵ بهکارخودپایانداد. محسنفروغیپسرمحمدعلیفروغیمی‌گوید: «استعفایپدرمازنخست‌وزیریعللوجهاتمختلفیداشت. دخالت‌هایتیمورتاشـوزیردربارـوعدمسازشبااقلیتمجلسرابایدازجملهعواملاصلیبهحسابآورد. میرزاحسن‌خانمستوفی‌الممالک،کهدردورانمشروطیتپنج‌باررئیس‌الوزراشدهبود،جانشینپدرمشدتاشایدشخصیتوسوابقویمانعاعمالنفوذدردولتگردد.»کمیبعد،خودتیمورتاشبهدستوررضاشاهوبهدستپزشکاحمدیکشتهشد.

 

رضاشاهفروغیرابرایوزارتجنگدرکابینهمستوفی‌الممالکبرگزیدواووزیرجنگهرسهکابینهمستوفی‌الممالکبود،اماعملاًاینوزارتخانهرارضاشاهادارهمی‌کردوفروغیعموماًدرمأموریتبهسرمی‌برد.محسنفروغیمی‌گوید:«روزیکهپدرمدربارهاستعفاءوکناره‌گیریازریاستدولتباشاهبهمذاکرهپرداخت،تقاضایشاینبودکهبهویاجازهدادهشودبهاتفاقفرزندانخودبهاروپابرودوچندماهیوضعتحصیلیماراسرپرستیکند. ولیرضاشاهباکناره‌گیریمطلقاوموافقتنکردوپدرممعاذیریازقبیلخستگیوبیماریآوردهبود،وسرانجامرضاشاهبهاوگفتهبودکاریبهتومحولخواهمکردکهحقوقومزایاوامتیازاتمالتوباشدولیزحمتآنمالمن. سیماینجیبایشان [فروغی] کهمشحونازحجبوحیابودگلگونمی‌گرددولحظه‌ایبعدرضاشاهمی‌گوید: آقایذکاءالملک،سمتشمادرکابینهجدید،وزارتجنگاست. حقوقومزایامالشما،ادارهکردنوزارتخانهبامن.»

 

پسازاستعفایمستوفی‌الممالکدر ۹ خرداد ۱۳۰۶ فروغیازوزارتجنگاستعفادادودر ۱۵ تیر ۱۳۰۶ برایبرایحلاختلافاتمرزیایرانوترکیه،بهسمتسفیرکبیرایراندرآنکشورمنصوبشد. ویتوانستدوستیدوکشورراتقویتنمایدبهگونه‌ایکهآتاتورک،شاهایرانرابهترکیهدعوتکرد.حبیبیغماییمعتقداستکه «فروغیازدوستانومحرمانآتاتورکبود».

 

در ۱۸ تیر ۱۳۰۷ بهعنواننمایندهٔایرانبهجامعهمللدرشهرژنورفتودرکنفرانسخلعسلاحژنوشرکتکردوریاستهیئتنمایندگیایراندرجامعهمللهمبهفروغیسپردهشد.ودرجریاندهمیناجلاسمجمععمومیجامعهمللبهریاستجامعهمللبرگزیدهشد.محسنفروغی،ازپدرشمحمدعلیفروغینقلمی‌کندکه «وقتیمننمایندهاولایراندرجامعهمللشدموبهکشورسوئیسرفتم،آتاتورکبهکلیهسفراووزرایمختارمقیمآنکاراگفتهبود “بزرگترینشخصیتیکهدراینمجمععضویتدارد،فروغیسفیرایراناست. منتاکنونمردیبهاینجامعیووطن‌پرستیومطلعیندیدم. کاشمملکتمنهمیکفروغیداشت”. شایدهمیناظهارنظرآتاتورکباعثشدمندرجامعهمللبهریاستانتخابشوم.»

 

فروغی،درفروردین ۱۳۰۹ بهایرانبازگشتووزارتخانهفوائدعامهوتجارترابهدووزارتتازهبهنام‌هایوزارتاقتصادملی (بهسرپرستیخود) ووزارتطرقوشوارع (بهسرپرستیتقی‌زاده) تقسیمکرد. دراردیبهشت ۱۳۰۹ وزارتامورخارجههمبهفروغیواگذارشد. اوپسازچندیسرپرستیوزارتاقتصادملیرابهادیب‌السلطنهسمیعیسپرد.

 

 

ازراست: علیمنصور،محمدعلیفروغی،مصطفی‌قلیبیات،علی‌اکبرداورومحمودجم

در ۲۹ شهریور ۱۳۱۲،بهفرمانرضاشاه،مخبرالسلطنههدایتمجبوربهاستعفاشدوفروغیباحفظسمتدروزارتامورخارجه،ماموربهتشکیلکابینهجدیدشد. دردومیندورهرئیس‌الوزراییفروغیکهتاآذر ۱۳۱۴ ادامهداشت،تیمورتاشوزیردرباررضاشاه،سرداراسعدبختیاریوزیرجنگفروغیومحمدولیاسدیپدردامادفروغیبهدستوررضاشاهبهکاممرگرفتند. فروغینیزپسازواقعهمسجدگوهرشاد،بهخاطرشفاعتمحمدولیاسدینایب‌التولیهآستانقدسرضوینزدرضاشاه،ازنخستوزیریعزلوتاشهریور ۱۳۲۰ خانه‌نشینشد.

 

«فروغیدردوراندومنخست‌وزیریخوددستبهیکسلسلهفعالیت‌هایفرهنگیزد.تأسیسدانشگاهتهران،تأسیسفرهنگستانایران،برگزاریجشنهزارهفردوسیباشرکتده‌هاتنازمستشرقانوایران‌شناساندرمشهد...،تشکیلانجمنآثارملیبرایاحیاءفرهنگملیایرانبههمتاوجامهعملپوشید. تجدیدساختمانآرامگاهحافظوتعمیربنایسعدیازدیگراقداماتفرهنگیاواست. ریاستفرهنگستانوانجمنآثارملیدردوراننخستوزیریاشبا [خود] اوبود»

 

فروغیعضوفرهنگستان،شیروخورشیدسرخ،عضوورئیسشورایعالیانتشاراتوتبلیغاتشد. سال‌هایخانه‌نشینیفروغیکهیکیازپربارتریندورانزندگیفرهنگیاواست،بهترجمه،تحقیق،تألیفوسخنرانیدردانشکده‌هاومجامعفرهنگیگذشت.

 

باکنارگذاشته‌شدنفروغیازریاستفرهنگستان،اینمؤسسهکم‌کمبهبیراهرفتوفروغی،باهدفآگاهی‌بخشیبهافکارعمومیوجلوگیریازاینکژروی‌ها «پیاممنبهفرهنگستان»رانوشتوبهچاپرساند. «پیاممنبهفرهنگستان»توسطهانریماسهترجمهشدودر ۱۳۱۸ بهچاپرسید.

 

فروغیهمچنینرئیسانجمنآثارملیبودکهباتلاشدانشمندانورجالآنزمان،براینگهداریازآثارباستانیدرآذر ۱۳۰۴ تأسیسشد. اینانجمن «نخستینقدمرابرایساختنآرامگاهفردوسیدرتوسبرداشتوپسازبرگزاریجشنهزارهفردوسی،ساختنآرامگاهمذکورتعطیلشدومجدداًدرسال ۱۳۲۳ شمسیدایرگردید…وبهبرگزاریجشنهزارهابن‌سیناوساختمانآرامگاهوی،ساختمانآرامگاهسعدی،نادر،خیام،وتعمیرآرامگاهعطارو…وانتشاریکسلسلهکتبتوفیقیافتهاست.»

 

درپییورشمتفقینبهخاکایراندرروز ۵ شهریور ۱۳۲۰،رضاشاهفروغیرااحضارمی‌نماید. نخستوزیروقتعلیمنصوربرکنارمی‌شودوفروغیدرجایگاهنخستوزیرمسئولیتمذاکرهبامتفقینرابردوشمی‌گیرد.،مذاکرهفروغیبااسمیرنوف (سفیرکبیرشوروی) وسرریدربولارد (وزیرمختارانگلیس) موفقیت‌آمیزبود.متفقین،ازایرانضمانت‌هاییراخواستندکهپذیرفتهشد. داودیانمعتقداستکه «فروغیدرایندورهحساستاریخیتوانستوظیفهخودرابهعنوانیکوطن‌پرستبهخوبیدرقبالوطنشایفاکند. اوبادرایتوفهمسیاسیبالاییکهداشتتوانستمملکتراازخطراتبسیاریازجملهاشغالکاملکشوروتجزیهآنبهدستمتفقینحفظنماید.»نامهوتلگراف‌هایسرریدربولاردبهوزارتخارجهانگلیس،نشانمی‌دهدکهچگونهتدبیروتدبرفروغیازفروپاشیکشورجلوگیریکردهاستمثلاًدرتلگراف ۱۷ شهریور ۱۳۲۰ می‌نویسد «منتردیدندارمکهروس‌هاکوششخواهندکردکهشمالایرانرابلشویکمآبکنند».یاتلگرافتاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۲۰ «روس‌هاغنی‌ترینبخشمملکترااشغالکرده‌اند. شایددولتشورویباگوشهچشمیبهضمیمه‌کردنبی‌دردسرشمالایرانبهروسیهدرزمانآینده،بهعمدبهآنتوجهنشانمی‌دهند».

 

 

فروغیدرکنارمحمدرضاشاه

دورانپهلویدوم

فروغیکهاولیننخست‌وزیررضاشاهبود،بااشغالایراندرجنگجهانیدومدرسومشهریور ۱۳۲۰ بهعنوانآخریننخست‌وزیراونیزدرانتقالسلطنتبهپسرشمحمدرضاپهلویوجلوگیریازتجزیهایراننقشمهمّیداشت. اونخست‌وزیریپهلویدومرانیزدراولیندورهبرعهدهمی‌گیرد.

 

فراماسونری

پدرفروغیازمتأثرینمیرزاملکمخانازپیشکسوتانترویجفرهنگغربوفراماسونریدرایرانبودوفروغیهمازفراماسون­هایایرانشد.ویدر ۱۲۸۶ شمسیدر ۳۲ سالگیازبنیان­گذارانلژبیداریایرانبودوبهمقاماستاداعظمباعنوانخاصچراغدارنائلشد.

 

مؤلفتاریخبیستسالهایراندرمعرفیاوچنینمی‌نویسد: «یکیازمهره‌هایشطرنجسیاسیایراندردورانمشروطیتوانقراضسلسلهقاجارورویکارآوردنرضاخانپهلوی،میرزامحمدعلیخانفروغی (ذکاءالملک) بودهاست. اویکیازفراماسون‌هایباهوشوتحصیلکردهودانشمندوصاحبتألیفاتدرادبیاتوحکمتوفلسفهمی‌باشد.»

 

ابراهیمصفاییدردرکتابرهبرانمشروطهمی‌نویسد: «فروغییکانسانلیبرالبود. اونگاهیفلسفیبهزندگیداشتوهرگزغرهجایگاهخودنشد... اوبهنمادهایملیارزشقائلبودوسنت‌هایدینیرااحتراممی‌گذاشت. بههمیندلیل،اودرلژفراماسونریگرانداورینتفرانسهپذیرفتهشدهبود. اومنشیپارسایانهواخلاقیداشت،گرچهعلیه‌اشتهمت‌هاشکلگرفتهبود. اوبههیچعنوانبدزباننبود... اوافرادیراکهبهپژوهشواندیشهمی‌پرداختند،قدردانیوتشویقمی‌کرد... تاملاتفلسفیوروحوقاد،اوراازوسعتنظریبرخوردارساختهبودکهموقعیت‌هایظاهریوموقتیراوقعینمی‌نهادوازاینروزیانیازسویاومتوجهکسینمی‌شد.»

 

فروغیوزبانفارسی

افزونبرتصحیحنبشته‌هایکهنادبپارسی،فروغیکتبزیادیرادررشته‌هایمختلفعلومانسانیبهپارسیبرگرداندودراینراهبسیاریازواژگانپایهاینعلومراخودبراینخستینباردرزبانپارسیساختوبرایآن‌هابرابرهایشایسته‌اییافت. دکترموسیغنینژاددربارهبرگرداندوکتاب «اصولعلمثروتمللیعنیاکونومیپلیتیک»و «حقوقاساسییعنیآدابمشروطیتدول»می‌نویسد: «تسلطمترجمونگارندهبهموضوعاتمطرحشدهدرایندواثرومعادل‌یابی‌هایکاملاًبهجاوظریفبرایاصطلاحاتعلمیکهاغلببرایاولینباربهفارسیبرگرداندهشده،نشان‌دهندهفرهیختگی،وسعتمعلوماتودقتنظرویاست.»

 

سال‌هابعدازاینواژهگزینی‌ها،فروغیفرهنگستانایرانراتاسیسکردوریاستآنرانیزبرعهدهداشت. داریوشآشوریمعتقداست: «برپاییِفرهنگستانِزبانِفارسیدرایندورانیکیازکارهایبزرگیبودکهفروغیسرپرستیکردوبرآنریاستداشت. فروغیادیبوزباندانبرجسته‌اینیزبودوذوقوهنرنویسندگیداشتوایده‌هایروشنیدربارهضرورتِنوسازیزبانفارسیوراهوروشِآن. یکی-دونسلِپیشازفروغیاگرچهضرورتِساده‌سازیزبانِنوشتاررادریافتهبودند،اماهنوزنتوانستهبودندبرایِغنی‌سازیِواژگانیِاینزباندرجهتِپذیرشِمفهوم‌هایعلمیوآنچهمربوطبهدستاوردهاوشیوهزندگانیِمدرناست،کارِنمایانیبکنند. فروغیوکسانیدیگرازهم‌نسل‌هایِاودراینجهتگام‌هایبلندتریبرداشتند. والبته،فروغیباکارِماندگاریکهدرجهتِبرگرداندنِفلسفهاروپاییبهزبانِفارسیکرد،زمینهیکدگرگونیِسبکیرادراینزمینهفراهمکردکهبسیاراثرگذاربودونسل‌هایبعدیازروشاوبهره‌مندشدند.»

 

پسازکناره‌گیریازریاستفرهنگستان،ودرزمانیکهاحساسکردفرهنگستانبهبیراهمی‌رود،فروغیپیاممنبهفرهنگستانرانگاشت. «فروغیازجملهنخستینکسانِانگشت‌شماریاستکهمشکلِزبانِنوشتاریِفارسیرادربرخوردبادنیایِمدرنوخواسته‌هایِزبانیِآنفهمیدوبادیدِروشندرپیِچاره‌اندیشیبرایِآنبود. دراینبارهبایدبهرساله‌ایبانامِپیامِمنبهفرهنگستان،بهقلمِوی،نگاهکرد... می‌توانگفتکه،بخشِعمده‌یِکاریکهنسلِمابرایِپرورشوگسترشِزبانِفارسیبرایِترجمه‌یِمتن‌هایِعلومِانسانیکرده،کمابیش،درهمانراستایِکارورهنمودِفروغیست... فروغی،ازسویی،کورمالنمی‌رفتوبرایِکارِپیشاهنگانهزبانیِخودنظریّهپرداخته‌ایداشت. درنتیجه،هشیاربودکهچهمی‌خواهدوچهمی‌کند. ازسویِدیگر،مایهذوقیِپروردهودانشِادبیِاستادانهنیزبرایِکارِخودداشت.»

 

فروغیدرآذر ۱۳۱۵ دررسالهپیاممنبهفرهنگستانازاحساسخودبهزبانفارسیمی‌گویدومی‌نویسدکهمنبهزبانفارسیدل‌بستگیتمامدارم،زیراگذشتهازآنکهزبانخودماستوادایمرادخویشرابهاینزبانمی‌کنم،ازلطایفآثارآنخوشی‌هایفراواندیده‌ام. نظردارمبهاین‌کهزبانآینهفرهنگقوماستوفرهنگمایهارجمندیویکیازعواملنیرومندیملیتاست. هرقومیکهفرهنگیشایستهاعتناوتوجهداشتهباشدزندهوجاویداناستواگرنداشتهباشدنهسزاوارزندگانیوبقاستونهمی‌تواندباقیبماند. اومی‌گوید،اینعشقبهزبانفارسیتاآنحدحادوبیمارگونهنبایدباشدکهموجباتمخدوشکردنزبانفارسیرافراهمآورددراینباره،روایتیازدکتررعدیآذرخشیوجودداردبهاینمضمونکهدرسال ۱۳۱۴ دریکیازجلساتفرهنگستان،یکیازحضارپافشاریکردکهیکواژهنامانوساوستاییبهجاییکواژهزبانعربیپذیرفتهشود. درآنجلسهاستادعبدالعظیمقریبنیزباحذفاینواژهعربیمخالفتکردودوعضوافراطیهممی‌گفتندکهشماحقنداریدبهزباناوستاییکهزباننیاکانماستاهانتکنیدوآنرامردهبخوانید. فروغیرشتهسخنرابهدستمی‌گیردوبامتانتازتمامحضارمی‌پرسدکهآیاپدرممحمدحسینفروغیرامی‌شناسید. همهاعضایفرهنگستانجوابمثبتدادندوهرکدامشرحیدربارهمحمدحسینفروغیبیانکردند. آنگاهفروغیگفت:«آقایانبهشهادتهمهشماپدرمنمردیدانشمندوارجمندبودومنبهفرزندیاومفتخرم. بااینوصفاگربهمنبگوییدکهپدرتمردهاستمنحقندارمازشمارنجشحاصلکنمزیرامسلماستکهپدرممردهاست. زباناوستاییهمدرستاستکهزباننیاکانمابودهاستولیچهمی‌توانکردکهآنهممردهومتروکشدوانصافنیستمابهکسیکهاینحقیقتواضحرااعلاممی‌کندبتازیمودروطنپرستیاوتردیدرواداریم.» اینبیانشیواجلسهرابهحالعادیدرآوردومحیطیآرامودورازهیاهوبرآنحاکمشد.

 

فروغیازهمیندیدگاهمخالفدگرگونیدبیرهفارسیبود. ویچنینمی‌اندیشیدکه «تغییردادنخطفارسیکارصحیحینیست. بهترآناستکهگذاشتناِعرابکم‌کممعمولشودوچونچاپحروفعن‌قریبشایعخواهدشد،کتبچاپحروفرامعربچاپکنندواعرابراباحروفملازمنمایند.»

 

فروغیدربارهشعرفارسینگاهیپیشرودارد: «حالوطبیعتدرینموارد (سرودنشعر) مقدمبرقانوناستوگاهیاختیارازدستخارجمی‌شود.»اوبهنقلازپدرشدربارهنیازبهدگرگونیدرشعرونثرفارسیمی‌نویسد: «دراینعصرسبکشعروانشابایدتغییرکندوقدریهماهلاینکاربایدبهادبیاتفرنگینظرکنند.»

 

اندیشهونظرات

دکترموسیغنینژاداستاداقتصادوروشنفکرلیبرالمعتقداست:

 

نسل‌هایمتعددیازروشنفکرانایرانی،بهویژهآنهاکهبهزبانخارجیتسلطنداشتند،آشناییبااندیشه‌هایفلسفیغربیراباخواندنکتابمعروففروغیدراینخصوصیعنی «سیرحکمتدراروپا»آغازکرده‌اند. اینکتابهنوزهم،پسازگذشتبیشازهفتادسالازتالیفآن،خواندنیوپرباراست. فروغیمبدعاندیشه‌هایجدیدینیستوهیچ‌گاهچنینادعایینداشتهاست،امااورامی‌توانیکیازتواناترینایرانیاندردرکاندیشه‌هایمدرنغربیوانتقالدرستوبدوناعوجاجآنهابهزبانفارسیدانست. نهتنها «سیرحکمتدراروپا»بلکهدوکتاباولیهوییعنی «اصولعلمثروتملل»و «حقوقاساسی»شاهدیبراینمدعااست.

 

به‌واقع،عمدهاندیشه‌هایفروغیراازلابه‌لایهمینترجمه‌هامی‌تواندریافت؛به‌واسطههمینترجمههاستکه «فروغیرااندیشمندیلیبرال،ملی‌گرا،ومحافظه‌کاریامیانه‌روخوانده‌اند. ویراازبنیان‌گذارانلیبرالیسمدرایرانمی‌دانند.»فروغیسیاستمداریلیبرالبودچراکهآزادیرادرمعنایلیبرالیستیآندرکمی‌کردوازسویدیگراوسیاستمداریمحافظه‌کارنیزبودچراکهتلقی‌اشازمفهومترقی،خصلتیغیررادیکالداشتوهمازاین‌رو،کنارنهادننهادهایسنتیراشرطپیشرفتنمی‌دانست.

 

رامینجهانبگلومعتقداست:

 

برایتوجیهوتوضیحدیدگاه‌هایلیبرالیاش،فروغیاشکالگوناگونآزادیازقبیلآزادیاندیشه (اختیارعقاید)،آزادیانتشارات (اختیارطبع)،آزادیمالکیت (اختیارمال) وآزادیاجتماعات (اختیارتشکلانجمن) رابهتفصیلوتشریحبیانمی‌کند. دررابطهبا «برابری»،فروغیآنرا «مساواتدرمقابلقانون»، «مساواتدرمقابلمحاکمعدلیه»و «مساواتدر [پرداخت] مالیات»تعریفمی‌کند. مفهوماساسیومرکزیدیگریکهدراندیشهلیبرالیفروغیوجوددارد، «وظیفه»است. ازنظرفروغی،حقوقفردیبدونتکالیففردیوهیچقانونیبدونپیرویازقانونوجودندارد. دریکسخنرانیمعروفدررادیوملیایرانپسازانتخاباتمجلسچهاردهم،فروغیباصراحتبردیدگاهخودمبنیبرحکومتقانونتاکیدمیکند. هرچندکهمفاهیموایده‌هایبیانشدهدرکتابفروغیاصالتاًازآناونیست،اماقطعاًتفسیرهمدلانهوبیغلوغشیازاندیشه‌هایروشنگرانفرانسویاستکهفروغیازآنهابهعنوانبنیانگذارانلیبرالیسممدرنناممی‌برد. بنابراین،نیازیبهگفتننداردکهفروغیازنخستینروشنفکرانودولتمردانایرانیبودکهاینایده‌هارادرروندینظاممندبهکاربست. بههمیندلیلاستکهمی‌توانگفتتاثیرفروغیدرپیدایشوتکوینمیراثلیبرالیایرانیجایگاهخاصیدارد.

 

 

رامینجهانبگلومی‌افزاید:

 

براساسدیدگاهفروغی،برایرواجروشنگریدرایران،همآییدوشرطلازماست. نهتنهاضروریاستکهنیروهایاعمالاجباردرجامعهبایستیدرشکلنهادهامرسومشوند،بلکههمچنینلازماستکهنوعدیگریازنهادهاتااصلاحوبهبود،اقدامبهسرپرستینهادهاینوعپیشینکنند. بهعلاوه،اینوضعیت،شرطکافیبرایبرقراریوحفظتعادلدرجامعهسیاسیرامهیاساختهوبدینسانزمینهرابرایشکوفاییآرمان‌هایروشنگریآمادهمی‌کند. آنچهازنوشته‌هایفروغیبرمی‌آید،باوریخالصبهایدهترقیومجادله‌ایبرسرتفکیکقواوحقوقمردمانتحتیکنظاملیبرالیاست. پیشوبیشازهرچیزدراندیشهفروغی،ایدهضرورتترقیموجمی‌زندواینواقعیتکهپیشرفتدرغرب،اساساًبهاعتباریکبازسازیلیبرالیدرحوزه‌هایاجتماعی،اقتصادیوسیاسیبودهاست. رازاینبازسازی _ کهبهگمانفروغیعاملاصلیپیشرفت‌هاوموفقیت‌هایعلمیوفناورانهتمدنغربیاست _ درایجادسیستمیبرایمدیریتتمامزمینه‌هایمبتنیبرفرایندتکاملینهفتهاست.

 

رامینجهانبگلوبراینگماناستکهفروغی،بااعتقادبهاصولروشنگریدرفرانسهوبهویژهباشناختیکهازآرایمونتسکیوداشت،براصلانفصالقوایحکومتیتاکیدمی‌ورزید. درکتابیکهباعنوانحقوقاساسی (یعنی) آدابمشروطیتمللدرسال ۱۹۰۷ درتهرانمنتشرکرداینموضوعبارزاست. فروغیدراینکتابحاکمیتراتنهاازآنتمامیآحادمردممیداند:

 

سابقبراینمردمتصورمی‌کردندکهیکنفریاجماعتبایدصاحباختیارمطلقعمومناسباشدوامورایشانراهرطورمی‌خواهدومصلحتمیداندادارهکندومردمحقندارنددرادارهامورخودشانمداخلهوچونوچرانمایند. حتیدربعضیممالکسلاطینمدعیبودندکهمنجانباللههستندوبهاینواسطهامرایشانامرالهیوواجبالاطاعهاست... اماحالامتجاوزازصدسالاستکهحکماودانشمندانبلکهاکثرعوامازاینرایبرگشتهومعتقدشده‌اندکههیچوقتیکنفریایکجماعتحقنداردصاحباختیاریکقومویکملتبشودوصاحباختیارملتبایدخودملتباشدوامورخویشراادارهکند.

 

فروغیدرهمینکتابدربارهنقشحکومتمی‌نویسد:

 

وظیفهٔدولتایناستکهحافظحقوقافرادناس،یعنینگهبانعدلباشد. دولتازعهدهٔانجاموظیفهٔخودبرنمی‌آیدمگراینکهبهموجبقانونعملکند. وجودقانونمتحققنمی‌شودمگربهدوامر: اولوضعقانونودوماجرایآن. پسدولتدارایدونوعاختیارمی‌باشد: یکیاختیاروضعقانونودیگراختیاراجرایقانون. هرگاهاختیاروضعقانونواختیاراجرایآندردستشخصواحدویاهیئتواحدباشد،کاردولتبهاستبدادمی‌کشد... براینپایهدولتتنهازمانیقانونیاستکهاینقوهآنازهمجداودردستدوگروهمستقلوجداباشد.

 

فروغیمعتقداستکه «حقوقعمومیملتمجموعاًتحتدوعنواندرمی‌آید،اولآزادی،دویم،مساوات.» آزادیعبارتاستازاختیارانجامهرکاریبااینشرطکه «اجرایحقیکنفرمضرومنافیاجرایحقدیگرینبایدبشود»یعنیحدآزادییکشخص «قیودیاستکهبهجهتآزادبودنسایرمردملازماست.» وفروغیمصداق‌هایآزادیرااز «اختیارنفسومال»تا «اختیاراجتماعوتشکیلانجمنی»نامبردهاست... فروغیدرتصریحاینمفهوم [مساوات] می‌نویسد، «مساواتحقوقغیرازمساواتاحوالاستوایننوعمساواتصورتگرفتنینیستزیراکهمردمبالفطرهوبالطبیعهازحیثقوهوتواناییوقابلیتواخلاقوخیالاتتفاوتدارندوایناختلافاتناچارمنجربهاختلافاحوالمی‌شود.» ازنظرفروغیمصداق‌هایمساواتحقوقیعبارت‌انداز: «مساواتدرمقابلقانون»، «مساواتدرمقابلمحاکمعدلیه»بهاینمعناکهدادگاه‌هایخاصنباشد، «مساواتدرمشاغلومناصب»یعنیهیچشغلیمخصوصطایفهیاطبقهخاصینباشدو «مساواتدرمالیات»یعنیهیچکسبی‌جهتمعافنشودوهرکسبهنسبتقوهواستطاعتخودمالیاتبدهد. یعنیفروغیدرتفسیرمفهوم «برابری»،ازآموزهسوسیالیستیوآنزمانمسلطِبرابریاجتماعیـاقتصادیدفاعنمی‌کندوصرفاًمفهومبرابریحقوقیعنی «مساواتدرمقابلقانون»وشقوقگوناگونآنرامطرحمی‌کند.

 

فروغیدربارهمساواتوعدالتمی‌نویسد:

 

عدالتایجابمی‌کندکهمیاناعضایجامعهتساویحقوقبرقرارباشدوهمهبتوانندبهیکسانازهیئتاجتماعیهبهرهبرند. ترتیبآزادیبهعلتاینکههمموجبترقیکلجامعهونیزبرقراریتساویحقوقمی‌گردد. لذامبنیبرعدالتاست. درچنینوضعیچونهرفردیمختاراعمالخویشاستوهیچقانونمنعوانحصاریدرکارنیست،هرکسحقدارددرهمهچیزادعاداشتهباشدوپیشرفتادعایاوفقطبهلیاقتوکفایتوهمراهیبختواتفاقبستگیدارد. اماعده‌ایایناستدلالرانمی‌پذیرندومی‌گویندچونهمیشهبختواتفاقباکفایتولیاقتهمراهنیستبنابراینتماممردمباوجودداشتنمساواتحقوقی،درتمتعوبهرهبردنیکساننیستندپسدولتبایددرامورتولیدوتوزیعثروتدخالتکندوبرابریمیانمردمرابرقرارسازد. نویسندهمعتقداستکهباچنینکاریعدالتاستقرارنخواهدیافت،زیراکه،بالضرورهبرایاجرایاینترتیببایدازبعضیگرفته،بهبعضیدیگردادواینعدالتومساواتنیستکهاشخاصقابلرابهکاروادارندوحاصلزحمتایشانرابهاشخاصناقابلبدهند.

 

فروغیآزادی‌خواهومنتقددولت‌گراییاست:

 

دخالتدولتجایزنیستوبایدبهمردمآزادیمطلقدادتاامورخودراادارهکنند. درامورثروتی (اقتصادی)،اختیارافرادحقیقتاًبراقدامدولتمزیتکلیداردوبایدمردمبهآزادی،ثروتراتولیدکنندوتوزیعنمایندوبهدورانبیندازندوبهمصرفبرسانندواگردولتبخواهددراینبابمداخلهکندوبعضیراترغیبنمایدوازبرخیطرفداریکند،سنگراهمردممی‌شودوممکناستمرتکبظلموتعدیشود،چه،مساعدتباجماعتی،ظلمدرحقجماعتدیگراست.

 

درواقع،مطابقبادانشوفهمیعمیقازاقتصاد،درکتاباصولعلمثروتمللیعنیاکونومیپلتیکنگاشتهاست: «علمثروتقطعداردکهتوسلبهدولتبیجاوحرکتقهقرااستونبایدازدولتمتوقعبودکهمتکفلومتقلدتمامامورمردمباشدبلکهراهترقیایناستکهمردماجتماع‌هایآزادتشکیلدهندوامورخودرابدانوسیلهگذرانند.»

 

فروغیدرنقدیصریحبرسوسیالیسممی‌نویسد:

 

جماعتیمی‌گوینددولتبایدتمامقوایصنعتیرابهدستخودبگیرد،یعنیمتصدیکلشودوحالآنکه،قطعنظرازظلموجوریکهناچاردولتدراینصورتبالنسبهبهاشخاصدرتعیینشغلومحلکارایشانخواهدکرد،چطورمی‌تواندازعهدهاینامربرآید،چهبایداطلاعکاملازمقتضیاتثروتیمحلداشتهباشدوحالآنکهاینمقتضیاتمتصلدرتغییراست. نیزبایدسلیقهوذوقواستعدادوکفایتهرکسرابه‌خوبیبداندودراینباباشتباهنکندوچنینچیزیممکننیست.

 

ویسپسنقدخودرااینگونهادامهمی‌دهد:

 

اگرانسان‌هادرامورثروتیآزادیداشتهباشندبرحسبصرفهشخصیومسوولیتیکهدرکارخوددارندموجبپیشرفتامورخواهندشد. امادرصورتیکهایناموربهدولتواگذارشودبهعلتبی‌تفاوتیوتعللوتانیموجوددردستگاهدولتی،پیشرفتیدرکارهاصورتنخواهدگرفت. بعضیدیگرازافراد،دخالتمحدوددولترابهمنظوررفعبرخیبی‌عدالتی‌هاتوصیهمی‌کنند. اینعقیدههمباطلاستوبایدمردمدرامورصنعتیآزادیمطلقداشتهباشنداگرچهبعضیخبطوخطاهاهمبکنند. خبطوخطاهایمردمبامحسناتیهمهمراهاستوازتحملآنهاگریزینیست،امادولتاگرمداخلهکندمشکلاتبی‌حدمی‌شودوضررهایفاحشبهصنایعواردمی‌آوردوعلاوهبراینهادرهمتمردمبرایکارکردنرخوتایجادمی‌نمایدوموجبمی‌شودمردمدستودلشاندرپیکارنرود.

 

فروغیاندیشمندانهآزادیرادربستراجرایقانونیبرابرحقوقمیدید:

 

ازرنجومحنتیکهدرظرفسیچهلسالگذشتهبهشمارسیدهاستامیدوارمتجربهآموختهوعبرتگرفتهومتوجهشدهباشیدکهقدرنعمتآزادیراچگونهبایددانستومعنیآزادیرادریافتهباشید. دراینصورتمی‌دانیدکهمعنیآزادیایننیستکهمردمخودسرباشندوهرکسهرچهمی‌خواهدبکند،درعینآزادیقیودوحدودلازماست،اگرحدودیدرکارنباشدوهمهخودسرباشندهیچکسآزادنخواهدبودوهرکسازدیگرانقوی‌ترباشدآنانرااسیروبندهخودخواهدکرد. قیودوحدودیکهبرایخودسریهستهماناستکهقانونمی‌نامندپسمردموقتیآزادخواهندبودکهقانوندرکارباشدوهرکسحدوداختیاراتخودرابداندوازآنتجاوزنکند. پسکشوریکهقانونینداردیاقانوندرآنمجریومحترمنیستمردمشآزادنخواهندبودوآسودهزیستنخواهندکرد... هرکسبهقانونبی‌اعتناییکندوتخلفازآنراروابدارددشمنآزادیاستیعنیدشمنآسایشملتاست... شماملتایرانبهموجبقانوناساسیکهتقریباًسیوپنجسالپیشمقررشدهاستدارایحکومتملیپادشاهیهستیدامااگردرستتوجهکنیدتصدیقخواهیدکردکهدرمدتاینسیوپنجسالکمتروقتیبودهاستکهازنعمتآزادیحقیقییعنیمجریومحترمبودنقانونبرخورداربودهباشیدوچندینمرتبهحکومتملییعنیاساسمشروطیتشمامختلشدهاست. آیافکرکرده‌ایدکهعلتآنچیست؟منبرایشماتوضیحمی‌کنمعلتاصلیاینبودهاستکهقدرایننعمترابهدرستینمی‌دانستیدوبهوظایفآنقیامنمی‌کردیدوبسیاریازروینادانیوجماعتیازرویغرضوهواینفسازشرایطیکهدرحکومتملیبایدملحوظشودتخلفمی‌کردند.

 

ملیگراییفروغیکورکورانهنیست:

 

گرمهرمننسبتبهوطنتنهاازآنسببباشدکهخودازآنمرزوبومهستموبخواهماینعنوانراوسیلهٔمغایرتخویشوبیگانهقراردادهوازاختلافونفاقبینمردمبرایخوداستفادهکنم،اینوطنپرستینیست،خودپرستیاستومانندتعصبدینیآنجماعتازاربابادیانکهاختلافدینومذهبونفاقبینمردمراوسیلهٔمنافعواعتباراتشخصیوفرقه‌ایقرارمی‌دادند،مذموماستوبایدمردودباشد... ولیکنیکوطنپرستیبیغرضانههمهستکههرفردیچونپروردهٔآبوخاکیاستبهواسطهٔنعمت‌هاوبهرهمندی‌هاییکهازوطنوابنایوطندریافتکردهنسبتبهآن‌هادرخودحقشناسیاحساسمی‌کند،چنانکهفرزندنسبتبهپدرومادرمهرورزد. اینحبوطنپسندیدهاستبلکههرفردیبهآنمکلفباشد،مگراین‌کهمی‌توانمتذکرشدکهاینوطن‌پرستیباهمهٔنوعبشرمنافاتنداردوانسانهمچنانکهدردرجهٔاولرهینمنتپدرومادرودردرجهٔدوممدیونابنایوطناست،دردرجهٔسومذمه‌اشمشغولهمهٔنوعبشرمی‌باشدوهمهرابایددوستبداردوخیروسعادتهمهرابخواهدکهخیروسعادتخوداووقوماوهمدرآناست. بهعبارتآخری،اینقسموطن‌پرستیجزوتعاونوهمبستگیکلنوعبشراست. ازاینگذشتهیکمنشاءومأخذدیگرنیزبرایوطن‌پرستیهستکهدرنظرمنازمنشاءسابق‌الذکرهممحکم‌ترومعقول‌ترمی‌باشدوآنوطن‌پرستیکسیاستکهوطنوابناءوطنخودرالایقمهروقابلمحبتمی‌داند،ازجهتقدرومنزلتیکهدرواقعدارند. ماننددوستیکسینسبتبهشخصدیگرنهازجهتخویشوقرابتیامهربانیوملاطفتیکهبینآن‌هابوده،بلکهبهسببمنزلتیکهبهواسطهٔقدروقیمتواقعیدرنظریکدیگرحاصلنموده‌اند. بهعقیدهٔمنبه‌ویژهایننوعمحبتاستکهبهقولمعروفبنایآنخالیازخللاست.

 

فروغیتاکیدظریفیبرشرافتآحادمردمدریکحکومتملیدارد:

 

رویهمرفتهوظیفهجمیعطبقاتملتایناستکهگفتاروکردارخودرابااصولشرافتوآبرومندیتطبیقکنندکهچنانکهیکیازحکمایاروپاگفتهاستاگربنیادحکومتاستبدادیبرترسوبیماستبنیادحکومتملیبرشرافتافرادملتاستومخصوصااگرمتصدیانامورعامهشرافترادراعمالخودنصب‌العینخویشنسازندکارحکومتملیپیشرفتنمی‌کند.

 

اوضمنافتخاربهتاریخوفرهنگوتمدنگذشتهمردمایرانبهجدمعتقداستکهممالکمشرقزمینپیشازهربهانه‌گیریبایدبهبازسازیخودشانبپردازند:

 

تمامبهانهفرنگی‌هادردستدرازیبهممالکماایناستکهشماازعهدهبه‌کاربردننعمت‌هایطبیعیبرنمی‌آییدوآنراحراممی‌کنید. پسمابایداینکارراصحیحبکنیم. پساگرخودمشرقزمینی‌هااینکاررابکنند،فرنگی‌هاچهحقفضولیدارند.

 

دربارهروابطخارجیایرانمعتقداست:

 

... حاصلاینکهحرفهماناستکههمیشهمی‌گفتم،ایراننهدولتداردونهملت. جماعتیکهقدرتدارندوکاریازدست‌شانساختهاستمصلحتخودشانرادراینترتیبحالیهمی‌پندارند. باقیهمکهخوابند…اگرایرانملتیداشتوافکاریبود،اوضاعخارجیازامروزبهترمتصورنمی‌شد. باهمهقدرتیکهانگلیسداردوامروزیکه‌مردمیدانسیاستاستباایرانهیچکارنمی‌تواندبکند…فقطکاریکهانگلیسمی‌تواندبکندهمیناستکهخودماایرانی‌هارابهجانهمانداختهپوستیک‌دیگررابکنیم…البتهمنمی‌گویمباانگلیسنبایدعداوتبورزند. برعکسعقیدهمنایناستکهنهایتجدرابایدداشتهباشیمباانگلیسدوستباشیم…امااینمستلزمآننیستکهایراندرمقابلانگلیسکالمیتبینیدیالغسالباشد. مناینفقرهراکتباًوشفاهاًبهانگلیسی‌هاگفته‌امومی‌گویم [آن‌هاهم] تصدیقمی‌کنند. اماچهفایده،یکدستبی‌صداست. ملتایرانبایدصداداشتهباشد. ایرانبایدملتداشتهباشد…

اوهمچنیندرقامتیکلیبرالکلاسیک،ضدجنگنیزظاهرمی‌شودودریکیازنامه‌هایشمی‌نویسد:

منمیدانمکهصلحهممانندجنگفداکاریلازمدارد. اماتفاوتمیانمللیکهبرایصلحفداکاریمی‌کنندوآنهاییکهبرایجنگ،ایناستکههرقومیکهعلمدارصلحمی‌شود،حصولمقصودشاحتمالیاست. اماآنقومکهمبادرتبهتجهیزسلاحمی‌نماید،منتهیشدنکارشبهجنگحتمیاست،زیراشمشیرزنعاقبتبهشمشیرهلاکمی‌شود.

همچنینفروغیدرکنفرانسژنوبابردهفروشیوتجارتتریاکمخالفتجدیبهعملآوردهاست.

 

مخالفان

 

یکیازمخالفینفروغی،عباساسکندریمدیرروزنامهسیاستارگاننمایندگاناقلیتدورهپنجممجلسبودکهبامدرسنیزهمکاریداشت. ازمخالفیندیگرفروغی،محمدمصدقنمایندهمجلسدردورهششمقانونگذاریبود.مصدقبههمراهیفراکسیوناقلیتکهآیت‌اللهمدرسنیزعضوآنبود. درهنگاممعرفیکابینهحسنمستوفیدرشهریور ۱۳۰۵ مطالبیدرمخالفتبادووزیرپیشنهادیدولت،حسنوثوقومحمدعلیفروغی،ابرازمی‌دارد.

 

مجیدتفرشی،پژوهشگروتاریخ‌شناسدربارهاختلاففروغیبامصدقومدرسمی‌گوید:

 

دردوره‌هایپایانیحکومتقاجارواوایلدورهپهلوییعنیدوره‌هایپنجموششممجلس،نبردیبینجناحفروغیکهجزوموافقانکودتاوتغییرحکومتازقاجاربهپهلویبودندوکسانیکهمخالفاینجریانبودندمثلمدرسومصدقوجودداشتکهدراینجنگبیشترینحملهبهفروغیبودکهدرمجلسششماینحملاتبهاوجرسید؛البتهاینبهمعنیایننیستکههمیشهایندوبه‌طورمدامدرحالجدالبودند. بلکهدورانیهمبودهاستکهایندوهمزیستیفکریوسیاسیهمداشته‌اند. امادرخصوصمناقشهمصدقوفروغیدرخصوصکاپیتولاسیونهمتجربهنشاندادکهفروغیهممیلیبهکاپیتولاسیوننداشت. چنانچهطیسال‌هایبعدازایندعواومناقشه،فروغینیزکاپیتولاسیونراملغیکرد.

 

موافقان

 

استادملک‌الشعرابهار،استادمجتبیمینوی،علامهقزوینی،میرزاابوالحسنجلوه،میرزاطاهرتنکابنی،استادجلالهمایی،حسینسمیعی،حبیبیغمایی،میرزاعبدالعظیمقریب،داریوشآشوری،موسیغنی‌نژادوصدهادانشمنددیگرخدماتفرهنگیفروغیراستوده‌اند.

 

علی‌اکبرسیاسیشخصیتفروغیرامانندیکتابلوینقاشیگرانبهامی‌داند. برایاینکهبهتربهزیباییآنپیببریمبایدچندقدمبهعقببرویم. ویازفنونادببهرهکافیوحظیوافرداشت. نویسندهومنشیکم‌نظیریبود. سخن‌سنج،سخن‌شناس،خطیب،ادیب،مورخودانشمندبود.

 

علی‌اصغرحقداردرپیشگفتارکتابآدابمشروطیتدولاشارهمی‌کندکه «فروغییکیازنادرترینروشنفکرانبابصیرتایرانیبودکهحلقهارتباطمیانگفتمانفرهنگیوکنشسیاسیرادرخودبوجودآورد.»

 

اقداماتمهم

 

نگارش (و/یاترجمه) برخیازنخستینکتاب‌هایعلمیبهزبانفارسی

نخستینکتابعلماقتصاددرایران (اصولعلمثروتمللیعنیاکونومیپلتیک)

نخستینکتابحقوقاساسیدرایران (حقوقاساسی (یعنی) آدابمشروطیتدول)

نخستینکتابتاریخمللدرایران (تاریخمللقدیمهمشرق)

نگارشبرخیکتبومقالاتتأثیرگذاردیگرنظیرسیرحکمتدراروپا،پیاممنبهفرهنگستانو...

انتشارروزنامهتربیت،نخستینروزنامهغیردولتی (آزاد) ایران،زیرنظرپدرشمحمدحسینفروغی

ریاستشورایعالیانتشاراتوتبلیغات

تأسیسفرهنگستانایران

ریاستبرفرهنگستانایران

ابداعبسیاریازواژگانپایهعلمیوفلسفیومعادل‌یابیبرایآن‌هادرزبانفارسی

اقداماتیدرجهتنگهداریآثارملی،باستانیوفرهنگیایران

تشکیلانجمنآثارملی

برگزاریجشنهزارهفردوسیوابن‌سینا

تلاشدرجهتساخت،تجدیدساختمانویاتعمیرآرامگاهفردوسیوابن‌سینا،حافظ،سعدی،نادرشاه،خیام،عطار

تصحیحبرخیازمهم‌ترینمتونفارسی،دیوانحافظ،رباعیاتخیام،کلیاتسعدیو....

تدریسوتربیتبسیاریازبزرگانایران

تدریسدردرمدرسهادب،علمیه،دارالفنون،تدریسوریاستبرمدرسهعلومسیاسی

معلمخصوصیاحمدشاه

پایه‌گذاریدبیرخانهمجلسشورایملیبهپیشنهادریاستمجلساول

اجرایقانوناصولمحاکماتحقوقیمصوبهمجلسودرنتیجهآنایجادعدلیهجدید

طرحقوانینیکهاساسکاردادگستریمی‌شود،باهمکاریسیدنصراللهتقوی،سیدمحمدفاطمی،شمس‌العلماقریبگرکانیومیرزاطاهرتنکابنی

انحلالوزارتفوائدعامهوتجارتوتشکیلدووزارت‌خانهجدیدبهجایآن،وزارتاقتصادملیووزارتطرقوشوارع.

همکاریدرتاسیسدانشگاهتهران

سمت‌هایسیاسیملیوبین‌المللی

نمایندگیمردمتهراندرمجلسشورایملی (۲ دوره)،رئیسدورهدومونائبرئیسدورهسوممجلسشورایملی

نخستوزیر (۴ دوره) وکفیلرئیس‌الوزرادرحکومتموقترضاخان

وزیرمالیه (۴ دوره)،وزیرعدلیهیاسرپرستیوزارتعدلیه (۳ دوره)،وزیرخارجهیاسرپرستیوزارتخارجه (۵ دوره)،وزیرجنگ (۴ دوره)،سرپرستیوزارتاقتصادملی (۱ دوره)،وزیردربار (۱ دوره)

ریاستدیوانعالیتمیز (دیوانعالیکشور)

تدارکتشکیلمجلسمؤسسانواصلاحچنداصلمتممقانوناساسیبرایانتقالحکومتازقاجاربهپهلوی

سفیرکبیرایراندرترکیه

ریاستهیئتنمایندگیایراندرجامعهمللوریاستجامعهملل

مذاکره‌کنندهبامتفقیندرزماناشغالایراندرجنگجهانیدوم

کتاب‌شناسی

 

دورهمختصرازعلمفیزیک

اصولعلمثروتمللیعنیاکونومیپلتیک

حقوقاساسی (یعنی) آدابمشروطیتدول

تاریخمختصرایران

تاریخایرانقدیم

تاریخساسانیان

تاریخمللقدیمهمشرق (ترجمه)

تاریخمختصردولتقدیمروم

حکمتسقراطوافلاطون

اندیشه‌هایدورودراز

سیرحکمتدراروپا

خلاصهگفتاردرروشبهکاربردنعقل

پیامبهفرهنگستان

آئینسخنورییافنخطابه

فنسماعطبیعی

تاریخاسکندرکبیر

همچنینبرخیمتن‌هایفارسیراتصحیحومنتشرکرد:

 

کلیاتسعدی

زبدهدیوانحافظ

رباعیاتخیام

خلاصهشاهنامه

مواعظسعدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پوریا بصیری بازدید : 159 یکشنبه 27 دی 1394 نظرات (0)

مقدمه :

«زن در دو مرحله مظلوم بوده است، یکی در دوران جاهلیت، و اسلام منت گذاشت بر انسان و زن را از آن مظلومیتی که داشت بیرون کشید. مورد دیگر در ایران ما، زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق و شاه لاحق بود.با اسم این که زن را می خواهند آزاد کنند، ظلم ها کردند به زن، زن را از آن مقام شرافت و عزّت که داشت پایین کشیدند، زن را از آن مقام معنویت که داشت، شییء کردند و به اسم آزادی، ‘آزاد زنان’ و ‘آزاد مردان’ آزادی را از زن و مرد سلب کردند و زن ها را و جوانان ما را فاسد الاخلاق کردند….» (امام خمینی (ره) صحیفهنور، جلد ۶، ص ۱۸۷-۱۸۵ 

مقایسه نقش زنان قبل و بعد از ازدواج :

یکی از تمایزاتی که می توان میان وضعیت اجتماعی دوران پهلوی و پس از انقلاب در دوران حکومت اسلامی بررسی کرد، شرایط اجتماعی رنان است. بی شک پرداختن به مسأله زنان در ابعاد گوناگونی قابل بررسی است و ما سعی داریم در این گزارش به طور مختصر به تمایزات و تغییراتی که در این خصوص ایجاد شده است بپردازیم.

در ابتدا لازم است که به تفاوت نگاه میان محمد رضا پهلوی و امام خمینی (ره) در خصوص زنان و جایگاه آنها بپردازیم. چرا که نگاه رهبران به هر مقوله ای می تواند در آن زمینه جهت دهی کند:

نگاه محمدرضا پهلوی به زنان:

در خصوص گفته ها و یا نوشته های شاه سخنان زیادی وجود ندارد او در سخنرانی اش در روز زن (روز کشف حجاب زن) می گوید: «ما به سیاست خودمان ادامه می دهیم. سیاست حداکثر آزادی را همین طور ادامه می دهیم برای اینکه ارکان این مملکت براساس انقلاب شاه و ملت و رستاخیز ایران طوری قوی است که این مظاهر واپسین جان کندن این اتحاد نامقدس سرخ و سیاه نمی تواند درآن خللی ایجاد کند. …….)

و در جای دیگر در مصاحبه با یک خبرنگار می گوید: «عقل زنان به طور کلی ناقص تر از مردان است و البته استثنائاتی هم دارد.» او در ادامه در خصوص اینکه آیا شهبانو(فرح دیبا) می تواند پس از او به اداره امور مملک بپردازد یا نه پاسخ نمی دهد و در مواجهه با سؤال خبرنگار مبنی بر اینکه پس چرا او (فرح دیبا) را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده است نیز پاسخی نمی دهد.

اما رویکرد و نگاه محمدرضا پهلوی را می توان در خاطرات و اسنادی که از درباریان، خانواده و اطرافیانش منتشر شده است، دریافت. در زیر به شمار بسیار اندکی از خاطراتی که درخصوص فساد شاه منتشر شده است می پردازیم. ناگفته نماند که این خاطراتی که ذکر می شود صرفا برای روشن شدن نگرش محمدرضا پهلوی به زنان و دختران است و کسانی که می خواهند مدارک و اطلاعات بیشتری درباره فسادهای اخلاقی محمدرضا پهلوی، درباره و خانواده او کسب کنند، می توانند با یک جستجوی ابتدایی به انبوهی از این دست اطلاعات دسترسی پیدا کنند.

تاج الملوک، مادر محمدرضا ضمن بیان خاطراتش، از هوس بازیهای فرزندش دفاع کرده و ضمن تأیید وجود روابط میان شاه و طلا (یکی از معشوقه های محمدرضا) آورده است: « این حق پسرم بود که همسر و معشوقه را توأمان داشته باشد، اگر انسان شاه باشد و نتواند از پادشاهی خود لذت ببرد پس چه فرقی با یک رعیت ساده دارد.»

ملکه‌ مادر همچنین در خاطراتش می آورد: «خدا لعنت کند اسدالله علم را که بساط شیطنت برای محمدرضا درست می‌کرد و باعث تحلیل رفتن قوه‌ پسرم می‌شد»

فریده‌ دیبا مادر زن محمدرضا پهلوی: «علم از مشاوران جنسی محمدرضا بود.»

پروین غفاری (۱۶-۱۷ ساله) از معروف‌ترین معشوقه‌ی محمدرضا پس از پیروزی انقلاب اسلامی خاطرات خود را در کتابی به نام «تا سیاهی …» منتشر کرد. پروین غفاری در این کتاب می نویسد: «شاه جلافت را به حدی رسانده که چند بار از دیوار خانه ما بالا آمد» او دوره‌ محمدرضا پهلوی پس از طلاق از فوزیه را چنین ترسیم می‌کند: «در تهران آن روزگار شایع بود که برای شبهای تنهایی او دختران زیبایی را شکار کرده و به دربار می‌برند. حتی نام دختری ایتالیایی به نام “فرانچیسکا” در لیست معشوقه‌های شاه بود.»

غفاری همچنین در این کتاب می نویسد: «دست از هرزگی برنمی‌داشت و در تمام بزمهای شبانه با دریدگی به زنان و دختران چشم می‌دوخت و به بهانه‌های مختلف سعی می‌کرد با آنها تنها باشد و یا آنان را به رقص دعوت کند.»

یکی از روان شناسان فرانسوی که جزء پزشکان خانوادگی پهلوی بود در مورد علت گرایش شدید شاه به انحرافات جنسی می نویسد: «رضا شاه با روحیه قلدری و دیکتاتوری که داشت محمدرضا را در کودکی از خانواده دور کرد و توسط مربیان خشن فرانسوی و آلمانی در سوئیس بزرگ شد و مجموعه این وقایع در رفتار و آینده او اثر مخربی بر جای گذاشت او بعدها کوشید کمبود محبت نهادینه شده در جسم و جان خود را ضمن معاشرت های افراطی با زنان گوناگون جبران نماید.»

اسدالله علم نخست وزیر دربار، در یکی از یادداشت هایش می نویسد: «یک روز با شاه درباره دوستان مؤنث، گپ می‌زدیم. شاه از پیر شدن معشوقه‌ها صحبت می‌کرد و افزود: «با وجود همه اینها اگر این سرگرمی‌ها را هم نداشتیم به کلی داغان می‌شدیم.» من هم در تأیید شاه گفتم: «همه مردانی که مسئولیتهای خطیر به عهده دارند نیاز به نوعی سرگرمی دارند و به عقیده من مصاحبت جنس لطیف تنها چاره کارساز است.»

ارتشبد فردوست، دوست نزدیک شاه می نویسد: «علم محرم محمدرضا بود و سالها به عنوان وزیر دربار کنترل کامل محمدرضا را به دست داشت. او هرگاه محمدرضا می‌خواست برای او از خارج و یا داخل زن پیدا می‌کرد و با هزینه‌های گزاف ترتیب مجالس هم‌خوابگی محمدرضا را می‌داد.»

فردوست می‌گوید: «در مسافرت شاه به نیویورک، من دو نفر را به محمدرضا معرفی کردم، یکی گریس کلی بود که در آن زمان آرتیست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات کرد و محمدرضا به وی یک سری جواهر به ارزش حدود یک میلیون دلار داد. این زن بعداً همسر پرنس موناکو شد … نفر دوم یک دختر آمریکایی ۱۹ ساله بود که ملکه زیبایی جهان بود … چند بار با محمدرضا ملاقات کرد و به او نیز یک سری جواهر داد که حدود یک میلیون دلار ارزش داشت.»

علی شهبازی یکی از نیروهای گارد شاهنشاهی و سرتیم محافظ شاه در خاطرات خود، پرده از شبکه‌ای بر‌می‌دارد که برای فساد و زن‌بارگی شاه فعالیت می‌کردند. او معتقد است: «از وقتی که علم وزیر شد، در وزارت دربار تشکیلاتی ویژه برای سرگرمی شاه درست کرده بود» او درمورد وظیفه این تشکیلات می‌گوید: «کارشان این بود که خانم‌های شوهردار و دختران بخت برگشته و یا همسران و دختران کسانی را که می‌خواستند مقامی بگیرند، برای شاه بیاورند.»

نگرش امام خمینی (ره) نسبت به زنان:

در بعد جایگاه انسانی زنان: «زن انسان است، آن هم یک انسان بزرگ، زن مربى جامعه است، از دامن زن انسان­ها پیدا مى­شوند.»

«زن مربى جامعه است، از دامن زن انسان­ها پیدا مى­شوند، مرحله[ی] اولِ مرد و زن صحیح، از دامن است، مربى انسان­ها زن است، سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است، زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مى­کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد مى­کند، مبدأ همه سعادت­ها از دامن زن بلند مى­شود، زن مبدأ همه سعادت­ها باید باشد»

در بعد تاریخ اسلام: «تاریخ اسلام گواه احترامات بى حد رسول خداصلّی­الله­علیه­وآله به این مولود شریف (حضرت زهراسلام­الله­علیها) است، تا نشان دهد که زن، بزرگى ویژه­اى در جامعه دارد، که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست.»

در بعد خانواده: «دامن مادر بزرگ­ترین مدرسه­اى است که بچه در آن­جا تربیت مى­شود»

در بعد حقوق مادران: «حقوق بسیار مادرها را نمى­توان شمرد و نمى­توان به حق ادا کرد، یک شبِ مادر نسبت به فرزندش، از سال­ها عمر پدر متعهد ارزنده­تر است. تجسم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانى مادر، بارقه رحمت و عطوفت رب­العالمین است …، اینکه در حدیث آمده است که «بهشت زیر قدم­هاى مادران است» یک حقیقت است.»

در بعد تحصیل علم: «شماها در تحصیل کوشش کنید که براى فضایل اخلاقى، [بر] فضایل اعمالى مجهز شوید، شما براى آتیه مملکت ما جوانان نیرومند تربیت کنید.»

در بعد اجتماعی: «شما باید در همه صحنه­ها و میدان­ها آن قدرى که اسلام اجازه داده وارد باشید»

در بعد سیاسی: «همان طورى که مردها باید در امور سیاسى دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند، زن­ها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند.»

در بعد فرهنگی: «این فرهنگ را باید زنده کرد و شما خانم­ها همان طورى که آقایان مشغول هستند، همان طورى که مردها در جبهه علمى و فرهنگى مشغول هستند، شما هم باید مشغول باشید.»

ویژگی های جامعه زنان در دوران پهلوی

بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت آن جامعه را تشکیل می دهد و حیات و مرگ یک جامعه به حیات و مرگ فرهنگ آن جامعه وابسته است از نظر فرهنگی، فرهنگ کشور قبل از انقلاب بیشتر برگرفته و متأثر از فرهنگ منحط غرب بود، عرصه فرهنگی کشور صحنه تاخت و تاز بیگانگان بود و رژیم گذشته نیز به اشکال مختلف در گسترش و تسلط این فرهنگ مبتذل تلاش می نمود. حاکمان وقت نیز نه تنها به ارزش ها و سنت ها و معتقدات جامعه که عمیقا ریشه مذهبی داشت بی اعتنا بودند که به طرق مختلف سعی در از بین بردن ارزش های مسلط بر جامعه و جایگزینی آنها با فرهنگ بیگانه می نمودند.

از جمله اقداماتی که رژیم پهلوی در راستای تغییر فرهنگ اصیل کشور و غربی کردن آن انجام داد، سخن گفتن از آزادی بود. به طور قطع آزادی داشتن جنبه های مثبت و منفی دارد؛ اما براساس نگرش غربی، آزادی به مفهوم هرچه بالاتر بردن لذات دنیوی است. این لذت جویی می تواند از هر طریقی بدست آید و دیگر کاری به جوانب و حواشی لذت جویی در آزادی ندارد؛ درحالی که ممکن است لذت جویی یک انسان موجب انحطاط اخلاق و انسانیت شود و جایگاه انسان را از مرتبه والا به حضیض حیوانیت و بلکه پایین تر ببرد. متأسفانه باید گفت که رژیم پهلوی با دست اندازی به عبارت آزادی زن، عملا سیاست های خود را در راستای به ابتذال کشاندن زنان و تزلزل در بنیان خانواده‌ها پایه‌ریزی کرد و با اقداماتی که انجام داد شأن و جایگاه والای انسانی و معنوی زن را به پایین کشانید و از زنیّت زن و ویژگی های جسمانی او سوءاستفاده و زن را استثمار کرد. این اقدام آنها دقیقا همان اهدافی را داشت که جوامع غربی نیز در راستای همان اهداف آزادی زنان را در برهنگی می دانند. با برهنگی زنان و مشغول کردن زنان و مردان به هرزگی، جامعه نیز به فساد کشیده می شود و با فاسد شدن جامعه و پرداختن به لذایذ جنسی و مادی، دیگر قدرت تفکری بین مردم باقی نمی ماند؛ دیگر قدرت تشخیص حق از باطل از بین خواهد رفت؛ دیگر انسان به دنبال کمال و جاودانگی نخواهد بود و به این ترتیب چپاول دارایی های انسان از سوی مستکبرین آغاز می شود و ادامه می یابد و استثمار و استعمار انسان ها اوج می گیرد.

در این جا، معدودی از سیاست ها و اقداماتی که رژیم پهلوی در خصوص زنان انجام داد را بیان می کنیم:

۱- کشف حجاب و آزادی زنان در پوشش برای حضور در مکان های عمومی:

« قضیه کشف حجاب یک مطلبی نبود که این ها می خواستند زن ها را مثلاً ده میلیون زن را بیاورند در جامعه وارد کنند، این ها یک دستوراتی بود که این ها می گرفتند از خارج، برای اسارت ما اجرا می کردند … این کشف حجابی که این ها کردند و اسمشان را بعداً «آزاد زنان»، «آزاد مردان» پسر رضا خان گذاشت، من تلخی اش باز در ذائقه ام هست و شما نمی دانید، چه کردید با این زن های محترمه و چه کردند با همه قشرها، الزام می کردند هم تجار را، همه کسبه جز را، هم روحانیت را، هر جا زورشان می رسید، به این که مجلس بگیرند و زن هایتان ( بی حجاب) را بیاورند در مجلس، بیاورید در مجلس عمومی. آن وقت اگر این ها تخلف می کردند، کتک دنبالش بود، حرف دنبالش بود، همه چیزها و حرف ها بود و اینها می خواستند، زن را وسیله قرار بدهند از برای این که سرگرمی حاصل شود برای جوان ها و در کارهای اساسی اصلاً وارد نشوند.» (امام خمینی (ره)صحیفه نور ، ج۱۳، ص ۱۹۳-۱۹۰)

 

۲- حضور دربار به صورت بی حجاب و زننده در مکان های عمومی

زنان دربار و همسران محمدرضا در اماکن عمومی و در معرض دید مردم به صورت بی حجاب ظاهر می شدند و در بسیاری از اوقات حرکات زشت و شنیئی از خود بروز می دادند.

 

۳- راه اندازی خانه های عفاف و کاباره ها:

«….از تهران تا آخر تجریش صدها مراکزی بود که مال عشرتکده و امثال ذلک بود، همه اینها دیدید که زنانه بود. لهذا، جوانهای ما، ملت ما اصلاً دیگر توجه به مسائل اساسی که باید بکنند نداشت. نه مردش، نه زنش، نه مردها آزاد بودند و نه زنها آزاد بودند، اسمش را گذاشته بودند «آزاد مردان و آزاد زنان» (امام خمینی (ره) صحیفه نور ، ج۱۳، ص ۱۹۳-۱۹۰

 

۴- برگزاری فستیوال ها و مسابقه هایی به منظور انتخاب برترین زنان و دختران از نظر زیبایی تحت عنوان «دختر شایسته»:

این مسابقه به منظور انتخاب زیباترین دختر برگزار می شد که تصویر نفر برگزیده بر روی مجله «زن روز» می رفت و همچنین نفر برگزیده در رقابت های جهانی نیز شرکت می کرد. براساس اسناد بدست آمده سوءاستفاده های زیادی از این دختران هم از سوی درباریان و هم در خارج از کشور صورت می گرفت.

 

۵- سوءاستفاده از زنان در تبلیغات کالاهای تجاری

کاربرد زنان در حوزه اقتصاد بسیار مطلوب‏تر از مردان بود چرا که زن نیروی کار ارزان‏تر و فرمانبردارتر از مرد، در تولید و صنعت است، نیرویی که پس از استفاده از توان فکر و بازویش، او را تحت تاثیر مد و تجمل قرار می‏دادند تا از یک سو هم خود مصرف کننده تولیداتش باشد و هم راحت‏تر از زن سنتی مورد بهره برداری جنسی قرار می‏گرفت.

 

۶- سوءاستفاده از زنان در فیلم ها

صحنه های عشقی جای خود را به صحنه های جنسی داده بودند به نحوی که بسیاری از بازیگران به “ستاره های جنسی” معروف بودند. نشان دادن بدن کاملا عریان دختران و رفتارهای جنسی مردان با آنها به رایج ترین صحنه های فیلم تبدیل شده بود که بسیاری از کارگردان ها برای فروش بیشتر با یکدیگر در تولید این صحنه های غیراخلاقی رقابت می‌کردند.

برای درک بهتر این مطلب به چند تیتر روزنامه های سینمایی آن دوران اکتفا می‌کنیم

برهنگی سینمای ایران با آمریکا و اروپا رقابت میکند”، “با ستارگان جنسی ایران آشنا شوید! این ها خود را بمب های روابط جنسی میدانند”، “پنج دقیقه بوسه در فیلم…. دل هر عارف و عامی را خواهد برد

 

۷- ایجاد سپاه دانش و بهداشت از زنان

دختران و جوانان دیپلمه به منظور آموزش به روستاها فرستاده می شدند. قصد شاه این بود که با فرستان دختران به روستاها فرهنگ غربی و نحوه پوشش معلمان در روستاها، به عنوان فرهنگی عمومی مردم معرفی و جایگزین شود.

 

 

ویژگی های دیگر جامعه زنان در عصر پهلوی:

– دانشگاه رفتن برای دختران، بویژه دختران خانواده های مقید به اصول اخلاقی، میسر نبود.

– دختران بدلیل فقر خانواده ها باید در سنین کم تحصیل را رها کرده و ازدواج می کردند

– زنان شاغل از امنیت در محیط کارشان برخوردار نبودند و خطرات زیادی آنها را تهدید می کرد

– زنان در عرصه های سیاسی دارای جایگاهی نبودند و مناصب دولتی و حکومتی به زنان تعلق نمی گرفت

– سطح تحصیلات زنان حدود ۳۰ درصد از مردان کمتر بود

– بهداشت و درمان برای زنان باردار در سطح کشور بسیار پایین بود و مرگ و میر مادران باردار در وضع حمل و یا نوزادان در بدو تولد زیاد بود.

وضعیت جامعه زنان در دوران حکومت اسلامی

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نگرش‌ها و معیارهای زنان تغییر پیدا کرد و آنها دریافتند که فقط به سود مقطعی خود فکر نمی‌کنند و این را مبنای حیات و تعاملات اجتماعی خود با دیگران قرار دادند و زنان توانستند دریابند قرآن و اسلام چه جایگاه و منزلتی برای آنها قائل است و با قدم نهادن در این مسیر کمال، آنها شأن خود و هویت اصلی‌شان را پیدا کردند.

دو دستاورد مهم انقلاب اسلامی برای قشر زنان ایجاد خودباوری و هویت اسلامی است. این دو دستاورد زمینه رشد و تعالی زنان را در جامعه فراهم ساخت و فرصت حضور آنها را در جامعه پررنگ‌تر کرد تا بتوانند به شکل توانمندتری در همه عرصه‌ها قدم بردارند. البته این حرکت‌های متعالی و مثبت باعث نشد که بنیان خانواده تحت تأثیر قرار گیرد و تهدید شود بلکه به عکس با افزایش آگاهی بانوان بنیان خانواده و نقش مادرانه آنها تحکیم شد و بعد از انقلاب اسلامی خانواده‌ به عنوان مهم‌ترین و اصلی‌ترین نهاد برای رشد و کرامت انسانی و همچنین زن در یک خانواده به عنوان عنصری انسان‌ساز معرفی شد.

از جمله سیاست ها و اقداماتی که پس از دوران انقلاب اسلامی برای جامعه بانوان کشور اندیشیده شد می توان به این موارد اشاره کرد:

۱- افزایش حقوق فردی و اجتماعی

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با توجه و عنایت به مقام رفیع زن و نقش و جایگاه ویژه آن در خانواده و اجتماع، توجه کافی به زن و حقوق او نموده است. این قانون دولت را موظف می‌داند تا ضمن ایجاد زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت زن، حقوق وی را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید.

در قانون اساسی مطرح می شود که «همه مردم اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند»

۲- پویایی زنان در عرصه سیاسی

حضور فعال زنان در انقلاب، بالارفتن منزلت آنان در پذیرش نقش سیاسى، مشارکت در همه امور کشور، و شاغل، در سطوح مختلف، اعم از قانون گذارى، اجرایى و سایر سمت هاى حساس کشور.

 

۳- پویایی زنان در عرصه های اجتماعی

زنان در دوران انقلاب اسلامی و ۸ سال دفاع مقدس نقشی ماندگار از خود به جای گذاشتند و به همگان اثبات کردند که شخصیت زن در تبعیت از الگوهای غربی و مدگرایی نیست بلکه چیزی که بر اعتبار و ارزش آنها می‌افزاید غیرت، فداکاری و آرمان‌های دینی است.

همچنین در حال حاضر زنان می توانند همپای مردان به کار و تلاش پرداخته و در فضای امن و اخلاقی، خود را به مدارج عالی شغلی برسانند. افزایش چشم گیر معلمان و اساتید زن از نمونه های این عرصه هستند. همین طور زنان در عرصه ورزش پیشرفت های چشم گیری کرده اند و مدال های رنگارنگی در سطح بین المللی کسب کرده اند.

 

۴- پویایی زنان در عرصه فرهنگ و هنر

زنان در عرصه فرهنگ و هنر و به خصوص سینما و تلویزیون از گرداب ابتذال و فساد خارج شده اند و نقش های ماندگار و به یاد ماندنی از خود برجای گذاشته اند و توانسته اند در بسیاری از موارد الگوهای خوبی در جامعه باشند.

 

۵- پویایی زنان در عرصه های علمی

در جامعه کنونی، آمارها نشان می‌دهد تقریباً ۸۰ درصد از زنان باسواد هستند و در مراکز علمی و دانشگاهی بیشترین آمار قبولی را به خود اختصاص می‌دهند.

ایجاد فرصت‌های مطالعاتی و تحقیقاتی برای زنان در عرصه‌های پژوهشی نیز از دیگر نمونه های این عرصه است.

          

۶- افزایش بهداشت و سلامت برای زنان

افزایش پزشکان و متخصصان زن موجب شده است که وضعیت بهداشت و سلامت زنان افزایش چشم گیری داشته باشد و از میزان مرگ و میر مادران باردار و کودکان نوزاد به مقدار زیادی جلوگیری شود.

            

نتیجه گیری :

انقلاب اسلامی ایران موجب تحولاتی در فرهنگ و ساختار فکری جامعه و به طور اخص زنان گردید که جهشی باور نکردنی را در وضعیت ایشان پدید آورد. افزایش تعداد تحصیل کرده‏ها، دانش‏آموزان و دانشجویان، اساتید، هنرمندان، شاغلان و فعالان اقتصادی و اجتماعی، توجه خاص به وضعیت‏حقوقی زنان و تصویب قوانین متناسب با وضعیت روز ایشان همانند قانون «تعیین مهریه به نرخ روز»، توجه به وضعیت اشتغال زنان و تصویب قوانین کار متناسب با شان مادری و همسرداری زنان، همچون استفاده از تعطیلات دوران زایمان، کار نیمه وقت، بازنشستگی پیش از موعد و … از دستاوردهای انقلاب برای زنان بوده است، هر چند که تا ایجاد وضعیت مطلوب فاصله بسیار است.

 

 

پوریا بصیری بازدید : 162 جمعه 18 دی 1394 نظرات (0)



آمار جمعیت ها براساس محاسبات جهانی ارائه می گردد. در یکی از محاسبات بین المللی آمار جمعیت جهان را در حدود 7 میلیارد نفر تخمین زده اند.


نرخ رشد جمعیت ایران قبل از انقلاب اسلامی


جمعیت کشور ایران از 19 میلیون نفر در سال 1335 به رقمی حدود 50 میلیون نفر در سال 1365 رسیده بود که به پیشرفت بهداشت و گسترش آن و کاهش میزان های مرگ و میر به ویژه مرگ نوزادان و کودکان منتسب می شود.


اما در فاصله دهه 1345 تا 1355 متوسط نرخ رشد جمعیت در مقایسه با دهه 1345-1335 رو به کاهش گذاشته و از 3 /13 درصد به 2/ 71 درصد تقلیل یافته است.


این کاهش در مناطق روستایی(از 2/ 13 درصد به 1 /11 درصد) بارزتر از مناطق شهری(از 5 /02 درصد به 4 /93 درصد) بوده است.


در فاصله دهه 1355 تا 1365 جهشی در رشد جمعیت اتفاق افتاد و در سال 1365 به رقم بی سابقه 3/ 91 درصد رسید.


این افزایش در مناطق شهری از 4/ 93 به 5/ 41 و در مناطق روستایی از 1/ 11 به 2 /39 بوده است.[1]


این تغییرات به طور عمده مربوط به کاهش مرگ و میر کودکان به دلیل اقدامات بهداشتی و عدم تغییر معنی دار در زاد و ولد و مهاجرت از شهر به روستا بوده است. حدود 0 /8 این رشد جمعیت ناشی از ورود به مهاجرین و معاودین عراقی و آوارگان و پناهندگان افغانی بوده است.


با توجه به اهمیت مشارکت زنان در حفظ سلامتی و بهداشت جامعه، طرح رابطین بهداشت علاوه بر آموزش مطالب و مهارت های لازم به رابطین زن، با هدف انتقال پیام های بهداشتی، از طریق آنان، منجر به گسترش موفقیت آمیز دانش تنظیم خانواده و بهداشت باروری به ویژه به خانواده های شهرنشین در ایران شد.


در نتیجه، منجر به کاهش رشد جمعیت در یک دوره 15 ساله(1370 تا 1385) از 2 /4 به 1 /6 شد که در تاریخ کنترل جمعیت در دنیا بی نظیر می باشد.


همانطور که در متن اشاره شده: سال 70 را با رشد 2 /4 مبدأ حرکت است در حالی که با رشد 2 /1، جمعیت صفر می شود که این نشانگر عدم صداقت در اعلام افزایش بی رویه با عنوان بمب جمعیت است.


جمعیت ایران بر اساس نتایج سرشماری در سال 1390(جدیدترین آمار)


بر اساس مرکز آمار ایران که چند سالی یک بار سرشماری در سراسر کشور انجام می شود. در آخرین سرشماری که در سال 1390 انجام گرفت، جمعیت کشورمان در حدود 76 میلیون و 100 هزار نفر گزارش شده است. و نرخ رشد جمعیت، حدود 1.3 درصد، یعنی در حال حاضر سالانه حدود 900 هزار نفر به جمعیت کشور افزوده می شود.[2]


رتبه از لحاظ جمعیت


از جهت رتبه کشور جمهوری اسلامی ایران، در رتبه هجدهم در جهان قرار گرفته است. و رتبه دهم در قاره آسیا است. و رتبه سوم در منطقه(بعد از پاکستان و مصر و با اندکی اختلاف، قبل از ترکیه) می باشد.


بر اساس نتایج سرشماری ترکیب جمعیت ایران


کودکان و نوجوانان(زیر 15 سال) 23.4 درصد معادل 17.5 میلیون نفر، جوانان(15 تا 29 ساله): 31.5 درصد معادل 23.7 میلیون نفر، میانسالان(30 تا 64 ساله): 39.3 درصد معادل 29.5 میلیون نفر، سالمندان(65 ساله و بیشتر): 5.7 درصد معادل 4.2 میلیون نفر، جمعیت سالمندان مطابق تعریف وزارت بهداشت(60 ساله و بیشتر): 8.2 درصد معادل 6.2 میلیون نفر می باشد.


سهم عمده جمعیت جوانان در معرض اشتغال، ازدواج و متقاضی مسکن(سنین 20 تا 34 سالگی): 32 درصد است. که تقریبا حدود یک سوم جمعیت می باشد. سهم جمعیت مولد یا بالقوه فعال از نظر اقتصادی (15 تا 64 ساله): 71 درصد است. در حدود بیش از دوسوم جمعیت می باشد. که بالاترین سهم در گذار جمعیتی کشور یعنی یک فرصت طلایی یا یک پنجره جمعیتی برای کشور است.


وضعیت ثبت موالید در کشور


ثبت بالغ بر یک میلیون و 350 تا یک میلیون و 400 هزار ولادت در سال در کل کشور گزارش شده است. هم چنین میزان ثبت ولادت به نسبت سهم جمعیت در کل کشور: 18.5 ولادت به ازای هر هزار نفر جمعیت، ارائه شده است.


بر اساس گزارش سرشماری که انچام شده است. استان هایی که دارای بیشترین میزان ثبت ولادت به نسبت سهم جمعیت ارایه شده بدین ترتیب است: استان های سیستان و بلوچستان(32.5 در هزار)، هرمزگان(23.5 در هزار) و گلستان(22.5 در هزار) می باشد. و استان هایی که دارای کمترین میزان ثبت ولادت به نسبت سهم جمعیت ثبت شده بدین قرار است: استان های گیلان(12.9 در هزار)، مازندران(14.3 در هزار) و مرکزی(14.9 در هزار) است.


تحولات جمعیتی خانوارها در کشور


به طور یقین در سال های اخیر از ناحیه جمعیتی تغیراتی انجام شده است. بر اساس مراکز معتبر سرشماری، بالغ بر 21 میلیون خانوار در کشور شمارش شده است. و بعد خانوار از 4 نفر به 3.5 نفر کاهش پیدا کرده است.


و متوسط تعداد فرزند در هر خانوار، به کمتر از 2 فرزند کاهش پیدا نموده است(حدود 1.7 فرزند به صورت میانگین در کل کشور است) و نسبت خانوارهای یک نفره از 5.2 درصد در سال 1385 به 7.1 درصد رسیده است.


پیش بینی ترکیب آینده جمعیت کشور در 30 سال آینده


با فرض خوش بینانه ثبات روند کنونی زاد و ولد و بعد خانوار(یعنی در صورت عدم کاهش بیشتر در نرخ باروری و بُعد خانوار در کشور): جمعیت در سال 1420 حداکثر به حدود 88 تا 90 میلیون نفر خواهد رسید و سپس روند رشد آن معکوس خواهد شد. و سهم سالمندان بالای 65 سال در جمعیت کشور به حدود 18 الی 20 درصد خواهد رسید(یعنی تقریباً از هر پنج نفر، یک نفر سالمند خواهد بود). به ازای هر 10 خانوار با فرض عدم افزایش الگوی سنی ازدواج، 7 جوان در معرض سن ازدواج خواهیم داشت. و به ازای هر 10 خانوار، 7 نفر سالمند خواهیم داشت







مژده عابدي

پوریا بصیری بازدید : 109 چهارشنبه 09 دی 1394 نظرات (0)

درس انقلاب اسلامی

اشرف پهلوی در کتاب خاطراتش ضمن بیان رویداد تولدش از احساس بی علاقگی پدر و مادرش به خود صحبت میکند و یاداور میشود که در تمام طول عمر این احساس را با خود همراه داشته است.او در ادامه به بیان زندگی سخت پدرش میپردازد که منجر به ایجاد خصوصیات خاصی در او شده بود که البته این ویژگی ها در نهایت میتوانست شایسته ی یک فرمانده باشد نه بیشتر.

وی وضع ایران را در زمان قاجار بسیار نکبت بار و تحت سلطه ی بیگانگان توصیف میکند و همچنین بسیاری از روحانیون را همدست با قدرتهای خارجی میداند.

اشرف در ادامه پدرش را فردی بی علاقه به سیاست میداند که حتی پس از پادشاهی خود را سرباز ساده میدانست و کم کم به دلیل تسلط نیروهای خارجی از جمله روسیه و برای حمایت از کشور دست به کودتا زد و توانست به نخست وزیری برسد .رضاخان در ادامه طرح نظام جمهوری را باعلمای شیعه مطرح میکند اشرف در این باره مینویسد که علمای شیعه به شدت با نظام جمهوری مخالفت میکنند و طرفدار سرسخت نظام فءودالیته بوده اند و به همین علت رضاخان به عنوان پادشاه پذیرفته میشود.

اشرف از مادرش هم به عنوان زنی مقتدر در آن ایام ایران یاد میکند و نشان ان را هم ایستادگی در برابر رضاخان بیان میکند.سپس در بیاندوره ی کودکی از تنهایی خود سخن میگوید و همچنین از وابستگی و علاقه شدید به همراهی و بازی کردن با برادرش محمدرضا می نویسد و اینکه اغلب اوقات از این کار منع شده است.

ود در باب زندگی در کاخ هم مینویسد که اغلب برای ساعات نهار جمع شده و نهار را با حضور رضاشاه صرف میکردند .

او میگوید: "غذاهای کاخ بنا به سلیقه پدرم بسیار ساده بود و بچه ها حق نداشتند سر میز شام بگویند من این را دوست دارم یا این را دوست ندارم و اینک پدرم از ما میخواست تا مانند شیوه ی غربی (زیرا انها را پیشرفته تر و متمدن تر میدانست) غذا بخوریم."

وی همچنین میگوید: "پدرم در ان ایام اگر خطایی از ما میدید وانمود به عدم اگاهی میکرد." و همین ویژگی باعث میشود تا او از پدرش به عنوان فردی خشن اما با قلبی رءوف یاد کند و در عین حال ذکر کند که این ظاهر پدر باعث شده بود که برای حرف زدن با پدر همیشه حرفهایش را به دقت سبک و سنگین کند.

اشرف خود را متمایل به دنیای مردانه ی ان زمان معرفی میکند و از آنجا که هیچ دوست دختر هم سن و سالی خود نداشته اغلب دوستان برادر را به دوستی می پذیرفته و با آنها به گذران وقت میپرداخته است که از میان آنها فردی به نام مهروز را معرفی میکند و در این رابطه قید میکند که به زودی واسطه های ازدواج0ازدواج محتمل انها را پیش بینی کردند( وی میگوید در آن زمان نامزد کردن بچه ها در خردسالی و حتی در رحم مادر ! به شرط آنکه جنس مخالف هم از کار در بیایند امری عادی بود)

اشرف  در کتاب خود به وابستگی شدیدش به محمدرضا اشاره میکند و از بیماری حصبه که گریبانگیر محمدرضا میشود و درد و رنجی که در ان حین خانواده متحمل میشود یاد میکند.

رفتن محمدرضا به سوییس برای ادامه ی تحصیل باعث میشود تا اشرف به راستی طعم تنهایی را بچشد و البته بفهمد گرچه به برادر بسیار نزدیک است ولی برای ادامه ی زندگی و زنده ماندن نیاز به هویتی مستقل دارد.

وی بعد از مدتی برای دیدار برادر راهی پاریس میشود و ضمن تمجید از پاریس خواستار ماندن و ادامه تحصیل در اروپا میشود که با واکنش تند پدر مواجه می شود.

اشرف پهلوی در رابطه با کشف حجاب در ایران می نویسد:" پدرم برای مرفه و نیرومند کردن ایران نمی توانست زنان (نیمی از جمعیت ایران) را غیرفعال و پشت پرده نگه دارد." و همچنین می گوید :" پدرم همواره از نظر دینی فرد معتقدی بود اما به این نتیجه رسیده بود که بسیاری از اعمالی که به عقب ماندگی ایران کمک می کرده اند بقایای  سنت های اجتماعی اند و پایه ی دینی ندارندو حتی در قرآن حجاب اجباری نیست بلکه قرآن به زنان آموزش می دهد که در پوشیدن لباس و کردارشان متین و معتدل باشند."

او نقش زن ایرانی را در آن زمان بسیار ضعیف جلوه می دهد البته در ادامه به این مطلب می پردازد که این انقلاب اجتماعی(برداشتن حجاب) می بایست آرام شکل میگرفت به همین علت وقتی برادرش به سلطنت رسید استفاده از حجاب را آزاد گذاشت.

اشرف  در مورد ازدواجش اینگونه می نویسد که پدرشبرای او و شمس دو همسر انتخاب می کند فریدون جم و علی قوام- ابتدا قرار بود جم نامزد او باشد ولی با اعلام شمس مبنی بر اینکه جم را بیشتر میپسندد و با توجه به بزرگتر بودن شمس نامزد ها با هم عوض شدند.اشرف نظرش را در رابطه با این موضوع اینگونه بیان می کند :" در یک آن از علی قوام بدم آمد خواه برای اینکه او به اندازه ی فریدون جم نظرم را جلب نکرده بود یا به این دلیل که او را به من تحمیل کرده بودند."

او در این زمان پدرش را پیشگام در تحول می داند که با اراده و تصمیم خود ایران را از قرون وسطی به عصر جدید هدایت می کند و سعی در جدا کردن مسجد و دولت دارد و این موضوع در زمان سلطنت برادرش هم ادامه می یابد.علاوه بر این می گوید که رضاشاه که برایش محرز بود نفوذ و تأثیر روحانیون تا حد زیادی بر پایه یجهل توده های مردم استوار است،طرح آموزش اجباری دوره ی ابتدایی را بنیان نهاد.

ازجمله ی تغییر و تحولات بسیار دوره رضا شاه را که دستاورد غرور آفرین این دوره در این کتاب معرفی می شود تاسیس راه آهن سراسری است. او همچنین مقامت خیره سرانه ی مردم در برابر تغییرات به وجود آمده را حیرت انگیز می بیند.

اشرف در ادامه از ازدواج برادرش محمدرضا با فوزیه سخن می گوید و در ضمن شایعات مبنی بر عدم تفاهم با فوزیه یا سایر همسران برادرش را بی اساس می داند و حتی روابط خود با فوزیه را بسیار دوستانه معرفی می کند.

او در این حین به اوضاع زندگی خود هم اشاره می کند و آنرا سرد معرفی می کند به گونه ای که حتی پس از به دنیا آمدن پسرش شهرام وضع بدتر هم می شود اما با علم به سخت گیری پدرش نسبت به طلاق آنرا تحمل می کند.

در مورد وضعیت جنگ جهانی دوم هم اظهار می کند که :" با اینکه پدرم از هیتلر خوشش نمی آمد و هیچ وقت از او طرفداری نکرد ؛ از دیدن مبارزه طلبی او تا حدی احساس رضایت می کرد . تا اینکه در سال 1941 متفقین که برای عبور از ایر ان نیاز به بهانه داشتند ، کارشناسان فنی آلمانی در ایران را شناسایی کرده و ایران را متهم به همکاری با نازی ها کردند و خواستار اخراج آنها شدند." شاید به این دلیل که می دانستند رضاشاه از این کار اکراه دارد زیرا این کار ایران را از مساعدت های فنی محروم میکرد و این کار بهانه را برای ورود متفقین به ایرا فراهم کرد و سپس زمانیکه در سال 1941 برابر 1320 به ایران حمله کردند رضاشاه خانواده اش را به اصفهان منتقل کرد محمدعلی فروغی را به نخست وزیری پذیرفتاما در نهایت مجبور به کناره گیری ترک کشورشد و پسرش محمد رضا پهلوی به سلطنت رسید.

شرایط ایران این دوره با لشکرکشی کشور های بیگانه  و قحطی های پی در پی و صف های طولانی مردم برای بدست آوردن مایحتاج روزانه توصیف شده است.

او در حمایت سیاست های  برادرش در این دوره می گوید که محمدرضا برای مصونیت ایران از حمله ی کشور های بیگانه مجبور به پیروی ظاهری از سیاست های خارجی بود.

در این بحبوحه در سال 1322 شرایطی پیش می اید که وسایل ارتباطی قطع شد و بعدا معلوم شد که این تمهیدات به مناسبت کنفرانس سران ابر قدرت در تهران انجام شده است و طی آن زمینه ی آشنایی شاه با روزولت فراهم گشت.

در پایان این کنفرانس دو اطلاعیه صادر شد:

1-دولت های متفق کمکهای ایران در تداوم جنگ علیه دشمن مشترک را پذیرفتند.

2-اعلام کردند که با ایران برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی هم صدا هستند.که البته ایندستور بعدا توسط دول متفق اجرا نشد

او روز های بعد را با تغییرات فرهنگی مردم به واسطه ی حضور کشور های غربی مانند آمریکا توصیف میکند.

اشرف در این دوران و به واسطه ی دیدار های دوباره با مهر پور دلبسته ی برادر او می شود که این موضوع مورد تایید محمد رضا واقع نمی شود،به همین دلیل آنها تصمیم به فرار می گیرند که البته با فهمیدن این موضوع توسط شاه این نقشه کنترل می شود و ناکام می ماند.

در پی این شکست عاطفی اشرف مدتی همراه با فوزیه به مصر می رود و در آنجا با ملک فاروق برادر فوزیه و پادشاه مصر-آشنا می شود در پی این دیدار ها ملک فاروق به اشرف ابراز عشق می کند که با بی اعتنایی وی روبرو می شود. با این حال او در مصر با احمد شفیق اشنا میشود که بعده ها همسر دوم او می شود.

اشرف در ادامه ی سفرش به قصد دیدن پدر و برادرش علی رضا عازم افریقا می شود .پدرش در همان ابتدا به او گوشزد می کند تا هرچه زودتر به تهران نزد محمدرضا برگردد و او را در امور حکومت یاری کند.

او برادرش علیرضا را هم فردی شبیه به پدر ،شجاع و بخشنده معرفی می کند.( علیرضا ده سال بعد در حین پرواز با هواپیمای شخصی خود بر فراز کوههای البرز به سمت تهران سقوط می کند.)

بازگشت از آفریقا به قاهره با حوادث و مخاطرات بسیاری همراه میشود و باعث می شود که اشرف طعم زندگی روستایی و هیجان انگیز را در طی عبور از چند کشور بچشد.

اشرف همچنین دلیل جدایی فوزیه از برادرش را تحریکات ملک فاروق می داند (زیرا ملک فاروق به دلیل نداشتن فرزند ذکور تمایل به طلاق دادن همسر خود داشته است اما چون تا آن زمان طلاق مرسوم نبوده برای عادی ساختن آن اقدام به تحریک فوزیه جهت جدایی از شاه می گیرد.)

با بازگشت اشرف به تهران و اقدامات او به تشکیل گروه های طرفدار شاه و ورود او به سیاست باعث بروز شایعات بسیاری میشود . به همین سبب اشرف تصمیم میگیرد برای پایان دادن به این شایعات با احمد شفیق ازدواج کند.

اشرف در ادامه با همراهی احمد شفیق تاسیسات رفاهی را راه اندازی می کند که بعده ها به سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی تبدیل می شود .او وضع روستاها را بسیار نا به سامان توصیف کرده و اقدام به ساختن حدود 250 درمانگاه در نقاط دور افتاده کشور می کنند و برای جبران کمبود نیروی بهداشتی شروع به استخدام پزشکان اتریشی و هندی کردند.

در سال 1324 آذربایجان با حمایت حزب توده اعلام خودمختاری کرد که با واکنش شدید شاه همراه شد . بدین منظور اشرف جهت مذاکره با استالین-رهبر حزب توده-راهی روسیه می شود او در حین این سفر روسیه راکشوری جنگ زده توصیف میکند که آثار جنگ هنوز بر در و دیوار شهر وجود دارد.استالین در طی این دیدار ظاهرا ادله ی اشرف را پذیرفته و قول همکاری می دهد(این وعده بعده ها محقق نشد) و در ضمن اشرف را یک وطن پرست واقعی می نامد.

 سر انجام مسءله ی آذربایجان با حمایت آمریکا از ایران و اولتیماتوم آنها به روسیه و در نهایت عقب نشینی روسیه پایان گرفت.

 

درسال 1326  انتخابات مجلس برگزار شد و تمام طرفداران قوام را بر سر آورد و احمد قوام دوباره بر سر کار آمد

به همین دلیل دوباره به نخست وزیری برگزیده شد و این شایعه که اگر قوام اراده کنه می نواند شاه را سرنگون کند قدرت گرفت ولی سر انجام قوام با عدم توانایی در گرفتن رأی اعتماد با دخالت خانواده سلطنتی مجبور به استعفا شد .

اشرف در کتاب خاطراتش آمریکایی ها را معصوم وپاک معرفی میکند و روش آنها برای آمریکایی کردن سایر فرهنگ ها را کمک انها به سایر ملت ها می داند ولی در ضمن اعلام می کند که این روش به این سرعت در کشور هایی مانند ایران باعث سرخوردگی و آزردگی مردم ایران شد.

اشرف در سفرش به آمریکا آنجا را کشوری تجملاتی و مرفه می داند که از خرابی های جنگ جهانی دوم جان سالم بدر برده است و رفتارهای صمیمانه ی سران آمریکا برایش خوشایند است.

وی در مورد مردم امریکا می نویسد که بسیاری از آنها فقط می دانند که کشوری به نام ایران وجود دارد ولی هیچ گونه اطلاعی از ان ندارند.

 

او در مورد بهره برداری نفت ایران توسط انگلستان می نویسد , در ابتدا ایران توان مقابله با دولت انگلیس و اطلاعات لازم برای استخراج نفت خود را نداشت لذا این مسءله منجر به ایجاد شرکت نفت ایران-انگلیس شد.

در سالهای بعد مصدق در عرصه ی نفت ایران ظاهر شد که از دیدگاه اشرف فردی دارای جاذبه ی جادویی بود که توانست حمایت جناح های مختلف را بدست آورده و در مدت زمان کوتاهی نیرومند ترین رهبر ایران شد.

مصدق با نمایندگی مجلس شروع به کار کرد و در دوره رضاشاه به دلیل مخالفت با سیاست های دولت به زندان افتاد .اشرف می گوید مصدق با پادر میانی برادرش نزد پدر آزاد شد.

مصدق در دوره جنگ جهانی دوم به مبارزه علیه کشور های خارجی و دفاع از مردم پرداخت.

اشرف در مورد آیت الله کاشانی هم مینویسد که او طرفدارانی از اوباش و بازاری ها داشت و در دوره ی خودش تقریبا به اندازه ی امام خمینی قدرت و اعتبار داشت.

آیت الله کاشانی در این زمان علیه هژیر (نخست وزیر وقت محمدرضا شاه ) جبهه گرفت که در نهایت منجر به زخمی شدن و مرگ هژیر شد.

در این حال اشرف به گزارش اولین اقدام تروریستی علیه شاه می پردازد که توسطفردی به نام حسین امامی در سال 1328 صورت گرفت و منجر به زخمی شدن محمدرضا شاه گردید.  

 

پوریا بصیری بازدید : 109 چهارشنبه 09 دی 1394 نظرات (0)

 

مقدمه

چگونگی نفوذ ،‌ حضور و سلطه استعمار و جابه‌جایی دو امپراتوری استعماری و چگونگی برخورد جریانهای فکری مختلف با مسائل سیاسی و فرهنگی و همچنین نقش مردم از زمانهای مختلف و تاثیر حضور آنان در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ، برای سیاستگزاران و مدیران کشور بشدت مورد نیاز می‌باشد.علل و عوامل شکل‌گیری و چگونگی روند انقلاب اسلامی از دهه ۴۰ تا کنون همچنان مورد بحث و بررسی و اختلاف نظر می‌باشد. هر یک از گروهها و جریانهای سیاسی و اعتقادی به گونه‌ای موضوع را تجزیه وتحلیل و نتیجه گیری کرده‌انداگر چه بسیاری سعی کرده‌اند این انقلاب را در ردیف سایر انقلابها و تحولات معمول دنیا بدانند اما در عمل نظرات آنان با واقعیتها فاصله زیادی دارد. زیرا نیروی این انقلاب مردمی و اسلامی بدون هیچ‌گونه مرزبندی طبقاتی و گروهی بوده و ایدئولوژی ان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله می‌باشد که سازش با نظامهای رایج دنیا ندارد و رهبری آن توسط یکی از مردان کم نظیر تاریخ حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) با ویژگیهای خاص خود بود.واقعیت این است که دنیا با چنین انقلابی آشنایی نداشت و لذا در برخورد با آن نیز شیوه‌ها و روشهای معمول را به کار می‌گرفت که کارآیی و تاثیر چندانی در سیر جریان دیده نشد. اگر نظرهای مختلفی که در مورد علل تکوین وداوم انقلاب مطرح شده تدوین شود طبعاً صاحبنظران داخلی تائید می‌کنند، این است که عوامل اساسی انقلاب عبارتند از :

1) رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی که با شیوه‌ای استثنایی و فوق‌العاده‌ رهبری و فرماندهی را به عهده گرفتند و تا پیروزی نهایی هدایت جریانات را به نحو احسن انجام دادند. ویژگیهای شخصی و رهبری امام خود موضوع بحثی جدید در جامعه شناسی سیاسی می‌باشد.

2) حضور یکپارچه و متحد مردم در تمامی صحنه‌ها قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، آن چنان توان و قوتی ایجاد نمود که هیچ‌گونه امکانی برای مقابله با آن در اختیار رژیم شاه و اربابانش نبود.

3) اعتقاد به اسلام و موازین و ارزشهای آن و همچنین عشق به خاندان پیامبر و اسوه بودن آنان برای مردم و الهام از زندگی و شهادت آنان در راه خدا خصوصاً درس گرفتن از عاشورا، آن چنان تحولی به وجود آورد که نه تنها برای خارجیان بلکه برای سران و کارگزاران سیاسی ـ امنیتی رژیم شاه هم بخوبی شناخته شده نبود.

به همین دلیل در کلیه تجزیه و تحلیهای سیاسی و اقتصادی و امنیتی اعتقادات مردم و نقش ونفوذ علما مورد توجه نبود واتفاقاً‌ مهمترین انگیزه انقلاب هم بی‌اعتنایی و تضعیف اسلام در امور مختلف کشور توسط رژیم شاه بود.بعضی تلاش کرده‌اند تا مدرنیسم و صنعتی شدن، توسعه ارتباطات و مبادلات با غرب را علت اصلی بروز انقلاب اسلامی تحلیل و تبلیغ نمایند اما واقعیت این است که مقابله با مظاهر فاسد فرهنگ غرب و تهاجم همه جانبه سلطه استعماری برای از بین بردن هویت اعتقادی و فرهنگی یکی از عوامل اصلی انقلاب مردم مسلمان بود. زیرا اسلام با روابط مناسب و سازنده و مبادلات منطقی مخالف نیست بلکه تایید کننده و مشوق است.به طور خلاصه می‌توان گفت ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نه تنها سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ تحولات ایران بود، بلکه تغییرات زیادی را در سطح منطقه و در سطح بین‌المللی به دنبال داشته است .

مفهوم انقلاب

مطالعه نظام‏مند مفهوم جدید انقلاب، از قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در فرهنگ‏های سیاسی و علوم سیاسی، انقلاب را چنین تعریف می‏کنند: «سرنگونی یک نظام اجتماعی کهنه و فرسوده و جای‏گزین کردن آن با نظام اجتماعی نو و مترقی» یا «سرنگونی حکومت طبقه یا طبقات رو به زوال و جای‏گزین کردن آن با نظام اجتماعی جدید». در برخی موارد هم برای تعریف عام انقلاب که هر نوع تحول اساسی را در بربگیرد، آن را چنین تعریف می‏کنند: «هر نوع تحول کلی و اساسی».

انقلاب از دیدگاه اسلام

دیدگاه اسلام در مورد انقلاب، با تفسیر و تحلیل غربی و مارکسیستی آن کاملاً تفاوت دارد. در تحلیل اسلامی، مهم‏ترین عامل انقلاب، آرمان‏خواهی و عقیده به مکتبی است که نخست گروه پیشرو و مجاهدان را وارد میدان مبارزه انقلابی می‏کند و سپس با بسیج توده‏های گسترده مردم، انقلاب را به درون جامعه کشانده، از طریق توده‏های مردم به پیروزی می‏رساند. از دیدگاه اسلام، انقلابْ نوعی جهاد داخلی است که در آن گروهی برای خدا می‏جنگند و گروه دیگر مانع راه خدایند.

ویژگی‏های انقلاب اسلامی

گرایش دینی

یکی از ویژگی‏های انقلاب مردم ایران، خدا محوری آن است. در اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی می‏خوانیم: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است».

در وصیت‏نامه پیر عرفان و بنیان گذار انقلاب اسلامی، در این‏باره چنین آمده است: «ما می‏دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهان‏خواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت ۳۶ میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی خصوصا در این صد سال اخیر یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد فریاد اللّه‏ اکبر و فداکاری‏های حیرت‏آور و معجزه‏آسا، تمام قدرت‏های داخل و خارج را کنار [زند]. تردیدی نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است».

مردمی بودن انقلاب

مردمی بودن در انقلاب‏های دیگر هم کم و بیش دیده می‏شود، ولی در انقلاب اسلامی ایران بسیار برجسته‏تر است. در این انقلاب، بیشتر مردم به صحنه آمدند و خواستار سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برقراری نظام اسلامی شدند. نظامی، کارگر، کارمند، کشاورز، روحانی، دانشجو و معلم، همه و همه در این انقلاب سهیم بودند. این وجه از مردمی بودن انقلاب شاخص است. در بیشتر انقلاب‏های دیگر، عنصر اصلی مبارزه، نیروهای متشکل حزبی و شبه‏نظامی بودند که از راه جنگ مسلحانه کار را تمام کردند و نقش مردم بیشتر حمایت و پشتیبانی از آنها بود، ولی در انقلاب ما، همه مردم نقش داشتند و در سراسر کشور با یک شدت و قدرت با رژیم پهلوی به مبارزه برخاستند.

رهبری و مرجعیت

از ویژگی‏های مهم انقلاب اسلامی ایران که از ویژگی الهی بودن انقلاب سرچشمه می‏گیرد، نقش دین، عالمان دینی و رهبری و هدایت انقلاب است. همه انقلاب‏های دیگر به نوعی در مقابل دین و مذهب بودند، ولی این انقلاب با رهبری و هدایت عالمان دینی آغاز شد و به سرانجام رسید. در رأس این بزرگان، شخص امام خمینی رحمه‏الله قرار داشت که بالاترین جایگاه دینی، یعنی مرجعیت را دارا بود. رهبری ایشان، ویژگی‏های برجسته‏ای داشت که برخی از آنها را برمی‏شماریم:

الف) امام که مرجعی دینی بود، پایگاه وسیع و عمیق مردمی داشت.

ب) ایشان با پایه‏گذاری قیام پانزده خرداد و مدیریت و شجاعت بی‏مانند در آن جریان و ایام تبعید، رهبری سیاسی و انقلابی خود را به اثبات رساند.

ج) رهبری ایشان قاطعانه بود.

د) امام، هم طراح انقلاب بود و هم مدیر و مجری آن.

 

 

اصالت

اصالت انقلاب اسلامی ایران دو بُعد دارد: نظری و عملی. در بعد نظری و فکری، آرمان‏ها و ایده‏های این انقلاب، وارداتی نبوده، محصول جامعه و تاریخ ایران است. اسلام و عقاید اسلامی هزار و چهارصد سال قبل از سوی ایرانیان پذیرفته شده، در این مدت به عنصر اصلی و اساسی فرهنگ و ملیت ما تبدیل شد. در بُعد عملی نیز می‏بینیم که مردم با نیروی خود و بدون کمک‏های مالی و تسلیحاتی شرق و غرب یا همسایگان و با اتکا به خداوند و شعار «پیروزی خون بر شمشیر» به پیروزی رسیدند.

اسلامی ـ دینی بودن انقلاب ایران

یکی از شروط درجه اول انقلاب ایران، اسلام است؛ زیرا رهبر این انقلاب فردی روحانی و مرجع دینی بوده، سازمان‏دهی آن از راه سازمان سنتی هزار ساله حوزه‏های علمیه دینی صورت می‏گرفت. سازمانی که پنج عنصر و رکن اساسی داشت؛ علما و مراجع دینی، حوزه‏های علمیه و مدارس دینی، بقعه‏ها و مزارهای متبرک، مساجد و ائمه جماعات، دستجات و هیئت‏های مذهبی. بنابراین به دلیل نقش اساسی دین اسلام در شرایط انقلاب ایران، این پدیده متصف به صفت اسلامی گردیده است.

خاستگاه عاشورایی انقلاب

از دیدگاه بسیاری از اندیشمندانی که در زمینه علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظریه‏پردازی کرده‏اند، عامل مذهب از قوی‏ترین و اصلی‏ترین عواملی است که در پیدایش و پیروزی انقلاب نقش بسزایی داشته است. همچنین مروری بر ادبیات سیاسی رایج در روند وقوع انقلاب اسلامی، شعارها، سخنرانی‏ها و بیانیه‏های رهبران نهضت، بیانگر این واقعیت است که از میان عناصر مذهبی، فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسین علیه‏السلام ، نقش به‏سزایی در این زمینه بر عهده داشته است. فرهنگ شهادت، مبارزه همیشگی با باطل، طاغوت‏ستیزی، اصل پیروی از رضایت خداوندی و مصالح مسلمانان، و نیز فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر، از ویژگی‏های مؤثر فرهنگ عاشورا بر انقلاب ایران است.

 

مشروعیت انقلاب

مشروعيت در اصطلاح علم سياست، به معني قانوني بودن و حقانيت نظام سياسي حاكم بر جامعه است كه نتيجة آن، توجيه عقلي اطاعت مردم از زمامداران و اعمال قدرت زمامداران بر مردم است. در كنار اين واژه، اصطلاح مقبوليت مطرح مي شود؛ مقبوليت به معني آن است كه حكومت را شهروندان بپذيرند و رضايت به اِعمال قدرت زمامداران بدهند. در نظام هاي سياسي غير ديني، مشروعيت و مقبوليت مصداق واحدي پيدا مي كند و هر حكومت مقبولي، خود به خود مشروع هم شمرده مي شود، ولي در انديشة سياسي اسلام، مقبوليت شرط لازم براي تحقق عيني مشروعيت است، ولي شرط كافي براي آن، شمرده نمي شود. ممكن است، زمامداري از حقانيت كامل برخوردار باشد، ولي بنا به عوامل يا موانعي، مقبوليت نداشته باشد و مورد اطاعت افراد جامعه قرار نگيرد. صرف مقبوليت يك نظام سياسي از ديدگاه اسلام كافي نيست تا حقانيت و مشروعيت آن راتامین کند .

آن چه براي فرد و جامعة مسلمان ملاك و ميزان مشروعيت شمرده مي شود، انطباق شيوة استقرار و حكمراني نظام سياسي و شرايط زمامداران با اصول، ارزش ها و احكام اسلام است. بلاشك مسلمان بودن هر فرد مسلمان، ايجاب مي كند كه كلية رفتار ها و تصميمات خرد و كلان خود را با چارچوب شريعت اسلام منطبق سازد و عرصة مسائل سياسي و حكومتي نيز خارج از اين اصل كلي نمي باشد. اصول و مباني قانوني حكومت نيز مادامي كه در چارچوب احكام شريعت باشد، معتبر است، و الا صرف قانوني بودن براي لزوم تبعيت از حكومت كافي نيست، البته در شرايط اضطراري، احكام ثانوي وظيفة مكلف را مشخص مي كند.

مشروعیت انقلاب از باب جهاد داخلی

مشروعيت انقلابازبابجهادداخلي يكي از نظريه پردازان انقلاب بر آن است كه انقلاب از ديدگاه اسلام نوعي جهاد داخلي است كه در آن، گروهي براي خدا و في سبيل الله مي رزمند و گروه ديگر مانع راه خدايند و به خاطر كفرشان مي جنگند. اين رو در رويي را قرآن در يكي از آيات مربوط به جنگ بدر چنين بيان مي كند:
قد كان لكم آيه في فئتين التقتا فئه تقاتل في سبيل الله و اخري كافره.
اين نظريه نيز از چند جهت قابل تأمل و نقد است: اولاً جهاد داخلي، مبارزه سپاه تشكل يافتة حكومت عدل اسلامي عليه گروه تشكل يافته اي است كه در برابر اين حكومت علم مخالفت و مبارزة مسلحانه برافراشته است. چنان كه جنگ هاي دوران حكومت امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ از همين قبيل تلقي مي شود. ثانياً، آيه شريفه اي كه مورد استشهاد قرار گرفته است، ‌اعم از جهاد داخلي يا خارجي و جهاد ابتدايي يا دفاعي است و كاملاً اطلاق و شمول دارد. البته شأن نزول آيه هم مؤيد آن است كه اختصاص به جهاد داخلي ندارد، اگر چه مورد نزول مخصص نيست. ثالثاً، در مورد جهاد داخلي، آية شريفه «و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احديهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفيء الي امر الله...» گوياي حكم آن است. رابعاً، موضوع اين آيات قتال است، حال آن كه اساساً مفهوم انقلاب به خصوص با نگاه اسلام به آن و توجه به تجربة انقلاب اسلامي ايران به هيچ وجه ملازم قتال و درگيري نظامي و مسلحانه نمي باشد. به هر حال مفهوم انقلاب كاملاً با جهاد داخلي متفاوت است، حتي اگر در شرايط خاص با درگيري و رويارويي نظامي هم همراه باشد، نمي توان وجه مشروعيت انقلاب را از اين باب تلقي كرد.

زمینه‏های ایجاد  انقلاب اسلامی ایران

عوامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی در ایجاد انقلاب اسلامی :

عقیده مشترک

انقلاب اسلامی ایران، همانند هر جنبش اسلامی دیگر، به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم معتقد است، کعبه را قبله آرزوهای معنوی خود می‏داند، قرآن را کلام خداوند و منجی بشر گمراه می‏پندارد، و به دنیای پس از مرگ و صلح و برادری و برابری ایمان دارد؛ همان گونه که امام خمینی رحمه‏الله فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحیدِ کلمه کنید».

دشمن مشترک

انقلاب اسلامی و جنبش‏های اسلامی، دشمن مشترکی دارند. این دشمن مشترک که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل است، همانند کفار قریش، مغولان وحشی، استعمارگران اروپایی و صرب‏های نژاد پرست و، کیان اسلام را تهدید می‏کند. در مقابل، انقلاب اسلامی با طرح شعار «نه شرقی نه غربی» عَلَم مبارزه بر ضد دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است.

هدف مشترک

هدف انقلاب اسلامی ایران و جنبش‏های اسلامی معاصر، برچیده شدن فساد، اجرای قوانین اسلام، استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان، و به اهتزاز درآوردن پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان با تکیه بر قدرت الهی و توده‏های مردم است. البته برخی از جنبش‏های سیاسی معاصر، فقط عمل به احکام اسلام را در کشورهای خود می‏خواهند و برخی نیز خواستار تشکیل حکومتی مستقل، بدون تأکید بر شکل اسلامی حکومت هستند.

بنابراین می‏توان گفت که جنبش‏های اسلامی معاصر، حیات خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند؛ زیرا انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنان را از عزلت و حقارت نجات داد و اسلام را به عنوان تنها راه‏حل برای زندگی سیاسی مسلمانان مطرح ساخت.

وحدت‏طلبی و مردم‏گرایی

تکیه و تأکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب‏های اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه گرایش جنبش‏های اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است؛ زیرا انقلاب اسلامی با الگو قرار دادن اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، و غربی و شرقی قائل نیست و بر جنبه‏های اختلاف برانگیز در بین مسلمانان پافشاری نمی‏کند؛ بلکه با برگزاری هفته وحدت، برپایی روز قدس، صدور فتوای امام خمینی رحمه‏الله علیه سلمان رشدی و، در راه اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، انواع گروه‏های غیرشیعی و حتی جنبش‏های آزادی‏بخش غیراسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار داده‏اند. مردمگرایی انقلاب اسلامی نیز، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت‏های مسلمان بوده است.

نقش اسلام و روحانیت در انقلاب اسلامی

و کـذلک جـعلناکم امـه وسـطا لـتکونوا شـهدإ على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا(بقره/ ۱۴۳) و همچنان شما مسلمانان را به اسلام هدایت کردیم و به اخلاق معتدل و سـیرت نـیکوبیاراستیم تـا گـواه مردم باشید چنانچه پیامبر را گواه شما کردیممـلت ایـران چـنان قـدرت و شـرافت پـیدا کـرده است که پیامها , بیانیه ها , شعارها , عملکرد و موضع گیریهاش براى ملتهاى دنیا به صـورت درس درآمـد و الهام دهنده و راهگشا شد و امام این امت به عـنوان امـام مـحرومان و مستضعفان انقلابى دنیا و به عنوان امام مـلتهاى دربند مسلمانى که در زیر بار حکومتهاى طاغوتى خود قرار دارنـد شـناخته شد. این همه , در سایه حرکت اسلامى این مردم بود در سـایه ایـنکه مـساجد ما سرنوشت ساز و به دنبال آن سربلندى و عزت براى مردم ما حاصل آمد.
امروز هم در برابر مسئله روحانیت و حضور اسلام در انقلاب و در جهت گـیریهاى سـیاسى , چـنین شرایطى داریم. اصل شکل گرفتن انقلاب یک مـرحله اسـت و مـرحله شکوفایى انقلاب و تداوم و صدور آن به دنیا مرحله بسیار حساس و مهم و سرنوشت ساز ما امت است. اگر در دیروز پـیروزى انـقلاب بـه دخـالت روحـانیت در سیاست نیاز داشتیم , در امـروز تداوم انقلاب و آینده صدور آن هم به دخالت روحانیت متعهد و مـبـارز در جـریـانهاى سـیـاسى و اجـتـماعى و انـقلابى جـامعه نیازمندیم.حـضرت امام (رحمت الله علیه) در این مورد تإکید کرده اند و فرموده اند: براى مـردم بگویید تا بدانند که توطئه گران پشت پرده دست اندر کارند تـا بـار دیگر روحانیت را از صحنه بیرون کنند , همان طور که در زمان مشروطه چنین توطئه اى وجود داشت.
ایـشان فـرموده اند: تـازه مسئله مشروطه نسبت به انقلاب اسلامى ما اصـلا قـابل مقایسه نیست , براى اینکه آن سرمایه گذارى عظیمى که مـلت مـا و اسـلام و روحـانیت ما براى شکوفایى این انقلاب کرده و دهـها هـزار شـهیدى که داده و صدمات و خسارات و لطماتى که دیده اسـت بـه هیچ وجه با آنچه که در مشروطه انجام گرفت قابل مقایسه نـیست. ایـن انقلاب براى ما بسیار گران تمام شده و لذا ارزش این انقلاب هم بسیار عظیم تر است.
در انـقلاب مشروطیت بعد از آنکه روحانیت و اسلام نقش خود را ایفا کرد و آن انقلاب را به وجود آورد رفته رفته عواملى شروع به توطئه کـردند تا روحانیت را از صحنه بیرون کنند, بطوریکه در دوره اول مجلس عده اى از روحانیان در مجلس بودند , اما در دوره دوم تعداد روحـانیان در مـجلس کـم شد و به تدریج دخالت روحانیان در مسأل اجـتماعى و حـکومتى و سـیاسى کـمتر و کـمتر شد. آنقدر سمپاشى و تـبلیغات کـردند تـا به تدریج روحانیت و اسلام کنار گذاشته شد و بـار دیـگر گـفتند اسـلام بـراى مساجد است و روحانیان هم کارشان مـسئله گفتن و درس گفتن در حوزه هاى درس استو حداکثر مسألى را کـه بـراى روحـانیت گـذاشتند , مسئله عقد و ازدواج و یا احیانا نـوشتن اسـناد و از ایـن قـبیل مـسأل بـود.غربزده ها گـفتند ما روشـنفکرانى هستیم که از معلومات و اطلاعات و فرهنگ غرب استفاده کرده ایم و مى دانیم چگونه مدیریت کنیم و جامعه و حکومت را اداره کنیم.روحـانیت را کـه از صحنه بیرون کردند بعد وقتى چشم مردم باز شد دیـدند کـه فـلان الـسلطنه ها و الدوله ها حاکم شده اند و به تدریج حـاصل انقلاب مشروطیت لقمه چرب و نرمى در دهان استعمار غرب شد و در خدمت سلطه گران و امپریالیستهاى جهان قرار گرفت. این ملت را از هویت مکتبى و اسلامى و انقلابى خود تهى تجربه تلخ گذشته تکرار شـود; بـاید حـضور اسـلام و روحـانیت را در خـدمات انـقلابى و در ارگانهاى اجرایى و حکومتى حفظ کنیم.الـبته حـق هـمه مـردم اسـت , ایـن مـردم انقلاب کردند. قشرها و جـناحهاى مـختلف اجتماعى که در خط اسلام و انقلاب و امام بوده اند جـان داده انـد , شهید داده اند و امروز هم خود وارث این انقلاب و این حکومت هستند.

 

 

 

 

و سرانجام پیروزی با شکوه انقلاب اسلامی

22 بهمن روز پیروزی انقلاب اسلامی


از هفدهم تا 22 بهمن 57، ایران یکی از دوره های استثنایی تاریخ سیاسی جهان را گذرانید. در این ایام، دو دولت در یک مرکز و بدون هیچ گونه مرزبندی مواجه بودند. دولتی که پشتوانه و عامل مشروعیت خود را از دست داده و از قدرت نظامی محروم گشته و با انقلابی عظیم روبرو بود. و دولتی دیگر متکی به رهبری انقلاب توده های میلیونی مردم که به جای قدرت نظامی، تنها به ارتش مردم وابستگی داشت.با وسعت یافتن دامنه های انقلاب، قرار بر این شد که سران ارتش پهلوی، دست به کودتا زده و با به دست گرفتن قدرت، انقلاب مردمی را سرکوب سازند. از این رو از ساعت چهار بعداز ظهر روز 21 بهمن 57، حکومت نظامی اعلام شد.
پس از اعلان حکومت نظامی، حضرت امام خمینی (ره) اعلام کرد که مردم به حکومت نظامی اعتنایی نکنند. مردم نیز همچنان به یورش خود به مراکز دولتی و نظامی و انتظامی ادامه دادند و تقریباً تمام این مراکز با اندک درگیری و مقاومت، تسخیر شد و به دست مردم افتاد.

این درگیری ها در روز بعد نیز به شدت ادامه یافت و در این روز هزاران زن و مرد و پیر و جوان، هر یک به اندازه توان خود برای سرنگونی نهایی رژیم ظلم و جور، کوشش کردند. آنها با سنگربندی در خیابان ها، سینه سپر کردن در برابر تانک ها و با فداکاری و جانفشانی، انقلاب را به پیروزی رساندند. نه فقط در تهران، بلکه در تمامی شهرهای ایران، درگیری مردم با بقایای رژیم شاه جریان داشت.هنگامی که خبر حرکت نیروهای نظامی از شهرهای مختلف ایران به سمت تهران برای سرکوب قیام مردم پخش شد، مردم شهرهای مسیر به درگیری با نیروهای نظامی پرداختند و با بستن راه، مانع حرمت آنها به سمت تهران شدند. برخی از فرماندهان رده بالای ارتش در این درگیری ها به دست مردم کشته شدند تا سرانجام، ارتش، بی طرفی خود را اعلام کرد.

در نهایت روز سرنوشت فرا رسید و در 22 بهمن 1357، نظام پوسیده ستمشاهی فرو ریخت و ریشه های فاسد دودمان سیاه پهلوی از این کشور اسلامی کنده شد. مبارزه پانزده ساله ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی (ره) به ثمر رسید و با سرنگونی نظام 2500 ساله شاهنشاهی، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران پیروز گردید.

 

 

 

 

 

 

منابع :

www.asemankafinet.ir

www.iranvij.ir

www.takfars.ir

 

پوریا بصیری بازدید : 121 چهارشنبه 09 دی 1394 نظرات (0)

مقاله ای درباره انقلاب جمهوری اسلامی ایران

 

نظامجمهوریاسلامیایرانحکومتکنونیایراناستکهپسازپیروزیانقلابایراندرسال ۱۳۵۷ ودرتاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸،طییکهمه‌پرسیبارایآری ۹۸٫۲٪درصدازشرکتکنندگانتشکیلشد.

 

انقلاب ۱۳۵۷ ایران

نقلابایراندرسال ۱۳۵۷ هجریخورشیدی، (مشهوربهانقلاباسلامی) کهبامشارکتروحانیون،بازاریان،احزابسیاسیمخالف،روشنفکران،دانشجویانومردمعادیدرایرانانجامپذیرفت،نظامپادشاهیاینکشورراسرنگون،وزمینهٔرویکارآمدننظامجمهوریاسلامی،بهرهبریروحانیشیعه،روح‌اللهخمینیرافراهمکرد. تفکراتوشخصیت‌هایاسلامی،دراینانقلابضدسلطنتیحضوربرجسته‌ایداشتندوخمینیآنراانقلاباسلامیخواند. اینانقلاب،بانامانقلاببهمن ۵۷ نیزشناختهمی‌شود.

 

انقلابجمهوریاسلامیایران

نظامجمهوریاسلامیایرانحکومتکنونیایراناستکهپسازپیروزیانقلابایراندرسال ۱۳۵۷ ودرتاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸،طییکهمه‌پرسیبارایآری ۹۸٫۲٪درصدازشرکتکنندگانتشکیلشد.

 

انقلاب ۱۳۵۷ ایران

نقلابایراندرسال ۱۳۵۷ هجریخورشیدی، (مشهوربهانقلاباسلامی) کهبامشارکتروحانیون،بازاریان،احزابسیاسیمخالف،روشنفکران،دانشجویانومردمعادیدرایرانانجامپذیرفت،نظامپادشاهیاینکشورراسرنگون،وزمینهٔرویکارآمدننظامجمهوریاسلامی،بهرهبریروحانیشیعه،روح‌اللهخمینیرافراهمکرد. تفکراتوشخصیت‌هایاسلامی،دراینانقلابضدسلطنتیحضوربرجسته‌ایداشتندوخمینیآنراانقلاباسلامیخواند. اینانقلاب،بانامانقلاببهمن ۵۷ نیزشناختهمی‌شود.

 

پسازکودتای ۲۸ مردادسال ۱۳۳۲،شاهبهتثبیتقدرتخودپرداختوطرح‌هایجنجال‌برانگیزموسومبهانقلابسفیدکهمحوراصلیآن‌رااصلاحاتارضیتشکیلمیداد،بهاجراگذاشت. اجرایاینطرح‌هاوافزایشچندبرابریدرآمدهاینفتی،توسعهاقتصادیودگرگونیساختاراجتماعیایرانودرعینحالافزایشاختلافطبقاتیوتنشهایاجتماعیرادردهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ درپیداشت. اوبامعطوفکردناقداماتامنیتیواطلاعاتیخویشبرسرکوبطبقهمتوسطجدیدواحزابسکولار،خودرادرمقابلروحانیونوتفکراتمبارزجدیداسلامیآسیپ‌پذیرساخت. اصلاحاتشاهونیزجانبداریمستقیموغیرمستقیماوازدولتهایآمریکاواسرائیل،موردمخالفتروحانیونبهویژهخمینیواقعشد. درایندورانشماریازروشنفکران (ازهمهمهمترعلیشریعتی) براحیایتفکرسیاسیشیعهتاثیریعمیقنهادهوتفسیریانقلابیازشیعهرابهعنوانیکایدئولوژیرهایی‌ساز،دراذهانمردمبهویژهمحصلانودانشجویانبهجایگذاشتند. خمینینیزدرسالهایتبعیدخود،اگرچهخواهانایجادیکحکومتاسلامیبهرهبریفقهابهجایسلطنتموروثیبود،بیشتربهطرحنقطهضعفهایرژیمومسائلیکهتودهمردممسلمانایرانراخشمگینمیساخت،میپرداخت. همچنینشماریسازمانهایچریکیمارکسیستواسلام‌گراشکلگرفتندکهبهمبارزهمسلحانهبارژیمپرداختند. نهایتاًباسیاست‌هاینادرستحزبرستاخیزحکومتدرخصوصبازارومذهبدراواسطدهه ۱۳۵۰،بازاریانوروحانیونمحافظهکاروغیرسیاسینیزبهعنواندومتحدتاریخی،بهصفوفمخالفانپیوستند.

 

تنشهاونارضایتی‌هایمذکور،بابازترشدنفضایسیاسیدرسال ۱۳۵۶ کهبهدلیلفشارهایدولتآمریکاونهادهایمدافعحقوقبشرصورتپذیرفتهبود،خودرانشاندادوازپاییزوزمستانهمانسالبهشکلتظاهراتخیابانینمودیافت. معترضانازسنت‌هایشیعیچونمراسمچهلمجانباختگانبرایراهپیماییاعتراضیاستفادهسیاسیبهعملآوردند. رویدادهاییچونفاجعهآتش‌سوزیسینمارکسآبادانوکشتهشدنمعترضاندربرخیازتظاهرات‌ها (ازجملهدرواقعهجمعهسیاهدرشهریورماه) توسطنیروهایحکومتیتنهاموجبتشدیداعتراضاتوازدسترفتنامکانمصالحهشدرکوداقتصادیبهوقوعاعتصاباتگستردهوپیوستنطبقهکارگربهتظاهرات‌هاودرنتیجهفلجشدناقتصادکشورانجامید. باپیوستنکارگرانوهمچنینتهیدستانشهریبهتظاهرات‌ها،دامنهاعتراضاتازده‌هاهزارنفربهصدهاهزاروحتیمیلیونهاتنرسید. سرانجامباخروجشاهازکشور،عدمموفقیتدولتشاپوربختیار،دوروزنبردمسلحانهسازمانهایچریکیوهزارانداوطلبمسلحباارتشوگاردشاهنشاهیواعلامبیطرفیارتشدر ۲۲ بهمن ۱۳۵۷،انقلاببهپیروزیرسید.

 

سپسنظام «جمهوریاسلامی»درقالبحکومتیدینیبرپایهٔتفسیرخاصیازشیعهبهنامولیفقیهجایگزیننظامپیشینگردید.

 

ریشه‌هایانقلاب

محققانمعتقدنددرجستجویریشهاصلیانقلاب ۱۳۵۷ ایران،می‌توانبهکودتای ۲۸ مردادسال ۱۳۳۲،ورخدادهایپیرامونآن،بازگشت. پسازبرکناریرضاشاهپهلویتوسطمتفقیندرهنگامهجنگجهانیدوم،ایراندربینسالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲،طولانی‌ترینزمانفضایبازسیاسیدرتاریخمعاصررابهخوددید. درایندورهروشنفکرانونهروحانیون،دست‌اندرکاربسیجوسازماندهیتوده‌هاعلیهساختارقدرتبودندوسازمانهایغیرمذهبی - نخستحزبتودهوسپسجبههملیبهرهبریمحمدمصدق - باموفقیت،طبقهمتوسطوطبقهکارگرشهریراجذبکردند. درطیایندوران،مصدقبهعنوانیکملی‌گرایمحبوب،خواستاراصلاحسیاستخارجینادرستوخاتمهبخشیدنبهدادنامتیازهایعمدهبهابرقدرتهایخارجیشداوبهیاریتظاهرات‌هایگستردهطبقهمتوسطوهمچنیناعتصاباتبزرگکارگریدربخشصنعتنفتبهسازماندهیحزبتوده،بهعنواناهرمفشاریبرحکومت،توانستنهضتملیشدنصنعتنفتایرانراباموفقیتبهپیشببردوتحتتاثیرشورواشتیاقعمومیبهنخستوزیریرسیدهوحتیتسلطواختیارمحمدرضاشاهبرارتشرابهخطرافکند. ملیشدنصنعتنفتبرایانحصاراتنفتیودولتبریتانیاضربه‌ایجبرانناپذیربود،بهویژهکهاینجنبش،می‌توانستبهنیرویمحرکه‌ایبرایمردمدیگرکشورهایمنطقهبهمنظورکسبحقوقخویش،تبدیلشودوبدین‌سانمنفعتدیگرابرقدرتوقت،ایالاتمتحدهرانیزبهمخاطرهافکند. سرانجامبریتانیاتوانستموافقتآمریکارابرایبهراه‌اندازییککودتاینظامیعلیهدولتمصدقبهدستآوردهوآمریکابهکمکنیروهایهوادارسلطنتدرارتشایرانوباپشتوانهدستگاهمذهبی (علماوروحانیونطرازاولووعاظوپیروانآنها) وبرخیاززمیندارانوسیاستمدارانمحافظه‌کار،دولتویراسرنگوننمود. اینرویدادتاثیریبهسزاوطولانیمدتبرفضایجامعهبهجایگذاشتودرعصرجمهوریخواهی،ملی‌گرایی،گرایشبهسوسیالیسموسیاستخارجیبیطرفانه،اکنونسلطنتپهلویوارتش،درافکارعمومی،بهعنوانسرسپردهابرقدرتهایغربی،سرمایه‌داریوسازمانهایاطلاعاتیآمریکاوبریتانیاشناساندهشدند. باوقوعکودتا،سازمانهایسیاسیچونجبههملیوحزبتودهسرکوبشدهواعضایآنهابهحبسهایکوتاهویابلندمدتوحتیاعداممحکومشدندوعلاوهبربریتانیا،ایالاتمتحدهنیزبهعنواندشمنجدیدامپریالیستیایرانشناختهشد. ازسویدیگر،سرکوبینیروهایسکولاروغیرروحانی،راهرابرایپیدایشجنبشهایجدیداسلامیهموارنمود

 

تثبیتقدرت؛توسعهاقتصادی؛تنشهایاجتماعی

دردههنخستپسازکودتای ۲۸ مرداد،محمدرضاشاهآنچهراکهپسازبرکناریپدرش،رهاشدهبود،ادامهداد. اوباشتابهرچهتمامتر،سهستونحافظحکومتخود، «ارتش»، «نظامحمایتیمالیدربار»و «دیوانسالاری»راگسترشدادوبهیُمنافزایشچشمگیردرآمدنفت،موفقشدتارویایرضاشاهدرخصوصایجادیکساختاردولتیعظیمرا،تحققبخشد. شاهنخسترهبرانکودتارابهمقامهایکلیدیگمارد،کمکهایمالیازآمریکادریافتکردوازهمکاریهایفنیسازماناطلاعاتاسرائیلوآمریکا (موسادوسیا) واف‌بی‌آیپلیسآمریکا،برایتشکیلپلیسمخفیجدیدیدرسال ۱۳۳۶،باعنوانساواک (مخففسازماناطلاعاتوامنیتکشور)،بهرهبرد. امادرسالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲،اقتصادایرانکهمبتنیبرکشاورزیبود،بابحرانشدیدیروبروشدوایرانرابهکمکهایخارجیمحتاجکرد. دولتآمریکابهریاستجانافکِندی،پرداختوام‌هایآیندهرابهاجرایاصلاحاتارضیولیبرالیکهآنرابهترینسدمحافظدربرابروقوعانقلابکمونیستیمی‌دانست،مشروطکرد. درنتیجهشاه،علیامینیشخصمورداعتمادآمریکارابهمقامنخستوزیریرساندووزیرکشاورزیامینی،حسنارسنجانی،برنامهاصلاحاتارضیراباهدفازبینبردناتکایایرانبهکشاورزیوایجادطبقهکشاورزانمستقلبهپیشبرد. گرچهاصلاحاتارضیازاقداماتدولتامینیبود،شاهپسازتعدیلآن،اصلاحاتراابتکارخودمعرفیکردوبابوقوکرنایتمامآنرادرمنشورششماده‌ایجنجالبرانگیزخودموسومبه «انقلابسفید»یا «انقلابشاهومردم»منظورنمود. پنجمادهدیگرآنشامل،ملیکردنجنگلها،فروشکارخانه‌هایدولتیبهبخشخصوصی،سهیمشدنکارگراندرسودکارخانه‌ها،اعطایحقرایبهزنانوایجاد «سپاهدانش»می‌شد. طرحهایانقلابسفید،بامخالفتهاییازسویجبههملیوهمچنینمحافلمذهبی،روبروشد. درفاصلهکمترازیکدههپسازکودتا،روابطشاهوروحانیون،مسالمت‌آمیزبود،امااتخاذاینطرحهاوهمچنینبهرسمیتشناختندولتاسرائیلتوسطحکومتوقت،برایندورهکوتاهازروابطحسنهشاهوعلما،مهرپایانگذاشت. درمیانمعترضان،چهرهمخالفجدیدیبهنامروح‌اللهموسویخمینیخودرادراذهانمطرحساخت. اینمجتهد ۶۴ سالهکهدرمدرسهمعروففیضیهقمبهتدریسفلسفهوفقهمی‌پرداخت،سخنرانیهایانتقادیخودراازسال ۱۳۴۱ آغازکردهبود. خمینیضمندوریجستنازطرحموضوعاتیچوناصلاحاتارضیوحقرایزنانکهموضوعاصلیموردمخالفتدیگرروحانیونبود،بهمسائلیکهتودهمردمرابیشترخشمگینمی‌ساخت،می‌پرداختومرکزثقلمخالفتشباشاهبرسرنفوذآمریکادرایرانبود. اعتراضاتکهدرخرداد ۱۳۴۲،درشهرهایبزرگایرانبهوقوعپیوست،بادستورشاهوتوسطارتش،باسرکوبیخونینپایانیافت. پسازقیام ۱۵ خرداد،رهبرانجبههملیدستگیروخمینیبهترکیهتبعیدشدکهپسازچندیازآنجابهعراقرفت.

 

درباقیسالهایدهه ۱۳۴۰،شاههمچونفرمانرواییخودکامهومتکیبهنفسحکومتکردوخودراپادشاهیاصلاح‌اندیشومتحدنزدیکآمریکاوغربنشانداد. باافزودنبرشمارنظامیان،بودجهسالانهارتشوخریدتسلیحاتبسیار،ارتشایرانرادرسال ۱۳۵۵ بهپنجمیننیروینظامیبزرگجهانتبدیلکرد[۲۹] سازمانامنیتیخودساواکرابسیارگسترشدادچنانکهمی‌توانستبهخبرچینیازبسیاریازافرادوسانسوررسانه‌هایگروهیپرداختهوازهرشیوه‌ایازجملهشکنجهبرایازبینبردنمخالفاناستفادهکند.[۳۰]

 

سالهایدهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ همچنینشاهدتوسعهاجتماعی-اقتصادیبودکهبیشتربهواسطهدرآمدهایروزافزوننفتمیسرگشت. همزمانباگسترشبنادروراه‌ها،سدهایبزرگیدردزفول،کرجومنجیلبناشدوبیشاز ۸۰۰ کیلومترریلراه‌آهناحداثگشتکهتهرانرابهشهرهایاصلیدیگرمتصلمی‌ساخت. ایراندرسالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۵ شاهد «انقلابصنعتی»کوچکیبودکهدرنتیجهآن،سهمتولیدناخالصملی،شمارکارخانه‌هاوتولیدبرخیصنایعمادر،رشدیافتتوسعهدربخشمنابعانسانینیز،افزایششمارمدارس،درمانگاه‌ها،پرستارانوپزشکانرادرپیداشت. همچنینرونقاقتصادیدهه ۴۰ بهطرزشگفت‌آوریبهسودبنیادهایمذهبیبود،چراکهدرپیاینرونق،بازاریانبهعنوانمتحدقدیمیروحانیت،امکانیافتندتاهزینهنهادهایپرشماروروبهرشدمذهبیمانندمساجد،موقوفه‌ها،چندحسینیهوششحوزهعلمیهبزرگراتامینکنندودراواسطدهه ۵۰،نهادهایمذهبیتاآناندازهقدرتداشتندکهشایدبراینخستینباردرتاریخایران،واعظانیرابهطورمنظمبهمحلاتفقیرنشینشهریوروستاهایدورافتادهبفرستند.

 

باوجودآنکهشاهدرحوزهاقتصادی-اجتماعینوسازیکردودرنتیجهطبقهمتوسطجدیدوطبقهکارگرصنعتیراگسترشداد،امانتوانستدرحوزهدیگر - حوزهسیاسی - دستبهنوسازیزند. درواقع،باتوسعهومدرن‌سازیکشور،شماردوگروهیکهدربینسالهای ۱۳۲۰-۱۳۳۲ (پیشازکودتا) مخالفاناصلیحکومتپهلویمحسوبمی‌شدند،یعنیکارگرانشهریوروشنفکرانبهچهاربرابررسیدومنعکردنآنهاازداشتننهادهاوابزارهایسیاسیسابقخود،چوناتحادیه‌هایکارگری،روزنامه‌هایمستقلواحزابسیاسی،برشدتمخالفتشانافزودهبود. برنامهاصلاحاتارضی،کشتتجاریرارونقبخشیدوشماردهقانانصاحبزمینرا،بسیارافزایشداد،امامقدارزمیناعطاشدهبهبیشترآنان،برایراه‌اندازیکارمستقلکشاورزیکافینبود. اینامر،لشکریازکشاورزانمستقلومزدبگیرانبی‌زمینبهوجودآوردکهبهآسانیمی‌توانستند،کانونهایسیاسینامنسجمیراتشکیلدهند.

 

دیگرآنکه،شیوهتوسعهاقتصادیرژیم،اختلافطبقاتییافاصلهبین «غنی»و «فقیر»راافزودکهدرشهرتهرانبسیاربارزبود. هرچندسطحزندگیبیشترخانواده‌هاییکهبهآپارتمانهایمدرن،مزایایاجتماعیوهمچنینکالاهایمصرفیجدیددسترسیداشتند،بهبودیافت،ولیگسترشحلبی‌آبادها،ترافیکوآلودگیهوا،کیفیتزندگیبیشترخانوارهارابهسطحنازلتریرساند. ۴۲ درصدخانوارهایتهرانی،فاقدمسکنمناسببودندودرحالی‌کهبرخیثروتمنداندرقصرهایشمالشهربهسرمی‌بردند،تهیدستاندرحلبی‌آبادهاوزاغه‌هایاطرافشهرزندگیمی‌کردند. اینزاغهنشینان،مهاجرانروستاییفقیریبودندکهبامشقتفراوان،ازراهعملگی،بنایی،تکدی‌گریودستفروشیامرارمعاشمی‌کردند. «سان‌کولوت‌ها»یاپابرهنه‌هایانقلابسال ۱۳۵۷،همینافرادبودندکهبعدهابه «مستضعفین»مشهورشدند. اینشکافبینپایتختوشهرهایدیگراستانهانیزبهروشنیقابلمشاهدهبودوبراینمونهدرحالی‌کهساکنانتهرانازفرصتدست‌یابیبهتربهآموزش،امکاناتبهداشتی،رسانه‌ها،شغلودرآمدبرخورداربودند، ۹۶ درصدروستاییان،برقدراختیارنداشتند.

 

عاملدیگرافزایشتنشهااینبودکهباپنجبرابرشدنناگهانیدرآمدهاینفتی،انتظاراتمردمبالارفتودرنتیجهشکافمیانوعده‌ها،ادعاهاودستاوردهایرژیمازیکسووانتظاراتتحققنیافتهجامعهازسویدیگر،عمیقترشد. اگرچهدرسایهبرنامه‌هایرفاهاجتماعی،پیشرفتهایچشمگیریدربخشهایبهداشتونظامآموزشیبهدستآمد،ایرانهمچنانبدتریننسبتهایآماریرادرمیزانمرگومیرکودکان،امکاناترفاهیونیزمیزانافراددارایتحصیلاتعادی،دربینکشورهایخاورمیانهداشت.

 

تنش‌هایسیاسی؛مخالفانحکومتپهلوی

باوقوعکودتای ۱۳۳۲،برحیاتسیاسیایران،پرده‌ایآهنینکشیدهشدکهرهبرانمخالفانواحزابسیاسیراازپایگاهاجتماعیخودوتودهمردمجداکرد. اینپردهآهنینبهظاهرتنشهایاجتماعیومخالفتهایسازمانیافتهراپنهاننمود،امابی‌گماندرنابودیومحوآنهاناکامماند. بررسیمطبوعاتزیرزمینی،نسلجوانیازروشنفکرانرانشانمی‌دادکهضمنتوجهبهنظریاتوتاکتیکهایپیشینیان،باکامیابیسرگرمطرحوتدویناندیشه‌هایجدیددرمطابقتبافرهنگشیعیخودبودند.[۴۲] دانشجویانبهعنوانیکعاملمهمازعواملوقوعانقلاب ۱۳۵۷،هرسالدرشانزدهآذرماهاعتصابهایدانشجوییبهراهمی‌انداختند. اینروز،بهیادسهدانشجو (دوهوادارحزبتودهویکهوادارجبههملی) کههنگاماعتراضبهدیداررسمینیکسونرئیسجمهورآمریکا،درتاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ دردانشگاهتهرانکشتهشدهبودند،گرامیداشتهمی‌شد. ۱۶ آذر،توسطکنفدراسیوندانشجویانایرانیخارجازکشورکهمرکزاجتماعومباحثهمخالفانحکومتدرخارجازمرزهایایرانبود،روزدانشجونامیدهشد.

 

حزبتودهایران: حزبتودهگرچهبهحیاتخودادامهدادتانقشیهرچندکوچکدرانقلابایفاکند،پسازکودتا،هدفسرکوبوضربه‌هایسختنیروهایامنیتی،جنگروانیشدیدوشایعهسازیرژیمبرعلیهآنقرارگرفتودراواخردهه ۱۳۳۰ تنهاشبحیازقدرتپیشینشبازماند. دگرگونیهایاجتماعیحاصلازنوسازی،موجبشدتارفتهرفته،هوادارانحزبتودهبهخانواده‌هاییباپیشینهچپ‌گرایانهمحدودشوند. رهبریحزبنیزدرنتیجهمرگرهبران،سستیحاصلازکهولتوکناره‌گیریآنان،تضعیفشد.[۴  افزونبراین،مسئلهمناقشاتچینوشوروی،پیدایشگرایشهای «مائوئیستی»وانتقادازسیاستهایگذشتهحزبازجملهآنچهمنتقدانپیروی «کورکورانه»آنازشورویمینامیدند،موجبوقوعانشعاباتیدراینحزبشدبااینحال،حزبتودهدرسالهاینخستدههپنجاهفعالیتهایموفقیراآغازکرد. ازجملهادارهایستگاهرادیوییپیکایران،انتشارمنظمدومجله «مردم»و «دنیا»وبعدهانشریهنویدوهمچنینایجادهسته‌هایزیرزمینیکوچکیدردانشگاهتهرانومناطقنفتی.

 

جبههملیونهضتآزادی: بیشتررهبرانجبههملیبازداشتشدهدرشهریور ۱۳۳۲،سالبعدآزادشدند،ولیبسیاریازآنانیاازسیاستکنارکشیدهویاازایرانرفتند. امابرخیچونکریمسنجابی،شاپوربختیار،داریوشفروهروخلیلملکیبهصحنهفعالیتسیاسیبازگشتهودرسالهای ۱۳۳۹-۱۳۴۲ باکاهشنسبینظارتهاوسختگیریهایرژیم،بهسازماندهیچنداعتصابوراهپیماییوانتشاریکروزنامهپرداختند. همچنیندوهوادارجبههملی،بهنامهایمحمودطالقانیومهدیبازرگانبههمراهچندتنازاصلاح‌طلبانهمفکرشانمانندیداللهسحابی،نهضتآزادیایرانراتشکیلدادند. بازرگانکهفرزندیکبازاریثروتمندوبسیارمذهبیبود،پسازتحصیلدررشتهمهندسیراهوساختماندرپاریس،برایتدریسدردانشکدهفنیبهایرانبازگشتودردورانمصدق،بهعنواننخستینمدیرعاملشرکتنفتایرانراهیآبادانشد. اوکهعقایدیعمیقاًضدکمونیستیداشت،نظریهجداییامورمعنویودنیویراردمی‌کردوبراینباوربودکهسیاستبایدتوسطمذهب،هدایتشود. طالقانیکهبعدهابهمقامآیت‌اللهیرسیدوبهخاطرمخالفتباحکومترضاشاه،سابقهزندانیشدنداشت،پسازکودتا،برخلافدیگرروحانیون،بهعنوانروحانیسرشناسپشتیبانجبههملیدرتهرانشناختهمیشد. اوبهعنوانرابطوحلقهارتباطیدوگروهمخالفمتفاوت،یعنیروحانیونوجبههملینقشمهمیایفاکردوشایدبهدلیلهم‌بندبودنباانقلابیونغیرمذهبیدردورانحبس‌هایطولانیش،قادربهدرکآنانبود. طالقانیدرآثارشبراینهدفبودتانشاندهدکهتشیعاساساًبااستبدادمغایروبادموکراسیوهمچنینسوسیالیسمموافقوسازگاراست. درواقعاونیزمثلبازرگان،بهدنبالازبینبردنشکافهایاسلامباجهانمعاصروهمچنیناختلافبینطبقهسنتیومحافظهکارباطبقهروشنفکرومدرن (اختلافیکهدرشکستنهضتمشروطهومبارزاتملی،اثریبهسزاداشت) بود.

 

نهضتآزادیهمچوندیگرگروه‌هایوابستهبهجبههملی،پسازقیامخردادسال ۴۲،منحلوفعالیتآنغیرقانونیشد،بااینوجود،همچنانبهبرگزاریگردهمایی‌هایمخفیدرتهرانوسازماندهینیروهادرخارجازکشور،بهویژهآمریکایشمالیوفرانسهادامهداد. ازبینگروه‌هایوابستهبهجبههملی،نهضتآزادیبیشتریننقشرادرانقلابسال ۵۷ داشتواینموفقیتبیشترمرهونروابطنزدیکنهضتباخمینیوتاحدودیهمتواناییهایبازرگانوطالقانیدرجذبگروهیازمتخصصانجوانوتکنوکراتهایرادیکالبودکهدرصددتلفیقعلومجدیدبااسلامبودند.[۵۴] نهضتآزادیرادرآمریکایشمالی،چهارروشنفکرمقیمخارجبهنامهایمحمدنخشب،ابراهیمیزدی،مصطفیچمرانوعباسامیرانتظام،رهبریمی‌کردندودرفرانسهنیزصادققطب‌زادهوابوالحسنبنی‌صدرازسازماندهاناصلیایننهضتبودندکهمی‌بایستمثلبازرگان،نقشهایحساسیرادرسالهاینخستپسازانقلاب ۱۳۵۷،ایفاکنند.

 

علیشریعتیروشنفکرتاثیرگذاروستایشگرایده «اسلاممترقیوسیاسی». برخیاورانظریه‌پردازاصلیانقلاب ۱۳۵۷ می‌دانند.

 

اماروشنفکربرجستهنهضتآزادیوبهعقیدهبرخی؛نظریهپردازاصلیانقلاب ۱۳۵۷،علیشریعتیبود. شریعتیکهازیکخانوادهمذهبیوزمیندارخراسانیبرخاستهبود،بااستفادهازبورسدولتیبرایتحصیلدرزبان‌شناسیتطبیقیوجامعه‌شناسیبهپاریسرفتودرآنجاهمزمانبااوجگرفتنانقلابهایکوباوالجزایر،بهفعالیتهایسیاسیوشرکتدرتظاهراتهاپرداختوبهعضویتنهضتآزادیوکنفدراسیوندانشجویانایرانیدرآمد. اودرکلاسهایدرسشماریازاستادانمارکسیستمثلژرژگورویچوخاورشناسانعلاقه‌مندبهعرفاناسلامیچونلوییماسینیونوهانریکوربَنشرکتجستوپسازمطالعهآثارژانپلسارتر،ارنستوچه‌گوارا،وونوینجیاپوفرانتسفانون،آثاریازسارتروفانونرابهصورتکاملویاناتمامبهفارسیترجمهکرد. پسازبازگشتبهایران،درسال ۱۳۴۴،برایسخنرانیدرحسینیهارشاد، (کهتوسطگروهیازخیرخواهانمذهبی،تامینمالیمیشد) بهتهرانرفت. نوارسخنرانیهایاودرسطحگستردهپخششدومورداستقبالفراواندانشجویانودانش‌آموزاندبیرستانیبهویژهشهرستانیهایمذهبیقرارگرفت. ساواکباهراسروزافزونازمحبوبیتوی،شریعتیرادراوایلدهه ۱۳۵۰ دستگیروپسازمدتیحبسخانگی،مجبوربهخروجازکشورنمود. شریعتییکماهپسازرفتنبهلندندرسال ۱۳۵۶،بهعلتحملهشدیدقلبیدرگذشت،مرگیکهتوسطبرخیبهساواکنسبتدادهشد. یگانهپیامروشنآثاروسخنانشریعتیاینبودکهاسلام - به‌ویژهتشیع - باوری «محافظه‌کارانه»و «قضاوقدری»کهبیشترروشنفکرانغیرمذهبیبیانمی‌کنندویاایمانی «شخصیوغیرسیاسی»کهبرخیعلمایمرتجعادعامی‌کنند،نیست؛بلکهیکایدئولوژیانقلابیاستکهبایدباهرگونهستمگری،استثماروبی‌عدالتیبهویژهفئودالیسم،کاپیتالیسموامپریالیسممبارزهکند. بهگفتهاو،رسالتمحمدپیامبراسلامنهتنهابرقراریدین،بلکهتشکیلامتیپویا،انقلابیودرحالپیشرفتبودکهبهسمتجامعه‌ایبی‌طبقهوایده‌آلحرکتکند. ازدیدشریعتی،امامانشیعهبهویژهحسینابنعلی،پرچمقیامومبارزهرابهاینخاطربرافراشتندتاخلفایفاسدوقتراکهاهدافاصلیاسلامونظامتوحیدیرابهفراموشیسپردهبودند،گرفتارسازند. بسیاریبراینباوربودندکهشریعتیخواهانتبدیلودگرگونیاسلامازیک «دین»بهیک «ایدئولوژیسیاسی»است،آنچهکهدرغرب، «اسلامرادیکال»یا «اسلامسیاسی»نامیدهمی‌شد.

 

شریعتیهرچندروشودیدگاهمارکسیستیتقسیمجامعهرابرایدرکتاریخمدرنلازممی‌دانستوتاحدودزیادیمی‌پذیرفت،اماهمچونفانونازبرخیجنبه‌هایمارکسیسمبهویژهمارکسیسم «نهادینهشده»احزابکمونیستاُرتدوکسبهشدتانتقادمی‌کردوضمنتاکیدبراهمیتاسلامدرفرهنگایرانی،تنهاراهشکستامپریالیسمبرایایرانوسایرملتهایجهانسومرابازگشتبهریشه،میراثملیوفرهنگبومیخود،می‌دانست.[۶۰] اوحتیهنگامتاکیدبربازگشتبهاسلام،هموارهروحانیونمحافظه‌کارراهدفانتقادهایصریحوغیرمستقیمقرارمی‌دادوآنانرابههمکاریباطبقهحاکم، «نهادینه‌کردن»تشیعانقلابیودرنتیجهتبدیلآنبهمذهبیمحافظه‌کارانه،متهممی‌کرد. شریعتیمشکلاصلیاسلامامروزیراپیوندنامقدسآنبا «خورده-بورژوازی»می‌دانست. پیوندیکهطبقآن،روحانیت،دینرابرایبازاریانسهلوهموارمی‌نمودوبازارنیز،دنیارابرایروحانیونمکانیخوشایندمی‌ساخت. ازاینرووی،پدیدآورندگان «رنسانس»و «رفرماسیون»اسلامیدرآیندهرا،بیشترروشنفکرانمی‌دانستتاروحانیونسنتی. شریعتیبینهزارانجوانشهرستانیکههرسالهازدانشگاه‌هایجدید،دبیرستانها،مدارسفنیحرفه‌ایوتربیتمعلمفارغ‌التحصیلمی‌شدندوهمچونخوداو،ازطبقهمتوسطسنتیجامعه (خانواده‌هایبازاری،روحانیوخرده‌مالک) برخاستهودرمحیطیمذهبیرشدیافتهبودند،پیروانیپرشمارپیداکردوپسازبازترشدنفضایسیاسیدرسال ۱۳۵۶ وخارجشدنآثارشازقیدسانسور،صدهاهزارجلدازکتابهایاوبهفروشرفت.

 

روحانیونمخالف: درسالهایپسازقیامسال ۱۳۴۲،سهگروهمتغیر،متداخلودرعینحالقابلتشخیص،دربینروحانیونشکلگرفت. گروهنخستکهشایدبزرگترینگروهبود،ازعلمایغیرسیاسیتشکیلمی‌شدکهباوجودنارضایتیازبرخیمشکلاتاجتماعیمثلفساد،فحشاوالکلیسم،معتقدبودندکهروحانیتبایدازکارپلیدسیاستدوریجستهوبهمسائلمعنویوآموزشدرحوزه‌هابپردازد. بااینحالاینگروه،درسالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶،بهدلیلاجرایسیاستهاینامطلوبحکومتدرخصوصبازارونهادهایمذهبیبهعرصهسیاستکشیدهشدند. گروهدومیعنیروحانیونمخالفمیانه‌رو،گرچهدرمسائلمربوطبهحقرایزنانواصلاحاتارضیمخالفرژیمبودند،ترجیحمی‌دادندکههمچنانباشاهدرارتباطباشندتاسیاستهایویراتعدیلکنند. کاظمشریعتمداریعالمبلندپایهقم،مجتهدسرشناسآذریوسخنگویغیررسمیروحانیونآذربایجان،چهرهشاخصاینگروهبودکهتنهاخواستاراجرایکاملقانونمشروطهبودند.

 

اماگروهسوم،کهمی‌توانآنانراروحانیونمخالفنافرمانیاتندرونامید،توسطخمینیازعراقرهبریمی‌شدندوشبکه‌ایمخفیوغیررسمیدرکشورداشتند. چهره‌هایشاخصاینگروهعبارتبودنداز: حسینعلیمنتظری،مدرسبرجستهفقهاسلامیدرقم،کهبهعنوانمخالفآشتی‌ناپذیررژیم،سهباربهزندانافتاد؛محمدبهشتیهوشیارترینعضوسیاسیگروه؛مرتضیمطهریمتفکرونظریهپردازعمدهگروه؛ودوروحانیجوانترسازماندهندهگروهبهنامهایاکبرهاشمیرفسنجانیوعلیخامنه‌ای. خمینیکهازسال ۱۳۴۲،درنجفمی‌زیست،بهتدریجتعبیرخودازاسلامشیعهراگسترشداد. اوچارچوبنظریهسیاسیخودرادرسخنرانیهایش،دراواخردهه ۱۳۴۰،تدوینوتنظیمکردوسپسآنراباعنوان «ولایتفقیه: حکومتاسلامی»بدونذکرناممولف،منتشرنمود. طبقنظریهجدیداو،اقتدارسیاسیومسئولیتحفظامتاسلامی،ازطرفامامدوازدهمشیعیانبهمجتهدانمتخصصدرفقهاسلامی (فقها) واگذارشده‌است. استدلالویاینبودکهخداوند،پیامبرانوائمهرابهمنظوروضعقوانینشرعبرایهدایتامتهافرستاده‌استودرغیابامامغایب،روحانیونبهویژهفقها،تنهامفسرانونگاهبانانحقیقیشریعتمی‌باشندکهحکومتبایدبهآنانسپردهشود. ازدیدروحانیونسنتی،ولایتفقیه،زمامداریفقها،تنهابرنهادهاومدارسمذهبیوهمچنینافراد «محجور»یاناتوانمحسوبمیشد،ولیخمینیایناصطلاحرابسطدادبهطوری‌کهتمامجامعهرادربرمی‌گرفت. نظریاتسنت‌شکنانهخمینیتنهابهولایتفقیهمحدودنمی‌شد؛اوبرخلافعقیدهگذشتهخودکههمچوندیگرروحانیونازنظاممشروطهسلطنتیحمایتمی‌کرد،اظهارداشتکهنظامسلطنتی،سنتی «طاغوتی»استکهازدوران «شرک»بهارثرسیدهوبااسلامضدیتدارد،چراکهپیامبراسلام،پادشاهیموروثیراشیطانیوکفرآمیزخوانده‌استوحسینامامسومشیعیان،پرچمقیامرابراینجاتمردمازیوغخلفاوسلاطینموروثیبرافراشته‌است. اودرتشریحدیدگاهسیاسیخود،حتیروحانیونغیرسیاسیومیانه‌روراموردبازخواستقرارمی‌دادوگروهنخسترابهترکتکالیفشرعیخود،پناهبردنبهحوزه‌هایعلمیهوپذیرفتننظریهجداییدینازسیاستکهازدیداوتوطئه «امپریالیستها»بود،متهممی‌کرد.

 

روح‌اللهخمینیروحانیمخالفسازشناپذیروطرفدارایجادحکومتاسلامیکهباافزایشمحبوبیتشدرسالهای ۵۷-۱۳۵۶،رهبریانقلابرابهدستگرفت.

 

خمینیدرسخنرانیهایخودبرایطلاب،ازحکومتروحانیونحمایتمی‌کرد،امادراعلامیه‌هایعمومیبحثروشنیازاینگونهحکومتبهمیاننمی‌آوردوازکاربردولایتفقیهخودداریمی‌نمود. حتیاطرافیاناوبعدهامدعیشدندکهکتابولایتفقیهازجعلیاتساواکویایادداشتهایاصلاح‌نشدهیکیازطلاببوده‌است. درعوض،اواستراتژیسال ۱۳۴۲،یعنیحملهبهنقطه‌ضعفهایاصلیرژیمراادامهمی‌داد. شاهرابهخاطرفروشکشوربهامپریالیست‌هاوکمکبهاسرائیل؛نقضمشروطیتوزیرپانهادنقانوناساسی؛حمایتازثروتمندانواستثمارفقرا؛نابودیفرهنگملی؛تشویقواشاعهفسادوهدردادنمنابعباارزشکشوردرقصرها؛خریدتسلیحات؛نابودیکشاورزیودرنتیجهوابستهساختنهرچهبیشترایرانبهغرب،موردانتقادقرارمی‌داد. اوضمنمقایسهشاهبایزید،مومنانرابهسرنگونیرژیمپهلویوبیرونراندنامپریالیستها،فرامی‌خواند.[۷۲  خمینیمی‌کوشیدتابیشترگروه‌هایمخالفراباخودهمراهکند،برایمثالهنگاماعتراضمطهریبهسخنرانیهای «ضدروحانی»شریعتیدرحسینیهارشاد،سکوتکردوحتیبدوننامبردنازشریعتی،بهاستفادهازشعارهاوعباراتیکهسخنرانانحسینیهارشادرواجدادهبودند (مثل «مستضعفین،وارثانزمینخواهندبود»، «مردم،استثمارگرانرابهزباله‌دانتاریخخواهندانداخت»و «دینافیونتوده‌هانیست»)،ادامهداد. بسیاریازجوانانمتفکر،باشنیدناینعباراتولیغافلازسخنرانیهایاودرنجف،بیدرنگنتیجهگرفتندکهخمینیباتفسیرشریعتیازاسلامانقلابیموافقاست. دراواخرسال ۵۷ وهنگامنابودیحکومتپهلوی،محبوبیتخمینیدربینطرفدارانشریعتیآنچنانبودکهآنان - نهروحانیون - گامیبرداشتندکهاحتمالتعبیر «کفر»درآنبودوبهخمینیلقب «امام»کهفقطمختصدوازدهامامشیعهبود،رادادند. بدینسان،خمینیباتبلیغپیاممبهمامادلخواهتوده‌ها،طیفگسترده‌ایازنیروهایاجتماعیوهمچنینسازمانهایسیاسیمذهبیوسکولارراباخودهمراهکرد.

 

پوریا بصیری بازدید : 113 چهارشنبه 09 دی 1394 نظرات (0)

به نام یزدان بخشاینده

انقلاب اسلامی

مقدمه

بررسی تحلیلی تاریخ دو قرن اخیر ایران ، بخصوص سالهای پس از ۱۳۰۰ از جهات بسیاری حائز اهمیت است . چگونگی نفوذ ،‌ حضور و سلطه استعمار و جابه‌جایی دو امپراتوری استعماری و چگونگی برخورد جریانهای فکری مختلف با مسائل سیاسی و فرهنگی و همچنین نقش مردم از زمانهای مختلف و تاثیر حضور آنان در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ، برای سیاستگزاران و مدیران کشور بشدت مورد نیاز می‌باشد.علل و عوامل شکل‌گیری و چگونگی روند انقلاب اسلامی از دهه ۴۰ تا کنون همچنان مورد بحث و بررسی و اختلاف نظر می‌باشد. هر یک از گروهها و جریانهای سیاسی و اعتقادی به گونه‌ای موضوع را تجزیه وتحلیل و نتیجه گیری کرده‌اند

اگر چه بسیاری سعی کرده‌اند این انقلاب را در ردیف سایر انقلابها و تحولات معمول دنیا بدانند اما در عمل نظرات آنان با واقعیتها فاصله زیادی دارد. زیرا نیروی این انقلاب مردمی و اسلامی بدون هیچ‌گونه مرزبندی طبقاتی و گروهی بوده و ایدئولوژی ان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله می‌باشد که سازش با نظامهای رایج دنیا ندارد و رهبری آن توسط یکی از مردان کم نظیر تاریخ حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) با ویژگیهای خاص خود بود. به همین دلیل جریانات و تحولات قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مخالف غالب تحلیها و پیش بینی‌های سیاستمداران وتحلیگران سیاسی بود.واقعیت این است که دنیا با چنین انقلابی آشنایی نداشت و لذا در برخورد با آن نیز شیوه‌ها و روشهای معمول را به کار می‌گرفت که کارآیی و تاثیر چندانی در سیر جریان دیده نشد. اگر نظرهای مختلفی که در مورد علل تکوین وداوم انقلاب مطرح شده تدوین شود طبعاً صاحبنظران داخلی تائید می‌کنند، این است که عوامل اساسی انقلاب عبارتند از :

۱٫ رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی که با شیوه‌ای استثنایی و فوق‌العاده‌ رهبری و فرماندهی را به عهده گرفتند و تا پیروزی نهایی هدایت جریانات را به نحو احسن انجام دادند. ویژگیهای شخصی و رهبری امام خود موضوع بحثی جدید در جامعه شناسی سیاسی می‌باشد.

۲٫ حضور یکپارچه و متحد مردم در تمامی صحنه‌ها قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، آن چنان توان و قوتی ایجاد نمود که هیچ‌گونه امکانی برای مقابله با آن در اختیار رژیم شاه و اربابانش نبود.

۳٫ اعتقاد به اسلام و موازین و ارزشهای آن و همچنین عشق به خاندان پیامبر و اسوه بودن آنان برای مردم و الهام از زندگی و شهادت آنان در راه خدا خصوصاً درس گرفتن از عاشورا، آن چنان تحولی به وجود آورد که نه تنها برای خارجیان بلکه برای سران و کارگزاران سیاسی ـ امنیتی رژیم شاه هم بخوبی شناخته شده نبود.

به همین دلیل در کلیه تجزیه و تحلیهای سیاسی و اقتصادی و امنیتی اعتقادات مردم و نقش ونفوذ علما مورد توجه نبود واتفاقاً‌ مهمترین انگیزه انقلاب هم بی‌اعتنایی و تضعیف اسلام در امور مختلف کشور توسط رژیم شاه بود.بعضی تلاش کرده‌اند تا مدرنیسم و صنعتی شدن، توسعه ارتباطات و مبادلات با غرب را علت اصلی بروز انقلاب اسلامی تحلیل و تبلیغ نمایند اما واقعیت این است که مقابله با مظاهر فاسد فرهنگ غرب و تهاجم همه جانبه سلطه استعماری برای از بین بردن هویت اعتقادی و فرهنگی یکی از عوامل اصلی انقلاب مردم مسلمان بود. زیرا اسلام با روابط مناسب و سازنده و مبادلات منطقی مخالف نیست بلکه تایید کننده و مشوق است.به طور خلاصه می‌توان گفت ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نه تنها سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ تحولات ایران بود، بلکه تغییرات زیادی را در سطح منطقه و در سطح بین‌المللی به دنبال داشته است .

مفهوم انقلاب

مطالعه نظام‏مند مفهوم جدید انقلاب، از قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در فرهنگ‏های سیاسی و علوم سیاسی، انقلاب را چنین تعریف می‏کنند: «سرنگونی یک نظام اجتماعی کهنه و فرسوده و جای‏گزین کردن آن با نظام اجتماعی نو و مترقی» یا «سرنگونی حکومت طبقه یا طبقات رو به زوال و جای‏گزین کردن آن با نظام اجتماعی جدید». در برخی موارد هم برای تعریف عام انقلاب که هر نوع تحول اساسی را در بربگیرد، آن را چنین تعریف می‏کنند: «هر نوع تحول کلی و اساسی».

انقلاب از دیدگاه اسلام

دیدگاه اسلام در مورد انقلاب، با تفسیر و تحلیل غربی و مارکسیستی آن کاملاً تفاوت دارد. در تحلیل اسلامی، مهم‏ترین عامل انقلاب، آرمان‏خواهی و عقیده به مکتبی است که نخست گروه پیشرو و مجاهدان را وارد میدان مبارزه انقلابی می‏کند و سپس با بسیج توده‏های گسترده مردم، انقلاب را به درون جامعه کشانده، از طریق توده‏های مردم به پیروزی می‏رساند. از دیدگاه اسلام، انقلابْ نوعی جهاد داخلی است که در آن گروهی برای خدا می‏جنگند و گروه دیگر مانع راه خدایند.

انقلاب اسلامی

در انقلاب اسلامی، عناصر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر کدام به گونه‏ای تأثیر گذارند. نیز در کنار این عناصر، بر خشم قهرآمیز مردم تکیه می‏شود. البته می‏توان ویژگی‏های اصلی انقلاب اسلامی را در تعریف زیر مطالعه کرد: «انقلاب اسلامی، دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن، منطبق بر جهان‏بینی و موازین و ارزش‏های اسلامی و نظام امامت و بر اساس آگاهی و ایمان مردم، و نیز حرکت پیشگام صالحان و قیام قهرآمیز توده‏های مردم است».

فرایند انقلاب اسلامی

مقام معظم رهبری در پیام خود به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۷ چنین می‏فرماید: «امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، و با اعتماد به ایمان دینی مردم، و با شجاعت و اخلاص و توکل کم‏نظیر خود، راه مبارزه را در میان سختی‏ها و مصائب طاقت‏فرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیت‏های تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدم‏ها به ندای این مرد الهی و روحانی گوش فرا داده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزه نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاری‏ها و جان‏فشانی‏های فراموش‏ناشدنی کردند. امام بزرگوار ما در این مدت، در عین هدایت مردم و گستردن دامنه آگاهی همگانی و کشاندن توده میلیونی به مبارزه، اندیشه حکومت اسلامی را نضج و قوام بخشید و در مقابل دو مکتب رایج سیاسی عالم راه اسلامی را مطرح کرد که در آن بر دو عنصر دین و انسان به طور اساسی تکیه شده و ایمان دینی و اراده مردمی بزرگ‏ترین شاخصه آن است».

ماهیت انقلاب اسلامی

بزرگ‏ترین تحول قرن بیستم

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بزرگ‏ترین تحول جهانی قرن بیستم به وقوع پیوست. بنیان گذار این انقلاب با قیام خود، غرور ملت‏های مستضعفی را که سالیانی مدید مورد ظلم قرار گرفته بودند، به آنان باز گرداند. او نه تنها سرنوشت کشورش را تغییر داد، بلکه میلیون‏ها انسان گم‏گشته در برهوت جاهلیت عصر مدرن را به بازگشتی دوباره به معنویت و یکتاپرستی فراخواند.

پیروزی انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، ناظران را با پدیده‏ای تازه در صحنه سیاسی جهان روبه‏رو ساخت. این پدیده بنا به ماهیت، اهداف و سرنوشت خود، در هیچ‏یک از معیارهای سیاسی جهان نمی‏گنجد.

انقلاب آزادی‏بخش

از آنجا که انقلاب‏های آزادی‏بخش ملی، بر ضد سلطه امپریالیستی شکل می‏گیرد و رژیم شاه در ایران نیز در طول انقلاب به عنوان رژیم دست نشانده امپریالیسم آمریکا بود، برخی آن را به عنوان حرکتی ضدامپریالیستی و در گروه انقلاب‏های آزادی‏بخش ملی قرار می‏دهند. اما با وجود جنبه ضدامپریالیستی انقلاب و نیز وابستگی رژیم پهلوی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به حمایت‏ها و کمک‏های مستقیم آمریکا، از آنجا که اصطلاح «انقلاب آزادی‏بخش» به جنبش‏هایی گفته می‏شود که بر ضد سلطه مستقیم خارجی شکل می‏گیرد، کاربرد آن در مورد انقلاب ایران چندان راهگشا نیست.

انقلاب اجتماعی

اصطلاح انقلاب اجتماعی، درباره انقلاب‏هایی به کار می‏رود که بر اثر آنها تحولات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی چشم‏گیری شکل می‏گیرد. برخی چون اِسکاچْپول که تحولات اجتماعیِ ناشی از انقلاب‏ها را به شکل وسیع‏تر تعریف می‏کنند، بر آن‏اند که انقلاب ایران، انقلابی اجتماعی است؛ زیرا با دگرگونی‏های ساختاری و ارزشیِ وسیعی همراه بوده است.

انقلاب اسلامی و همگانی

از آنجا که انقلاب ایران به روشنی بر جنبش سراسری و چند طبقه‏ای متکی بود، بسیاری از تحلیلگرانِ انقلاب، آن را انقلابی مردمی یا مردمگرا می‏دانند. تردیدی نیست که انقلاب ایران از نظر نوع ائتلاف قشرهای مختلف اجتماعی در آن، پدیده‏ای کم‏نظیر به شمار می‏آید و به همین دلیل «انقلاب مردمی» قلمداد کردنِ آن جایز به نظر می‏رسد. البته انقلاب ایران بیشتر از هر عنوانی با نام «انقلاب اسلامی» مطرح شده است. به نظر می‏رسد که با توجه به گفتمان حاکم بر انقلاب ایران، رهبری انقلاب و همچنین شکل دولت و روابط اجتماعی بعد از آن، جا دارد که انقلاب ایران به عنوان انقلاب اسلامی مطرح شود.

زمینه‏های تأثیرپذیری جنبش‏های اسلامی از انقلاب اسلامی ایران

انقلاب اثرگذار

انقلاب اسلامی ایران بر جنبش‏های سیاسی ـ اسلامیِ معاصر تأثیر گذاشت؛ زیرا موارد مشترک فراوانی بین انقلاب اسلامی ایران و این جنبش دیده می‏شود که این تأثیر را فراهم آورد. این زمینه‏ها که از آنها به عنوان عامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی نیز می‏توان یاد کرد، عبارت است از عقیده مشترک، دشمن مشترک، هدف مشترک، وحدت‏طلبی و مردم‏گرایی.

عقیده مشترک

انقلاب اسلامی ایران، همانند هر جنبش اسلامی دیگر، به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم معتقد است، کعبه را قبله آرزوهای معنوی خود می‏داند، قرآن را کلام خداوند و منجی بشر گمراه می‏پندارد، و به دنیای پس از مرگ و صلح و برادری و برابری ایمان دارد؛ همان گونه که امام خمینی رحمه‏الله فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحیدِ کلمه کنید».

دشمن مشترک

انقلاب اسلامی و جنبش‏های اسلامی، دشمن مشترکی دارند. این دشمن مشترک که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل است، همانند کفار قریش، مغولان وحشی، استعمارگران اروپایی و صرب‏های نژاد پرست و، کیان اسلام را تهدید می‏کند. در مقابل، انقلاب اسلامی با طرح شعار «نه شرقی نه غربی» عَلَم مبارزه بر ضد دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است.

هدف مشترک

هدف انقلاب اسلامی ایران و جنبش‏های اسلامی معاصر، برچیده شدن فساد، اجرای قوانین اسلام، استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان، و به اهتزاز درآوردن پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان با تکیه بر قدرت الهی و توده‏های مردم است. البته برخی از جنبش‏های سیاسی معاصر، فقط عمل به احکام اسلام را در کشورهای خود می‏خواهند و برخی نیز خواستار تشکیل حکومتی مستقل، بدون تأکید بر شکل اسلامی حکومت هستند.

بنابراین می‏توان گفت که جنبش‏های اسلامی معاصر، حیات خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند؛ زیرا انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنان را از عزلت و حقارت نجات داد و اسلام را به عنوان تنها راه‏حل برای زندگی سیاسی مسلمانان مطرح ساخت.

وحدت‏طلبی و مردم‏گرایی

تکیه و تأکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب‏های اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه گرایش جنبش‏های اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است؛ زیرا انقلاب اسلامی با الگو قرار دادن اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، و غربی و شرقی قائل نیست و بر جنبه‏های اختلاف برانگیز در بین مسلمانان پافشاری نمی‏کند؛ بلکه با برگزاری هفته وحدت، برپایی روز قدس، صدور فتوای امام خمینی رحمه‏الله علیه سلمان رشدی و، در راه اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، انواع گروه‏های غیرشیعی و حتی جنبش‏های آزادی‏بخش غیراسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار داده‏اند. مردمگرایی انقلاب اسلامی نیز، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت‏های مسلمان بوده است.

تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جنبش‏های سیاسی اسلامی

انقلاب اسلامی ایران بر حرکت‏های اسلامی معاصر، تأثیر فراوانی گذاشته است که از آن جمله می‏توان به بازتاب سیاسی و فرهنگی آن اشاره کرد.

الف) بازتاب سیاسی

یکی از مهم‏ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام در جهان است. به بیان دیگر، عمر دوره‏ای که اعتماد به نفس در میان مسلمانان از بین رفته و خواهان هضم شدن در هویت جهانی بودند، به پایان رسید و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود، احیا و بارور کرد.

این تجدید حیات اسلام، آثار مختلفی را برای جنبش‏های اسلامی به ارمغان آورد. یکی از این آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترین و کامل‏ترین شیوه مبارزه است. چنین رویکردی، به معنای کنار گذاشتن اندیشه‏های غیرمذهبی است که همگی در نجات ملت‏های اسلامی از چنگال استبداد داخلی و خارجی ناتوان ظاهر شدند.

ب) بازتاب فرهنگی

انقلاب اسلامی ایران، ارزش‏های فرهنگی جدیدی را در مبارزه سیاسی جنبش‏های اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزش‏ها، گرایش به جهاد است. جنبش‏های اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار را به عنوان اصول اساسی پذیرفته‏اند.

مردمی بودن که یکی از ویژگی‏های انقلاب اسلامی ایران است، در جنبش‏های سیاسی اسلامی راه یافته است. این جنبش‏ها دریافته‏اند که اسلام، توانایی بسیج توده‏های مردم را دارد.

تقلید شعارهای انقلاب اسلامی ایران از سوی جنبشگران مسلمان، شکل دیگر تأثیر انقلاب اسلامی ایران است. برای مثال شعار مردم مصر «لا شرقیه و لا غربیه»، مردم کشمیر «الله اکبر» و «خمینی رهبر»، شعار مردم فلسطین «لا اله الا اللّه‏»، «اللّه‏ اکبر» و «پیروزی از آنِ اسلام است» می‏باشد.

از دیگر مظاهر انقلاب اسلامی ایران که در پیروان جنبش‏های سیاسی اسلامی معاصر دیده می‏شود، حجاب است. با پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به حجاب در نقاط مختلف جهان افزایش یافت.

تظاهرات به سبک ایران نیز یکی دیگر از آثار فرهنگی انقلاب اسلامی ایران بر حرکت‏های اسلامی و سیاسی معاصر به شمار می‏آید.

جهان‏شمولی

پدیده‏های سیاسی و اجتماعی بزرگ هر جامعه، همچون انقلاب‏های مطرح در تاریخ بشر، بر تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی در خارج از مرزهای خود اثر می‏گذارند. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده بیرون نبوده است؛ به ویژه آنکه با رویکرد عقیدتی خود، از توانمندی تأثیرگذاری به گستره جغرافیایی جهان اسلام برخوردار بود. ویژگی اصلی انقلاب اسلامی، تبلیغ اسلام و اصول اساسی آن است. جهانی بودن انقلاب در گسترش فرهنگ اسلامی و افزایش اقتدار اسلامی جلوه‏گر می‏شود. گسترش انقلاب اسلامی نه تنها حرکتی انقلابی، بلکه وظیفه‏ای دینی به شمار می‏آمد. به همین دلیل در اصل ۱۵۴ قانون اساسی آمده است: «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان‏ها در کل جامعه بشری را آرمان خود می‏داند و استقلال، آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‏شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت‏های دیگر، از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان حمایت می‏کند».

 

ویژگی‏های انقلاب اسلامی

گرایش دینی

یکی از ویژگی‏های انقلاب مردم ایران، خدا محوری آن است. در اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی می‏خوانیم: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است».

در وصیت‏نامه پیر عرفان و بنیان گذار انقلاب اسلامی، در این‏باره چنین آمده است: «ما می‏دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهان‏خواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت ۳۶ میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی خصوصا در این صد سال اخیر یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد فریاد اللّه‏ اکبر و فداکاری‏های حیرت‏آور و معجزه‏آسا، تمام قدرت‏های داخل و خارج را کنار [زند]. تردیدی نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است».

مردمی بودن انقلاب

مردمی بودن در انقلاب‏های دیگر هم کم و بیش دیده می‏شود، ولی در انقلاب اسلامی ایران بسیار برجسته‏تر است. در این انقلاب، بیشتر مردم به صحنه آمدند و خواستار سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برقراری نظام اسلامی شدند. نظامی، کارگر، کارمند، کشاورز، روحانی، دانشجو و معلم، همه و همه در این انقلاب سهیم بودند. این وجه از مردمی بودن انقلاب شاخص است. در بیشتر انقلاب‏های دیگر، عنصر اصلی مبارزه، نیروهای متشکل حزبی و شبه‏نظامی بودند که از راه جنگ مسلحانه کار را تمام کردند و نقش مردم بیشتر حمایت و پشتیبانی از آنها بود، ولی در انقلاب ما، همه مردم نقش داشتند و در سراسر کشور با یک شدت و قدرت با رژیم پهلوی به مبارزه برخاستند.

رهبری و مرجعیت

از ویژگی‏های مهم انقلاب اسلامی ایران که از ویژگی الهی بودن انقلاب سرچشمه می‏گیرد، نقش دین، عالمان دینی و رهبری و هدایت انقلاب است. همه انقلاب‏های دیگر به نوعی در مقابل دین و مذهب بودند، ولی این انقلاب با رهبری و هدایت عالمان دینی آغاز شد و به سرانجام رسید. در رأس این بزرگان، شخص امام خمینی رحمه‏الله قرار داشت که بالاترین جایگاه دینی، یعنی مرجعیت را دارا بود. رهبری ایشان، ویژگی‏های برجسته‏ای داشت که برخی از آنها را برمی‏شماریم:

الف) امام که مرجعی دینی بود، پایگاه وسیع و عمیق مردمی داشت.

ب) ایشان با پایه‏گذاری قیام پانزده خرداد و مدیریت و شجاعت بی‏مانند در آن جریان و ایام تبعید، رهبری سیاسی و انقلابی خود را به اثبات رساند.

ج) رهبری ایشان قاطعانه بود.

د) امام، هم طراح انقلاب بود و هم مدیر و مجری آن.

اصالت

اصالت انقلاب اسلامی ایران دو بُعد دارد: نظری و عملی. در بعد نظری و فکری، آرمان‏ها و ایده‏های این انقلاب، وارداتی نبوده، محصول جامعه و تاریخ ایران است. اسلام و عقاید اسلامی هزار و چهارصد سال قبل از سوی ایرانیان پذیرفته شده، در این مدت به عنصر اصلی و اساسی فرهنگ و ملیت ما تبدیل شد. در بُعد عملی نیز می‏بینیم که مردم با نیروی خود و بدون کمک‏های مالی و تسلیحاتی شرق و غرب یا همسایگان و با اتکا به خداوند و شعار «پیروزی خون بر شمشیر» به پیروزی رسیدند.

اسلامی ـ دینی بودن انقلاب ایران

یکی از شروط درجه اول انقلاب ایران، اسلام است؛ زیرا رهبر این انقلاب فردی روحانی و مرجع دینی بوده، سازمان‏دهی آن از راه سازمان سنتی هزار ساله حوزه‏های علمیه دینی صورت می‏گرفت. سازمانی که پنج عنصر و رکن اساسی داشت؛ علما و مراجع دینی، حوزه‏های علمیه و مدارس دینی، بقعه‏ها و مزارهای متبرک، مساجد و ائمه جماعات، دستجات و هیئت‏های مذهبی. بنابراین به دلیل نقش اساسی دین اسلام در شرایط انقلاب ایران، این پدیده متصف به صفت اسلامی گردیده است.

خاستگاه عاشورایی انقلاب

از دیدگاه بسیاری از اندیشمندانی که در زمینه علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظریه‏پردازی کرده‏اند، عامل مذهب از قوی‏ترین و اصلی‏ترین عواملی است که در پیدایش و پیروزی انقلاب نقش بسزایی داشته است. همچنین مروری بر ادبیات سیاسی رایج در روند وقوع انقلاب اسلامی، شعارها، سخنرانی‏ها و بیانیه‏های رهبران نهضت، بیانگر این واقعیت است که از میان عناصر مذهبی، فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسین علیه‏السلام ، نقش به‏سزایی در این زمینه بر عهده داشته است. فرهنگ شهادت، مبارزه همیشگی با باطل، طاغوت‏ستیزی، اصل پیروی از رضایت خداوندی و مصالح مسلمانان، و نیز فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر، از ویژگی‏های مؤثر فرهنگ عاشورا بر انقلاب ایران است.

 

پوریا بصیری بازدید : 155 چهارشنبه 09 دی 1394 نظرات (0)

 مقايسه قبل و بعد از انقلاب

بيش از ربع قرن از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد و جمهوري اسلامي در طول اين مدت مراحل دشوار و موانع بسياري را پشت سر گذاشته است.

- كارنامه جمهوري اسلامي بر اساس شاخص هاي توسعه يافتگي
به رغم وجود اين موانع و تغيير قابل توجه شرايط در سال هاي پس از انقلاب، شاخص ها و شواهد بسياري حكايت از رشد و توسعه كشور در بسياري از زمينه ها و ابعاد مي كند كه به عنوان نمونه به برخي از آنها اشاره مي كنيم. لكن قبل از آن بايد به اين نكته توجه شود كه به دليل وجود شرايط بحراني و جنگي در دهه اول انقلاب، نمي توان اين دوره را در فرايند توسعه كشور مورد محاسبه قرار داد زيرا در حقيقت،دوره سازندگي و توسعه كشور، پس از جنگ شروع مي گردد؛ به همين جهت ، اكثر قريب به اتفاق شواهدي كه در اين بحث به آنها اشاره مي شود، به بعد از سال 1368 مربوط مي گردد.

 1- رشدعلميوآموزشي
موفقيتهرسالهدانشآموزانايرانيدردستيابيبهمقاماتجهانيدرالمپيادهايعلميدر رشته هاي مختلفي همچون فيزيك، رياضي، شيمي، كامپيوتر و ... در رقابت با كشورهاي پيشرفته علمي يكي از شواهد رشد و توسعه علمي كشور در سال هاي پس از انقلاب است.
اين موفقيت ها در رشته هاي مختلف المپيادهاي دانش آموزي از اولين سال حضور جوانان مستعد ايراني هر ساله با پيشرفت بسياري همراه بوده است: 3 بار مقام اول جهاني (المپياد شيمي 1374 و 1375، المپياد رياضي 1377)، 2 بار مقام دوم جهاني (المپياد فيزيك 1378 و المپياد شيمي 1380) و 2 بار مقام سوم جهاني (المپياد فيزيك در سال هاي 1374 و 1377) از دست آوردهاي دانش آموزان ايراني است. حاصل شركت ايران در المپيادهاي جهاني دانش آموزي در طي سال هاي 1366 تا 1380 در رشته هاي رياضي، فيزيك، كامپيوتر، شيمي و زيست ، 57 مدال طلا، 92 مدال نقره و 58 مدال برنز بوده است.
از جهت رشد كمي در حالي كه تعداد دانشجويان دانشگاه هاي كشور قبل از انقلاب ، از مرز 150 هزار نفر تجاوز نمي كرد ، امروزه به حدود دو ميليون و چهارصد هزار نفر رسيده است.
كشوري كه در سال 56 با 33 ميليون جمعيت، نيازمند ورود پزشك خارجي (از كشورهاي در حال توسعه اي همچون هند، بنگلادش ، پاكستان و ...) بوده هم اكنون با جمعيتي بيش از دو برابر، و به تبع آن با نيازي بيشتر به پزشك با مازاد پزشك روبه روست در زمينه پزشك روبه روست در زمينه پزشك متخصص نيز از رقم 7000 نفر در سال 57 به رقم 72792 نفر بيش از 10 برابر رسيده كه آما كم نظيري است.
از جهت رشد كيفي نيز بايد يادآور شد در حالي كه در سال تحصيلي 1359-1358 تعداد دانشجويان دانشگاه هاي دولتي در مقطع دكتري فقط 452 نفر بوده اين تعداد در سال تحصيلي 1381-1380 به بيش از 23000 نفر رسيده است . به عبارت ديگر 5/26 برابر رشد داشته است كه اگر آمار دانشگاه آزاد نيز به آن اضافه شود، به بيش از 50 برابر خواهد رسيد.
بر اساس گزارش موسسه بين المللي اطلاعات علمي
 ،تعدادمقالاتعلميچاپشدهازمحققانايرانيدرمجلاتمعتبربينالملليدرطول 10 سال (1993-2003) 600 درصدرشدداشتهاستكه 3 برابررشدمتوسطجهانيدرايندورهاست.
طيدههاخير،مركزفرهنگيسازمانملل (يونسكو) چند بار ايران را به عنوان يكي از موفق ترين كشورهاي جهان در مبارزه با بي سوادي معرفي كرده است؛ زيرا ايران توانسته نرخ با سوادي جمعيت 6 ساله و بالاتر را از رقم 7/28 درصد در سال 55 به حدود 85 درصد در سال 1383 ارتقا دهد.
هم اكنون ما شاهد اين هستيم كه ايران در بسياري از فناوري ها نه تنها خودكفا شده بلكه به كشور صادر كننده خدمات فني مهندسي در حوزه هاي صنعت نفت، كشاورزي، بهداشت، سدسازي، تراكتورسازي، هسته اي، خودروسازي ، سلول هاي بنيادين و ... تبديل شده است.

در عرصه علوم نوين، دانشمندان ايراني توانسته اند تا مرزهاي جديد دانش بشري پيش روند و در مواردي نيز از اين مرزها نيز عبور كنند. موفقيت بينظير دانشمندان ايراني در تهيه، انجماد و نگهداري سلولهاي بنيادي جنيني، كه پيش از آن در انحصار 9 كشور دنيا بود، درمان ناباروري، نارسايي قلب و تلاش براي ترميم لوزالمعده براي توليد انسولين به منظور درمان بيماري قند (ديابت) براي اولين بار در جهان از اقدامات كم نظير دانشمندان جوان ايراني در عرصه مهندسي ژنتيك است.
در عرصه علوم هستهاي، با وجود موانع و ممانعت كشورهاي غربي و تحريم تجهيزات دو منظوره- داراي كاربرد مشترك در فعاليتها و تحقيقات هستهاي صلحآميز و غير صلحآميز- امروزه ايران به فناوري پيچيده غني سازي اورانيوم دست يافته و به جمع 10 كشور داراي اين فناوري نوين در جهان پيوسته است.

2-كشاورزي و دامداري
بخش كشاورزي از مهمترين و استراتژيكترين بخشهاي اقتصادي كشور است. در حيطه كشاورزي و دامداري، طبق آمار رسمي دولت در سال 1356، دولت فقط توانايي تامين مواد غذايي مردم خود براي 33 روز در سال را داشت و مجبور بود باقي مواد غذايي را از خارج وارد كند. براي مثال مرغ را از فرانسه، تخممرغ را از اسرائيل، سيب را از لبنان، پنير را از دانمارك و... وارد ميكرد؛ هماكنون كشورمان به رغم دو برابر شدن جمعيت، به مرز خودكفايي رسيده است؛ به گونهاي كه با توجه به اينكه توليد گندم در سال 1356، 1/5 ميليون تن بوده و كشور ما سالها از بزرگترين واردكنندههاي گندم در دنيا محسوب ميشده در سال 83 با توليد بيش از 14 ميليون تن- بعد از چهل و اندي سال- توانست به خودكفايي در عرصه اين محصول استراتژيك دست يابد.
ميزان توليد شلتوك برنج در سال 1356، معادل 1/1 ميليون تن بود. اين رقم در سال 1379 به 7/2 ميليون تن افزايش يافت. توليد جو از 900 هزار تن به 3/3 ميليون تن و سبزيجات و محصولات جاليزي از 7/2 ميليون تن به 15 ميليون تن رسيد. در بخش دام نيز رشد قابل توجهي در توليد پديد آمده است؛ به گونهاي كه توليد تخم مرغ از 215 هزار تن به در سال 1356 به 555 هزار تن در سال 1381 افزايش يافته است. توليد گوشت مرغ، از 63 هزار تن به 724 هزار تن، گوشت قرمز از 587 هزار تن به 947 هزار تن، عسل از 6 هزار تن به 28 هزار تن و شير خام از 620/2 ميليون تن به 877/5 ميليون تن رسيده است.
براساس گزارش سازمان خواروبار كشاورزي سازمان ملل متحد،- فائو- ايران در سال 2004 رتبه نخست صادرات كشاورزي را در ميان كشورهاي خاورميانه كسب كرده است

3- وضعيت روستاها
فقر و نابساماني جوامع روستايي از مسائل و معضلات مهم و اساسي كشورهاي توسعه نيافته و در حال توسعه به شمار ميرود. به همين جهت برخلاف رژيم گذشته كه تنها به توسعه و آباداني تهران و شهرهاي بزرگ اكتفا ميكرد، بعد از پيروزي انقلاب، توجه به روستاها و مناطق محروم كشور براي دولت و برنامه ريزان از اولويت خاصي برخوردار شد. در اينجا به بخشي از شاخصهاي برخورداري روستاها در سالهاي پس از انقلاب اسلامي اشاره ميكنيم:
تعداد مراكز بهداشتي و درماني روستايي در سال 357، 1500 واحد بوده كه در سال 1381 به 7345 واحد رسيده تعداد خانه هاي بهداشت از 2500 واحد در سال 1357 به 16561 واحد در سال 1381 افزايش يافته است.
برقرساني به روستاها و مناطق محروم و ايجاد تاسيسات زيربنايي از قبيل توسعه شبكه راههاي روستايي، مخابرات و... در اين مناطق از اقدامات موفقيتآميز پس از انقلاب به شمار ميرود.
تعداد روستاهاي برخوردار از برق از 4327 روستا در سال 1357 به 45359 روستا- بيش از 10 برابر
درسال 1380 افزايشيافتهاست. همچنينطيدوره 1357- 1317 تنها 8000 كيلومترراهروستايي كشيده شده بود. اما اين رقم بعد از انقلاب به 86000 كيلومتر رسيده است (بيش از 10 برابر در مدتي تقريبا 10 ساله). تعداد روستاهاي بهرهمند از شبكه مخابرات از 312 روستا در سال 1357 به 10429 روستا در سال 1374- بيش از 30 برابر- افزايش يافته. تعداد واحدهاي پستي روستايي هم از 180 واحد در سال 1357 به 4912 واحد در سال 1374- بيش از 25 برابر- رسيده است.

 4- صنايع
دربخشصنعت،كشوريكهقبلازانقلابتقريباتمامكالاهايصنعتيخودراازخارجواردميكردهومعدودكالاهايساختداخلشنيزعموماازكيفيتومرغوبيتپايينيبرخوردار بوده، هم اكنون در بسياري از زمينه ها به توليدكننده تبديل شده و توليداتش نيز در بسياري از موارد، از جهت كيفيت و استاندارد، قابل رقابت با مشابه خارجي ميباشد و در برخي از صنايع- همچون صنايع ساختماني- سالهاست كه به مرز خودكفايي رسيده است.
جمهوري اسلامي وارث صنعتي است كه ميزان وابستگي آن به خارج بسيار زياد بوده به همين سبب، صنايع كشور پس از انقلاب، به دليل محاصره اقتصادي و تامين نشدن مواد اوليه و واسطه اي، دچار ركود شديد شد. از سوي ديگر، صاحبان و مالكان اين صنايع كه آنها را با استفاده از اعتبارات بانكي تاسيس كرده بودند، از كشور گريختند.
دولت توانست پس از انقلاب در زمينه كاهش وابستگي شديد به مواد اوليه وارداتي، كالاهاي سرمايهاي خارجي، تخصصهاي فني و اطلاعات و دانش فني خارجي- كه تهديدي براي صنعت به شمار ميرود- اقدامات در خور توجهي انجام دهد. به همين علت پس از انقلاب اسلامي، ظرفيتهاي وسيعي در كشور پديد آمد و توليد مواد اوليه، ايجاد صنايع تبديلي، صنايع تكميلي و پر كردن حلقههاي مفقوده صنعت جدي گرفته و گامهاي بلندي در اين راه برداشته شد. تقويت و گسترش صنايع پتروشيمي را ميتوان در همين ارتباط ارزيابي كرد. ميزان توليدات پتروشيمي كشور كه در سال 1357 حداكثر 7/4 ميليون تن بوده در سال 1381 به 5/12 ميليون تن افزايش يافته است.
امروزه ايران در عرصه صنايع موشكي و مخابراتي به درجهاي از پيشرفت رسيده كه به توان ساخت ماهواره دست يافته و وارد باشگاه چند كشور محدود پرتاب كننده ماهواره گرديده است. اين موفقيت در حالي به دست آمده كه ما در زمينه محصولاتي كه قابليت استفاده در صنايع موشكي و الكترونيك نظامي دارند، در تحريم به سر مي بريم تا جايي كه حتي در برخي مواقع از يا چيپ ساده الكترونيكي به ما ممانعت به عمل ميآيد.
در زمينه سدسازي امروزه در بين 3 كشور برتر دنيا قرار داريم؛ به طوري كه پس از پيروزي انقلاب حدود 130 سد ساخته شده و يا در حال ساخت است. در صنايع كشاورزي، هماكنون، تراكتورهاي ساخت ايران به بيش از 30 كشور جهان صادر ميشود.
در صنايع نفت و گاز، پروژه صددرصد ايراني فاز يك منطقه عسلويه به عنوان بزرگترين پروژه نفت و گاز كشور در آبان 83 به بهره برداري رسيد كه با بهره برداري فازهاي ديگر آن سالانه حدود يك ميليارد دلار درآمد نصيب كشور خواهد كرد.

5-صنايع نظامي
ايران كه قبل از انقلاب تقريبا تمام تسليحات نظامي خود را از خارج وارد ميكرده در زمره يكي از كشورهاي توليد كننده تسليحات پيشرفته نظامي در جهان قرار گرفته و در كنار كشورهايي چون هند، برزيل و يوگسلاوي مطرح شده است و توليدات خود را به بيش از 30 كشور جهان صادر ميكند. توليد محصولات الكترونيكي و راداري، ادوات و تجهيزات خاص از اين جمله است. اكنون ايران در زمينه صنايع زرهي و ساخت انواع نفربر در بين ده كشور برتر دنيا قرار گرفته است. به برخي از اقدامات انجام شده در صنايع نظامي اشاره ميكنيم:
ساخت هواپيماي جنگنده آذرخش، طراحي و ساخت لانچر (پرتابكننده) چهار موشكي با قابليت شليك همزمان و تكتك، ساخت چرخبال آموزشي و چرخبال دو موتوره، طراحي و ساخت تانك پيشرفته ذوالفقار و راهاندازي خط توليد انبوه آن، ساخت تانك مدرن ، طراحي و ساخت خودرو تانكبر (ببر 400)، ساخت انواع شناورها و يدككشها، ساخت زيردريايي و اسكله شناور، ساخت موشك فاتح 110 (از موفقترين موشكهاي زمين به زمين در جهان) و موشكهاي دوربر شهاب (با سرعتي سه برابر موشك اسراييلي)، راهاندازي خطوط تعميرات اساسي و بازسازي هواپيماي نظامي و خودكفايي در زمينههاي ساخت و يا تعمير بسياري از تجهيزات و قطعات نظامي كه در جنگ الكترونيكي كاربرد دارد.

6- مبارزه با مواد مخدر

از ديگر موارد قابل اشاره موفقيت بسيار چشمگير نظام جمهوري اسلامي در مبارزه با مواد مخدر و سوداگران مرگ ميباشد. طبق آمارهاي بينالمللي بيش از 80 درصد مواد مخدر مكشوفه در سطح جهان در مرزهاي ايران كشف و منهدم ميشود كه به همين جهت نيز ايران بارها از سوي مجامع جهاني مورد تقدير قرار گرفته است و كميته مبارزه با مواد مخدر سازمان بهداشت جهاني، مركز آموزش منطقهاي خود را ايران قرار داده است. البته بايد بالا بودن و بالا رفتن آمار معتادان كشور را يكي از نقاط ضعف عملكرد كارگزاران نظام محسوب كرد.

7- فرهنگ و هنر
در حوزه هنري و فرهنگي يكي از موارد قابل اشاره، سينماي ايران است كه قبل از انقلاب به اعتراف تمام صاحبنظران، به هيچ وجه در دنيا مطرح نبوده و به حساب نميآمده لكن امروزه، به عنوان سينمايي صاحب سبك و جذاب، در بين 10 سينماي برتر جهان مطرح ميباشد. در صنعت دوبلاژ نيز ايران جزء سه كشور برتر دنياست.
همچنين در اين حوزه ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. رونق چشمگير صنعت چاپ و نشر و انتشار گسترده مطبوعات و كتب؛
2. توسعه گسترده شبكه هاي صدا و سيما و توليد وسيع برنامه ها خصوصا از سال 73 به بعد به گونه اي كه از دو شبكه سيما و چند شبكه صدا با ساعات محدود هم اكنون به ده ها شبكه داخلي و خارجي به صورت تمام وقت و شبكه هاي استاني گسترش يافته است.
3. توسعه و گسترش چشمگير شبكه هاي خبررساني و خبرگزاري داخلي و بينالمللي به گونهاي كه امروزه ديگر ما مجبور نيستيم براي كسب خبر- همانند گذشته- متكي به خبرگزاريهاي خارجي همچون: آسوشيتدپرس، رويترز، دويچله وله و امثال آن باشيم

8- بهداشت و سلامت
يكي از شاخصهاي متعارف توسعه يافتگي، كاهش نرخ مرگ و مير كودكان است. طي سالهاي اخير سازمان بهداشت جهاني دو بار ايران را به عنوان موفقترين كشور جهان در كاهش نرخ مرگ و مير كودكان مورد تقدير قرار داده است. به گونهاي كه مرگ و مير كودكان زير يك سال از 111 مورد در هر هزار تولد زنده در سال 1356 به 6/28 مورد از هر هزار تولد)( زنده در سال 1381 رسيده به عبارت ديگر بيش از چهار برابر كاهش يافته است.
از 237 نفر در هر 100 هزار (همچنين كاهش مرگ مادران ناشي از عوارض باروري تولد زنده در سال 1355 به حدود 37 نفر در سال 1380 رسيده يعني 5/6 برابر كاهش يافته است.
از ديگر شاخصها، افزايش سن اميد به زندگي است. در نتيجه اقدامات و آموزشهاي بهداشتي، اصليترين شاخص سلامت (سن اميد به زندگي) كه قبل از انقلاب در حدود 55 سال بوده و در سال 82 به مرز 4/71 رسيده است براساس آمار ديگري سن اميد به زندگي طي 20 سال (1360 تا 1380) 10 سال افزايش يافته، يعني در مورد مردان از سال 58 به 68 سال و در مورد زنان از 60 سال به 70 سال ارتقا يافته است.
همچنين سازمان بهداشت جهاني، ايران را در سال 2004 به عنوان موفقترين كشور آسيايي در كنترل و مقابله با ايدز معرفي كرد.

9- خدمات رساني
يكي از موارد قابل اشاره، بهتر شدن روند خدمت رساني به شهرها و روستاهاي كشور است. كه به اختصار، به عناوين برخي از اقدامات انجام شده، اشاره ميكنيم:
- افزايش بيش از 12 برابري تعداد تلفنهاي ثابت نسبت به پيش از انقلاب و گسترش ضريب نفوذ آن در كشور به خصوص در نقاط محروم و روستاها.
- واگذاري حدود 1/7 ميليون خط تلفن همراه و روند رو به رشد آن به گونهاي كه امروزه ايران از جهت ارائه خدمات تلفني مقام سوم را در ميان كشورهاي آسيايي داراست.
- افزايش راه هاي درونشهري، بين شهري، روستايي، راه آهن و ساخت مترو. افزايش توليد انرژي الكتريكي و برق رساني تا حد رفع خاموشي ها با توجه به ازدياد فراوان مصرف كنندگان خانگي و صنعتي.
- افزايش شبكه ها و تعداد ساعات پخش برنامه هاي صدا و سيما و گسترش مناطق تحت پوشش.

10- گاز شهري
در سال 1357، تنها 5 شهر كشور به طور بسيار محدود از شبكه گاز شهري برخوردار بودند؛ اما اين امكان تا آبان ماه 1382 به سطح 40 ميليون نفر افزايش يافته كه رقم بسيار قابل توجهي است.
گاز طبيعي- سوخت مقرون به صرفه با آلودگي پايين- در سبد مصرفي سوختهاي فسيلي قبل از انقلاب گزارش نشده است؛ اما اين سهم تا سال 82، از مرز 54 درصد فراتر رفته است.
ظرفيت پالايش گاز طبيعي از 36 ميليون متر مكعب در روز به 288 ميليون متر مكعب در روز (8 برابر) و تعداد خانوارهاي تحت پوشش گاز طبيعي از 51000 خانوار در سال 57، به 8998000 خانوار در آبان ماه 82 (بيش از 176 برابر) افزايش يافته است.

11- آب سالم و بهداشتي
تعداد مشتركان آب شهري
آبسالموبهداشتي- درسال 1357، 7/2 ميليونرشتهبودهكهدرسال 1382 به 5/8 ميليونرشتهافزايشيافته كه گوياي بيش از 3 برابر افزايش است.
تعداد شهرهاي تحت پوشش آب شهري از 45 شهر به 760 شهر در سال 1382 افزايش يافته است. آبرساني به روستا از 12000 روستا در سال 1357 به 23036 روستا در سال 1378 رسيده است. ميزان توليد آب در سال 1357 حدود 5/1 ميليون متر مكعب بوده كه در سال 1382 به 4 ميليون متر مكعب
بيشاز 3 برابر- رسيدهاست

 

بررسي افزايش قيمتها و قدرت خريد مردم

يكي از نكاتي كه در قضاوت افراد نسبت به وضع موجود تاثير منفي بر جاي گذاشته ، ارزاني قبل از انقلاب و گراني بعد از انقلاب است . اين مسئله از دو جهت بايد مورد توجه قرار گيرد .
الف)از جهت سياست هاي اقتصادي توسعه اي كشور ، اين سوال مطرح مي شود كه چرا قبل از انقلاب ، قيمت كالاها ارزان بوده و بعد انقلاب گران شده است ؟ بررسي ها نشان مي دهد يكي از عمده ترين دلايل این امر ، اعمال تعرفه هاي گمركي پايين از سوي دولت نسبت به كالاهاي وارداتي خارجي در قبل از انقلاب و افزايش اين تعرفه ها بعداز انقلاب بوده است . به عبارت ديگر در نتيجه اعمال تعرفه هاي گمركي پايين ، كالاهاي خارجي به وفور و با قيمت بسيار نازل در بازار يافت مي شد اين سياست اقتصادي نامناسب ، در جهت تضعيف توليدات داخلي ، افزايش وابستگي اقتصادي كشور به قدرت هاي صنعتي و تامين بازار براي آنان بوده است زيرا در چنين شرايطي توليد كننده نوپا و كم تجربه داخلي امكان رقابت با توليد كننده توانمند و مجرب خارجي را نمي يابد و به سهولت از صحنه رقابت خارج مي شود و حضور در عرصه توليد را مقرون به صرف نمي يابد . به هميسن جهت است كه ارزاني كالاها (به معناي عرفي آن ) يكي از بزرگ ترين موانع رشد و توسعه اقتصادي در جوامع ، به خصوص در جوامع در حال در حال توسعه تلقي مي شود ؛ ارزاني غير معقول ، موجب تضعيف موقعيت توليد كننده و در نهايت ، تضعيف توليدات داخلي مي شود . از همين رو در اكثر كشورهاي پيشرفته اقتصادي ،گراني وجود دارد . براي مثال ،بانك جهاني براي چندمين بار ، توكيو پايتخت ژاپن را به عنوان گران ترين شهر جهان اعلام كرده است حتي در اين كشورها گاه با ارزاني مبارزه نيز مي شود ، زيرا با واقعي شدن قيمتها ست كه مي توان از توليد كننده داخلي حمايت كرد و حمايت از توليدكننده داخلي نيز در نهايت تامين منافع مصرف كننده داخلي را به همراه دارد .
ب) اين مسئله از جهت قدرت خريد اكثريت افراد جامعه نيز قابل تامل و توجه است . بسيار مي شنويم كه گفته مي شود در گذشته مثلا قيمت گوشت فلان مقدار بوده با قيمت تخم مرغ چنان بود و درمقايسه با قيمت هاي كنوني كه بسيار افزايش ياقته در اين گونه نتيجه گيري مي شود كه چون قدرت خريد مردم كاهش يافته ، وضعيت معيشت مردم بدتر شده است ؛
در پاسخ بايد توجه كرد كه هم ،مشاهده عيني وضعيت جامعه و هم آمارها ، نشان از بهتر شدن نسبي وضعيت معيشت اكثريت افراد جامعه دارد . به عبارت ديگر ، درست است كه در گذشته قيمتها پايين بوده ولي قدرت خريد مردم بسيار پايين تر از آن بوده است آمارها و بررسي هاي رسمي و غير رسمي گوياي آن است كه به غير برخي اقشار جامعه ؛اكثر مردم به خصوص صاحبان مشاغل آزاد از وضعيت معيشتي مناسب تري نسبت به قبل از انقلاب برخودار مي باشند . لكن به دلايل متعددي همچون تغيير الگوي زندگي (الگوي مسكن ، خوراك ، پوشاك و لوازم منزل ) و به تبع آن ،افزايش سطح انتظار آنها از زندگي ،ابراز نارضايتي و احساس محروميت در آنان افزايش يافته است . به عنوان مثال امروزه الگوي مسكن عموم مردم نسبت به قبل از انقلاب و سال هاي اول انقلاب تغيير يافته است . در گذشته اكثر خانواده ها گسترده بودند ، اما اكنون هسته اي شده اند . مثلا در گذشته اگر عروس يا دامادي به خانواده اضافه مي شد ، در يكي از اتاقهاي همان خانه جاي ميگرفت ؛ اما اكنون عموما زوجهاي جوان به زندگي در مسكن مستقل روي مي آورند .
در خصوص الگوي خوراك نيز شاهد تغييرات اساسي در جامعه خودمان در سال هاي اخير هستيم. در حدود 30 سال پيش، قوت غالب خانوادههاي ايراني نان بوده و برنج غذاي اعياني محسوب ميشده در حالي كه امروز الگوي خوراك اكثريت جامعه تغيير يافته و عموما برنج در غذاي روزانه آنان جايگاه خاصي پيدا كرده است.
آمارهاي جهاني نيز گوياي بهتر شدن وضعيت رفاه مردم ما در سالهاي پس از انقلاب است. بر اساس آمار بانك جهاني، 46 درصد مردم ايران در سال 1356 زير خط فقر بودند؛ اما اين رقم در سال 1378 به 16 درصد كاهش يافته يعني بيش از 8/2 برابر وضعيت رفاه جامعه بهتر شده است؛ البته در اين خصوص مباحث فراوان ديگري قابل طرح است كه پرداختن به آنها در اين مجال نميگنجد.
5. عوامل دخيل در قضاوت منفي افراد نسبت به وضع موجود
سوالي كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه چرا با وجود اين دستاوردها و تلاشهاي غيرقابل انكار از سوي كارگزاران نظام جمهوري اسلامي، عده اي از مردم و حتي نخبگان از وضعيت موجود اظهار نارضايتي ميكنند؟
در پاسخ بايد گفت كه عوامل متعددي در اين قضاوت منفي دخيل بوده است. از جمله:
1. تغيير الگوي مصرف جامعه و بهتر شدن نسبي سطح زندگي مردم، به خصوص از دهه دوم انقلاب به بعد، كه به تدريج باعث افزايش سطح انتظارات آنان از زندگي شده است.
2. افزايش چشمگير سطح آگاهيهاي اجتماعي و اقتصادي افراد جامعه پس از انقلاب و در نتيجه، آرمانگرايي و توجه بيشتر آنان به نقاط ضعف و نارساييهاي وضع موجود به جاي توجه به نقاط قوت آن.
3. ترويج و حاكميت فرهنگ نادرست اجتماعي در جامعه در سالهاي اخير، به صورتي كه افراد، رفع تمامي مشكلات را تنها از حكومت و دولت- آن هم در كوتاه مدت- انتظار دارند.
4. انعكاس نيافتن مناسب دستاوردها و عدم ارائه آمارهاي دقيق، شفاف و تطبيقي از ابعاد اقدامات و تلاشهاي صورت پذيرفته از سوي كارگزاران نظام جمهوري اسلامي، به خصوص در مقايسه با قبل از انقلاب و كشورهاي منطقه.
5. عدم اطلاع رساني مناسب به مردم در خصوص مشكلات موجود از جمله كاهش شديد درآمد سرانه نفتي كشور و ورود خسارتهاي هنگفت به دليل جنگ تحميلي كه در كاهش توان و عملكرد كارگزاران نظام و كارآمدي آنان بسيار موثر بوده است.
6. توجيه نكردن مردم در خصوص سياستهاي اقتصادي دولت (همچون واقعي كردن قيمتها) كه در نگاه آنان، بيتوجهي دولت به مشكلات مردم، تداعي شده است. (كه البته اين سه عامل اخير به تنهايي بيانگر ابعادي از ناكارآمدي كارگزاران نظام
درتبيينعملكردوتوجيهوضعيتفراروينظام- ميباشد(
7. فضاسازيوفعاليتگستردهتبليغاتيمخالفانداخليو خارجي نظام در سياهنمايي وضع موجود و بزرگنمايي مشكلات.
8. افزايش سطح توقعات و مطالبات جمعيت روستايي كشور تحت تاثير رسانهها و برنامههاي تلويزيوني و بالا رفتن سطح معلومات و ارتباطات فراگير آنان با شهرها.
9. جوان بودن جمعيت كشور- 60 درصد جمعيت زير 30 سال- كه ايجاد نياز روزافزون جهت تخصيص بودجه و امكانات در حوزههاي آموزشي و تحصيلي- تفريحي و رفاهي، مسكن و به ويژه اشتغال و ازدواج را به دنبال دارد.

 

پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی

ایران قبل و بعد از انقلاب

این موضوع به صورتی بسیار کلی ابعاد و جوانب مختلفی را شامل می‌گردد، اما ما سعی خواهیم کرد با بهره‌گیری از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به برخی از جوانب مختلف موضوع اشاره نموده و آن را با وضعیت پیش از انقلاب مقایسه نمائیم.
ماهیت، شیوه و ساختار حکومتی در ایران:
از جمله عوامل مؤثر بر نوع سیاستگذاری یک نظام، ماهیت، ساختار و شیوه اداره حکومت می باشد. به عنوان نمونه اعمال سیاستهای کلی در نظامی با ساختار دینی که خود را مقید به حفظ اصول اخلاقی و الهی می‌داند با نظامی لائیک یا سکولار متفاوت است. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شیوه حکومتی رژیم پهلوی بر پایه پادشاهی یا حکومت فردی قرار داشت. در حکومت پادشاهی یک فرد با عنوان سلطان یا شاه تمام قدرت سیاسی جامعه را در اختیار می‌گیرد و اراده شخصی او مظهر اراده سیاسی و حاکمیت در جامعه تلقی می‌گردد. همان‌گونه که قانون اساسی در دست رژیم پیش از انقلاب بازیچه‌ای بیش نبود و در واقع این شخص شاه بود که به تنهایی تصمیمات حکومتی را اتخاذ می‌کرد. انتصاب یا برکناری نخست‌ وزیر، وزرا، صاحبان پست‌های بالا استانداران و غیره تنها به وسیله شاه انجام می‌گرفت. به اعتراف دوست و دشمن کابینه، مجلس و قوای دیگر حکومتی از خود هیچ اختیاری نداشته و در واقع نقش نهادهای رسمی نقشی تشریفاتی بیش نبود.
در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی است که بر پایه سه رکن اساسی دین، مردم و رهبری استوار گردیده است. در این نظام حاکمیت اصلی از آن خداست. شکل حکومت به صورت جمهوری اسلامی است که مردم ایران در همه‌پرسی 1358 با اکثریت قاطع آراء آنرا برای خود برگزیدند. ساختار حکومتی در جمهوری اسلامی به موجب اصل 57 قانون اساسی از سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه تشکیل گردیده که زیر نظر ولایت مطلقه فقیه اعمال می‌گردد. هر چند به موجب این اصل این قوا مستقل از یکدیگر می باشند اما همکاری و نظارت متقابل بین قوای مزبور وجود دارد. با این توضیح که در این نظام حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه به عهده رهبری گذارده شده است. کلیه قوانین و مقرارات در جمهوری اسلامی ایران اعم از مالی، اقتصادی، اداری، مدنی، جزایی، فرهنگی، سیاسی و... باید بر اساس موازین اسلامی تدوین یابند. بدیهی است که در این نظام تمام قوای حکومتی و رهبری کشور نمی‌توانند در غیر مسیر اسلامی حرکت کنند و کلیه قوانین و مقررات باید از منابع اسلامی سرچشمه گرفته باشند. این در حالی است که رژیم پیش از انقلاب از مدتها قبل حرکتی وسیع و گسترده در راستای دین زدایی و ترویج فرهنگ غربی سکولاریسم در جامعه ایران به راه انداخته بود و در این راه از هیچ تلاشی برای محو فرهنگ دینی در جامعه ایران کوتاهی نداشت.
وظایف حکومت حقوق ملت:
حال باید دید سیاست کلی نظام حکومتی در ایران قبل و بعد از انقلاب در برخورد با ملت و تأمین حقوق آنان چه بوده و چه وظایفی را به عنوان حکومت به رسمیت می‌شناخته است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با توجه به نیازهای پیچیده و گسترده زندگی عصر جدید با الهام از احکام و فرامین اسلام، تکالیفی را بر عهده حکومت گذارده است که به عبارتی می‌توان آنها را به عنوان حقوق ملت از دیدگاه نظام جمهوری اسلامی ایران شناخت. طبعا طرح و پرداختن به تمام آنها نیازمند بحثی مفصل و مشروح است و از این رو ما در حد گنجایش این مقال تنها به ذکر بخشی از آنها اکتفا می‌کنیم:
1ـ حقوق و آزادیهای فردی.
اصول متعددی از قانون اساسی سیاستهای کلی نظام را در تامین حقوق و آزادیهای فردی تبیین نموده است. اصل سوم قانون اساسی که فهرست‌وار وظایف دولت جمهوری اسلامی را بیان می‌کند در اولین بند و مقدم بر همه تکالیف مقرر می‌دارد که نخستین سیاست حکومت در قبال مردم باید در راستای ایجاد محیطی مساعد برای فضایل اخلاقی بر اساس ایمان، تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی قرار گیرد. این به آن معناست که از نخستین سیاستهای کلی نظام جمهوری در قبال جامعه تقدم اخلاق بر امور دیگر بوده است درست همان چیزی که در رژیم پیشین کمترین بهایی به آن داده نمی‌شد. رژیم پهلوی با ترویج فرهنگ منحط غربی تحت پوشش آزادی در جامعه عملا سیاست خود را در راستای اسلام زدایی و محو و استحاله ارزشهای اخلاقی و دینی قرار داده بود. در نظام اسلامی تامین آزادیهای مختلف فردی در چارچوب قانون(آزادی در رفتار، سکونت، شغل، عقیده، بیان، فعالیت‌های سیاسی و احزاب) تامین رفاه و آسایش اجتماعی،تامین امنیت فردی و عدالت قضایی و... از سیاستهایی است که قانون اساسی حرکت به سمت آن اهداف را برعهده دولت جمهوری اسلامی ایران نهاده است.
2ـ برقراری عدالت اجتماعی:
تأمین عدالت در اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. بر این اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بر مبنای احکام و دستورات الهی اسلام شکل گرفته در این زمینه مقرراتی وضع نموده است. اصل اول از این قانون حکومت ایران را بر پایه حق و عدل قرآنی اعلام می‌کند و در اصل دوم نیز ضمن اعتقاد به عدالت الهی، هر گونه ستم‌گری، سلطه‌گری و سلطه‌پذیری را نفی می‌کند. در اصل دیگر تأکید می‌کند: «مردم ایران از هر قوم و قبیله‌ای باشند از حقوق مساوی برخوردارند رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود». و یا در جای دیگر می‌گوید:
«همه مردم اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند».در بخشی از اصل سوم نیز تصریح گردیده که دولت مکلف به رفع تبلیغات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه‌های مادی و معنوی است.

3ـ توجه به حقوق زنان:
در حالی که رژیم پهلوی با تظاهر به الفاظ و عباراتی فریبنده نظیر آزادی، همگام به تمدن منحط غرب عملا سیاست خود را در راستای به ابتذال کشاندن زنان و تزلزل در بنیان خانواده‌ها پایه‌ریزی کرده بود، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با توجه و عنایت به مقام رفیع زن و نقش و جایگاه ویژه آن در خانواده و اجتماع، توجه کافی به زن و حقوق او نموده و وی را از حمایت قانونی بیشتری برخوردار ساخته است. این قانون دولت را موظف می‌داند تا ضمن ایجاد زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت زن، حقوق وی را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید.
وحدت ملی:
از مهم‌ترین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایجاد وحدت ملی در ایران و نیز میان سایر مسلمانان جهان است. رژیم پیشین با اجرای سیاست دین زدایی و ترویج فساد خود را عملا رو در روی فرهنگ ملی جامعه مسلمان ایران قرار داده بود که این عمل خروش ملت و انقلاب علیه رژیم را در پی داشت. جمهوری اسلامی ایران که برخاسته از فرهنگ دینی اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران است با اعتقاد به حاکمیت مطلق الهی، خود را ملتزم به حفظ حدود و قوانین الهی شناخته و سیاست کلی خویش را در راستای وحدت مسلمین(داخل یا خارج) قرار داده است.
5ـ به دلیل وابستگی شدید رژیم گذشته به قدرتهای خارجی و بیگانه و نیز تهی بودن آن را از پایگاه مردمی:
سیاست کلی این رژیم در راستای تأمین منافع بیگانگان به منظور مقابله با تهدیدات داخلی علیه یک حکومت غیر مردمی ترسیم می‌گردید. آن رژیم بدون توجه به فرهنگ، نیازها و شرایط موجود در داخل کشور، تنها مجری سیاستهایی بود که بیگانگان برای توسعه و پیشرفت جامعه ایران به او دیکته می‌کردند. سیاستهایی که اولویّت نخست آن به تامین منافع بیگانگان اختصاص می‌یافت. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران توسعه همه جانبه کشور را در اموری نظیر آموزش و پرورش و توسعه علمی و آگاهی عمومی، توسعه اقتصادی و غیره از سیاستهای کلی نظام قرار داده است
6ـ استقلال سیاسی و روابط بین‌الملل:
یکی از وجهه‌های حکومتی رژیم پهلوی، عدم برخورداری آن رژیم از استقلال سیاسی بود. این رژیم که اساس تشکیل و تداوم حکومت خود را مدیون حضور و حمایت بیگانگان می‌دانست هیچ‌گاه قادر نبود سیاستی مخالف با خواست و منافع قدرتهای بیگانه در ایران اتخاذ نماید.
در جمهوری اسلامی ایران اصول و مبانی سیاست خارجی در اصول 152 تا 155 بطور خاص و در برخی از اصول دیگر به طور ضمنی مورد اشاره قرار گرفته است که از مجموع آنها می‌توان خط مشی کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در موارد ذیل خلاصه کرد
: با توجه به مطالب فوق مقایسه سیاستهای کلی دو نظام قبل و بعد از انقلاب را می‌توان در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی مورد توجه قرار داد:
به لحاظ سیاسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شیوه حکومتی رژیم پهلوی بر اساس مدل پادشاهی یا حکومت فردی بود. تمام قدرت سیاسی جامعه در اختیار شخص شاه قرار داشت و اراده شخصی وی مظهر اراده سیاسی حاکمیت و قانون تلقی می‌گردید. وی به تنهایی تصمیمات مهم حکومتی را اتخاذ می‌کرد. در این میان کابینه، مجلس و قوای دیگر حکومتی تنها دارای نقشی تشریفاتی و نمادین بوده و از خود هیچ اختیاری نداشتند. رژیم دارای پایگاه مردمی نبود. حاکمیت، اقتدار و تداوم حکومت خود را منتسب به بیگانگان می‌دانست و از این روی تلاش می‌کرد با جلب رضایت خاطر بیگانگان ولو با فدا نمودن استقلال سیاسی کشور استمرار حکومت مطلقه خویش را تضمین نماید. بدیهی است که این امر مستلزم حاکمیت استبداد و سلب حقوق و آزدیهای قانونی افراد در جامعه بود.
در بعد نظامی سیاست کلی رژیم پهلوی، حرکت سریع به سوی نظامی گری در جهت تامین منافع بیگانگان در منطقه، استحکام پایه‌های رژیم استبدادی و مقابله با تهدیدات داخلی در ایران بود.
به لحاظ فرهنگی این رژیم با ترویج فرهنگ مبتذل غرب عملا سیاست خود را در راستای اسلام زدایی و استحاله یا محو تمدن و فرهنگ دینی جامعه ایران قرار داده بود.
در بعد اقتصادی نیز سیاست این رژیم در راستای توسعه وابسته تعریف می‌گردید رژیم پهلوی بدون توجه به فرهنگ، نیازها و شرایط موجود در جامعه ایران تنها مجری سیاستهایی بود که بیگانگان برای توسعه و پیشرفت جامعه ایران به صلاح دانسته و به وی دیکته می‌کردند. قهرا چنین توسعه‌ای نه تنها مطلوب جامعه ایران قرار نمی‌گرفت که چالش‌های گسترده‌ای را نیز به وجود می‌آورد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نظامی در ایران شکل گرفت که مطابق خواست اکثریت مردم مسلمان ایران پایه‌های آن بر سه رکن اساسی دین، مردم و رهبری استوار گردید. حاکمیت اصلی در این نظام از آن خداست؛ کلیه قوانین و مقررات از متون و منابع اسلامی سرچشمه گرفته و تمام قوای حکومتی حتی مقام رهبری موظف‌اند عملکرد خویش را مطابق با احکام، و دستورات و قوانین الهی اسلام تدوین نمایند. از بیشترین اهتمام‌های نظام جمهوری اسلامی توجه به استقلال سیاسی کشور و مقابله با هر گونه دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران بوده است به گونه‌ای که این نظام یکی از مستقل‌ترین نظام‌های جهان به شمار می‌آید. در بعد نظامی سیاست جمهوری اسلامی تقویت بنیه نظامی کشور اما نه در راستای تامین منافع بیگانگان، که مقابله با تهدیدات گسترده و فزاینده آنان قرار گرفته است.
در بعد فرهنگی سیاست کلی نظام، تقویت فرهنگ دینی و مقابله با کلیه مظاهر فساد و ابتذال تمدن غرب در عین حفظ حقوق و آزادیهای قانونی افراد قرار داشته و قانون اساسی، حرکت به چنین سمتی را از نخستین وظایف حکومت در قبال مردم دانسته است. همچنین در بعد اقتصادی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران توسعه همه جانبه کشور و تامین هر چه بیشتر عدالت اجتماعی را از سیاستهای کلی نظام قرار داده است.
1-6- حفظ استقلال همه جانبه، نفی سلطه در روابط بین‌المللی و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه‌گر.
2-6- عدم مداخله در امور داخلی ملتهای دیگر و دفاع از مبارزات حق طلبانه مستضعفین و مظلومان در جهان.
3-6- اتحاد و پیوند مستحکم با دنیای اسلام.
4-6- ایجاد روابط صلح‌آمیز متقابل با دول غیر محارب.
5-6- اعطای پناهندگی سیاسی به کسانی که مطابق قوانین ایران خاین و تبهکار شناخته نشوند.
6-6- حفظ تمامیت ارضی کشور، ممنوعیت استقرار هر گونه پایگاه نظامی خارجی در داخل.
و به طور کلی، همان گونه که در بخشی از اصل سوم قانون اساسی تصریح گردیده، تنظیم سیاست خارجی کشور باید بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی‌دریغ از مستضعفان جهان اعمال گردد.

این قست برام جالب بود و مرتبط با موضوع تحقیق و به عنوان ضمیمه استفاده کردم..........

ضمیمه
متن زیر مشروح گفت‌وگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم با معاون پژوهشی وزیر علوم است:

سال 1313 اولین دانشگاه در ایران به‌نام "دانشگاه تهران" تأسیس شد. از زمان تأسیس این دانشگاه در ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی تقریبا 44-43 سال دانشگاه‌های کشور تحت مدیریت رژیم پهلوی بود. در آن دوران چقدر فعالیت‌ پژوهشیدردانشگاهانجاممی‌شد؟

- مهدی‌نژاد: دردورانقبلازانقلاباسلامیورژیمپهلویاصلاًفعالیت‌هایپژوهشیدردانشگاه‌هانداشتیم.

***دانشگاه کسانی را تعلیم می‌داد که راه صادرات غرب را بازتر کنند***

وضعیت علمی دانشگاه‌ها در آن دوران بیشتر در چه فضایی قرار داشت؟

- مهدی‌نژاد: دررژیمپهلویدانشگاهبرایاینبودکهاهداف،سیاست‌هاوبرنامه‌هایاقتصادیغربدرایرانراحت‌ترجلوبرود. یعنیکسانیکهتعلیممی‌دادندبرایاینبودکهبتوانندراهصادراتغرببهایران را بازتر کنند،  به‌عنوانمثالدرفنی‌مهندسی،کسانیرامی‌خواستندکهبتواننددرحوزه‌هایمختلفازجملهتولیدخودرو،تولیدموادشویندهیاحتیبحث‌هایتولیدنفتوکاردرپالایشگاه‌هاتعلیمدهندتاایناشخاصعلومرابرایصادراتغرببهایرانبفهمند.

غرب اگر می‌خواست تعدادی از دانشجویان مورد نیاز خود را به کشورهای غربی بفرستد تا در آنجا تحصیل کنند، این اشخاص وقتی در دانشگاه‌های کشورهای غربی و اروپایی تحصیل می‌کردند، احتمال بازگشت آنها به ایران خیلی کم می‌شد؛ ازاین‌رو برای اینکه ادامه این‌گونه فعالیت‌ها پس از مدتی قطع نشود و دانشجویان را برای تحصیل به کشورهای غربی بفرستند، براین‌اساس آمدند هم شکل و هم محتوا را عین آن‌چیزی که برای مأموریت‌های خودشان می‌خواستند، اینجا ایجاد کردند.

***مبنای دانشگاه‌ها در رژیم پهلوی پژوهشی نبود***

به‌عنوان مثال وقتی دانشگاه تهران تأسیس شد، رشته‌های فنی و علوم پایه دقیقاً همین مسیر را طی می‌کردند تا از این طریق بتوانند نیروهایی را برای اهداف غرب تربیت کنند. بعد از دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه علم و صنعت، دانشگاه امیرکبیر و... کسانی را که آموزش می‌دادند، مستقیم به وزارت نفت یا نیرو می رفتند و فقط در مباحث اداره کردن سیستم همکاری می‌کردند؛ سیستمی که آنها ساخته بودند. چون تحصیلات تکمیلی هم که آن‌موقع نبود که بگوییم آنها مبنای فعالیت‌های پژوهشی‌اند.

***کل مقاله‌های تولیدشده سال 57، 180 مقاله بود***

البته به‌مقدار اندکی هم فعالیت‌های پژوهش در حوزه زبان و ادبیات فارسی به‌دلیل بومی بودن با مشقت و سختی در کشور در حد دهخدا، معین، فروزان‌فر و ... بود که یک‌سری آثاری را به‌وجود می‌آوردند و کل مقاله‌های تولیدشده ایران در سال 1357 تقریباً 180 مقاله بود.

*** انتشار 37هزار مقاله در اسکوپوس و 23هزار مقاله در ISI ***

 آماریازتعدادمقالاتمنتشرشدهایراندرسال‌هایاخیرداریدکهبتوانیمباسال 1357 مقایسهکنیم؟

- مهدی‌نژاد: درسالگذشته 37 هزارمقالهازجمهوریاسلامیایراندراسکوپوس (یکیازنمایه‌هایاستنادیمعتبروشناخته‌شده‌کهاطلاعات کتاب‌شناختی حدود 25 میلیون سند را در خود جمع‌آوری کرده‌است) منتشر شده است و 23 هزار مقاله نیز در ISI  (موسسهاطلاعاتعلمیInstitute for Scientific Information بانک اطلاعاتISI مرکزی برای فهرست کردن و پوشش دادن جامع مهمترین مجلات علمی منتشره در دنیا به منظور تبادل اطلاعات میان پژوهشگران مختلف) منتشر شده است و همچنین با محاسبات خودمان در مجموع 77 هزار مقاله علمی در کشور منتشر شده است. به همین دلیل توانستیم به رتبه اول منطقه و هفدهم دنیا دست یابیم. این رتبه ایران در حالی است که ایران از لحاظ تولید علم در سال 84 تقریبا رتبه حدود 40 را در دنیا داشته است.


مؤسسه اطلاعات علمی تامسون رویترز که مبتنی بر اطلاعات مندرج در
ISI است، بازه زمانی سال 1980 تا 2010 را به دو قسمت 15 ساله تقسیم کرده است. این پایگاه بررسی می‌کند که در 15 سال اول و 15 سال دوم چقدر تولید علم در کشورها صورت گرفته است. به این معنا که از 1980 تا پایان 1994 و از اوایل 1995 تا 2010 مقادیر بدست آمده در تولید علم را حساب می‌کنند و سپس مجموع مقادیر تولید علم 15 سال دوم را بر مجموع مقادیر تولید علم در 15 سال اول تقسیم می‌کنند. این عدد برای جمهوری اسلامی 11.5 برابر متوسط دنیا است.

***تولید علم ایران 11.5 برابر تولید علم متوسط دنیا است***

***فاصله تولید علم ایران با ترکیه به معجزه شباهت دارد***

بعد از ایران، این مقدار برای کشور ترکیه 5.5 برابر است که نشان می‌دهد ما نسبت به نفر دوم میزان رشد دو برابری داشتیم. این موضوع بسیار مهم است. به عنوان مثال شما درباره قهرمان مسابقات وزنه‌برداری صحبت می‌کنید؛ بعد در مورد وزنه نفر دوم در مسابقات می‌پرسید. اگر بگویند نفر اول 800 کیلو و نفر دوم 400 و نفر سوم 395 کیلو، وزنه زده‌اند، متوجه می‌شوید که فاصله نفر اول خیلی عجیب است و به معجزه شباهت دارد.

آماری که در مورد مقالات علمی ارائه شد، آماری مقالاتی است که در مجلات معتبر دنیا به چاپ رسیده است. در آمار ارائه شده تعداد مقالات علمی که به زبان فارسی در ایران منتشر شده است را حساب نکردیم.در هر صورت این آمار مقالات تولید علم نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی در زمینه علمی با شتاب خیلی زیادی رشد می‌کند.

***دشمن می‌خواهد ریشه توانایی ایران را شناسایی کنند***

براساس اخبار موثق و دقیق می‌گویم که برای کفایت علمی و رشد علمی ما فقط همین بس که تمام سرویس‌های دشمن، نیروهای خود را بسیج کردند که ریشه‌های توانایی ما را شناسایی کنند و به زعم خودشان این منفذی که خیرات و برکات بسیار برای استقلال کشور ما دارد را کور کنند؛ تلاش می کنند یا آدم‌ها را جدا کنند و یا اینکه شخصیت‌ها را بی‌انگیزه کنند. سرویس‌های دشمن به زعم خود به دنبال آن هستند که امکانات علمی را در همه جای دنیا که در دسترس آنها است، برای ایران ببندند و حتی برای این کار برآوردهای مختلفی را هم اتخاذ کردند تا از طرق مختلف، این کار انجام شود.

اینگونه اقدامات دشمن نشان می‌دهد که آنها رشدها و پیشرفت‌های ما را ارزیابی می‌کند، در حالی که ما به صورت کامل و محاسباتی پیشرفت‌های خود را ارزیابی نکردیم.

*** ایران جغرافیای تولید علم را تغییر داد***

آقای اسمیت در یک مقاله جالبی در انجمن سلطنتی انگلیس که یک نهاد خیلی تاثیرگذار در انگلیس است، با اشاره به توان ایران و یکی دو کشور دیگر نوشته است که جغرافیای تولید علم در دنیا تغییر کرد. یعنی قبلا جغرافیای علم در چند کشور محدود بود و ما را حساب نمی‌کردند ولی این رویه کلا تغییر کرد. به این معنا که اگر هر ایرانی در خارج کشور در یک نهاد علمی وارد شود، مانند سال‌های گذشته نیست که از ایرانی بودن خود حرف نزند؛ می‌گوید "من ایرانی هستم"؛ زیرا ایران از لحاظ تولید علم جایگاه ویژه‌ای را در دنیا و جهان اسلام پیدا کرد.

***کشورها به سیادت ایران در بحث‌های علمی اذعان دارند***

ما اخیرا در کنفرانس وزرای علوم دانشگاه‌های جهان اسلام بودیم. در این کنفرانس توجه و احترام یا برخوردی که کشورها با ما داشتند، کاملا مشخص بود و کشورها به سیادت ایران در بحث‌های علمی اذعان داشتند. این کشورها می‌خواهند از تجربیات ایران، همکاری ایران و مشارکت ایران بهره‌مند شوند. به همین دلیل است که می‌گوییم آن چیزی که به عنوان پیشرفت علمی امروز در جمهوری اسلامی ایران داریم، اساسا قابل قیاس با قبل از انقلاب اسلامی نیست و کاملا یک قیاس مع‌الفارق است.

به نظر من در رژیم پهلوی ما چیزی به اسم پیشرفت علمی نداشتیم. در رژیم پهلوی به صورت عمده یک چیزهایی به شکل کلید در دست آنها می‌رسید. این موضوع مخصوصا بعد از تقویت مبحث قیمت نفت خیلی شدت گرفت و حتی در آن زمان مشاهده می‌کنید که عمر اینگونه تولیدات سطحی هم بسیار کوتاه بود و یکی پس از دیگری منحل می‌شد.

به عنوان مثال در رژیم پهلوی برای گونی‌بافی، نساجی ایجاد کردند و تولید خوبی هم داشتند ولی به دلیل اینکه نتوانستند این فناوری را با توانمندی‌های علمی خود به‌روز کنند، بعد از مدتی منحل شد. البته بسیار سعی کردند که با یارانه‌های سنگین این تولیدی را سرپا نگاه دارند؛ اساسا مقایسه دستاوردهای جمهوری اسلامی با رژیم پهلوی قیاس مع‌الفارق است و این موضوع را فرهیختگان داخلی، فرهیختگان خارجی و مردم عزیز ایران اسلامی به خوبی می‌دانند.

 

 چندهفتهپیشیکیازرسانه‌هایسلطنت‌طلباظهارنظریکیازنزدیکانشاهمخلوعرامنتشرکردکهدرآنادعاشدهبودکهتوانعلمیکشوردرهمانسال‌هایاوایلانقلابمتوقفشدهاستوامروزجمهوری اسلامی فقط معتادپروری می‌کند. نظر شما در مورد این اظهار نظر چیست؟

- مهدی‌نژاد: بایدبهایناشخاصیکهاینحرف‌هارامی‌زنندجایزهجوکسالرابدهند. اگردرایرانفقطمعتادپرورشدادهمی‌شودچراآمریکااینقدرازجمهوریاسلامیمی‌ترسد. آیاواقعااینحرف‌ها در دنیا خریدار دارد؟ رسانه‌های سلطنت‌طلب برایخودشانایناظهاراترابیانمی‌کنند.

***همکاری دانشگاه و صنعت از زمان جنگ تحمیلی آغاز شد***

یکی از مهمترین دغدغه‌های مقام معظم رهبری که بارها به آن اشاره داشتند، ارتباط صنعت و دانشگاه است. این همکاری در گذشته چگونه بود؟

- مهدی‌نژاد: همکاری دانشگاه با صنعت از زمان جنگ تحمیلی آغاز شده است. حالا در این مورد تاریخچه‌ای را عرض کنم.

***از جنگ استقبال نمی‌کنیم ولی اگر جنگ شود دندان دشمن را خورد می‌کنیم***

جنگ در حوزره علم برای ما برکات زیادی داشت و باعث شد که حصارهای ذهنی شکسته شود. حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری می‌فرمایند که ما از جنگ هیچ استقبال نمی‌کنیم ولی اگر جنگی به ما متحمل شود، دندان دشمن را خورد خواهیم کرد و از فرصت‌های جنگ برای کشور بهره می‌گیریم.

***حاکم کردن ارزش‌های بنیادین اسلامی و تربیت نیروی انسانی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است***

***دفاع مقدس بستر علمی را در کشور فراهم کرد***

یکی از بزرگترین دستاوردهای جنگ برای ما تربیت نیروی انسانی و در واقع حاکم کردن یک سری از ارزش‌های بنیادین اسلام بود. ما در واقع اگر امروز دَم از روحیه بسیجی می‌زنیم حاصل مجاهدت‌های دوران دفاع مقدس است. اگر این سرداران شهید برای ما الگو شدند، نتیجه همان سال‌ها مقابله با کشورهای مستکبر جهان است. اگر خیلی از سختی‌ها را تحمل می‌کنیم از نتایج 8 سال جنگ تحمیلی است و همان دوران دفاع مقدس بستر علمی را در کشور فراهم کرد.

***طراحی و ساخت هواپیمای بدون سرنشین دردوراندفاعمقدس***

سال 1359 تازه دانشجوی مهندسی رشته الکترونیک در دانشگاه علم و صنعت بودم که در آن دوران سه سال دانشگاه تعطیل شد. از همان موقع بنده و امثال بنده وارد فضای جنگ شدیم و به دلیل اینکه تا حدودی کارهای فنی را بلد بودیم در قسمت‌های فنی جذب شدیم. به عنوان مثال من جزء اولین کسانی بودم که وارد فضای طراحی و ساخت هواپیمایی بدون سرنشین شدم.

*** در جنگ با بضاعت کم به موضوعات پیچیده علمی وارد شدیم***

در آن دوران اگر نگاه می‌کردید به کسانی که در بخش‌های مختلف فعالیت می‌کردند به زور لیسانس داشتند؛ زیرا عده‌ای‌ از این آدم‌های وابسته از دانشگاه فرار کردند. وقتی به دوران جنگ فکر می‌کنم، با تعجب از خودم می‌پرسم که ما در آن دوران چطور جرات داشتیم که با بضاعت کم علمی وارد موضوعات پیچیده علمی و فناوری شویم و چه کسی این مشکل عظیم را اینقدر در نظر ما صغیر کرد. از این مهم‌تر کسانی هستند که به ما اعتماد کردند و امکانات خود را به پای رزمنده‌ها ریختند. ولی بالاخره به فضل الهی با آن بضاعت کارهای فوق‌العاده‌ای در دوران دفاع مقدس انجام شد و حصارهای ذهنی مبتنی بر اینکه "ما نمی‌توانیم حتی یک آفتابه یا سماور درست کنیم"، شکسته شد و آن شجره طیبه تا امروز ادامه پیدا کرده است.

***در دروان جنگ تحمیلی ارتباط دانشگاه و صنعت "فردی" بود***

در دوران دفاع مقدس ارتباطات حوزه دانشگاه با وزارت دفاع به صورت سازمانی نبود و وزارت دفاع برای انجام امور وزارت با دانشگاه تهران و یا دانشگاه صنعتی شریف قراردادی به صورت سازمانی نداشت. در آن زمان مدیر دانشگاه‌ها و دانشجویان خودشان در صحنه بودند و فعالیت می‌کردند.

البته وزارت نفت نیز انستیتویی را در دانشگاه تهران تاسیس کرد ولی همچنان دانشجویان به صورتی فردی با وزارت نفت فعالیت می‌کردند و به شکل سازمان یافته اداری، قراردادی بین دانشگاه و صنعت نفت بسته نشده بود.

بعد از جنگ به دلیل آنکه برخی از نیازهای فوری رفع شده بود، مقداری از همکاری‌های دانشجویان و روسای دانشگاه‌ها با بخش صنعت کم شد و فعالیت دانشگاه‌ها به بازیابی خودشان معطوف بود؛ همچنین دانشگاه‌ها با کمبود نیروی انسانی مواجه بودند. در این دوران حجم همکاری‌ها بین دانشگاه و صنعت پائین می‌آید. بر این اساس کشور تمرکز خود را برای شتاب بخشی به آموزش نیروی انسانی قرار داد تا از این طریق بتواند نیروهای تربیت شده را به بازار کار تحویل بدهد. 

***دامنه پژوهش‌ها در دانشگاه‌ها به تجربیات جنگ کشیده شد***

در دوران بعد از دفاع مقدس دامنه تحقیقات و پژوهش‌ها در دانشگاه‌ها به حاصل تجربیات دوران جنگ کشیده شد. اساتیدی که در جنگ تحمیلی حضور داشتند و یا دانشجویانی که بعد از مدتی استاد شده بودند، سعی کردند که چنین رویکردی را در دانشگاه‌ها رقم بزنند تا اینکه بحث پژوهش در دانشگاه‌ها تقویت شد و امروز پژوهش در دانشگاه‌ها بسیار کاربردی‌تر از گذشته است.

برای بررسی دلیل این شتاب علمی در کشور باید بگویم که علی‌رغم بالا رفتن ظرفیت علمی دانشگاه‌ها در بحث‌های پژوهشی، منابعی که به عنوان مشوق‌ها برای شتاب علمی کشور به منظور تولید علم در نظر گرفته شد نیز بسیار موثر بود.

***اگر علم‌ ارزشمند تولید نمی‌کردیم، مجلات معتبر دنیا آنها را منتشر نمی‌کردند***

در دولت دهم علم‌های بسیار ارزشمندی را در دنیا تولید کردیم؛ زیرا اگر ارشمند نبود در مجلات معتبر دنیا منتشر نمی‌شد. یعنی از لحاظ کیفیت علمی حتما با کیفیت بود که گفتند باید این علم را هدفمند کنیم.

***رهبر معظم انقلاب در زمینه تولید علم مورد نیاز کشور پیشتاز بودند***

***باید به جای نفت با علم زندگی کنیم***

به هر حال باید تولید علم را با نیاز کشور متناسب کنیم و اگر بدون تعارف بخواهم این مورد را بگویم مقام معظم رهبری سر رشته‌دار این موضوع هستند. اگر به فرمایشات رهبر معظم انقلاب توجه کنید، کاملا مشخص است که ایشان در زمینه تولید علوم مورد نیاز کشور پیشتازی کردند و بارها نیز بر علم نافع و تبدیل علم به ثروت تاکید کردند. بارها رهبر معظم انقلاب تاکید کردند که ما باید چرخه علم و فناوری و صنعت را ببندیم و انشاءالله بتوانیم با علم به جای نفت و... زندگی کنیم.

این بیانات رهبر مظعم انقلاب باعث شد که برای قانون‌گذاران مسئولان کشور مشوق‌ها و انگیزه‌هایی را به وجود آورد و دانشجویان نیز بیشتر بر ضرورت این مسئله واقف شوند.

آماری از قرارداد با صنعت دارید؟

***پرداخت 250 میلیارد تومان به دانشگاه‌های کشور برای پژوهش‌های نیازمحور***

- مهدی‌نژاد: به نظر من، جدی‌ترین وضعیت در دولت دهم شکل گرفت.وزرات علوم، تحقیقات و فناوری برای پروژه‌هایی مانند نفت، محیط زیست، وزارت فناوری اطلاعات و ارتباطات، وزارت دفاع، وزارت صنعت و معدن و طرح‌های کلان ملی که صد در صد نیاز محور است و از سوی دستگاه‌های اجرایی سفارش داده می‌شود، تقریبا معادل 250 میلیارد تومان به دانشگاه‌ها پرداخت کرده است و البته دستگاه‌های اجرایی نیز کمتر از این مقدار یا شاید همین مقدار را به دانشگاه‌ها پرداخت کردند.

***حجم قراردادهای دانشگاه و صنعت 4 برابر عملکرد دانشگاه‌ها است***

***صعنت یک و نیم تریلیون تومان با دانشگاه قرارداد دارد***

البته حجم قراردادها معمولا 4 برابر عملکردها در دانشگاه است. یعنی وزارت علوم تاکنون بیش از یک و نیم تریلیون تومان بین دانشگاه‌ها و دستگاه‌های مختلف اجرایی قرارداد دارد. از نظر من، این آمار شاید 25 درصد ظرفیت کاری دانشگاه‌ها، موسسات علمی و فناوری ما است.

ما به فضل الهی اگر این خط و مشی را ادامه دهیم شاید با سرعت بیشتری به چندین برابر قراردادهای امروز دانشگاه و صنعت دست یابیم و قطعا دست یافتنی هم هست؛ زیرا در قانون نیز تاکید شده است که باید 3 درصد تولید ناخالصی ملی به کارهای پژوهشی اختصاص داده شود.

به عنوان مثال اگر تولید ناخالص ملی برای سال 91، 500 هزار میلیارد تومان باشد، تقریبا حدود 15 هزار میلیارد تومان به کارهای پژوهشی اختصاص داده می‌شود. البته همه این بودجه نباتید توسط شرکت‌های دولت انجام می‌شود بلکه سرمایه‌گذاری‌های شرکت‌های خصوصی، نهادهای عمومی مانند حوزه علمیه و شهرداری‌ها نیز در این 3درصد تولید ناخالص ملی حساب می‌شود ولی بخش عمده و مهم را فعلا دولت تامین می‌کند.

*** پرتاب ماهواره یکی از دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران است***

***ایران هشتمین کشوری که به قدرت پرتاب ماهواره دست پیدا کرده است***

در بحث فضایی بزرگترین دستاورد ما، قدرت پرتاب است؛ یعنی در مدار قرار دادن ماهواره. ایران هشتمین کشوری است که در دنیا به این قدرت دست پیدا کرده است. کره جنوبی با اینکه با روسیه همکاری می‌کرد، هفت بار پرتاباشو ناموفق بود. کره با اینکه  400 میلیون دلار هم خرج کرده بود نتوانست ماهواره به فضا بفرستد. یا مثلا ژاپن وقتی که با موشک‌های اچ دو اقدام کرد، چندین بار پرتاب موشکش ناموفق بود و ماهواره‌اش گم شد ولی در کشور ما در 14 بهمن سال 87 تست موفقیت آمیز ماهواره امید توسط سامانه‌های کاملا بومی در مدار قرار گرفت.

اگرچه حامل مهم است و موشکی که بالاخره روی آن سوار می‌شود ولی آن ایستگاه زمینی که موشک رویش نصب می‌شود و آن تنظیمات دارد، ایستگاه تعقیب کننده، ایستگاه دریافت و بهره‌برداری همه در ایران طراحی و ساخته شده و دو پرتاب موفق نیز بعد از آن داشته است.

 ماهواره رصد را که نانو می‌گویند و ماهواره ی نوید علم و صنعت توسط این سامانه پرتاب شده است. الان هم ما ماهواره‌های با توانمندی بالاتر چه در بحث‌های مخابراتی و چه در بحث‌های سنجشی آماده است؛ از سویدیگرهمتواندرمدارقراردادنوزنه‌هایبالاتردرکشورتوسعهپیدا کرده و به لطف و عنایت الهی در این قضایا ما جزو برترین‌های دنیا هستیم. خوب این حاصله چیست؟ آن ملعونی که گفت است ما عقب رفت داشته‌ایم، درباره این دستاوردها چه می‌گوید؟حتما این تکنولوژی‌ها را آمریکا و روساشون برای ما راه‌اندازی کرده‌اند؟

         ***درعلموفناوریجزو 10 کشوردنیاهستیم***

من می‌گویم چه افتخاری بزرگتر از این که با همه‌ی فشارها، بد ذاتی‌ها و تحریم‌ها، در خیلی از زمینه‌های علم و فناوری جزو 10 کشور برتر دنیا هستیم.

الان از دانشگاه‌های سراسر جهان می‌آیند داخل دانشگاه‌های ما و پس از بازدید می‌گویند نمی‌شود برای همیشه اینجا بمانیم؟ پاسخ می‌دهیم شما باید زحمت بکشید تشریف ببرید داخل کشور خودتان. این نشان از جذابیت علمی کشور ما دارد است. همین عامل هم در کشورهای دیگر حتی غیر مسلمانان را هم شیفته و علاقمند انقلاب اسلامی ایران کرده است.
امروز خیلی از کشورها که در وضع اقتصادی بسیار بدی قرار دارند و درحالفروپاشی هستند. این در حالی است که این کشورها هیچ تحریمی ندارند. علاوه بر این، آنها هیچ ارزشی مثل ارزش‌های ما را دنبال نمی‌کنند پس چرا به این روزگار افتادند؟ عوضش ما به درجات متعالی انسانی رسیدیم.
در آیه‌ای از قران خداوند می‌فرماید که اگر من می‌دانستم مومنین ناراحت نمی‌شوند یا روی گردان نمی‌شوند، درب خانه و تخته‌های کفار را از طلا می‌کردم؛ برای اینکه مطاع دنیا قلیل است و پاداش آخرت عظیم است.

نگاه ما، نگاهی است رو به آینده، رو به تعالی و همین جذابیت انقلاب ما را رقم زده است. انشاءالله در آینده خیلی نزدیک خواهیم دید در زمینه‌ی اقتصادی به دلیل همین پیشرفت‌های علمی، دستاوردهای باورنکردنی‌ای خواهیم داشت. این دستاوردهایی که تا به امروز در طراحی و ساخت هواپیمای 150 نفره، خودروی ملی و داروها به دست آورده‌ایم، از نتایج سحر هست؛ یعنی وقتی محصولات وارد عرصه‌ی بازار شوند، غوغا می‌کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقایسه

 

 

مقایسه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                  مقایسه

 

 

 

 

مقایسه

 

                  مقایسه 

 

 

پوریا بصیری بازدید : 121 شنبه 05 دی 1394 نظرات (0)

تحقیق انقلاب

تحولات ملی شدن صنعت نفت و علل شکست آن

ملی شدن صنعت نفت یکی از نقاط درخشان مبارزات ملت ایران علیه استعمار و استبداد است. این نهضت که با رهبری عناصر مذهبی و ملی توانسته بود دست انگلستان را از نفت ایران کوتاه کند و قدرت شاه را به میزان چشمگیری کاهش دهد و می رفت که با طرح اقتصاد بدون نفت ضربه نهایی را به پیکر استعمار وارد سازد و در شرایطی که به الگویی برای نهضت های آزادی بخش در سراسر دنیا تبدیل شده بود، به ناگاه با کودتای آمریکایی – انگلیسی 28 مرداد 1332 متوقف شد.

تحولات ملی شدن صنعت نفت و علل شکست آن

ملی شدن صنعت نفت یکی از نقاط درخشان مبارزات ملت ایران علیه استعمار و استبداد است. این نهضت که با رهبری عناصر مذهبی و ملی توانسته بود دست انگلستان را از نفت ایران کوتاه کند و قدرت شاه را به میزان چشمگیری کاهش دهد و می رفت که با طرح اقتصاد بدون نفت ضربه نهایی را به پیکر استعمار وارد سازد و در شرایطی که به الگویی برای نهضت های آزادی بخش در سراسر دنیا تبدیل شده بود، به ناگاه با کودتای آمریکایی – انگلیسی 28 مرداد 1332 متوقف شد.

تحولات ملی شدن صنعت نفت و علل شکست آن

این کودتا و آثار آن تأثیر بسزایی در روند تحولات سیاسی اجتماعی تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی داشته است. از این رو در این نوشتار ضمن اشاره به روند تحولاتی که منجر به ملی شدن صنعت نفت در ایران شد، علل اصلی شکست نهضت را نیز بررسی می کند.

سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم

در سال 1323 ه.ش و در زمانی که محمد ساعد نخست وزیر ایران بود، ابتدا آمریکا و اندکی بعد شوروی خواهان گرفتن امتیاز نفت شمال ایران بودند. دولت ایران این تقاضا را به علت مشخص نبودن وضع اقتصادی جهان رد کرد و ساعد استعفا داد.

در این شرایط زمینه برای طرح سیاست موازنه منفی دکتر مصدق در مجلس چهاردهم فراهم شد. هدف این سیاست، عدم واگذاری امتیاز جدید به بیگانگان بود برای پشتیبانی از این سیاست مجلس طرحی را تصویب کرد که به موجب آن دولت حق مذاکره برای دادن امتیازبه شرکت های خارجی بدون تصویب نهایی مجلس را نداشت.

 رد موافقنامه قوام - سادچیکف

نقشه ی جدید شوروی برای به دست آوردننفت شمال، مسأله یآدربایجان بود. پس از تسلیم آلمان و ژاپن و در شرایطی که هیئت حاکمه ایران در تلاش برای خروج متفقین از ایران، بنا بر قرارداد سه جانبه و اعلامیه ی کنفرانس تهران بود، به ناگاه دسته های مسلح ترک و قفقازی آذربایجان را تصرف کرده و تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان را اعلام نمودند.هبر این فرقه با سیدجعفر پیشه وری از اعضای حزب توده بود که اعتبار نامه اش در مجلس چهاردهم رد شده بود.

 رد موافقنامه قوام - سادچیکف

با استعفای ابراهیم حکیمی، قوام نخست وزیر شد و بلافاصله برا یحل این مسأله به مسکو رفت. مذاکرات قوام در مسکو به نتیجه ای نرسید اما باب مذاکراه بسته نشد تا اینکه سفیر شوروی در ایران، سادچیکف، موافقتنامه ای سه ماده ای با قوام امضا کرد که به موجب آن مقرر شد که قرارداد ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی توسط قوام به مجلس ارائه شود.

 رد موافقنامه قوام - سادچیکف

در مقابل، شوروی مسأله آذربایجان را امری داخلی دانست و قوای خود را از ایران خارج کرد. اما مجلس پانزدهم قرارداد ایجاد شرکت مختلط را رد کرد زیرا آن را با طرحی که در مجلس چهاردهم تصویب شده بود(عدم واگذاری امتیاز جدید به بیگانگان) مغایر دانست. پس ا زخروج شوروی ها فرقه دموکرات آدربایجان نیز با حمله ارتش شکست خورد.

قرارداد گس – گلشاییان

مجلس ضمن رد موافقتنامه قوام – سادچیکف به دولت تکلیف کرد که برای استیفای حقوق ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس وارد مذاکره شود. در این اوضاع و احوال، نهضت ملی شدن صنعت نفت د رخارج ار مجلس توسط آیت الله کاشانی در حال شکلگیری بود و نمایندگان اقلیت مجلس پانزدهم به رهبری مصدق در این جهت از او حمایت می کردند.در این میان انگلیس چون منافع خود را در خطر دید،هیاتی به نمایندگی از شرکت نفت ایران و انگلیس به ریاست گس روانه تهران کرد تا بلکه با اضافه کردن چند هزار لیره به قرارداد 1312 ه.ش مخالفان را ب سکوت وا دارد. پس از مذاکراتی در ایران، قراردادی به نام گس-گلشاییان امضا شد اما تصویب آن به مجلس شانزدهم موکول شد.

قرارداد گس – گلشاییان

 کمیسیون نفت که در مجلس شانزدهم تشکیل شده بود به اتفاق آرا این قرارداد را رد کرد. اما این امر با مخالفت نخست وزیر، رزم آرا ، مواجه شد. وی قرارداد را مسترد داشت تا لایحه ی دیگری که حقوق بیشتری را تأمین نماید بیاورد. وی محرمانه با شرکت وارد مذاکره شد؛ اما ضرب گلوله خلیل طهماسبی،‌از اعضای فداییان اسلام، در 16 اسفند 1329 به او فرصت اقدامات بعدی را نداد. آیت الله کاشانی، طهماسبی ر ا مجری اراده ملت دانست و صریحا گفت که او باید آزاد شود.قتل رزم آرا زنگ خطری بود برای وابستگان به سیاست انگلیس. بنابراین فردای آن روز کمیسیون نفت، اصل ملی شدن نفت در سراسر کشور را پذیرفت. مجلس شورا در 24اسفند و  مجلس سنا نیز در 29 اسفند 1329 ملی شدن صنعت نفت را تصویب کردند.

روی کارآمدن دولت ملی درایران

پس از قتل رزم آرا انگلستان قصد داشت با روی کار آوردن افراد وابسته به خود در پست نخست وزیری، نهضت را در جهت منافع خود به سازش بکشاند که در این زمینه،‌کشتی های جنگی خود را به آب های ساحلی ایران فرستاد. در راستا یاین سیاست، حسین علا نخست وزیر شد. ولی چون نتوانست کاری از پیش ببرد به توصیه شاه استعفا داد تا سیدضیاء الدین طباطبایی نخست وزیر شود.اما حوادث به گونه ای رقم خورد که سرانجام دکتر محمد مصدق نخست وزیر شد.انگلستان برای حل مسأله نفت، هیأتی مذاکراتی به ریاست جاکسون به ایران فرستاد.

روی کارآمدن دولت ملی درایران

این هیأت از قبول اصل ملی شدن نفت درا یران امتناع کرد، لذا پیشنهاداتش رد شد و ایران را ترک کرد. بلافاصله هیأت خلع ید تعیین شد و مدیر شرکت سابق از ایران خارج شد. در این زمان انگلستان به شورای امنیت و دیوان دادگستری بین المللی لاهه شکایت کرد. دکتر مصدق تصمیم گرفت که برای دفاع از حقوق حقه ملت ایران شخصا به شورای امنیت برود اما شورای امنیت شکایت را تا اعلام رأی دیوان لاهه مسکوت گذاشت. دکتر مصدق در 7 خرداد 1331 به لاهه عزیمت کرد و چون اعلام رأی دیوان به طول انجامید مجبور شد به ایران برگردد.

وضع داخلی ایران در زمان مذاکرات

دولت دکتر مصدق با کمبود بودجه مواجه شد. در شهریور 1330 برای رفع کمبود مالی سه لایحه تصویب شد:

1- برداشت 14 میلیون لیره از پشتوانه اسکناس برای رفع مضیقه ی ارزی؛ اما انگلستان حاضر نشد لیره ها را که از پشتوانه اسکناس برداشت می شد، به دلار تبدیل کند یعنی موجودی خود ما بلا استفاده ماند.

2- انتشار اوراق قرضه ملی که هر چندبا استقبال عمومی مواجه شد  اما نتوانست کمبودها را جبران کند.

وضع داخلی ایران در زمان مذاکرات

3- تحصیل 25 میلیون دلار از بانک صادرات و واردات واشنگتن: آمریکا ورود بانک بین المللی عمران و توسعه را برای حل قضیه پیشنهاد کرد که مصدق پیشنهادات بانک را غیرقابل قبول و مغایر با قانون ملی شدن نفت دانست.

از دیگر مسائل کشور در این زمان،‌تعطیلی کامل تأسیسات نفتی و انتخابات دوره هفده مجلس بود که عده ای از مخالفان دولت خواهان تأخیر در برگزاری انتخابات بودند که سرانجام با مخالفت دکتر مصدق،‌انتخابات بدون تأخیر برگزار شد.

قیام 30 تیر 1331

طبق سنت پارلمانی دکتر مصدق استعفا داد تا مجلس جدید آزادانه اقدام کند. بنابراین فرمان نخست وزیری او در 19 تیر 1331 صادر و مأمور تشکیل کابینه شد. مصدق در 25 تیر به بهانه عدم موافقت شاه با وزارت جنگ وی استعفا داد.بلافاصله مجلس به قوام رأی اعتماد داد و وی نخست وزیر شد. آیت الله کاشانی، قوام را خائن به ملت دانست و خواستار بازگشت مصدق به نخست وزیری بود چون معتقد بود که دکتر مصدق با استعفای خود ثمره مبارزات مردم را از بین می برد. از این رو این وضعیت برای وی قابل تحمل نبود.

قیام 30 تیر 1331

قوام افرادی چون امینی،‌ علا و ... را نزد آیت الله کاشانی فرستاد تا شاید وی را وادار کنند تا با نخست وزیری او مخالفت نکند اما موفقیتی به دست نیاورد. در این زمان نطق رادیویی قوام، مهلک ترین ضربه را به وی وارد کرد. او در این نطق مخالفان را به محاکمه در محاکم انقلابی تهدید کرد و وعده داد که دیانت را از سیاست جدا خواهد کرد اما آیت الله کاشانی در اعلامیه ای قوام را سرجایش نشاند و از مردم خواست تا برای مقاومت آماده شوند و صریحا قید کردند که اگر دکتر مصدق بازنگردند، انقلاب را متوجه دربار خواهد کرد. کاشانی در 29 تیر در ضمن مصاحبه ای اعلام کرد؛ به خدای لایزال اگر قوام نرود اعلام جهاد می کنم و خودم کفن پوشیده و با ملت در پیکار شرکت می نمایم.به هر حال قیام 30 تیر شکل گرفت؛ قوام معزول و مصدق نخست وزیر شد.

دوره دوم نخست وزیری مصدق

قیام 30 تیر به همراه موفقیت غیرمنتظره ایران در دیوان لایحه مبنی بر اعلام عدم صلاحیت دیوان لاهه مبنی بر اعلام عدم صلاحیت دیوان در رسیدگی به شکایت دولت انگلیس علیه ایران توازن را در مجلس به هم زد.مجلس یکپارچه به دولت مصدق رای اعتماد داد و به مدت 6 ماه اختیار قانون گذاری به مصدق واگذار شد.مصدق در 4 مرداد کابینه ی خود را به شاه معرفی کرد و وزارت جنگ را به خودش اختصاص داد و کفالت این وزارتخانه را به عهده سرلشگر وثوق گذاشت. اختلاف نظر بر سر انتصاب افراد دیگر روز به روز جو را مسموم تر می کرد. انتصاب مرتضی قلیخان بیات به ریاست شرکت ملی نفت ایران و دکتر رضا فلاح به مدیریت پالایشگاه آبادان نیز اعتراضاتی را برانگیخت.

دوره دوم نخست وزیری مصدق

این دو نفر از همکاران شرکت نفت انگلیس بودند که بعد از کودتا هم همان سمت ها را حفظ کردند.در این خصوص، آیت الله کاشانی نامه ای به مصدق نوشت و وی را از عواقب کار آگاه ساخت اما مصدق در جواب نوشت: "چنانچه بخواهند اصلاحاتی بشود باید از مداخله در امور مدتی خودداری فرمایند."افرادی چون بقایی در مجلس کمیسیون تعقیب مسببین حادثه 30 تیر را تشکیل دادند از جمله خواسته های ایشان توقیف قوام و اموال وی بود؛ اما دولت مصدق با مسامحه از مجازات عاملان کشتار مردم در 30 تیر خودداری کرد و با اینکه مجلس شورا قوام را مفسد فی الارض شناخت، مصدق او را در  حمایت خود قرار داد. پس از آنکه مصدق توانست مساله نفت را حل کند، سیاست اقتصاد بدون نفت را در پیش گرفت و روابط سیاسی ایران با انگلستان قطع شد.ئرگیری بین جناح های متجدد و سنتی جبهه ملی در دی ماه 1331 با درخواست مصدق از مجلس برای تمدید اختیارات فوق العاده برای 12 ماه به اوج رسید.

دوره دوم نخست وزیری مصدق

 مخالفان اعلام کردند که دکتر مصدق رای اعتماد میدهند و ادامه حکونت او را ضروری میدانند اما دادن اختیار قانون گذاری درست نیست. به هر حال این اقدامات به همراه عواملی دیگر سبب شد که مصدق همراهان قدیمی خود را از دست بدهد. در این اوضاع و احوال گروهی از فرماندهان ارتش که مصدق پس از قیام 30 تیر برکنارشان کرده بود تصمیم گرفتند مخفیانه "کمیته نجات وطن " تشکیل دهند. عضو اصلی این کمیته سرلشکر فضل الله زاهدی بود. افسران سلطنت طلب، با گسترش شبکه مخفی، به بی ثبات کردن حکومت پرداختند و اوباشی اجیر کردند که با پلاکاردهای حزب توده در دست مساجد را مورد بی حرمتی قرار دهند.

دوره دوم نخست وزیری مصدق

آنان پشتیبان اصلی مصدق در بین نظامیان، سرتیپ افشار طوس، را کشتند. در این شرایط حکومت جدید واشنگتن به ریاست آیزنهار با تغییر خط مشی پیشین تصمیم به پشتیبانی از انگلستان گرفت و کرمیت روزولت از سازمان سیا را به تهران فرستاد تا هزینه یک کودتای نظامی را تامین کند.

 کودتا در طی دو مرحله به اجرا درآمد. مرحله اول کودتا در 25 مرداد شکست خورد. دکتر مصدق پس از این واقعه با بی اعتنایی به کودتا و بی توجهی به آیت الله کاشانی همه زمینه های مقابله با کودتا را از دست داد و نتیجه آن شد که در 28 مرداد سقوط کرد.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

کودتای 28 امرداد که با همدستی انگلیس، آمریکا و ایادی داخلی‌شان به بار نشست و توانست دولتی ملی را سرنگون کند و قدرت و ثروت را برای بیست‌وپنج سال دیگر به جیب بیگانگان روانه سازد، از زوایای گوناگون شایان بررسی و درنگ است. آنچه در پی می‌آید، بخشهایی از سخنان شادروان دکتر صدیقی، وزیر کشور دولت مرحوم مصدق درباره علل شکست نیروهای ملی است که به کودتای 28 امرداد 1332 انجامید. در همین مطلب خلاصه، وی فهرست‌وار مطالبی را برمی‌شمارد که حاکی از طرز نگرش یک جامعه‌شناس به عوامل مختلف درونی و بیرونی، موقعیت جغرافیایی، ساختار جامعه ایران، نارسایی‌های قانون اساسی، موضع سیاستهای بین‌المللی و بسیاری زمینه‌های دیگر در پدید آمدن موقعیتی است که منجر به توقف نهضت ملی صنعت نفت گردید. این مطلب با اندکی تلخیص از کتاب «یادنامه دکتر صدیقی» برگرفته شده است.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

به نظر من خمیرمایه حرکت 28 امرداد در سی‌ام تیر آماده شده بود، زیرا همه مردم و کلیه طبقات طرفدار دکتر مصدق بودند و از جان و دل او را می‌ستودند؛ ولی مرحوم خلیل ملکی و عده‌ای دیگر اصرار کردند که عناصر وابسته به حزب توده در یک تظاهر جداگانه شرکت کنند و ملیون در یک زمان دیگر؛ در نتیجه در آن روز یک نیمروز چپ‌ها با نظم خاص و قدرت تشکیلاتی فراوان و یک نیمروز عناصر ملی با ضعف تشکیلاتی دست به تظاهر زدند و این تقسیم قوا نشانه‌ای به وجود آورد که دولتهای غربی اولاً در ارزیابی قدرت واقعی دولت آقای دکتر مصدق به تضعیف پایگاه دولت معتقد شوند و نبودن تشکیلات را دلیل تفوق نیروهای چپ به حساب بیاورند، زیرا تظاهرات توده‌ای‌ها در آن روز ظاهراً چند برابر طرفداران نهضت ملی ایران شده بود.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

به این ترتیب دولت انگلستان که هدف اول مبارزات ملی مصدق بود، توانست نظر موافق دولت آمریکا را برای آغاز یک حرکت ضدملی در ایران آماده سازد.

باید بدانیم که این اقدامات با زمینه‌سازی که در داخل برای تضعیف دولت فراهم ساخته بودند، همراه بود و از شرایط داخلی نیز به خوبی بهره‌برداری می‌کردند. در آن ایام مخالفان موفق شدند سرتیپ افشار طوس ـ رئیس شهربانی ـ را به وضع ناهنجاری پس از شکنجه به قتل برسانند. من به مناسبت تصدی وزارت کشور از یک سو و نیابت نخست‌وزیر از سوی دیگر، هم رابط دولت و مجلس و هم ناظر بر این پرونده بودم.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

گویا پنج‌شنبه هیجدهم تیر 1332 بود که برای معرفی آقای مبشر به عنوان کفیل وزارت دارایی به مجلس رفتم (آقای کاظمی به عنوان سفیر ایران در پاریس انتخاب شده بودند) جلسه پرالتهابی بود. آقای زهری دولت دکتر مصدق را به عنوان شکنجه متهمان قتل افشار طوس استیضاح کرده بود و جلسه مجلس به شدت متشنج شد. بعدازظهر آن روز بود که برای گزارش کار مجلس به اتفاق آقای لطفی خدمت آقای دکتر مصدق رفتیم و هنگامی که اصرار مجلسیان را در لزوم حضور شخص ایشان برای پاسخگویی استیضاح در مجلس شورای ملی به اطلاع رسانیدیم، ایشان نظر خود را در این باره که دیگر با این مجلس نمی‌توان کار کرد بیان داشت، و به من که جویای توضیح بیشتری در این باره بودم، گفتند: «تا شنبه تحمل فرمایید.” روز شنبه وکلای فراکسیون نهضت ملی استعفا کردند و موضوع رفراندوم به تصویب دولت رسید. چنانچه می‌دانید، مردم در حمایت دولت رأی به انحلال مجلس دادند.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

گویا پنج‌شنبه هیجدهم تیر 1332 بود که برای معرفی آقای مبشر به عنوان کفیل وزارت دارایی به مجلس رفتم (آقای کاظمی به عنوان سفیر ایران در پاریس انتخاب شده بودند) جلسه پرالتهابی بود. آقای زهری دولت دکتر مصدق را به عنوان شکنجه متهمان قتل افشار طوس استیضاح کرده بود و جلسه مجلس به شدت متشنج شد. بعدازظهر آن روز بود که برای گزارش کار مجلس به اتفاق آقای لطفی خدمت آقای دکتر مصدق رفتیم و هنگامی که اصرار مجلسیان را در لزوم حضور شخص ایشان برای پاسخگویی استیضاح در مجلس شورای ملی به اطلاع رسانیدیم، ایشان نظر خود را در این باره که دیگر با این مجلس نمی‌توان کار کرد بیان داشت، و به من که جویای توضیح بیشتری در این باره بودم، گفتند: «تا شنبه تحمل فرمایید.” روز شنبه وکلای فراکسیون نهضت ملی استعفا کردند و موضوع رفراندوم به تصویب دولت رسید. چنانچه می‌دانید، مردم در حمایت دولت رأی به انحلال مجلس دادند.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

 توجه به این نکته نیز بی‌فایده نیست که به نظر من پیام آیزنهاور که با آن شدت دولت آقای دکتر مصدق را مورد تهدید قرار داده بود، متأثر از برداشت آیزنهاور مقامات آمریکایی از نمایشات سی تیر بود. روز نهم امرداد آقای کهبد به مناسبت پیروزی آقای دکتر معظمی در انتخاب ریاست مجلس شورای ملی یک میهمانی ناهار به افتخار ایشان در کرج ترتیب داده بودند که در آن جلسه و قبل از ناهار من از حضار که اکثراً رجال ملی و امنای دولت بودند، چند دقیقه‌ای وقت خواستم و با تحلیل جریانات سیاسی گفتم که وقوع یک کودتا محتمل به نظر می‌رسد.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

البته در هنگام اخذ تصمیم راجع به انحلال مجلس، این مطلب خدمت آقای مصدق هم عرض شد که: «ممکن است در غیاب مجلس، شاه به عزل دولت و نصب نخست‌وزیر دیگر اقدام کند»؛ ولی آقای دکتر مصدق این اقدام را از طرف شاه محتمل ندانستند.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

شنیده‌ام که اشخاص دیگری هم وقوع کودتا را اطلاع داده بودند و کسانی هم بودند که تلفنهایی به منزل نخست‌وزیر و اغلب در شبها می‌کردند و اصل بر این بود که وقتی کسانی در اتاق ایشان بودند و تلفن زنگ می‌زد، همکاران از اتاق خارج می‌شدند تا آقای دکتر مصدق آزادانه صحبت کنند و البته حزب توده هم مدعی بود این مطلب را به نخست‌وزیر اطلاع داده و روزنامه‌ها هم مطالبی نوشته بودند؛ ولی بعدها که معلوم شد این حزب حدود ششصد نفر افسر در ارتش داشته است، باید پرسید که اگر آنها قبلاً توافقی نکرده بودند، آیا اجرای کودتا امکان‌پذیر بود؟

عوامل شکست نهضت ملی ایران

پاسخ این سؤال که «چگونه نهضت ملی ایران با چنان اتحاد و همبستگی که میان قشرهای جامعه ایجاد کرده بود، دچار پراکندگی شد و شکست خورد؟» مفصل است؛ باید از طرفی علل اصلی و اساسی و از سوی دیگر علل عارضی و حتی حوادث نامترقب را مورد بررسی و تحلیل قرار داد. بعضی از علل مزبور، فهرست‌وار ذکر می‌شود:

1ـ کیفیات و خصوصیات جامعه ایرانی و اوضاع و احوال طبقات و گروههای شهری، روستایی و ایلیاتی و اختلافات سنتی، برخورد منافع آنها و ضعف رشد سیاسی ناشی از آن اوضاع و احوال.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

2ـ موضع جغرافیایی ـ سیاسی «ژئوپولیتیکی» ایران و سوابق روابط بین‌المللی آن و دگرگونی‌های حادث در اوضاع و احوال مرامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای بزرگ و منافع و رقابت‌ها و طمع‌ها و زدوبندهای گوناگون داخلی و خارجی آنها. در این باب نگرش‌ها و منافع جغرافیایی و سیاسی و اقتصادی و ملاحظات بین‌المللی دولت‌های شوروی و انگلستان و آمریکا درخور توجه مخصوص است.

3ـ تأثیر فعالیت «تراست»ها و شرکت‌های بزرگ و چندملیتی در امور سیاسی و اقتصادی داخلی خود و کشورهای خارج.

4ـ تصویر ظاهراً دور از واقع اختلاف اساسی بین دولت‌های سرمایه‌داری دخیل در امور سیاسی و اقتصادی و تکیة بر آن تصور.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

5ـ امور مربوط به حکومت مشروطه ایران و نقایص و ابهام در قوانین اساسی مشروطیت.

6ـ عدم صراحت کافی در حقوق سلطنت و موضع قانونی شاه و معارضه و درگیری آن حقوق با تمایلات و توقعات شخصی و تجاوزات او و درباریان به حقوق ملت.

7ـ فقدان احزاب سیاسی ملی مؤثر، به لحاظ شرکت در انتخابات پارلمان و نظارت در سیاست داخلی و خارجی.

8ـ مشکلات انجام انتخابات آزاد، ناشی از خصوصیات اوضاع نامساعد جامعه ایران و تأثیر جهل و گمراهی در اعمال نفوذهای داخلی و خارجی.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

9ـ ضعف اصول و ماهیت پارلمانی و ناپایداری اکثریت در مجلس شورای ملی و مجلس سنا، همراه با سستی اخلاقی و سیاسی بعضی از نمایندگان.

10ـ قلت عده سیاستمداران درستکار و شجاع و مصلح و آگاه به مواقف سیاست داخلی و بین‌المللی.

11ـ عقاید و افکار دکتر مصدق و بینش ملی و اجتماعی و سوابق سیاسی او و برخورد این امور با موانع و محظورات داخلی و خارجی.

12ـ جبهه ملی و کیفیت ایجاد و تشکیل و خصوصیات شخصی و مرامی اعضای آن.

13ـ تشکیل تقریباً بدون مقدمه و بدون سابقه ذهنی دولت دکتر مصدق و نقصان بررسی‌ها و پیش‌بینی‌های لازم.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

14ـ ترکیب سیاسی نمایندگان مجلس هفدهم و تأثیرپذیری برخی از آنها از جریانات نامطلوب و کارشکنی داخلی و خارجی (شرقی و غربی) و تغییر روش سیاسی و تضعیف دولت به وسایل گوناگون.

15ـ تبلیغات زیانبار بعضی از گروه‌های متشکل سیاسی که برخی از آنان با مقامات خارجی پیوستگی داشتند.

16ـ عمل گروهی مخالفان متعدد (به علل گوناگون) بعضی از سناتورها، افسران در حال خدمت، افسران بازنشسته، ملاکان بزرگ صاحب قدرت و نفوذ و کارگردانان خیانت پیشه و رشوه‌دهی و فسادپراکنی خارجیان ذی نفع.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

17ـ اشتباهات مسئولان و دست‌اندرکاران امور؛ مثلاً در انتخاب مشاغل اشخاص و ملاحظه‌کاری در اتخاذ بعضی تصمیمات، به خصوص در هفته‌های آخر در برابر زیاده‌روی‌ها و گفته‌ها و نوشته‌ها و مداخلات خارج از مصلحت اشخاص و گروه‌ها.

18ـ دشواریهای ناشی از قطع فروش نفت و مسدود کردن ذخایر ایران به لیره انگلیسی در بانک انگلستان و خودداری شوروی از پرداخت مطالبات ایران.

19ـ به وجود آمدن زمزمه‌های مخالفت حاصل از اقدامات اصلاحی دکتر مصدق همراه با تبلیغات و کارشکنی‌ها و ایجاد تشنجات در طبقات مردم.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

هرچند عمل دکتر مصدق از حیث سیاسی مواجه با شکست شد، اما آثار حقوقی و تاریخی آن باقی ماند. از نظر حقوقی، مخالفان به رغم زد و بندها نتوانستند اصل ملی شدن صنعت نفت ایران را نفی کنند و از نظر تاریخی، تاثیر کار او در ایران و دیگر کشورهای استعمارزده محفوظ مانده و مورد توجه است.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

اما بدون تردید اشتباهاتی روی داده و غفلت‌هایی هم شده است؛ در اینجا به چند مورد که مربوط به روزهای پیش از کودتا و بعد از آن حادثه است، اشاره می‌کنم: یکی از این اشتباهات، همان ترتیب تظاهرات سالگرد سی‌ام تیر بود که موجب پراکندگی نیروها گردید و درست در جهت خواست و هدف تبلیغات دشمن انجام گرفت. گفتند صبح ملّیون تظاهرات برپا کنند و عصر عناصر چپ. انگلیس‌ها از این پراکندگی نیروها استفاده کردند و در تبلیغات خود، عناصر چپ را قدرتمندتر از آنچه بودند، معرفی کردند تا آمریکایی‌ها را از خطر کمونیسم بترسانند و موفق هم شدند.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

اشتباه دیگر، انتخاب زمان مذاکره با هیأت نمایندگی شوروی، برای رفع اختلافات مرزی و تصفیه دعاوی ایران در تهران بود؛ یعنی در نیمه دوم امردادماه 1332 که دستگاه تبلیغات بریتانیا، آمریکایی‌ها را از خطر روزافزون نفوذ کمونیستها در ایران به هراس انداخته بود و درست در همان موقع، رهبر اقلیت مجلس شورای ملی، طی تلگرامی به دبیرکل سازمان ملل اطلاع داد که دکتر مصدق قصد دارد یک رژیم کمونیستی در ایران ایجاد کند!

عوامل شکست نهضت ملی ایران

بعد از شکست کودتای شب 25 امرداد اشتباهات متعدد مهم دیگری روی داد؛ وقتی میتینگ عصر روز 25 امرداد در میدان بهارستان تمام شد، مردم را به حال خودشان رها کردند. بعد از آن سخنان تند، باید مردم عصبی و تحریک شده را راهنمایی می‌کردند. از همان پایان میتینگ، افراد حزب توده در شهر پراکنده شدند و هرچه خواستند، گفتند و انجام دادند. این همان چیزی بود که دشمنان ما و مجریان طرح کودتا می‌خواستند. ملیون بدون آنکه در پایان میتینگ دستورالعملی دریافت کنند، متفرق شدند.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

درست است که با شکست کودتا و فرار شاه، مردم هیجان‌زده شده بودند و در انتظار تغییر و تحولی از سوی دولت بودند، ولی نباید از جانب میتینگ دهندگان رها می‌شدند. در آن موقع باید به مردم تفهیم می‌شد که بیش از هر زمان هوشیار باشند. باید تماس رهبران ملیون با مردم قطع نمی‌شد، می‌بایست به طور منظم به مردم آموزش داده می‌شد و تفهیم می‌گردید که نظم و آرامش را حفظ کنند و در انتظار تصمیمات دولت باشند.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

من بعدازظهر روز 25 امرداد، در خانه نخست‌وزیر بودم و با رئیس شهربانی ارتباط داشتم. او به طور منظم اخبار را به من اطلاع می‌داد و من با نخست‌وزیر مشورت می‌کردم. سخنان ناطقین میدان بهارستان را هم اجمالاً شنیدم. حدود ساعت هفت بعدازظهر، ‌آقایان دکتر شایگان و مهندس رضوی به خانه دکتر مصدق آمدند. در همین موقع رئیس شهربانی تلفن کرد و گفت: «توده‌ای‌ها از میدان بهارستان در حال شعار دادن به حرکت درآمده‌اند و معلوم نیست برنامه آنها چیست» و کسب تکلیف کرد. چندساعت بعد از فرار شاه، نمی‌شد بگوییم قوای انتظامی تظاهرکنندگان را با خشونت پراکنده کنند و حادثه بیافرینند. من به اتاق دکتر مصدق رفتم و با تندی به دکتر شایگان و مهندس رضوی گفتم: «مردم را رها کرده‌اید و آمده‌اید اینجا؟ بعد از آن سخنرانی‌های تند باید مردم را هدایت می‌کردید، حساسیت موقع را باید برای دهها هزارتن مردمی که در آنجا جمع شده بودند، تشریح می‌کردید. باید به فکر مردمی باشید که آنها را به حرکت در آورده‌اید. ‌آنها را رها کرده‌اید و به اینجا آمده‌اید؟»

عوامل شکست نهضت ملی ایران

دکتر مصدق سکوت کرده بود. آنها هم همین‌طور... آقایان حرکت کردند و رفتند داخل شهر و میدان سپه که مراقب مردم باشند؛ ولی آن وقت دیر بود.

از ماههای آخر سال 1331 بر اثر تحولات وقایع خارجی و حوادث داخلی، دولت در انتظار پیشامدهای تازه‌ای بود. ما توطئه‌های چندی را پشت سر گذاشته بودیم و غافل نبودیم: توطئه‌ 9 اسفند، قتل افشار طوس، تحصن سرلشکر زاهدی در مجلس، توطئه‌ بختیار‌ها در جنوب... به خصوص از 12 امرداد که روز رفراندم بود، انتظار عکس‌العمل از سوی دشمن را داشتیم. روزنامه‌ها هم در مقالاتشان، درباره احتمال کودتا هشدار می‌دادند. ساعت 9 روز پنج‌شنبه 22 امرداد 1332، نتیجه رفراندم طی اعلامیه دولت به وسیله رادیو به اطلاع مردم رسید. نخست‌وزیر طی نامه‌ای که برای شاه فرستاد، درخواست انحلال دوره هفدهم مجلس شورای ملی را کردند.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

عصر روز 24 امرداد برای حضور در هیأت دولت به منزل نخست‌وزیر رفتم و تا ساعت 22 نزد نخست‌وزیر بودم. سرتیپ ریاحی هم احضار شد و درباره تانک‌هایی که در اختیار گارد سلطنتی بود، مذاکره کرد و پس از اخذ دستور خارج شد و پس از مدتی مراجعت کرد و به نخست‌وزیر گفت پیش‌بینی‌های لازم برای مقابله با هر واقعه‌ای به عمل آمده است.

در ساعت سه و نیم صبح سرتیپ مدبر ـ رئیس شهربانی ـ خبر کودتا و شکست آن را اطلاع داد. من اتومبیل رئیس شهربانی را خواستم و به خانه نخست‌وزیر رفتم. در حدود ساعت چهارصبح آنجا بودم. درباره کودتا و نامه‌ای که سرهنگ نصیری حامل آن بود، گفتگو به عمل آمد. در ساعت شش صبح اعلامیه مربوط به چگونگی کودتا تهیه شد و در ساعت هفت از رادیو پخش شد و از هیأت دولت دعوت به عمل آمد. قبل از ظهر خبر رسید که شاه از رامسر به بغداد رفته است. از کارهای مهم آن روز اعلام انحلال مجلس و بازداشت جمعی از نظامیان و غیرنظامیان است که متهم به شرکت در کودتا بودند.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

عصر روز 24 امرداد برای حضور در هیأت دولت به منزل نخست‌وزیر رفتم و تا ساعت 22 نزد نخست‌وزیر بودم. سرتیپ ریاحی هم احضار شد و درباره تانک‌هایی که در اختیار گارد سلطنتی بود، مذاکره کرد و پس از اخذ دستور خارج شد و پس از مدتی مراجعت کرد و به نخست‌وزیر گفت پیش‌بینی‌های لازم برای مقابله با هر واقعه‌ای به عمل آمده است.

در ساعت سه و نیم صبح سرتیپ مدبر ـ رئیس شهربانی ـ خبر کودتا و شکست آن را اطلاع داد. من اتومبیل رئیس شهربانی را خواستم و به خانه نخست‌وزیر رفتم. در حدود ساعت چهارصبح آنجا بودم. درباره کودتا و نامه‌ای که سرهنگ نصیری حامل آن بود، گفتگو به عمل آمد. در ساعت شش صبح اعلامیه مربوط به چگونگی کودتا تهیه شد و در ساعت هفت از رادیو پخش شد و از هیأت دولت دعوت به عمل آمد. قبل از ظهر خبر رسید که شاه از رامسر به بغداد رفته است. از کارهای مهم آن روز اعلام انحلال مجلس و بازداشت جمعی از نظامیان و غیرنظامیان است که متهم به شرکت در کودتا بودند.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

ظاهر اوضاع حکایت می‌کرد که دولت آمادگی رودرویی با کودتا را دارد؛ همان‌طور که کودتای شب 25 امرداد به سرعت و با قاطعیت شکست خورد. سرتیپ تقی ریاحی ـ رئیس ستاد ـ با نخست‌وزیر در تماس بود و تا عصر روز 28 امرداد که او را دستگیر کردند، در ستاد ارتش حضور داشت. من دربارة اینکه سرتیپ ریاحی به فراخور موقع، از نظر نظامی صلاحیت اداره ارتش را در آن دوران حساس داشت یا نه، اظهار نظر نمی‌کنم؛ ولی این را می‌توانم بگویم که او ظاهراً قصد خدمت داشت.

عوامل شکست نهضت ملی ایران

مشکل ما، چه در کادر سیاسی و چه در رده نظامی و فرماندهی، این بود که مردانمان انگشت‌شمار بودند. ما در آن دوران نیاز به اشخاص باشخصیت و عالم و میهن‌دوست داشتیم. فراموش نمی‌کنم روز 28 امرداد، حدود ساعت ده صبح، نخست‌وزیر تلفن کرد و گفت: «حکم ریاست شهربانی را به نام سرتیپ محمد دفتری صادر کنید.” این کار انجام شد. روز بعد، از دکتر مصدق پرسیدم: «آقا به این افسر اعتماد داشتید؟»‌ دکتر فرمود: «کاش می‌بودید و می‌دیدید. این افسر که با ما نسبت دارد، صبح روز 28 امرداد آمد و با گریه گفت: آقا به من خدمتی رجوع کنید. من چه موقع مناسب‌تر از حال می‌توانم به شما خدمت کنم؟»

عوامل شکست نهضت ملی ایران

همه چیز به ظاهر آماده بود؛ ولی عده‌ای از مسئولان نظامی به دشمن پیوسته بودند و یا خودشان را کنار کشیده بودند. گمانم این توضیح مختصر، جواب کافی باشد به چگونگی آمادگی دولت برای مقابله با کودتا!

در تهران از دو ساعت بعدازظهر آن روز احساس کردیم که تسلط بر اوضاع دشوار است و پس از اشغال مرکز رادیو و آگاهی شهرستانها از جریان کار در مرکز، تسلط مخالفان قطعیت یافت. اما اینکه چرا نخست‌وزیر پیامی برای مردم نفرستاد، باید بگویم که چنین پیامی وضع را آشفته‌تر می‌کرد. مردم تهران روبروی نظامیان تحریک شده طاغی قرار می‌گرفتند. خطر جنگ خانگی در میان بود و خونهای زیادی ریخته می‌شد که با آن موافق نبودیم.

 

پوریا بصیری بازدید : 187 جمعه 04 دی 1394 نظرات (0)

Archive of SID

تحقيقات تاريخ اجتماعي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

159 - سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391 ، صص 135

تبيين ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه

عليرضا ملائي تواني*

چكيده

اگرچه بررسي ريش ههاي پيدايش انقلاب مشروطه همواره ايده اي جذاب و قابل

تأمل بوده، اما تاكنون تلاشي جدي براي تبيين نظري انقلاب، دست كم در زبان

فارسي، صورت نگرفته است. به همين سبب اين مقاله م يكوشد علل

اجتماعي اقتصادي وقوع انقلاب مشروطه را در چهارچوب نظرية كاركردگرايي

چالمرز جانسون تبيين كند.

اين نظريه مبتني بر تعادل و هم بستگي اجتماعي است و اعتقاد دارد اگر نظام

اجتماعي از حفظ تعادل خود در برابر پديده ها ي نوين و شرايط محيطي ، كه از

درون و بيرون آن را تحت تأثير قرار مي دهند، ناتوان باشد؛ دست خوش تزلزل و

بحران مي شود و راه براي انقلاب و تحول هموار م يشود. اين عدم تعادل در عهد

قاجار، از يك سو در پي مواجهة جامعه و حكومت ايران با غرب و از سوي ديگر،

با انجام اصلاحاتي كه به تقابل سنت هاي بومي با ارزش هاي مدرن انجاميد، فراهم

آمد و پيرو آن نظم كهن از هم گسيخت و انقلاب مشروطه شكل گرفت.

كليدواژه ها: انقلاب مشروطه، نظرية كاركردگرايي چالمرزجانسون، جامع ة سنتي

قاجار، ريش ههاي اجتماعي اقتصادي.

1. مقدمه

مواجهه با تمدن غرب، در دوران قاجار، زمينه ساز عصري جديد بود و ايرانيان را بين دو

دنياي متناقض سنتي و مدرن قرار داد، دو دنيايي كه، به تعبير شايگان، يك ديگر را نفي

mollaiy@yahoo.com * عضو هيئت علمي پژوهشكدة تاريخ، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

1391/4/ 1391 ، تاريخ پذيرش: 4 /2/ تاريخ دريافت: 5

www.SID.ir

Archive of SID

136 تبيين ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

97 ). درنتيجه، : مي كردند و جز با خشونت نم يتوانستند ه مزيستي كنند (شايگان، 1380

ايران به عرصة كشاكش دو جهان بيني، دو تفكر، و دو فرهنگ متفاوت تبديل شد و پيامد

بود كه به تدريج تمامي عرصه هاي حيات ايرانيان را درنورديد. « تغييري » اين رويارويي

هدف اين مقاله بررسي روند تاريخي اصلاحات، بيان رخدادهاي تاريخي ، و يا طرح

انديشه ها ي سياسي نيست، بلكه منظور مطالعة پيامدهاي مواجهة ايرانيان و مدرنيتة غربي، با

استفاده از روش كاركردگرايي، و تأكيد بر تأثير اين برخورد بر وضعيت اجتماعي اقتصادي

كشور و، در ادامه، انقلاب مشروطه است.

بنابراين، پرسش اصلي اين است كه ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه چرا و

چگونه فراهم آمد؟ چه مسائل و عواملي در پديداري آن دخيل بود؟ چگونه مي توان اين

موضوع را بر اساس الگويي نظري تبيين كرد؟ براي پاسخ به اين پرسش ها مقالة حاضر

درصدد است، با بهره گيري از نظرية كاركردگرايي چالمرز جانسون، ضمن بررسي اين پديده،

به الگو يي كلي ، و در عين حال ساده تر ، براي تبيين انقلاب مشروطه دست يابد و

علت شناسي هاي مورخان و محققان پيشين را در ساختار نظري منسجم تري دسته بندي كند.

2. طرح يك مدل نظري

بر مبناي نظرية كاركردگرايي انقلاب، شناخت ريش ههاي انقلاب در گرو شناخت عوامل

تداوم دهندة نظم سياسي و تعادل اجتماعي در جامعة پيش از انقلاب است. تغييرات مؤثر در

تعادل اجتماعي دو گونه اند: تغييرات ادواري و تغييرات خطي. تغييرات ادواري در

دوران هاي مشخصي تكرار م يشوند، مانند ركود اقتصادي و جنگ ؛ اما تغييرات خطي

معمولاً برگشت ناپذيرند مانند رشد علوم و فنون، ظهور طبقة اجتماعي جديد، تشكيل دولت

مطلقه، و مانند آن. تغييرات ادواري ممكن است با تصميم هاي سياسي متوقف گرد ن د، اما

تغييرات خطي معمولاً بازگشت ناپذيرند. بي شك از تركيب تغييرات ادواري و خطي مي توان

.(198 - 197 : به علل كوتاه مدت و درازمدت انقلاب ها پي برد (بشيريه، 1382

علل درازمدت يا بنيادي از سنخ تغييرات خطي اند و معمولاً در گذر زمان ، و گاه

حدود يك قرن قبل از وقوع انقلاب، شكل مي گيرند ، اما علل كوتاه مدت در حكم

جرقه ها ي انقلاب اند و در آستانة انقلاب پديدار مي شوند. ريشه و مبدأ اصلي علت هاي

بلندمدت و كوتاه مدت انقلاب مشروطه در كنش و واكنش با غرب شكل گرفت كه در

ادامة مقاله به برخي از ابعاد مهم آن اشاره مي شود.

www.SID.ir

Archive of SID

عليرضا ملائي تواني 137

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

كاركردگرايان جامعه را چون پيكري واحد و داراي هويتي متمايز از افراد مي دانند كه

به شكلي منسجم و هماهنگ همة فعاليت هاي خود را بر تعادل و توازن بنا كرده است .

آن ها، بدون انكار تضاد ها و كشمكش هاي دروني جوامع ، معتقدند مجموعه اي از

هنجارها، ارزش ها، گروه هاي حاكم بر نحوة عملكرد افراد، و نقش ها موجب ه م بستگي

اجتماعي، ثبات، و تعادل جامعه مي شود. از اين منظر ، تغيير و نوسازي، كه استحكام

اجتماعي جامعة سنتيِ مواجهه با مفاهيم و ديدگاه هاي نو را به مخاطره مي افكند، به اشكال

گوناگون رفتار جمعي و مشترك جامعة سنتي را تهديد مي كند و از اين طريق هم بستگي

آن را مي گسلد و موجب كشمكش اجتماعي سياسي مي شود.

از نگاه كاركردگرايان چهار عامل تأثيرگذار، ارز شها و هنجارها و نقش ها و

51 ) و : اجتماعات، در گذر زمان باعث هم بستگي جامع ه مي شوند (بشيريه، 1383

كنش هاي اجتماعي تحت تأثير چهار خرده نظام صورت مي پذيرند:

الف) نهادهاي ديني كه مسئوليت ثبات اخلاقي و ارزش هاي فرهنگي را برعهده دارند؛

ب) نهادهاي حقوقي كه هنجارها و قوانين اجتماعي را تنظيم مي كنند؛

ج) نهادهاي اقتصادي و اجتماعي؛

د) نهادهاي سياسي.

تمامي اين نهادها در پيوند با يك ديگرند و بر هم اثر متقابل مي گذارند، از اين رو در

.(241 : هر تحول اجتماعي زنجيره اي از علت ها وجود دارد (توسلي، 1374

از منظر كاركردگرايي انقلاب حاصل بروز ناهنجاري و ا ز دست رفتن ارزش هاي

حاكم است و مادام كه جامعه تعادل خويش را حفظ كند، و قادر به حل تضادها باش د،

از خطر انقلاب مصون است، اما اگر اين تعادل از دست رفت، از هم گسيختگي و

انقلاب آغاز مي شود.

افزون بر ارز شها ت أثيرات محيطي ، مجموع ه اي از عوامل جغرافيا يي، اقتصادي،

بين المللي، و ساير جنب ههاي زندگي روزمره، نيز بر اين فرايند اثر مي نهند . اگر نظام

اجتماعي بتواند اين تعارض ها را در قالب فعاليت هاي متعارف خود تعريف كند، ثبات و

بقاي خود را تضمين كرده است، اما اگر اين تعار ضها بر مبناي ارزش هاي جامعه حل و

.(50 - 49 : فصل نشود، به خشونت منتهي خواهند شد (جانسون، 1363

بديهي است كه حالت تعادل وضعيتي ايستا نيست و معمولاً منوط به آ ن كه ساخت

ارزشي جامعه قادر به وفق دادن خود با تغييرات محيطي باشد، ساختار جامعه از طريق انجام

www.SID.ir

Archive of SID

138 تبيين ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

اصلاحات متحول مي شود؛ با اين حال هنگامي كه مقابله با وضعيت تغيير وراي ظرفيت نظام

.( اجتماعي باشد انقلاب رخ مي دهد (همان: 67

منابع تغيير يك نظام اجتماعي متعادل چهار گونه است:

الف) منابع بيروني تغيير ارزش ها مانند بروز انقلاب و يا اصلاحات در كشورهاي

همسايه، تأثير نظام جهاني، ورود ارزش ها و عقايد و رفتار هاي خارجي به كشور، استعمار ،

علم و آگاهي، تأثير رسانه ها و وسايل ارتباط جهاني، فعاليت سازمان هاي بين المللي، تماس

فرهنگي از رهگذر مسافرت و تحصيل در خارج، رونق داد و ستد، و توسعة روابط سياسي

.( با كشورهاي ديگر (همان: 74

ب) منابع دروني تغيير ارزش ها مانند تغيير در باورها و نگرش هاي سياسي، عقلاني شدن

امور، بازنگري در انگار ههاي ديني، پذيرش انديشه ها و پيشرفت هاي جديد، ايجاد صنايع و

حرفه هاي نوين، و تغيير در نظام آموزشي.

ج) منابع بيروني تغيير محيط مانند افزايش نهادهاي آموزشي جديد ، توسع ة تجارت ،

ورود صنايع و مشاغل و مهاجرت به دنياي خارج و افزايش تعامل با دنياي بيرون ، ظهور

بدعت گران داخلي و مناديان تقليد از غرب، و ظهور فرهنگ و ايدئولوژي ها ي غربي.

د) منابع دروني تغيير محيط مانند افزايش شهرنشيني، افزايش جمعيت ، مهاجرت هاي

وسيع داخلي، و پيدايش گروه هاي اجتماعي جديد مانند ظهور مصلحان و روشنفكران در

درون جامعه.

بدين سان، هنگامي كه جامعه از حالت تعادل بيرون مي رود انگيزه هاي نهفته براي تغيير

ساختار موجود آشكار مي شوند و افراد جامعه به گروه ها و جريان هاي متفاوت و گاه

متضاد تقسيم مي شوند؛ عوامل ثبات دهندة ساخت ارزشي جامعه متزلزل مي شود و در اين

فضا ايدئولوژي انقلابي م يتواند بين جريان هاي رقيب و موازي نوعي ائتلاف ايجاد كند

.( (همان: 87

از ديدگاه كاركردگرايي، و با توجه به آن چه گفته شد، هر دگرگوني و امر اجتماعي كه

بتواند در ساخت ارزشي جامعه تغييري پديد آورد، و يا به گونه اي تعادل آن را برهم زند ،

مي تواند در زمرة عوامل بروز انقلاب تلقي شود. انقلاب در جوامعي رخ مي دهد كه سرعت

و تعداد تغييرات جوا بگوي نياز جامعه نيست، با اين حال مادامي كه ارزش هاي جامعه با

واقعيات محيطي آن سازگار است انقلاب رخ نمي دهد.

در عهد قاجار و به دنبال برخورد با غرب، و آسيب ديدن انديشة ظل اللهي، شكاف

www.SID.ir

Archive of SID

عليرضا ملائي تواني 139

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

فزاينده اي در باورها و رفتارهاي سياسي پديد آمد. در عرصة اقتصادي نيز با اعطاي امتيازات

انحصاري، انهدام صنايع داخلي، افزايش وا مها ، و ... ورشكستگي اقتصادي رخ داد و در

عرصة فرهنگي و اجتماعي با گسترش آگاهي ، به ويژه توسعة مدارس نوين، افزايش

رفت و آمد به غرب، تأسيس روزنامه ها ، ترجمة آثار متفكران و محققان اروپايي، رمان ها ، و

انتشار آثار روشنفكران ايراني امكان مقايسة جامعة ايران با غرب پيشرفته فراهم آم د و بر

دامنة نارضايتي ها افزوده شد. انجام اصلاحات براي برو نرفت از بحرا نهاي موجود خود

سرآغاز تغييرات و تنش هاي ديگري بود كه به زايش طبقات اجتماعي جديد و رويارو يي

با حكومت انجاميد و سرانجام بسترهاي اجتماعي اقتصادي انقلاب را فراهم آورد.

3. جامعة ايران پيش از انقلاب مشروطه

بيان گر وي ژگي مردم ايران و شالودة هويتي آنان « رعيت » تا پيش از انقلاب مشروطه، مفهوم

بود و مفهوم اطاعت مطلق از يك حكومت پدرسالارانه و شبه دين گرا را تداعي م ي كرد .

رعايا همچون جماعتي غلام و بنده هيچ دخالتي در سرنوشت خويش نداشتند، جان و مال،

چون حيوانات اهلي خار » عقيده، و انديشة آنان دست خوش اميال سيري ناپذير شاه بود و

.(45 /1 : ملك زاده، 1371 ) « مي خوردند و بار مي بردند

ساختار سياسي بر خودكامگي مبتني بود و شاه عمود خيمة آن محسوب مي شد و راه و

رسم ايلياتي و علاقه به زندگي چادرنشيني و شكار در وجود شاه ريشه دوانده بود. بلافاصله

پس از شاه انبوهي از شاه زادگان، حكمرانان ايالات، و مقامات ديواني و لشكري قرار داشتند.

سران ايلات در سلسل همراتب بعدي جاي م يگرفتند و همواره ميان آن ها منازعه و رقابت

جريان داشت، البته روحانيت نيز قدرتي مهم، مسلط، و تعيي نكننده محسوب مي شد.

ناكامي در ايجاد نظام اداري متمركز بيان گر تمايل و توانايي گروه هاي محلي به حفظ

استقلال بود. قاجارها، بدون توان نظامي و اداري و با مشروعيت ناچيز، تنها با ايجاد

اختلافات گروهي، در جامعه اي چندپاره و پراكنده، اين نظام را حفظ م يكردند (آبراهاميان،

53 ). ساختار سياست داخلي به شيوة سلجوقيان و نظام اداري به روش صفويان :1380

پي ريزي شده بود و در برخورد با تمدن جديد، سرسختانه و نوميدانه، مي كوشيد ساخ تار

كهن خود را حفظ كند.

6 ميليون نفري ايران حدود يك سوم - در آستانة قرن نوزدهم، از جمعيت حدود 5

بيابان گرد و مابقي يك جانشين بودند. از يك جانشينان تنها بيست درصد در شهر و مابقي در

www.SID.ir

Archive of SID

140 تبيين ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

روستا مي زيستند و به عبارت روش نتر نزديك به هشتاد درصد از جمعيت اسكان يافت ة

.(102 : كشور در روستاها به سر مي بردند (زيباكلام، 1377

اقتصاد ايران معيشتي و كاملاً خودكفا بود، يعني همة نيازهاي خود را تأمين مي كرد، اما

به سبب فقدان امكانات ارتباطي مناسب، نبود راه ها ي مطمئن ، فقدان امنيت و پراكندگي

مراكز توليدي و تجاري، تبادل كالا فقط در صورت توليد مازاد رخ مي داد. درنتيجه، انباشت

سرمايه صورت نمي گرفت. همين عوامل سبب مي شد اگر در نقاطي از ايران كمبود مواد

غذايي يا قحطي پديد آيد، ارسال مواد غذايي به آن امكا نپذير نباشد . اين موضوع بارها

موجب مرگ و مير گسترده در ايران شده بود. اين اقتصاد جدا و دور از اقتصاد جهاني قرار

داشت و تجارت خارجي آن بسيار محدود بود.

از منظر فرهنگي نيز تنها پنج درصد از ايرانيان باسواد بودند كه عمدتاً به درباريان،

روحانيان، و برخي از بازاريان محدود م يشدند و در ميان ساير اقشار سواد داشتن استثنا بود.

ايرانيان تقريباً از دگرگوني هاي غرب مانند رنسانس، اكتشافات جغرافيايي و كشف قاره ها ي

جديد، انقلاب صنعتي، و انقلاب كبير فرانسه بي خبر بودند.

زندگي با اصول بدوي اقتصادي، بدون وجود راه هاي مناسب و راه آهن و كارخانه ، با

طبقة كارگر، و بدون آشنايي مردم با منافع و مصالح طبقاتي جريان داشت . بار سنگين

ماليات بر دوش مردم سنگيني مي كرد. دهقانان يك دهم محصولات خود را به خان و

يك دهم ديگر را به حكومت مي دادند و اگر با وسايل شخصي ب ه كشت م يپرداختند، بايد

%33 از محصول را به مالك مي پرداختند. اگر مالك بذر، گاو، و ابزار كشاورزي را در اختيار

14 ). وضعيت : زارع قرار مي داد، 85 % از محصول را م ي برد (پاولويچ و ديگران، 1357

زندگي دهقانان چنان سخت بود كه غالباً براي رهايي از چنگال مالكان ستم گر خود را به

تيول اشخاص عالي منصب درمي آوردند (همان).

از منظر اجتماعي اقتصادي جامعة ايران داراي چند طبقة بانفوذ و قدرتمند پيشامدرن

بود كه در فرايندهاي سياسي اجتماعي نقشي مسلط داشتند. اين طبقات شامل روحاني ان،

زمين داران، سران ايلات و عشاير، شاه زادگان، طبقة رو به رشد بازرگانان ، و طبق ة در حال

ظهور روشنفكران بودند. از آن جا كه اين طبقات بخشي مهم از جامع ة ايران را نمايندگي

مي كردند هيچ تحولي بدون مشاركت آن ها صورت نمي گرفت . وفاداري اين طبقات و

پايداري پايه هاي حكومت منوط به برآورده شدن خواسته هاي ايشان توسط حكومت بود، اما

جدال آن گاه آغاز شد كه پادشاه خواست منافع خويش را به زيان رقيبانش (يعني طبقات

www.SID.ir

Archive of SID

عليرضا ملائي تواني 141

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

252 ). اين گروه ها ، هم از نظر نحوه و چگو نگي : ياد شده) افزايش دهد (برار، 1353

اثرگذاري بر تحولات كشور، و هم از جهت هدف هايي كه دنبال مي كردند، بسيار ناهمگون

بودند، اما در پي افزايش تعامل با غرب و ورود دستاوردهاي نظري و عملي مدرنيته به

ايران، و آشكار شدن ناكارامدي حكومت قاجار، اين طبقات نيز خواهان تغيير وضع موجود

شدند و با همكاري هم انقلاب را رقم زدند.

4. غرب و نظام آموزشي ايران: تحول فرهنگي

تا روزگار قاجار تعليم و تربيت در مكتب خانه ها توسط روحانيان و با تأكيد بر علوم ديني

صورت مي گرفت. تعداد باسوادان و فرص تها و امكانات آموزشي بسيار محدود بود و

كتاب خانة عمومي اساساً وجود نداشت؛ كتاب خانه هاي خانگي نيز بسيار اندك و محدود به

چند جلد قرآن و ديوان شعر بود و به غ ي ر از كتاب خان ة چند امامزاده و قصر پادشاه

.(194 : كتاب خانة ديگري وجود نداشت (پولاك، 1368

به نوشتة پولاك، آموزگار دارالفنون، اطلاعات ايرانيان از جغرافيا فوق العاده سطحي و تابع

تعاليم منسوخ بطلميوسي بود، زمين مسطح تصور م يشد كه گرداگرد آن را دريا پوشانده

است و از اروپا، جز نام مللي كه با آن ها در تماس بودند، اطلاعي نداشتند (همان: 190 ). همة

علوم در مراحل ابتدايي قرار داشتند، كيمياگران مدعي تبديل فلزات بودند، در نجوم نيز مانند

دورة قرون وسطي به سعد و نحس، طالع بيني، تعيين اوقات شرعي، و ... اعتقاد داشتند . در

نگارش نيز زياده گويي، پيچاندن مطالب، و كاربرد كلمات مترادف رواج داشت (همان :

198 ). به سبب حرمت تشريح كالبد انسان، و نجس شمردن آن، تدريس علم تشريح - 197

غير ممكن بود (همان: 397 ). هنر نقاشي هيچ رشدي پيدا نكرده بود و، چون دين اسلام

.(172 : نقش صورت انساني را جايز نمي شمرد، همچنان در مراحل اوليه بود (اليويه، 1371

با گسترش آموز شهاي نوين، كه از منظر معرفت شناسي مبناي بشري و دنيايي داشت،

علوم متداول در ايران، كه اكثراً مبناي شرعي و آسماني داشتند، رفته رفته در معرض ترديد و

تزلزل قرار گرفتند. چنان كه دو ديدگاه متفاوت و متعارض شكل گرفت؛ برخي بر اين باور

بودند كه با فهم درس تتر قرآن ضرورت نوسازي در نظام آموزشي توجيه پذير است، اما

برخي ديگر با توجه به مباني فلسفي متفاوت تعليم و تربيت در اسلام و غرب معتقد بودند

همين امر موجب منازعة مستمر دو تمدن و نهايتاً نابودي نظام آموزشي اسلامي مي شود

.(178 - 176 : (اسعدي، 1377

www.SID.ir

Archive of SID

142 تبيين ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

دارالفنون، ديگر نهادهاي آموزشي، و نيز اعزام دانشجو به خارج، دست كم در سه سطح،

جامعه و حكومت ايران را تحت تأثير قرار دادند؛ نخست موجب تحول عقلاني جامعه و

تضعيف علوم سنتي آن زمان شدند؛ دوم از طريق نگارش و ترجمة آثار علمي جديد دامن ة

دانش غربي در كشور را وسعت دادند و دريچه اي به سوي علوم و تفكر نوين گشود ند؛

سوم صنف تازه اي از دانش آموختگان پديد آوردند كه عمدتاً نوگرا، تحول خواه، و روشنفكر

355 ). اين نسل نوظهور در بينش و روش با هم قطاران قديم - 354 : بودند (آدميت، 1362

خود تفاوتي شگرف داشتند و با ورود به نظام اداري و اجرايي كشور تضاد را در متن نظام

سياسي افزايش دادند.

با توسعة تدريجي مدارس جديد، و جذب آموزگاران كار كشته، اين بحران ابعاد تاز ه اي

يافت. معلمان سرخانه، كه غالباً از طلاب مدارس قديم بودند ، بيكار شدند و به علت

وابستگي شان به روحانيت پاي اين نهاد نيز به دشمني با مدارس جديد گشوده شد. علاوه بر

آن علما به بهانة مخالفت با آموزش هاي غير اسلامي نيز در راه توسعة اين مدارس تنگناهاي

396 ). گردانندگان اين مدارس - 395 : زيادي ايجاد كردند (اعتمادالسلطنه، 1368

مي كوشيدند با تقويت جنبة مذهبي از جمله برگزاري نماز جماعت، كلا س هاي قرآ ، ن و

.(15 : مراسم وعظ و ذكر مصيبت خود را از تير تهمت روحانيان برهانند (بهرامي، 1363

مدارس ميسيونري ميدان ديگري براي آموزش هاي نوين بود . در اين مدارس براي

نخستين بار آموزش دختران، تعليم و تربيت اقليت ها ، و آموزش به زبان خارجي مورد توجه

قرار گرفت و الهام بخش نوگرايان در توسعة نهادهاي آموزشي جديد شد.

نظام آموزشي ايران با روي كار آمدن امين الدوله در مسير تازه اي قرار گرفت، زيرا وي راه

نجات كشور را گسترش آموزش و سواد همگاني مي پنداشت. در دورة او انتشار روزنامه و

كتاب رونق گرفت و با تأسيس انجمن معارف يك نهضت مدرس ه سازي به راه افتاد و

كتاب خانه هاي زيادي، و در رأس آن كتاب خان ة ملي ، داير شد . روزنامه ها ي تندرو و

آزادي خواه خارج از كشور از جمله حب لالمتي ، ن ثري،ا و پرور شآزادانه وارد كشور شدند. به

تعبير براون اين روزنامه ها مهم ترين عوامل پديد آورند ة نهضت انقلابي و منادي عدم

.(155 : رضايت و نفرت عمومي از شيوة ادارة كشور بودند (براون، 1355

افزون بر روزنامه ها، چندين مدرسه، كتا بخانه، محفل فرهنگي، دارالترجمه، كلاس هاي

شبانه براي اكابر، و ... داير گرديد. به دنبال آن موجي از هياهوي تجددخواهي و

وطن دوستي ب ه راه افتاد و وزارت انطباعات نيز با هدف نشر كتا بهاي تازه، ترجم ه هاي

www.SID.ir

Archive of SID

عليرضا ملائي تواني 143

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

جديد، و گسترش آگاهي همگاني از نو سازماندهي شد. نتيجة اين تلاش ها در قرن نوزدهم

انتشار بالغ بر 160 عنوان اثر در حوزه هاي گوناگون نظامي، پزشكي، ادبي، و تاريخي بود .

خوانندگان اين آثار نا خود آگاه شاهان خود را با مشهورترين فرمان روايان اروپا و وضعيت

.(75 : اقتصادي ايران را با اقتصاد كشورهاي غربي مقايسه مي كردند (آبراهاميان، 1380

رفته رفته آموزش، در سه دهة پاياني قرن نوزدهم، محور و پي ششرط همة اصلاحات

قلمداد شد و هدف آن نه تربيت كادر اجرايي، بلكه سوادآموزي همگاني بود . از اين رو،

هواداران اصلاحات در اقدامي خودجوش و ابتكاري چندين مدرسة جديد در شهرهاي

بزرگ داير كردند و مردم، به مثابة مخاطب و منبع طرح هاي اصلاحي ، به جاي فرزندان

اشراف مورد توجه قرار گرفتند. استقبال گسترده از مدارس نوين گواه چيرگي مطلق

كه بر ،« رشديه » آموزش هاي غربي بر دانش هاي سنتي موجود بود . با ورود مدارس

آموزش الفبا از راه آوا شناسي تأكيد داشت، ضربه اي مهلك بر پيكر مكتب خانه هاي سنتي

وارد آمد، زيرا مدارس جديد جانشين نظام آموزشي قديم بودند نه مكمل آن و اين

گسستي آگاهانه از گذشته و تلاش براي در انداختن طرحي جديد براي آينده بود.

با توسعة سطح سواد، مطالعة سفرنامه ها با استقبال فزايند ه اي مواجه شد . علت

محبوبيت سفرنامه ها مطالب مندرج و مرتبط با تضاد هاي ايرانيان با غرب و ارزش هاي

اروپايي بود كه مي كوشيد با نگارش متوني قابل فهم و تعيين معاد لهايي براي واژگان

جديد، ضمن آگاهي بخشي دربارة مفاهيم نا شناخته، تصوير رسايي از مدنيت غربي و

پيشرفت هاي علمي و فني آن ارائه كند و رويكردي انتقادي به وضع موجود بگشايد

11 ) و از اين طريق بستر فرهنگي لازم براي تغيير و نوسازي سياسي : (فراگنر، 1377

اجتماعي فراهم آورد. از معروف ترين سفرنام ههاي آن عهد مي توان از سفرنامة ابوطالب

اصفهان ، ي سفرنامة ميرزا صالح شيراز ، ي سفرنامة خسرو ميرز ،ا تحف ةالعال م عبدالطيف

شوشتري، مرآت الاحوال احمد كرمانشاهي، حير تنامه ابوالحسن خان ايلچي، شرح

مأموريت آجودانباش ، ي و ... ياد كرد.

تأثير غرب در نهادها و ساختار آموزشي كشور تا جايي افزايش يافت كه حتي در

برخي محافل روشنفكري، و از سوي برخي از مناديان آموزش هاي نوين انديشه ، اصلاح

و تغيير خط مطرح شد. از نگاه اين جريان الفباي دشوار عربي يكي از موانع آشكار اخذ

دانش و فنّاوري اروپايي قلمداد مي شد. مبتكر اين انديشه در جهان اسلام ميرزا فتحعلي

آخوند زاده بود و در ايران و عثماني هواداراني يافت. بديهي است در صورت بروز چنين

www.SID.ir

Archive of SID

144 تبيين ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

تحولي پيوندهاي علمي و فرهنگي با گذشته گسسته مي شد و جايگاه روحانيت و متون

ديني به شدت آسيب مي پذيرفت.

بدين سان، با توسعة نظام آموزشي نوين در ايران، نظام سنتي تضعيف شد و تحو لي

فرهنگي شكل گرفت. رويارويي اين دو نظام و هواداران آ نها از رويدادهاي تلخ عهد

قاجار و در همان حال نشان دهندة تضادهاي مبنايي و ماهوي اين دو نظام بود كه سرانجام

تعادل نظام اجتماعي و فرهنگي كشور ر ا به هم ريخت . بر اساس الگوي نظري

كاركردگرايي منابع بيروني تغيير ارز شها و فشار محيطي زمينه را براي تحول بنياد ي تر

يعني مشروطيت فراهم آورد.

5. اصلاحات و تغيير

نوسازي از عوامل برهم زنندة تعادل اجتماعي است و اگر جامعه اي نتواند با استفاده از

ساخت هاي نوين روابط اندام وارِ متقابل برقرار كند، نارضايتي نسبت به عملكرد نهادهاي

53 ). نوسازي زمين ة : مستقر و فروپاشيِ تعادل اجتماعي اجتناب ناپذير است (بشيريه، 1369

تزلزل نظام سياسي سنتي و هنجارهاي آن را نيز فراهم مي آورد و به آفرينش منابع جديد

: ثروت و قدرت م يانجامد و فساد را در نظام سياسي گسترش م يدهد (هانتينگتون، 1371

60 ). در ادامه بينش ها، روش ها، و دانش هاي دنيا يي جانشين رفتارهاي ديني مي شود ،

افسون زدايي از قدرت سرعت مي گيرد، و ستيزي تما معيار ميان مدافعان نظم پيشين و

نيروهاي نوگرا، كه از هويت جديد دفاع مي كنند، جريان مي يابد.

به طور كلي در عهد قاجار انديشة اصلاحات ابتدا از درون و سپس از بيرون نظام

سياسي آغاز شد. اصلاحات دروني كه توسط دولت مرداني چون عباس ميرزا، امير كبير،

سپهسالار، و امينالدوله صورت گرفت، بيش تر به جنبه ها ي عملكردي نظام سياسي معطوف

بود، اما اصلاحات بروني مد تها بعد و در پي ناكامي اصلاحات دروني آغاز شد و بيش تر

بر جنبه ها ي نظري، آگاهي بخشي، و بيداري سياسي معطوف بود. از عصر سهپسالار تقريباً

اين دو گونه اصلاحات هم گام و در عهد امين الدوله هم صدا شدند.

نوسازي نظامي پايدارترين دستاورد مناسبات ايران با غرب بود كه به دنبال شكس ت از

روسيه آغاز شد، اما پي شبرد اين برنامه، گذشته از سنت هاي موجود، به سبب تعارض با

منافع بخش بزرگي از شاه زادگان، بزرگ مالكان، روحانيان، و سران ايلات و محدودكردن

نفوذ ايشان در ساختار سياسي، چالش برانگيز شد.

www.SID.ir

Archive of SID

عليرضا ملائي تواني 145

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

در اين كشاكش، اگر مخالفان مي كوشيدند پوشيدن يونيفورم غربي و تراشيدن ريش را

55 )، عباس ميرزا نيز مي كوشيد : در تقابل با باورهاي مذهبي قرار دهند (رينگر، 1381

نوسازي سپاه را سنت فراموش شدة پيامبر بخواند و براي توجيه آن به آيات قرآ ن متوسل

134 ). راهي را كه عباسميرزا در حوزة نظامي گشود اميركبير و - 133 : شود (الگار، 1369

سپهسالار، با انجام اصلاحاتي، ادامه دادند و حاصل آن ايجاد واحدهاي نظامي پراكنده به

سبك غرب و طرح چشم اندازي تازه به سوي مدرنيته و دستاوردهاي آن بود. با اين حال

اين اصلاحات نظامي به علت فقدان تأملات نظري، نبود برنامه اي عملي و جامع، و تفاوت

مباني روش ها ي مدرن با سنتي سبب روي گرداني از شيوه ها ي پيشين و ناتواني در فراگيري

آموزش ها ي جديد شد و به آشفتگي نظري و عملي انجاميد . نه تقليد محض از

پيشرفت ها ي فني غرب امكان پذير بود و نه دفاع از روش ها ي سنتي كافي و مطلوب ؛

درنتيجه مواجهه با رشد توقف ناپذير غرب به شكاف ها ي جديد فرهنگي و اجتماعي منتهي

شد و دولت و جامعه را در مسيري ناهماهنگ قرار داد.

در اين ميان، اصلاحات اميركبير وسيع و هم هجانبه بود و بر انديشة ترقي اتكا داشت .

در حقيقت، نوعي خان هتكاني آشكار در ساختار سياسي ايران آن روز بود، وي مي كوشيد با

فساد زدايي سازمان هاي موجود را در بستري جديد كارامد سازد و در صورت لزوم نهادهاي

جديد برپا كند كه نقطة عطفي براي تغييرات بزرگ تر در كشور بود ، اما مقامات بلندپاي ة

دولتي و روحانيت درباري كه نگران ازدست دادن نفوذ و اعتبار و مقرري هاي خود بودند، و

يا به سبب گسترش تعليم و تربيت غير ديني موقعيت خويش را در خطر مي ديدند ، به

همراه دربارياني كه دستشان از سوءاستفاد هها كوتاه شده بود توطئة عزل و قتل امير را ترتيب

.(248 : دادند (فوران، 1377

به تعبير واتسون، تاريخ نگار آن عصر، امير طي دوره اي كوتاه به اندازة چندين قرن تلاش

376 ). مرگ او : كرد و با نبوغ خود آغازگر دوران تازه اي در تاريخ كشورش بود ( 1365

نشانة رويارويي و كشمكش دائمي ميان دو نوع هويت در جامعه ايران ، هويت نوگرا و

هويت واپس گرا، بود. واپس گرايان مي كوشيدند نوسازي را به قهقرا بكشانند، با اين حال

نوگرايي قدرت مندتر از آن بود كه حتي ناصرالدين شاه و سن تگرايان ديگر بتوانند آ ن را

متوقف سازند. چنان كه پس از عزل نوري هيئتي چهل و دو نفره از دانشجويان ايراني براي

آموختن علوم و فنون جديد رهسپار فرانسه شدند و نخستين طرح قانون اساسي ايران به

ضميمة مجموعه اي از قوانين اجتماعي، سياسي، و اقتصادي به شاه عرضه شد. درادامه، دورة

www.SID.ir

Archive of SID

146 تبيين ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

1278 ) آغاز شد كه گفتمان اصلي آن نگاه انتقادي به وضع - سه سالة اصلاحات ( 1275

.(29 : موجود همراه با رهيافت عقلي به سياست بود (آدميت، 1356

بدين سان، اصلاحات اميركبير نخستين ضربة جدي را بر پيكرة جامعه و سياست ايران

وارد آورد. هرچند نوگرايان در اقليت بودند، اما با دفاع از شوراي دولت و مصلحت خانه راه

را براي ورود انديشه هاي جديد هموار ساختند. اين تكاپوها بستر نظري اصلاحات را فراهم

آورد تا آن كه ميرزا حسينخان سپهسالار سكان اجرايي اصلاحات را در دست گرفت.

مهم ترين برنامه ها ي وي اصلاح و بهبود شيوة حكمراني، گسترش صنايع و تجارت،

ترقي و تربيت ملت، نشر علم و مدنيت، ترويج وط نپرستي، انتشار روزنامه ها ي مختلف

با هدف افزايش آگاهي هاي عمومي، و شناخت تحولات و پيشرفت ها ي غرب بود

.(147 - (همان: 146

در حوزة اقتصاد وي كوشيد به تأسيس بانك دولتي، انتشار پول و اسكناس واحد، ايجاد

كارخانه ها ي جديد، و توسعة راه و راه آهن بپردازد و از آن جا كه پيشبرد برنام ة اصلاحات

گسترده خارج از توان دولت بود كوشيد از سرمايه هاي خارجي براي تحرك اقتصادي بهره

گيرد و با كارآفريني وسيع، زندگي مردم و در نتيجه اوضاع اجتماعي و اقتصادي را دگرگون

سازد. از همين رو دچار خطاهايي بزرگ و البته شايستة نقد شد كه اوج آن واگذاري امتياز

رويتر بود.

در اواخر دوران ناصري، شاه ديگر آن شاه سه چهار دهه قبل نبود كه به اندك رنجي

صدراعظم را به زير كشد يا ب هقتل برساند. سرعت تحولات، افسانة قدرقدرتي شاه را درهم

شكسته بود و شاه صدراعظم نافرمان را حداكثر در ملك شخص ياش حبس مي كرد . گفته

مي شود اتابك يك بار چنان به شاه پرخاش كرد كه وي مقابل سه تن از وزرايش گريست ،

از همين رو، هنگامي كه از مرگ سپهسالار آگاه شد نتوانست شادي كودكان ة خود را پنهان

.(52 : سازد (فشاهي، 1360

اركان و ساختار اداري كه در ابتداي دوران قاجار به چند ديوان و مستولي و لشكر نويس

و حاجب و دربان خلاصه مي شد در انتها بسيار گسترده شد و به چندين وزارت خانه، نهاد

اجرايي، و چندهزار شغل و منصب حكومتي افزايش يافته بود و كارگزاران آن نه نيروهاي

سنتي قديم، بلكه طبقات متوسط و تحصي لكردگان جديد بودند. رفته رفته رابطة حكومت و

طبقات اجتماعي، تحت تأثير نوسازي و فشار سياسي اقتصادي غرب ، دگرگون شد و

هم گرايي پيشين جاي خود را به واگراي ي داد. بدين ترتيب، اصلاحات به ضرور تي

www.SID.ir

Archive of SID

عليرضا ملائي تواني 147

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

اجتناب ناپذير تبديل شد، با اين حال، به سبب مباني فكري متزلزل، به آشفتگي و گسست

در نظام سياسي منتهي شد و تعادل اجتماعي را در هم ريخت و، بر اساس نظري ة جانسون ،

هم بستگي اجتماعي و ارزش ها ي حاكم را مخدوش كرد و بستر را براي انقلاب آماده كرد.

6. غرب و تحول ساختار سياسي ايران

در عرصة سياست نيز نظام پاتريمونياليسم حاكم بر ايران ، همچون ساير ساخت ها ي

جامعه، رفته رفته دست خوش تغيير شد و روشنفكران حقانيت آن را به چالش كشيد ند.

تأسيس وزارت امور خارجه نخستين تغيير مهم در ساختار سياسي كشور و نشان دهندة

ضرورت نگاه تخصص يتر به غرب و تلاش براي يافتن چهارچوبي مناسب و منطقي براي

تعامل با جهان خارج بود، اما گسترده ترين نوسازي در عرصة سياست خود را در قالب

تشكيل كابينه (ايجاد وزارت خانه هاي جديد) به سبك غرب نماياند. هرچند اين امر به

معناي تشكيل دولتي مسئول و پاسخ گو نبود، اما حكايت از گستردگي امور دولت و لزوم

ادارة تخصصي تر كشور داشت . تلاش براي تدوين و اجراي قانون و نيز تشكيل

دارالشوراي دولتي و مجلس مشورت خانه بازگوكنندة توجه به عقل جمعي در شكل اولية

آن بود و در ايران، با وجود باور به دولت خودكامه و اعتقاد به منشأ الهي حكومت، گامي

بلند و ر وبه جلو تلقي مي شد.

در مجموع، از منظر رويارويي سنت ها ي ايراني با غرب، دوران ناصري عصري خاص

دورة ناصرالدينشاه بحبوحة اختلاط رسوم و عادات مشرقزمين و » : بود. هدايت مي گويد

96 ). ناصرالدينشاه قصد داشت امور نيكو را ترويج كند، اما جز :1375) « مغرب زمين بود

شاهي بود مستأصل و اواخر » : در مواردي اندك، راه بر او بسته بود. درواقع ميتوان گفت

واي اگر پاي اين فرنگي ها » : همان). از همين رو ناصرالدينشاه به درستي مي گفت ) « مايوس

.(203 : پولاك، 1368 ) « به مملكت من نرسيده بود ما از اين همه گرفتاري ها خلاص بوديم

ناصرالدين شاه پس از آخرين سفر اروپايي اش از ورود هر دانش و بينش تازه اي به ايران

جلوگيري كرد. او كه چهل سال قبل دانشجو به اروپا اعزام كرد ه بود اكنون مخالف

مسافرت ها ي افراد به غرب بود و ورود كتاب، روزنامه ، و هرچيزي كه موجب بيداري

.(19 - 18 /2 : مي شد را قدغن كرد (مستوفي، 1363

اما خط اولية تلگراف ايران، كه در 1864 نصب شده بود، چيزي نبود كه شاه قادر به

بستن آن باشد. به همين سبب تلگراف از چند جنبه بر روند تحولات سياسي اجتماعي

www.SID.ir

Archive of SID

148 تبيين ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

ايران اثر نهاد، تلگراف ايران را عضوي از جامع ة جهاني ساخت و ، با مبادل ة اخبار و

اطلاعات، شناخت طرفين از يك ديگر را افزايش داد. تأسيسات تلگراف و لزوم ادارة آن به

سبك غربي، و در عين حال حضور مأموران انگليسي در تلگراف خانه ها و تعامل آ ن ها با

مردم و پرهيز آنان از اخاذي ها ي متداول مأموران دولتي، ايرانيان را بيش از پيش با نحو ة

عمل اروپايي آشنا ساخت. گاه همين انگليسي ها به داور اختلافات محلي و تلگراف خانه ها

734 ). تلگراف هم در روند نوسازي : به محل بست نشيني تبديل مي شدند (كرزن، 1367

ايران، هم در دگرگوني وضع كشور، و هم در استقرار نفوذ شاه و پايا ن دادن به استقلال

نسبي حكام محلي و سركردگان مرزي تأثيري كلان داشت و بعدها نيز نقش ي پررنگ در

سركوب مخالفان حكومت ايفا كرد، زيرا اخبار ناآرامي ها و سركشي ها را به سرعت انتقال

مي داد و امكان مديريت آسان تر بحران ر ا فراهم مي آورد. در سياست خارجي نيز با

امكان پذيرشدن تماس فوري با لندن، سن پترزبورگ، بمبئي ، و استانبول نقش سفراي

529 ). البته : خارجي كاهش يافت و ديپلماسي مستقيم سرلوحه قرار گرفت (امانت، 1383

تلگراف شمشيري دولبه بود و در جنبش مشروطه به مدد مشروطه خواهان آمد.

قتل ناصرالدين شاه، در مجموعة دگرگوني ها ي سياسي عهد قاجار، حادثه اي

منحصر به فرد و گوياي درك تازة ايرانيان از ساختار سياسي بود، زيرا شاه را از مقام ظل اللهي

به زير كشيد، ظلم او را با مرگ جواب داد، نشان داد عدالت لطف سلطان نيست كه بر

210 ) و معين كرد كه سلطان بايد حريم و حرمت خود : بندگان ارزاني بدارد (رجايي، 1386

را پاس بدارد، زيرا كشور را مي توان با شاهي تشريفاتي و داراي قدرت محدود ، و حتي

بدون شاه، اداره كرد.

در پي شكافي كه بين نوگرايان و سن تگرايان افتاد، نوگرايان با پرداخت هزين ه هاي

تأسيس كتاب خانه هاي عمومي در تهران و تبريز، تأسيس مدرسه هاي نوين ، و توسع ة

روزنامه هايي چون تربيت در تهران، همت در تبريز، حب لالمتي ندر كلكته، اخت ردر استانبول،

پرورش و ثريا در قاهره، و قانون در لندن به تضعيف نظام سياسي موجود پرداختند

.(84 : (آبراهاميان، 1389

آگاهان سياسي و همچنين گرو ههايي نيمه رسمي چون انجمن ملي، انجمن مخفي،

مجمع آدميت، و كميتة انقلاب، كه با گردهمايي ها ي مخفيانه بر اصلاحات در دولت تأكيد

مي ورزيدند، كانون هاي بيداري رو به رشدي، در داخل و خارج ايران، بودند و با پادشاهي

مظفرالدين شاه در فضايي بازتر و با رويكردي فعالانه تر به فعاليت پرداختند . بدين ترتيب،

www.SID.ir

Archive of SID

عليرضا ملائي تواني 149

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

نظام سياسي ايران، بر اساس الگوي نظري جانسون، در ميانه هاي حكومت قاجار تعادل

خود را از دست داد و تحت تأثير نيروها و منابع ارزشي دروني و بيروني و نيز فشارهاي

محيطي به اين سو و آن سو كشانده شد؛ گاه به اصلاحات تن مي داد و گاه در برابر آن

مقاومت مي كرد. با اين همه جنبش تنباكو، مرگ ناصرالدينشاه، و مهاجر تهاي صغري و

كبري نشان داد كه نظام تا چه پايه سست و متزلزل است.

عمق ستم پيشگي و بي عدالتي حكمرانان قاجار در قياس با همتايان غربي نيز ، علاوه بر

كشمكش در نظام سياسي ايران، از عوامل پيشبرد انقلاب مشروطه بود. در ايران نه عدال تخانه

و نظام قضايي مستقل وجود داشت و نه قوانين و قواعد تعيين كنندة مبناي رفتار و قضاوت .

جان و مال مردم به حدي اسير اميال و اشتهاي سيري ناپذير حكمرانان و ديوانيان و قاضيان

فاسد بود كه تأسيس عدالت خانه به يكي از خواسته هاي اصلي مخالفان دولت بدل شد.

منتقدان از طرفي شاهان را در انديشة سفرهاي پرخرج اروپايي، كه همواره هزينه هاي

سنگين آن بر گردة مردم بود، مي يافتند و از طرف ديگر مردم را در فقري جانكاه گرفتار

مي ديدند؛ مردمي كه از تأمين جاني، مالي ، و حداقل آزادي انديشه بي بهره بودند و با

گزارش هاي دروغين افراد با نفوذ همه چيزشان از دست مي رفت. هزاران تن از اين مردم در

نقاط مختلف كشور به اتهامات واهي گرفتار زندا نها بودند و با كمال بي رحمي شكنجه

مي شدند و گاه فرد گرفتار نه فقط همة دارايي، بلكه جانش را بر سر اين رفتار ها مي نهاد و

نعش او، بي نام و نشان، در گودال ها ي عميق و آميخته به آهك افكنده م يشد تا نابود گردد

.(63 /1 : (محيط مافي، 1362

در حالي كه بسياري از ايرانيان توان تشكيل خانواده اي مستقل و خودكفا را نداشتند در

حرم خانة شاه 160 زن وجود داشت كه با خدم و حشم جمعي تشان به 1200 تا 1600 نفر

مي رسيد و مسائل حرم خانه چنان دردسرساز بود كه مي طلبيد وزارت خانه اي براي تمشيت

716 ). ناصرالدينشاه از ديدار پادشاه ات ريش : امور آنان تشكيل شود (اعتمادالسلطنه، 1368

كه تنها يك همسر داشت شگفت زده شد و هرگز نمي توانست به مقتضيات دنياي جديد

تن دهد. سرجان ملكم مي گويد:

ناصرالدينشاه پرسيد آيا حقيقت دارد شاه انگلستان تنها يك زن دارد؟ گفتم بله ، گفت

حتماً معشوقه ها ي زيادي دارد؟ گفتم نه، او بسيار پاك دامن و جز يك زن هرگز در خانه

نداشته است. قاه قاه خنديد و گفت: در چنين سرزميني هرگز نم يخواهم شاه باشم(ملكم،

.(284 :1362

www.SID.ir

Archive of SID

150 تبيين ريشه هاي اجتماعي اقتصادي انقلاب مشروطه

تحقيقات تاريخ اجتماعي، سال دوم، شمارة دوم، پاييز و زمستان 1391

7. غرب و اقتصاد ايران

از جنبة اقتصادي ايران تا دوران جديد داراي ساختاري راكد همراه با جماعت پراكند ة

روستايي، ايلاتي، و شهرهاي ك مجمعيت بود. دولت سلطه اي همه جانبه بر كل فرايندهاي

.(28 - 27 : اقتصادي اجتماعي اعمال مي كرد (ولي، 1380

از نظر امكانات زيربنايي در سراسر ايران حتي پنج جادة قابل استفاده وجود نداشت و

همة راه ها، حتي مسير كاروا نهاي بزرگ، كوره راه هايي نااَمن بودند و مسافرت از اين طريق

نياز مبرم به راهنما داشت. در همان دوران، هند از راه هاي وسيع و استاندارد، كه با دانش

.(56 - 55 : روز ساخته شده بودند، بهرمند بود ( اوضاع اقتصادي ايران در قرن بيست ، م 1376

بنادر ايران نيز وضعيتي ناهنجار داشت، جابجايي كالا در ايران، به علت فقدان وسايل

حمل و نقل و ناامني را هها، موجب خسارات فراوان، گراني كالا، و زيان بازرگانان و مردم

61 )؛ در حالي كه احداث راه ها و تأمين امنيت آن ها ، تجارت داخلي و - مي شد (همان: 60

بين المللي را تا چند برابر توسعه مي داد و به رفاه و اشتغال در كشور كمك مي كرد ،

بازرگانان با مشاهدة اين وضع به شدت برآشفتند و خواهان تغيير شدند.

راهزني و غارت، به ويژه هنگام حمل كالاهاي ذ يقيمت، پديده اي متداول بود . اگرچه

همه ساله مبالغي براي ايمني را هها اختصاص مي يافت، اما اين پو لها يا اختلاس م يشد و يا

با هم دستي سردستة راهزنان و عوامل دولتي به مصرف مي رسيد.

قرارداد تركمانچاي و اعطاي كاپيتولاسيون به روس ها و تعيين تعرفة بسيار ناچيز پنج

درصدي براي كالاي وارداتي روسيه به ايران، كه بسيار پايين تر از حقوق گمركي سازمان

تعرفه و تجارت جهاني (گات) بود، فرصتي استثنايي براي ورود سي لآساي كالاهاي روسي

و تسخير بازار ايران فراهم آورد. چنان كه روس ها در اواخر دوران قاجار نزديك به نود

درصد تجارت ايران را در اختيار داشتند. آن ها همچنين با اعطاي وام رفت ه رفته بخش

عمده اي از عناصر بانفوذ كشور، در سطح ملي و محلي، را به خود وابسته ساختند.

كسب امتيازاتي چون كاپيتولاسيون و رقابت براي امتيازات تجاري و ديپلماتيك موجب

ايجاد كنسو لگري هاي مختلف در نقاط گوناگون كشور شد. اگر در 1800 ايران از داير ة

اقتصاد جهاني بيرون بود، در 1900 در مسير ادغام با اقتصاد جهاني قرار گرفت ؛ البته

قاجار ها كوشيدند با مجموعة اقداماتي دامنة نفوذ و سيطرة غرب را محدود كنند، اما كاهش

درآمدهاي دولت و افزايش هزينه ها باعث تورم و كسري شديد بودجه شد و حكومت را

واداشت تا، علاوه بر افزايش ماليات ها و اجاره و فروش مناصب دولتي و به مزايده گذاش تن

www.SID.ir

Archive of SID

عليرضا ملائي تواني 151

تحقيقات آ

پوریا بصیری بازدید : 291 جمعه 04 دی 1394 نظرات (0)

105

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

انقلاب مشروطه،

تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

دکتر مهدي رهبري*

چکیده

ازآنجاکه بنیان هاي فلسفی تجدد، از نظر ماهوي هیچ گونه سازگاري با

گفتمان سنت و فلسفۀ شرقی ندارد، ورود آن همراه با دیگر مظاهر تجدد به

سایر جوامع به ویژه در کشورهاي اسلامی به تضادهاي اساسی منجر

شده است. این امر در آغاز با استعمار همراه بود . توسعه نیافتگی ج وامع

شرقی نیز به تداوم سلطه پذیري و عقب ماندگی شان انجامید و مقاومت هایی

از سوي نخبگان و مردم این جوامع، به منظور مقابله با این پدیده ها صورت

گرفت که در نهایت به ایجاد تحولات اساسی و شکل گیري نیروهاي

اجتماعی جدید منجر شد. در ایران به ویژه پس از انقلاب مشر وطه 1285

ه . ش، درحالی که مقابلۀ جریان روشنفکري براي حل معضلات، از طریق

اخذ تمدن جدید بوده، اما بیشترین رویارویی از سوي متفکران دینی صورت

(mehdirahbari@yahoo.com) * استادیار علوم سیاسی دانشگاه مازندران

1389/2/ 1387 تاریخ پذیرش: 15 /2/ تاریخ دریافت: 27

.105- پژوهشنامه علوم سیاسی، سال پنجم، شماره اول، زمستان 1388 ، صص 134

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

106

گرفت که خود به سه دستۀ شریعت مداران، عدالت محوران و جریان نوپاي

نوگرایی دینی تقسیم می شوند. در این مقاله به نحوة شکل گیري جریان

و مواجهۀ آن با تجدد پس از انقلاب مشروطه « نوگرایی دینی » اخیر یعنی

که سرآغاز پیدایش تضادهاي بنیادین و شکاف هاي اجتماعی جدید در ایران

است، خواهیم پرداخت که تا به امروز نیز از مسائل اساسی جامعه و

نیروهاي فکري و سیاسی به شمار می روند.

واژه هاي کلیدي: انقلاب مشروطه، نوگرایی، شریعت مداري، عدالت محوري،

نوگرایی دینی

Archive of SID

www.SID.ir

107

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

مقدمه

پیش از قرن پانزدهم میلادي، میان غرب با سایر نقاط جهان فاصله چندانی وجود

نداشت مگر در موقعیت ژئوپولیتیکی، مذهب و نوع نظام سیاسی . پس از آن،

تحولاتی در اروپا رخ داد که چنین فاصله اي را تاکنون صد چندان ساخته و به تدریج

1 به « تجدد » به سلطۀ غرب بر کشورهاي شرقی منتهی شد. این تحولات که بعدها نام

خود گرفت، به دنبال سلسله رخدادهایی چون پیدایش سرمایه داري جدید، ظهور

پروتستانتیزم، شکل گیري نظام هاي سیاسی سکولار، انقلاب صنعتی، انقلاب ها ي

علمی، انقلاب روشنگري و سرانجام انقلاب ها ي دموکراتیک در اروپا رخ داد که

همگی در فرایندي طبیعی و تدریجی اما پرچالش، به قدرتمندي غرب و ضعف

( دیگر نقاط جهان انجامید.( 1

مدرنیته 0 Tc (XT')از بدو پیدایش، با وجود تأکید بر وجوه مشترك و داراي وحدتی چون

خردورزي 2، سکولاریسم 3، اومانیسم 4، تجربه گرایی 5 و قانون گرایی 6 که بنیادهاي آن

را تشکیل می دهد، از درون با ویژگی هاي ژانوسی 7 (دوگانه) و متناقضی توأمان بوده

که در عرصۀ عمل آنها را براي سالیان متوالی و طولانی مقابل یکدیگر قرار داده

است؛ درحالی که چهرة نخست تجدد بر محورها ي دموکراسی، آزادي، تساهل،

نسبی گرایی، فردگرایی و کثرت گرایی قرار دارد، چهرة دوم آن بر پیشرفت، برابري،

عدالت، نظم، بوروکراسی، رفاه، قانون، امنیت، جمع گرایی، تکنولوژي، وحدت،

ناسیونالیسم و دولت محوري تأکید می کند.( 2) نحوة ورود تجدد نیز به سرزمی ن هاي

1 . Modernit 2. Rationalism

3. Secularism 4. Humanism

5. Positivism 6. Legalism

7. Janus

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

108

غیر اروپایی یا شرق، با همان بنیادها و چهرگان دوگانه همراه بوده که به چالش هاي

بزرگی در آنها انجامید.

کشورهاي شرقی هم زمان با پیشرفت و استعمار غربیان مواجه شدند، اما همگی

آنها چون ایران پس از شکست هاي نظامی سرنوشت ساز، متوجه دگرگونی در

عرصه جهانی و فاصلۀ خود با غرب شدند؛( 3) با این وجود، گرچه استعمار غرب با

از دست رفتن سرزمین ها، سرمایه هاي ملی، فرصت ها و تحمیل حقارت کشورهاي

غیرغربی همراه بود، اما به تدریج درون همین کشورها، تلاش هایی شکل گرفت که

در پی برون رفت از وضعیت موجود و سلطه غرب، دست به مقاومت زدند . چنین

رویارویی در ایران و در دوران جدید به ویژه پس از انقلاب مشروطه 1285 ش /

1906 م، با شکل دادن به چند جبهۀ متفاوت در مقابل یکدیگر خود را به نمایش

بر اساس روایت نخست از « دموکراسی خواهی » گذارد. نخستین جبهه تحت عنوان

مدرنیته، بر اصولی چون پارلمانتاریسم، آزادي بیان و قل م، حقوق شهروندي،

سلطنت محدود و مشروط، قانون گرایی، عقلانیت تفاهمی، نسبی گرایی، نقادي و

پرسشگري و گسست از قیود سنتی و تاریخی تأکید می ورزید. در کنار این جریان

مدرن، جریان جدید دیگري نیز وجود داشت که با نفی سنت و مذهب، تنها نمایندة

بوده و دموکراسی غربی را همان « توسعه و برابري » چهرة دوم از مدرنیته یعنی

سلطه بورژوازي قلمداد می کرد. در مقابل این دو جریان نوگرا، جبهه سومی تحت

وجود داشت که به منظور دفاع از سنت ها (و در رأس همه « سنت گرایی » عنوان

مذهب)، جریان هاي متعددي را از نفی تا نقد و اصلاح مدرنیته در بر می گرفت . در

نهایت باید از جبهۀ چهارم و نوپایی سخن گفت که در میان جریان هاي بالا ، هم

روایت هاي دوگانه اي از مدرنیته را پذیرفت و هم یک پا در سنت داشت که می توان

یاد نمود. « نوگرایی دینی » از آن به جریان

این جریان ها که پیش از انقلاب مشروطه با یکدیگر اشتراك مساعی داشته اند،

پس از آن در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. اهدافی که پیش از انقلاب، مشروطه طلبان

را گرد هم آورده بود، همگی زمینه هاي مشترکی چون گسترش بی عدالتی ها، ظلم و

فساد، سلطه بیگانگان و مواجهه با عقب ماندگی داشته اند، اما همین اهداف که

خواسته هاي مشترکی چون برقراري امنیت، رفاه عمومی، استقلال طلبی، دولت

Archive of SID

www.SID.ir

109

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

کارآمد، آزادي (نبود ظلم و ظالم نزد اکثریت نه استبداد)، عدالت و قانون را در بر

می گرفت نیز با روایت دوم از مدرنیته سازگاري بیشتري داشت. با چنین اشتراکی

در اهداف، هر فرد و جریانی از ظنِّ خود با مشروطیت همراه شده و آنگاه که نوبت

به تعریف و عملی کردن هریک از این مفاهیم رسید، ظن و تردیدها تبدیل به یقین

( شد و جدایی و ستیز میان انقلابیون را رقم زد.( 4

فاصلۀ میان مشروطه طلبان آنگاه آغاز شد که به علت ضعف تئوریک روحانیت

در رویارویی با دنیاي مدرن، آشنایی روشنفکران با اندیشه هاي جدید و وجود عناصر

روشنفکر درون حکومت، تدوین قانون اساسی بر عهدة روشنفکرانی چون

سعدالدوله، مخبرالسلطنه و فرزندان مشیرالدوله نهاده شد، و آنان با استفاده از قوانین

اساسی بلژیک و فرانسه، قانون اساسی مشروطه را بنا نهادند؛( 5) قانون اساسی اي که

به گفته آدمیت، بر اساس فلسفه مشروطیت جایی براي سیاست دینی و ریاست فائقه

روحانیت باقی نمی گذارد.( 6) مواردي چون حاکمیت ملی، تأکید بر اختیارات مجلس

در مقام قانون گذاري، تدوین قوانین عرفی و عقلی، آزادي مذاهب، برابري، حق رأي

عمومی، حقوق مدنی افراد، دستگاه قضایی عرفی و ... سبب بروز اختلاف هایی

اساسی در زمان تدوین قانون اساسی و متمم آن شد. همین اختلاف هاي اولیه، سنگ

بناي اختلاف و ستیز میان نیروهاي اجتماعی را به شکل اساسی تري در دوره هاي

بعدي پایه ریزي کرد که در نهایت به کودتاي شاه علیه مشروطیت، اعدام

( مشروطه خواهان رادیکال، جنگ هاي داخلی، اعدام شیخ فضل الله و... منجر شد.( 7

با توجه به این وضعیت و رویارویی مستقیم نیروهاي سیاسی مقابل یکدیگر،

می توان عامل اصلی چنین مواجهه اي را که در تاریخ ایران بی شباهت به جنگ نبوده

چراکه هدف نیروهاي سیاسی عمدتا حذف یکدیگر بوده به تضاد ماهوي میان

سنت و تجدد نسبت داد که تا به امروز نیز جوامع اسلامی از جمله ایران با آن

دست به گریبانند.

چهارچوب نظري

1، در عصر جدید باید از شکل گیري گفتمان نوینی با عنوان « گفتمان تجدد » در مقابل

1. Modernity Discourse

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

110

تقابل میان » 1 سخن گفت که تنها در چهارچوب و گفتمان کلی تر « گفتمان دینی »

« تحلیل گفتمانی » معنادار است؛ ازاین رو و با استفاده از الگوي « سنت و مدرنیته

ویژگی هاي گفتمان دینی و به دنبال آن، نوگرایی دینی را بیان می کنیم.

رویکرد گفتمانی متعلق به باریک بینی هاي جریان پسامدرن است. ازآنجاکه اینان

به شدت مفتون دستاوردهاي زبان شناختی معاصرند، به روش تحلیل متن نیز توجه

ویژه اي دارند؛ به قسمی که گرگن سوژة روان شناختی را بیش از هر چیز، موجودي

متنی 2 و مولود تلاقی اعمال گفتمانی 3 می داند؛( 8) ازاین رو، گفتمان طرح کلی و نظمی

است که از طریق آن رویدادها بیان می شوند . از دیدگاه لاکلاو و موفه، فرض یۀ

بنیادین یک رویکرد گفتمانی این است که امکان اندیشه، عمل و درك کامل ب ه

ساختمند شدن حوزة معنی داري بستگی دارد که پیش از هر بی واسطگی عینی 4

اطلاق « نوشتار » و « گفتار » حضور دارند. نزد آنان گفتمان صرفا به ترکیبی از

نمی شود، بلکه این دو خود اجزاي درونی کلیت گفتمانی فرض می شوند ؛ به بیان

مجموع ۀ معنی داري از علائم و نش انه هاي زبا ن شناختی و فرا » دیگر، گفتمان

گفتمان هم دربرگیرندة بعد مادي و هم مزین به بعد ) « زبان شناختی تعریف می شود

که هر « واقعیت » نظري است). گفتمان در این مفهوم، تأکیدي است بر این

صورت بندي اجتماعی داراي معنی است. در این نگرش، هویت هاي اجتماعی و

سیاسی محصول گفتمان ها فرض شده و به این وسیله در تقاطع بین مرزهاي اندیشه

( واقعیت و ایدئالیسم رئالیسم راه عبوري گشوده می شود.( 9

اعمالی هستند که به طور سیستماتیک موضوعاتی » نزد میشل فوکو، گفتمان ها

را شکل می دهند که خود سخن می گویند... گفتمان ها دربار ة موضوعات صحبت

نکرده و هویت موضوعات را تعیین نمی کنند؛ آنها سازند ة موضوعات بوده و در

کردار گفتمانی نیز از نظر وي : .« فرایند این سازندگی مداخلۀ خود را پنهان می کنند

مجموعه اي از قواعد بی نام و نشان تاریخی است که در زمان و فضایی که دوران »

معینی را می سازد، براي قلمرو اجتماعی، اقتصادي، جغرافیایی و یا زبانی مشخص،

10 ) از دید او، در یونان کهن، حتی تا ).« همواره شرایط کارکرد بیانی را تعیین می کند

1 . Religious Discourse 2. Textalbeing

3. Discursive Practices 4. Factual Immediacy

Archive of SID

www.SID.ir

111

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

گفتن « چه » سدة ششم پیش از میلاد، توانمندي و حقیقت یک گفتمان در پیوند با

نبود و وابسته به آن بود که چه کسی می گوید و چگونه می گوید.( 11 ) نورمان فرکلاف

با اتکا به مبانی بحث هاي فوکو، گفتمان را صرفا بازتاب رابط ۀ قدرت بیرون از آن

نمی داند، بلکه براي گفتمان وجهی تأسیسی قائل است . گفتمان عرص ۀ ظهور و

بازتولید قدرت و در عین حال نقد و مقاومت در مقابل آن است. به علاوه از دیدگاه

وي، گفتمان چنان نیست که به شکل مستقل و از طریق تحلیل ساختارهاي یک متن

قابل تحقیق باشد. گفتمان در منظومۀ تعاملات گفتمانی و در رابطۀ پیچیده با شرایط

( اجتماعی و سیاسی قابل فهم و تحلیل است.( 12

و « من مفعولی » در مجموع برخلاف تمرکز رویکرد جامعه شناختی بر

پیش فرض هاي رویکرد روان شناختی دربارة فرایند شناختی انسان، تمرکز رویکرد

و اظهار بی نیازي از مفروضات معمول روان شناختی است . « من فاعلی » گفتمانی بر

مفروضاتی که نظم و نسق تولیدات انسانی را نشئت گرفته از قواعد و قراردا د هایی

می دانند که مستقل از آن تولیدات وجود دارند؛ ازاین رو می توان ویژگی هاي رویکرد

گفتمانی را چنین خلاصه کرد:

1. تمرکز بر من فاعلی؛

2. تأکید بر تفاوت؛

3. اتکا بر رابطۀ دیالکتیکی میان وحدت و کثرت در خود؛

( 4. رابطۀ دیالکتیکی میان ساخت و کارگزار.( 13

با اتکا به رویکرد گفتمانی براي تحلیل تاریخی، می توان به دو گفتمان کلی در

تاریخ یعنی گفتمان سنتی و گفتمان مدرنیته قائل بود و نسبت هریک را با نوگرایی

دینی بررسی کرد. در قالب این رویکرد، تقابل میان مدرنیته و سنت را باید تقابل دو

گفتمان متفاوت و متضاد خواند که هریک با دارا بودن مجموع ۀ زبانی متفاوت،

تاریخ معاصر را رقم زده اند. پیدایش گفتمان تجدد، آغازي بر شکل گیريِ

2 دست « مقاومت » 1 به « قدرت » گفتمان هایی بوده که به تعبیر فوکویی در مقابل

زده اند؛( 14 ) چراکه در تحلیل پسامدرنی، گفتمان مجموعه اي از قدرت و مقاومت بوده

1. Power

2. Resistance

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

112

و هرجا که قدرت وجود دارد، مقاومت نیز هست. لذا با ورود افکار و مظاهر جدید

چون تأسیس دولت هاي مدرن و سکولار، قانون گذاري عرفی، نظام آموزش مدنی و

جدا شدن کامل آن از نهادهاي آموزشی سنتی، گفتمان دینی (سنتی) نیز به منظور

مقاومت در مقابل تجدد که به گفتمان و قدرت غالب تبدیل شد، ظهور یافت.

، گفتمان دینی با محوریت حقیقت 1، مطلقیت 2، یقین 3، تقدس 4، تقدیر 5

15 ) از نظر ماهوي در تقابل با گفتمان تجدد است که بر ) آخرت گرایی 6 و پرهیزکاري 7

واقعیت 8، شکاکیت 9، دنیامحوري 10 ، نتیجه گرایی 11 و سودانگاري 12 تأکید م ی ورزد؛

ازاین رو، در دوران جدید در تمامی کشورهاي اسلامی و در ایران نیز پس از انقلاب

مشروطه شاهد شکل گیري گفتمان دینی جدیدي هستیم که باید در مقابل هجوم

همراه با استعمار افکار جدید، از دین و اعتقادات دینی جامعه دفاع نموده و به ویژه

نسبت به مسائل و نیازهاي جدید پاسخگو باشد.

ي متعددي تقسیم می شود که با « خرده گفتمان ها » ازآنجاکه هر گفتمانی خود به

وجود اشتراك کلی و گفتمانی، اختلاف خرُد و یا اساسی با یکدیگر دارند ، گفتمان

دینی در عصر جدید نیز خرُده گفتمان هاي متعددي را در بر می گیرد که برخلاف

و بر سر نحوة کشف حقایق دینی نیست، بلکه این « درون دینی » گذشته اختلافشان

و حول « برون دینی » بار به گونه اي اساسی تر و در رویارویی با تجدد، به شکل

محورهایی بوده که هیچ اشتراکی میانشان نیست (سنت و تجدد) و هر دو را چون

13 هایی می توان خواند که هویتشان را از طریق تمایز با دیگري به تعبیر « غیر »

دریدایی کلمه( 16 ) به دست می آورند.

در گفتمان دینی عصر جدید در ایران که پس از انقلاب مشروطه ظهور یافته ،

14 به رهبري شیخ فضل الله نوري « شریعت مداري » می توان از خرُده گفتمان هایی چون

که به دلایل مذهبی و از موضع سنت به ضدیت با مشروطیت و نفی تجدد

1 . Truth 2. Absolutism

3. Undoubtedly 4. Holiness

5. Destiny 6. Metaphysics

7. Piety 8. Realism

9. Skepticism 10. World-centrism

11. Pragmatism 12. Utilitarianim

13. Other 14. Theologism

Archive of SID

www.SID.ir

113

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

1 به رهبري آیت الله « عدالت محوران » پرداختند، و همچنین دسته دیگري تحت عنوان

آیت الله سید محمد طباطبایی ، آیت الله بهبها نی، آخوند خراسانی و شیخ عبدالله

مازندرانی سخن گفت که پیروزي مشروطیت نیز بیشتر مدیون تلاش همین جریان

اخیر بوده است؛ گرچه آنان هر دو چهرة مدرنیته (آزادي و پیشرفت ) را پذیرفته

بودند ولی هرگز حاضر به پذیرش بنیادهاي آن (خردباوري [در مفهوم مدرن آن ]،

سکولاریزم، اصالت تجربه و اومانیسم) نشدند.

در کنار این دو جریان بزرگ که چالش هاي میانشان بیشتر حول محور نسبت

2 اندکی پیش و پس « نوگرایی دینی » دین با مسائل جدید بود، گروه جدیدي با عنوان

پس از انقلاب مشروطه شکل گرفت. پیدایش آنها به این دلیل بود که از یک سو

اسلام را از برداشت هاي جزم اندیشانه و ثابتی که نمی توانن د و یا نم ی خواهن د با

مقتضات جدید سازگار شوند، خارج سازند و از سوي دیگر به خاطر آن بود که

بتوان با هماهنگ شدن با تحولات جدید، از جوانب مثبت آن براي پیشرفت کشور

بهره گرفت.( 17 ) این جریان در واقع مقابل شریعت مداران و روشنفکرانی شکل گرفت

که یکی به طورکلی منکر مدرنیته بود و دیگري نیز در راستاي عرفی سازي، مداخل ۀ

علما و دین را مانع ترقی خواهی می خواند. در ادامه به نحو ة شکل گیري نوگرایی

دینی در ایران، ویژگی ها و نسبت آن با سنت (شریعت) و تجدد م یپردازیم.

نوگرایی دینی و چالش سنت و تجدد

عقب ماندگی، تفرقه، ناآگاهی، فقر و بی عدالتی ها، استبداد و دست نشاندگی

کشورهاي اسلامی، سبب شکل گیري جنبش هاي اجتماعی و فکري بسیاري به

منظور برون رفت از چنین شرایطی شده است؛ درحالی که بیشتر این تلا ش ها ناکام

مانده و با شکست مواجه شدند ، براي نخستین بار حرکتی به رهبري سید

جمال الدین اسدآبادي و شاگردش شیخ محمد عبده مصري در جهان اسلام آغاز شد

که قصد داش تند از طریق رجوع مسلم انان به کتابت (قرآن ) و همچنین اخذ

دستاوردهاي جدید غربی (مدرنیته در هر دو چهرة آن)، از یک سو با جداسازي

از وضع مسلمانان به لحاظ عقب ماندگی و شکست( 18 )، دین را از چهرگان « اسلام »

1. Justice-centrism

2. Religious modernism

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

114

افراطی، غیرسازگارانه، خرافی و بدفهمی ها برهانن د و آن را به چهر ه اي مدرن،

سازگار، جهانی و انسانی تبدیل کنند و از سوي دیگر مدرنیته را بومی کنند که با

ساختار فکري و فرهنگی مسلمانان سازگار شود تا از جوانب مثبت آن براي

پیشرفت بهره گیرند. سید جمال که با بیشتر آزاداندیشان و تجددطلبان ایرانی از

جمله آخوندزاده، مشیرالدوله، مستشارالدوله، میرزا آقاخان کرمانی ، طالبوف ، مل ک

المتکلمین، سید محمد طباطبایی، نجم آبادي، دولت آبادي و به ویژه ملکم خان ارتباط

داشت، به عنوان نخستین اصلاح گر و نوگراي دینی، از طریق چاپ روزنامه، برپایی

جلسات بحث و مناظره به ویژه با اندیشمندان غربی، گفتگو با نخبگان حاکم و

سلاطین اسلامی و... بر بیداري مردم ایران و مسلمان دنیا تأثیر شگر فی گذاشت و

در ایران همه نام او را می دانستند. نامۀ او به میرزاي شیرازي براي تحریم تنباکو و

قیام علیه استبداد نیز تأثیرگذار بود.( 19 ) در آگاه کردن علماي دینی شیعه که سید

جمال آنها را بیشتر از دیگران مستعد مبارزه با استعمار و استبداد م یدانست نسبت

به پیشرفت هاي غرب، قانون خواهی و عقب ماندگی مسلمانان ، بدون تردید، وي

نقش اصلی را در مقایسه با دیگر اصلاح گران ایفا کرد. با این وجود می توان غیر از

بیداري مسلمانان، تأثیر او را بیشتر در شکل گیري جریانی دانست که در ایران ب هویژه

پس از انقلاب مشروطه، به علت ناکامی در تحقق آمال انقلاب به وجود آمد. جریان

نوگرایی دینی در ایران گرچه از دهه 1340 به بعد به دلیل چالش شدیدتر میان سنت

و تجدد بر اثر تحولات جهانی و اجراي سیاست مدرنیزاسیون توسط حکومت،

دامنۀ گسترده اي یافت، اما در دوران مشروطه خواهی تنها توسط عده اي محدود مورد

توجه قرار گرفت که خود آغازي براي شکل گیري گستردة این جریان در ایران در

دوره هاي بعدي بوده است. می توان ویژگی هاي زیر را براي این گفتمان نوظهور

برشمرد که سبب تمایز آن از سایر جریان ها می شود:

1. همان گونه که بیان شد، در مقابل عقب ماندگی ایران، دو گفتمان کلی

نوگرایی و دین مداري شکل گرفت که هریک در درون خود خُرده گفتمان هاي

متعددي داشته اند. درحالی که جریان نوگرا راه حل عقب ماندگی را در اخذ تمدن

غرب می دانست، گفتمان دینی موضعی کاملا درونی در مقابل تجدد و عق بماندگی

اتخاذ کرد و رجوع به اسلام و دینداري را تنها راه چاره می دانست . درون گفتمان

Archive of SID

www.SID.ir

115

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

دینی نیز در خصوص نحوه برداشت از دین و رویارویی با تجدد که افکار و مظاهر

آن (آزادي بیان، قوانین مدنی و اساسی عرفی، جامعه مدنی، نظام آموزشی و ...) هر

روزه در حال گسترش بود، تضادهاي اساسی وجود داشت که در گذشته تنها در

تنها راه حل جبران « شریعت مداران » چهارچوب هاي مذهبی بوده است؛ درحالی که

عقب ماندگی را در شریعت جستجو نموده و مدرنیته را در هر دو چهر ة آن در

با رجوع به « عدالت مداران » ، راستاي سلطۀ خارجی و در ضدیت با دین می خواندند

شریعت، چهرگان تجدد را نه بر پایه بنیادهاي مدرنیته (خردورزي، سکولاریسم،

اومانیسم، تجربه گرایی و قانون گرایی)، بلکه بنیادهاي دینی قابل قبول می دانستند ؛ از

همین رو بود که برخلاف شریعت مداران، عدالت محوران با مشروطه طلب ان نوگرا

همراه شده و تنها در پی غفلت بعدي از آرمان هاي انقلاب، تندروي برخی از

اعضاي جبهه نوگرا، اختلاف ها و جنگ هاي داخلی، از آنها دوري جستند . این در

حالی است که جریان نوگرایی دینی به منظور رهایی از بن بست تضاد میان سنت و

تجدد، و در نزدیکی بیشتر با عدالت مداران، اما برخلاف آنها، نه تنها به دنبال پالایش

تجدد و بومی ساختن آن برآمده، بلکه حتی درصدد پالایش اعتقاد هاي مذهبی

جامعه نیز بوده است. در واقع نوگرایان دینی آشتی میان سنت و تجدد را رسالت

اصلی خود می دانند:

روشنفکر دینی، افزون بر اشراف و حرکت بر گسستگی ها و پیوستگی هاي »

دوران قدیم و جدید، باید رازدانانه به تفاوت میان دین عامه و دین خاصه

نیز هوشیار باشد و در عین حفظ التزام دینی، به قشریت نیفتد و فرع را به

جاي اصل ننشاند و عرضی را از ذاتی تمیز بنهد و جاي دین ر ا در عصر

حاضر بداند و بفهمد و در مرز قشر و لب، مسئولانه حرکت کند و نسبت

(20).« عقل و شرع را مورد کاوش و سنجش جدي قرار داهد

2. درحالی که براي شریعت مدارن و عدالت محوران، در تقابل با استعمار و استبداد ،

هدف از آزادي خواهی در دو قرن اخیر، نفی ظلم و برقراري شریعت بود ه، براي

نوگرایان دینی، خود آزادي هدف بود؛ به عبارت دیگر آنان برخلاف دیگر علما، از

مدرنیته و ماهیت آن آگاهی هرچند نسبی براي برخی از آنان داشته اند که آگاهی

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

116

برخی از آنها چون سید جمال الدین اسدآبادي دقیق و مستند بوده است. براي نمونه

در انقلاب مشروطیت ایران اگر براي برخی علما دفاع از مشروطیت بیشتر تحت

تأثیر واقعیت ها و تحولات عینی یعنی عملکرد استبداد در سرکوب خواسته ها و

پیوند میان استبداد با بیگانگان بوده و یا اگر دفاع آنها از مشروطه براي دفع ظلم

بود،( 21 ) براي نوگرایان د ینی، دفاع از مشروطه به دلیل اعتقاد آنها ، به درستی

مشروطیت و برتري آن بر نظام استبدادي بوده است.( 22 ) درحالی که بیشتر علما به

نفی ظلم و محدود سازي قدرت از طریق شریعت می پرداختند، نوگرایان دینی به

نفی استبداد و نه ظلم و محدودیت آن از طریق نهادهاي مدرن پرداخته اند که خود

مستلزم آگاهی از انواع نظام هاي سیاسی و فلسفه سیاسی مدرن بوده و حکایت از

به کارگیري روش استدلالی براي نفی استبداد دارد.

3. درحالی که برخی علما قصد اسلامی کردن و یا اسلامی نشان دادن

جنبش هاي آزادي خواهی و استعمار ستیزي داشته اند، از جمله برخی عدالت مدار ان

که انقلاب مشروطۀ ایران را نشانۀ ظهور امام زمان(عج) دانسته و یا آن را برآمده از

دین می خواندند ،( 23 ) براي نوگرایان دینی رسالت اصلی ، تطبیق میان اسلام و

نوگرایی، اسلام و آزادي خواهی و یا نشان دادن نبود تعارض میان آنها بوده است.

4. تفاوت اساسی دیگر آنکه، درحالی که روش شریعت مداران و عدالت محوران

براي دفاع از دین و نفی یا نقد تجدد، صرفاً فقهی کلامی و اجتهادي بود ه، این

مسئله براي نوگرایان دینی، در کنار روش فقهی کلامی، استدلالی نیز( 24 ) بود . آنها

گرچه مانند دیگر علما از آیات و احادیث و روایات براي اثبات یا نفی مسائل و

پدیده ها استفاده می کردند اما تنها بدان ها محدود نبوده، بلکه از روش عقلی و

استدلالی نیز در خصوص حل مسئله بهره می گرفتند ؛ خردي که اولا حج یت و

اعتبار مدعایش قائم به خود عقل است، نه به چیزي بیرون از آن، و ثانیاً نقاد است و

( جرئت پرسشگري و نقد را به غایت واجد است.( 25

5. ویژگی بسیار مهمی که می توان براي جریان روشنفکر ي قائل بود، نقادي

است.( 26 ) از دید آنان، باید با معیارهاي عقلی به نقد سنت، سیاست، دین، فرهنگ و

همه عرصه هاي ذهنی و عینی جامعه پرداخت. آنان با قائل بودن به نسبیت حقیقت

و تساهل، عرصۀ نقد را پهنۀ گسترده اي می بینند که نمی توان براي آن محدودیتی

Archive of SID

www.SID.ir

117

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

قائل بود. آنچه نوگرایی دینی را با روشنفکري پیوند می دهد اعتقاد آن به نقادي

است( 27 ) اما آنچه آنها را از هم جدا می سازد، اعتقاد نوگرایان دینی به نقادي همراه

با ملاحظه ها و اعتقاد به مطلق بودن حقیقت است. آنها در چهارچوب هاي دینی، ب ه

نقد دینداري و نه دین می پردازند؛ درحالی که روشنفکري با اعتقاد به بنیادهاي

مدرنیته چون نسبی گرایی، عقل گرایی، اومانیسم و اصالت تجربه به نقد سنت، دین و

دینداري می پردازد. نوگرایی دینی هیچگاه با چنین بنیادهایی به نقد دین نپرداخته

بلکه با اعتقاد به حقیقت مطلق و اصالت دین و با تفکیک میان گوهر و پوس تۀ

شریعت، به نقد دینداري مبادرت می ورزد که این مسئله خود مواضع آنها را در قبال

تجدد آشکار می سازد. نوگرایان دینی برخلاف دیگر علما ، با جنبه هاي خرافی

اعتقادهاي دینی جامعه و بسیاري از عناصري که عقلاً با دین و نیاز هاي جدید

سازگاري ندارد، به چالش پرداخته اند که عدة زیادي از آنها همچون سید جمال و

شیخ هادي نجم آبادي به کفر و ارتداد و حتی بابیگري متهم شدند .( 28 ) در ادامه به

خواهیم پرداخت و « نوگرایی دینی » بررسی اندیشه هاي مهم ترین بنیان گذاران گفتمان

نسبت آنها را با دین، افکار و تحولات جدید بیان می کنیم.

همان گونه که اشاره شد، باید سید جمال الدین اسدآبادي را بنیان گذار گفتمان

نوگرایی دینی در جهان اسلام و ایران خواند. نخستین بار در سرزمین هاي اسلامی

حرکتی به رهبري او با هدف سازگاري میان اسلام و تجدد و به منظور رهایی از

عقب ماندگی و سلطه پذیري آغاز شد. اسدآبادي قبل از همه سعی داشت در افکار

جامعه به عنوان عامل عقب ماندگی، به پالایش دست زند:

عقیده خرافیه حجابی است کثیف، علی الدوام حائل می شود در میان »

صاحب آن عقیده و میانۀ حقیقت و واقع... بلکه سبب خواهد شد که جمیع

عمر خود را به اوهام و وحشت و دهشت و خوف و بیم بگذراند و از

حرکت طیور و جنبش بهام در لرزه افتد و از هبوب ریا ح و آواز رعد و

درخشیدن برقی مضطرب گردد و به واسطه تطیر ات و تشئمات از غالب

اسباب سعادت خود بازماند و هر حیله باز و مکار و دج الی را گردن

(29)«.... نهد

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

118

از نگاه سید جمال، اسلام امروزین پاسخگوي نیاز هاي جدید نیست بلکه مسلمانان

باید دست به نوسازي و اصلاح دینی بزنند و بی آنکه کاملاً رشتۀ ارتباط خود ر ا با

( گذشته قطع کنند، باید از نو در کل دستگاه مسلمانی بیندیشند.( 30

اسلام باید بر موجب حاجات و لوازم هر قرنی تبدیل یابد تا تطابق با ...»

(31)«.... آن احتیاجات کند و الا آن را ترس زوال است

او مدرنیته را نیز براي جوامع اسلامی به صورت اصلاح شده پیشنهاد می کند و اخذ

آن را به گونه اي غیر تقلیدي و از روي آگاهی لازم می داند:

هر ملتی که اخلاق و رفتار و تمدن ملت هاي دیگر را بدون توجه به »

خصوصیات قومی خود تقلید کند، طبعاً در میان وحدت آن ملت روزنه

(32)«... کوچکی و راهی براي دخول دشمنان به میان آنان باز می شود

از دید اسدآبادي، نخستین کار در این راه گشودن کتاب تاریخ زندگانی و حیات

بشري است:

از اوضاع و احوال ملت هاي گذشته و مراحل مختلف آن آگاه باش یم و از »

تحولات ادواري آن مطلع شویم چون بدین وسیله می توانیم به علل ترقی و

(33)«. پیشرفت ملل غربی پی ببریم

وي توجه به علوم جدید را از راه هاي مهم برون رفت از مشکلات می داند و با

اعتقاد به اینکه راه چارة خرابی ها و عقب ماندگی جوامع شرقی و مسلمانان منحصر

به علم است( 34 ) و اساساً ملت به علم زنده است،( 35 ) می نویسد:

جمیع این ترقیاتی که در اروپا به ظهور رسیده، همه نتیجه علم است و »

اطلاع که ملل اروپا به حسن مواظبت خودشان بدون اینکه متوقع و م نتظر

36 ) آنها که منع )«... یاري از دولت خودشان باشند، آن را به دست آوردند

علوم و معارف می کنند به زعم خود صیانت دیانت اسلام را می نمایند،

(37)«... درحالی که آنها فی الحقیقه دشمن دیانت اسلامیه هستند

اسدآبادي میان دین و دنیا تضادي نمی بیند بلکه معتقد است پیشرفت نیز می تواند

Archive of SID

www.SID.ir

119

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

منجر به قوت دین شود:

هر عالم پرهیزگاري اگر به اصل شریعت رجوع کند خواهد دانست که »

علوم و معارف معاشیه را به هیچ وجه مضاده و مغایرتی با دین نیست بلکه

اگر خوب غور شود، معلوم خواهد شد که این علوم معاشیه سبب قوت

دین است چون که قوت دین از متدینین است و قوت متدینین نتیجۀ غنا و

ثروت و جاه و شوکت است و این امور بدون این علوم معاشیه هرگز

(38)«... صورت وقوع نخواهد پذیرفت

در نهایت، او با معرفی استبداد به عنوان منشأ همه خرابی ها ،( 39 ) و مانع ترقی ،

علم آموزي و عامل ورود بیگانگان( 40 ) که در این راه به حکومت استبدادي ایران نیز

سخت حمله می برد، و براي رهایی از آن و استعمار، بهترین ملجأ و آرمان را اسلام

می داند( 41 ) که می توان از طریق موازین عقلی و تطبیق با مقتضیات جهان نو، بدان ها

( دست یافت.( 42

دین مطلقا مایۀ نیک بختی هاي انسان است. پس اگر بر اساس هاي محکم و »

پایه هاي متقن گذاشته شده باشد، البته آن دین به نهج اتم سبب سعادت

تامه و رفاهیت کامله خواهد شد و به طریق اولی موجب ترقیات صوریه و

معنویه شده، علم مدنیت را در میان پیروان خود خواهد برافروخت بلکه

(43)«. متدینین را به تمامی کمالات عقلیه و نفسیه فائز خواهد گردانید

از دیگر علماي برجستۀ هم عصر اسدآبادي که تلاش بسیاري براي هماهنگی میان

اسلام با تحولات جدید به عمل آورد، اما پیش از همه به اصلاح دینی براي

- دسترسی به ترقی و رفع عقب ماندگی توجه نمود، شیخ هادي نجم آبادي ( 1902

1834 ) است. وي عقل را مهم ترین پیامبر بشر براي تشخیص راه راست می خواند و

به مردم پند می داد که از خرافه، تقلید کورکورانه، عادات و رسوم منفی دوري

شیخ هادي » : جویند.( 44 ) یحیی دولت آبادي دربارة نجم آبادي چنین نوشته است

نجم آبادي از روحانیون معروف و از بیداران عصر حاضر است ... زبانش در بیان

حقایق احکام شرعی و نشر اخلاق نیکو آزاد و در تخطئه نمودن علنی ، از کار

روحانی نمایان و رفتار طمعکارانۀ آنها بی احتراز است.. و به همین سبب است که

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

120

بعضی از رؤساي روحانی یعنی کسانی که شیخ معظم رفتار آنها را تخطئه می نماید

45 ) شیخ هادي با انتقاد از ).« بر او حسد برده او را به کفر و زندقه نسبت می دهند

وضعیت نابسامان جامعه، بر عقب ماندگی مسلمانان افسوس می خورد و از مردم

می پرسد:

حال چه شد که کفار بر اهل اسلام در بلاد ایران تفوق و علو جستند و »

مردم ایران به تبعیت کفار بلکه سکناي در بلاد ایشان را مایل تر هستند؟

نیست مگر به جهت آنکه عدالت در بلاد ایشان بیشتر و خلق در حکومت

ایشان آسوده تر هستند و اموال و نفوس در تحت حکومت ایشان محفوظ تر

(46)«.... است

نجم آبادي که در نتیجۀ دیدگاه ها و مواضع اصلاح طلب ی دینی خود سخت مورد

حمله قرار می گرفت و حتی برخی چون سید صادق طباطبایی او را تکفیر نمودند،

به آن گروه از علماي دینی که در برابر منتقدان خود و دگراندیشان به ستیز ه جویی

برمی خیزند و در خرافه پرستی و گمراهی مردم نقش دارند، انتقاد شدید وارد می کند:

شخص بی دین تا به لباس اهل دین و زهد و تقوي درنیاید نمی تواند مردم »

را اغوا نماید و از حق برگرداند، پس شیاطین انسیه همین اشخاص هستند

که با خدا راهی ندارند و در لباس سالکین راه حقند و مردم ایشان را هادي

و مرشد می دانند نه از روي جهل و نادانی و ناشناسی بلکه از روي مسامحه

و بی مبالاتی، بلکه غالباً می فهمند و می دانند که این اشخاص هوا پرستند ،...

با وجود این به جهت اغراض نفسانیۀ خود متابعت و انقیاد می نمایند و

ایشان از اینان بهره می برند و اینان از ایشان ... اگر این گفتگو را در نزد

بعضی از عوام از اهل تدلیس و تلبیس بنمایی فریاد می کند که کافر شدي،

هر کس به کفش عالم بی احترامی نماید به خودش نموده و هر کس به عالم

بی احترامی نماید بی احترامی به منوب او نموده پس بی احترامی به خدا و

(47).« پیغمبر شده

نجم آبادي به عنوان یک مجتهد دینی در نگاه آسیب شناس انۀ خود، با انتقاد از

بی توجهی به ضرورت فهم استدلالی از اصل دین و تأکید بر ضرورت اعتقاد و

Archive of SID

www.SID.ir

121

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

ایمان به اصول دین بر پایۀ استقلال رأي و نه تقلید، فقدان حالت عملیه و خلقیه و

برخوردار نبودن از زبان استدلال را از اساسی ترین ضعف هاي موجود در حوزة

معرفت و ایمان دینی علما و روحانیان دانسته که ناتوانی در جلب و جذب مردم به

سوي علما و روحانیان از پیامدهاي آن ضعف ها به شمار می آید . از همین دیدگاه

اصل دین را پایه اش بر غیر تقلید و ادله وهمیه » : است که وي تأسف می خورد

نگذاشتیم. نه حالت عملیه و خلقیه داریم که مردم را مایل خود نماییم و نه زبان

48 ) بی گمان این شیوه از ).« استدلال که به تیغ زبان خلق را به سمت خود کشیم

نگرش اصلاحی نجم آبادي هرگاه در بستر و شرایط تاریخی خود نگریسته شود،

واقع بینی او را در درك برخی تغییرات و تحولات به وجود آمده، آگاهی وي به

ناکارآمدي آن بخش از تفکر سنتی در جامعه که قادر به درك روح تغییرات و

نیازهاي جدید زمانه نبود و دلبستگی اش را به ضرورت تجدید نظر نقادانه و

( اصلاحی در این زمینه نشان می دهد.( 49

در ادامه باید از مهم ترین نظریه پرداز حکومت مشروطه بر پایه آموزه هاي

اسلامی یعنی علامه محمدحسن نائینی سخن گفت که در کنار علماي نجف، از

بزرگ ترین حامیان انقلاب مشروطه در مقابل شریعت مدار ان و محافظه کار ان به

شمار رفته و راه خود را از دیگر علماي دینی نیز، از طریق قائل شدن استدلال هاي

کلامی فقهی و عقلی براي مشروطیت که ناشی از درك صحیح او از ماهیت

مشروطه و آگاهی از تحولات دنیاي جدید بوده است، جدا می سازد . کتاب تنبیه

الامۀ و تنزیه الملۀ او (آگاهی از ضروریات شریعت و زدودن بدعت و استبداد)، در

جواب دو دسته افراد نوشته شد: غربیانی که به گفته نائینی با تلاش توانستند جبران

عقب ماندگی کرده و امروزه بندگی و اسارت ملت اسلامی را از لوازم اسلامیت

پنداشته اند وازاین رو احکامش را با تمدن و عدالت و یا ضرورت عقل مستقل در

منافات می دانند؛( 50 ) و کسانی که به گفتۀ نائینی به عنوان دستۀ گرگانی آدم خوار،

براي ابقاي شجرة خبیثۀ ظلم و استبداد و اغتصاب رقاب و اموال مسلمانان وسیله و

دستاویزي بهتر از اسم حفظ دین نیافتند. او با محکوم کردن گروه شریعت مداران که

از دید وي با فراعنۀ ایران هم دست شده اند، معتقد است آنچه آنها کردند یادآور

شنائع عهد چنگیز و ضحاك است که باعث شد در جوامع مسیحیان عیب جو، چهرة

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

122

منفی اي از دین ارائه شود؛( 51 ) در نتیجه سکوت را در برابر چنین زندقه، الحاد و لعب

به دین جایز نشمرده و به نوشتن کتاب فوق مبادرت ورزید( 52 ) تا هم چهره اي مترقی

از اسلام در مقابل غربیان ارائه دهد، و هم با تفسیري نو از اسلام، و هماهنگی آن با

تحولات مدرن، راه ترقی کشور و کامیابی مشروطیت را فراهم آورد.

نائینی که از کتاب تأثیرگذار عبدالرحمن کواکبی طبایع الاستبداد که او نیز

از اندیشه گر ایتالیایی ویتوریو آلفیري متأثر بود، تأثیر پذیرفت،( 53 ) در مقدمه کتابش با

حقیقت استبداد، مشروطیت، قانون اساسی، مجلس شوري، حریت و » عنوان

به ضروري بودن سلطنت که منظور او همان حکومت است، می پردازد. او ،« مساوات

در فصل نخست کتاب، به هنگام بحث دربارة حقیقت سلطنت، از ضرورت

محدودیت استیلا سخن گفته است؛ محدودیتی که مورد رضایت همۀ شرایع و ادیان

است زیرا سلطنت از نوع امانت است و رعایت قواعد امانتداري، فرض است.( 54 ) در

فصل دوم و سوم کتاب نیز از ضرورت محدودیت قدرت در عصر غیبت سخن

گفته و مشروطیت را یکی از لوازم آن براي جلوگیري از ظلم و ستم حاکمان به

شمار می آورد. نائینی در فصل چهارم کتاب، به شبهات و اعتراض هاي مخالفان در

مورد مشروطیت پاسخ داده است. مفاهیم دوگانۀ آزادي و برابري، شالودة استدلال

نائینی را به طرفداري از مشروطیت تشکیل می دهد:

چون سرمایۀ سعادت و حیات ملی و محدودیت سلطنت و مسئو لیت »

مقولۀ آن و حفظ حقوق ملیه همه منتهی به این دو اصل است، لهذا

[مخالفان مشروطه] این دو موهبت عظماي الهیه عزاسمه را به چنین صور

(55)«... قبیحه در آورده اند

وي در مورد آزادي و اینکه مخالفان، آن را برگرفته از شیوة فرنگیان دانسته اند، گفته

است که اصولاً پیامبران خواسته اند مردمان را از قید فراعنه و بندگی دیگران آزاد

سازند. در پی آن نیز توضیح داده که منظور از آزادي، آزادي از دین نیست؛ بلکه

که » آزادي از استبداد است.( 56 ) نائینی دربارة دستور یا قانون و این اعتراض مخالفان

نیز پاسخ داده است که قانون اگر به « در کشور اسلام، تدوین قانون چه معنایی دارد

قصد تشریع نباشد و حالت نظامنامه داشته باشد، بدعت به شمار نمی آید و بر اساس

Archive of SID

www.SID.ir

123

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

محدود ساختن غصب غاصب را ،« مقدمۀ واجب، خود واجب است » این اصل که

مقدمۀ واجب، واجب » متوقف به تنظیم و عمل به قانون دانسته و آن را از نوع

سیاست از امور حسبیه » دانسته است.( 57 ) او در پاسخ به این گفتۀ مخالفان که ،« است

پذیرفته که سیاست از امور ،« است و دخالت در آن بر همه کس واجب نیست

نظر به شورویه بودن اصل سلطنت اسلامیه، چنانچه » حسبیه است، اما افزوده که

سابقاً مبین شد، عموم ملت از این حیث و هم از جهت مالیاتی که از براي اقامه

مصالح لازمه می دهند، حق مراقبت و نظارت دارند و از باب منع از تجاوزات در

( سیاست جزء امور و وظایف عمومی است.( 58 «... باب نهی از منکر

نائینی پس از پاسخگویی به ایرادهاي مخالفان، در فصل پنجم کتاب خود،

وظایف نمایندگان را برشمرده و بر اهمیت ضبط و تعدیل خراج و مالیات و

چگونگی استفاده از وجوه جمع آوري شده، به مثابه نخستین و اصل ی ترین وظیفۀ

نمایندگان تأکید کرده است. مالیۀ درست، به نظر او، متضمن نظامات اصولی در

زمینه هایی چون نیروهاي نظامی و انتظامی و مسائلی از این دست است . بحث در

( مورد قراردادها و وضع قوانین نیز از دیگر وظایف نمایندگان است.( 59

نائینی در بخش پایانی کتابش هفت عامل را برشمرده که اصل و منشأ استبداد

شناخته می شوند: نادانی و جهل مردمان، سوء برداشت از دین و تبدیل آن به شعبۀ

استبداد دینی، شاه پرستی، تفرقه میان مردم، به کارگیري رعب و وحشت و اسباب

خوف مردمان از سوي مستبدان و فراعنۀ هر عصر، استعباد زیردستان، طبیعی شدن

استبداد پذیري و روي آوردن به سیره و اخلاق زورگویانه یا استبداد طبقاتی، و

سرانجام کاربرد نیروي مالی و نظامی براي سرکوب ملت و در خاتمه دوم کتاب ،

نائینی با تأثیرپذیري از افکار اندیشمندان جدید و با روش استدلالی به ارائه راه حل

براي دفع استبداد می پردازد.

با وجود تفاوتی که وي میان دو شعبۀ استبداد سیاسی و استبداد دینی می گذارد،

راه حل هاي او براي هریک اغلب مشترك است. نائینی ریشه کن کردن استبداد دینی

را ناممکن نمی داند و معتقد است چون استبداد سیاسی را نیز نمی توان همواره

پوشانید و اتحاد و همکاري علماي دینیِ استبدادگر با استبداد « لباس مشروعیتش »

محسوب شود، بنابراین و با توجه « اعانت بر حفظ دین » سیاسی نمی تواند همواره

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

124

به پیدایش رشد تدریجی آگاهی عمومی در میان مردم می توان انتظار داشت که

سرانجام، هم استبداد دینی و هم استبداد سیاسی و هم اتحاد و همکاري میان آن دو

( در جامعه پایان یابد.( 60

از دیگر علماي عصر مشروطه که در دفاع از مشروطیت و منطق تحولات

جدید، رساله اي را با نام رساله انصافیه نگاشت، ملا عبدالرسول کاشانی بود که

می توان از وي به عنوان نمونۀ کامل اندیشمند نوگراي دینی یاد نمود. او که از نظر

روشنفکري حتی از نائینی صریح تر بود، چنان از اصلاح گري دینی سخن می گوید

که نشان دهندة آگاهی او از منطق دوران جدید و درك آگاهان ۀ وي از مشروطیت

است. پیشنهادها و نظراتی که وي در رساله اظهار می دارد، همگی براي انتظام امور

دنیایی بوده است؛ ازاین رو مشروطیت براي ملا عبدالرسول گا می هم در این

راستاست.

او در مورد آزادي که آن را تفاوت میان انسان و حیوان می داند ، معتقد است :

انسان باید آزاد باشد، تا آزاد نباشد، انسان نیست. آزادي انسان یعنی اینکه مختار »

نفس و مال و عیال و منزل و کسب و امور معاشیه خود باشد و همچنین در قلم و

پس از «... طبع و عقاید و تکلمات و حرکت و سکون و غیر ذلک، خود مختار باشد

تعریف آزادي، ملا عبدالرسول همچون متفکران غربی، میان آزادي و خودسري فرق

لابد قانونی لازم است براي » : می گذارد که مرز میان آن دو را قانون تعیین می کند

آزادي که منجر به تعدي و خودسري نشود تا در ضمن آزادي این شخص دیگران

61 ) این سخن )«. هم آزاد باشند و در ضمن آزادي دیگران این شخص هم آزاد باشد

ملا عبدالرسول یادآور گفتۀ جان استوارت میل در مورد آزادي است که حد آزادي

از دید وي تا جایی است که مانع آزادي دیگران نشود.

کاشانی پس از ذکر ضرورت آزادي و قانون، به مشروطیت پرداخته و آن را در

صاحب منصب آن هرچه بکنند کسی حق » مقابل دولت مطلقه قرار می دهد که

سؤال و جواب ندارد، درحالی که مشروطه دولتی است که صاحب منصب آن ملزم

باشند به اطاعت قانون و نشر عدل سلطنت پادشاه، وزارت وزرا، وکالت وکلا ،

دارالشوري، مجلس سنا، عدلیه، قاضی مح اکمات و سایر مناصب که همه داده

می شود اما مشروطاً. چون تمام از رعیتند، باید در نهایت عدل از روي قانون رفتار

Archive of SID

www.SID.ir

125

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

62 ) در این گفته او حق حاکمیت مردم، ).« کنند تا این منصب از آنها گرفته نشود

انتخابی بودن مناصب سیاسی و حق بازپس گیري آنها به رسمیت شناخته می شود که

همگی ریشه در چهرة نخست مدرنتیه دارد.

اول عمل دولت مشروطه از » : کاشانی سپس به بیان ارکان مشروطیت می پردازد

و غیر ذلک است « بلدي » و « ولایتی » و « دارالشوري » دید او، مسئله انتخاب وکلاي

که توسط آراي اشخاص صورت می پذیرد. از ارکان دیگر مشروطه این است که

باید دولت مشروطه داراي سه قوة مقننه (با دو مجلس نمایندگان و مجلس سنا که

از طرف مردم انتخاب می شوند)، مجریه و قضاییه باشد. سوم از اصول مشروطه از

آزادي » ، دید او، آزادي مجامع (احزاب و گرو هها) است. چهارم از اصول مشروطیت

است چون آزادي انتخاب، آزادي در قلم، طبع، صنعت، کسب و سایر لوازم « ملت

تعیش که هرچه بخواهند بنویسند و هرچه می خواهند طبع کنند و... او خرابی ایران

(63).« را همه ناشی از عدم آزادي می داند

او که از عملکرد محافظه کاران و شریعت مداران در اعدام مشروطه طلبانی چون

صور اسرافیل و میرزا ملک المتکلمین سخت متأثر شده بود، به عنوان پنجمین اصل،

شمشیر براي تصحیح عقاید نزد پیامبر (ص) نبود، » : در مورد تساهل معتقد است

64 ) کاشانی در ).« بلکه یا براي دفع دشمن بود یا براي جلب مردم تحت قانون صحیح

تساوي در محاکمات می داند میان شاه و گدا، » ادامه ششمین اصل مشروطیت را

است که با ذکر آیات « دفع ظلم » هفتمین اصل از نظر او .« عالم و جاهل، فقیر و غنی

و احادیث چنین حقی را براي مردم به رسمیت می شناسد .( 65 ) هشتمین اصل از

نفس و عرض و مال است . دیگر از اصول مشروطه، « امنیت » ، اصول مشروطیت

است که منظور اعلان و ثبت و ضبط مجازات و « تشهیر مفاوضات سیاست »

متجاوزین به حقوق اجتماعی براي عبرت گیري و کاهش جرم است از هر طبقه و

است . « شایسته سالاري » ، صنفی که باشد . دهمین اصل مشروطیت از نظر او

ثبت » دوازدهمین ؛« اخذ مالیات از مردم بر حسب ثروت آنهاست » ، یازدهمین اصل

سیزدهمین، تأسیس مکتب خانه به شیوة نوین است . او ؛« دخل وخرج مملکت است

در اینجا به بسیاري از علما انتقاد کرده و عدم ارتباط آنها و جامعۀ اسلامی با علوم

( جدید را از عوامل بدفهمی ها و عقب ماندگی ها می خواند.( 66

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

126

کاشانی به موانع استقرار مشروطیت ،« رساله انصافیه » در بخش دیگري از

می پردازد که نشان از مطالعه و تفکر عمیق و آگاهی نویسنده از تحولات و اندیشۀ

کسانی می داند « بی علمی » سیاسی جدید دارد. وي نخستین مانع تحقق مشروطه را

یعنی » ، است « تزاحم مشاغل » ، که عهده دار سیاست هستند. دوم از موانع مشروطه

یک نفر چند شغل داشته باشد، مثلا یک نفر هم مجتهد است، هم قاضی، هم وکیل،

هم محرر، هم کارگزار، هم دلال، هم طبیب، هم اهل خبرت، هم مباشر دیوان و غیر

عدم تبعیت » ، سیم از موانع «. ذلک، پانزده شغل می گیرد و همه را ناقص می گذارد

بعضی مشروطه خواه ان « تندروي » ، چهارم ؛« بعضی اولیاي امور است از قانون

فقر و وابستگی اقتصادي به خارج » ، بی خرد و روزنام هنویسان بی علم است؛ پنجم

« عدم ترس از خد ا » است؛ هفتم « عادت به ظلم » ، ششم از موانع مشروطیت ؛« است

( است.( 67 « یأس و ناامیدي » ، است و هشتم از موانع مشروطیت

سرانجام در جبهۀ نوگرایی دینی عصر مشروطیت، باید از حاج شیخ اسدالله

ممقانی یاد کرد که برخی او را بزرگ ترین و مهم ترین روحانی اصلاح طلب دینی

می خوانند.( 68 ) وي که نویسندة رسالۀ مسلک الامام فی سلامه الاسلام است، چهار

« عملکرد روحانیت » و « آداب و رسوم دینی » ،« نهادهاي دینی » ،« معرفت دینی » حوزة

را به نقد کشیده و با توجه به تحولات مشروطه، ریشه هاي عقب ماندگی مسلمانان را

معرفتی و ناشی از درك نادرست آنها به ویژه برخی علما از تحولات جدید و عدم

( هماهنگی با آن می داند.( 69

ممقانی مهم ترین ویژگی هاي لازم براي به کسب مرجعیت کلیه شئون از سوي

همۀ علوم عصریه و » و « باید به مقتضیات این عصر » : علما را چنین برشمرده است

تا بتوانند به رفعش قیام نمایند و داراي کلیۀ » عالم باشند « احتیاجات کنونی مردم

فنون و علوم عصریه باشند تا اینکه از روي استحقاق، مرجع کلیۀ شئون زندگی

همچنین دربارة انواع علوم و دانش هاي جدید مانند ریاضیات، شیمی، .« مردم بشوند

حکمت، مکانیک، تاریخ عمومی ملل، تاریخ سیاسی قدیم و جدید، حقوق عمومی و

خصوصی، حقوق اساسی، حقوق بین الملل، امور نظامی، علم اقتصاد و علم سیاست

با بهره گیري از شیوه هاي متداول آموزش و تحصیلات عالی در دانشگاه ها و مراکز

(70).« علمی اروپا آگاه باشند

Archive of SID

www.SID.ir

127

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

وي با انتقاد از شیوة آموزشی رایج و غالب در میان روحانیان معتقد است

ضعف و ناتوانی در آموزش صحیح و کارآمد اسلام، یکی از مهم ترین عواملی است

که به دور از دسترس قرار گرفتن مفاهیم اسلامی و دشواري فهم آن در میان مردم و

در نتیجه سستی ایمان آنها و گرایش گروهی از مردم به ویژه جوانان به سوي دیگر

مکاتب و عقاید انجامیده است.( 71 ) ممقانی در بخش دیگري از دیدگاه اصلاحی خود

از » دربارة تشکیلات حوزه هاي علمیۀ دینی تصریح کرده که بر علما لازم است تا

روي پروگرام درست، به تأسیس یک دارالفنون معظم اسلامی اقدام فرمایند و منقسم

که در آنها علوم مختلف « به چندین شعبه نمایند، مثل دارالفنون هاي بزرگ عالم

دینی با شیوه هاي جدید و کلیۀ علوم و دانش هاي جدید و زبان هاي مختلفی مانند

عربی، ترکی، فرانسوي، آلمانی و انگلیسی تدریس و تحصیل شود .( 72 ) و براي آن

هر سالی پس از » باید .« علماي اسلام از حیث موازنۀ عالم اسلام، منورالافکار باشند »

تکمیل تحصیلات علمی و دینی خود، جمعیتی به دارالفنون و مدرسه هاي بزرگ

اروپا اعزام فرمایند و از ترقیات محیرالعقول دول اروپایی آگاه شده و به چشم دیده

و شوکت آنان را مشاهده کرده آن وقت خواهند دانست که حفظ اسلام نه آن

(73).« جوري بوده که بعضی زعم کرده اند

ممقانی با تأکید بر عصري بودن فهم دین و ضرورت توجه علما به درك

تحولات و دگرگونی ها و نیز تفاوت نیازهاي مردم و جامعه در گذشته، امروز و

وضع احتیاجات امروز و فرداي ما غیر از دیروز است و به » : آینده چنین می نویسد

مقتضیات این عصر، مسلمانان ایرانی چیزي که در حالت کنونی از علما منتظر و

(74).« مترقب هستند غیر از آن است که پیش انتظار داشتند

همین اشخاص که قائل به قول مذکور [ ریاست مجتهدان بر امت و جامعۀ »

اسلامی در زمان غیبت امام معصوم (ع)] می شوند، اگر به علوم و

احتیاجات مسلمانان در امروز به مقتضاي عصر واقف نباشند، چطور

متصور است که شارع تجویز مداخلات آنها را بفرماید و چگونه می شود

که عالم به فروع مسائل عبادیه مثل طهارت و نماز و روزه باشد، او را

شارع، مرجع تعبدي یک جمعیت اسلامی فرماید، یا کسی که اقصی درجه

اطلاع علمی وي در عالم منحصر بر این علوم باشد که ببینیم ظواهر الفاظ

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

128

من باب ظن خاص حجت است یا ظن مطلق، شارع مقدس دین حنیف

اسلام، او را مرجع کلیۀ امور ملکیه و معاملاتیه و حربیه و عبادیه و سیاسیه

بفرماید... بداهت و عقل هر عاقلی حاکم است اشخاصی که در صورت

عدم اطلاع بر علوم لازمه، اداره یک قصبه را نمی توانند بکنند، کجا برسد

که ریاست ملکیه و ملیه و سیاسیه و حربیه یک مملکت اسلامی را اداره

(75)«. فرمایند

نتیجه گیري

پیشرفت غرب طی تحولات عظیم ذهنی و عینی، سبب فاصله و تمایزات عمده اي

میان کشورهاي جهان شد که به تدریج به سلطۀ آن بر کلیه جهان انجامید . استعمار

غربیان همراه با ورود افکار و مظاهر جدید، تمامی جهان را دچار تحولات و

چالش هاي بزرگ ساختاري کرد؛ به ویژه آنکه میان مدرنیته و تفکر رایج و غالب در

دیگر نقاط جهان از نظر ماهوي تفاوت هاي بنیادین وجود داشته است. شکل گیري

در قالب دینی ) ) « سنت » گفتمان تجدد در عرصه جهانی که سبب رستاخیز گفتمان

در عصر جدید به منظور پاسخگویی به پدیده ها و نیازهاي مدرن شد ،( 76 ) همراه با

عقب ماندگی شرق نسبت به غرب جدید، به تقابل هاي اساسی در همه ابعاد زندگی

در جوامع سنتی به ویژه اسلامی انجامید. در پاسخ به چالش هاي به وجود آمده و به

منظور رهایی از استعمار، استبداد و عقب ماندگی در دوران جدید، تلاش ها و

جنبش هاي اجتماعی متعددي شروع به بالیدن گرفت که در ایران، نقطه آغاز آن را

می توان از زمان عباس میرزا و پس از شکست از روسیه و اصلاحات صدراعظم هاي

اصلاح طلب ولی ناکام به ویژه نقطه اوج آن یعنی انقلاب مشروطه دانست.

درحالی که به منظور برون رفت از وضعیت موجود، تلاش عده اي تحت عنوان

روشنفکران صرف تطبیق با تحولات و اندیشه هاي جدید شد، این مسئله از سوي

گفتمان دینی از طریق بازگشت به خویشتن مذهبی ممکن بوده است. درون گفتمان

دینی نیز گرچه در اعتقاد و التزام به بنیادهاي شریعت اشتراك نظر وجود داشته ، اما

این گفتمان خود به خرُده گفتمان هاي بزرگ دیگري تقسیم می شد. در مقابل علمایی

که تنها راه جبران عقب ماندگی و رهایی از استعمار را شریعت می خواندند و تجدد

Archive of SID

www.SID.ir

129

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

را در ضدیت کامل با دین می دانستند، برخی دیگر نیز بوده اند که با وجود اعتقاد به

شریعت به عنوان راه حل مشکلات، تجدد را تنها بر اساس بنیادهاي مذهبی قابل

قبول می خواندند.

از میان گفتمان مدرن و دینی، جریان نوپایی شکل گرفت که پیش از آن هرگز

سابقه نداشته و زایش آن محصول چالش میان سنت و تجدد بوده است . جریان

اخیر که به نوگرایی دینی شهرت دارد، برخلاف سایر جریان ها ، با هدف تطبیق

عقلانی دین با مقتضیات جدید از یک سو و بومی سازي تجدد از سوي دیگر،

درصدد سازگاري میان شریعت و تجدد برآمد. این جریان با تمیز میان گوهر و

پوستۀ دین، آن بخش از دین را که جزء اصول اعتقادي و گوهر آن محسوب

می شود، غیر قابل تغییر خوانده ولی نسبت به آنچه مسائل ثانوي و تاریخی دین را

در بر می گیرد، نگاهی استدلالی، تفسیري و حتی نقادانه دارد . نوگرایان دینی به

منظور پاسخ به مسائل جدید و برو نرفت از بن بست عقب ماندگی و ستیز میان

سنت و تجدد، احکام دینی را به اولیه و ثانویه و قوانین را نی ز به شرعی و عرفی

تقسیم نموده، و تدوین احکام ثانویه و قوانین عرفی را تا جایی که با اساس دین در

تضاد نباشد، ممکن دانستند.( 77 ) این در حالی بود که با وجود ارائه تفسیري جدید و

منطبق گرانه از دین، در رابطه با تجدد نیز با پذیرش هر دو چهرة آن، بنیادهاي آن را

قابل تفسیر و تردید می دانستند. نوگرایان دینی با اعتقاد به ضرورت دموکراسی،

قانون گذاري، جامعه مدنی، توسعه، آموزش جدید و ... براي همه جوامع، اما

خرد گرایی، اومانیسم، نسبی گرایی، اصالت تجربه، دنیامحوري و سکولاریزم را که از

بنیادهاي مدرنیته محسوب م یشوند، در چهارچوب آموزه هاي دینی قابل پذیرش

نمی دانستند.

در این راستا، نوگرایان دینی برخلاف عدالت مداران درون گفتمان مذهبی، با

استفاده از روش استدلالی و نقادانه در کنار روش هاي فقهی و کلامی، نقدهاي

اساسی به مدرنیته که آن را داراي زمینه هاي غربی می خواندند و هم به تفاسیر

دینی غالب ابراز داشته اند. آنها به منظور جبران عقب ماندگی و رفع چالش میان

سنت و تجدد، از یک سو، مدرنیته را بر اصول اخلاقی و معنوي مبتنی نموده و

نقدهاي شدیدي به وجوه شی وارگی، مادي، استعماري و سرمایه داري آن وارد

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

130

نمودند و از سوي دیگر، با استفاده از روش استدلالی، برخی تفاسیر دینی را به

منظور تطبیق با تحولات جدید مورد نقد قرار داده اند. در نهایت آنکه نوگرایی دینی

در مقابل نوگرایانی که تنها راه برون رفت از بحران را در کنار نهادن سنت و پذیرش

تجدد می خواندند، و شریعت مدارانی که راه حل ممکن را تنها در اجراي شریعت و

نفی تجدد دانسته و در مقابل تحولات جدید ایستادگی می نمودند و آن را نشانۀ کفر

و الحاد می خواندند، خواهان مذهبی مدرن در پاسخگویی به نیازهاي جدید و

مدرنیت هاي بومی بوده اند که در ضدیت با اعتقادات دینی نباشد . جریان نوگرایی

دینی که از همان ابتداي شکل گیري، به عنوان رویکردي جدید منشأ تأثیر ات عمده

بوده، در دهه هاي پس از انقلاب مشروطه نیز در ایران و سایر کشورهاي اسلامی

گسترش زیادي نموده و در حوزه هاي ذهنی و عینی همواره تأثیرات بسیاري از خود

õ ( بر جاي گذارده است.( 78

Archive of SID

www.SID.ir

131

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

پ ی نوشت ها

1. Peter Osborne, Modernity: Transition from Past to the Present, (Oxford: Blackwell, 1997),

pp. 346-350.

،( 2. حسین بشیریه، درآمدي بر جامعه شناسی تجدد، (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1379

.21- صص 24

3. داریوش شایگان، افسون زدگی جدید، هویت چهل تکه و تفکر سیال، مترجم: فاطمه

. ولیانی، (تهران: نشر و پژوهش فرزان روز)، 1380

4. مهدي رهبري، مشروطه ناکام: تأملی بر رویارویی ایرانیان با چهره ژانوسی تجدد ،

. (تهران: انتشارات کویر، 1387 )، ص 213

در: انقلاب مشروطه، از سري مقالات دانشنامه ،« قانون اساسی » ، 5. سعید امیرارجمند

.99- ایرانیکا، (تهران: امیرکبیر، 1383 )، صص 113

،( 6. فریدون آدمیت، ایدئولوژي نهضت مشروطیت ایران، (تهران: انتشارات پیام، 1355

ص . 414

7. محمدعلی u1583 دطهرانی (کاتوزیان)، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ، (تهران : شرکت

.( سهامی انتشار، 1379

8. B. Bayer and J. Shotter (eds), Reconstructing the Psychological, Subject, (London: Sage,

1998).

9. E. Laclau, and C. Mouffe, Hegemony and Socialist Strategiest: Towards a Radical

Democratic Politics, (Verso: London, 1985).

10. Michel Focault, The Archaeology of Knowledge, Translated by A. M. Scheridan Smith,

(New York: Pantheon Books, 1972), p. 49 & 117.

11 . علی اصغر قره باغی، تبار شناسی پست مدرنیسم، (تهران: دفتر پژوهش هاي فرهنگی،

. 1380 )، ص 273

12. Norman Fairclough, Language and Power , (London and New York: Longman, 1991), pp.

43-47.

13. Ian Craib, Experiencing Identity, (London: Sage, 1998), pp. 4-5.

14 . هیوبرت دریفوس و پل رابینو، میشل فوکو، فراسوي ساخت گرایی و هرمنوتیک ،

.340- مترجم: حسین بشیریه، (تهران: نشر نی، 1376 )، صص 341

.( 15 . یواخیم واخ، جامعه شناسی دین، مترجم: جمشید آزادگان، (تهران: سمت، 1380

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

132

16 . ژان فرانسوا لیوتار، وضعیت پست مدرن: گزارشی درباره دانش، مترجم: حسینعلی

. نوذري، (تهران: گام نو، 1380 )، ص 24

17 . فرزین وحدت، رویارویی فکري ایران با مدرنیت، مترجم : مهدي حقیقت خواه،

.110- (تهران: ققنوس، 1382 )، صص 112

18 . نصر حامد ابوزید، نقد گفتمان دینی، مترجم: حسن یوسفی اشکوري و محمد

. جواهرکلام، (تهران: یادآوران، 1381 )، ص 28

19 . محمد محیط طباطبایی، نقش سید جمال الدین اسدآبادي در بیداري مشرق زمین ،

. (قم: دفتر سازمان تبلیغات، بی تا)، ص 252

20 . عبدالکریم سروش، رازدانی و روشنفکري و دین داري، (تهران : مؤسسه فرهنگی

.( صراط، 1379

21 . لطف الله آجودانی، علما و انقلاب مشروطیت ایران، (تهران: اختران، 1383 )، صص

.159-212

22 . عبدالهادي حائري، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق ،

.126- (تهران: امیرکبیر، 1364 )، صص 130

23 . غلامحسین زرگري نژاد، رسائل مشروطیت ( 18 رساله و لایحه دربارة مشروطیت)،

.275- (تهران: کویر، 1377 )، صص 292

24 . سنت عقل گرایی در ایران و جهان اسلام، ریشه در تفکر شیعه و فلاسفه اسلامی

چون فارابی، ابن سینا، ملاصدرا و... دارد که این بار در رویارویی با تحولات جدید و

مدرنیته، در میان نوگرایان دینی سرباز نمو د. این شیوه همواره مخالفان زیادي میان

مسلمانان داشته که تحت عنوان بدعت و کفر، به کارگیري روش هاي عقلی را نفی

می کردند. با این وجود به این نکتۀ مهم نیز باید توجه کرد که عقلانیت نزد نوگرایان دینی،

عقلانیت در چهارچوب دین است و نه خارج از آن، درحالی که عقلانیت مدرن،

ساختارشکنانه و بیرون از دین بوده و هی چگونه محدودیتی براي عقل قائل نیست.

25 . محمدرضا تاجیک، دین، دموکراسی و روشنفکري در ایران امروز، (تهران: مؤسسه

.116- تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1384 )، صص 117

26 . باتامور، تامس برتون، نخبگان و جامعه، مترجم: علیرضا طیب، (تهران : انتشارات

. دانشگاه تهران، 1371 )، ص 77

. راه نو، سال اول، شماره 9 ،« درباره روشنفکري دینی » ، 27 . احمد نراقی

28. Keddie. Nikki, Sayyid jamal ad-Din, al-Afghani, A Political Biography, Los Anjele: Univ

of California Press, 1972) ,p. 16-17.

29 . سید جمال الدین اسدآبادي، نیچریه یا مادیگري ، (قم : دفتر انتشارات اسلامی،

. بی تا)، ص 55

30 . محمد اقبال لاهوري، احیاي فکر دینی در اسلام ، مترجم : احمد آرام، (تهران :

.112- رسالت قلم، بی تا)، صص 113

31 . مرتضی مدرسی چهاردهی، سید جمال الدین و اندیشه هاي او ، (تهران : پرستو،

. 136 )، ص 151 0

Archive of SID

www.SID.ir

133

انقلاب مشروطه، تجدد و زایش نوگرایی دینی در ایران

32 . سید جمال الدین اسدآبادي، عروة الوثقی، مترجم: زین العابدین کاظمی خ لخالی،

.90- (تهران: حجر، بی تا)، صص 91

. 33 . همان، ص 229

34 . محمد محیط طباطبایی، نقش سید جمال الدین اسدآبادي در بیداري مشرق زمین ،

. (قم: دفتر سازمان تبلیغات، بی تا)، ص 252

35 . احمد موثقی، علل و عوامل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشه سید جمال

. اسدآبادي، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378 )، ص 147

. 36 . محیط طباطبایی، پیشین، ص 253

37 . سید جمال الدین اسدآبادي، مقالات جمالیه، به کوشش ابوالحسن جمالی، (تهران :

. طلوع آزادي، 1355 )، ص 95

. 38 . همان، ص 83

. 39 . همان، ص 259

40 . سید جمال الدین اسدآبادي، اسلام و علم، مترجم: سید هادي خسروشاهی، (تهران:

.71- محمدي علمیه، 1348 )، صص 73

41 . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، مترجم: کاظم فیروزمند، حسن

. شمس آوري و محسن مدیر شانه چی، (تهران: مرکز، 1377 )، ص 57

. 42 . حمید عنایت، شش گفتار درباره دین و جامعه، (تهران: موج، ب یتا)، ص 11

. 43 . اسدآبادي، نیچریه یا مادیگري، پیشین، ص 74

44 . حائري. عبدالهادي، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق ،

. (تهران: امیرکبیر، 1364 )، ص 92

، 45 . یحیی دولت آبادي، حیات یحیی ( 4 جلد )، (تهران : عطار و فردوسی، 1371

.123- پیشین، جلد 1)، صص 124

46 . شیخ هادي نجم آبادي، تحریر الغطاء، به کوشش مرتضی نجم آبادي، (تهران: بی تا)،

.125- صص 126

. 47 . همان، ص 88

.121- 48 . همان، صص 122

49 . لطف الله آجدانی، علما و انقلاب مشروطیت ایران ، (تهران : اختران ، 1383 )، ص

.196

50 . محمدحسین نائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله ، با مقدمه سید محمود طالقانی،

. (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1360 )، ص 3

. 51 . همان، ص 5

. 52 . همان، ص 6

.221- 53 . حائري، پیشین، صص 223

.42- 54 . نائینی، پیشین، صص 62

. 55 . همان، ص 37

.64- 56 . همان، صص 66

Archive of SID

www.SID.ir

زمستان 1388 ® شماره 1 ® سال پنجم ® پژوهشنامه علوم سیاسی

134

.73- 57 . همان، صص 86

.78- 58 . همان، صص 79

.90- 59 . همان، صص 104

.120- 60 . همان، صص 142

61 . ملا عبدالرسول کاشانی، رساله انصافیه (نگرشی بر اصول و موانع مشروطیت )،

.75- (کاشان: مرسل، 1378 )، صص 76

62 . زرگري نژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت ( 18 رساله و لایحه دربارة

.563- مشروطیت)، (تهران: کویر، 1377 )، صص 564

. 63 . کاشانی، پیشین، ص 93

64 . همان.

. 65 . زرگري نژاد، پیشین، ص 590

. 66 . کاشانی، پیشین، ص 106

.588- 67 . زرگري نژاد، پیشین، صص 601

. 68 . آجدانی، پیشین، ص 203

69 . حاج اسد الله ممقانی، مسلک الامام فی سلامه الاسلام، به کوشش صادق سجادي،

.23- (تهران: تاریخ ایران، 1363 )، صص 25

.25- 70 . ممقانی، پیشین، صص 27

. 71 . آجدانی، پیشین، ص 208

. 72 . ممقانی، پیشین، ص 41

. 73 . همان، پیشین، ص 58

. 74 . همان، پیشین، ص 28

. 75 . همان، پیشین، ص 36

76 . گفتمان سنت در فرایندي غیریت ساز و در تقابل با تجدد و رویارویی با مسائل و

پدیده هاي مدرن داراي چهارچوب هاي معنایی متمایزي در دوران معاصر شد.

77 . شریعت مداران در این بخش، همه احکام اخروي و دنیوي دین را قابل اجرا

دانسته و هرگونه تغییر در آن را بدعت می خوانند.

78 . در این باره می توان به نقش این جریان به ویژه دکتر علی شریعتی در بیداري

اسلامی و در مقابله با جریان هاي لیبرال، مارکسیستی و ملی گرا در دهه هاي 1340 و 1350

و در وقوع انقلاب اسلامی سال 1357 اشاره کرد.

Archive of SID

www.SID.ir

پوریا بصیری بازدید : 2232 جمعه 04 دی 1394 نظرات (0)

  

جنبش مشروطه تا رضاشاه

ایده مشروطه ای که بیشتر به ایده های مراکز فراماسونری مثل انجمن معارف˛ مرکز غیبی˛ جامع آدمیت و ... نزدیک بود شکل گرفت. شروع جنبش از ماجرای گران شدن قند از تهران آغاز شد. علاالدوله با الدوله با تائید عین الدوله (صدراعظم)هفده نفر بازرگان و دوسید را به جرم گران کردن قند به چوب بست که موجب اعتراض بازاریان و روحانیون به شکل سخنرانی ضد استبدادی˛ درخواست تاسیس عدالتخانه˛ درخواست برکناری عین الدوله و مسیونوزبلزیکی شد. پس از اعتصاب مردم در تهران و تحصن در مسجد حضرت عبدالعظیم مظفرالدین  شاه با دادن وعده های کذب قائله را خواباند ولی آنها را عملی نکرد و دوباره بعلت تهدید سید محمد طباطبایی و سید عبدا... بهبهانی مبنی بر ترک کشور و رفتن به عتبات عالیات و تحصن مردم در سفارت انگلیس و درخواستهای مجدد عین الدوله استعفا داد و میرزا نصرا...خان مشیرالدوله صدر اعظم شد. نهضت مشروطه در ابتدا به علت تاسیس عدالتخانه به نهضت عدالتخانه معروف بود ولی کم کم مسئله پارلمان و محدود کردن قدرت شاه مطرح شد و بالاخره در 1324 فرمان مشروطه امضا شد و مجلس نمایندگان افتتاح و قانون اساسی تصویب شد ولی با دو دیدگاه متفاوت که یکی نظر روحانیون و در افتتاح و قانون اساسی تصویب شد ولی با دو دیدگاه متفاوت که یکی نظر روحانیون و در راس آن شیخ فضل ا... نوری که می خواست قوانین بر پایه شریعت باشد و دیگر روشنفکران غربزده فراماسونری که قوانین غربی می خواستند. بدین ترتیب تفرقه بین دسته مبارزان آغاز شد که فراماسونها اکثریت بودند و توانستند به نفع خود قانون را که 51 ماده بود تدوین کنند و فقط با تلاش شیخ فضل ا...  نظارت فقها به عنوان اصل دوم متمم تصویب شد. در همان سال مظفرالدین شاه بدرود حیات گفت و محمدمیرزا به حکومت رسید.

ولی محمدعلی شاه که با مشروطه مخالف بود حکم سلطنت مشروطه و متتم قانون اساسی را با اعتراض مردم به ناچار امضا کرد ولی پس از آن دستور به توپ بستن مجلس را توسط کلنل لیاخوف روسی داد و چند نفر از مشروطه خواهان را به بند کشید و تعدادی را کشت و برخی دیگر را وادار به گریز کرد.

قرارداد 1907

این قرارداد در سن پطرزبورگ بسته شد و به موجب آن ایران به سه قسمت تقسیم می شد: بک منطقه بی طرف تحت نفوذ حکومت مرکزی و دو منطقه دیگر تحت نفوذ انگلیس و روسیه. این قرارداد حتی با اعتراض دولت ایران هم لغو نشد و اگر جنگ بین المللی 1914 و انقلاب کبیر روسیه رخ نداده بود شاید اسمی از ایران امروز در نقشه جهان دیده نمی شد.

فاتحان تهران

برای ریشه کن کردن دستگاه استبداد محمدعلی شاه دسته ای از مجاهدین به قصد تسخیر پایتخت خروج کردند. دسته ای از جوشقان و قم به سرداری حاجی علیقلی خان سردار اسد به سمت کاشان و دسته ای از بختیاری و اصفهان و فارس و دسته ای از مجاهدین گیلان که قزوین را تصرف کردند همگی به سمت تهران حمله و طول سه روز نیروی دولتی را شکست دادند و در 1327 محمد علی شاه را پس از 13 ماه سلطنت از تخت سلطنت به زیر کشیدند که وی به روس پناهنده شد. پس از فتح تهران سران مشروطه اجتماعی در بهارستان تشکیل دادند و چون احمدشاه پسر 13 ساله محمدعلی شاه به بلوغ نرسیده بود 23 نفر برای اداره مملکت برگزیده و عضدالملک نایب السلطنه شد. پس از آن دومین دور انتخابات مجلس انجام شد و بدین ترتیب منافع مشروطه خواهان و انگلیسی ها که همانا برداشتن روحانیت از سر راه خود که مانعی برایشان محسوب می شد تامین شد و شیخ فضل ا... نوری را اعدام کردند.

در سال 1322 احمدشاه رسما تاجگذاری کرد و انتخابات مجلس سوم برگزار شد.

قرارداد1919

این قرارداد با دادن رشوه هایی به برخی سران دولت ایران از جمله وثوق الدوله بسته شد که حوزه قدرت انگلیس را در ایران تثبیت می کرد و مفاد آن به شرح ذیل می باشد:

1-در دست گرفتن زمام امور مالیه و ارتش ایران بوسیله مستشاران انگلیس که از دولت ایران حقوق می گیرند.

2-منحل شدن قزاق و ژاندارمری و تشکیل ارتش متحدالشکل زیر نظر و فرماندهی افسران انگلیسی

3-تغییر تعرفه گمرکی در ظاهر به نفع ایران ولی در حقیقت به سود بریتانیا

4-همکاری بریتانیا با ایران در خصوص قراردادهای موجود بین دو کشور و ترمیم خسارات وارده در ایام جنگ

5-چشم پوشی بریتانیای کبیر از مطالبه هزینه نگهداری سپاه خود در ایران مشروط بر چشم پوشی ایران از مطالبه خسارت وارده از قشون بریتانیا

ولی پس از انتخابات مجلس چهارم این قرارداد رد شد و کابینه وثوق مستعفی و بار دیگر مشیرالدوله نخست وزیر شد. کودتای رضاخان مدیون ایجاد ناامنی و حس نارضایتی مردم به واسطه این قرارداد بود.

کودتای 1299 شمسی

برای رسیدن انگلیسی ها به منابع ایران و توسط خود آنها طرح ریزی شد و برای رسیدن به این هدف نیاز به دو مهره نظامی و سیاسی داشتند که اولی رضاخان و دومی سید ضیاالدین طباطبایی بود.

بدین ترتیب در اوایل اسفند 1299 قوای قزاق به فرماندهی رضاخان از قزوین به سوی تهران حرکت کرد و بدون هیچ مشکلی تهران را در سوم اسفند تصرف کرد و احمدشاه از ترس وی را به عنوان فرمانده کل قوا و سید ضیا را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد. در 1300 رضاخان سید ضیا را کنار گذاشت و خود وزارت جنگ را بر عهده گرفت و در 1302 به نخست وزیری منسوب شدو پس از آنکه احمدشاه به اروپا رفت با تصویب ماده ای در مجلس سلسله قاجار را منحل و پهلوی را به رسمیت شناخت و به پادشاهی ایران دست یافت.

خیابانی و میرزا کوچک خان جنگلی دو تن از مبارزان بودندکه به ترتیب در تبریز و تالش دست به مبارزه زدند.

خیابانی در تبریز به اصلاح نظام اداری پرداخت. وی با در دست گرفتن شهربانی سررشته امور را در تبریز در دست گرفت ولی نیروی قزاق در مقابل او بود که به دلیل سخنرانی که بر علیه آنان کرده بود قزاقها به پایگاه وی حمله کردند و پس از قتل و غارت در شهر وی را به ضرب گلوله کشتند.

میرزا کوچک خان جنگلی که دانش آموخته علوم دینی بود پس از مبارزه از راههای کوناگون سرانجام دست به مبارزه مسلحانه زد. وی کمیته اتحاد اسلام را تشکیل داد و همزمان با نارضایتی مردم شمال از این نابسامانی بهره گرفت و به جنگل رفت و به مدت 7 سال مبارزه کرد و تا حدی هم در این مبارزه موفق بود ولی سرانجام رضاخان و مخالفان میرزا بر علیه او بسیج شدند و او را از سه طرف مورد تهاجم قرار دادند و بدین ترتیب ریشه نهضت جنگل قطع شد.

رضاشاه

در 1304 تاجگذاری کرد و با تکیه بر سه رکن: ارتش جدید ˛ بوروکراسی دولتی و حمایت دربار به تثبیت قدرت خود پرداخت.

از ابتدای تاسیس مجلس تا 5 دوره ˛ برگزاری انتخابات با هر ترفندی که بود مردم توسط سیاستمداران به پای صندوقهای رای می آمدند ولی از مجلس ششم تا سیزدهم نتیجه انتخابات را شاه تعیین میکرد و مجلس دیگر نهادی بی محتوا بود و بصورت لفافی تزیینی برای پوشاندن صراحت حاکمیت نظامی در آمده بود.

اقداماتی که رضاشاه برای تضمین قدرت مطلق خود انجام داد عبارت بودند از:

تعطیل کردن روزنامه های مستقل˛ سلب مصونیت پارلمانی از نمایندگان˛ از بین بردن احزاب سیاسی˛ نامعتبر معرفی کردن بست نشینی در اماکن مقدس˛ ممنوعیت مراسم زنجیرزنی و قمه زنی در ماه محرم˛ ممنوعیت تظاهرات در عید قربان˛ بازکردن درهای مساجد بزرگ به روی گردشگران و متوقف کردن صدور روادید برای زیارت مکه و عتبات عالیات˛ ممنوع کردن اتحادیه های کارگری و وادار کردن مردم به پوشیدن لباس غربی وکلاه پهلوی

رضا شاه به تدریج حامیان غیر نظامی خود را از دست داد و نتوانست برای نهادهای خود پایگاه اجتماعی بدست آورد و بدون کمک یک حزب سیاسی حکومت کرد و سرانجام انگلیسی و روسها را بر آن داشت تا او را کم کم از صحنه خارج کنند.

استعفای رضاشاه

در جنگ جهانی دوم و پس از اتحاد انگلیس و شوروی به دلیل اینکه متفقین ایران را مناسب ترین راه کمک رسانی به شوروی تشخیص دادند نیروهای نظامی انگلیس و شوروی از مرزهای شمال و جنوب غربی به خاک ایران هجوم آورند و به بهانه خرابکاری آلمانها در ایران این کشور را به اشغال خود در آوردند که ارتش رضاشاه هم نتوانست مقاومتی کند بنابراین رضا شاه به نفع پسرش محمدرضا استعفا داد و عازم اصفهان شد. پس از استعفای وی مجلس شورای ملی تشکیل و محمدرضا را جانشین پدرش اعلام کرد.

محمدرضا به شدت وابسته به امریکا و انگلیس بود و آنها در نظام حکومتی دخالت می کردند بطوری که سرنوشت کشور در اختیار قدرتهای بیگانه قرار داشت و شاه نقش مجری را ایفا می کرد. نخست وزیران قدرت خود را ناشی از بیگانگان می دانستند و آنها را به جای شاه ارباب خود می دانستند.

ایدئولوژی محمدرضا عبارت بود از ناسیونالیسم ایرانی در کنار غرب گرایی مفرط و این همان موضوعی بود که پایه های مشروعیت فرهنگی و دینی نظام طاغوت را در ذهن روحانیون و مذهبی ها در هم کوبید.

به قول نویسندگان آمریکایی کتاب هزیمت "شاه مجذوب آیین های پیش از اسلام بود" همچنین هویدا که به اعتراف خود یک بی مذهب بود شاه را در ترویج افکار الحادی تشویق می کرد. فرح در این باره می گوید: هویدا به دلیل فهمیدن نقاط ضعف شاه بعد از جشنهای 2500 ساله به او پیشنهاد داد که رسمی بودن دین اسلام را در کشور لغو کند و اجازه گسترش فعالیت بهاییان را در کشور بدهد و شاه هم بدش نمی آمد که توصیه های او را به کار ببندد ولی از مردم و شورش آنها می ترسید ولی از هویدا خواست تا بصورت پنهانی وسیله رشد بهاییان را فراهم کند. باهری که فردی علاقمند به قمار˛  مقام و قدرت بود یک بهایی بود و اعتراض داشت که چرا بهاییان حق چاپ کتاب ندارند همچنین عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص شاه یک بهایی بود.

علاوه براین شاه از توهم یک قدرت روحانی قوی درون خویش برخوردار بود و اظهار می کرد که نیرویی که دیگران آن را نمی بینند مرا همراهی می کند ˛ من خدا را باور دارم ˛ به من الهاماتی می شود˛ من حضرت قایم را دیده ام و ... محمدرضا نیز مانند پدرش از دین زرتشت تمجید می کرد و علاقه به ترویج مذاهب دیگر در مقابل اسلام داشت به طوری که هدفش از برگزاری جشهای 2500 ساله دشمنی با اسلام و سعی در جایگزینی فرهنگ غرب به جای فرهنگ مذهبی بود.

دوران حکومت محمدرضا

1)      از سال 1320 تا 1332

آغاز این دوران به سلطنت رسیدن محمدرضا پهلوی می باشد. در این دوره شاه قدرت چندانی نداشته و با اعمال نفوذ قدرتهای اشغالگر مملکت اداره می شد و یا دوره ای نیز جریان ملی شدن صنعت نفت مملکت را تحت اداره خود داشتند. در عوض شاه مشغول تجهیز ارتش و گسترش ارتباط با امریکا و انگلیس بود. همچنین جریانات مختلفی از جمله ملی شدن صنعت نفت در میان مردم شکل گرفت که در این زمینه دو شخصیت مهم نقش اساسی داشتند.

1)      آیت ا... کاشانی:

ایشان از سال 1320 وارد صحنه سیاسی شدند و خط مشی عدم دخالت مستقیم در سیاست و نگهداری مردم در صحنه را داشتند و همواره انگلیس را مانع استقلال ایران می دانستند.

2)     دکتر مصدق

وی در انتخابات دوره های 14 و 15 و 16 موفق به ورود به مجلس شد. زمامداری او شامل دو دوره است:

دوره اول از 7/2/1330 تا 25/4/1331 که اختصاص به اخراج انگلیس از شرکت نقت ایران و انگلیس دارد. در این دوره ملی شدن صنعت نفت تصویب شد که پیروزی مهمی بود. اشرف در خاطراتش می نویسد که از نماینده رییس جمهور امریکا خواسته تا مصدق همان غولی که امریکایی از شیشه بیرون آوردند به درون شیشه باز گردانند و به بیان ماموریتش برای ارسال یک پاکت حاوی پیام به محمدرضا به مقصد ایران سفر کرده است می پردازد.

مصدق اشرف را اخراج کرد شاه هم در مقابل او را از نخست وزیری عزل کرد ولی مصدق نپذیرفت و خواهان فرماندهی کل قوا شد ولی شاه و مجلس مقاومت کردند و وی استعفا داد و قوام نخست وزیر شد.

دوره دوم از 25/4/31 تا 28/5/32 که در این دوران آیت ا... کاشانی مردم را دعوت به مقاومت می کرد و مردم در 30 تیر اعتراض کردن که کشتار توسط قوام صورت گرفت ولی مردم بر اوضاع مسلط شدند و قوام گریخت و مصدق به نخست وزیری برگشت و فرمانده کل قوا شد و به مدت 6 ماه هم از قدرت قانونگذاری بدون تصویب مجلس برخوردار شد. در این زمان مصدق از قوام حمایت کرد و افراد مشکوک و بدنام را منتصب کرد که سبب اعتراض آیت ا... کاشانی شد ولی مصدق ازوی درخواست عدم مداخله نمود. همچنین وی از مجلس درخواست تمدید مدت 6 ماه قانونگذاری به یک سال را نمود و به این ترتیب بر دامنه اختلافات افزود و سرانجام با توسط به رفراندوم انحلال مجلس را اعلام نمود.

کودتای 28 مردادبا مشارکت شرکت سابق نفت ایران و انگلیس  و همکاری وزارت خارجه انگلیس و امریکا و سازمان سیا طرح ریزی شد. روزولت بعنوان رییس بخش خاورمیانه ای سیا و شاپور ریپورتر از سوی دیگر ائتلافی برای سرنگونی دولت مصدق پدید آوردند. برادران رشیدیان منزل خود در شمال تهران را در اختیار روزولت قرار دادند و وی به طرح دسیسه علیه کابینه مصدق پرداخت. طبق برنامه قرار بود کودتا روز 25 مرداد ساعت 10 شب به فرماندهی سرهنگ نعمت ا... نصیری اجرا شود و سرلشگر زاهدی نخست وزیر شود. اما مصدق از جریان کودتا باخبر شد و بعلاوه حضور گسترده مردم در حمایت از مصدق و همچنین بعلت تاخیر در امضای حکم عزل مصدق و نصب زاهدی کودتا شکست خورد. ولی دکتر مصدق پس از این جریان اجازه نداد تا خبر کودتا از رادیو اعلام شود و علیرغم پشتیبانی مردم از ارتش خواست تا خیابانها را از تظاهرکنندگان پاک کند و حتی سعی در مبارزه با کودتاچیان نکرد و در نهایت مصدق دستگیر و زندانی و محاکمه شد.

دوره اول حکومت محمدرضا اوضاع اقتصادی ایران بسیار ویران کننده بود که دلیل آن حضور نیروهای متفقین در ایران و نیاز آنها به غذا و مواد خام بود. پس از خروج متفقین اوضاع کمی بهتر شد ولی تورم و کسری بودجه همچنان باقی بود و همین امر سبب حضور بیشتر امریکا به دلیل درخواست دولت از کمکهای خارجی  بود.

در 1335 امریکا به کمک شاه آمد و پیشنهاد تشکیل دو سازمان همانند سیا و اف بی آی را به شاه داد ولی شاه فقط با تشکیل یکی موافقت کرد و لایحه تشکیل ساواک را به مجلس داد و ساواک در 1336 به ریاست تیمور بختیاری شروع به کار کرد. ساواک یکی از کلیدی ترین علل سقوط نظام پهلوی محسوب می شود زیرا گزارشاتی غیر واقعی از اوضاع جامعه در اختیار حکومت می گذاشت.

2)از سال 1332 تا 1343

در این دوران همه جا نام شاه به چشم می خورد و دولت و نخست وزیران و مجلس نقش چندانی نداشتند. سیاست ایران در واقع بازتابی از وضع سیاسی آمریکا بود و از مقطعی هم روی کار آمدن دموکراتها را داشتیم و در واقع این دوران دوره آمریکاییزه شدن فضای سیاسی ایران بود.

لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در این دوره  به تصویب رسید که ما مور اجرای آن اسد ا... علم بود. به موجب این لایحه لفظ اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف می شد و مراسم تحلیف انتخاب شوندگان به جای قرآن با کتاب آسمانی انجام می شد. امام خمینی که منتظر فرصتی برای آغاز یک تحول بنیادین در نظام سیاسی بود از این نقطه مبارزه خود را آغاز کرد و برای اعترااض به تصویب این لایحه علمای طراز اول قم را دعوت و با آنان مشورت کرد و تصمیم گرفتند طی تلگرافی به شاه درخواست لغو لایحه را بنمایند و همچنین مردم را از طریق علمای تهران و شهرستان ها از این امر اگاه کنند و از این پس هم جلسات مشورت را ادامه دهند تا با وحدت نظر مبارزه ادامه پیدا کند . به دنبال بی اعتنایی شاه به تلگراف ها تهدید ها و سخنرانی ها و صدور اعلامیه های امام کار ساز شد و بالاخره لایحه پس از سه ماه لغو شد .

در این دوره همچنین شاه مامور اجرای انقلاب سفید از طرف آمریکا شده بود که به وسیله آن اهداف امریکا دنبال می شد و می توان از جمله این اهداف به نکات زیر اشاره کرد :

1-    فلج کردن قشر دهقان و کارگر که مهمترین خطر منافع امریکا بودنند به وسیله اصلاحات ارضی

2-    باز کردن راه نفوذ و دخالت مستقیم ستون پنجم و عوامل بیگانه به نام اقلیت های مذهبی و انجمن بانوان با طرح اصلاحات قانون انتخابات

3-    جلوگیری از نفوذ نیروهای انقلابی در بین روستاییان با فرستادن جاسوسان ساواک در قالب طرح سپاه دانش

4-    وانمود کردن احترام به مردم با طرح شعار های فریبنده و راه انداختن رفراندوم دروغین

اقدام به تصیب کاپیتولاسیون نیز در این دوره صورت گرفت که با مخالفت های امام مواجه شد.

3)از سال 1342 تا 1357

این دوره بیش تر بر ایجاد بسترهای انقلابی و افزایش نا رضایتی مردم و رهبری امام خمینی دلالت دارد. پس از درگیری ها و مسائلی که در مورد کاپیتولاسیون در دوره قبل پیش آمد بالاخره در این دوره شرایط احیای کاپیتولاسیون فراهم شد. کاپیتولاسیون عبارت است از پیمان هایی که حقوق قضاوت کنسولی و حقوق برون مرزی را به کشور دیگری در قلمرو حاکمیت ملی کشور میزبان اعطا می کند و ریشه در استعمار دارد.

یولارد به محمدعلی فروغی نخست وزیر وقت پیشنهاد استخدام مستشاران امریکایی را داد. امام با ایراد سخنرانی کوبنده ای موضع نهضت را در برابر استکبار غرب و شرق روشن کرد و رسوایی جدید رژیم را افشا کرد و به مردم فهماند که اگر یک خدمه امریکایی مرجع تقلید شما را وسط بازار ترور کند دادگاه ایران حق محاکمه ندارد ولی اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد باید بازخواست شود. با این افشاگریها بود که امام تبعید شد ولی لایحه کاپیتولاسیون همچنان به قوت خود باقی ماند و پس از انقلاب ملغی شد.

حزب رستاخیز در سال 53 تاسیس شد و امام عضویت در این حزب را تحریم کردند.

تبعید امام

امام ابتدا به ترکیه تبعید شدند. قوانین ترکیه اجازه پوشیدن لباس روحانیت به امام نمی داد و امام در شرایط سختی در طی 11ماه در ترکیه به سر بردند و کتاب تحریر الوسیله را نگارش نمودند. پس از 11 ماه اقامت در ترکیه شاه به راهنمایی جاسوسان اسرائیلی کشور عراق را برای ادامه تبعید امام انتخاب کرد تا جلوی سروصدا و اعتراض مردم را بگیرد و بدین ترتیب ایشان در نجف اشرف ساکن شدند و 13 سال در آنجا اقامت کردند و کتاب جهاد اکبر و  حکومت اسلامی را در نجف اشرف تالیف کردند. امام با فتوای تحریم استفاده از کالای اسرائیلی باعث شکست تجاری اسرائیل و لطمه وارد کردن به رابطه شاه با اسرائیل شدند.

هیئت موتلفه در این دوران حسنعلی منصور را که بانی اصلی تصویب کاپیتولاسیون بود ترود کردند.

قیام 19 دی 1356

با اهانتی که در یکی از روزنامه ها به امام خمینی شده بود جرقه ای در شهر مقدس قم زده شد قیامی خونین رقم زده شد. با این قیام آهنگ حرکت انقلاب با محتوای اسلامی شتاب گرفت و نقش امام به عنوان مهره اصلی مبارزه ظاهر شد.

فرار شاه

در سالهای آخر، محمدرضا با تعویض نخست وزیرانش سعی در آرام کردن مردم می کرد که موفق نمی شد. وی با اعتراض رو به افزایش مردم مواجه بود و به جای پاسخ به خواسته های مردم سعی در جلب بیشتر نظر امریکا می کرد من جمله روی کار آوردن آموزگار به جای دولت 13 ساله هویدا. روی کار آمدن آموزگار منجر به واقعه سینما رکس آبادان گردید . پس از آن نیز شریف امامی حادثه میدان ژاله را آفرید و در نهایت بختیار به نخست وزیری رسید با شرط اینکه شاه از کشور خارج شود که در نهایت شاه پذیرفت و به بهانه بیماری کشور را در ترک کرد.

امام آمد

روز 12 بهمن 1357 پس از 14 سال و چند ماه تبعید از فرانسه عازم ایران گردید و ملاقات با بختیار را نپذیرفت و از ارتش درخواست ملحق شدن به ملت را نمود.

پوریا بصیری بازدید : 115 جمعه 04 دی 1394 نظرات (0)

کودتای سبز

بررسی انقلاب رنگی در ایران سال 88

هدف اصلی طراحی این انقلاب ها مبارزه با رقبای امریکا یعنی چین و روسیه و همینطور انقلاب اسلامی ایران میباشد که در سال 1388 شاهد ان بودیم.

انقلاب های رنگی دارای ویژگی هایی مشترکی همچون غیر خشونت امیز بودن به جز قرقیزستان و ایران توام بودن با راهپیمایی خیابانی ماهیت ضد کمونیستی لیبرال خواهی دانشجویی مبتنی بر ان جی او بودن و همینطور مورد حمایت امریکا بودن است.

از زمان پیروزی انقلاب دو رویکرد از سوی ایالات متحده امریکا جهت مقابله با ایران صورت گرفته که شامل:

تغییر رفتار از طریق اعمال تحریم های اقتصادی و تغییر رژیم ایران می باشد.

روزنامه ها و سایت های تهاجمی علیه دولت نهم سرشار از این شواهد و قرائن است:

1-تشکیک در سلامت انتخابات و القای تقلب در ان

2-طرح نظارت بین المللی بر انتخابات

3-افزایش انتظارات و مطالبات عمومی

4-تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام

5-هجمه به گفتمان انقلاب

6-اعلام خطر و تهدید نمایی

7-توهین و تخریب دولت

8-به صحنه امدن مخالفین

حوادث تروریستی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری

حمله به پایگاههای بسیج ویران سازی مساجد و بانک ها و اماکن عمومی،ترور سرداران سپاه،دانشمندان هسته ای،دادستان خوی نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان...مهمترین حوادث ناگوار پس از فتنه بود.

دوام نداشتن جریان بعد از انتخابات 88

از انجا که فتنه 88 فاقد بنیاد مشروع و معقولی بود.

تناقضات کودتای سبز با خط امام (ره

الان فرض كنيد من هم خرد بشوم،ديگران هستند، همچو نيست كه ملت ايران حالا احتياج به خميني داشته باشند. احتياج به هيچ كس ندارد، خودش است، خودش الان ايستاده قائم است خودش بالنفسه، بي‌خود آنها خيال مي‌كنند كه اگر ما هم از بين برويم، بكشند يا منحط كنند، مساله خوابيده است و دوباره آنها بر مي‌گردند.

* خميني را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سرنيزه نمي‌شود اصلاحات كرد، با نوشتن خميني خائن به ديوارهاي تهران كه مملكت اصلاح نمي‌شود، ديديد غلط كرديد، ديديد اشتباه كرديد.
خاضع به احكام اسلام شويد، ما شما را پشتيباني مي‌كنيم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه ديگري دارند، اگر خيال ديگري در سر دارند، اگر مي‌خواهند آشوب كنند بسم ا... بفرمايند.

* اگر خميني را بكشند، چه خواهد شد، نه، اين حرف‌ها نيست در كار.همه شما بحمدا... هستيد و كشور خودتان را حفظ مي‌كنيد و مساله، مساله اسلام است

 

 

سازمان مجاهدین خلق ایران سازمان سیاسی اسلام‌گرا و چپ‌گرایی با ساختار شبه‌نظامی است.[۱] این سازمان در سال ۱۳۴۴ به رهبری محمد حنیف‌نژاد پایه‌گذاشته شد. سازمان مجاهدین پس از شکل‌گیری، به اقدام مسلحانه علیه دودمان پهلوی پرداخت. هرچند متحمّل ضربات سختی از سوی سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) شد و رهبران سازمان به حکم دادگاه نظامی وقت، به جرم «اقدام علیه امنیت کشور، اعمال تروریستی و ترور اتباع ایرانی و آمریکایی»، به اعدام محکوم و برخی نیز زندانی شدند.

پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، سازمان مجاهدین خلق به رهبری موسی خیابانی و مسعود رجوی موفق به یارگیری گسترده در بین قشرها مختلف جامعهٔ ایران شد، امّا بر سر جنگ قدرت با روحانیون وقت، از جمله روح‌الله خمینی، به اقدامات مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی روی آورد. پس از تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و عزل ابوالحسن بنی‌صدر این سازمان هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد. سازمان مجاهدین سپس زیر چتر حمایت صدام حسین، رئیس‌جمهور وقت عراق قرار گرفت و در حالی که آن کشور با ایران در حال جنگ بود، با انتقال گسترده هواداران و طرفدارانش به عراق و با همکاری و مساعدت ارتش عراق، اقدام به تشکیل بازویی نظامی به نام «ارتش آزادی‌بخش» کرد و در کنار ارتش عراق در جنگ علیه ایران مشارکت کرد.[۲] این نیروی نظامی در طول جنگ ایران و عراق، از سوی خاک عراق، بیش از یکصد عملیات نظامی علیه مواضع نیروهای ایرانی شکل داد.[۳]

در ادبیات حکومتی ایران از سازمان مجاهدین خلق با عناوینی چون «سازمان منافقین» یاد می‌شود. در دوران حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی از لقب «مارکسیست اسلامی» برای این سازمان استفاده می‌شده‌است.

بسیاری از اعضای جدا شده و همچنین محققین این سازمان را دارای ماهیت فرقه‌ای دانسته و از عنوان فرقه رجوی برای اشاره بدان استفاده می‌گردد.[۴]

 

 

کشف حجاب در ایران زمانی اتفاق افتاد که رضا شاه قانونی را در ۱۷ دی ۱۳۱۴ به تاریخ ایران تصویب کرد که بموجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری منع شدند.[۱]

نخستین نشانه‌های کشف حجاب را می‌توان در سخنرانی بدون روبنده طاهره قرةالعین و همچنین در دربار ناصرالدین شاه قاجار و در محافل روشنفکری یافت. همچنین فعالان جنبش زنان ایران در دوره مشروطه و ابتدای حکومت رضاشاه بحث‌هایی در نقد حجاب گشودند؛ ولی رسمیت پیدا کردن و اجباری شدن چند سالهٔ آن به دوره حکومت رضا شاه باز می‌گردد

طاهره قرةالعین در سال ۱۲۶۴ هجری قمری در واقعه بدشت سخنرانی کرد و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضران را شگفت‌زده کرد. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام کرد.[۲][۳]

در دربار قاجار، مسافرت‌های شاه به اروپا و مشاهداتش از وضعیت پوشش زنان اروپایی در دربار تأثیر به سزایی داشت. به تدریج موضوع «کشف حجاب» در قالب تجدد خواهی به محافل روشنفکری و اشعار شعرا نفوذ کرد و درمطبوعات منعکس شد.[۴]

مجمع کشف حجاب

روزنامه دیلی تلگراف در تاریخ ۳ ژوئن ۱۹۲۷ میلادی (۱۲ خرداد ماه ۱۳۰۶خورشیدی) در ذیل خبری با عنوان «بانوان عصر جدید ایران؛ مبارزه برای آزادی» نوشت:

تهران، سه‌شنبه - مبارزه‌ای که بانوان متجدد و روشنفکر ایران برای آزادی نسوان شروع کرده‌اند ممکن است دامنه آن به کشمکش و تصادم میان اولیای امور و رهبران این نهضت کشیده شود. به درخواست مکرر نمایندگان علماء و بنا به قولی، روی خواهش شوهران غیور و حسود، شب گذشته، قوای انتظامی به باشگاهی که زنان بی‌حجاب با لباس‌های شبانه آخرین مد پاریس، با مردها اجتماع کرده، حمله بردند.

مدیر باشگاه که علاقه زیادی به آزادی زنان و شرکت آنها در مسائل اجتماعی دارد، بازداشت و زندانی شد و هنوز معلوم نیست چه جرمی علیه او اعلام خواهد شد. زن‌ها اجتماعاتی تشکیل داده، علیه نادانی و عقب‌افتادگی خود به اولیای امور اعتراضات شدیدی نموده‌اند. این بانوان متجدد، مدعی هستند که یکی از عوامل مهم نهضت زنان ایران، همان نفرت و دوری از همسری با دخترانی است که آنها را به چشم ندیده و نشناخته و از این رو جوانان ایرانی، برای ازدواج با دختران اروپایی بیشتر اظهار تمایل می‌نمایند.[۵]

زنان متجددی که در خبر فوق از آنان یاد شده، مربوط به اعضای انجمنی بودند، که با عنوان مجمع کشف حجاب از سوی میرزا ابوالقاسم آزاد، تشکیل شده بود...[۶]

ابوالقاسم خان آزاد مراغه‌ای به همیاری همسرش شهناز رشدیه (دختر میرزا حسن رشدیه) در امرداد ماه ۱۲۹۹ خورشیدی نشریه‌ای به نام «نامه بانوان» منتشر کرد. این نشریه در زمانی منتشر شد که آزادمراغه‌ای از مدتی قبل انجمنی مخفی تحت عنوان «مجمع کشف حجاب» تأسیس کرده بود و جلسات این انجمن با حضور زنان و مردان در منزل وی و دیگر اعضاء انجمن تشکیل می‌شد. در این جلسات افرادی چون یحیی دولت‌آبادی شرکت می‌کردند و به بحث و گفت وگو می‌پرداختند. این مجمع پس از مدتی فعالیت از سوی شهربانی منحل و آزاد نیز دستگیر و مدتی محبوس شد؛ فعالیتهای او برای کشف حجاب چهار بار او را راهی زندان و تبعید کرد...[۷][۸]

مجمع کشف حجاب

روزنامه دیلی تلگراف در تاریخ ۳ ژوئن ۱۹۲۷ میلادی (۱۲ خرداد ماه ۱۳۰۶خورشیدی) در ذیل خبری با عنوان «بانوان عصر جدید ایران؛ مبارزه برای آزادی» نوشت:

تهران، سه‌شنبه - مبارزه‌ای که بانوان متجدد و روشنفکر ایران برای آزادی نسوان شروع کرده‌اند ممکن است دامنه آن به کشمکش و تصادم میان اولیای امور و رهبران این نهضت کشیده شود. به درخواست مکرر نمایندگان علماء و بنا به قولی، روی خواهش شوهران غیور و حسود، شب گذشته، قوای انتظامی به باشگاهی که زنان بی‌حجاب با لباس‌های شبانه آخرین مد پاریس، با مردها اجتماع کرده، حمله بردند.

مدیر باشگاه که علاقه زیادی به آزادی زنان و شرکت آنها در مسائل اجتماعی دارد، بازداشت و زندانی شد و هنوز معلوم نیست چه جرمی علیه او اعلام خواهد شد. زن‌ها اجتماعاتی تشکیل داده، علیه نادانی و عقب‌افتادگی خود به اولیای امور اعتراضات شدیدی نموده‌اند. این بانوان متجدد، مدعی هستند که یکی از عوامل مهم نهضت زنان ایران، همان نفرت و دوری از همسری با دخترانی است که آنها را به چشم ندیده و نشناخته و از این رو جوانان ایرانی، برای ازدواج با دختران اروپایی بیشتر اظهار تمایل می‌نمایند.[۵]

زنان متجددی که در خبر فوق از آنان یاد شده، مربوط به اعضای انجمنی بودند، که با عنوان مجمع کشف حجاب از سوی میرزا ابوالقاسم آزاد، تشکیل شده بود...[۶]

ابوالقاسم خان آزاد مراغه‌ای به همیاری همسرش شهناز رشدیه (دختر میرزا حسن رشدیه) در امرداد ماه ۱۲۹۹ خورشیدی نشریه‌ای به نام «نامه بانوان» منتشر کرد. این نشریه در زمانی منتشر شد که آزادمراغه‌ای از مدتی قبل انجمنی مخفی تحت عنوان «مجمع کشف حجاب» تأسیس کرده بود و جلسات این انجمن با حضور زنان و مردان در منزل وی و دیگر اعضاء انجمن تشکیل می‌شد. در این جلسات افرادی چون یحیی دولت‌آبادی شرکت می‌کردند و به بحث و گفت وگو می‌پرداختند. این مجمع پس از مدتی فعالیت از سوی شهربانی منحل و آزاد نیز دستگیر و مدتی محبوس شد؛ فعالیتهای او برای کشف حجاب چهار بار او را راهی زندان و تبعید کرد...[۷][۸]

رضاشاه

از اواسط دهه ۱۳۰۰ انتقاد به حجاب دست‌کم در تهران آسان‌تر شده بود. گروه‌های فعال جنبش زنان ایران از حجاب انتقاد می‌کردند، برای مثال نشریه عالم نسوان در سال ۱۳۱۰ بحثی دربارهٔ حجاب باز کرد و فراخوانی برای این بحث چاپ نمود. پاسخ‌های موافق و مخالف داده می‌شد. در مجموع، زنان از بی‌حجابی بسیار دفاع کردند و انحطاط احلاقی جامعه را از سرکوب زنان توسط مردان می‌دانستند.[۹]هدی شعراوی نیز در همین دوره، در سال ۱۳۰۲ در مصر حجاب اسلامی‌اش را به نشانه حمایت از جنبش فمینیستی با اهدافی گسترده‌تر، در دریای مدیترانه انداخت.[۱۰]

در دوره رضاشاه به تدریج لباس‌های اروپایی زنان با کنسرت‌های بی‌حجاب قمرالملوک وزیری در باشگاه ایران به بنیان‌گذاری تیمورتاش وزیر دربار بانفوذ و نوگرای رضاشاه، به میان مردم آمد.[۱]

رضا شاه قانون کشف حجاب را یکباره صادر نکرد.[۱۱]

قانون کشف حجاب

بازدید رضاشاه و محمدرضا پهلوی (ولیعهد) از صف دانش آموزان در استان مازندران

نخستین شایعات پیرامون قانون جدید، هنگامی پخش شد که رضاشاه تحت تأثیر اصلاحات دموکراتیک در افغانستان قرار گرفته بود و امان‌الله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکه افغانستان در سال ۱۳۰۸ به ایران آمدند. ملکه افغانستان بی‌حجاب بود و جنجالی در میان روحانیون ایران برانگیخت. آنان از رضاشاه خواستند ملکه افغانستان را در ایران مجبور به داشتن حجاب کند که رضاشاه نپذیرفت. در همین زمان شایعاتی دربارهٔ تصویب قانون منع حجاب پخش شد.[۱۲]

رضا شاه پس از تنها سفر خارجی‌اش به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳، تحت تأثیر اقدامات غرب‌گرایانه آتاتورک قرار گرفت. در این دوره نیز شایعاتی دربارهٔ ممنوعیت حجاب در مدرسه‌های دخترانه پخش شد، ولی قانونی در این راستا تصویب نشد.[۱۲]

رضا شاه ترجیح می‌داد که مردم لباس متحدالشکل بپوشند، مردان کلاه پهلوی به سر گذارند و نسبت به تقیدات دینی در زمینه حجاب سستی نشان دهند. رضا شاه که شدیداً تحت تأثیر بی‌حجابی زنان ترکیه قرار گرفته بود، این مسئله را پس از یک سال از گذشت سفر به ترکیه در آذر ۱۳۱۴ به محمود جم «رئیس‌الوزرا» چنین بازگو کرد:

نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشته‌است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک می‌کنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده‌است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد.[۱۳]

جشن کشف حجاب در قم

از این رو بخشنامهٔ کشف حجاب جهت تصویب رضاشاه در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۱۴ از طرف رئیس‌الوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز دی‌ماه فرمان اجرای غیررسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. رضا شاه در ۱۷ دی سال ۱۳۱۴ طی جشن فارغ‌التحصیلی دختران بی‌حجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً بر کشف حجاب تأکید کرد.

کشف حجاب در ترکیه اختیاری بود و علاوه بر آن آتاتورک فعالیت‌های برنامه‌ریزی شده و تبلیغات محتاطانه‌ای برای تشویق زنان به برداشتن حجاب اجرا می‌کرد. مثلاً می‌گفت:

خودتان را به جهان نشان دهید و رودررو به جهان بنگرید.

اما رضاشاه این کار را با زور انجام داد و به طور ناگهانی حق انتخاب را از زنان گرفت و هیچ روند جامعه‌پسندی برای این کار طی نشد. بخشی از زنان که مسن‌تر و سنتی بودند و احساس برهنگی می‌کردند عملاً در خانه محبوس شدند.[۱۲]

در سال ۱۳۲۰ که رضاشاه ایران را ترک کرد اجرای قانون کشف حجاب سریعاً فراموش شد. وزارت فرهنگ حکم داد از ورود زنان بی‌حجاب به دانشگاه جلوگیری شود و معلمان زن مدرسه‌ها و استادان زن دانشگاه‌ها مجبور شدند با حجاب به کلاس درس بروند. در تهران و سایر شهرها دختران دانش‌آموز و زنان به خاطر نداشتن حجاب مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.[

 

 

 

پوریا بصیری بازدید : 167 جمعه 04 دی 1394 نظرات (0)

 

مقدمه

خداوند متعال در قرآن کریم بارها و بارها بر پیروزی نهایی مستضعفان و محرومان و سیادت و بزرگی ایشان بر پهنه ی گیتی و شکست قدرتهای ظالم و مستبد تأکید نموده است ، از جمله دراین آیه فرموده است«و نرید ان نمنَ علی الذین استضعفوا و نجعلهم ایمه و نجعلهم الوارثین»که بر رهایی ملت های مظلوم از چنگال ظالمین و مستکبرین تأکید می نماید. پس به جاست ملت های اسلامی با امید به تحقق این وعده قطعی الهی بر ضد حکومت های فاسد و مستبد قیام کنند و حقوق پایمال شده ی خود را از آنها مطالبه نمایند. در این راستا ملت ایران به رهبری توانمند امام خمینی (ره) توانست تأثیرگذارترین قیام اسلامی و معنوی یک ملت مبارز و عدالت خواه را بر ضد استبداد و استعمار، درعرصه ی جهانی رقم بزند. و با به پیروزی رسیدن نه تنها کار را تمام شده دانست بلکه خود را درآغاز راه که همانا، بیداری کل ملت های جهان برای رهایی از یوغ استعمارگران و دیکتاتوری های حاکمه بر آنها دید. و برای نیل به این هدف تمام تلاش خود را صرف نمود و سیاست صدور انقلاب را به عنوان یک راهبرد همیشگی برای انتقال ارزشهای دینی و اسلامی و اخلاقی، سیاسی وفرهنگی به سایر ملت های مظلوم مد نظر قرار داد.

تعریف انقلاب

 انقلاب، از نظر لغوی به معنای حالی به حالی شدن، دگرگون شدن، برگشتن، تحول وتقلب و تبدل، تغییر کامل و مشخص در چیزی و یک چرخش دورانی است. این، واژه اساساٌ از اصطلاحات اختر شناسی بوده که برحرکت دورانی و منظم و قانونمند ستارگان دلالت می کرد و تا قرن هفدهم، در همین چارچوب به کار میرفت .صرف نظر از تحولات و چالشهای مفهومی، امروز واژه ی انقلاب توسعه معنایی پیدا کرده و در زمینه های گوناگون فردی واجتماعی به معنای مطلق تحول و دگرگونی به کار می رود و مقصودی را افاده می کند که کاملاٌ متفاوت از ریشه اخترشناسی آن است. درجامعه شناسی، انقلاب به معنای یک تغییر ریشه ای و بنیانی و عمیق در جامعه و ساختهای اجتماعی به صورت ناگهانی و همراه با نارضایتی از وضع موجود است.

شهید مطهری انقلاب را«وضعیرا با اراده خود خراب کردن، برای رسیدن به وضع بهتر» و یا « واژگون کردن وضع حاکم برای برقراری نظمی متعالی تر» تعریف می کند. در عین حال تأکید می کند که انقلابها خصلت صرفا اجتماعی ندارند، بلکه ریشه در سرشت انسانها دارند.

انقلاب اسلامی ایران

انقلاب اسلامی ایران  تنها نمونه تاریخی قیام یک پارچه توده های مسلمان علیه نظام فاسد حاکم است که بر اساس ایده آل ها و آرمانهای مکتب دینی بوده ، به گونه ای که در نهایت در مسیر تحقق نظام اجتماعی اسـلام ،  به تشکیل« حکومت اسلامی» دست یافته است . در واقع تنها نمونه منحصر به فرد در تاریخ اسلام و جهان که از این حدیث، نه در سده های معاصر و اخیر یا پیشین نمیتوان برای آن فرد مشابه دیگری در نظـر گرفت. .

شهید مطهری معتقد است : انقلاب روحی مقدمه انقلاب اجتماعی است به نظر وی ابتدا انقلاب روحی  در مردم ایران صورت گرفت و بعد انقلاب اجتماعی به وقوع پیوست به تعبیر دیگر انقلاب ایران با پیروی از آیه( ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم )دست به قیام بر علیه ظلم و جوردر زد لذا امکان ندارد مردم یک جامعه قیام کنند و نظام اجتماعی حاکم را دگرگون سازند بدون اینکه در درون خودشان انقلابی صورت گرفته باشد .با این توصیفات رمز پیروزی انقلاب اسلامی را میتواندر سه ویژگی شاخص آن  دانست که عبارتند از :

1-ماهیت مکتبی و اسلامی

مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی ، ماهیت مذهبی آن است . به تعبیر شهید مطهری ، چنین انقلابی هیچ ربطی به سیری و گرسنگی و یا ارتباطی با آزادی سیاسی و دموکراسی و یا فقدان آن ندارد و مردم در عین رفاه اقتصادی و داشتن آزادی سیاسی ، فقط به دلیل عدم استقرار کامل مکتب مورد اعتقاد خود بر می خیزند و انقلاب می کنند .

2- کیفیت رهبری

امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی , یک انسان ایده آل با همه صفات و ویژگیهای حسنه بود و ترکیبی از تواناییهای خدادادی روحی, سیاسی، فکری، اخلاقی و عملی ، این شخصیت استثنایی را در موقعیتی قرار داده بود که با نفوذ و قدرت فوق العاده اش، نقش عظیمی در تحولات انقلابی بر عهده گیرد و ظرف چند دقیقه میلیونها انسان را به خیابانها بکشاند.به بیان شهید مطهری باید گفت: ندای امام از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ از ژرفای روح این ملت برخاست ؛ مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد( صلی الله علیه و آله ) و علی( علیه السلام )، زهرا (سلام الله علیها)، حسن (علیه السلام ) ، حسین (علیه السلام )، زینب (سلام الله علیها)سلمان ، ابوذر ،... و صدها هزار شخصیت دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند؛ علی (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) را در چهره او مشاهده کردند . او را آیینه تمام نمای فرهنگ و هویت اسلامی خود که تحقیر شده بود، دیدند .مردم در امام ذوب شدند، و امام در برابر این لبیک بزرگ تاریخ چه کرد ؟ او به این ملـت گمنام شخصیت داد .به عبارت دقیق تر امام خمینی مصداق عینی این آیه شریفه است که(ان تنصرواالله ینصرکم و یثبت اقدامکم)

امام خمینی معنای قدرت را نه تنها در جهان اسلام، بلكه در سراسر دنیا تغییر داد، قدرتی كه قبل از او متكی بر منافع مادی بود، پس از پیروزی انقلاب تبدیل به احترام به عقاید، پرورش افكار و اطلاع‌رسانی شد.

نگاهی به سرگذشت رهبران انقلاب‌های جهان نشان می‌دهد که هیچ‌یک از آنها به اندازه امام خمینی توان برقراری ارتباط صمیمی و مردمی با طبقات مختلف اجتماعی را نداشتند. امام بیش از هر رهبر دیگری موفق شد، پیام اسلام را به زبان ساده به مسلمانان برساند و این یكی از اسرار بزرگ پیروزی انقلاب اسلامی است.

همچنین ساده زیستی و دوری از تجملات موجب شد تا مردم او را بیش از هرکس دیگری برای رهبری اصلح بدانند. زندگی امام چه در دوران طلبگی و چه در زمان مرجعیت و چه در زمان به دست گرفتن رهبری مردم همراه با ساده زیستی بود و تمام هم و غم ایشان نجات امت اسلامی از گمراهی و عقب‌ماندگی مادی و معنوی بود، همانطور که این دغدغه خاطر وی در قبال همه ملت‌ها بود. ارسال پیام به گورباچوف و پاپ بیانگر این دغدغه بود که از راه هدایت و سعادت ابدی به سمت سعادت دنیا منحرف شده بودند.

امام خمینی(ره) را باید تنها اندیشمندی دانست طی چند قرن گذشته، هم به نظریه‌پردازی انقلاب پرداخت و هم خود آن را به اجرا گذاشت و در تاریخ کمتر می‌بینیم رهبرانی که هم بنویسند چرا باید انقلاب کرد و هم به میدان آیند و انقلابی که از آن سخن گفته‌اند را خلق کنند. به همین دلیل باید گفت ارتباط علم و عمل، از دلایل موفقیت امام در برپایی انقلاب اسلامی بود.

یكی از مهمترین تأثیرات امام خمینی و انقلاب اسلامی بهره‌گیری از دین در جهت ایجاد تحول مطلوب اجتماعی بود،‌ ایشان با تکیه بر دین مفهوم قدرت را تغییر دادند تا مسلمانان دریابند، قدرت واقعی همان قدرت الهی است و به کمک چنین قدرتی می‌توان به حقوق خویش دست یافت.

البته در کنار رهبری امام خمینی (ره) باید از پیشتازی روحانیت در انقلاب به عنوان یک عنصر اصلی و اساسی یاد کرد.

3- گستردگی انقلاب:

انقلاب ایران هم از حیث آرمانها و اهداف و هم به لحاظ شرکت آحاد مردم گسترده بود. آرمان انقلاب علیه تمام نظامهای استعماری ، طبقاتی ، استبداد داخلی ، جدایی دین از سیاست ، فرهنگ و ایدیولوژیهای غربی بود . واز نظر مشارکت مردمی ، وحدت و همدلی چنان فراگیر بود که سه مرکز عمده و متمایز هدایت مبارزه ، یعنی مسجد ، حوزه علمیه و دانشگاه ضمن آگاهی بخشی به مردم ، هدف واحدی را مدَ نظر داشتند و در یک ایتلاف استراتژیک حول محور واحد یک پیام و یک رسالت را به مردم دادند و همین همدلی اقشار مردم و مراکز آگاهی بخشی سدی در برابر انحرافات و خدشه های دشمن بود. این سه ویژگی مهمترین شاخصه های انقلاب اسلامی است که به نوعی در بردارنده تمام ویژگیهای دیگر از قبیل؛ مردمی بودن، معنویت، ایثار و فداکاری ، وحدت و یکپارچگی است.با توجه به ویژگیهای ارزنده انقلاب اسلامی میتوان دریافت که جهانی بودن انقلاب در حقیقت تعبیر دیگری از خصیصه عمومی بودن و خاتمیت اسلام است . همین دو ویژگی مهم میتواند بهترین دلیل برای ایده صدور انقلاب باشد .

نمونه هایی از تاثیرات انقلاب اسلامی

 آگاهی سیاسی: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تشکل‌های مردمی متعددی به طور خودجوش شكل گرفت و ارتباط این تشكل‌ها با دیگر نقاط جهان برقرار شد كه البته خشم بسیاری از محافل غربی از جمله آمریكا را برانگیخت، مردم ایران بدون توجه به این واکنش‌ها، صدور بیداری اسلامی را ادامه دادند تا به برکت الگوی ارائه شده از سوی انقلاب اسلامی زمینه حضور سیاسی و اجتماعی مردم دیگر كشورها در این دو عرصه فراهم شود.

حجاب اسلامی: تصویری که انقلاب اسلامی از زن ارائه کرد، دو تأثیر مهم برجای گذاشته است. اول آنكه زن مسلمان، موجودی خانه‌نشین و منفعل نیست. برخلاف تصور غرب که تصور می‌کردند، زن ایرانی فعالیت اجتماعی نداشته و تنها به خانه‌داری مشغول است. دوم اینكه نگرش‌ به زنان مسلمان تغییر کرد.

 وحدت دین و دولت: درحال حاضر جریان‌های اسلامگرا در میان مهمترین گروه‌های سیاسی جهان قرار دارند و بر این باورند، دین و سیاست با یكدیگر ارتباط داشته و تفكیك ناپذیرند. این باور متأثر از انقلاب اسلامی و نظریه جهانگرایی آن یعنی تلفیق دین و سیاست است.

یكی از مهمترین تأثیرات امام خمینی و انقلاب اسلامی بهره‌گیری از دین در جهت ایجاد تحول مطلوب اجتماعی بود،‌ ایشان با تکیه بر دین مفهوم قدرت را تغییر دادند تا مسلمانان دریابند، قدرت واقعی همان قدرت الهی است و به کمک چنین قدرتی می‌توان به حقوق خویش دست یافت

امام خمینی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این نظریه را به عنوان عالی‌ترین و وسیع‌ترین مظهر پیوند دین و دولت مطرح کرد و بر این عقیده بود كه اراده مستضعفان، سرانجام به رهبری جهان توسط آنان منجر می‌شود.

پیوند خوردن مذهب و سیاست اسلامی ناشی از انقلاب اسلامی، آمریکا را بر آن داشت که اسلامگرایی را از عوامل نابودی جهان دانسته و انقلاب اسلامی را خطر عمده‌ای برای منافع خود تلقی، در نتیجه تلاش كند از دشمنان جنبش‌های اسلامی- سیاسی حمایت کند.

 مبارزه با استكبار:یكی از تحولات پس از انقلاب اسلامی، انتخاب اسلام به عنوان راهی برای مبارزه با استبداد و استکبار بود. تبدیل قضیه فلسطین از یک مسأله ناسیونالیستی و کمونیستی به یک قضیه اسلامی، یکی از برجسته‌ترین ارزش‌هایی است که از انقلاب اسلامی گرفته شد. بنابراین قضیه و مقاومت فلسطینی برای خارج شدن از بن‌بست مبارزه بی‌سرانجام خود اسلام را تنها ابزار کارآمد یافت.

 انتفاضه و وابسته نبودن آن به گروه‌های داخلی و کشورهای خارجی، تبدیل مساجد و گسترش تعداد آن به دلیل تقویت روحیه جهاد اسلامی، ثبات و وحدت بین مبارزان، توسعه حضور مردم در نمازهای جمعه و جماعات، انتشار نشریه‌های انقلابی همه از نشانه‌های رویکرد جنبش فلسطین به اسلام و بکارگیری شیوه‌های اسلامی انقلاب اسلامی ایران در مبارزه علیه رژیم صهیونیستی است.

انقلاب اسلامی به صورت‌های مختلف ساختارهای پذیرفته شده جهان را شكست و به جای آن، ساختارهای ارزشی جدیدی را جایگزین ساخت. به عنوان نمونه در اندیشه مدرنیته برای انتقال جامعه سنتی به مدرن، نیاز به یک الگوی جهانی توسعه است، الگویی برگرفته از غرب پیشرفته باشد. اما انقلاب اسلامی با زیر سوال بردن مبانی توسعه غرب و نفی دنیاگرایی افراطی تاکید کرد، در توسعه اجتماعی نیازی به توسل به الگوهای غربی نیست.

ازسوی دیگر انقلاب اسلامی با طرد نظریه توسعه و زندگی بدون معنویت، فضای ارزشی تازه‌ای را به روی جهانیان گشود که در آن هم به نیازهای مادی و هم به نیازهای معنوی پاسخ داده می‌شود.

مردمی بودن :یکی از ویژگی‌های انقلاب اسلامی ایران، مردمی بودن آن است و این بدین معناست که اسلام توانایی بسیج توده‌های مردم را دارد. طی سه دهه‌ای که از انقلاب اسلامی می‌گذرد، نمونه‌های فراوانی از رویکرد مردم در حرکت‌های سیاسی دیده شده که از جمله آنها می‌توان به انتخاب شعارهای مردم اشاره کرد كه «الله اكبر و لا اله لا الله» مهمترین این شعارهاست.

 نكته دیگر اینكه انقلاب اسلامی به جهانیان آموخت، مشروعیت نظام سیاسی باید بر آرای واقعی مردم استوار باشد و به همین دلیل بود که اصل خود را بر همه‌پرسی گذاشت، و این كار نه فقط عملی شجاعانه که اندیشه‌ای فراتر از دموکراسی غربی است.

الگوی جهانی:انقلاب اسلامی در صدد تاسیس نظمی جهانی برپایه دین است و برای تحقق این هدف، دو استراتژی را در پیش گرفته است. نخست، پیروی از از یک برنامه کوتاه مدت با هدف مقابله با جهانی‌سازی در مفهوم غربی آن و تلاش برای جلوگیری از برقراری نظامی جهانی مبتنی برآموزه‌ها و ارزش‌های غربی و دوم، اجرای برنامه‌ای دراز مدت به منظور تضعیف جهانی‌شدن غربی با ارائه تصویری از نظام مطلوب و آرمانی اسلامی و برانگیختن اشتیاق جهانیان به این حکومت.

 

نظام جهانی از دیدگاه انقلاب اسلامی

این نظام، همان نظام امامت و امت است كه به زعامت امام معصوم تشکیل شده و امام با بهره‌گیری از علم لدنی، عصمت و امدادهای الهی، نظام عادلانه‌ای را پایه‌ریزی می‌کند و تمام ملت‌ها، دولت‌ها و سرزمین‌ها را تحت عنوان امت واحد به سوی کمال انسانی و اسلامی سوق می‌دهد.

رهبری و امامت در نظام جهانی اسلام، از سه ویژگی رهبری مرکز عقیده، معنویت و سیاست است؛ رهبری، منتخب پیامبر و یا منتخب مستقیم و غیرمستقیم امام معصوم است و به دست گرفتن حکومت، با پذیرش مردم ارتباط پیدا می‌کند،‌ برخوردار است.

ازسوی دیگر انقلاب اسلامی با طرد نظریه توسعه و زندگی بدون معنویت، فضای ارزشی تازه‌ای را به روی جهانیان گشود که در آن هم به نیازهای مادی و هم به نیازهای معنوی پاسخ داده می‌شود

جامعه جهانی در نظام جهانی مبتنی بر اسلام دارای استقلال كامل و برآورنده نیازهای بنیادین و اساسی فطری و روحی انسان است. در این نظام از تعلقات ملی، رهبری‌های چندگانه و مزورانه، قانونهای خطاپذیر بشری و حاکمیت شیطان که ریشه منازعات، مشاجرات و مجادلات جهان است، خبری نیست.

انسان‌ها در جامعه جهانی اسلامی، اعمال حاکمیت و قانون خدا بر روی زمین را به رهبر الهی می‌سپارند. در حقیقت، حاکمیت الهی به صورت اراده امام تجلی یافته و مرزهای اعتباری و قراردادی موجود در دنیا را زایل می‌كند.

به همین دلیل نتایجی که از رابطه و تعامل انقلاب اسلامی با بیداری اسلامی حاصل می‌شود، بسیار و متعدد است:

- بیداری اسلامی اگرچه قدمتی طولانی دارد، اما انقلاب اسلامی در گسترش و تعمیق آن نقش تعیین کننده داشته است.

- اثرگذاری انقلاب اسلامی بر بیداری اسلامی از جهات مختلف تأیید می‌شود، به عنوان مثال از سخنان امام(ره) و نیز مواضع مقام معظم رهبری و همچنین از رشد تحولات اسلامی در دهههای اخیر می‌توان تأثیر انقلاب ایران بر جنبش بیداری اسلامی را مشاهده كرد.

 - انقلاب اسلامی ایران، اندیشه تلاش برای تحقق برابری و عدالت اجتماعی را در بین مردم جهان تقویت کرد و واکنش مسلمانان در برابر غرب و غرب زدگی را افزایش داد.

امروزه تردیدی نیست که مقاومت دولت و ملت ونزوئلا در مقابل آمریکا، متأثر از انقلاب اسلامی است. کاسترو با حمایت‌های جمهوری اسلامی به رویارویی انقلاب و کشورش با آمریکا ادامه می‌دهد. حزب الله لبنان با درس‌گیری از استقلال‌طلبی انقلاب مردم ایران می‌کوشد، استقلال لنبان را در مقابل رژیم صهیونیستی حفظ کند.

دستیابی ایران به استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی به الگویی برای كشورهای دیگر از جمله کشورهای خاورمیانه تبدیل شده و آنان در جنگ با متجاوزین به کشورشان، با همان شعار (مرگ بر آمریکا)، شیوه (بسیج مردمی)، سلاح (سبک و متعارف) و سمبل (توکل بر خدا) خواهان انقلاب اسلامی هستند و همین‌هاست که استکبار را بسیار نگران كرده است.

مفهوم صدور انقلاب

پدیده ی صدور انقلاب یکی از پیامد های هر انقلاب بزرگ تاریخ معاصر بوده است که می توان گفت: هر ملتی برای حفظ و گسترش آرمانهای انقلابی خود اقدام به صدور ارزش ها و آرمان های انقلابی خود می کند. درمورد جمهوری اسلامی ایران می توان گفت ایده ی صدور انقلاب از دو انگیزه ی مهم ناشی شد؛ یکی انگیزه ی تبلیغ دینی بود که از اعتقاد به جهانشمول بودن دین اسلام و احساس وظیفه برای ترویج آن به سراسر جهان نشأت می گرفت و دیگری از حقارت ها و سرکوب هایی ناشی می شد که تمام تاریخ معاصر ایران را از خود آکنده کرده بود. بنابراین با پیروزی انقلاب اسلامی و توجه امام خمینی (ره) به ایده ی صدور انقلاب،  به سرعت این ایده از مرحله ی فکر به یک سیاست مهم و کاربردی  و در نهایت به یک راهبرد همیشگی در جمهوری اسلامی تبدیل شد.

ازجمله دلايل ظهور پديده ي صدور انقلاب در انقلاب هاي جهانشمول، اين است که تحولات سياسي در کشورها، به نسبتي مي تواند کشورهاي همسايه را نيزتحت تأثير قرار دهد. بر اين اساس، شعارهاي انقلابي يک ملت برخاسته و خواستاردگرگوني، تأثير مستقيمي بر نحوه ي زندگي و نيز حکومت کشورهاي همسايه مي گذارد و بهدنبال بروز چنين پديده اي، عده اي به مخالفت با انقلاب در کشور مادر، بر مي خيزند ودرصدد بر مي آيند تا با سرکوب آن و شعارهايش ، مانع نفوذ افکار و انديشه هاي آن درکشور متبوع خود شوند. کشورهاي انقلابي نيز براي حفظ دستاوردهاي انقلاب خود، متقابلابه اقدام مي پردازند و به اتخاذ روش هاي گوناگوني براي صدورانقلاب مبادرت می ورزند.

مفهوم بیداری اسلامی

معنای بیداری اسلامی  این است که ملت های مسلمان ، به این باور مهم برسند که تنها اســـلام و ارزشهای والای آن می تواند آنها را از یوغ استعمار و استبداد برهاند و هویت از دست رفته ی آنها را باز گرداند. از این روی انقلاب اسلامی ایران به دلیل دارا بودن شاخص های دینی و مکتبی بـهعنــوان الگويي براي تلاش هاي ايدئولوژيک در ميان ساير ملل اسلامي مورد ملاحظه قرارگرفت و موجب شد تحولي عميق در راهبرد يا شيوه ي عمل و چگونگي تعيين اهداف آنها صورتبگيرد. حرکت اسلامــي در ايران، زمينه ي اين ذهنيت را فراهم آورد که هنوز توان تصورآرماني فراتر از آنچه در گذشته ساير حرکت ها در پيش گرفته بودند و امکان دگرگوني وبازگشت به آنچه «دوران طلايي اسلام» گفته مي شود، وجود دارد و شايد اعتقاد به همينتوانمندي بود که روحيه ي ديگر جنبش هاي اسلامي متأثر از انقلاب اسلامي را فزونيبخشيد.بیداری اسلامی فرآیندی است که در طول سالیان متمادی به نتیجهرسیده استو خود همین امرتأکیدی بر اهمیت شناخت هر چه بیشتر آن و حفظ و حراست از آن می باشد.

راهبرد صدور انقلاب

صدور انقلاب تلاشی است که یک نظام انقلابی برای گسترش ایده وآرمان انقلابی خود به دیگرکشورها صورت می دهد و این موضوع زمانی مطرح میشود که آرمان انقلابی تازگی داشته باشد . در این راستا جمهوری اسلامی ایران نیز تلاش کرده است تا انقلاب اسلامی را به عنوان نمونه ای ازحرکت شجاعانه در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی به دیگر ملت های مسلمان و غیر مسلمان معرفی کند تا آنان نیز از حقوق و شیوه دستیابی به حقوق خود آگاه گردند.بحث صدور انقلاب از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه سیاستمداران و انقلابیون ایرانی و غیر ایرانی قرار داشت .

اهمیت اصل صدور انقلاب به حدی  بوده است که به  این نکته در اصل 154 قانون اساسی نیز تصریح شده است :"جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می شناسد .

نکته مهم دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که سیاست صدور انقلاب بهترین و قویترین عامل در جهت تداوم و بقای انقلاب اسلامی است ؛ زیرا با گسترش آرمانهای انقلاب و استقبال جهانیان از آن پایه های انقلاب هم در داخل کشور و هم در خارج از مرزهای جمهوری اسلامیتقویت می گردد.

دیدگاه امام خمینی درباره صدور انقلاب

«ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می کنیم چرا که انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست، ما هستیم»«که ما سوار طیاره شویم و بریزیم به ممالک دیگر یک همچو چیزی نه ما گفتیم نه ما می توانیم اما آن که ما می توانیم این است که بوسیله دستگاههایی که داریم به وسیله همین صدا وسیما به وسیله مطبوعات.... اسلام را همانطور که هست معرفی کنیم.»

رویکرد امام خمینی (ره) نسبت به مسأله صدور انقلاب شامل «ابزار» و «آرمان» و حاکی ازعنصر  « تدریج» بود. منظور امام از این پدیده به عنوان ابزاری برای دفاع از جمهوری اسلامی بود ، در حالی که آرمان جمهوری اسلامی که تحقق الگوی نظم جهانی «عدل اسلامی» است هیچ گاه به بوته ی فراموشی سپرده نشود . منظور ایشان از «تدریج»، صدور آرام آرام و کم کم انقلاب بود به طوری که «عمل »سبب «معرفی» اسلام در همه جا خواهد شدبنابراین میتوان گفت نحوه ی عملکرد جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در خارج آن می تواند یکی از مهمترین عرصه های نمایش انقلاب و معرفی آن باشد.

موانع صدور انقلاب

صدور انقلاب در دوره سی ساله انقلاب اسلامی با افت و خیزهای فراوانی روبرو بوده است که دلیل آن را میتوان در موانع داخلی و خارجی فراروی صدور انقلاب دانست .

الف. مهمترینموانع داخلی :

ا- آشفتگی اوضاع داخلی: این عامل بخصوص در اوایل انقلاب که هنوز در ایران شرایط انقلابی حاکم بود وجود داشت که هنوز نهادهای قانونی شکل نگرفته بود. 

2- جنگ تحمیلی: این عامل را میتوان هم به عنوان عامل خارجی مورد بررسی قرار داد، هم به عنوان عاملی داخلی بررسی کرد.

البته در حال حاضر مهمترین مانع داخلی صدور انقلاب، اختلافات داخلی است که به راحتی می تواند خوراک رسانه های غربی را برای زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی فراهم سازد.به عنوان مثال، در فتنه ای که همزمان با انتخابات اخیر ریاست جمهوری به وقوع پیوست اگر کیاست و درایت مقام معظم رهبری آتش این فتنه را خاموش نمی ساخت، دشمن با تبلیغات گسترده می توانست اذهان بسیاری از افراد ساده لوح و سر سپرده را به سوی خود متمایل سازد، و از این عامل به عنوان امتیازی برای نمایش چهره ای ضعیف از انقلاب اسلامی استفاده نماید.

ب. موانع خارجی صدور انقلاب: 

1-تبلیغاتوهابیت

مهمترین ایدوئولوژی رقیب جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی وهابیت، بوده است که مهمترین مبلغ و مرکز اصلی آن عربستان می باشد. رقابت عربستان همچنین با توجه به تعصبات عربی نیز تقویت و تشدید هم میشود . عربستان با توجه به داشتن منابع غنی نفتی و درآمد های سرشاری که از طریق حرمین شریفین بدست می آورد دست به تبلیغات وسیعی علیه شیعه زده است و با ایجاد مدارس، حمایت از مطبوعات، ایجاد و حمایت از احزاب، ایجاد مراکز فرهنگی و توزیع کمک های مالی در مناطق محروم وتلاش در جذب آنها به فرقه وهابیت و همجنین ایجاد تصویر منفی از شیعیان بخصوص ایرانیان نموده است.واز این طریق مانع بسیاری از فرصت های ایران برای صدور انقلاب شده است .

     2-حاکمیت دولت های ملی

بعد از انقلاب فرانسه که مفهوم ناسیونالیسم شکل گرفت، چهارچوب جدیدی را برای تفکر ایجاد کرد و این موضوع برای کشورهای عربی نیز صادق بود، که این چهارچوب همان چهارچوب دولتهای ملی بود و مفاهیمی مثل امت اسلامی مصالح مسلمانان و مصالح اسلامی تقریبا منسوخ شد و هر کشور و ملتی اول چیزی که برایش اهمیت داشت منافع ملی اش است و این تفکر با ایدئولوژی اسلامی و شیعی که توجه به مصالح مسلمین است در تضاد می باشد و همین یکی از موانع عمده صدور انقلاب می باشد 3-دولت های سرکوبگر

بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب موج انقلاب به دیگرکشورهای اسلامی مخصوصاکشورهای هم جوار نیز سرایت کرد و باعث ایجاد یا تقویت جنبش های اسلامی که خواستار ایجاد حکومت اسلامیبودند،شد. اما تمام این جنبش ها توسط حکام کشور های اسلامی به شدت سرکوب شد و رهبران و اعضای جنبشها یا کشته یا زندانی و یا تبعید شدند و یا فعالیت های آنه بسیار محدود شد. جنبش مردم عراق وبحرین و شیعیان عربستان و کویت از این دست است .

4-واکنش ابرقدرتها

 انقلاب ایران و اصول و ارزشهای حاکم بر آن یک رقیب جدی برای هر دو ابرقدرت یعنی امریکا و شوروی  بود که میتوانست منافع آنها را تهدید کند و نظم موجود را بر هم بزند پس به همین دلیل بود که در صدد خاموش کردن شعله های آن یا محدود کردن آن برآمدند، دراین راستا آمریکا دست به انعقاد پیمانهای امنیتی با همسایگان ایران و ایجاد پایگاهای نظامی و اتحادهای امنیتی زد. حمایت از عراق و تحریک آن به آغاز جنگ، ترویج و حمایت از مدل های جایگزین انقلاب اسلامی ایران، تحریم اقتصادی شدیـد ایران، تحریم های تکنولوژیک ایران تا مانع از دستیابی ایران به فناوری های پیشرفته شود ، تحریم و تنبیه شرکتهایی که با ایران قرار دادهای همکاری امضا کنند ، حمایت از گروه هایی معارض جمهوری اسلامی برخی از فعالیتهای آمریکا برای برای حذف انقلاب ایران بود.

البته این ها برخی ازکارشکنی های امریکا و غرب در جهت جلوگیری از پیشرفت و صدور انقلاب ایران از طریق تحت فشار قرار دادن دولت ایران بوده است اما تلاش آنها در جهت متمایل ساختن جوانان ایرانی به سوی فرهنگ منحط خود بسیار بی سابقه بوده است امری که رهبرمعظم انقلاب بارها و بارها آن را در سخنان خود تحت عنوان تهاجم فرهنگی خاطر نشان نموده است.و ملت و دولت را به هوشیاری نسبت به این خطر بزرگ توصیه نموده است. امروز شاهد آن هستیم که دشمن تمام تلاش خود را صرف به انحراف کشاندن نسل سوم انقلاب، که کمتر در جریان مبارزات انقلابی و دوران پر افتخار دفاع مقدس بوده است می کند از این رو در پی آن است که  دلبستگی به نظام اسلامی را در جوانان کم رنگ سازد تا نسل سومی ها نه تنها این انقلاب را برای خود افتخار ندانند، بلکه آن را حرکتی واپس گرایانه در مسیر تاریخ ایران قدرتمند تصور کنند. بنابراین در چنین شرایطی حفظ روحیه انقلابی، ذکر رشادت های شهیدان انقلاب ، توجه به خواستها و نیازهای جوانان و توانمندسازی آنان در برابر هجمه ی فرهنگی غرب و به طور کلی اثبات توانمندی های نظام اسلامی ایران می تواند خط بطلانی بر نقشه های شوم دشمنان بکشد.

با وجود موانع  داخلی و خارجی فراوان که به برخی از آنها اشاره شد باز هم جمهوری اسلامی تلاش کرده است با استفاده از ابزارهای مختلف سیاست صدور انقلاب را بیش از پیش دنبال کند تا از این طریق بتواند به آرمان اصلی خود که اعتلای اسلام و گسترش آن در سراسر جهان است دست یابد.

ابزارهای صدور انقلاب

جبهه های صدور انقلاب را می توان در پنج دسته کلی قرارداد که عبارتند از:

1- جبهه و ابزار فرهنگی

از آنجا که مهمترین بُعد تأثیرگذاری نظام اسلامی در دنیا، همان بُعد فکر و فرهنگ و اندیشه است و این انقلاب یک انقلاب فرهنگی بود و به تعبیر شهید مظلوم دکتر بهشتی «انقلاب ارزش‏ها» محسوب می‏شود لذا متولیان امور فرهنگی از قبیل رسانه ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان حج و زیارت می توانند نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و ارزشهای انقلاب به اقصی نقاط دنیا داشته باشند. به فرموده‏ی رهبر فرزانه‏ی انقلاب: «اگر ما بتوانیم در صحنه‏ی فکر و فرهنگ کار شایسته‏ای انجام دهیم، همه‏ی تهدیدهای مادی دنیا خنثی خواهد شد.»به عبارت دقیق تر، صدور انقلاب در منظر و اندیشه‏ی امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری، صدور پیام و رسالت انقلاب اسلامی و انتقال ارزش‏های معنوی و الهی به گوش جهانیان است ، که این امر در سایه‏ی زور و لشکرکشی انجام نمی‏شود بلکه جهت نیل به این هدف باید کلیه‏ی امکانات و ابزارهای پیام رسانی، محتوای پیام، موقعیت زمان و مکان، نیازهای مخاطبان در مناطق مختلف دنیا مورد توجه و دقت قرار گیرد.

   2-جبهه و ابزارعلمی

مهمترین مراکز علمی صدور انقلاب شامل، مرکز تحقیقات حکومت اسلامی، دانشگاه ها،فرهنگستان های علوم،والمپیادهای علمی می باشد. که از این میان تربیت طلاب علاقمند به فراگیری علوم دینی از ملیت های مختلف جهان، در رشته های مختلف از قبیل کلام، تفسیر، فقه، ادیان، مذاهب و بسیاری از رشته های دیگر گام مؤثری در جهت صدور اسلام و ارزشهای والای آن به سایر نقاط جهان می باشد.

 3- جبهه و ابزار اقتصادی

        جبهه ی اقتصادی با فعالیت نهادهایی چون ؛ وزارت خانه های اقتصاد و دارایی، بازرگانی، جهاد کشاورزی، صنایع و معادن، کمیته امداد امام خمینی توانسته است دو هدف اساسی خود کفایی و خود اتکایی و کمک به ملت های محروم و مستضعف را به خوبی بر آورده است.

4- جبههو ابزار نظامی

     رهبران انقلاب اسلامی در کنار جبهه های فرهنگی، سیاسی، علمی و اقتصادی هیچ گاه از نیاز به تشکیل جبهه ی نظامی غفلت نکردند. و امام خمینی در بیانات خود همواره جبهه ی نظامی را برای نیل به دو هدف لازم می دانستند؛ یکی برای دفاع از آزادی، استقلال و تأمین امنیت کشور ، ودیگری برای کمک به مسلمانان و محرومان دیگر ملل جهاندر این راستا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با کمک های مؤثر خود به جنبش های آزادی بخش لبنان و دیگر کشور ها توانسته است نقش خود را در این زمینه به خوبی ایفا نماید .

5-جبهه و ابزار سیاسی

جمهوری اسلامی ایران در راستای راهبرد صدور انقلاب در جبهه ی سیاسی نیز کارنامه ی موفقی به نمایش گذاشته است و نهایت تلاش خود را برای بر قراری رابطه با سایرکشورها انجام داده است.

وزارت امور خارجه و تشکیلات آن مهمترین نهاد فعال در عرصه ی سیاسی است که با توجه به قانون اساسی مجری و عهده دار امور زیردر جهت پیش برد سیاست صدور انقلاب است:

1-بررسی، برقراری، تنظیم، حفظ و توسعهی روابط سیاسی جمهوری اسلامی با سایر دولت ها

2-ایجاد نمایندگی های سیاسی و کنسولی در کشور های خارجی و مجامع بین المللی

3-ملزم به همکاری با سایر نهاد های عهده دار راهبرد صدور انقلاب از قبیل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دفتر حرکت های اسلامی و مردمی می باشد.

 البته توجه به این نکته مهم است که قبل از هر ابزار و عاملی،  بعد اسلامی و معنوی انقلاب و شخصیت منحصر به فرد امام توانست به سرعت در افکار و قلوب انسانها نفوذ کند و راه را برای اثر گذاری ابزارهای  دیگر باز نماید.

 

 

بسترهای تأثیر پذیری جنبش های اسلامی معاصر از انقلاب اسلامی

درپاسخ به چرايي تاثيرگذاري انقلاب اسلامي بر فرايند تکاملي بيداري اسلامي، بايد به اشتراکات فراوان سياسي و فرهنگي ميان ايران به عنوان عامل و جنبش‌هاي سياسي به عنوان محرک‌هاي متأثر توجه داشت،

الف- عقیده مشترک: انقلاب اسلامی همانند سایر مسلمین جهان به وحدانیت (الله) و نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) ، حقانیت قرآن کریم و عظمت کعبه که قبله واحد  مسلمین است معتقد است .

ب- دشمن مشترک : که همان استکبارجهانی به سرکردگی امریکا (شیطان بزرگ) و اسراییل (غده سرطانی)است.

ج- هدف مشترک : انقلاب اسلامی و جنبش های اسلامی معاصر ، خواهان استقرار حکومت اسلامی و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در سراسر جهان است

د- وحدت گرایی : انقلاب اسلامی به تأسی از اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و اله) هیچ تفاوتی میان مسلمانان سیاه و سفید ،اروپایی و غیر اروپایی قایل نیست ، و تلاش کرده از طریق ایجاد دارالتقریب فرق اسلامی ، برپایی روز قدس ، برگزاری هفته وحدت و... باعث اتَحاد هر چه بیشتر مسلمانان گردد.

ه- مردم مداری : مردم گرایی انقلاب اسلامی، عامل دیگری در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت های مسلمان بوده است .

بازتاب انقلاب اسلامی بر جهان اسلام

به طور کلی بازتاب انقلاب اسلامی برجهان اسلام  را میتوان در دو شاخه کلی بررسی کرد :

الف .دولتها

در مورد دولتهای اسلامی می توان گفت بازتاب انقلاب اسلامی براین دولت ها که عموما پایگاه مردمی نداشته و وابستگی جدی به جهان غرب به ویژه آمریکا داشتند، به طور کلی اثر منفی گذاشت. به عبارتی هر دولتی که در اثر این تحول برای آینده خود احساس خطر بیشتری میکرده است، عکس العمل های فوری و شدیدتری در قبال ایران اتخاذ می کرد. به طور کلی با توجه به حاکمیت دولتهای گوناگون بر کشورها میتوان این طور نتیجه گرفت که هر چه قدر دولت ها سیاست مستقل تری از غرب داشتند و به عبارت دیگر  نوعی روش انقلابی در پیش گرفته بودند مانند دولت های لیبی ،الجزایر و یمن؛ در اوان پیروزی انقلاب اسلامی سیاستی دوستانه تر با ایران انقلابی اتخاذ کردند. در عین حال این اتخاذ مواضع به معنای استقبال از انقلاب نباید تلقی گردد. حتی این دولت ها نیز با رشد اسلام گرایی در میان جوامع خود نه تنها رابطه خود را با ایران محدود کردند، بلکه بعضا به خصومت و دشمنی هم گرایش پیدا کردند.

ب.ملت ها:

از آنجا که انقلاب اسلامی، انقلابی مردمی بوده است طبیعتا توجه ملت ها را بیشتر به خود جلب نموده و آنها را تحت تأثیر قرار داده است.زیرا اغلب دولت های حاکمه شباهت زیادی به رژیم شاهنشاهی داشتند بر این اساس تأثیر پذیری ملت ها به مراتب از دولت ها ی حاکمه بیشتر بوده است، زیرا این ملت ها به روشنی دریافته بودند که یگانه راه آزادی از یوغ استعمار و استبداد ،قیام و انقلاب است.

 با تأمل در جنبش های اسلامی معاصرمی توان به وضوح نقش تأثیر گذار انقلاب اسلامی را ازآغاز شکل گیری تا به سرانجام رسیدن آنها مشاهده کرد. جمهوری اسلامی، با در دستور کار قراردادن اصل صدور انقلاب، تلاش نمود با برقراری ارتباط و حمایت از این جنبش ها، تجربیات خود را به این جنبش ها منتقل نماید و توانست تأثیر بسیار شگرفی در ابعاد فکری ،فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی آنان داشته و توانسته است با ارتقای خود آگاهی مستضعفان و محرومان و احیای خود باوری ، اعتماد به نفس و بیداری اسلامی در میان ملتهای مسلمان ، بر اهمیت جنبشهای آزادی بخش اعم از اسلام گرا و استعمار ستیز به عنوان بازیگران نوین در نظام بین الملل تأکید ورزد و بدین ترتیب موازنه قدرت را به نفع جبهه ای ثالث در نظام بین المللرقم زند  این مهم به ویژه در جنبشهای آزادی بخش اسلامی اهمیت بیشتری یافت، زیرا آنان بـا سامان دادن نهضتهای بیداری اسلامی از پایین، و با تأکید بر نقش ملت ها و قبول مسئولیت پذیری بر اساس مردم محـوری ، مرزهای صوری و ظاهری را درهم شکستند. و با ابراز سازش ناپذیری ملت های خود با غرب در صدد وارد کردن اسلام به صحنه مبارزاتی برآمدند و با استقرار حرکت های آزادی خواهانه که برآمده از آرمانهای اسلامی و انسانیشان بود توانستند تحول خواهی و استکبار ستیز یشگرف در فرهنگ سیاسی ملت های خود ایجاد کنند .

ازجمله مهمترین دستاوردهای صدور انقلاب می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1-بیداری و احیای اسلام و اسلام خواهی

2-ایجاد آگاهی سیاسی

3-بازگشت شکوه و عظمت تمدن اسلامی

4-گسترش نهضت های آزادی بخش

5-ترویج فرهنگ استقلال خواهی

6-معرفی چهره اصیل تشیع واحیای فرهنگ اهل بیت(علیه السلام)

7-به چالش کشاندن نظام های مستبد و استعماری

همانطور که بیان شد یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی موج بیداری اسلامی است که هم اکنون در کشورهای عربی در جریان است . برای آشنایی بیشتر با این مقوله در این بخش نگاهی اجمالی به بیداری اسلامی خواهیم داشت ، تا از این رهگذر بیشتر به اهمیت جایگاه ایران در این تحول مهم پی ببریم .

سخن از بیداری اسلامی، به تعبیر رهبر معظم انقلاب سخن از يك مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تأويل و تفسير نيست؛ سخن از يك واقعيت خارجي مشهود و محسوس است كه فضا را انباشته و قيامهـا و انقلابهاي بزرگي را پديد آورده و مهره‌هاي خطرناكي از جبهه‌ي دشمن را ساقط كرده و از صحنه بيرون رانده است. با اين حال، صحنه همچنان نيازمند شكل دادن و به سرانجام رساندن است.

بيداري اسلامی : يعني حالت برانگيختگي و آگاهي‌ در امّت اسلامي كه اكنون به تحولي بزرگ در ميان ملتهای اين منطقه انجاميده و قيامها و انقلاب هائي را پديد آورده كه هرگز در محاسبه‌ي شياطين مسلّط منطقه ای و بين‌المللي نمي‌گنجيد؛ خيزش هاي عظيمي كه حصارهاي استبداد و استكبار را ويران و قواي نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است.

به عبارت دیگر ؛ بیداری اسلامی را میتوان،از یک سو  بیداری عقل،خرد، احساسات، عواطف و قلوب ملتهای مسلمان واز سوی دیگر بیداری عمل ،رفتار و التزام عملی به اسلام نامید .

    « معنای بیداری اسلامی بازگشت به ارزش‌های اسلامی است و در جهان اسلام به طور عام و در جهان عرب به طور خاص، خواسته اصلی مردم پس از سرخوردگی از نحله‌های مختلف این است که به ارزش‌های اسلامی و خویشتن اسلامی خود باز گردن».

       ریشه‌ها و عوامل بيداري اسلامي

در ظهور، قوام و توسعه پديده بيداري اسلامي زمينه‌ها و عواملي چند دخيل بوده است که اهم آنها به اختصار مورد اشاره قرار مي‌گيرد.

1-ورود نسل جديد با ويژگي‌هاي انقلابي به عرصه منازعات که فهم ريشه‌اي و واقعي‌تري از علل عقب افتادگي‌هاي علمي، اقتصادي و اجتماعي جوامع خود به ويژه در حوزه فکر و فرهنگي دارند.

2-توجه به وحدت ديني و بن مايه‌هاي انسجام ايدئولوژيک و درک درست از راهبردهايقدرت‌هاي خصم و استکبار براي ايجاد گسست در جهان اسلام.

3-حوادث بيدار کننده منطقه‌اي و جهاني از جمله بحران فلسطين، ۱۱ سپتامبر، اشغال عراق و افغانستان و راهبرد نبرد ايدئولوژيک غرب به محوريت آمريکا که با هدف تسلط بر جهان اسلام انجام مي‌شود، آثار چشم‌گيري بر بيداري اسلامي دارد.

4-رشد و توسعه وسايل ارتباط جمعي و تکامل شيوه‌هاي تبليغ اسلام.

5-انقلاب اسلامي عامل عمده بيداري اسلامي است و نقش ويژه‌اي در حرکت بيداري ملل مسلمان ايفا کرده است.

تاثیرات انقلاب اسلامی در بیداری کشورهای مسلمان

بررسی و تجزیه و تحلیل بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر هر سطحی از سطوح از جامعه ملل قبل از هر چیز مستلزم یک بازنگری به آرمانهای انقلابی به عنوان عناصر بازتاب می باشد، این عناصر در واقع محکها و مظنّه هایی هستند که برای تشخیص میزان صدور و انتقال مفاهیم و ارزشهای انقلاب اسلامی به فراسوی خاستگاه انقلاب به کار می روند. آرمانهای انقلاب اسلامی که ملهم از فرهگ و مکتب متعالی اسلام و قرآن است در آیینه کلام و راه امام خمینی (ره) متبلور و متجسم است. این آرمانها که سرفصلهای برنامة عملی و استراتژی انقلاب جهانی اسلام محسوب می شوند فهرست وار به قرار ذیل می باشند:

1-معرفت به حق تعالی و پایداری در راه حق مبحث شناخت

2-استمرار مبارزه با طاغوتها و شیاطین تا نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان.

3-گسستن نظامهای استبدادی و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان.

4-مشارکت فعال و گسترده تمامی عناصر اجتماعی در روند تحول جامعه.

5-پرورش انسان براساس ارزشهای والا و جهان شمول اسلام.

6-اصلاح فرهنگ

7-نفی انحصار اقتصادی

8-نابودی مکاتب باطل

9-تشکیل امت واحد جهانی.

10-برقراری صلح و آرامش میان کشورها

11-صدور انقلاب اسلامی

اکنون به ذکر برگزیده ای از کلام امام خمینی (ره) پیرامون انقلاب اسلامی می پردازیم: "ما می خواهیم که همه ممالک اسلامی این ویژگی های [انقلاب اسلامی] را داشته باشند و این فضایی که در ایران تحقق پیدا کرده است، در همه ممالک اسلامی باشد و این انقلاب صادر بشود به همه ممالک اسلامی و همه مستضعفان جهان در مقابل ستمگران بایستند و مسایل خودشان را اخذ کنند و حق خودشان را بگیرند و باید بدانند که حق گرفتنی است والّا نخواهند اعطا کرد"

بی شک انقلاب اسلامی ایران، پیمان نسیم دل انگیز و روح افزای الطاف کریمانه الهی بود که بر ملت ستمدیده ایران وزید اگر تأملی عمیق بر انقلاب و پیامهای آن بکنیم پی می بریم که بزرگترین و سبزترین پیام انقلاب این است که برای از بین نرفتن و نابود نشدن، قطعاً باید جریان پیدا کرد و نباید ساکت ایستاد و دست روی دست گذاشت و پیروزی سپاه خصم را تماشا کرد. گذار از واقعیت انقلاب، برای رسیدن به حقیقت انقلاب است و هدف معمار بزرگ انقلاب نیز این بود که انسان را با عبور از واقعیت انقلاب به حقیقت انقلاب برساند. آری انقلاب لفظ نیست، معناست! حقیقت انقلاب، معنا و معنویت انقلاب است و به همین دلیل است که حقیقت را باید زیست اما واقعیت را تنها باید دانست.

شخصیت حضرت امام خمینی (ره) در بیداری کشورهای مسلمان: شخصیت حضرت امام (ره) به عنوان معمار پیر انقلاب و احیاگر اسلام ناب محمدی (ص)، در بیداری مردم ایران و مسلمانان جهان بسیار مؤثر بوده چرا که طبق فرمایش مقام معظم رهبری "انقلاب اسلامی، بی نام خمینی (ره)، درهیچ جای جهان شناخته شده نیست، چرا که آغازگر زمزمه انقلاب اوست و هم اوست که در آن لحظات سخت و دشوار رهبری کرده و از تنگناها گذرانیده و از انقلاب اسلامی مردم ایران، پدیده ای عظیم و اسوه ای جهانی پدید آورده است."یعنی مسأله صدور انقلاب و ویژگیها و خصایص فردی، اجتماعی حضرت امام به موازات هم باعث بیداری مردم مسلمان جهان گردیده و این دو با هم عجین شده اند و هر جا صحبت از انقلاب اسلامی ایران است صحبت از انفاس قدسیه و زکیه حضرت امام (ره) نیز به میان می آید و برعکس. در زیر مطالبی از شخصیتهای داخلی و خارجی که در برخورد با حضرت امام (ره) داشته اند و تأثیراتی که برروی این افراد گذاشته را برای نمونه و مشتی از خروار متذکر می گردیم.
• "
مایک دالاس" گزارشگر تلویزیونی آمریکا که از روزنامه نویسان بنام و بسیار مشهور آمریکایی است و گویا اولین مصاحبه گر آمریکایی است در سخنان خود به این نکته اشاره کرده که تقریباً تمام سران کشورهای جهان و همة سیاستمداران بزرگ را دیده و با آنها سخن گفته است. نوبت که به حضرت آیت الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی رسید مایک دالاس با لحنی که احترام و اعتقاد و در عین حال صراحت مخصوصی داشت، گفت: باید اذعان کنم، باهوش و زیرک ترین سیاستمداری است که من دیده ام نفوذ خاصی در مصاحبه کنندگان داشت و بجای این که من از ایشان سؤال کنم، ایشان سؤال می کرد. من غیر از مطالبی که آیت الله خودشان می خواستند بگویند هیچ مطلب تازه ای نتوانستم از این سیاستمدار دنیا دیده بیرون کشم و برای من عجیب بود که یک مرد روحانی این چنین بر کسی که در کار خود تخصص کافی دارد مسلط باشد. باید بگویم زندگی بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامی برای خود فراهم کرده بود او را از دیگر رهبران دنیا متمایز کرد و ما می دیدیم که براستی مرد عقیدتی است و دنیا و لذتهای دنیوی برایش ارزش ندارد. او مرا و همه رجال دیگر دنیا را که می پذیرفت به خدمت، روی فرش ساده می نشانید و ما مجبور بودیم که کفشهای خود را دم در از پا درآوریم و از همان اول کار بفهمیم که با مردی متفاوت از رجال دیگر سروکار داریم.
رابین وودز نویسندة مسیحی گوید: "امام خمینی (ره) با یک جریان عاطفی و شکستن همة موانع وارد قلب و مغز من شد. من آن جریان را بی نهایت مثبت توصیف می کنم و ترجیح می دهم که نام آن را عشق بگذارم. من عاشق خمینی شدم".
یک خانم ایتالیایی نامه ای به امام نوشته بود که همراه آن گردنبندی طلا ارسال کرده بود و او در نامه اش به امام عرض کرده بود: "من عیسی مسیح (ع) را در وجود شما متجلی دیدم و شما را واقعاً روح خدا یافتم. و اگرچه شما را ندیده ام ولی احساس می کنم که در زمان حضرت مسیح زندگی می کنم و حیات مسیحی از طریق شما در وجود من دمیده شده است." و در ادامه می گوید: "که من بدلیل علاقه ای که به حضرت مسیح (ع) و به شما به عنوان تجسم حضرت مسیح (ع) در این عصر دارم، گرانبهاترین و نفیس ترین یادگار ازدواجم را به شما هدیه می کنم تا در هر راهی که صلاح می دانید مصرف کنید." امام روز بعد این گردن بند را به گردن یک دختربچة مفقود الاثر در جنگ کرد.

امام خمینی (ره) آزده ترین مرد جهان بود که از تعلقات رهید، بود و این را از مولایش حسین بن علی (ع) به ارث برده بود. استقلال کامل بر وجود امام حاکم بود و هیچ قیدی او را از راه حق باز نمی داشت حتی مردم هم برای او قیدی نبودند اگر به بی راهه می رفتند بدون هیچ تأملی آنها را ارشاد می کرد. آیت الله سعیدی می گوید: به امام عرض کردم شما را تنها می گذارند. فرمود: "اگر جن و انس یک طرف باشند و من یک طرف، حرف همین است که می گویم".

مجلة اشیگل آلمان می نویسد: «فقط امام خمینی بوده است که به اعتراف حتی دشمنانش در تمام عمرش یک زندگی همراه با تواضع و محقر و دور از هر گونه تمایلات و تجملات دنیوی داشته است و کوچکترین لکة سیاهی در شرح حال زندگیش دیده نمی شود.»
از ویژگیهای مهم و شرایط رهبری، قاطعیت و صراحت لهجه است که حضرت امام هر دوی آن را در اوج خود داشت به طوری که خطاب به رییس جمهور آمریکا فرمود: «رییس جمهور آمریکا بداند، این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما».
درخصوص عبادت حضرت امام (ره) شهید عالیقدر آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی (ره) گوید: «یک روز دیدم آقا (امام) در اتاق خود هستند و صدای گریة ایشان بلند است. از مادرم پرسیدم چه شده است که آقا گریه می کنند؟ مادرم فرمودند: ایشان در شبی که موفق به نماز شب و راز و نیاز با خدا نشوند روز آن چنین حالی دارد.»

حضرت امام درخصوص احساس تکلیف و وظیفه می فرمودند: «خدا نکند که روزی پیش بیاید که من احساس وظیفه بکنم نگذاریدکهاحساسوظیفهبشود. اگراحساسوظیفهبشودمنبههرکسهرچهدادمپسمیگیرم».
حضرت امام (ره) درخصوص صراحت لهجه در ارتباط با آمریکا می فرمایند: «از هیاهو و عربدة آمریکا و سایر زورمندان نهراسید و جهان را بر آنها تنگ کنید». «ما آمریکا را زیرپا می گذاریم».

درخصوص شهادت طلبی حضرت امام (ره) مطلبی آمده است که می خوانیم: «اگر ما با دست جنایتکار آمریکا و شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و غرب زندگی اشرافی داشته باشیم.»

درخصوص اسلام خواهی حضرت امام که تمام مقصد و مقصود ایشان بود، آمده است: «من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می کنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همة دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پا نخواهیم نشست.»
قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی، ادامه می دهد، و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنگان مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که بر ستم و ظلم خویش اصرار می نمایند، سلب خواهد کرد»

یکی از ویژگیهای رهبری این قائد عظیم الشأن پیامهای گوناگونی است که به مناسبتهای مختلف برای مسلمانان جهان صادر فرمودند و همه مسلمانان جهان را مخاطب خود قرار می دادند. از جلمه: بشنوید پیام حضرت امام (ره) را درخصوص استکبار جهانی: دوستان عزیزم! بدانید که خطر قدرت های کمونیستی از آمریکا کمتر نیست و خطر آمریکا به حدی است که اگر کوچکترین غفلتی کنید، نابود می شوید. هر دو ابرقدرت کمر به نابودی ملل مستضعف بسته اند و ما باید از مستضعفین جهان پشتیبانی کنیم. ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر این که ما انقلابمان را صادر نمی کنیم کنار بگذارید، زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی قائل نمی باشد و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است. از طرفی دیگر تمام قدرت ها و ابرقدرت ها کمر به نابودی مان بسته اند و اگر ما در محیطی دربسته بمانیم قطعاً با شکست مواجه خواهیم شد. ما باید حسابمان را صریحاً با قدرت ها و ابرقدرت ها یکسره کنیم و به آنها نشان دهیم که با تمام گرفتاریهای مشقت باری که داریم، با جهان برخوردی مکتبی می نماییم».
درمورد حکم اعدام سلمان رشدی مرتد حضرت امام پیامی به سراسر مسلمانان جهان صادر فرمودند که: «انالِله واناالیه راجعون، به اطلاع مسلمانان غیور در سراسر جهان می رسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام می باشند، از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هرکس در این راه کشته شود شهید شده است انشاءالله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.»

درخصوص حفظ و نگهداری از انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام (ره) می فرمایند: «امروز بر ملت ایران خصوصاً و بر جمیع مسلمانان عموماً واجب است این امانت الهی را که در ایران بطور رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایجی عظیم به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقاء آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند.»18 همانطور که ملاحظه فرمودید حضرت امام خمینی (ره) توانستند با آن وجهه معنوی و سیاسی متین برگرفته از اسلام، در دلهای دوستان و دشمنان خود نفوذ کنند و باعث بیداری و هوشیاری مردم مسلمان و غیرمسلمان گردند. حضرت امام (ره) با استفاده بجا و بهینه از این نفوذ در قلوب، پیامها و مطالب اسلامی و الهی خود را برای مردم آزاده جهان می فرستادند که در مبحث آتی نمونه ای از سخنان معظم له را درخصوص راههای بیداری اسلامی در جهان را ملاحظه خواهید نمود.

راههای بیداری اسلامی در جهان به روایت حضرت امام خمینی (ره):

آثار و نتایج جنگ: البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری می نگریستیم و می رسیدیم ولی این بدان معنا نیست که در هدف اصلی خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده ایم. هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها، از آن بهره جسته ایم، ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم. ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم. ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زده ایم. ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم. ما در جنگ به این نتیجه رسیده ایم که باید روی پای خودمان بایستیم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم. ما در جنگ ریشه های انقلاب پربار اسلامیان را محکم کرده ایم. ما در جنگ حسن برادری و وطن دوستی را در نهاد یک یک مردمان بارور کردیم. ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال می توان مبارزه کرد. جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت. جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت. جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند. جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت. تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد واز همة اینها مهمتر، استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت.

اعزام مبلغان غیررسمی: باید علاوه بر سفرهای رسمی، سفرهای غیررسمی هم بنمائیم تا دنیا را بیدار کنیم. اگر بخواهیم انقلاب را صادر کنیم باید کاری کنیم که مردم خودشان حکومت را بدست بگیرند تا مردم به اصطلاح طبقة سه روی کار بیایند. تنها در سفرهای غیررسمی است که درست می توانیم با مردم عادی کوچه و بازار تماس بگیرید و آنها را روشن کنید. بودن شما که یال و کوپال ندارید، در میان مردم هم جالبتر است و هم شما بهتر می توانید تبلیغ کنید. امروز مملکت مال خودتان است و امیداورم با همت یکدیگر محفوظ بماند.

دعوت از متفکران و آزاداندیشان جهان: لازم است از متفکرین بزرگ جهان اسلام دعوتی به عمل آید تا ابعاد مختلف انقلاب کبیر اسلامی ایران تشریح گردد و ضرباتی که این انقلاب بر پیکر جهانخواران بین المللی زده است ارزیابی گردد تا تبلیغات سوء دشمنان اسلامی ما نقش بر آب گردد. از خداوند متعال عظمت اسلام و کشورهای اسلامی را خواستارم.
4-
وزارت امورخارجه: شما که در خارج هستید برخورد دارید با سفرای آنجا، با وزرای خارجه آنها، با همه اینها برخورد دارید، اگر بنا باشد که شما وقتی که می خواهید در وزارت خارجه بروید، خودتان را گم کنید، خیال کنید که حالا در یک محضر کذا، وزیر خارجه آمریکا، وزیر شوروی. لکن باید شما توجه داشته باشید که شما سفیر مملکت اسلامی هستید که از همه این قدرت ها، قدرتش بالاتر است و از همه این شریف ها (اگر آنها شرافتی داشته باشند) شرافتش بالاتر است و شما باید حیثیت خودتان را از اول حفظ کنید و از مسائل مهمی که شماها مثل ماها موظف به آن هستید این است که با عمل خودتان در آنجا، با وضعیت سلوکتان با کارمندان با وضعیت اصل سفارتخانه و وضع سفارتخانه طوری باشد و طوری بکنید که با همین عمل به تدریج انقلاب شما صادر بشود به آن کشوری که در آن هستید.

اجتناب از تشریفات در وزارت امور خارجه: شما آقایانی که در سفارتخانه ها هستید موظفید عقلاً و شرعاً به این که ، سفارتخانه هاتان هرچه ساده تر باشد و کیفیت معاشرتتان با آن اشخاصی که کارمند هستند در آنجا و به اصطلاح شما زیردست گفته می شوند، برادرانه باشد و در عین حالی که آنها باید از شما بپذیرند مطلبی که می گوئید، لکن برادرانه باید باشد و همین طور وضع مهمانی هایتان، وضع گذران خودتان، وضع کسانی که در آنجا کار می کنند آنها باید یکوضع- متحولبشودبه یک وضع اسلامی که هر کس می آید در آنجا اسلام را در آنجا عملاً ببیند. ما هرچه فریاد بزنیم که ما اسلامی هستیم و جمهوری اسلامی هستیم، لکن وقتی ببینند ما را که در عمل غیر او هستیم. از ما دیگر باور نمی کنند وقتی می توانند باور کنند که ما که می گوئیم جمهوری اسلامی هستیم، عملمان هم آن طور باشد، عمل طاغوتی نباشد و قول، قول اسلامی، عمل اسلامی باشد و خود رفتار، اسلامی باشد. گفتار اسلامی باشد تا صادر بشود این جمهوری اسلامی در سایر کشورها. صدور با سرنیزه صدور نیست، صدور با زور صدور نیست، صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی در اینجاها رشد پیدا کند و شما موظف به این معنا هستید و باید این کار را انجام بدهید که هم در عمل و هم در نوشته هائی که در آنجا منتشر می کنید… .
-
وظیفه وزارت امورخارجه و غیره درخصوص مسأله صدور انقلاب25: هم جوانان خارجی ما و هم شما سفرا و کارمندانی که در سفارتخانه هستید، همه شما، همه انجمن های اسلامی که در خارج هست و همة افراد این- مسلم و همین طور ایرانی و غیرایرانی که در خارج هست، این معنا برای آنها بیشتر وظیفه است بهاینکهرفتارشانیکرفتاریباشدکهباهمینرفتار،اسلام را نمایش بدهند به خارج- از ما که در داخل هستیم، همه وظیفه داریم و لکن وظیفه شما سنگین تر است. بیشتر است و باید با خواست خدا انشاء الله موفق بشوید که اسلام را در همه جا معرفی کنید و پس از معرفی نفوس سالم که اکثر مردم هستند، پذیرش می کنند، پذیرش که کردند کم کم عمل می کنند، کم کم این انقلاب صدور پیدا می کند به خارج.

تشکیل بسیج مستضعفان جهان: باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چراکه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد، شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب می توان اسلام را فاتح جهان نمود. شما باید بدانید که کارتان به پایان نرسیده است، انقلاب اسلامی در جهان نیازمند فداکاریهای شماست و مسؤولین تنها با پشتوانه شماست که می توانند به تمامی تشنگان حقیقت و صداقت اثبات کنند که بدون آمریکا و شوروی می شود به زندگی مسالمت آمیز توأم با صلح و آزادی رسید حضور شما در صحنه ها موجب می شود که ریشه ضدانقلاب در تمامی ابعاد از بیخ و بن قطع گردد.
6-
اعزام ورزشکاران به میادین ورزشی جهان: شما نمونه باشید در کشورهای دیگر که شماها از جمهوری اسلامی هستید. ما امروز احتیاج به این داریم که اسلام را در هر جا تقویت کنیم و در هرجا پیاده کنیم و از مملکت خودمان اسلام را به جاهای دیگر به آن معنایی که در مملکت الآن حاصل شده است صادر کنیم و یکی از وجه صدورش همین شما جوانها هستید که در سایر کشورهای [دیگر] می روید و جمعیت های زیادی به تماشای شما می آیند، به تماشای قدرتهای شما می آیند باید طوری بکنید که این جمعیت های زیاد را دعوت کنید عملاً به اسلام. در اعمالتان، در رفتارتان، در کردارتان طوری باشید که نمونه باشد برای جمهوری اسلامی و جمهوری اسلامی با شما به جاهای دیگر هم انشاءالله برود.

 

ره آوردهای انقلاب اسلامی در مقیاس جهانی:

طرح مسأله اصولی استکبار ستیزی در سطح بین المللی و بسط و توسعة آن در میان ملل مستضعف جهان.

بیداری ملتهای مسلمان و گسترش مبارزات جمعی آنان در برابر حکام داخلی و استکبار جهانی و همفکری و همدلی جمعی نسبت به مسائل عمومی اسلام و مسلمین جهان.

مطرح شدن اسلام به عنوان یک قدرت در صحنه بین المللی و به وحشت افتادن ابرقدرتها از بهم خوردن توازن قدرت در جهان و هراس از تشکل جهانی ملتهای مسلمانان.

بیداری و همبستگی مستضعفان جهان و باز شدن افقهای روشن و جدید برای سیاهان در آفریقا و آمریکا و به وجود آمدن فشار جدید سیاسی در سطح بین المللی در برابر آپارتاید و حامیان آنان.

شكل گيري هسته هاي مقاومت انقلاب اسلامي در كشورهاي اسلامي.

به وجود آمدن هسته هاي نظامي دفاع و مقاومت در برابر صهيونيسم و استكبار.

اوجگيري انديشة ضدصهيونيستي در جهان و ايجاد فشارهاي سياسي و اقتصادي و نظامي به رژيم صهيونيستي و حاميان آن.

بيداري مسلمانان مقيم اروپا و آمريكا و درخواست جمعي براي احياي حقوق سياسي و اجتماعي مسلمانان بر اساس اعتقادات مذهبي خود كه نمونه آن را در تشكيل پارلمان مسلمانان انگلستان مي توان ديد.

جنبش مسلمانان آفريقا در احياي حقوق سياسي در برابر حكام داخلي و استعمار و ن‍‍ژادپرستي.

تقويت جنبش غيرمتعهدها و مقاومت بيشتر كشورهاي عضو در جهت تحكيم موجوديت و استقلال خود و بيرون آمدن از نفوذ نامرئي استكبار.

روند رو به تزايد انقلاب اسلامي ايران در افغانستان،‌ لبنان،‌ الجزاير و عراق.

وحشت غرب از روند انقلاب اسلامي ايران در جهان.

تحميل بحرانهاي سياسي و مشكلات ناشي از آن به قدرتهاي سلطه جو به ويژه آمريكا در سطح منطقه اي و جهاني.

تحميل بحرانهاي نظامي و مشكلات ناشي از آن به استكبار.

حركت استقلال طلبانة مسلمانان در شوروي سابق و اروپاي شرقي و نقش آفريني در فروپاشي ماركسيسم و اتحاد جماهير شوروي سابق.

جایگاه ایران در بیداری اسلامی

صاحب‌نظران انقلاب اسلامی مردم ایران را آغازگر حرکت مسلمانان برای احیای عزت اسلامی درکشورهای مسلمان می‌دانند. مقاومت در جنگ هشت ساله با صدام حسین در حالی که غرب و شرق و قدرت‌های ارتجاعی منطقه همگی از او حمایت می‌کردند، ایستادگی در برابر فشار گسترده سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای غرب، نقش حزب‌الله به عنوان مولود انقلاب اسلامی و ایران در آزادسازی لبنان از اشغال اسرائیل، حمایت ایران از ملت فلسطین در 32 سال گذشته، به ویژه از انتفاضه و مقاومت مردم غزه، قطع رابطه ایران و آمریکا، به دست آوردن تکنولوژی غنی‌سازی هسته‌ای با وجود مخالفت جدی غرب و ... ایران را نه تنها به عنوان آغازگر انقلاب اسلامی در منطقه، بلکه در جایگاه الهام‌بخشی ملت‌های مسلمان قرار داده است؛ بنابراین، بدون تردید چشم ملت‌های مسلمان به ایران است. 

و می توان گفت: ایران در عصر حاضر نظم نويني را نويد مي‌دهد که بنيادهاي معادلات سياسي و امنيتي موجود را در اشکال نرم و سخت با چالش‌هاي جدي و بي‌سابقه مواجه کرده است. بيداري اسلامي به عنوان يک پديده متاثر از نهضت فکري جمهوري اسلامي در عصر حال در قالب يک جنبش اجتماعي، سازماني و نهادهاي نظامي مدعي رخ نموده است. اين جريان در عرصه منازعات سياسي و امنيتي علاوه بر اينکه موجوديت و نفوذ خود را به اثبات رسانيده است، مي‌رود تا به قدرت بلامنازع نقش آفرين در سطح جهاني تبديل شود.بنابراین می توان ادعا کرد

 اولا: نظام آینده ی جهانی نظام تک قطبی و سلطه جویانه ی امریکا نخواهد بود.

ثانیا: قدرت جهان اسلام و تبع آن انقلاب اسلامی در تمام ابعاد گسترش فزاینده ای خواهد داشت که مسلما در هر نوع شکل گیری نظام جهانی آینده به عنوان بازیگر مقتدر نقش کلیدی ایفا خواهد کرد.

می توان انقلاب ایران را تجلی تحقق قدرت نرم، به معنای توانایی نفوذ در رفتار دیگران بدون تهدید و یا پرداخت هزینه محسوس به شمار آورد. انقلاب اسلامی  با تبیین اندیشه و آرمان عدالت خواهانه ی خود توانست با روش های غیر مستقیم به نتیجه ی دلخواه و مطلوب، یعنی بیداری اسلامی، دست یابد . ایران درباره ی مسأله صدور انقلاب،که صدور ارزشهای اسلامی و فرهنگی آن است توانست، به مدد بنیان های معنوی و معرفتی خود که ناشی از اسلام ناب محمدی (ص)است شخصیت و هویت از دست رفته ملت های مسلمان را به آنها باز گرداند و آنها را به نیروهایی مخالف استعمار واستبداد و خواهان استقلال بدل نماید. پر واضح است که دستاورد عظیم صدورانقلاب یعنی بیداری اسلامی، بهترین دلیل برمیزان اهمیت این موضوع و پرداختن به آن است که پیگیری و توجه بیشتردست اندر کاران امر را می طلبد ، زیرا عدم برنامه ریزی دقیق در  زمینه صدور انقلاب نه تنها باعث تحقق آرمانهای انقلاب نمی شود، بلکه برعکس سبب نمایاندن چهره ای ضعیف از انقلاب می گردد. با این توضیح روشن میگردد که وظیفه جمهوری اسلامی ایران در حفظ و گسترش و جهت دهی به موج بیداری اسلامی که مهمترین دستاورد صدور انقلاب اسلامی است به مراتب جدی تر از قبل است و همانا بهترین راه برای نیل به این اهداف ، تداوم هدفمند صدور انقلاب و بر طرف نمودن موانع و نقاط ضعف آن است.

نظريه هاي مسؤولين خارجي درمورد تأثيرات انقلاب اسلامي در بيداري كشورهاي اسلامي:

الف) الگوي عملي حكومت اسلامي:‌ يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي،‌ تشكيل حكومت اسلامي با حاكميت قرآن بوده است.
oبينازتوپراك (نويسنده اي از كشور تركيه) معتقد است: انقلاب اسلامي ايران به عنوان يك نمونه در مقابل ديگر كشورهاي مسلمان تحت نوع امپرياليزم به مسلمانان جهان و همچنين به دولتهاي جهان ثابت كرده كه مي شود يك دولت مستقل و آزاد از نفوذ ابرقدرتها و متكي بر منافع خود ساخت. ايران نشان داد كه نه برتري نظامي و نه برتري تكنولوژي قادر به غلبه بر يك ملت متحد حول هدف و عقيدة مشترك نيست. مهمترين دليل مخالفت غرب و شرق با ايران نيز ترس از اين بوده است كه مسلمانان ديگر جهان از نمونه ايران پيروري كنند. انقلاب اسلامي در ايران زماني به پيروزي رسيد كه مسلمانان سراسر جهان اميد خود را به ايجاد يك جامعة واقعي اسلامي و يك دولت اسلامي از دست داده بودند،‌انقلاب ايران به رفتار ذلت بار جهان اسلام در قبال غرب پايان داد‌، رفتاري كه براي دو قرن بر اين كشورها مسلط بوده است به اضافه اين نظر را كه مذهب نمي تواند نيروي مهمي در جهان مدرن باشد،‌ منسوخ كرد و ثابت نمود كه اسلام توانايي بالقوه زيادي براي بسيج توده ها دارد.

oعلامه شمس الدين (ریيس مجلس اعلاي شيعيان لبنان): پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل جمهوري اسلامي در ايران به تقويت جايگاه و نقش مسلمانان در جهان منجر شد،‌ انقلاب اسلامي دستاوردي از دستاوردهاي راه شهادت و جانفشاني هاي شهداي آزادي است كه با تقويت جايگاه امت اسلامي،‌ به جامعه بين المللي ثابت كرد كه اسلام قادر است دولتي تأثيرگذار و فعال تشكيل دهد بايد توجه داشت كه انقلاب اسلامي و متعاقب آن تأسيس حكومت اسلامي در ايران،‌ حتي موجب احياء تفكر ديني در سطح برخي حكومتهاي غيرمسلمان نيز شده است.

oدكتر علي اكبر ولايتي (مشاور عالي مقام معظم رهبري در امور بين المللي و وزيرخارجة پيشين مي گويند: من يك موقعي با آقاي يخ والسا (ریيس جمهور پيشين لهستان و رهبر قبلي جنبش همبستگي) ملاقاتي داشتم،‌ ايشان به من گفت: انقلاب شما روي ما هم تأثير گذاشت و ما خوشحاليم از اين كه در كشور شما يك انقلاب براساس دين صورت گرفته است. (توضيح اين كه هركسي كه در اين كشور مي خواهد سمت بالايي بگيرد،‌ بايد حتماً‌ از قبل ميثاق خودش را با وابستگان محكم بكند.) لذا اين بيان آقاي يخ والسا به من كه نتيجه پيروزي انقلاب اسلامي موجب احياء تفكر ديني،‌ حتي در سطح حكومتها شد ولو در كشورهاي مسيحي
oاحمد وبر (حقوقدان و روزنامه نگار پالمان سوئيس) مي گويد: بهدنبالانقلاباسلاميايرانوشعاردرمورددفاعازمستضعفين،‌آمريكايلاتينشاهددهاكشيشبودكهباانتقادازپاپ،‌خواستارتجديدنظر در آیين كليساي كاتوليك بودند. اوج اين روند در احياي مسيحيت در نيكاراگوا،‌ چند سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران،‌ صدها كتاب در مورد نقش مذهب در صحنة سياسي و اجتماعي به بازارهاي جهاني آمد و بسياري از دانشگاهها به تحقيق دربارة مذهب (در صحنه سياسي و اجتماعي) پرداختند.
oوزير برنامه ريزي ايالت بلوچستان پاكستان در مراسمي كه به مناسبت آغاز دهه فجر در خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در (كويت) برگزار شد،‌ اظهار داشتند: در عصر حاضر كه دنيا به دو بلوك شرق و غرب تقسيم شده است بسياري از صاحبنظران جهان پياده شدن حكومت اسلامي را يك تز عملي مي دانستند. اما،‌ امام خميني ثابت نمود كه اين كار در هر زماني امكان پذير است. وي در ادامه با اشاره به اينكه امام خميني تنها متعلق به ايرانيان نيست بلكه به همه مسلمانان جهان تعلق دارد،‌ گفت آنچه امام خميني انجام داده اند،‌ به ايرانيان محدود نمي شود و ما در پاكستان از امام خميني و انقلاب اسلامي ايران درسهايي فراوان مي آموزيم. يكي از علماي اهل تسنن بلوچستان پاكستان با تأكيد بر محتواي پيام امام به علماي پاكستاني،‌ مردم و علماي كشورش را به اتحاد و يگانگي دعوت و اضافه كرد: امروز براي پيدا كردن نمونه اي از حكومت اسلامي نيازي به جستجو در لابلاي تاريخ نيست و نمونه اين حكومت را ما در اين ايران به عينه مي بينيم. امروز ما در تبليغات خود،‌ مردم را هدايت مي كنيم كه بروند و ايران را ببينند. تا حكومت اسلامي را بشناسند. و افزود: انقلاب اسلامي ثابت كرد كه اگر قرار است حكومت اسلامي پياده شود بايد به دست علما و دانشمنداني صورت گيرد كه عمر خود را به زهد و تقوا سپري كرده اند.

ب) بيدراي،‌ اميد و اعتقاد به نفس مسلمانان: يكي از تأثيرات مهم انقلاب اسلامي كهعاملمهمومؤثريدرجنبشاحياياسلامدربينمسلمانان جهان بود- اعتماد به نفس بود كه اين انقلاب در بين مسلمانان ايجاد نمود،‌ پس از قرنها ضعف و تحمل انواع فشارهاي مستقيم و غيرمستقيم استعمار قديم و جديد،‌ اكنون مسلمانان جهان به عيان مشاهده مي كنند كه درصورت پيروي از الگوي انقلاب اسلامي در ايران،‌ امكان عملي پيروزي در اين قرن- قرن كفر و الحاد بي ديني كاملاً‌ وجود دارد.oمحمدالعاصي (امام مركز اسلامي واشنگتن) در اين زمينه مي گويد: مهمتريندرسانقلاباسلاميايرانبهمسلمانانجهاناينبودكهميتوانازسلطةنيروهايخارجيرهاييپيداكردوقدرتتصميمگيريرابراي دستيابي به استقلال و شيوة تكامل يافتة زندگي اسلامي به دست گرفت .

oديويدمنا شري (نويسندة‌ صهيونيست) مي گويد: انقلاب ايران در افتخار و اعتماد به نفس مسلمانان،‌ چه سني و چه شيعه،‌ بدون توجه به مليت و يا تمايلات سياسي‌ آنها نقش داشته است. از اندونزي تا جوامع اسلامي در غرب،‌ پيروزي انقلاب ايران در حكم پيروزي اسلام بوده و توانايي بالقوة اسلام را براي رهبري مردم سركوب شده،‌ جهت مقابلة با رژيمهاي فاسد و استعمار خارجي مشخص كرده است. دستاوردهاي انقلاب اسلامي باعث افتخار مسلمانان است. اين انقلاب براي مسلمانان جهان سربلندي كسب كرد،‌ آنان را بيدار ساخت،‌ به آنان جرأت مبارزه آموخت و امكان تحقق عملي آن را به عينه نشان داد.

oسيدمحمد باقر صدر (متفكر برجسته و مجتهد بزرگ اسلامي شيعيان در عراق) مي فرمايند: در خود احساس عزت و افتخار بسيار مي كنم و اين احساس سراسر وجودم را فراگرفته است. آنگاه كه با اين ملت عظيم،‌ ملت مسلمان ايران سخن مي گويم. ملتي كه با جهاد و خون و دلاوريهاي بي نظير خود تاريخ اسلام را از سرنوشت و تجسم و تجلي زنده و گويايي از روزهاي نخستين اسلام با همة درخشانيهايش و نشانه هاي شجاعت و ايمان آن روزها گرديد.

oاحمدبن بلا (از مبارزين بزرگ انقلاب الجزاير و ریيس جمهور اسبق اين كشور) مي گويد: امروز آواي نهضت (امام) خميني (ره) در دورافتاده ترين نقاط جهان اسلام بگوش مي رسد. در دورافتاده ترين نقاط جهان اسلام بگوش مثل قبايل صحاري آفريقا، سخن از روحي تازه است كه انقلاب اسلامي ايران در قرن بيستم به اسلام داده است.

oاحمد هوبر (انديشمند و روزنامه نگار برجستة مسلمان سوئيسي):‌ در اثر انقلاب اسلامي ايران در حال حاضر وضعيت جهاني اسلام رشد زيادي كرده است و من به عنوان يك مسلمان سني مذهب اين مطلب را مي گويم. زيرا امام خميني (ره) در دنياي اسلام حتي در جوامع سني مذهب تأثير بسياري داشته است واين تأثير حتي پس از رحلت ايشان نيز ادامه دارد. و مسلمانان در همة عالم در حال بيداري از خواب غفلت هستند‌،دنياي اسلام اين بيداري را مديون و مرهون امام خميني (ره) و انقلاب مردم مسلمان ايران است و ما مسلمانان بايد همواره اين را مدنظر داشته باشيم

oدكتر عمارمحمّد (محقق و استاد دانشگاه خارطوم سودان): امام خميني (ره) با انديشه هاي گهربار خودشان حركت عظيمي در ميان مسلمين جهان به وجود آورند. حضرت امام خميني (ره) به مسلمين جهان اسلام عزت بخشيد.

oپرفسور مصطفي و سيلي (از شخصيتهاي علمي آلباني تبار تبعه مقدونيه): امام (ره) تأثيرزياديدرزندگيوتفكرجهاناسلامايجادكردهاستامام (ره) جهاناسلامراازخوابغفلتبيداركرد.

oشيخ بدر شندر امام مسجد شهر طرابلسي لبنان گفت: انقلاب اسلامي ايران با تحولي بنيادي در جهان،‌ رؤياي ديرين مسلمين را تحقق بخشيد و اينك بصورت الگوي همه ملتها درآمده است.

oشيخ سعيد شعبان مي گويد: انقلاب اسلامي ايران يكي از ثمرات جهاد و مبارزه است خستگي ناپذير مردم مسلمان ايران است و اين انقلاب توانست رژيم شاه آمريكايي را سرنگون كند و ملتهاي مسلمان را به آينده اميدوار كند.

oمصاحبه با دكتر سعيد محمدالشهابي سردبير مجله العالم: انقلاب اسلامي ايران باعث شد تا مسلمانان نسبت به دين خود احساس افتخار كرده و هويت ديني خود را بازيابند. با وقوع انقلاب اسلامي ما شاهد رجوع و تمسك مسلمين و غير مسلمين به اصل دين شديم،‌ ما در عصر انقلاب اسلامي شاهد بازگشت مجدد مسيحيت به عقيده و جوهره ديني خود بوديم.

oمصاحبه با استاد حلمي الأسمر سردبير روزنامه السبيل وابسته به جبهه عمل اسلامي اردن: تأثير انقلاب اسلامي ايران بر جهان اسلام بسيار بزرگ و عظيم بود به حدي كه هركسي كه داراي افكار اسلامي بود هوادار امام خميني (ره) ناميده مي شد به اين معني كه در توصيف مطلق اسلامگرايي،‌ خود يك خميني شده بود. انقلاب اسلامي اعتماد به نفس را به مسلمانان در جهان بازگرداند و اميد ايجاد خيزش اسلامي را در دلهاي آنان زنده كرد و الگوهاي روشني به افرادي كه به امور اسلامي اهتمام مي ورزند. ارائه كرداينامرموجبتقويتروحيهاسلامگرايانگرديدوحالتيازعزتدرصفوفاسلاميبهوجودآورد. بهطورخلاصهانقلاباسلامي (ايران) انگيزهنيرومنديبرايتعميقشعوراسلاميوايجادالگوونمونهاسلاميبود.
ج) شكستن ابهت ابرقدرتها و مبارزه عملي با استكبارجهاني: پس از گذشت بيست و اندي سال از پيروزي انقلاب اسلامي آمريكا كوچكترين توفيقي در مبارزه با اين انقلاب نداشته است. يك سناتور آمريكايي چند ماه قبل اعتراف كرده است: لطمه ي كه انقلاب ايران به حيثيت جهاني ما وارد كرده است،‌ چندين برابر شوروي (سابق) است. ما در جنگ سرد با شوروي مرتباً پيش مي رفتيم اما هرچه براي سرنگوني اين كشو كوچك!‌ (ايران) به كار مي بنديم،‌ نتيجه عكس مي گيريم. ما مصمم به تداوم اين تهاجم هستيم،‌ تا زماني كه آنها را (ايرانيان) را به زانو درآوريم يا خودمان به زانو درآييم

در عشق آباد يكي از اساتيد دانشگاه مختوم تلی به واحد مركزي خبر مي گويد: انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني (ره) راه حلي براي جلوگيري از تهاجم و سلطه جويي فرهنگي غرب و دنياي كفر است. جاذبه هاي نيرومند انقلاب اسلامي الآن فراتر از مرزهاي ايران است. به گونه اي كه توانسته قشرهاي وسيعي از مردم جهان را جلب و الگوي مناسبي براي زندگي سعادتمند ارائه دهد.

حيدرجمال اسلام شناس مشهور و رهبر كميته روسيه مي گويد: مسلمانان روسيه بايد به مقابله با فرهنگ غربي در كشورشان برخيزند و ما از شعار نه شرقي و نه غربي امام خميني (ره) پيروي مي كنيم.

آيت الله مشكيني در جمع ميهمانان خارجي كه ايشان ریيس مجلس خبرگان و امام جمعه قم مي باشند طي سخناني وقوع انقلاب اسلامي در ايران را نويدبخش رهايي محرومان و مستضعفان جهان از يوغ ظلم و ستم ظالمان جهان ذكر كرد. همچنين افزود: حضرت امام خميني (ره) با رهبري پيامبرگونه خود در انديشة رهايي ملت ايران و ساير ملل اسلامي بود و در اين راستا مسلمانان جهان توانستند يك بار ديگر به هويت اصيل خود بازگردند. ايشان با يادآوري اين مطلب كه پيام انقلاب اسلامي وحدت و اعتلاي جوامع اسلامي بوده اند و بر اتحاد همه مذاهب اسلامي تأكيد داشتند تا دشمنان اسلام نتوانند بين آنان اختلاف و تفرقه ايجاد كنند و همچنين خاطرنشان ساخت يكي ديگر از دستاوردهاي انقلاب اسلامي معرفي اسلام ناب محمدي (ص) و افشاي ماهيت مدعيان اسلام آمريكايي بود كه اين امر در آگاهي و بيداري مسلمانان جهان نقش مؤثري ايفاد كرده است.

ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می کنیم چرا که انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لااله الا الله و محمدرسول الله (ص) بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست، ماهستیم، ما از مردم بی پناه لبنان و فلسطین در مقابل اسرائیل دفاع می کنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم، ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم و نظام اسلام رسو الله (ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهای در بند شاهد آن خواهد بود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

خمینی (ره) ، امام ، روح الله ، صحیفه نور جلد 18

 خمینی (ره) ، امام ، روح الله ،صحیفه نور جلد 11

دهشیری، محمد رضا، بازتاب مفهونی و نظری انقلاب اسلامی در روابط بین الملل

عمرانی درگاهی، علی، انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی درجهان

مطهری، مرتضی، آینده انقلاب اسلامی ایران

مصباح یزدی، محمد تقی، انقلاب اسلامی جهشی در تحولات سیاسی تاریخ

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در نخستین اجلاس بین المللی بیداری اسلامی

کتاب امام خمینی (ره) و احیای تفکر اسلامی

کتاب انقلاب اسلامی و ریشه های آن
 
اکبری، محمدرضا، سیمای امام خمینی (ره)
زمزم ظهور

صحیفه امام، مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره)

پوریا بصیری بازدید : 102 چهارشنبه 02 دی 1394 نظرات (0)

 

تعریف جامعه شناختی شایعه، اهداف آن و . . .

 

از ديرباز مفهوم و اصطلاح شايعه در محاورات روزمره مردم و در نوشته‌هاي صاحبان رأي و انديشه به كار رفته است. گاهي شايعه خود به رسانه‌اي تبديل مي‌شود كه به هماوردي با رسانه‌هاي رسمي مي‌پردازد. چنين اهميتي موجب شده است تا كارگزاران عمليات رواني از شايعه به منزله ابزار و روشي براي تخريب روحيه حريف، برآشفتن توده‌ها و تحقق ساير اهداف و مقاصد خويش بهره‌گيرند.

از نظر آلپورت و پستمن (تحليل‌گران رويكرد روان‌شناختي شايعه) عوامل گوناگوني، موجب شكل‌گيري در رواج شايعه مي‌باشد كه تمايل براي رفع ابهام، يكي از آنان است.

از موافقان با ديدگاه آلپورت و پستمن مي‌توان به ميلر و رابرت رنپ، فورستر و اجكا اشاره كرد. آنان نيز معتقد هستند وجود ابهام (فقدان اطلاعات) در مورد موضوعات مهم در بين گروه‌هاي متجانس (نظير مردم يك شهر، يك يگان نظامي و ...) موجب رواج سريع شايعات مي‌شود.

در ادامه نويسنده به اين نكته اشاره مي‌كند كه در فرآيند شكل‌گيري شايعه سه عامل اصلي وجود دارد:

الف- شايعه غالباً از طريق صحبت‌ها و مكالمات شخصي افراد منتقل مي‌شود بدون اين كه اين امر نيازمند دليل و برهان باشد.

ب- شايعه عمدتاً مربوط به وقايع و رويدادهاي مهم، اشخاص مشهور، مسئولان، مردم، سازمان‌ها و نهادهاي مهم مي‌باشد.

ج- شايعه خبري است كه در نتيجه مباحثات گروهي به صورت بازسازي شده‌اي در آمده است.

اهميت و ضرورت پرداختن به مسئله شايعه به طور خلاصه بدين شرح است:

1-      بالا بردن اضطراب احتمالي و تأثير آن بر ميزان بهره‌وري و توليد و كاهش دادن را نشان مي‌دهد.

2-      از آنجايي كه بخش بزرگي از سخنان عادي در اجتماع، شايعه است در خور توجه است

3-      شايعه را نبايد كاري غيرعادي، پيش پا افتاده در رفتار اجتماعي معقول بشر انگاشت.

دكتر تنهايي در كتاب نظريه‌هاي جامعه شناسي خويش، مراحل يا سطوح رشد شايعه را اين گونه شرح مي‌دهد:

الف- مرحله خلاصه يا هموار كردن: داستان يا مفهوم به صورت يك جمله كوتاه درآورده مي‌شود، تا قابل فهم گردد و به راحتي نقل شود.

ب- مرحله حاد كردن، تيز كردن يا حساس كردن: مفاهيم در اين مرحله حادتر از آن چه هست بيان مي‌شوند تا تحريك عاطفي را موجب شوند.

ج- مرحله همانندسازي: موضوع و مفهوم بايد طوري بيان گردد كه با سنگ فكري‌ها يا پيش‌داوري‌ها و كارهاي فرهنگي ما موافق باشد.

بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت شايعه، پديدۀ‌ اجتماعي بسيار خطرناكي است ولي با مديريت صحيح آن مي‌توان از آن در راستاي منافع  خود، سود جست. براي ايجاد شايعه دو عامل «ابهام و اهميت» ضروري هستند. وجود شايعه بدون يكي از اين دو عنصر محال است، زيرا نسبت بين اين دو ضرب است، در نتيجه با نبود يكي از آنها جواب صفر خواهد بود.

براي تغيير پيام و تبديل آن به يك شايعه و ايجاد تغيير و دگرگوني ذهني در مخاطبان سه فرآيند كلي تسطيح[1]، برجستگي[2] و همانندسازي[3]، موجب زدودن حقيقت به انحراف‌سازي و زياد كردن تمرينات موجود در شايعه مي‌شوند، البته عوامل اجتماعي و فرهنگي در ادراك حسي انسان تأثير به سزايي دارد.

نويسنده در بخش دوم كتاب به انتقال شايعه مي‌پردازد كه سه عمل ادراك، به حافظه سپردن و گزارش كردن از فردي به فرد ديگر طي مي‌شود.

فقدان خبر و منابع موثق: فضاي رواج شايعه را گسترش مي‌دهد. براي رواج شايعه عموماً از مردم استفاده مي‌شود و رسانه‌ها در مرتبه بعد آن را دامن زده و يا تكذيب مي‌كنند. نقطه تمركز شايعات نكاتي است كه مردم حساسيت بيشتري نسبت به آنها دارند.

كاربرد عمده شايعه در جنگ‌هاي تبليغاتي و رواني است و زمان شيوع آن بيشتر در موقعيت‌هاي نابسامان و آشفته و زمان‌هاي بحراني جنگ‌هاي سرد و گرم است. برجستگي و دربرگيري، دو ويژگي مشترك شايعه و خبر است.

منشاء شايعه را بايد حوادث و مشاهدات مبهم و سردرگم دانست. هدف شايعه نيز توضيح حقايق خام است يعني تلاش مي‌كند تا واقعيت را روشن كند. اين كه شايعه درست است يا خير؟ در حقيقت شايعه مزاحم است و بعضي اوقات حقايق را بيان مي‌كند و براي قدرت‌ها خطر ايجاد مي‌كند و همين اثبات مي‌كند كه شايعه الزاماً نادرست نيست.

از شايعه برداشت‌هاي مختلفي مي‌شود و از آن جمله اين است كه؛ عاملان عمليات رواني شايعه را در درون سناريوي فراگير عمليات رواني خويش قرار مي‌دهند و از آن براي تخريب روحيه، فريب دشمن، سلب اعتماد مردم و سربازان از رهبران و فرماندهان و ... آن استفاده مي‌كنند و عده‌اي ديگر معتقد هستند كه شايعه، شبه واقعيت است همانند مارك تواين كه مي‌گويد: «تا حقيقت كفش‌هاي خود را به پا كند، دروغ نيمي از جهان را زير پا مي‌گذارد»

از نظر كاپفرر، شايعه خود نوعي رسانه است كه اطلاعات را دهان به دهان منتقل مي‌سازد، به باور او «شايعات اطلاعات و اخباري‌اند كه همزمان و موازي با اخبار رسمي جريان دارند و گاه خلاف منبع رسمي عمل مي‌كنند»، در ادامه نويسنده به تعاريفي همچون اسطوره مي‌پردازد. لاپينز و فارنس ورث مي‌گويند: «اسطوره عبارت است از شايعه‌اي كه جزئي از ميراث ملي شده است و در بسياري موارد كلمه شايعه به جاي اسطوره به كار مي‌رود كه عكس آن نيز درست است.»

شايعه شاخص روحيه نيز هست؛ زيرا ما شايعات بدبينانه در مورد شكست و مصيبت و ... داريم و هم شايعات خوش‌بينانه كه در مورد صلح، اطمينان خاطر و ... است.

به نظر مي‌رسد كه شايعات نقش پر اهميتي در ايجاد و تشديد اغتشاشات و شورش‌هاي عمومي دارند به همين سبب شناسايي نقش آنها قبل و حين آشوب و پس از آن مي‌تواند به پيشگيري از آن كمك كند.

در بخش سوم كتاب نويسنده انواع شايعات را دسته‌بندي كرده است كه به شرح ذيل است:

 1- شايعات خزنده

2- شايعات آتشين (سخت و تند)

3- شايعات غواصي (پايدار)

4- شايعات توهم‌انگيز

كاپفرر با بررسي‌هاي خود دريافته است كه «هفت زمينه عمده براي شايعات سياسي وجود دارد كه مي‌توان آنها را هفت گناه كبيره شايعات تلقي كرد» كه بدين ترتيب است:

1-دست‌هاي نامرئي يا قدرت‌هاي پنهاني

2- توافق‌هاي محرمانه

3- شايعات سياسي پول و فساد مالي است

4- بيماري و ناتواني رهبران حكومتي

5- روابط نامشروع جنسي و داشتن چند زن

6- تعارض گفتار و كردار زمامداران حكومتي

7- خيانت سياست‌مداران

 

در سنجش چهارم كتاب به علل پذيرش شايعه و مصاحبه پرداخته شده كه عبارتند از:

1-      تنفر

2-      پذيرش شايعه براي توجيه خود

3-      شكستن سكوت ملال‌آور

4-      تحريف واقعيت‌ها

 

يكي از مطالب مهم اهداف شايعه‌سازي است كه شامل:

1-      كيش شخصيت بعضي از افراد

2-      ايجاد باور نزد ديگران

3-      تخريب رواني

4-      افشاندن تخم بي‌اعتمادي

5-      حفظ پايگاه طبقاتي افراد، بهره‌كشي و غارت دست‌رنج انسان‌هاي محروم

6-      نگه داشتن مردم در جهل و خرافات

 

شايعات در حيطه‌هاي مختلف رواج مي‌يابد كه اهم آن عبارت‌اند از:

1-      شايعات سياسي

2-      شايعات اقتصادي

3-      شايعات مذهبي

4-      شايعات امنيتي

 

حال به اين بايد اشاره كرد كه، ويژگي‌هاي افراد شايعه‌پذير، شايعه‌گو و شايعه‌جو چيست؟ به طور كلي برجسته‌ترين ويژگي‌هاي افراد اشاره شده عبارت است از:

1-      ساده‌لوحي و زودباوري

2-      ناامني و زودبرانگيختگي

3-      پرگويي و گزافه‌گويي

4-      غيبت و دروغ‌گويي

5-      ايستايي شخصيت و عدم اعتماد به نفس

6-      خود توجهي و كژانديشي

نظر اسلام در رابطه با شايعه‌ شنيدني است كه ما (مسلمانان) به فرموده قرآن بايد جستجوي حقيقت (تحدي حقيقت) كنيم خداوند در سوره حجرات آيه 6 مي‌فرمايند: «يا مؤمنان اگر بدكار و فاسقي براي شما خبر بياورد فوراً تحقيق كنيد، مبادا كه به خاطر جهالت به ديگران صدمه بزنيد و به زودي از آن چه كرده‌ايد پشيمان شويد و توبه كنيد با وجود چيز‌هايي كه گفته شد آيا باز هم فكر مي‌كنيد كه دست پنهاني در كار است؟»

هر اندازه در يك جامعه مسئله‌اي (شايعه‌اي) براي مردم مهمتر و حساس‌تر باشد آن شايعه با سرعت بيشتري رواج پيدا مي‌كند و نيز چنين است مسئله‌اي كه جامعه نسبت به آن دچار ابهام هستند.

 

راه‌كارهاي مقابله با شايعه بدين قرار است:

1-      پيشگيري

2-      درمان

3-      اطلاع‌رساني دقيق، شفاف و به موقع پيرامون مسائل

4-      كار فرهنگي مستمر و دقيق

5-      برخورد فيزيكي با مراكز شبهه فراكني

البته راه‌كارهايي از نظر اسلام ارائه شده است كه بدين مضمون است: 1- تشكيك   2- سكوت

 

تأثير شايعات از نظر اسلام در جامعه شامل 10 مورد است كه به صورت اجمال به چند مورد از آن مي‌پردازيم:

1-      گسترش ناامني، ترس و اضطراب

2-      ايجاد تفرقه و رويارويي بين اقشار جامعه

3-      به خطر انداختن امنيت عمومي جامعه و ...

و در ادامه به عوامل مؤثر در ترويج شايعه از نظر اسلامي مي‌پردازيم كه در اين كتاب به 6 مورد اشاره شده است كه ما به اختصار به آنها اشاره مي‌كنيم:

1-      ميزان اهميت موضوع در جامعه

2-      وضعيت و اوضاع و اموال مناسب

3-      ابهام در خبر يا موضوع

4-      اطلاعات و اخبار متناقض

5-      شدت هيجانات و تشنج‌هاي عاطفي

6-      خلاء اطلاعات

و نهايتاً نويسنده در بخش ششم كتاب به نتيجه‌گيري مباحث مطرح شده پرداخته است.

 

 

 

 

 

 

 

در اینجا به یک شایعه ی سیاسی ملی و جهانی ، اهدافی که به دنبال داشت و شفاف سازی آن میپردازیم :

 

شایعه :

"نگاه سخن پراکنی صهیونیستی دبکافایل به نقل از منابع سوریهای تکفیری مدعی شد که کاروان حامل قاسم سلیمانی را در شرق استان حلب مورد اصابت موشک تاو قرار داده است و سردار سلیمانی کشته شده است"

 

وبگاه تحلیلی «دبکا فایل» وابسته به منابع اطلاعاتی صهیونیستی در تازه‌ترین ادعای خود به نقل از منابع سوریه ای تکفیری مدعی شد که کاروان حامل سرلشکر قاسم سلیمانی را در شرق استان حلب مورد اصابت موشک تاو قرار داده است.

این وبگاه که در میان اصحاب رسانه به انتشار اخبار کذب و بی اساس شهره است و اخبار آن در صدر جوک های رسانه ای قرار دارد در ادامه افزود: در این حادثه سرلشکر سلیمانی و سه تن از فرماندهان ایرانی دیگر کشته (شهید) شدند!

 

رد شایعه :

 

اولین حضور سردار سلیمانی در برابر دوربین های رسانه ها و در مراسم دیدار جمعی از کارگزاران نظام با رهبر معظم انقلاب ، نقطه پایانی بود بر شایعه صهیونیستی شهادت سردار سلیمانی در دمشق .!

 

 

 

 

 

پشت پرده شایعات شهادت سردار سلیمانی چه بود؟

 

هفته نامه مثلث در گزارشی به پشت پرده شایعات مربوط به شهادت سردار سلیمانی در انفجار تروریستی دفتر سازمان امنیت ملی سوریه پرداخته است.

در این گزارش آمده است؛
«
فرمانده زنده است» و کابوس دشمنانش همچنان ادامه دارد، این واقعیتی دلنشین برای حلقه مقاومت در جهان است که انتشار تصویر حاج‌قاسم سلیمانی در مراسم دیدار هفته گذشته کارگزاران نظام با مقام معظم رهبری آن را روایت می‌کند. هنوز دقایقی از انفجار تروریستی در دفتر سازمان امنیت ملی سوریه نگذشته بود که یک خبر روی خروجی رسانه‌ها غرب بالاخص رسانه‌های صهیونیستی قرار گرفت. در همین راستا بود که سایت العربیه وابسته به خاندان آل‌سعود از احتمال کشته شدن سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران در افنجار‌های دمشق خبر داد و به نقل از سایت صهیونیستی (آروتز شوا» نوشت: «برخی از منابع خبری گفته‌اند که قاسم سلیمانی در جلسه مسئولان امنیتی سوریه که روز چهارشنبه 18/7/2012 در دفتر سازمان امنیت ملی این کشور برگزار شده بود، حضور داشت.» اما ساعاتی نگذشت که مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران، سردار رمضان شریف در پاسخ به ادعای رسانه‌های صهیونیستی درباره شهادت سردار سلیمانی در دمشق گفت که نقل این خبر آمال و آرزو‌های این رسانه‌های معاند است که در قالب اطلاع‌رسانی به افکار عمومی ارائه می‌شود. اما ماجرای انفجار ترویستی در سوریه چه بود؟ پس از انتشار اخبار ضد‌ونقیض درباره این اقدام تروریستی این روزنامه «الرأی» کویت بود که با انتشار گزارشی توجهات فراوانی را به خود جلب کرد.
 
الرأی نوشته بود: حلقه نزدیک به بشار اسد اعلام کرد که عملیات انفجار «اتاق بحران» سوریه و کشته شدن سران امنیتی دمشق فقط به همین هدف محدود نبود بلکه ترور سران، بخشی از طرحی از پیش تعیین شده برای تغییر نظام و اشغال دمشق در همان زمان عملیات ترور بود. در این انفجار تروریستی داود راجحه، وزیر ، آصف شوکت، رئیس دستگاه اطلاعات، حسن تورکمانی، مشاور بشار اسد در امور نظامی و هشام اختیار، رئیس دفتر شورای امنیت ملی سوریه در آن ترور کشته شدند و محمد الشعار، وزیر کشور مجروح شد. رسانه‌های صهیونیستی و عربی ادعا می‌کنند که حاج قاسم سلیمانی از حاضران این نشست بوده است.
 
اما چرا آرزوی شهادت سردار را دارند؟برای رسیدن به جواب این سؤال بی‌شک بهتر است به اخبار و گزارشات رسانه‌های غربی درباره سردار سلیمانی مراجعه کرد. روزنامه انگلیسی گاردین در گزارشی درباره او نوشته است: «قدرت و وجهه قاسم سلیمانی به عنوان کسی که قدرتمندترین بازیگر عرصه منطقه است در سه سال گذشته افزایش یافته است. برخی از مقامات عراقی او را ستایش می‌کنند»اوج عصبانیت آمریکایی‌ها از سردار بزرگ سپاه ایران در عراق را باید در این اعتراف دید: «هشت سال گذشته ما شاهد جنگ بین متحدین و نمایندگان سپاه قدس با ارتش آمریکا بوده‌ایم که نتیجه آن را اکنون می‌بینیم، چرا که ارتش آمریکا در حال ترک عراق است
 
همچنین روزنامه معتبر آمریکایی «مک کلثی» تأکید می‌کند: «یکی از قدرتمند‌ترین چهره‌های موعود در عراق، یکی از مقامات دولتی این کشور، یک رهبر شبه‌نظامیان یک روحانی بلندپایه یا یک فرمانده یا دیپلمات آمریکایی نیست. این فرد یک ژنرال ایرانی است که هم‌اکنون بسیار پرنفوذتر از همه مقامات نامبرده شده است.

ژنرال «قاسم سلیمانی» فرمانده نیروهای قدس شاخه‌ فعال سپاه پاسداران ایران در خاورمیانه است.» این البته نخستین‌بار نیست که غرب و صهیونیست‌ها از آرزویشان برای ترور و به شهات رساندن سردار قاسم سلیمانی سخن می‌گویند.

 
پیش از این نیز شماری از مسئولان آمریکایی در نشستی و آشکارا پیشنهاد کردند که باید با عملیات محرمانه برخی مسئولان ایران را ترور کرد. عضو بنیاد دفاع از دموکراسی آمریکا درباره سردار قاسم سلیمانی گفته بود: «تکان بخورید... تلاش کنید یا دستگیرش کنید یا بکشیدش

خبرگزاری فرانسه سال گذشته اعلام کرد که شماری از نظامیان و کارشناسان نظامی آمریکا به دولت این کشور پیشنهاد کردند که ترور مسئولان و سران معینی از ایران را به‌خصوص در نیروی سپاه ایران در دستور کار قرار بدهد. «جک‌کین» رئیس سابق نیروی زمینی ارتش آمریکا در جلسه استماع کنگره در این خصوص گفت: «چرا آنان - مسئولان ایرانی - را نمی‌کشیم؟ این افراد حدود هزار آمریکایی را کشته‌اند، چرا ما آنها را ترور نکنیم؟ نمی‌گویم اقدام نظامی کنیم ولی عملیات محرمانه - ترور را پیشنهاد می‌کنم

همان زمان بود که «روئل مارک گرچت» کارشناس بخش خاورمیانه در سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) و عضو بنیاد «دفاع از دموکراسی‌ها»‌با بیان اینکه سپاه ایران از همان منطقی که آمریکا براساس آن عمل می‌کند، استفاده نمی کند تأکید کرد که آنان - سپاه ایران - ر ا نمی‌توان مرعوب کرد مگر ا ینکه «یکی از آنان کشته شود» این مقام آمریکایی صراحتاً به نام قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران اشاره و تصریح کرد که وی را باید دستگیر کرد یا کشت.

گرچه در این خصوص اعلام کرد که قاسم سلیمانی بسیار سفر می‌کند... " تکان بخورید... تلاش کنید یا دستگیرش کنید یا بکشیدش "

پوریا بصیری بازدید : 133 چهارشنبه 02 دی 1394 نظرات (0)

 

معرفی

اميرعباس هويدا فرزند عينالملک بهايي بود. پدر او در 9191 ]م[ در بيروت دکان واکسي داشت که پس از

ذخيره مبلغي پول به تهران آمده و با خواهر اديبالسلطنه سرداري ازدواج ميکند. با کمک اديبالسلطنه

سرکنسول ايران در بيروت و دمشق ميشود و در زمان جنگ جهاني دوم با صدور گذرنامه ايران به يهوديان

فراري، طلا ميگرفت و از اين راه ثروتمند شد. پدر هويدا لقب عينالملک را با کمک سردار اسعدبختياري

و با پرداخت 022 تومان از مظفرالدين شاه گرفته است. تحصيلات مقدماتي اميرعباس در تهران بيروت

انجام شده سپس به بروکسل و پاريس رفته تحصيلاتش را ادامه ميدهد. در پاريس با عبدالله اتنظام مربوط

شد و با او رابطه صميمانه برقرار کرد. وي درسال 9209 وارد خدمت وزارت خارجه شد.

در 9221 به وسيله انتظام وارد خدمت شرکت نفت شده و به سمت معاون رئيس هيئت مديره شرکت نفت

انتخاب شد. در مدت خدمت در شرکت نفت چندين بار کار خلاف مرتکب شد که دکتر اقبال آنها را

جمعآوري کرده است. ولي چون عضو لژ فراماسونري مهر )ميترا( بود و دکتر اقبال هم فراماسون بود، عليه

او عملياتي انجام نداده و اعمال خلاف او را مخفي نگهداشت.

وقتي حسنعلي منصور به نخست وزيري رسيد هويدا را به سمت وزير دارائي کابينه خويش برگزيد. و

زماني که منصور کشته شد شاه هويدا را که وزير دارايي بود مامور تشکيل دولت جديد نمود و بدين ترتيب

نخستين کابينه اين مرد در 99 بهمن 9232 معرفي گرديد.

5

دوران قبل از صدارت

تغيير داد در سال 9021 ش در تهران متولد » هويدا « که بعدها نام خانوادگي خود را به » ممدوح « امير عباس

شد. پدرش حبيب الله عين الملک و مادرش افسرالملوک، نتيجه عزت الدوله، تنها خواهر تني ناصرالدين

نام داشت که بعد ها با خواهر حسنعلي منصور ازدواج کرد » فريدون « شاه بود. تنها برادر وي .

میرزا رضا قناد و بهاء

هنگامي که علي محمد باب فتنه بابيت را در شيراز آغاز کرد از جمله افرادي که به حلقه ي مريدان او

پيوست ميرزا رضا قناد، پدر حبيب الله عين الملک )پدر بزرگ امير عباس هويدا( بود .

را تا عکا » بهاءالله « بهاء ملقب به » حسينعلي « هم چنين پس از مرگ باب، ميرزا رضا از جمله افرادي بود که

واقع در اسرائيل همراهي کرد .

وي همچنان از افراد نزديک وي محسوب مي شد و بارها از » عباس افندي « پس از مرگ بهاء و جانشيني

را انتخاب کرده » ممدوح « طرف وي مورد مدح قرار گرفت حتي براي مدتي هم فرزندانش نام خانوادگي

بودند . ميرزا رضا از جمله افراد 1 نفري بود که هنگام قرائت وصيت نامه ي عباس افندي بالاي سر او حاضر

بودند .

سفر به دمشق

حبيب الله عين الملک هم راه پدر را در پيش گرفت و به سلک بهائيان پيوست و از طرفداران عباس افندي

شد. امير عباس دو ساله بود که پدرش به عنوان سر کنسول ايران در دمشق منصوب شد و خانوادگي به آن

6

جا رفتند . اين در سالي است که هنوز ميرزا رضا قناد زنده است و عباس افندي هم آخرين سال عمرش را سپري مي

کند و اين مأموريت با توجه به حضور بهائيان در عکا از موارد قابل تأمل است .

حدود سه سال بعد پس از بازگشت به ايران و اقامت حدود هشت ماهه دوباره به همان پست مشغول شد

بااين تفاوت که اين بار سرزمين فلسطين و هم چنين دفتر کنسولي ايران در بيروت هم به حوزه ي کارش

اضافه شد . پیوستن به گروه تمپلرها

امير عباس تحصيلات ابتدايي خود را در دمشق آغاز کرد و پس از اين که پدرش تصميم گرفت ادامه ي کار

خود را در بيروت انجام دهد در مدسه ي فرانسوي آن جا به ادامه ي تحصيلات پرداخت . او در اين مدرسه به گروهي موسوم به تمپلرها (templar) پيوست. از لحاظ تاريخي تمپلر ها سلحشوراني

بودند که در جنگ هاي صليبي عليه مسلمين مي جنگيدند. عده اي بر اين عقيده اند که همين تمپلرها بودند

که » آليانس جهاني اسرائيل « که هسته ي اوليه ي فراماسونري را تشکيل دادند. اين مدرسه شاخه اي بود از

در جهت همدردي با يهوديان و رسيدگي به گرفتاري هاي آنان در سراسر جهان بر پا شده بود. هم چنين

مدتي هم در مدرسه آمريکايي بيروت تحصيل کرد و تحت آموزش تعاليم امپرياليستي و صهيونيستي قرار

گرفت . علاقه ي خاصي پيدا کرده بود و تا پايان عمر هم رابطه اش » رنه دومان « هويدا در بيروت به دختري به نام

براي من و امير رفاقت مهم تر از عشق است.عشق زود گذر است «: را با وي حفظ کرد. رنه دومان مي گفت

و هرگز عمري نمي پايد.رفاقت همه عمر باقي است » سفر به اروپا

مائده هاي « هويدا پس از گذراندن مراحل اوليه تحصيلات، راهي اروپا شد. تنها کتابي که به همراه داشت

نوشته آندره ژيد بود که از کتاب هاي محبوب وي محسوب مي شد.کتابي که نويسنده آن اعلام » زميني

ديگر به گناه ايماني ندارم « ميکرد که ».

7

او آرزو داشت تا در دانشگاه فرانسه درس بخواند. ابتدا به انگلستان رفت و طي مدت يک سال زبان

انگليسي راتکميل کرد و آماده بود تا براي دانشگاه به فرانسه برود که ناگهان در روابط بين ايران و فرانسه

بحراني حاصل شد و او نتوانست ويزا ي تحصيل در آن جا را بدست آورد و لاجرم به بروکسل رفت و در

رشته ي علوم سياسي به تحصيل پرداخت

» شا « با » شاه « جناس

در فرانسه » شا « در فارسي را با کلمه ي » شاه « داستان از اين قرار بود که در يکي از نشريات فرانسه کلمه ي

به معني گربه جناس شده بود و همين امر باعث شد تا رضاشاه سفير ايران را از فرانسه احضار کند . هويدا پس از پايان تحصيلات در سال 9209 شمسي به ايران بازگشت و به استخدام وزارت امور خارجه

درآمد و در سمت کارمند اداره دفتر وزارتي مشغول به کار شد.وي همچنين در همين سال براي گذراندن

خدمت وظيفه به دانشکده افسري رفت و پس از اتمام دوره ي يکساله ي آن به وزارت خارجه بازگشت و

در سمت کارمند اداره اطلاعات مشغول کار شد.پس از مدتي به بيروت رفت تا مقدمات بازگشت مادرش به

ايران را فراهم کند و در پس از بازگشت به تهران به عنوان وابسته ي سفارت ايران در پاريس در

مرداد 9203 ش به فرانسه رفت. هنگامي که امير عباس در فرانسه بود فريدون هويدا)تنها برادر اميرعباس که

چهار سال از او کوچک تر بود( در رأس هيأتي وارد پاريس شد .

هم چنين حسنعلي منصور نيز از طرف وزارت خارجه براي مأموريتي به پاريس آمد. در اين جا بود به

دوستي بين حسنعلي منصور و امير عباس شکل گرفت.دوستي که تاپايان عمر ادامه داشت .

قاچاق مواد مخدر

در اين زمان مسئله ي مهمي که رخ داد داستان قاچاق بود .هنگامي که فرانسه درگير جنگ جهاني دوم بود

گروهي از ثروتمندان آنجا توانسته بودند که دارايي خود را به بانک هاي کشور سوئيس منتقل کنند و حال

که اوضاع آرام بود در پي اين بودن که اموال خود را به فرانسه بازگردانند. به همين دليل به سراغ افراد

داشتند.افراد زيادي در اين دام افتادند که ازجمله ي » پيک سياسي « ديپلمات مي رفتند چرا که آن ها عنوان

آن ها امير عباس هويدا بود . عده زيادي از ايرانيان مقيم پاريس بازداشت شده اند و جرم آن ها قاچاق مواد «: راديو پاريس اعلام کرد

8

در گزارش ساواک ». مخدر بوده است.در ميان بازداشت شدگان نام عده اي از اعضاي سفارت ديده مي شود

اسم امير عباس هويدا آورده شده است .

اين واقعه تنها با تکذيب نامه ي هويدا و حسنعلي منصور پايان يافت که از جمله علل آن مي توان به

منصوب شدن انوشيروان سپهبدي به وزير خارجه و هم چنين اوضاع آشفته داخلي ايران که دائما شاهد

تغيير دولت ها بود اشاره کرد . اعزام به اشتوتگارت

در همين زمان عبدالله انتظام که هويدا را به عنوان پسرخوانده پذيرفته بود و هويدا هم او را «patron» يا

ارباب خطاب مي کرد به رياست دفتر کنسولي ايران در اشتوتگارت منصوب شد. در نتيجه امير عباس هويدا

راهي اشتوتگارت گرديد و حسنعلي منصور هم به آن جا آمد .

در سال 9202 شمسي با منصوب شدن عبدالله انتظام به عنوان وزير مختار راهي لاهه شد و امير عباس هم

به ايران بازگشت.اوضاع کشور با توجه به فعاليت هاي مصدق و آيت الله کاشاني بحراني بود .

به همين سبب هويدا به فکر خارج شدن از کشور افتاد و توانست تا سمتي را در کميسيون پناهندگان در

که نقش اساسي در ايجاد » ارنست وان هک «. ژنو براي خود بدست آورد و در سال 9222 ش به آن جا رفت

لژ هاي فراماسيوني در ايران داشت حامي سر سخت او در اين مأموريت بود . پس از کودتاي 02 مرداد عبدالله انتظام به عنوان وزير امور خارجه تعيين شد و تصميم به بازگرداندن هويدا

به ايران گرفت اما بنا به درخواست وان هک هويدا تا سال 9221 ش در تشکيلات سازمان ملل در ژنو باقي

ماند . شوراي آمريکايي صهيونيزم « گروهي هويدا را از اعضاي » (AZL) مي دانند که فعاليت هاي او در سازمان

ملل پوششي بر عضويت او در اين شورا بوده است .

در اين سال زمينه از هر لحاظ براي بازگشت هويدا به ايران فراهم بود.حسنعلي منصور رييس دفتر نخست

وزير بود، عبدالله انتظام هم به دليل خدماتش به کنسرسيوم به عنوان وزير مشاور مشغول به کار بود تا براي

رياست شرکت ملي نفت آماده شود. هم چنين منصور هم به او گفته بود که بايد ايران بازگردد چراکه

9

با اين حال با کمک رجبعلي .» نوبت ما به زودي خواهد رسيد « رابطينش در آمريکا وعده کرده اند که

منصور پدر حسنعلي-که سفير ايران در ترکيه بود امير عباس به آن جا رفته و به عنوان نفر دوم سفارت

مشغول کار شد . هویدا کیست « اعلامیه ای تحت عنوان » پس از مدت کوتاهي حسن ارفع به جاي رجبعلي منصور گماشته شد و بين آن ها اختلافاتي رخ داد و

سرانجام هويدا به ايران بازگردانده شد و در شرکت نفت مشغول به کار شد. پس از اين که هويدا به عنوان

منتشر شد که در قسمتي از » هويدا کيست « وزير دارايي کابينه ي منصور انتخاب شد اعلاميه اي تحت عنوان

آن آمده بود :

«... هويدا به آنکارا منتقل گرديد.در زمان مأموريت ايشان تعداد زيادي از خانواده هاي بهايي ايران به ترکيه

مهاجرت کردند و به اتکاء قدرت و نفوذ هويدا به فعاليت پرداختند و دولت ترکيه از اين امر مطلع د و

کشف کرد که خانواده هاي بهايي تحت هدايت و رهبري هويدا به چنين فعاليت هاي مضر و خلاف قانون

ترکيه دست زده اند.از اين رو جمعي از بهايي ها را بازداشت کردند و از دولت ايران خواستند که هرچه

زودتر در تغيير وي اقدام کند.آقاي سرلشکر ارفع، سفير کبير وقت در ترکيه، براي حفظ حيثيت کشور سعي

وافي مبذول داشت و دولت ايران را متوجه عمليات زيان بخش هويدا کرد و درخواست تغيير وي را

نمود ...» چندبار در مورد علت تأخير ورود و يا غيبت هاي مکررش ...«: حسن ارفع هم در پيرامون اين ماجرا گفت

تحقيق کردم و معلوم شد ايشان از طرف محفل جهاني بهاييان مقيم ترکيه را دارد، که ضمن اشتغال به کار

در سفارت ايران و با استفاده از موقعيت ديپلماتيک و پاسپورت سياسي، نهايت سعي خود در خدمت به

بهاييان را معمول مي دارد . سازمان اطلاعاتي ترکيه که فعاليت سفارتخانه هاي خارجي را زير نظر داشت متوجه رفتار خلاف شئون

ديپلماتيک هويدا شده و چندبار به طور غير مستقيم اين مطلب را به ما گوشزد کردند . من در مقام سفير، چندبار سعي کردم هويدا را به تهران برگردانم اما او که توسط حاميان پر قدرت بهايي

اش در تهران پشتيباني مي شد، بيدي نبود که با اين بادها بلرزد .

11

برگشتن او به تهران و انتقال يافتن او از وزارت خارجه به شرکت نفت هم به صلاحديد همان حاميان پر

قدرتش صورت گرفت و ربطي به سوء رفتار دوران خدمت او در آنکارا نداشت » هویدا، عضو هیئت مدیره ی شرکت نفت

هويدا پس از ماجراي ترکيه ، براي يک مأموريت موقت به آمريکا رفت. در سال 9221 ش عبدالله انتظام به

عنوان مدير کل شرکت ملي نفت ايران انتخاب شد. هويدا هم پس از بازگشت از امريکا به شرکت ملي نفت

رفت و پس از مدتي هم با فرمان محمدرضاشاه به عضويت هيئت مديره درآمد.متن فرمان به قرار زير است : « با تأييدات خداوند متعال

ما محمدرضا پهلوي شاهنشاه ايران

نظر به استدعاي تيمسار سرلشکر علي اکبر ضرغام وزير داراي که به وسيله جناب دکتر اقبال نخست وزير

معروض افتاده است به موجب اين فرمان امير عباس هويدا را براي مدت چهار سال به سمت عضو هيئت

مديره شرکت ملي نفت ايران منصوب نموديم اميرعباس به موجب اين حکم يک مهماني در منزلش واقع در دروس شميران برگزار کرد . ( براي هويدا در شرکت نفت حقوق گزافي در نظر گرفته شده بود .)

گردآوری افراد بهائی مسلک

هويدا افرادي از هم مسلکان بهايي خود را گردآورد از جمله : -« که از بهائيان تحصيل کرده در انگلستان بود که در زمان نخست وزيري هويدا مشاور عالي » فؤاد روحاني

او بود و هم چنين هويدا قصد داشت او را دبير کل سازمان همکاري منطقه اي ايران، ترکيه و پاکستان کند . -« تحصيل کرده در رشته مهندسي نفت در امريکا که از بهاييان بود و از اعضاي لژ » هوشنگ فرخان

فراماسيون آفتاب و هم چنين مدير عامل شرکت ملي گاز

تحصيل کرده در رشته حقوق، که از بهاييان بود و از افراد مورد اعتماد افسران اسرائيلي ،» يدالله شهبازي

که با دکتر المودي-فرماندار سابق تا آويو-رفت و آمد هاي نزديک داشت .

11

زني که به علت ارتباطات خصوصي اش با مردان مختلف از نظر ساواک فردي منحرف ؛» وجيهه معرفت

بود و البته تا پايان عمر کاري هويدا همواره منشي مخصوص او بود . -« که با اشرف پهلوي روابطي داشت و رييس دفتر هويدا در شرکت نفت و هم چنين نخست » پرويز راجي

وزيري را برعهده داشت .

نيز مرتبط شد و به عضويت اين سازمان درآمد. در 9232 ش. حسنعلي منصور به » ساواک « او در 9222 با

ايران « به وجود آورد. اين تشکيلات که بعدها به حزب » کانون مترقي « پيشنهاد امريکاييها تشکيلاتي به نام

تغيير نام داد، با پوشش کمک به اصلاحات ارضي و اصلاحات اقتصادي و سياسي در کشور به وجود » نوين

آمده بود و در آن جمعي از نخبگان و تحصيل کردگان دانشگاههاي امريکا و اروپا شرکت داشتند. هويدا نيز

به دليل سابقه دوستي با حسنعلي منصور از ابتدا وارد اين تشکيلات شد .

در آبان 9230 ش به علت مخالفت انتظام با زياده روي هاي اسدالله علم نخست وزير ،منوچهر اقبال به جاي

او برگزيده شد. رابطه ي وي با هويدا خوب نبود .

نخست وزیری حسنعلی منصور

پس از اين که حسنعلي منصور در هفدهم اسفند همين سال به نخست وزيري رسيد هويدا هم به وزارت

دارايي منصوب شد. هويدا با اين که علاقه داشت در رأس وزارت خارجه قرار گيرد اما به وزارت دارايي

رفت تا در گزارش هاي نفتي جانب اربابان خود را نگه دارد چراکه مأمور اصلي تهيه ي بيلان و فعاليت

هاي کنسرسيوم بود. علاوه بر اين به دليل اختلافي که بين منوچهر اقبال و منصور بوجود آمده بود منصور

او را وزير دارايي کرد تا از نظر اداري اقبال زير نظر او قرار گيرد .

12

کابینه ی حسنعلی منصور هویدا وزیر دارایی شد تا در گزارش های نفتی جانب اربابان خود را نگه

دارد

حدود 30 روز قبل از صدور فرمان نخست وزيري منصور خبرگزاري آلمان خبر نخست وزيري او را

مخابره کرد ! اوضاع نفت

با افزايش درآمد نفت جشن هاي 0122 ساله اجرا شد .

در سال 9239 ش روزنامه دنيا نوشت که 0222 و به نقلي 1222 بهايي و به لندن اعزام شدندو به هر يک از

آن ها 1222 دلار ارز به همراه نفري 9012 تومان تخفيف بليط هواپيما داده شد . امام خميني)ره( برآشفت و در دهم فروردين 39 ضمن مقايسه اين سفر با سفر سرشار از مشکلات حجاج

در باره ي معاملات شرکت نفت فرمود : « يک شخصي به من گفت که يک معامله اي کرده است شرکت نفت با ثابت پاسال و در اين معامله

تخفيفي داده است که بيست و پنج ميليون تومان در اين تخفيف نفع برده است، براي نفع اين جمعيتي که

13

فرستادند به لندن بر ضد اسلام.اين وضع نفت ما ... » وزارت دارایی

از جمله اقدامات هويدا در زمان وزارت دارايي تصويب لايحه ي دريافت 022 ميليون دلار وام و هم چنين

خريد 01 هزار تن ذرت از امريکا و خريد 12 هزار تن گندم از شوروي بود . همچنين وي نظام کامپيوتري مدرني در وزارت دارايي به راه انداخت.از جمله مواردي که در دوران وزارت

دارايي هويدا باعث ايجاد تنش در جامعه شد مسئله ي گران کردن بنزين و نفت بود که مي خواست با اين

کار مقدمات شکست منوچهر اقبال را در مذاکرات نفت فراهم کندتا بعدا خود در رأس شرکت نفت قرار

گيرد . چگونگی به صدرات رسیدن هویدا

ترور منصور توسط محمد بخارایی

9032 ش حسنعلي منصور /99/ عمر آشنايي منصور و هويدا حدود بيست سال بود. در ساعت 92 صبح 9

توسط محمد بخارايي جلوي مجلس شوراي ملي ترور شد و او را به بيمارستان پارس که رئيس آن دکتر

منوچهر شاهقلي،پزشک بهايي و عضو مؤسس کانون مترقي بود بردند.اين که چرا او را به نزديک ترين مرکز

درماني نبردند از نکاتي است که بايد بررسي شود . هنگامي که تيم پزشکي خبر مرگ منصور را به هويدا دادند در حالي که هنوز دکتر ها در اتاق پيش هويدا

بودند او با شاه تماس گرفت و اين خبر را به زبان انگليسي به اين نحو به شاه رساند

کابینه محلل

پس از مرگ منصور، هويدا مسئول تشکيل کابينه شد. بسياري افراد کابينه ي وي را موقت مي شمردند و به

طنز مي گفتند که کابينه ي هويدا محللي بيش نيست. اين در حالي است که وي مدت 92 سال سکان

نخست وزيري کشور را در دست داشت و تنها نخست وزير مشروطه اي بود دوران صدارتش به اين درازا

انجاميد .

14

فريده امامي، همسر منصور، شاه را عامل قتل شوهرش مي دانست. همچنين نگاهي منفي به هويدا هم پيدا

کرده بود چرا که او به نخست وزيري رسيده بودو به همين دليل به آن ها اهانت مي کرد .

با تلاش امير عباس هويدا لايحه اي در مجلس به تصويب رسيد که به موجب آن فريده تا پايان عمرش،

تمام حقوق و مزاياي يک نخست وزير را دريافت مي کرد.اين لايحه در حالي به تصويب رسيد که صحبت

از موجودي ده ميليون و پانصد هزار دلاري منصور در بانک هاي مختلف امريکا در ميان بود و از طرف

ديگر بين فريده امامي)همسر منصور( و منصور الملک )پدر حسنعلي( بر سر تقسيم دارايي هاي او در

سوئيس اختلاف شديدي در گرفته بود . از نکاتي که در پيش فرمان نخست وزيري هويدا قابل توجه است)و ممکن است اشتباه اداري يا کاتب

9232 ثبت شده است /92/ باشد( اين است که تاريخ امضاي آن 1 !

اشتراکات منصور و هویدا

امير عباس هويدا و حسنعلي منصور علاوه بر اشتراکات روحي و اخلاقي از نظر سوابق و موقعيت

خانوادگي هم اشتراکاتي داشتند : - پدر هر دو از کارگزاران رژيم رضاخان بودند .

پدر هر دو در سال 9293 ش مورد بي مهري رضاخان واقع شدن - - پدربزرگ هردو موقعيت اجتماعي ويژه نداشتند.پدربزرگ هويدا قناد و پدربزرگ منصور خشت مال بود . - از طرف مادري هردو وضعيت خاصي داشتند . -هويدا در ميسيون لائيک هاي مدرسه ي فرانسوي بيروت درس خواند و منصور در دبيرستان فيروز بهرام

که وابسته به انجمن زرتشتيان بود .

15

صدارت هویدا

هويدا کمتر از 99 ماه در مقام وزارت دارايي بود که منصور به قتل رسيد و هويدا بر خلاف تصور و انتظار

عمومي به سمت نخست وزيري رسيد.

معرفی کابینه وزیران

اميرعباس هويدا از روز هفتم بهمن ماه 9232 ش. آغاز به کار کرد و کابينه خود را 99 بهمن ماه معرفي نمود.

در شروع کار دولت وي تصور ميشد که دوره حکومت هويدا سه چهار ماه بيشتر طول نکشد؛ ولي هرچه

زمان ميگذشت، حکومت هويدا ثبات بيشتري پيدا ميکرد.

تغییرات کابینه

هويدا در طول مدت صدارت خود بارها کابينه خود را ترميم کرد و دست به تغيير وزرا زد. اولين ترميم

کابينه وي در بهار 9233 ش. صورت پذيرفت که "جمشيد آموزگار رقيب جدي هويدا به مقام وزارت دارايي

و "دکتر شاهقلي" نيز در رأس وزارت بهداري منصوب شدند. اگرچه هويدا در تغيير کابينه دخالت ميکرد؛

ولي نميتوان نقش شاه و "فرح" و خواهران وي را در انتخاب وزرا و معاونان و مشاوران بيتأثير دانست

هويدا با تغيير وزرا و يا تشکيل وزارتخانه جديد سعي در کاهش قدرت و وظايف وزرا داشت.

هویدا و قوه مقننه

هويدا در دوره مجلس بيست و سوم با کمک نمايندگاني که خود بر سر کار آورده بود، هر قانوني را که

ميخواستند، تصويب ميکردند؛ از آن جمله ميتوان، به رأي استقلال بحرين که جز ايران محسوب ميشد،

اشاره کرد و با توجه به حمايت انگليس جزاير سه گانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسي به ايران داده

شد

سیاست خارجی ایران در دوره هویدا

هويدا در روند سياست خارجي کشور نقش درجه اول را نداشت و فقط تابع سياستهاي شخص شاه بود؛

هويدا هميشه در سخنان خود گفتههاي شاه تأکيد ميکرد.

16

ایران و آمریکا

در دوران صدارت هويدا دوستي ايران و آمريکا به اوج خود رسيد، به طوري که اين دوره مصادف با سرازير

شدن سلاحهاي آمريکايي به ايران ميباشد.

ایران و شوروی

بخش اعظم دوران صدارت هويدا همزمان با سالهايي بود که در آن شاه و ايران از استقلال بيسابقه

برخودار بودند. در واقع ميتوان خريد کارخانه ذوب آهن از شوروي و تأمين سرمايه اين کار از راه فروش

گاز به شوروي را از جمله مصاديق اين استقلال دانست.

روابط ایران و عراق

در زمينه سياست خارجي ايران با کشور عرب همسايه خويش، بايد به اختلاف ديرينه اين دو کشور بر سر

مسأله شطالعرب اشاره کرد. عراق با متحد خويش مصر توانسته بود، دردسرهايي براي ايران به وجود آورد؛

حمله نيروهاي عراق به پاسگاههاي مرزي ايران، دعوت به مبارزهاي بود که شاه از آن بيم داشت و روابط دو

کشور بيش از پيش تيرهتر شد؛ اما هنگامي که ايران و عراق به عضويت پيمان بغداد در آمدند، به نظر رسيد

که زمينه مساعدي براي حل اختلاف فراهم شده؛ اما با کودتاي 02 تير 9211 ش. "عبدالکريم قاسم" در بغداد

به رژيم سلطنتي پايان داد و روابط آرام گذشته را بر هم ريخت و موجب بروز برخوردهاي مرزي گرديد. اين

رژيم قصد خروج خود را از پيمان بغداد اعلام داشت و دست حزب کمونيست را در کشورش باز گذاشت.

در آذر 9222 ش. بحران شطالعرب به اوج خود رسيد و باعث شد طرفين به تدارک نظامي در مرزها بپردازند

که اين درگيري با وساطت آمريکا و انگليس فروکش کرد و مرگ "عبدالسلام عارف" که باعث شد، برادرش

"عبدالرحمن" به قدرت برسد، اختلاف ايران و عراق را تا حدودي حل کرد.

البته کدورت بين دو کشور اين حاصل را در برداشت که مرزها را بسته نگه ميداشت و ارتباط بين مراکز

عليمه ايران با روحانيت نجف را مشکل ميکرد و با از بين رفتن کدورتها مشکلي بر مشکل ساواک افزوده

ميشد و آن مراقبت در رفت و آمدهاي بين اين دو حوزه مذهبي بود؛ آنچه اين رفت و آمدها را مهمتر از

پيش ميکرد، حضور امام خميني در نجف بود.

از سال 9231 ش. در عراق دوباره تشنج بالا گرفت و ايران به کردهاي » حزب بعث « اما بار روي کار آمدن

عراق کمک تسليحاتي و نظامي کرد که "احمد حسن البکر" نخست وزير عراق در بغداد اعلام کرد که علائق

زيادي کشور ما را با ايران مرتبط ميسازد و ما هرچه در توان داريم، در تحکيم روابط خواهيم کذاشت. ايران

به دنبال اين سخنان تصميم گرفت تا روابط خود را با اين کشور تحکيم بخشد؛ اما به ناگاه عراق تصميم

17

گرفت، اسناد و مدارک کشتيهايي را که وارد شطالعرب ميشوند، بازرسي کنند و اين تصميم، آتش اختلاف

دو کشور را بر افروخت و به اين ترتيب کشتيهاي باري و جتهاي جنگنده نيروي هوايي ايران وارد

شطالعرب شدند و از طرفي آمريکاييها به ايران فشار آوردند تا از عمليات نظامي خوداري کنند، با اين اقدام

که در اسفند 12 در » اپک « جنگ سرد بين دو کشور شدت گرفت. بالأخره در جلسه سران کشورهاي عضو

الجزاير تشکيل شد و شاه ايران براي اولين بار در آن شرکت ميکرد، طي دو جلسه طولاني با "صدام حسين"

رياست جمهوري عراق به يک توافق کلي دست يافتند که به بيانيه 9111 م. الجزاير 91 اسفند معروف شد.

روابط ایران و مصر

يکي از مهمترين مسائل در روابط دو کشور، ماهيت روابط ايران و اسرائيل بود. در سال 9112 م. شاه در

پاسخ به سؤال يک خبرنگار خارجي درباره اينکه آيا ايران تصميم گرفته که اسرائيل را به رسميت بشناسد؟

گفت: ايران از سالهاي قبل اسرائيل را به رسميت شناخته است و به دنبال اين گفته شاه مصر روابط خود را

با ايران قطع کرد؛ اما در سال 9112 م. با مرگ "ناصر" رئيس جمهور مصر يک هيئت بلند پايه ايراني به

سرپرستي اميرعباس هويدا براي شرکت در مراسم تشييع و تدفين وي به مصر مسافرت کرد. هويدا در اين

مسافرت با "انور سادات" کفيل رياست جمهوري ملاقات نمود؛ در اين ملاقات انور سادات ضمن تجليل از

شاه اظهار داشت که صميمانه مايل است تا مناسبات خود را با دولت شاهنشاهي ايران گسترش دهد.

هویدا و سیاست داخلی

اما بر خلاف نقش هويدا در سياست خارجي، او نقش فعال و گستردهاي در سياست داخلي کشور داشت.

هويدا با گماردن دوستان و نزديکان خود در مشاغل مهم دولتي تلاش موذيانهاي براي گرفتن قدرت آغاز کرد

و توانست تا حد زيادي به اهداف خود برسد.

مطبوعات در دولت هویدا

هويدا در طول مدت نخست وزيريش واکنشهاي متفاوتي را نسبت به مطبوعات نشان داد. وي در نخستين

سالهاي زمامداريش با مطبوعات از در دوستي در آمد؛ ولي در سالهاي آخر حکومت خود به تديج رنگ

عوض کرد و سرانجام در سال 12 تصميم به لغو امتياز بيش از 12 روزنامه و مجله را گرفت و طرح انهدام

مطبوعات را پيريزي کرد.

بهاییگری در دولت هویدا

در کابينه نخست وي، چهار وزير دارايي، جنگ، اطلاعات، آب و برق به بهاييان سپرده شد و اين به دليل

وابستگي هويدا به فرقه بهايت چندان عجيب به نظر نميرسد؛ البته هميشه خود اين اتهام را رد ميکرد و براي

18

فريب مردم در نوروز 9233 ش. راهي مشهد و قم شد و شبکههاي مطبوعاتي او نيز اين مسافرت را به طور

گسترده پوشش دادند.

هویدا و فراماسونری

بود. انتظام دوست صميمي او نيز يک فراماسون بود و گويا به تشويق او هويدا در » فراماسون « هويدا يک

سال 9221 ش. به لژ جديد التأسيس "فروغي" پيوست.] در مورد وابستگي وي به فراماسونري اسناد مختلفي

در دست ميباشد که حضور او را در لژهاي مولوي، لژ تهران و غيره ثابت ميکند.

هویدا و احزاب سیاسی

که در گذشته به نام کانون » حزب ايران نوين « هويدا در احزاب سياسي نيز حضور فعال داشت. او دبير کلي

شد. » حزب رستاخيز « ترقي بود، را بر عهده داشت. همچنين او در سال 9212 ش. دبير کل

هویدا و ساواک

او در دوران نخست وزيري خود تا توانست به قدرت و تقويت ساواک افزود و در سايه اين امر بر

نارضايتي مشکلات جامعه سرپوش گذاشت. ساواک در اين دوره نقش اساسي در برقراري ارتباط با اسرائيل

حتي بيش از وزارت خارجه را به عهده داشت.

هویدا و اسرائیل

که در 9212 م. در جهت » آليانس جهاني اسرائيل « مدرسهاي که هويدا در آن درس خواند، شاخهاي بود از

همکاري با يهوديان در سراسر جهان برپا شد. اسرائيل کعبه آمال بهاييان بود. هويدا که به اين فرقه تعلق

داشت،تلاش براي تعالي دولت صهيونيستي اسرائيل از وظايف فرقهاي او به شمار ميرفت. "پرويز راجي"

هويدا از ايجاد چنين دولتي طرفداري ميکرد و ميگفت اين تنها پادزهر سامي ستيزي تاريخي « : مينويسد

». است

نقش آمریکا در برکناری هویدا

با روي کار آمدن "کارتر" و فشار آنان به ايران به منظور اعمال حقوق بشر و دادن آزاديهاي سياسي به

مردم ايران و به اصطلاح ايجاد فضاي باز سياسي مقدمهاي براي تغيير دولت شد و در اواخر سال 9212 ش.

ضمن مذاکراتي که با مقامات آمريکايي صورت گرفت، قرار شد، هويدا جاي خود را به يکي از افراد وابسته

به سياست آمريکا بدهد

19

شتاب انقلاب و بازداشت هویدا

"ازهاري" که مأمور تشکيل کابينه شده بود، براي اينکه حُسن نيت خود را به مخالفان نشان دهد، 90 نفر

من چندان به عقلاني بودن اين « : را تحت نظر گرفت و يکي از آنها هويدا بود. محمدرضا شاه مينويسد

استدلال اطمينان نداشتم ... و به هويدا پيشنهاد کردم که سفارت بلژيک را قبول کند؛ اما او اين توصيه را

شاه نه فقط به فکر نجات برادرم نبود، بلکه با پيشنهاد بختيار براي « : اما "فريدون هويدا" ميگويد ؛» نپذيرفت

». يک محاکمه نمايشي و اعدام هويدا هم موافقت کرده بود

محاکمه و اعدام

هويدا پس از بازداشت، در مهمانسراي ساواک واقع در روستاي شيان ساکن شد. با اعلان بيطرفي ارتش،

نگهبانان هويدا که همه عنصر ساواک بودند، از بيم جان گريختند و به هويدا هم توصيه کردند، فرار کند و

براي اين کار يک اتومبيل و اسلحه در اختيارش گذاشتند. هويدا توصيه آنها را نپذيرفت و ميخواست، خود

را تسليم مقامات جديد کند؛ چون خود معتقد بود، کاري نکرده که بترسد و تا 00 بهمن 11 در آن محل باقي

ماند، تا اينکه در اين روند توسط نيروهاي انقلابي دستگير و به اقامتگاه امام خميني در مدرسه علوي انتقال

داده شد و آخرين روزهاي زندگي خود را در زندان قصر سپري کرد و توسط دادگاه انقلاب محکوم به ضبط

اموال و اعدام شد.

21

عکس های پیوست:

صدام و هويدا در تهران

21

امير عباس هويدا درحال دستبوسي فاطمه پهلوي

22

مراسم عقد اميرعباس هويدا

23

فهرست منابع:

http://www.bultannews.com

www.yjc.ir

http://www.pajoohe.com

پوریا بصیری بازدید : 100 سه شنبه 01 دی 1394 نظرات (0)

به نام خداوند بخشنده مهربان

 

 

 

طبق فرموده شما من به دنبال مطلبی در مورد مقایسه قبل و بعد از انقلاب بودم که این عکس را پیدا کردم:

در رابطه با چگونگی حضور شاه در میان مردم مشغول به جستجو شدم که مطلب زیر را از کتاب "غرور و سقوط" نوشته "انتونی پارسونز" پیدا کردم و سعی کردم قسمت های مهمش رو های لایت کنم!


تصويري از ارتباط شاه و مردم

بسياري از تصورات و تأثرات من درباره ايران در آغاز مأموريتم پس از دو سال به تجربه رسيده بود. با هر معيار و هر مفهومي كه قضاوت كنيد شاه به معني رژيم بود و پادشاه و كشور معني مترادفي داشتند. شاه در مركز دوايري قرار داشت كه نقطة ارتباط آنها با يكديگر فقط شخص شاه بود. دربار، خانوادة سلطنتي، دولت، سيستم حكومت‌هاي محلي يا استانداران، نيروهاي مسلح،‌ ساواك و پليس همه بطور مستقل عمل مي‌كردند و بطور جداگانه و مستقيم با شاه تماس داشتند و از شاه فرمان مي‌بردند. بطور مثال شاه رئيس‌شورايعالي اقتصاد بود كه اكثريت اعضاي كابينه درآن عضويت داشتند،او فرمانده كل نيروهاي مسلح بود و همه فرماندهان نيروها مستقيماً به او گزارش داده و كسب دستور مي‌كردند عالي ترين وآخرين مقام تصميم‌گيرنده دربارة ‌مسائل امنيتي و اطلاعاتي كشور هم شخص شاه بود و دربارة فعاليتهاي اعضاي خانواده سلطنتي و وظايفي كه خود به آنها محول كرده بود فقط او حق اظهارنظر داشت.
اين مرد كه در سن بيست‌و دوسالگي، ‌هنگام اشغال كشورش بوسيلة نيروهاي انگليسي و شوروي بر تخت سلطنت نشسته، بيش از سي‌سال بحران‌هاي سياسي بي‌شماري را در پشت سر نهاده، از چندين توطئه قتل جان به سلامت برده و اكنون فرمانرواي مطلق و بي‌چون و چراي كشور خود و يك چهرة برجسته در صحنه سياست بين‌المللي بود چه خصوصياتي داشت؟
در اواخر سال 1975 من روابط نزديكي با شاه برقرار كرده و بطور متوسط هر دو يا سه هفته يكبار به تنهائي يا همراه ديگران او را ملاقات مي‌نمودم. اين ملاقاتها در حدود دو سال ادامه يافت و بايد اعتراف كنم كه پس از اين همه تماس و گفتگو او هنوز هم براي من به صورت يك معما و مجموعه‌اي از تضادها باقي ماند.رفتار او هنگامي كه در برابر دوربين فيلمبرداران و مصاحبه‌كنندگان تلويزيوني غربي قرار مي‌گرفت تند و خشن ومغرور ورياست مآبانه بود و مي‌خواست در نقش يك معلم و راهنماي اخلاقي و سياسي ظاهر شود. سخن گفتن او با مردم كشورش هم جدي و حساب شده و يكنواخت بنظر مي‌رسيد و بهمين جهت مؤثر و الهام‌بخش نبود.او روشنفكران و نظريه‌پردازان را تحقير مي‌كرد و از همه «ايسم‌ها» نفرت داشت، ولي گمان مي‌كرد كه خود صاحب يك ايدئولوژي است كه مي‌تواند آنرا از حرف بعمل درآورد.
من از آغاز مأموريت خود در ايران به اين نكته پي بردم كه شاه بطور خطرناكي از مسائل پيرامون خود منزوي شده و در ميان جلال وشكوه سنتي سلاطين ايران محصور مانده است. تشريفات سخت و پيچيده و پرزرق و برق درباري با تدابير شديد امنيتي دست بدست هم داده بر انزواي او در جامعه مي‌افزود. اين تدابير شديد امنيتي با توجه به تعداد سوءقصدهايي كه از سال‌هاي دهه 1940 به بعد به جان او شده قابل توجيه بنظر مي‌رسيد، ‌ولي اين واقعيت را هم نبايد ناديده گرفت كه وقتي شاه امكان تماس مستقيم با مردم را نداشت و يك روز نمي‌توانست با اتومبيل خود در خيابانها حركت كند و از نزديك با مردم كشور خود بياميزد از افكار و احساسات واقعي آنها هم بي‌خبر مي‌ماند. او هميشه با هواپيما يا هلي‌كوپتر مسافرت مي‌كرد و اگر در مراسمي هم مي‌بايست در ميان مردم يا نزديك تودة مردم باشد جايگاه و محل توقف او را با شيشه‌هاي ضد‌گلوله از مردم جدا مي‌كردند.
من نخستين بار در اوائل مأموريتم در ايران با اين جنبه از زندگي شاه آ‌شنا شدم. در ماه مه 1974 من همراه شاه از يك مجتمع كشت و صنعت در جنوب غربي تهران كه با كمك و مشاركت انگليسيها احداث شده بود ( ويكي دو سال بعد ورشكست شد) بازديد بعمل آوردم. پيش از ورود شاه به مجتمع تدابير امنيتي ويژه‌اي بعمل آمده بود و من با كمال شگفتي مشاهده كردم كه در برنامة بازديد شاه فقط ملاقات با مديران خارجي مجتمع پيش‌بيني شده و صدها كارگر ايراني نمي‌توانند شاه را در جريان بازديد از اين مجتمع ببينند.
خوشبختانه (از نظر من) اختلالي در جريان اجراي اين برنامه پيش آمد و كارگران مجتمع فرصتي بدست آوردند تا به شاه نزديك شده به ابراز احساسات و دادن شعار بپردازند. چند نفري از ميان آنها هم نامه‌هايي بطرف شاه پرتاب كردند. من كه مناظري از اين قبيل را در كشورهاي عربي ديده بودم با كنجكاوي مي‌خواستم عكس‌العمل شاه را در برابر اين حركات ببينم. او آرامش خود را در برابر اين جريان غيرمنتظره حفظ كرد و بطور طبيعي با تبسم به ابراز احساسات جمعيتي كه او را حلقه كرده بودند پاسخ داد. در اين لحظه من گروهي از سربازان را ديدم كه اسلحه بدست بطرف ما نزديك مي‌شدند. ظاهراً به آنها دستور داده شده بود كه جمعيت را از طرف شاه پراكنده كنند. ولي آجودان شاه به آنها دستور توقف داد و قضيه به خير گذشت.
پس از انجام مراسم وقتي با اتومبيل به محلي كه هلي‌كوپترهاي سلطنتي در آنجا پارك شده بود حركت مي‌كرديم برحسب تصادف من و علم وزير درباره شاه در يك اتومبيل و در كنار هم نشستيم. علم كه بدون ترديد نيرومندترين مرد ايران پس از شاه به شمار مي‌رفت خيلي عصبي و ناراحت بنظر مي‌رسيد و چند لحظه پس از حركت اتومبيل به من گفت "امروز يكي از بدترين لحظات زندگيم را در پشت سرگذاشتم".
من از اين تعبير شگفت زده شدم و گفتم بنظر من فرصت خيلي خوبي پيش آمد كه شاه با مردم از نزديك تماس برقرار كند. بعلاوه مگر ما درعصر «انقلاب شاه و ملت» زندگي نمي‌‌كنيم؟... علم در جواب گفت« ولي از نظر امنيتي وضع خطرناكي بوجود آمده بود... اگر سربازها شليك مي‌كردند چه وضعي پيش مي‌آمد؟» من به اين موضوع فكر نكرده بودم. واقعاً اگر بين سربازان و مردم تصادمي روي مي‌داد چه وضع خطرناكي پيش مي‌آمد؟ در اين لحظه پيش خود انديشيدم كه نبايد وضع ايران را با كشورهاي ديگر خاورميانه كه به آنها عادت كرده‌ام مقايسه كنم.
در طول سال بعد موارد زيادي از دوري و انزواي شاه را از مردم كشورش به چشم خود ديدم. در واقع در طول قريب پنجسال اقامت در ايران صحنه‌اي كه در مجتمع ايران ـ شلكوت شاهد آن بودم تنها مورد تماس طبيعي شاه با مردم بود. در اين مدت با شگفتي دريافتم كه بسياري از صحنه‌هاي نمايش حضور شاه در ميان مردم ساختگي است. در جريان افتتاح بازيهاي آسيائي المپيك در تابستان سال1974 جمعيت صدهزار نفري كه در استاديوم گردآمده بودند با دقت از ميان افراد ارتش و اعضاي حزب حاكم و سازمان زنان و تشكيلات مشابه انتخاب شده بودند مراسم رژة نظامي سالانه كه هر سال در ماه دسامبر بمناسبت سالگرد نجات آذربايجان در سال 1946 برپا مي‌شد بجاي خيابانهاي مركزي تهران در نقطه‌اي واقع در چندمايلي پايتخت در كنار جاده‌اي ترتيب مي‌يافت. شاه با هلي‌كوپتر به محل رژه مي‌آمد و پس از عبور از مسافتي در حدود دويست يارد (كمتر از دويست متر) سوار بر اسب به جايگاهي كه با شيشه‌هاي ضدگلوله احاطه شده بود ميرفت و ساعتها از پشت شيشه رژه سربازان و عبور تانكها و پرواز هواپيماها را نظاره مي‌كرد.ديپلماتها و مدعوين ديگر نيز در محل سرپوشيده‌اي در كنار جاده با فاصله نسبتاً دوري از شاه اين مراسم را تماشا مي‌كردند.
ماشين تبليغاتي حكومت نظير آنچه اورول (نويسندة كتابهاي 1984 و قلعة حيوانات ـ‌م) در آثار خود توصيف كرده است بر افسانة پيوند ناگسستني شاه و ملت تأكيد مي‌كرد و مي‌كوشيد واقعيت انزوا و دوري او را از مردم پرده پوشي نمايد. تلويزيون در اين تبليغات نقش مؤثري بازي مي‌كرد و من تا اوائل سال1976 كه خود شاهد يكي از نيرنگ‌هاي تبليغاتي تلويزيون بودم به اين موضوع پي نبرده بودم: من و همسرم براي شركت در مراسم پنجاهمين سال سلطنت خاندان پهلوي به محل برگزاري اين مراسم در اطراف مقبرة رضاشاه رفته بوديم. شاه و شهبانو طبق معمول با هلي‌كوپتر براي شركت در اين مراسم آمدند و در فاصله حدود دويست ياردي (كمتر از دويست متري) محل برگزاري مراسم از هلي‌كوپتر پياده شدند.ما بمدت كوتاهي صداي ابراز احساسات و كف‌زدنهائي را شنيديم،‌و در حدود دو دقيقه بعد شاه و ملكه را ديدم كه از مقابل ما گذشته از پله‌هاي آرامگاه بالا رفتند. مراسم طبق برنامه انجام شد و وقتي كه مراجعت مي‌كرديم من با كمال تعجب سر چهار اسب را كه از داخل يك كاميون سرپوشيده سر بيرون كرده بودند مشاهده كردم و به شوخي به همسرم گفتم «مثل اينكه ساواك شروع به بازداشت اسبها كرده است.» كمي دورتر از كنار يك وسيلة نقليه ديگر عبور كرديم كه روي آن كالسكه‌اي در يك پوشش بزرگ پلاستيك ديده مي‌شد. از ديدن اين كالسكه هم كه ظاهراً كالسكه سلطنتي بود تعجب كردم، زيرا فاصلة محل فرودآمدن هلي‌كوپتر و محل برگزاري مراسم را براحتي و در چند دقيقه مي‌شد پياده پيمود. وقتي به خانه برگشتم مراسم را از تلويزيون هم تماشا كردم، و اينجا بود كه به معماي آن اسب‌ها و كالسكه پي بردم.
تلويزيون شاه و شهبانو را درحاليكه سوار كالسكة روبازي شده و به ابراز احساسات مرم پاسخ مي‌گفتند نشان مي‌داد. معلوم بود كه اين برنامه در همان فاصله كوتاه بين محل فرود هلي‌كوپتر و آرامگاه ترتيب داده شده و شاه و ملكه قسمتي از همين فاصله كوتاه را با كالسكه و از ميان جمعيت اندكي كه قبلاً ترتيب استقرار آنها در محل داده شده بود عبور كرده‌اند. ولي براي تماشاگران تلويزيون اين نمايش مفهوم ديگري داشت.
در ميان ديپلماتهاي خارجي مقيم تهران اين قبيل پيش‌آمدها به شوخي و مسخره برگزار مي‌شد، ولي من به تدريج از انزواي شاه و طرز تفكر و قضاوت خود او دربارة اين مسائل نگران مي‌شدم.
درباره امور داخلي ايران كه خارجي‌ها از سخن گفتن دربارة آن با شاه پرهيز مي‌كردند، به عقيدة من فقط مطالبي به شاه گفته مي‌شد كه خواهان شنيدن آن بود. سازمانهاي اطلاعاتي خودبين و مغرور او مانند وزيران تكنوكرات و متملقين درباري در اين زمينه يكي از ديگري بدتر بودند و دوري و انزواي او از جامعه كه همين عوامل موجبات آنرا فراهم ساخته بودند مانع ازآن بود كه شاه اطلاعات دست اول و قابل اطمينان از احوال و افكار ملت خود بدست آورد وانگهي از مردي به زيركي و فراست وملاحظه‌كاري او انتظار مي‌رفت كه اجازه ندهد با بعضي كارهاي بي‌معني و نابجا به سنت‌ها و معتقدات مردم ايران اهانت شود، مواردي كه بكرات شاهد آن بوديم.

غرور و سقوط
نوشته: آنتوني پارسونز

از سایت:دوران(ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران)

 

پوریا بصیری بازدید : 200 سه شنبه 01 دی 1394 نظرات (0)

قرارداد کرسنت قراردادی است بین شرکت اماراتی کرسنت پترولیوم با شرکت ملی نفت ایران در سال ۲۰۰۱(۱۳۸۱) و در زمان وزارت بیژن زنگنه منعقد شد. مذاکرات اولیه این قرارداد از سال ۱۹۹۷ آغاز شد و در نهایت، سال ۲۰۰۱ منجر به تفاهم مشترک شد. بر اساس مفاد این قرارداد، مقرر شده بود که از سال ۲۰۰۵ میلادی، با لوله‌کشی در خلیج فارس، گاز میدان سلمان به امارات (مخزن مشترک با ابوظبی)، به میزان روزانه ۵۰۰ میلیون فوت مکعب (به قول برخی منابع ۶۰۰ میلیون فوت مکعب)( خبرگزاری رویترز، Sun Aug 10, 2014)

مفاد قرارداد

براساس مذاکرات انجام شده، ایران متعهد می‌شد( گاز ترش فراوری نشده) تولیدی میدان گازی سلمان را به مدت ۲۵ سال و از آغاز سال ۲۰۰۵ به امارات متحده عربی صادر کند. حجم صادرات هم قرار بود از ۵۰۰ میلیون فوت مکعب گاز آغاز شود و به تدریج به ۸۰۰ میلیون فوت مکعب در روز برسد. براساس قرارداد انتقال گاز به امارات قرار بود که ۱۳ میلیون متر مکعب گاز درروز باید به امارات صادر شود و قیمت نفت حدود ۱۸ دلار در هزار متر مکعب گاز تعیین شده بود. (http://www.tabnak.ir/fa/news/17909 /پايان-ماموريت-کردان-در-قرارداد-کرسنت)

 

آغاز داستان با بمب خبری رحیمی

 ساعت 11روز دهم بهمن سال 84 بمب خبری ترکید. محمد رضا رحیمی رییس وقت دیوان محاسبات کنفرانس خبری ترتیب داد، پرده را برداشت و افشاگری کرد. سه سال از امضای قرارداد «کرسنت» گذشته بود اما هنوز گازی صادر نشده بود. رحیمی این قرارداد را بزرگترین مصادیق مفاسد اقتصادی دانست. فساد اقتصادی به خاطر پرداخت رشوه و دلالی برای عقد قرارداد. 

آن روز یک خبرنگار وابسته به یکی از نشریه‌های اصولگرا از رئیس دیوان محاسبات پرسید "نمی‌ترسید شما را تهدید کنند؟" اما رحیمی با قاطعیت گفت: «من و همکارانم درباره تخلف و خیانت بزرگ در قرارداد کرسنت یک ذره تردید نداریم و همه آنها قابل اثبات است. اگر همه عالم ما را تهدید کنند، تا آخرین قطره خون ایستاده‌ایم.» 
معاون اول  رییس جمهور فساد اقتصادی را افشا کرد اما نامی از مفسدان به میان نیاورد و فقط به این نکته اکتفا کرد که آن‌ها گروهی عمل می‌کنند اما نمی توانیم با آن گروه برخورد کنیم.

پس از این به اصطلاح افشاگری بود که خبر در ابعاد وسیعی منتشر شد. تا روز 9 بهمن 84 کمتر کسی از وجود این قرارداد مطلع بود، اما از روز 10 بهمن به بعد ماجرای پیچیده و عجیب کرسنت کلید خورد. ماجرایی که بیژن زنگنه وزیر سابق نفت را به واکنش واداشت. 

زنگنه درباره دلایل امضای این قرارداد اظهار کرد: «در مساله کرسنت جریان‌های دلالی مهمی‌ را در آن دخیل می‌دانم و خیلی هم مایل نیستم که مساله را باز کنم ولی یک جریان قوی در منطقه ما وجود دارد که تصمیم دارد تا از صدور گاز طبیعی ایران به امارات متحده عربی جلوگیری کند. فکر می‌کنم مسوولان دولت فعلی و شخص رئیس‌جمهوری هم متوجه این نکته شده‌اند. به نظر من به هر قیمتی که شده است باید این سد نرفتن گاز به امارات را بشکنیم.»                     ( http://fararu.com/fa/news/73260/جنجال-بی%E2%80%8Cپایان-کرسنت)

 

بازداشت گسترده

 پس از افشاگری رحیمی رسانه‌های اصولگرا تمام تلاش خود را برای روشن کردن ابعاد ماجرا صورت دادند. بیش از یک سال از کنفرانس مشهور خبری رییس دیوان محاسبات گذشت

هامانه وزیر وقت نفت اعلام کرد که مذاکرات با طرف اماراتی برای تعیین نرخ جدید گاز ادامه دارد. پس از این اظهار نظر هامانه اخباری نیز از حضور پر رنگ نهادهای امنیتی در این پرونده حکایت می‌کرد. 

در اوایل اردیبهشت ماه 86 منابع خبری از بازداشت گسترده برخی فعالین بخش خصوصی در حوزه نفت و گاز و حسین رضایی رئیس دفتر زنگنه خبر دادند. اکثر این افراد از سرمایه گذاران و فعالان بخش خصوصی انرژی بودند که روابط موثر و مناسبی با طرف های خارجی و سرمایه گذاران غیر ایرانی داشتند و در بسیاری از مواقع رابط بین دولتی ها و این شرکت ها می شدند تا سرمایه یی وارد کشور کنند و قراردادی را اجرایی کنند. گفته می‌شد تعداد این فعالین اقتصادی به 11 نفر می‌رسد

قوه قضائیه حتی به دنبال شرایطی بود که از پنج عضو ارشد دولت محمد خاتمی (وزیر نفت-وزیرامور خارجه-وزیر اقتصاد-معاون حقوقی رئیس‌جمهور و رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی) پرسش‌هایی مطرح کند

مردادماه سال ۸۶ نیز رحیمی از دستگیری فردی به اتهام دریافت رشوه ۳ میلیون دلاری در جریان عقد قرارداد کرسنت خبر داد. رحیمی عنوان داشت که فرد دستگیرشده به تخلف خود اعتراف کرده است

اظهارنظر رئیس وقت دیوان محاسبات تمامی شایعات پیرامون تبانی و پرداخت رشوه در قرارداد انتقال گاز ایران به امارات را به حقیقت تبدیل کرد. این گفته رحیمی با تکذیب حمید مظاهری نماینده کرسنت و مدیرعامل این شرکت در ایران مواجه شد. مظاهری در گفت‌وگوی خود با خبرگزاری‌ها خواستار ارائه مدرک در این خصوص شد و اعلام کرد که در صورت اثبات این مساله کرسنت آماده پرداخت خسارت است. (همان)

شلیک به قلب افشاگری 

در سال 87 همه چیز داشت فراموش می‌شد. افشاگری کرسنت دیگر مورد توجه افکار عمومی نبود. ناگهان حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در اقدامی عجیب به قلب افشاگری شلیک کرد تا ماجرای بیش از پیش سیاسی شود. 
شریعتمداری در 19 شهریور 87 نوشت: «یك خبر موثق حكایت از آن دارد كه مدیرعامل شركت اماراتی «كرسنت» وارد تهران شده و قرار است ساعت 12 امروز در جلسه ای با حضور وزیركشور! قرارداد جدید خرید گاز از ایران را نهایی كند».

 وزیر کشور در آن زمان علی کردان بود، کردان از دوستان نزدیک محمد رضا رحیمی محسوب می‌شد. کردان درگیر موقعیت پیچیده دیگری هم شده بود و آن هم پرونده مشهور به مدرک تحصیلی وی بود. با این اقدام شریعتمداری موقعیت کردان پیچیده تر شد تا داستان «کرسنت» هم مبهم تر شود. 

حسین شریعتمداری در سرمقاله‌ای در کیهان، اتهامات بی‌سابقه‌ای را به علی کردان، و محمدرضا رحیمی‌، معاون حقوقی و پارلمانی رئیس‌جمهور که پیش‌تر ریاست دیوان محاسبات را برعهده داشت، وارد و در اقدامی‌ کم‌سابقه «احتمال» رشوه‌گیری را مطرح کرد. 

این ورود ناگهانی شریعتمداری به پرونده «کرسنت» و افشاگری جدید وی در این باره موفقیت آمیز هم بود چرا که وی موفق به توقف مجدد قرار داد انتقال گاز ایران به امارات شد. این بار اما پای چند وزیر و حتی رئیس دولت نهم هم به ماجرا کشیده شد. محمود احمدی‌نژاد یک روز پیش از عزیمت به نیویورک در نشستی خبری در پاسخ به پرسش خبرنگار یکی از خبرگزاری‌ها درباره حواشی قرارداد کرسنت گفت: «این دولت اجازه نمی‌دهد یک شاهی از حقوق ملت ضایع شود.»(همان)

مثالی از ناکارآمدی دیروز و توهم کارآمدی امروز

- هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران در سال 1381 قرارداد فروش گاز از میدان سلمان در خلیج فارس را با شرکت کرسنت (Crescent ) با حجم قراردادی روزانه 330 میلیون فوت مکعب در روز و قابل افزایش تا 600 میلیون فوت مکعب در روز امضاء می‌کند.

- شرکت کرسنت بصورت واسطه بین ایران و دولت امارات (امیرنشین شارجه) عمل کرده و دوره قرارداد 25 ساله بوده است.

- بهای گاز بر پایه 1000 مترمکعب، معادل یک بشکه نفت در نظر گرفته می شود.  در این قرارداد، برای 7 سال اول فروش گاز ایران (از زمان تحویل به مدت 7 سال) قیمت نفت بصورت ثابت و به میزان 18 دلار برای هر بشکه نفت تعیین شده و بهای فروش هر 1000 مترمکعب گاز 17.5 دلار بصورت ثابت برای 7 سال تعیین می شود!!

همچنین بهای گاز ایران برای 18 سال بعدی (تا پایان دوره 25 ساله قرارداد) بر پایه نفت خام دبی بصورت ثابت برای هر بشکه نفت 40 دلار تعیین و بهای فروش هر 1000 مترمکعب گاز ایران برای تمامی 18 سال بعدی بصورت ثابت 38.85 دلار!! محاسبه می شود .  (http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920518000170 )

اشکالات وارده:

1- انتخاب شرکت کرسنت بعنوان خریدار گاز در یک فضای غیر رقابتی و فقط از طریق مذاکرة مستقیم صورت گرفته و برای فروش گاز به امارات متحده عربی با دولت امارات یا هیچ طرف دیگری مذاکره بعمل نیامده بود.

2- علیرغم مدت طولانی قرارداد و ارزش اقتصادی آن، این قرارداد فاقد مصوبه شورای اقتصاد کشور بوده و کلیه تصمیمات مربوط به جزئیات و شرایط این قرارداد توسط مسئولان وقت شرکت ملی نفت ایران و مدیر وقت بازاریابی و فروش گاز اتخاذ شده بود.

3- شرکت کرسنت در این قرارداد صرفاً  نقش یک دلال را دارد در حالیکه قراردادهای فروش گاز معمولاً بین دولتهاست.

به عنوان مثال قراردادهای فروش گاز بین ایران- ترکیه، روسیه- اکراین، قطر- ابوظبی، انگلستان ،نروژ، ترکمنستان ،ایران و .... همگی قراردادهای دولت با دولت هستند زیرا قراردادهای فروش و انتقال گاز به دلیل طولانی مدت بودن، گرانی قیمت، عبور خطوط لوله از مناطق خشکی و دریایی سرزمینی و بسیاری از عوامل دیگر دارای کیفیتی است که معمولاً عقد آنها یا در جریان مذاکرات بین دولتها و توافقات عمومی آنها اتفاق می‌افتد یا بین شرکتها و سازمانهای دولتی با نظارت و تضمین و حمایتهای دولتی و امروزه این قاعده را میتوان از تمامی این قراردادها استنتاج کرد.

4- بهای گاز تحویلی برای 7 سال اول دوره قرارداد بصورت ثابت برپایه هر بشکه نفت خام 18 دلار، برای هر 1000 مترمکعب گاز 17.5 دلار تعیین شده است و براساس مفاد قرارداد چنانچه اجرای قرارداد از سال 2006 آغاز شود ایران متعهد است تا سال 2012 (پایان 7 سال اول) گاز تحویلی را براساس قیمت هر بشکه نفت خام 18 دلار محاسبه نماید، حال آنکه بهای نفت اکنون بیش از 5 برابر قیمت تعیین شده است.

- بهای فروش گاز ایران از سال هشتم تا پایان دوره 25 ساله قرارداد بر مبنای فرض میانگین 40 دلار، قیمت هر بشکه نفت برای فروش هر 1000 مترمکعب گاز 38.85 دلار به صورت ثابت برای تمامی 18 سال دوره دوم تعیین شده است.

- برآورد وزارت نفت این بوده است که درآمد حاصل از قرارداد در طول 25 سال حدود 3300 میلیون دلار (3/3 میلیارد دلار) برای ایران است.  و در نامه رسمی آقای زنگنه به آقای خاتمی این موضوع به صراحت قید شده بود.

- با برآورد وزیر وقت نفت اگر قیمت امروز نفت تا 25 سال دیگر هم ثابت می‌بود در صورت عملی شدن این قرارداد بیش از 10 میلیارد دلار از ثروت کشور در نتیجه این قرارداد به یک شرکت دلال واگذار می‌شد.

- در دوره 7 ساله اول قرارداد با بهای تعیین شده فروش گاز و مقادیر گاز تضمین شده به کرسنت، حداکثر درآمد ایران از 450 میلیون دلار تجاوز نمی‌کرد حال آنکه میزان سرمایه‌گذاری اولیه ایران بدون هزینه‌های بالاسری برای این پروژه 620 میلیون دلار بوده است.

یعنی حتی در دوره 7 ساله هم سرمایه‌گذاری ایران برای این قرارداد مستهلک نمی‌شد و از سال هشتم به بعد که قیمت گاز تحویلی براساس بهای 40 دلار قیمت هر بشکه نفت خام افزایش می‌یافت، برای تمامی 18 سال باقیمانده بین 1.6 تا حدود 4 میلیارد دلار برآورد می‌شد.

بنابراین کل درآمد ایران در طول دوره 25 سالة قرارداد براساس جمعاً 116 میلیارد مترمکعب (سقف حجم گاز قابل تحویل) حداکثر بین 2 تا 4.5 میلیارد دلار بیشتر نمی‌ شد که نامه وزیر وقت نفت به آقای خاتمی رئیس جمهور وقت برآورد 3.3 میلیارد دلار برای کل دورة 25 ساله را اعلام کرده است.

در خصوص این قرارداد دو محور اصلی و بسیار تکان دهنده می‌بایست مورد توجه قرار گیرد که عبارتند از:

الف: ثبات قیمت برای دوران 25 ساله قرارداد (بدون توجه به افزایش جهانی قیمت نفت و گاز، طبق مفاد قرارداد برای یک دوره 7 ساله و یک دوره 18 ساله، قیمت بصورت ثابت تعیین شده است.) 

ب:  بهای بسیار نازل فروش گاز.

اصولاً در قراردادهای فروش گاز هیچگاه مرسوم نیست که قیمت برای یک دوره قابل توجه (7 سال) و بدتر از آن 18 سال ثابت فرض شود.

در قراردادهای فروش گاز مشاهد می شود که این قراردادها همگی دولت با دولت بوده و از همان سال اول تابع نرخهای جهانی و تابع قیمت نفت و بصورت متغیر می‌باشند.

با این حال برخلاف عرف رایج بین‌المللی بازار گاز، در قرارداد کرسنت، بصورت کاملاً استثنایی قیمت گاز تحویلی برای دو دوره 7 و 18 ساله ثابت محسوب شده و این امتیاز استثنائی بزرگی برای کرسنت محسوب می‌شد.

پس از مدت کوتاهی از امضای قرارداد روند افزایش قیمت نفت در جهان آغاز شد و ادامه این روند نیز قابل پیش‌بینی بود.  بنابراین لازم بود هیئت مدیره وقت شرکت ملی نفت ایران از همان هنگام برای اصلاح و افزایش قیمت اقدامات خود را در برابر شرکت کرسنت شروع می‌کرد.

با این حال و علیرغم اینکه کرسنت از همه امکانات خود در طول این مدت برای گرفتن امتیازات جدیدتر از ایران تلاش می‌کرده و موفق نیز می‌شد اما از سوی مسئولین وقت شرکت ملی نفت ایران هیچ اقدامی برای اصلاح قیمت بعمل نیامد.

نتیجه اینکه اگر هر زمان (به فرض سال 2006) تحویل گاز آغاز شود، ایران مجبور بوده است در شرایطی که قیمت جهانی نفت بیش از چند برابر افزایش یافته است، گاز را که یک ثروت ملی است برای مدت 7 سال یعنی تا پایان 2012 بر پایه قیمت هر بشکه نفت خام 18 دلار و از سال 2012 تا 2030 میلادی هم بر پایه هر بشکه نفت خام 40 دلار بفروشد!!

لازم به توضیح است کشور امارات همزمان با این قرارداد از کشور عربی و همسایه خود قطر، گاز را با قیمت 65 دلار خریداری می ‌کرد و قیمت گاز در قرارداد روسیه به اروپا 230 دلار یعنی حدود 14 برابر بهای فروش گاز ایران به شرکت کرسنت بوده است و روسیه نیز بهای گاز خود را به اکراین از 80 دلار به 150 دلار در هر 1000 مترمکعب افزایش داده بود.

همچنین قیمت پایه گاز ترش برای مصرف صنایع پتروشیمی داخل کشور در آن زمان 21 دلار و برای دیگر مصارف صنایع داخلی 25 دلار بوده است.

قرارداد کرسنت فقط در مقایسه با قرارداد ایران با ترکیه در صورت اجرا موجب می‌شد ایران از درآمدی نزدیک به 20 میلیارد دلار محروم شود و این ارزان بودن کاملاً بی‌سابقه و حیرت‌آور قیمت گاز موجب منافع ناروای شرکت کرسنت و مولود مشکوک آن شرکت داناگاز و دستیابی آنان به ثروت چشمگیری از ملت مظلوم ایران می‌گردید و بدون شک در صورت عملی شدن این قرارداد آن را باید ارزان‌ترین قرارداد بین‌المللی خرید و فروش گاز در جهان دانست.

این مبلغ به اندازه‌ای ناچیز است که آقای وزیری هامانه وزیر سابق نفت در نامه شمارة 109-140-2 رگ مورخ 21/6/84 صریحاً در مورد آن اعلام می‌کند «بازگشت به شرایط و قیمت‌های توافق شده قبلی با شرکت کرسنت نمی‌تواند در حال حاضر منافع کشور را به دنبال داشته باشد.»(همان)

مذاکرات کرسنت، حدود سه سال پیش از قرارداد (در سالهای 77 و 78) آغاز شده بود و در سالهای دوره مذاکره، قیمت جهانی نفت حدود 12 تا 14 دلار برای هر بشکه در نوسان بود و به همین دلیل قیمت مورد مذاکره بر پایه هر بشکه نفت خام 18 دلار تعیین گردید.  قیمت نفت در سال 2001 میلادی (1380) به حدود 24-23 دلار افزایش یافت و قرارداد کرسنت در همین سال امضاء شد.

بنابراین آشکار است که وقتی قیمت نفت در زمان عقد قرارداد حدود 23 تا 24 دلار در هر بشکه است امضاء قرارداد براساس قیمت نفت 18 دلار برای هر بشکه از هر جهت نادرست و غیرقابل توجیه است.

مضافاً اینکه این قیمت برای 7 سال ثابت در نظر گرفته شود.  قیمت نفت از اواسط سال 2002 با شیب نسبتاً تند رو به افزایش نهاد و این سیر صعودی همچنان ادامه یافت و در سال 2003 به حدود هر بشکه 35 دلار رسید که این رقم حدود دو برابر قیمت مورد نظر قرارداد کرسنت بود و قیمت نفت در سال 2004 به 40 دلار و در ادامه به بیش از 50 دلار و اکنون به 100 دلار رسید.  در آن زمان قرارداد دلفین (بین قطر و ابوظبی) نیز به امضاء رسیده بود که طی آن بهای هر 1000مترمکعب گاز بر پایه 65 دلار به تصویب رسید و این قرارداد بعنوان یک معیار حداقل برای بهای گاز منطقه قابل توجه بود.(همان)

5-موضوع قرارداد کرسنت فروش گاز ترش به این شرکت است، حال آنکه شرکت ملی نفت ایران میتوانست به سهولت به جای گاز ترش، گاز شیرین یا فرآوری شده به کرسنت بفروشد و منافع مستقیم و غیرمستقیم حاصل از تبدیل گاز ترش به شیرین را به جای اینکه به کرسنت واگذار کند برای کشور ایران حفظ نماید.

بطوریکه درآمد مستقیم حاصل از فروش گاز شیرین به نسبت درآمد حاصل از فروش گاز ترش حداقل بین 10 تا 15 درصد افزایش داشته که با توجه به حجم سرمایه‌گذاری کاملاً از نظر اقتصادی توجیه‌پذیر بوده است.

همچنین احداث تأسیسات فرآوری و سرمایه‌گذاری برای احداث این تأسیسات در چارچوب سیاستهای کلان کشور از قبیل گردش سرمایه و ایجاد اشتغال واجد آثار مثبت بوده است.

در واقع اگر قرارداد فروش گاز به کرسنت عملی میشد همه این منافع یکجا به شرکت کرسنت واگذار و بعبارت دیگر بخشیده می‌شد.

گاز تحویلی ایران در سکوی "مبارک" در خلیج فارس به خریدار (شرکت کرسنت) تحویل می‌گردید.  هزینه شرکت ملی نفت ایران برای اجرای تعهدات مربوط به این قسمت و انجام اموری از قبیل عملیات حفاری، احداث سکوهای مورد نیاز، احداث خط لوله انتقال گاز تا سکوی مبارک و ... حدود 620 میلیون دلار برآور شده است.

شرکت کرسنت بعنوان خریدار، پس از دریافت گاز ترش در سکوی مبارک، آن را به امارات منتقل و فرآوری گاز را به شرکت تازه تأسیس به نام "دانا گاز" واگذار کرده بود که خود کرسنت عملاً سهامدار عمده این شرکت نیز بوده است.

در مجموع، فرآیند کلی قرارداد کرسنت چهار ذینفع اصلی داشته که عبارتند از:

شرکت ملی نفت ایران (بعنوان فروشنده) شرکت کرسنت (بعنوان خریدار) شرکت دانا گاز (بعنوان مجری فرآوری و انتقال) و دولت امارات شارجه (بعنوان مصرف کننده نهایی)

با توجه به واقعیات موجود در این فرآیند، نقش شرکت کرسنت صرفاً در حد دلالی بوده است.

بطور خلاصه حضور واسطه‌گرانه شرکت کرسنت در قرارداد با ایران موجب شده بود که سهم ایران بعنوان دارنده گاز، از کل درآمدها، کمتر از همه عوامل ذینفع در قرارداد باشد.  که این عوامل عبارتند از: خریدار یا به عبارت واقعی واسطه، مصرف کننده نهایی (دولت شارجه) و حتی شرکت دانا گاز که نقش فرآوری و توزیع گاز را بعهده دارد.(همان)

6- در قرارداد کرسنت ریسک مخزن متوجه شرکت ملی نفت ایران است. به این معنا که هرگاه امکان برداشت از مخزن سلمان به هر علتی از بین برود، مسئولیت آن بر عهده شرکت ملی نفت ایران بوده و این شرکت ملزم شد گاز موضوع قرارداد را از هر مخزن دیگری برای خریدار تأمین کند.

این بند از قرارداد قبل از آنکه ایراد حقوقی و مالی داشته باشد، ایراد فنی دارد زیرا گاز یا نفت قابل استحصال از هر مخزن هیدروکربوری کمیتی دینامیکی بوده که در طول عمر مخزن با مطالعه و رفتار و پارامترهای مخزنی و اساساً با شناخت تدریجی از مخزن میزان آن مشخص می‌گردد، پر واضح است که در صورت عدم پتانسیل تولیدی مخزن برای تأمین گاز 25 ساله شرکت کرسنت، تمامی این ریسک متوجه شرکت ملی نفت ایران بوده و این شرکت ملزم بوده که از مخازن دیگر و با هزینه‌های مضاعف دیگر گاز خود را به ثمن بخس در اختیار این شرکت دلال و واسطه قرار دهد و متأسفانه در قرارداد کرسنت این ریسک نامعقول نیز به شرکت ملی نفت ایران تحمیل شده بود.

7-قرارداد اصلی، در مورد امکان یا عدم امکان صدور گاز ایران به امارات متحده عربی یا امارات شارجه پس از عقد قرارداد کرسنت ساکت است و این قرارداد محدودیتی در این زمینه برای شرکت ملی نفت ایران ایجاد نمی‌کرد.  اما در الحاقیه سوم برای کرسنت حق تقدم واردات گاز ایران به امارات متحده عربی مورد قبول شرکت ملی نفت ایران قرار گرفت و به این ترتیب امتیاز جدیدی برای کرسنت ایجاد شد.

آنچه در این بخش حائز اهمیت و محل ایراد است این است که شرکت ملی نفت ایران طی الحاقیة شماره ششم متعهد شده است در طول مدت قرارداد، جز از طریق همین قرارداد به امارات شارجه گاز صادر نکند و در واقع به موجب این الحاقیه، ایران برای شرکت کرسنت یک وضعیت انحصاری ایجاد کرد که به مدت 25 سال ادامه داشته و امتیاز بسیار بزرگی به نفع کرسنت محسوب میشود.(همان)

سرانجام کرسنت

محمد رضا نعمت‌زاده وزیر صنعت ایران در خرداد سال ۹۳ چنین خبر داد که دادگاه بین‌المللی لاهه ایران را به دلیل لغو این قرارداد ۱۸ میلیارد دلار جریمه کرده است، هر چند بعدها این خبر از سوی وزارتخانه‌های نفت و صنعت تکذیب شد.

از طرف دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با ارسال چندین نامه به روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری، «ممنوعیت انتشار هر گونه اظهار نظر دربارهٔ این پرونده» را اعمال کرده است و باید دید در حالی که دولت یازدهم خود را داعیه دار مبارزه با فساد می داند، سرنوشت کرسنت وابسته به وزیر خود را در سانسور خبری پیگیری کرده یا ترجیح می دهد جریمه دادگاه لاهه را پرداخت و مابقی گاز 18 دلاری را به کرسنت بدهد.                                                               ( http://www.razegh.com/fa/news62677.aspx)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

-ویکی پدیا

-www.tabnak.ir

-/fararu.com

- www.farsnews.com

-/www.razegh.com

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                                                

 

 

 

 

 

پوریا بصیری بازدید : 776 سه شنبه 01 دی 1394 نظرات (0)

فصل 3- قاجار تا مشروطه:

عنوان قاجاریه از ترکمن های آق قویونلوها که در زمان چنگیزخان مغول به ایران آمده بودند گرفته شده است که حاصل ترکیب نژادهای ترک و تاتار بودند که به چنگیز در کارهایش کمک می کردند.

کریم خان زند جانشین معینی نداشت و بعد از او سلطنت میان افرادخاندانش به مدت ده سال درگردش بودهمینامرموجب روی کارامدن سلسلیه قاجاریه راپس از صفویه پدیداورد.

دراوایل سال1203مقدمات تشکیل دولت قاجار ازهرحیث اماده شدولی حمایت مردم ایران ازجمله مردم جنوب ازشاهزاده ی زند ایرانی تشکیل این دولت رابرای چندسال به تاخیر انداخت اولین برخورد زندیه وقاجاردرهزاربیضابود کهبامحاصره شیراز همراه بودولی به نتیجه ای نرسید شجاعت های لطفعلی خان درنتیجه جنگ اثری نگذاشت آقا محمد خان سه ماه درفارس ماند و بعد از آن حکومت را به برادرزاده اش بابا خان سپرد و سپس در تهران تاج گذاری کرد و تهران را پایتخت خود اعلام کرده در سال 1212 بابا خان تاج گذاری کرد و به تخت سلطنت تکیه زد این دوران از مهمترین دوران تاریخی در جهان بود زیرا انقلاب کبیر فرانسه روی داده دولت روس به دنبال سیاست  پطر برای دست یافتن به دریای قفقاز و ترکستان غربی و از طریق آسیایی صغیر کوشش می کرد.آنها به قفقازدر زمان آقا محمد خان تعرض کردند و این اولین تعرض آنها بود ولی آقا محمد خان در مقابل آن ها ایستاد و بعد از قتل آقا محمد خان تا روی کار آمدن فتحعلی شاه تقریبا یک سال ارایکلی به کمک  زوبف سردار روس موفق شدند تا گرجستان را زیر نفوذ سیاسی روسیه ببرند .

جریان ایران به سمت انگلیس متمایل شد ودر سال 1229 قراردادی بین ایران و انگلیس شکل گرفت که به موجب آن انگلیس قصد حمایت از هند را داشت و هدف ایران نیز تجهیز سپاه به منظور حمله احتمالی دیگر روسیه بود. جنگ دوم ایران و روس بدون اطلاع قبلی در سال 1241 اتفاق افتاد در اوایل اوضاع به نفع ایران بود و سپاه ایران با توجه به حکم جهاد و احساسات دینی  رشیدانه تلاش کردند و حتی توانستند بیشتر نواحی را که در جنگ اول از دست داده بودند به دست آورند. در این دوران بود که قرارداد ننگین ترکمانچای بسته شد. عباس میرزا برای تامین هزینه اقدامات خود حقوق درباری ها،مستمری ها را متوقف کرد و از مصرف پوشاک خارجی خودداری کرد و برای جلوگیری از قیام های مذهبی فتوای روحانیت را در موافقت با نظام جدید به دست آورد. در پی این کارهاشایعات ضد عباس میرزا ایجاد شد من جمله این که او بی دین است در نتیجه مرگ تدریجی نظام خود را به چشم دید و در سال 1249 بر اثر بیماری از دنیا رفت. بعد از مرگ عباس میرزا پسرش محمد شاه به ولیعهدی منصوب شد.

فتحعلی شاه یک سال بعد در سال1250 ه.ق دیده از جهان فرو بست و محمد شاه در همان سال به تخت سلطنت جلوس کرد. از کسانی که به محمد شاه کمک می کردند میرزا ابوالقاسم فراهانی بودمعروف به قائم مقام بود که از زمان پدر در خدمت آنها بود به همین دلیل محمد شاه وی را به وزارت برگزید و او نیز بیشتر امور را اداره می کرد بعد از قائم مقام شاه معلم دوران کودکی خود حاج میرزا آغاسی را به صدارت برگزید وحاج میرزا بر اساس مقام پادشاهان هرگز به کسی که ازاو طلب مستمری میکرد جواب رد نمیداد در نتیجه خزانه از پول خالی می شد. در زمان حکومت محمد شاه فرمانروای افغانستان به تحریک  انگلیسی ها اعلام استقلال کرد و بعد از مدتها بر اثر دخالت انگلیسی ها هرات تحت الحمایت انگلیس شد. محمد شاه در سال 1246 از دنیا رفت و ناصرالدین میرزا به سلطنت رسید ناصرالدین شاه بعد از شنیدن خبر مرگ به کمک میرزا تقی خان حاکمی برای آذربایجان انتخاب کرد و بعد میرزا تقی خان معروف به امیر کبیر را به صدارت برگزید. اما مدتی بعد از انجام دادن اقدام های چون تاسیس دارالفنون و روزنامه ی وقایع الاتفاقیه و قطع مستمری های سنگین شاهزاده براثر کینه ورزی  مهد علیا و آقا خان نوری فرمان قتل امیر را از شاه گرفتند و در حمام فین کاشان او را کشتند و بعد از امیر در سال 1250 آقاخان نوری به صدارت منصوب شد و او تحت تاثیر انگلیس و عملا نا کارامد بود.

اولین قرارداد در مورد معادن در زمان ناصرالدین شاه در سال 1289 به فردی به نام رویتر تابع انگلیس داده شد طبق  این قرارداد بهره برداری از جنگل ها به مدت 70 سال و استفاده از گمرکات به مدت 25 سال در ازای پرداخت 200 هزار لیره انگلیس و سود %5در اختیار روسیه قرار گرفت بر اساس اعتراضات این قرارداد لغو شد ولی به دلیل اعتراضات رویتر شاه امتیاز دیگری تحت عنوان بانک شاهنشاهی به رویتر داد. ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا دولت انگلیس را برای کسب امتیاز توتون و تنباکو مناسب دید و زمینه سازی آن را به تالبوت محول کرد و ناصرالدین شاه که برای تامین مخارج خود در این سفر با مشکل روبه رو شده بو د با اعطای این امتیاز موافقت کرد.

سید جمال الدین اسد آبادی پدر نهضت بیداری اسلام در سال 1265 اروپا را پس از مدت ها حضور در مصر و عثمانی به مقصد ایران ترک کرد و در نهایت پس از چهار سال تلاش در برابر خارجی ها ناصرالدین شاه او را با غل و زنجیر به عثمانی تبعید کرد وی در عثمانی همچنان به افشاگری های دائمی علیه قاجار و شاه ایران ادامه داد سید به واسطه ی سید علی اکبر فال اسیری نامه ای خطاب به میرزا حسن شیرازی عالم بزرگ و موثر قرن نوشت و در ادبیاتی افشاگرانه موجبات صدور فتوای تحریم تنباکو را فراهم کرد.

ناصرالدین شاه در سال 1313 توسط میرزا رضا کرمانی کشته شد و در همان سال مظفر الدین شاه تاجگذاری کرد. در این دوران نیز امتیازاتی به خارجی ها واگذار شد که از جمله این امتیازات که به روس داده شد امتیاز راه سازی امتیاز معادن قراجه داغ-امتیاز شیلات و امتیار کاوش علمی در ایران به فرانسوی ها و امتیاز تلگراف و نفت به انگلیسی ها داده شد . ولی از مهمترین اتفاقات این دوره مشروطیت بود نظام مشروطه یعنی حکومت دارای پارلمانی که نمایندگان ملت در کارهای دولت نظارت داشته باشند.

فصل 4 جنبش مشروطه تا رضا شاه:

ایده مشروطه در برخی محافل شکل گرفت که ذاتا به روشن فکری و انجمن های مخفی فراماسونری نزدیک بودندکه توانستند علمای چون طباطبایی و بهبهانی را به خود نزدیک کنند شروع جنبش را معمولا از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر می کنند که خواست برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوزبلژیکی و حاکم تهران و حتی عسگر گاریچی به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد عده ای از مردم و روحانیون به صورت اعتراض به مسجد حضرت عبدالعظیم رفتند و آن جا تحصن کردند و مظفر شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد و علما با احترام به تهران برگشتند. با گسترش اعتراضات در شهرهای دیگر عین الدوله استعفاء داد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد. در سال 1324 فرمان مشروطه امضاء شد.

مجلس شورای ملی با حضور نمایندگان تهران افتتاح شد و با حضور نمایندگان شهرستنانها کار خود را آغازکرد از مهمترین کارهای مجلس تدوین قانون اساسی بود که دو دیدگاه متفاوت مطرح بود که روحانیون و راس آنها شیخ فضل الله نوری خواهان قانونی بودند که بر پایه اسلام و شریعت باشد و  قانونی همسان کشورهای غربی می خواستند این اختلاف ناشی از دیدگاه فکری و اعتقادی آنها بود سرآغاز تفرقه بین دسته های مبارز شد فراماسونها و دیگر روشنفکران غرب زده در نوشتن قانون اساسی و متمم آن نقش مهمی داشتند.در همان سال 1324مظفرالدین شاه  بدرود حیات گفت و محمد میرزا به حکومت رسید.

محمد علی پس از جلوس تصمیم گرفت همانند ناصرالدین شاه حکومت کند با دعوت نکردن نمایندگان به مراسم تاجگذاری به آنان بی اعتنایی کرد و از امضای حکم سلطنت مشروطه جلوگیری کرد دستور به توپ بستن مجلس شورای ملی را داد و تنی از مشروطه خواهان سرشناس را کشت. قرارداد 1907 در سن پطرزبورگ در مورد تقسیم ایران بین روسیه و انگلیس بسته شد و ایران به قسمت تقسیم شد به دنبال فتح تهران به دست مجاهدین و سقوط دولت و  استعفای محمد علی شاه از سلطنت اجتماع بزرگی از سران مشروطه در بهارستان تشکیل گردید در سال 1332 احمد شاه رسما تاجگذاری کرد و فرمان انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی را با نام شاه صادر کرد. قرارداد 1919 پس از نه ماه مذاکره در نیم اوت 1919 در تهران به امضاء رسید بر اساس آن حوزه قدرت انگلیس در ایران تثبیت می شد.برای اعطای امتیازات این قرارداد رشوه هایی به سران ممکلت از جملت وثوقالدوله داده شد.

فصل 5 بر آمدن رضا شاه و سلسه پهلوی

انگلیسی ها پس از جنگ جهانی اول به این نتیجه رسیدند جهت دست یابی به منابع بیشتر در ایران باید کودتایی انجام دهد در این راستا دو مهره نظامی وسیاسی احتیاج داشتند که از این میان سید ضیاءالدین طباطبایی را به عنوان چهره سیاسی ورضا خان پهلوی را به عنوان چهره نظامی برگزیدند سید ضیاء الدین طباطبایی وقتی وارد ایران شد حزب اراده ملی را تشکیل داد و به اظهار مخالفت و صدور بیانیه علیه شوروی پرداخت . ژنرال ایرون ساید رضا خانرا شایسته فرماندهی نظامی قزاق ها تشخیص داد . اولین شرکت در سال 1282 تاسیس ودر نهایت با صاحب سهم شدن دولت انگلیس در شرکت دارس در سال 1287 اولین چاه در مسجد سلیمان به نفت رسید که موتور جنگی انگلیس را در دو جنگ به پیش برد . مصدق در پیامی به مردم نشان داد که از زمان فرار رضا شاه تا ملی شدن نفت تولید نفت 5 برابر شد اما عایدی به دست امده 4 برابر شد که خود نشان از فاجعه دزدی مال ملت  ایران دارد . میرزا کوچک خان جنگلی دانش اموخته علوم دینی بود که به انقلاب جنگل و همه مظاهر ان از دریچه اندیشه های سیاسی که از اسلام اموخته بود می نگریست . میرزا پس از بازگشت به زادگاهش در سال 1344 کمیته ای به نام اتحاد اسلام در تالش تشکیل داد که بعد ها یک خط مشی سیاسی و انقلابی و مرام نامه ای مشخص در 34 ماده و 9 فصل تبدیل شد . در سال 1300 رضا خان سید ضیاء الدین را کنار گذاشت و وزارت جنگ را به عهده گرفت در سال 1302 به نخست وزیری منسوب شد وسال 1304 با تصویب ماده ای در مجلس سلسله قاجار را منحل و پهلوی را به رسمیت شناخت . هدف بلندا وبازسازی ایران طبق تصویر غرب بود .

پهلوی دوم و رژیمی با منافع قدرت بیرونی:

وضعیت وابستگی در پهلوی دوم از پهلوی اول نیز پیچیده تر بود سلسله ی پهلوی به خصوص محمد رضا به شدت متکی به قدرت های بیگانه خصوصا آمریکا و انگلیسی بود و دولت های غربی نفوذ بسیاری در نظام حکومتی و ساختار سیاسی این سلسله داشته و در تعیین خط مشی ها و عزل و نصب ها دخالت می کردند.

 

ناسیونالسیم دوگانه شاه

محمد رضا پهلوی براس اداره امور جامعه نیازمند یک ایدئولوژی بود به همین خاطر سعی کرد تا نا سیونالیسم ایرانی را در کنار غرب گرایی مفرط به عنوان یک ایدئولوژی فرهنگی و اجتماعی مستقر کند. ناسیونالیسم همان موضوعی بود که پایه های مشروعیت فرهنگی و دینی نظام طاغوت را در اذهان روحانیون و همینطور بخش های غالبا مذهبی جامعه ایران درهم کوبید. هویدا نیز شاه را در ترویج افکار الحادی تشویق می کرد. شاه از توهم یک قدرت روحانی قوی درون خودش نیز برخوردار بود.اقبال فردی نوکر مسلک بود که رویکرد کمتری به آمریکا داشت و نخست وزریری به شریف امامی سپس دکتر امینی و دوره بعد اسدااه علم رسید.

آیت الله کاشانی در سال 1320 به صحنه سیاسی ایران وارد شد و به عنوان رهبر اسلامی جریان ملی شدن صنعت نفت را حمایت می کرد. مصدق در انتخابات دوره چهاردهم به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت و در مجلس شانزدهم با شعار ملی شدن نفت فراکسیون هشت نفری مبارزه را علیه سلطه انگلیسی ها رهبری کرد. مصدق اشرف خواهر شاه را اخراج کرد و در مقابل شاه او را از صدارت عزل کرد.

کودتای 25 مرداد 1332 با مشارکت شرکت نفت ایران و انگلیس و همکاری وزارت خانه های انگلیس و آمریکا طرح ریزی شد. و وفاداری مردم و حضور گسترده آنها در صحنه به مجرد اطلاع یافتن از جریان کودتا باعث شد مصدق کودتا چیان را دستگیر کند. بعد از شنیدن خبر کودتا شاه ایران به همراه ثریا و چند تن دیگر از توطئه گران به بغداد گریختند.

آغاز دوره اقتصادی ایران با اوضاع اقتصادی ویران کننده ای همراه بود حضور نیروهای اشغال گر پیامدهای مخربی بر جای گذاشته بود نیروهای  متفقین به غذا و مواد  خام بسیاری احتیاج داشته و دولت ایران مجبور بود تا منایع اقتصادی خود را در اختیار آنان قرار دهد. نفت به عنوان ماده ای درآمدزا تاثیر چندانی نداشت و اقتصاد ایران مبتنی بر کشاورزی بود 1335 آمریکا به کمک شاه آمد و به او پیشنهاد تشکیل دو سازمان اطلاعات خارجی و امنیت داخلی را به مانند دو سازمان سیا و اف.بی.آی داد و شاه با ایجاد یک سازمان موافقت کرد.

ساواک از جمله مهمترین عوامل ظلم به مردم و همینطور یکی از کلیدی ترین علل سقوط شاه و نظام پهلوی تلقی می شود. از سال 1332 به بعد دولت ها و نخست وزیران و مجلس نقش چندانی در ساخت سیاسی کشور نداشتند و در تحولات و اخبار سیاسی عمدتا نام شاه به چشم می خورد جبهه گرایی سیاسی ایران در حقیقت بازتابی از وضعیت سیاسی درون آمریکا و البته در مقطعی روی کار آمدن دموکرات ها بود.

امام خمینی (ره) که در پی فرصتی برای آغاز یک تحول بنیادین در نظام سیاسی بود مبارزه خود را از همین نقطه آغاز کرد. آمریکایی ها که نظام امور کشور را تحت تسلط خود داشتند برای تامین امنیت حدوداچهار هزار تبعه خود طرحی را به واسطه منصور که از دوره علم آغاز شده بود د ر مجلس 21 به  تصویب  رساندند که در 13 مهر 42 هئیت وزیران موافقت نمود به مجلس شورای اسلامی پیشنهاد کاپیتولاسیون را ارائه کند. امام از سال 1345 تا سال 1375 در تبعید عراق به سر بردند که حدودا دوازده سال و اندی را شامل می شود. در تمام این دوران رژیم عراق از تبدیل شدن امام به چهره ای ملی در عراق ممانعت به عمل آورد به دلیل این محدودیت ها امام قصد داشتند از کویت به سوریه مهاجرت کنند که با مخالفت دولت کویت با ورود ایشان ایده سفربه پاریس مطرح شد. در روز دوم فروردین عوامل ساواک با لباس دهقان ها ضمن ورود به مجلس عزای  منزل امام خمینی و مدرسه فیضیه تلاش کردند تا هر دو برنامه را به هم بزنند که منجر به درگیری شدید و شهادت بسیاری از طلاب شد.

ایام پس از واقعه فیضیه به اعتصاب و اعتراض عموم مردم گذشت با نزدیک شدن به چهلم واقعه فیضیه اقدامات مخالفین رژیم در آگاه سازی افکار عمومی راجع به جنایت های رژیم گسترش یافت و امام خمینی با صدور اعلامیه ای تاریخی راه را برای پیروانش روشن ساخت. امام با تشبیه دستگاه حاکمه به دستگاه بنی امیه شدیدترین حمله را متوجه شخص شاه و حامیان خارجی وی کرد شاه نیز امام را دستگیر و در تهران زندانی کرد مردم به نشانه اعتراض دست به تظاهرات زدند و با سرکوب خشوت آمیز و قتل عام بی رحمانه چندین هزار نفر کشته شدند. از سالهای 1342 تا 57 بیشتر بر ایجاد بستر های انقلابی و افزایش نارضایتی مردم و رهبری امام  خمینی دلالت می کند . شاه به دلیل برخورداری هر دو حزب ایران نوین و مردم به عنوان ایفاگران نقش اکثریت و اقلیت فرمان تاسیس حزب رستاخیز برای 11 اسفند 1353 را صادر کرد. بعد از این ماجراها امام را به ترکیه تبعید کردند و چند روز بعد برای منزوی ساختن و قطع هرگونه ارتباطی با ایشان محل تبعید ایشان را به شهر بورسا انتقال دادند.

 امام در 15 مهر به همراه آقا مصطفی و طلاب عازم سامرا شدند و مورد استقبال گرم علمای شیعه و سنی و مردم شهر قرار گرفتند و در مدرسه علمیه میرزای شیرازی مراسم با شکوهی به مناسبت ورود ایشان گرفتند . در 23 مهر امام با بدرقه شکوهمند مردم و علمای کربلا به همراه روحانیون به نجف عزیمت کردند که استقبال با شکوهی به عمل آمد امام 13 سال درنجف تمام همت خود را به کار بست تا آتش مقدس بیداری مردم همچنان شعله ور بماند. در 17 دی سال 1356 مقاله ای با عنوان (ارتجاع سرخ و سیاه ) با امضای احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات درج شد که اهانت به امام خمینی درج شده بود که این مقاله احساسات و عواطف مردم را نسبت 

به رهبر برانگیخت و به قیامی خونین مبدل شد. در تاریخ 22 دی ماه 57 شورای انقلاب به دستور امام خمینی و به منظور جلوگیری از تفرقه و اختلاف تاسیس شد. محمد رضا شاه در سالهای آخر با اعترافات گسترده ای از سوی مردم مواجه شد برای فائق آمدن به این مشکلات از افراد مختلف برای نخست وزیری استفاده کرد که هیچ کدام وی را آرام نکردند و در نهایت در 26 دی 1357 از کشور فرار کرد. از فجایع تاریخ انقلاب در میدان ژاله ی سابق روی داد و سیل عظیمی از مردم در خون خود غلطیدند. روز 12 بهمن 1357 پس از 14 سال و چند ماه تبعید با هواپیمای ایر فرانس عازم ایران گردید که با استقبال فراوانی مواجه شدند در آبان 1357 شاه خود را فردی مستاصل و اسیر در برنامه های شکست خورده برای سرکوب انقلاب می دید محمد رضا پهلوی زمانی شرایط را درک کرد که در واقع حاضر به درک شرایط و زانو زدن در برابر انقلاب اسلامی شد که دیگر همه راه ها را ازمایش کرده بود و تنها امید باقی مانده توسل به ریسمان پوسیده جبهه ملی و کودتایی از سوی دوستان آمریکایی بود.

فصل9: از نظر امام خمینی فلسفه حرکت و آمدن انبیا ((از صدر بشر و بشریت)) و از آدم تا خاتم برای اصلاح جامعه بوده است که فرد را فدای جامعه می کرند که خود فرد شامل همان انبیاء و امامان معصوم می شده است. که با توسل به قوای سخت می بایست آن برنامه را عملی کنند از نظر امام نبوت اصلا آمده تا کنگره های ظلم را بشکند. از دیدگاه امام خمینی (ره) اسلام از جامعیت در برنامه برخوردار است از نظر امام سیاست و عبادت موضوعاتی به هم پیوسته به شمار می آیند. سیر تفکر سیاسی امام خمینی را اغلب پژوهشگران از زمان کتاب کشف الاسرار مورد مطالعه قرارداده اند که پاسخ به کتاب ضدشیعی با عنوان اسرار هزار ساله علی اکبر حکمی زاده بوده است. اندیشه حکومت اسلامی را امام با نگارش کتابهای البیع دنبال کردند.

 

پوریا بصیری بازدید : 252 سه شنبه 01 دی 1394 نظرات (0)

مقدمه

نهضت آزادی ایران حزبی سیاسی و اسلامی با اصل بازگشت به اسلام حقیقی است که در کشور ایران به فعالیت های علنی سیاسی و مذهبی می پردازد و دبیر کل کنونی آن ابراهیم یزدی است.این تشکل بیش از چهل و پنج سال سابقه دارد و در دوران پیش از انقلاب 57 با تاکید بر اسلام و تعالیم اسلامی تاسیس شده است که جایگاه تشکل برخی از اسلامگرایان مخالف محمدرضا پهلوی بوده است.موسس این گروه مهدی بازرگان بود که گرایش های ملی و مذهبی داشت.بازرگان بعدها نخست وزیر دولت موقت و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی شد.نظام جمهوری اسلامی این حزب را به رسمیت نمیشناسد و فعالیت آن را غیر قانونی میداند.

 

 

 



 

 

 

 

 

 

اعلام موجودیت نهضت آزادی ایران

در روز ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ نهضت آزادی ایران اعلام موجودیت کرد. این حزب در حقیقت انشعابی از جبهه ملی ایران بود که به ابتکار مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی و با تایید آیت‌الله زنجانی و دکتر مصدق پا به عرصه سیاسی مبارزاتی آن روز‌ها نهاد.

 

مهندس بازرگان شش روز پیش از اعلام رسمی موجودیت نهضت آزادی در نامه‌ای که از سوی هیات موسس نهضت امضا شده بود، تاسیس این گروه را به اطلاع دکتر مصدق که آن زمان در تبعید به سر می‌برد، رساند. متن نامه مهندس بازرگان بدین شرح است:

«به جناب آقای دکتر محمد مصدق ـ پیشوای نهضت ملی ایران

با استحضاری که از وفاداری و ایمان مداوم مردم نسبت به اصول نهضت ملی ایران دارید و علاقه و انتظاری که در دل‌های فرزندان وطن به احیای آزادی و تأمین استقلال کشور عزیز وجود دارد و با توجه به تحولات اخیر جهانی، عده‌ای از افراد مومن مبارز که در طول هشت سال اختناق از ادامه راه پیشوای محبوب و تعقیب خواسته‌های مردم آرام ننشسته بودند درصدد برآمدند با توکل به عنایات خداوندی و به سرمایه شرف و غیرت و همت مردم آزاده ایران، جمعیتی به نام «نهضت آزادی ایران» تشکیل دهند. یقین داریم از پشتیبانی و راهنمایی‌های پیشوای بزرگ خود پیوسته برخوردار خواهیم بود.»

 

دکتر مصدق در پاسخ به نامه مهندس بازرگان با ابراز خوشوقتی از پدید آمدن این گروه، برای تمامی اعضای آن آرزوی موفقیت کرد. در نامه محبت‌آمیز نخست‌وزیر دولت ملی خطاب به مهندس بازرگان آمده بود:

«خدمت جناب آقای مهندس مهدی بازرگان

قربانت شوم، مرقومه محترم مورخ جاری ۲۱، مبشر تشکیل جمعیتی بنام «نهضت آزادی ایران» عز وصول ارزانی بخشید و موجب ‌‌‌نهایت امتنان و خوشوقتی گردید. تبریکات صمیمانه خود را تقدیم می‌‌کنم و تردید ندارم که این جمعیت تحت رهبری شخص شخیص جنابعالی موفق به خدمات بزرگی نسبت به مملکت خواهد شد و بنده توفیق جنابعالی و همکاران محترمتان را در این راه از خداوند مسئلت دارم.

دکتر محمد مصدق / احمدآباد، ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۳۴۰»

 

نامه‌ای مشابه نیز از سوی موسسان نهضت آزادی ایران خطاب به آیت‌الله سیدرضا زنجانی که از جمله علمای مبارز آن زمان بود ارسال شد و تصمیم اتخاذ شده برای تاسیس حزب تازه به اطلاع وی رسید. آیت‌الله زنجانی نیز در پاسخ به این نامه نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا

در این موقع که به فضل خداوند متعال و عنایت معنوی اهل بیت عصمت سلام‌الله علیهم وضع خفقان‌آور تحمیلی مراحل زوال را طی می‌کند و روزگار عوامل جنایت و یغماگری سپری می‌گردد بسیار مسرور و خوشوقتم که بشارت تشکیل «نهضت آزادی ایران» را به همت برادران عزیز مسلمان آقایان محترم موسسین دریافت نمودم. مسرت و ابتهاج مخلص از این جهت است که الحمدالله تعالی عموم آقایان عزیز و مسلمان با شرف متوجه آن شده‌اند که تعقیب و نیل به اهداف اجتماعی در جهان امروز بدون تشکل و همکاری سازمانی و بدون رعایت نظم و انضباط بلاثمر و غیرممکن است، فریضه شما مسلمانان با ایمان و دانش است که طبق دستور خداوند متعال (یا ایها الذین امنوا استجیبوالله و للرسول اذادعاکم لما یحییکم) جامعه و اجتماع زنده به وجود آورید و به حکومت عدل و قانون معنا و روح تازه بدهید. طبیعی است که هر قانونی اگر در عمل مورد علاقه و حمایت جامعه قرار نگیرد و مردمی با ایمان و فداکار اجرا و دفاع از آن را به عهده نگیرند هرگز وسیله تامین سعادت و مصلحت چه برای فرد و چه برای مجتمع نخواهد بود. وظیفه اسلامی و اجتماعی شما‌هاست که برای خدمت به دین و مسلمین و تامین مصالح عالیه ملت و مملکت و خارج ساختن مراکز حساس اداره امور از تحت نفوذ افراد غیر ذی‌صلاحیت و از دست معدودی نااهل و یغماگر همت بگمارید. به همت شما مردم شرافتمند مسلمان این ملت و این کشور از یک وضع انحطاط‌آور و مایوس و بی‌علاقه کننده که از ۴۰ سال پیش تقریبا به وجود آمده و آن عبارت از یک جریان دوری ۹ ساله حکومت خفقان سرنیزه یا هرج و مرج اغفال شدگان و اخلالگران است نجات یابد. ان‌شاءالله تعالی. از عموم آقایان محترم خواهشمندم که در چنین موقع بسیار حساس با ایمان و توکل به خداوند و بیداری کامل فقط و فقط برای خدمت به اسلام و مسلمین و با ‌‌‌نهایت واقع بینی در تشخیص مصلحت و اجتناب از هر نوع خودبینی و خورده‌گیری و انتقاد غیرنافع و رعایت عواطف و اخلاق و دوری از هر نوع احساسات مضر و بی‌مایه و مراعات نظم و تشکل و انضباط و تقسیم کار و تنویر افکار عمومی و جلب وثوق عامه مسلمین و اشتراک مساعی با جمعیت‌های متشکله اصیل و رعایت احترام و تشیید ارتباط با جبهه ملی به وظائف خود قیام و اهتمام فرمایید. ان تنصروالله ینصرکم ویثبت اقدامکم. تأییدات آقایان محترم و عموم برادران عزیز را از درگاه حضرت احدیت جلب آلانه مسئلت می‌دارم.

با احترام فائق والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته / رضا الموسوی الزنجانی»

 

نطفه‌های شکل‌گیری نهضت آزادی 

هر چند نهضت آزادی در اواخر اردیبهشت‌ماه ۴۰ اعلام موجودیت کرد اما اولین جلسه‌ای که به منظور بررسی تاسیس آن تشکیل شد به تاریخ ششم اردیبهشت باز می‌گردد. ابوالفضل حکیمی از اعضای اولیه نهضت آزادی درباره زمینه‌های شکل‌گیری نهضت می‌گوید: «برای تشریح تاسیس نهضت باید برگردیم به سال ۱۳۳۹ و شرایط مملکت را در آن سال بررسی کنیم. با روی کار آمدن کندی در آمریکا، فشاری به شاه می‌آورد بابت باز کردن فضای سیاسی و کاستن از خفقان کشور بعد از کودتای ۳۲، باعث شد که نیروهای ملی که مخالف شاه بودند، به تشکیلاتشان سر و سامان دهند. جبهه ملی تشکیل شد و شورای مرکزی آن و هیات اجرایی تشکیل شد و در آنجا بحث شد که احزاب باید در این جبهه ملی مشارکت داشته باشند و در ضمن اینکه مهندس بازرگان و دکتر سحابی و مرحوم طالقانی بحث بود که سازمانی داشته باشند. سال ۳۹ قدری فضا باز شد و در محل پارک لاله فعلی میتینگ گذاشتند و در بار دوم که شهریور ۳۹ بود بازداشت شدم و یک ماهی زندان قزل قلعه بودم. بعد از کودتا نهضت مقاومت درست شد و از منزل آیت‌الله زنجانی، دانشگاهیان و بازاریان بودند و رژیم کودتا را شش ماهی دچار دردسر کرد و به تدریج کمرنگ شد. در سال ۳۶ هسته‌های اصلی بازداشت شدند و مهندس بازرگان و دکتر سحابی بازداشت شدند و خود آیت‌الله زنجانی. آدم‌هایی که آمدند نهضت آزادی را تاسیس کردند سابقه مبارزات با کودتای ۲۸ مرداد را داشتند و فعالان نهضت مقاومت ملی بودند. عملا بعد از سال ۳۶ نهضت مقاومت ملی فعالیتی نداشت. جبهه ملی دوم بعد از سال ۳۹ تاسیس شد و مهندس بازرگان و دکتر سحابی احساس کردند که سازمان مستقلی داشته باشند.»

 

دکتر یدالله سحابی خود درباره انگیزه تاسیس نهضت آزادی ایران می‌گوید: «جبهه ملی بیشتر فعالیت سیاسی لائیک داشت و مستقل از فکر دینی بود، ولی ما معتقد بودیم که اگر فعالیت سیاسی می‌کنیم از روی وظیفه دینی است و بنابراین، فعالیت سیاسی را وابسته به عقاید دینی می‌دانستیم.»

 

ابوالفضل حکیمی درباره اولین جلسه بررسی چگونگی تشکیل این سازمان تازه می‌گوید: «روز اول تاسیس نهضت، ششم اردیبهشت سال ۴۰ بود. یک باشگاهی در خیابان کاخ، یک حیاط خیلی بزرگی بود. اول وارد ساختمانی می‌شدیم و یک ایوان جلوی طبقه دوم ساختمان بود و مشرف بود به حیاط مستطیل مانند بود که سه هزار نفر گنجایش داشت. در جلسه ۴۰۰، ۵۰۰ نفر بودند.»

 

در همین جلسات بود که نطفه شکل‌گیری نهضت آزادی ایران بسته شد. این‌چنین بود که پس از دریافت تاییدیه آیت‌الله زنجانی و نامه دکتر مصدق، بنیانگذاران نهضت آزادی فعالان سیاسی را برای شرکت در مراسمی که به منظور اعلام رسمی آغاز فعالیت‌های نهضت آزادی برگزار می‌شد، دعوت کردند. در دعوت‌نامه آمده بود که: «خواهشمند است در مجلسی که ساعت ۵:۳۰ عصر روز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ به منظور اعلام تاسیس و شروع فعالیت «نهضت آزادی ایران» در آدرس خیابان هدایت ـ خیابان خیام ـ اول کوچه درویش منزل آقای فیروزآبادی منعقد می‌گردد حضور بهم رسانید.»

 

مسلمان، مشروطه‌خواه، مصدقی

 بعدازظهر چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ خانه حاج صادق فیروزآبادی میزبان تعداد زیادی از فعالان سیاسی و مبارزان آن دوران بود. افرادی که برای شنیدن مواضع و دیدگاه‌های بنیانگذاران سازمان تازه وارد در آنجا جمع شده بودند. مهندس بازرگان از بنیانگذاران نهضت در این مراسم طی سخنرانی مفصلی چهارچوب کلی آن تشکل را مسلمان ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی اعلام کرد. در همین محفل بود که بیانیه اعلام تاسیس نهضت آزادی ایران که به امضای آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس منصور عطایی، حسن نزیه، رحیم عطایی و عباس سمیعی رسیده بود قرائت شد. دکتر احمد صدر‌حاج ‌سید‌جوادی نیز از دیگر افرادی بود که در زمره موسسین نهضت آزادی قرار داشت اما به علت حضور وی در مسند قضاوت نامش در اعلامیه اعلام موجودیت ذکر نشد. نهضت آزادی اعلام کرد هدف اصلی نهضت تقویت جبهه ملی و پاسخ به نیازهای دینی و اجتماعی و ملی مردم کنیم؛ ایرانی هستیم، زیرا به میراث ملی خود احترام می‌گذاریم؛ مشروطه‌خواه هستیم، زیرا آزادی اندیشه و بیان و اجتماعات را خواستاریم و مصدقی هستیم، زیرا استقلال ملی می‌خواهیم.

 

متن بیانیه اعلام موجودیت نهضت آزادی ایران بدین شرح است:

«ان الحیوه عقیده و جهاد

هموطن:

«اقتضای اطاعت از «خدا» مبارزه با بندگی غیر او، و شرط سپاس ایزدی تحصیل آزادی برای بکار بستن آن در طریق «حق» و «عدالت» و «خدمت» است. ما باید منزلت و مسوولیت خود را در جهان خلقت بشناسیم تا به رستگاری و پیروزی نائل شویم.»

 

 

در قرن اخیر تاریخ که امواج تمدن مغرب زمین به مشرق سرایت نمود. برتری و فشار گرانبار استعمار بر مردم این سامان فزون‌تر و به‌‌‌ همان نسبت عرصه بر آزاد مردان غیور تنگ‌تر گردید تا آنکه معدودی از ایرانیان به سبب بیداری ملی و بیزاری از دشمنان داخلی و خارجی متوجه مشکلات اجتماعی و معترف به لزوم همکاری و اصلاحات وسیع عمومی گردیدند.

 

در‌‌ همان حال در مقابل ملت ایران، در دنیای سراسر رقابت بین‌المللی و کشمکش‌های اقتصادی و سیاسی مطامع خارجی به هیچ وجه تعطیل و تخفیف نیافته بلکه با حیله و حرص بیشتری ظاهر می‌‌شد. حکومت‌های داخلی که بیشتر برگزیده خانواده‌های تغییر نام داده استبداد بودند آماده‌ترین اسباب کار برای سیاست‌های خارجی محسوب می‌‌شدند. نه اکثریت مردم چندان دست از روش و عادت قدیم و انزوای همیشگی برداشته فکر و تربیت اجتماعی گرفته بودند و نه حکومت‌ها احترامی به انقلاب مشروطیت و اعتنایی به قانون اساسی داشتند.

 

بر خلاف اصل مسلم اساسی بدیهی از نظر مشروطیت و دموکراسی که «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» دخالت‌های خلاف قانون بی‌شمار در امور عمومی و ممانعت‌های فراوان از بروز حق حاکمیت ملت و استفاده او از آزادی و عدالت به عمل آمد تا جایی که رهائی از ننگ عقب افتادگی و گسیختن زنجیرهای استعمار هدف اصلی و کمال مطلوب آزادیخواهان مملکت گردید.

 

در سال ۱۳۲۹ که هنوز نظم جهان بعد از جنگ دوم استقرار کامل نیافته، عدم تعادل و توافق‌های دولت‌های بزرگ اجازه تظاهر و دادخواهی را به کشورهای کوچک می‌‌داد، ملت ستمدیده و بیدار شده ایران به رهبری پیشوای محبوب خود دکتر محمد مصدق علیرغم قدرت عظیم دشمن و ضعف عجیب خود به بزرگترین موفقیت تاریخی نائل آمد: با ملی کردن صنعت نفت ایران بر ارکان قدرت استعمار کهن نه تنها در کشور ما بلکه در خاورمیانه و دنیا شکاف عظیمی وارد آمد و سپس برای اولین بار ملت ایران با ایجاد یک حکومت مطلوب خود توفیق حاصل نمود و نیز برای اولین بار بین دولت و ملت همفکری صادقانه و همکاری صمیمانه آغاز گردید و طلیعه امید بخش اصلاح و ترقی در افق کشور ما نمایان گشت. ولی نهال آزادی و حکومت ملی هنوز سایه‌ای کافی بر صحنه پهناور کشور نگسترده و ثمری نداده بود که سیاست‌های خارجی مطرود از طریق حیله و نیرنگ با سوءتعبیر سیاست حکومت ملی و با توسل به کودتا حکومت را از دست ملت ایران خارج کردند.

 

کسانی که به طرفداری از اعلامیه‌های حقوق بشر تظاهر می‌‌کردند علنا و به بهانه احتمال پیش افتادن یک سیاست خارجی رقیب با دخالت و حمایت آشکار خود از هیئت حاکمه منصوب خود، حق زندگی و آزادی و امنیت را از مردم ایران گرفتند. مانع انتخابات آزاد و سد ابراز افکار مردم شدند. علیرغم اراده ملت با اعمال وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها حکومت را در ید دست نشاندگان خود محفوظ داشتند و خوش خدمتی و خیانت‌های آنان را به بهای هنگفت‌ترین دزدی‌های تاریخ ایران و جهان از مالیه مردم پاداش دادند. ولی مزه آزادی و آزادگی و حکومت ملی نه چنان بود که مردم جرعه‌ای نوشیده را تشنه‌تر نسازد و برای احقاق حق خود جسور‌تر ننماید. مدت هشت سال تظاهرات و مقاومت‌ها گوناگون با وجود اختناق و فشارهای فراوان ابراز شد تا آنکه در جریان انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی با اجتماع و ارتباط عده‌ای از سران فداکار ملت فعالیت مجدد «جبهه ملی ایران» اعلام گردید.

 

سپس با استفاده از مقتضیات جهان و الزامی که هیئت حاکمه به تظاهر بر اعطای آزادی انتخابات احساس می‌‌نمود فعالیت و پشتکار مردم که از پیوند همت مبارزین سابق، جوانان دانشگاه، بازاریان و طبقات دیگر مردم روز به روز وسعت و قوت می‌‌گرفت به ابطال انتخابات مفتضح اول، انحلال مجلس غیرقانونی ناشی از انتخابات رسوا کننده دوم، و سقوط پی در پی دولت‌های متجاوز به حقوق ملت و روی کار آمدن که با احساس خطر به مجله و اصرار وعده آزادی و اصلاحات می‌‌دهد منتهی گردید تا پرده بعدی چه باشد؟

 

مردم نگران امنیت هستند. خسته از استبداد و اختناق هشت ساله، رنجور از سختی معیشت و شرمسار از ننگ دزدی و خیانت هیئت حاکمه‌ای که متاسفانه نام ایران و ایرانی را آلوده ساخته است خواهان سرنوشت بهترـ رهایی از ننگ و نکبت و استقرار یک حکومت ملی سازنده ایران پاک و آباد و آزاد است.

 

امر مسلم این است که: ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.

اقتضای شرایط حاضر، در این پیچ مهم تاریخ ایران، با استعانت از پروردگار جهان، با امید به مردانگی و همکاری هموطنان، تاسیس «نهضت آزادی ایران» اعلام می‌گردد.»

توقف فعالیت در ایران

نهضت آزادی پس از اعلام موجودیت، مورد استقبال گسترده مردم، به ویژه دانشجویان قرار گرفت. در بهمن‌ماه سال ۱۳۴۱ نهضت آزادی با انتشار بیانیه‌ای به تحلیل شرایط ایران و محکوم ساختن «انقلاب سفید پرداخت در پی این اقدام حکومت شاه رهبران نهضت، از جمله مهندس بازرگان- طالقانی- دکتر سحابی-مهندس سحابی را بازداشت و به زندان انداخت و از فعالیت این حزب جلوگیری و آن را غیر قانونی اعلام کرد.

علی شریعتی، از موسسین نهضت آزادی ایران در خارج از کشور

با جلوگیری از فعالیت‌های نهضت آزادی در داخل کشور و غیر قانونی اعلام کردن آن، فعالیت آن در خارج از کشور و در اروپا و آمریکا با تلاش دکتر علی شریعتی- دکتر مصطفی چمران و دکتر ابراهیم یزدی تا آستانه انقلاب اسلامی 57 ادامه یافت. این اعضا با همکاری در انتشار روزنامه‌های  ایران آزاد  و راه مجاهد به آگاه ساختن جوانان و دانشجویان خارج از کشور پرداختند و نقش مؤثری در رسیدن به اهداف نهضت ایفا کردند.

دکتر شریعنی  در اواسط دهه ۱۳۴۰ به ایران بازگشت و با فعالیت‌ها و سخنرانی‌هایش دردانشگاه‌ها و حسینه ارشاد، بذر انقلاب در سراسر ایران پاشیده شد و به پیروزیانقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ منتهی گردید. شرح فعالیت‌ها، اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های نهضت آزادی در اعتراض به عملکرد خلاف منافع و مصالح ملی و آزادی‌های اساسی مردم ایران در طی حکومت شاه در مجموعه اسناد نهضت آزادی چاپ و منتشر گردید.

نهضت آزادی در ماجرای  قیام 15 خرداد 1342 از جمله گروه‌های سیاسی بود که از خمینی و جنبش او حمایت کردند.

 

فرجام نهضت آزادی

یکی از عوامل مؤثر در شکل گیری یک گروه و یا یک حزب، هم فکری و همسویی در اهداف است، تا زمانی که این عامل استمرار داشته باشد، حزب یا گروه موفق خواهد بود; ولی اگر هدف ها متغیر و از هم جدا باشد و هر یک از اعضا هدف خاصی را دنبال کند، گروه و حزب از هم خواهد پاشید، چون افکار و اندیشه ها هدف واحدی را دنبال نمی کنند و موجب اختلاف و انشعاب خواهد شد. البته در برخی از موارد انشعاب ریشه در اختلاف ندارد، بلکه گروه منشعب شده حافظ اهداف گروه مرکز و مورد حمایت آن خواهد بود.

نهضت آزادی یکی از احزابی است که با حضور تعدادی از افراد مذهبی و علمی تشکیل شد و هدف مشترک آنها مبارزه ی سیاسی و فرهنگی با رژیم طاغوت و دفاع از آزادیخواهی و اسلامگرایی و استقلال مردم ایران بوده است. برخی از منابع یکی از علل شکل گیری این حزب را اختلاف رهبران تشکیل دهنده ی آن با رهبران جبهه ی ملی و نهضت مقاومت ملی دانسته اند، و نویسنده ی کتاب خط سازش ممانعت از عضویت مهندس بازرگان در هسته ی مرکزی جبهه ملی را علت تشکیل این حزب دانسته است. برخی از تحلیل گران و محققین، معتقدند که جبهه ی ملی اساس نهضت آزادی و نهضت مقاومت ملی بوده است; بنابراین در تاریخ 25/3/1340 نهضت آزادی از جبهه ی ملی منشعب شد.

نهضت آزادی چون ریشه در جبهه ی ملی و افکار مصدق داشته و در طول آن قرار گرفته بود، همواره بر اهداف جبهه ی ملی تأکید ورزیده و برخی از رهبران آن مثل بازرگان بارها گفته اند که ما مصدقی هستیم و مثل او فکر می کنیم. تنها تفاوتی که بین نهضت آزادی و نهضت مقاومت ملی و جبهه ی ملی وجود دارد، گرایش ضعیفی است که نهضت آزادی نسبت به دین دارد برخی از اعضای نهضت آزادی یکی از علل گرایش به مذهب را از بین بردن حساسیت مذهبیون نسبت به نهضت آزادی دانسته اند، و گفته اند: اسلام را به خاطر آلرژی داشتن بعضی افراد آورده اند.

از همان آغاز تشکیل نهضت، جریان های مختلفی در آن وجود داشت. 1. جریان مذهبی طالقانی و سحابی و شیبانی. 2. جریان سیاسی که به جبهه ی ملی نزدیک بود، مانند حسن نزیه، و 3. جریان مذهبی سیاسی بازرگان. با توجه به این گرایشات زمینه برای اختلاف کاملاً مساعد بود، چون سه فکر و گرایش با هم سازگاری نداشتند.

چنان که بعداً آیت الله طالقانی به خاطر هدفی الهی ای که دنبال می کرد به طور طبیعی از آنها جدا شد. هرچه زمان، جهت و شکل مبارزه با نظام سیاسی حاکم روشن تر، و رویارویی با نظام حاکم شدیدتر می شد، افراد به حسب گرایشات و اهداف خود از حزب نهضت آزادی جدا می شدند، جدائی و اختلافات فردی، سبب انشعاب گروهی نمی شد، اما اگر گروهی از اعضای نهضت به خاطر اختلاف با جهت و شکل مبارزه و یا رهبران از نهضت جدا می شدند و اقدام به تشکیل یک حزب و گروهی می کردند، انشعاب محقق می شد. با توجه به این که در دوره ی جوانی و دانشجویی روحیه ی مبارزه بسیار زنده است گروه های مختلفی (مثل مارکسیست ها) با سوء استفاده از این احساسات به فعالیت می پرداختند; چنان که احتمال داشت برخی از دانشجویان با گرایشات کمونیستی جذب نهضت آزادی شوند. بر این اساس چنان که مهندس میثمی در خاطراتش می گوید: ما چندین نفر بودیم که دنبال آگاهی بیشتر بودیم و نسبت به برخی فعالیت های نهضت آزادی اعتراض کردیم. همین اختلافات ابتدایی بود که در سال 44 عده ای که معتقد به مبارزه ی مسلحانه با نظام حاکم بودند را مصمم نمود تا یک سازمان مسلح را تشکیل دهند; درحالی که رهبران نهضت آزادی به فعالیت و مبارزه ی فرهنگی تأکید میورزیدند! برداشت های غلط افراد غیر متخصص از متون دینی نظیر نهج البلاغه، آموزش های مارکسیستی و آموزش های ناصحیح و غیرمتقن درباره ی مذهب، این گروه را بر آن داشت تا با یک فکر و گرایش مارکسیستی و منحرف به اسلام و مسائل مذهبی نگاه کنند.

یکی از گروه های منشعب از نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود که در سال 1348 جدا شدند و 5 عضو داشت; از جمله: محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان. بعد از آنها گروه های دیگری نیز از آن منشعب شده اند، بر اساس برخی از گزارشات، گروه فدائیان خلق که گرایشات کاملاً کمونیستی داشتند و گروه سیاهکل نیز به نهضت آزادی وابسته بوده که البته بعداً از آن جدا شده اند بر اساس گزارش برخی از منابع، اعضای فعال اسلامگرای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق و گروه های هفت گانه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تأسیس نمودند.

در کتاب علائم بیان واقعیت هستند فدائیان خلق، گروه سیاهکل، مجاهدین خلق، حزب مردم ایران و حزب ملل اسلامی و جاما از جمله فرزندان خلف نهضت آزادی شمرده شده اند که به مبارزه ی مسلحانه می پرداختند. در این میان، دکتر شریعتی به مبارزه ی ایدئولوژیک پرداخته است. بیش تر این احزاب، بعد از 15 خرداد 42 تشکیل شدند; زیرا در سال 42 که قیام خونین مردم ایران جدی تر شد، سران نهضت آزادی هم چنان به فعالیت فرهنگی معتقد بودند، و حال آن که برخی از جوانان دانشجو با الهام از مبارزان چریکی جهان نظیر کاسترو و علاقه ی مفرط به چریک های کمونیستی و مطالعه ی آثار آنها، افکار آنها را به سوی اندیشه های انحرافی و به مبارزه ی چریکی و مسلحانه کشاند; چنان که برخی از افراد نهضت آزادی درباره انشعاب این احزاب از نهضت آزادی چنین گفته اند: امروز نهضت آزادی بخش ملت ما، به یمن برکت فداکاری ها و خون شهیدان عزیز از مجاهدین و فدایی، بر مرحله ی خونین وارد شده، علی رغم شهادت بیش از 200 تن از بهترین فرزندان خلق ما از فدایی و مجاهد...» .

در پایان به این نتیجه می رسیم که نهضت آزادی با گذشت زمان از آرمان های اصیل و ارزش های انقلاب اسلامی فاصله گرفته، و با وجود گرایش های فکری مختلف دچار انشعاباتی شده که منفورترین آن جریان فکری سازمان منافقین است. این گروه با ارتکاب خیانت های بزرگ بر علیه جهان اسلام و ملت شریف ایران و همکاری با استکبار جهانی هیچ جایگاهی در بین مردم ندارد. از جمله جنایات این گروه عبارت اند از:

1.    ترور شخصیت ها و اندیشمندان بزرگ کشور; مثل شهید بهشتی و شهید مطهری

2.    همکاری با دشمنان ملت ایران، به ویژه آمریکا و صهیونیسم

3.    همکاری با رژیم بعثی در جنگ هشت ساله علیه ایران که بسیاری از جوانان پاک این مرز و بوم را به خاک و خون کشیدند و تأسیسات اقتصادی و زیربنایی را ویران نموده و مانع پیشبرد اهداف انقلاب بزرگ مردم ایران شدند

4.    همکاری با حکومت بعثی عراق در ترور مراجع تقلید بزرگ جهان اسلام و شرکت در عملیات تخریبی حوزه ی مقدس نجف و مشاهد متبرک و مراکز فرهنگی شیعه در عراق; که یکی از مراکز مهم تشیع محسوب می شود

5.    انجام فعالیت های ضد فرهنگی بر علیه ارزشهای اسلامی و بدنام کردن مسلمانان به اعمال خشونت آمیز مثل ترور

6.    اغفال جوانان

امروزه نیز برخی از اعضای این نهضت با هم دستی منافقین در مقابل نظام اسلامی کارشکنی و مخالفت می نمایند. و از نظر فرهنگی و سیاسی بر علیه فرهنگ اسلامی و تمامیت و استقلال سیاسی به فعالیتهای تخریبی ادامه می دهند و در داخل و خارج مشکلاتی را برای جمهوری اسلامی به وجود می آورند و با همه ی این خیانت ها مدعی میهن دوستی و مذهبی بودن هستند. که معنای نفاق و منافق همین است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

·        کتاب جریان شناسی جمهوری اسلامی -پژوهشگران اندیشکده راهبردی تبیین

·        کتاب بررسی تحلیلی نهضت آزادی ایران-اسدالله بادامچیان

·        www.hawzah.net

·        www.tarikhirani.ir

·        www.22bahman.ir

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پوریا بصیری بازدید : 213 سه شنبه 01 دی 1394 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش : انقلاب

 

فصل9: مروری بر اندیشه های امام خمینی و روند نهضت اسلامی

از نظر امام خمینی (ره) فلسفه آمدن انبیا ازصدر بشر وبشریت به این دلیل بوده است که جامعه را اصلاح کنند و کنگره های ظلم را بشکنند واما از قران به عنوان سند الهی وکتابی جامع که توسط پیامبر اسلام عرضه شده است ،تفسیری همزمان و اجتماعی سیاسی اراءه دادهند.

در منظر امام عبادت وسیاست موضوعاتی به هم پیوسته هستند در قرآن موضوعاتی هم چون دعوت به اجتماع ،دعوت به سیاست آمده است که همه اینها عبادت است .عبادت جدای از سیاست و مصالح ساختمانی نیست. حتی امام در تعبیر فراتر ،اخلاق را نیز سیاسی برشمرده و می فرمایند: اسلام ،احکام اخلاقیش هم سیاسی است .

بنابر نظر امام خمینی(ره) به اختصار علل تشکیل حکومت اسلامی شامل موارد زیر است:

1. اجرای احکام اسلامی

2. دفاع از مسلمین

3. مبارزه با فساد

4.تامین کمال انسانی و تربیت انسان

5.  تامین امنیت

بسط اندیشه حکومت اسلامی :

اندیشه حکومت اسلامی را امام(ره)،با نگارش کتابهای "البیع" دنبال کردند.

در جلد دوم کتاب البیع به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و هم اینطور موضوعات مهمی همچون شرایط والی و البته حق دخل و تصرف در اموال  ومعامله پرداخته است که عملا شیوه حکومت داری اسلامی رابیان میکند .

 

تصویری کلی از اندیشه های سیاسی  امام خمینی (ره):

1.الهی بودن وانحصار آن به خدا وند

2. مردمی و غیر استبدادی بودن

3. مشروط بودن حکومت به قانون ،اسلام ،عدل و اخلاق

4. متکی بودن به رای عموم  مردم

5. تحقق آزادی ،استقلال ،رفاه ورشد اقتصاذی در حکومت

حکومت اسلامی در اندیشه های اسلامی امام :

امام خمینی (ره) به وجود آمدن اوضاع نامساعد ،مفاسد،وسایر مشکلات کشورهای اسلامی و به خصوص ایران در دوران قبل از انقلاب رانتیجه آن می دانند که چون در ذشته برای تشکیل حکومت وبرانداختن تسلط حاکم خائن به طور دسته جمعی قیام نکردیم و بعضی سستس به خرج دادند این اوضاع به وجود آمد.در این بین گروهی از روحانیون بودند که به دعاگویی از حکومت پادشاهی می پرداختند که امام از آنها با نام " آخوندهای درباری" یاد کرده اند که در واقع یکی از عمده ترین مشکلات امام در بین اندیشه های سیاسی اسلام،بودند.

فشرده دیدگاه سیاسی امام در خصوص حکومت اسلامی ،طی سیزده جلسه درس در 1348 در نجف  اشرف ارائه شد که شاگردان ایشان باگردآوری و توزیع آن در سراسر ایران گام بزرگی در جهت تبیین فکر سیاسی اسلام برداشتند.

کشف الاسرار ، کتاب الییع، رساله اجتهاد وتقلید ،ولایت فقیه ،صحیفه امام و وصییت نامه سیاسی الهی ،حاوی نکاتی سیاسی اندیشه ایشان است.

مراحل 4 گانه ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی(ره)

1. مرحله اول با کتاب کشف الاسرار در پاسخ به کتاب ضد دینی اسرار هزار ساله ودر سال 1322 توسط ایشان به تحریر در آمده است .

2. مرحله دوم از سال 1332  تا 1348 و رسیدن به اوج بحث ولایت فقیه رادر بر می گیرد .

3. مرحله سوم دفاع از ولایت فقیه در نیمه دوم سال 1358 همزمان باطرح تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی نقل شده است .(در این مرحله امام تاکید می کنند که ولایت فقیه چیزی نیست که آنرا مجلس خبرگان به رسمیت شناخته است بلکه یک قانون الهی است و مشروعیت خود را از جانب خدا دریافت کرده است.

4. مرحله چهارم اختصاص به تبیین اختیارات ولی امر ولایت فقیه دارد وبااستنادی هم چون پاسخ امام در تاریخ 1366/9/16 به وزیر کار وچهار نامه در پاسخ به ابهاماتی که برای شورای نگهبان ورئیس جمهور وقت پیش آمده بود ،می شود. طرح دیدگاه ولایت فقیه و همینطور تاکید بر لزوم مرجعیت برای ولایت فقیه از جمله مسایل مهم در این دوره از اندیشه امام به شمار می آید.

 

فصل 10: جریان شناسی پهلوی دوم:

 

مهم ترین جریانها در این بین شامل:

نهضت آزادی ایران

حزب توده

مجاهدین خلق (منافقین)

فداییان اسلام

نهضت آزادی ایران:

جمعی ازدانشگاهیان مذهبی که عضو گروه های تشکیل دهنده جبهه ملی و از پیروان دکتر مصدق بودند حرکت سیاسی _مذهبی را در راستای حرکت جبهه ملی و ایده های دکتر ممصدق به وجود امدن و با نام نهضت آزادی ایران فعالیت سیاسی خود را آغاز کردند .قصد تشکیل نهضت طی نامه ای به اطلاح دکتر مصدق  رسید و از ایشان کسب نظر شد و پس از دریافت پاسخ مثبت او، این نهضت در سال 1340 به طور رسمی موجودیت خود را اعلام کرد.وبه مبارزه علیه دولت وقت آقای اسداله علم  برخواست.

مهندس بازرگان نیز از ایشان طی سخنرانی حمایت کردند وی در این سخنرانی قصد جلب نظر بخش های مختلف مردم را به این نهضت داشتند . با اوج گرفتن نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی نهضت آزادی با حفظ منافع اصلی خود به نهضت پیوست واز اعلامیه های امام با عنوان (در زمینه اعلامیه اخیرعلما و مراجع عظام) حمایت کرد  وبه مرور زمان ،گرایشات ایشان به خطوط کلی ضد گفتمان اصیل انقلاب را روز به روز آشکارتر کردوبه تدریج از خط رهبری فاصله گرفتند.

حزب توده:

حزب توده پس از کناره گیری رضاشاه وآزادی زندانیان سیاسی شکل گرفت .27 نفر از اعضای  جوان گروه ( 53 نفره) مارکسیست زندانی شده در سال 1316، باگرد همایی در تهران ،تشکیل یک سازمان سیاسی با نام بلند پروازانه حزب توده ایران را در 7 مهرماه اعلام کردند دقیقا 13 روز پس از استعفا ی رضاشاه .

اهداف حزب توده:

1. آزادی باقیمانده 53 نفر

2. به رسمیت شناختن این حزب به عنوان سازمانی قانونی و انتشار روزنامه

3. تهییه و تدوین برنامه ای برخلاف برنامه های غیر مذهبی پیشین و بدون برانگیختن علما

4. امکان جذب دموکراتها ،سوسیالیستها وکمونیست های  کهنه کار ،مارکسیست های جوان و حتی غیر مارکسیستهای رادیکال را فراهم کند.

نتیجه این شد که در 6 ماه بعد این اهداف تامین شد.این حزب در مهرماه 1321 ،برای برگزاری نخستین کنفرانس موقتی خود اماده بود این کنفرانس که بیش از یک هفته به طول انجامید برنامه ی دقیقی تدوین کرد تا جایگزین برنامه موقت شود . براساس  اصول" سانترالیسم دموتراتیک ،ساختار و سلسله ی دموکراتیک " ساختار و سلسه مراتب حزبی دقیقی طرح کرد و یک کمیته مرکزی موقت برگزید . حزب توده ایران در دهه 1320 به یکی از بازیگران اصلی سپهر ایران تبدیل شد ه بود ،پس از کودتاه ی 28 مرداد و افشای سازمان افسری ،حزب با سر کوب گسترده ای از سوی حکومت روبرو شد وصدها افسر ارتشی به دلیل عضویت در این گروه اعدام یا تبعید شدند . حزب توده که از سال 3327 غیر قانونی اعلام شده بود ،به فعالیت مخفی خود ادامه دادند و بخشی از رهبران و کادرها هم کشور را ترک کردند.

 

مجاهدین خلق:

اوضاع سخت پس از کودتای 28 مرداد وتشدید نظام دست نشانده در ایران و به ویژه سرکوب خونین نهضت 15 خرداد 1342،جوانان نهضت آزادی را که از مشی مسالمت آمیز ومبارزه پارلمانی نهضت آزدی ناراضی بودند ،به سوی مبارزه سوق میداد انا چون نداشتن راهبرد و مکتب متناسب را دلیل شکست خود می دانستند بنابراین پی ریزی سازمان و تتشکیلات را محور کار خود قرار دادند .این گروه نیز همانند حزب توده در ابتدا کمونیست بودن خود را مخفی نگه می داشتند اما بعد از اعلام بنیانگذاران سازمان در راهبرد های خود تجدید نظر کردند و به این نتیجه رسیدند که مارکسیستی بودن خود را اعلام کنند از این رو در سال 1354 برخی از اعضای سازمان رسما اسلام را نفی و مارکسیستی بودن را پذیرفتند.

گروه پس از واقعه سیاهکل در سال 1349 و در جریان دستگیری جمعی چریکی ها ی فداییان روستا راترک و به تدارکات اقداماتی برای جریان جنبش های 2500 سالهه پرداختند که کادر مرکزی آنها در یک خانه بدون شلیک گلوله دستگیر و از آن جمع همگی جز مسعود رجبی به اعدام محکوم شدند .

سازمان چریک های فدایی خلق:

از ترکیب نام دو گروه حزبی که در سال 1346 لو رفت و گروه احمد زاده که در سال 1349 واحد شدند در سال 1350 تشکیل شد .

فداییان اسلام:

این گروه به رهبری سید مجتبی نواب صفوی در سال 1324 شکل گرفت  ومهم ترین نقش ان ها در جریان ملی شدن صنعت نفت و موفقیت آیت اله کاشانی و دکتر مصدق بود . آیت اله کاشانی از بازوی نیرومند فداییان اسلام به عنوان عامل فشار ،برای پیشبرد مقاصد خود سود میبرد . بعدها بین اعضای این گروه تفرقه افتاد و منحل شد.

محورهای فکری فداییان اسلام:

باتئجه به اینکه ،هدف اساسی سازمان فداییان لاسلام اجرای احکام اسلام بوده است چنین برمیآیدکه فعالیت سیاسی سه محور فکری داشته است:

1. انتقاد نسبت به برداشت سنتی از دین و نیز روحانیون بی عمل

2. اعتقاد به آمیختگی دین با سیاست  ونیز انتقاد از پرهیز روحانیئن از دخالت در عرصه  های سیاسی است.

3. برپایی حکومت اسلامی ،آنها اعتقاد داشتند که حکومت اسلامی بایستی در اجرای این دو حکم (واجبات و محرمات) از نیروی خود استفاده  کند و ضامن اجرای آن باشدو اجرای دستورات اسلامی  را منوط و مشروط بر تشکیل حکومت اسلامی می دانستند .

ترورهای فداییان اسلام:

 1. احمد کسروی: انحراف دینی و نشر عقاید شیطانی

2. هژیر در 13 آبان 1328 به دست حسین امامی

3. رزم آرا در 16 اسفند 1329 به دست خلیل طهماسبی

 

فصل 11: دهه فجر

رهبری مستقیم

امام خمینی پس از سالها  دوری به کشور برگشت و مستقیما رهبری مردم را برعهده گرفت. هرچند از نظر زمان ، ده روز اقامت امام پس از بازگشت تاریخی و استقبال بی نظیر مردم، دوره ای کاملا محدود محسوب  می شود اما تاثیری که در پیروزی انقلاب داشت باعث شد تا این ده روز را دهه فجر نام گذاری کنند.در 16 بهمن اولین مصاحبه مطبوعاتی امام در مدرسه علوی برگزار شد وبااستقبال کم نظیر خبرنگاران داخلی و خارجی همراه بود در این جلسه امام،مهدی بازرگان رابه عنوان رییس دولت موقت به مردم معرفی کردند.ودر فردای آن روز بسیاری از مردم به فرمان امام خمینی در حمایت از دولت بازرگاندر سراسر کشو ر راهپیمایی کردندو بختیار  در صحن  علنی مجلس حضور یافت و نمایندگان در حضور وی طرح انحلال ساواک ،دستگیری نخست وزیران دولت از سال 1341 تاآن سال ،که متهم به سو استفاده از قدرت باشند را تصویب کردند.

مراحل پیروزی انقلاب :

مرحله اول: بسیج عاری از خشونت (خرداد تا آذر 56)

مرحله دوم: شورش دوره ای شهری (دی 56 تا تیر 57)

مرحله سوم: تظاهرات توده ای (مرداد تا شهریور 57)

مرحله چهارم: اعتصابات توده ای (مهر تا ابان 57)

 مرحله پنجم: حاکمیت دوگانه_ تسلط قدرت انقلابی بر کشور و افول شاه (آذر تا بهمن57)

حضرت امام (ره) ،انقلبب سکوهمند اسلامی ملت ایران را دستاورد ملیون ها انسان ارزشمند ،هزاران شهید جاوید دانسته و می فرمایند: "اهمیت انقللاب به قدری است که ارزیابی آن از عهده قلم و بیان والاتر و برتر است."

فصل 12: ایران بعد از انقللاب

بحرانهایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامس با آت روبرو هستیم .

1. دوره بی ثباتی سیاسی از سال 1357 تا 1360 که کشور در گیر هیجان ها و فضای ملتهب بعد از انقلاب است.

2. دوره تثبیت نظام که از سال 1360 تا سال 1368 راشامل می شود و بخش عمده ای از آن اختصاص به سال های دفاع مقدس و درگیری های داخلی ضد انقلاب ودر پایان آن انتخاب رهبری معظم را به جای امام(ره) پس از رحلت ایشان را داریم.

3.دوره سازندگی اقتصادی و اجتماعی که در سالهای 1368 تا1376 راشامل می شود که مدیریت آقای رفسنجانی را بر قوه مجریه شامل می شود .

4. دوره اصلاحات سیاسی و فرهنگی که سالهای 1376 تا 1384 راشامل می شود ودر پی انتخابات دوم خرداد وروی کار آمدن خاتمی همرا بود که در نهایت با افراط گرایی به پایان رسید.

5.دوره اصول گرایی عدالت محور که ازسال 1384 با پیروزی اصول گرایان آغاز وبا فرض ایجاد انحراف در آرمان های انقلاب اسلامی احمدی نطاد به طرح دیدگاهای انقلابی و با محوریت اسلام ،انقلاب ،امام (ره) به اجرای برنامه های خود پرداخت و رویکرد اصلی در این دوره مبارزه با فساد مالی در دولت های پیشین وتامین عدالت به شمار می آید.

دوره های بی ثباتی سیاسی :

فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ،فضایی بود که در آن انرژی متراکم شده ی نیروهای سیاسی در سالهای استبداد پهلوی آزاد شد و نیروهای سیاسی برای دستیابی به قدرت و حفظ آن تلاش خود را براساس مبانی هویتی تا مسائل اقتصادی _اجتماعی صورت داده اند دستگیری اعضای گروه های سیاسی و ضرب وشتم آنان توسط اشخاص مسلح ، درگیری کروه های سیاسی در میتینگ های مختلف کشور به ویژه مناطق قومی کردستان ،آذربایجان غربی و شرقی و سیستان بلوچستان و هم چنین ترکمن صحرا ،درگیری های لفظی و مسلحانه روز به روز تشدید شده وبه بحرانی فزاینده تبدیل شد

هنوز مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته  بود که عوامل ضد انقلاب ،به تهییه ی مقدماتی کودتا دست زدند کودتای نوژه اولین کودتای عوامل سلطنت طلب بود که طراحی شده بود وتا مرحله نهایی شدن پیش رفته بود اما اخلاص و رابطه مستحکم امام (ره) باخدای متعالی آن را شکست داد و این کودتا شکست خورد

دولت موقت:

پس از بازگشت پیروز مندانه امام خمینی(ره) از پاریس به وطن دربهمن ماه 1357 در مدرسه رفاه اقامت کردند درحالی که هنوز بختیار خود را نخست وزیر قانونی ایران می دانستند ،با پیشنهاد شورای انقلاب وحکم حضرت امام (ره) در پانزدهم بهمن 1357 مهندس بازرگان که عضو شورای انقلاب بود به نخست وزیری دولت موقت  تعیین گردید.

با توجه به تفاوت های ساختاری دیدگاه مهندس بازرگان و اعضای کابینه وی با دیدگاه طیفی که به تدریج به نیروهای خط امام موسوم شدند وبر اقدامات و تغییرات سریع و انقلابی اصرار داشتند ،دیری نگذشت که اتحاد سیاسی و وحدت ناشی از شرایط ویژه انقلابی برای سرنگونی حکومت پهلوی ،کم رنگ تر شد.

در مجموع تاکید بیش از حد دولت موقت بر حرکت گام گام و واقع گرایی افراطی در شرایطی که توده جامعه در اوج انقلابی گراییبود باعث شد که دولت موقت پیش از آنکه به انجام همه ماموریت های محوله از طرف رهبر انقلاب نائل آید ،در چهاردهم آبان 1358 استعفای خود را اعلام کرد .

بررسی علل سقوط و استعفای دولت بازرگان :

1. بی اعتقادی و بی توجهی دولت موقت به فضای انقلابی حاکم بر جامعه

2. عدم هماهنگی با ارزشهای اسلامی

3. عدم همسویی با تهادهای انقلابی

4. عدم تفاهم با رهبری انقلاب

امام خمینی (ره) به عنوان رهبر انقلاب ،باترین مقام تصمیم گیرنده بودند و بازرگان رهبری سیاسی حضرت امام را پذیرفته بودند اما باگذشت زمان بین این دو براساس تفکرات و اعتقادات  اختلاف نظر ایجاد شد.بازرگان اساسا عنصری لیبرال با معیارهای مدرنیستی مشخص بود واز بینش و توانایی  انقلابی برخوردار نبود در مقابل امام نشان داده بود که فردی قاطع و انقلابی است .

تسخیر لانه جاسوسی

در ابتدای انقلاب و زمان حکومت دولت موقت در سراسر حرکت هایی برپاشد تا جو سیاسی جامعه را ملتهب کند ،انقلابیون اعلام کردند که مرکز تمام این فتنه ها و جریانات ضد انقلابی در سفارشات آمریکا در تهران است به همیت جهت امام بیانات قاطعی علیه ابر قدرت ها و بویژه آمریکا ،ابراز نموده در چنین شرایطی با هدف وادار کردن آمریکا به استراد شاه و اموال ملت ایران دانشجویان تصمیم به تسخیر سفارت آمریکا گرفتند.

این حرکت دانشجویان معترض ،خشم آمریکایی ها را برانگیخت ودست به اقدامات ضد جمهوری

 اسلامی کردند.

حزب توده وسازمان چریک های فذایی خلق دو تشکیل عمده بودند که با معارضه با انقلاب برخاستند . حزب توده در جریان ملی شدن صنعت نفت ،خاطره بدی از خود در ذهن مردم ایران به جا گذاشت. از این رو پس از کودتا ی 28 مرداد حزب از داخل متلاشی شد وکادر های سیاسی آن در خارج استقرار یافتند سازمان چریک های فدایی به دو گروه اقلیت و اکثریت تقسیم شدند و اکثریت به حزب توده پیوستند ولی گروه اقلیت طرفدار مشی مسلحانه بود ودر فعالیت های تروریستی علیه نظام شرکت کرد که سرانجام سرکوب شد.

رفراندم

یکی از وظایف بازرگان در دوران نخست وزیری خود آماده نبوذن پیش نویس قانون اساسی بود و اولین قدم وی در این راه برپایی رفراندم بود که در آن مردم با رای خود نوع حکومت آینده کشور را تعیین کنند امام در رابطه با رفراندم طی سخنرانی خود در مدرسه فیضیه مردم را تشویق و ترغیب نمود تا در رفراندم 12 فروردین سال 1358 شرکت کنند .در هر حال مردم در مقابل یک بلی یا خیر قرار گرفتند به این مفهوم که آیا موافق جمهوری اسلامی هستید یا خیر.

 

 

مجلس خبرگان:

انتخابات مجلس خبرگان در سوم آگوست  سال 1979 برگزار کردید و 74 تن از نمایندگان مردم انتخاب شدند و برخی از احزاب و گروه های سیاسی من جمله جبهه دموکراتیک ملی انتخابات را تحریم نمود .

فصل 13: مروری برعملکرد دولت ها

دوره اول انتخابات ریاست جمهوری : در این مرحله فرصت مناسبی برای لیبرال ها فراهم شد چون نیروهای مذهبی با محوریت حزب جمهوری اسلامی ابتدا قصد معرفی آیت الله بهشتی را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری داشت که با مخالفت امام خمینی (ره) با این مسئله و پافشاری بر این اصل مهم که روحانیون نباید وارد کارهایی اجرایی شوند ": جلال الدین فارسی " نامزد حزب جمهوری شد اما با شک در ایرانی بودن این شخصیت نامزدی او رد شد پس نیروهای مذهبی نتوانستند فرد شاخصی را بطور اجتماعی انتخاب کند بتابراین پیروزی برای لیبرال ها یعنی بنی صدر تثبیت شد. تعداد داوطلبین ریاست جمهوری در دوره ی اول 124 نفر بودند که از میان آنها  هفت نفر در رقابت های انتخاباتی شرکت کردنداسامی آنه به شرح ذیل آمده است:

ابوالحسن بی صدر ، سید احمد مدنی ، حسن ابراهیمی حبیبی ،داریوش فروهر ، سید صادق طباطبایی ، کاظم سامی ، صتدق قطب زاده  که در نهایت بنی صدر با کسب 76 درصد از آرا به ریاست جمهوری پذیرفته شد.

دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری:

در تاریخ دوم مرداد ماه 1360 برگزار گردید و تعداد داوطلبین برای احراز این مقام 71 نفر بودند که پس از بررسی شرایط قانونی و صلاحیت های لازم با تایید شورای نگهبان وارد رقابت های انتخاباتی شدند .اسامی آنان شامل : آقایان محمد علی رجایی،عباس شیبانی، سید علی اکبر پرورش، حبیب اله عسکر اولادی ونتیجه بدین صورت بود که آقای محمدعلی رجایی با کسب 86.3 درصد از آرا پذیرفته شدند

دوره سوم انتخابات ریاست جمهوری:

تعداد داوطلبین این دوره 46 نفر بودند که از این میان 54 نفر با تایید شورای نگهبان وارد رقابت های انتخاباتی شدند که عبارتند از آقایان حضرت آیت اله سید علی خامنه ای ، سید علی اکبر پرورش ،حسن غفوری فرد، سید رضا زواره ای که نتیجه نهایی این شد که آقای سید علی خامنه ای با کسب 95 درصد از آرا به ریاست جمهوری رسیدند .

دوره چهارم انتخابات ریاست جمهوری:

تعداد داوطلبین این بار 47 نفر بودند که از میان آنها 3 نفر وارد رقابت با هم شدند.(سید علی خامنه ای، سید محمود مصطفوی، حبیب اله عسکر)که نتیجه نهایی آقای سید علی خامنه ای با کسب 86 درصد از آرا بار دیگر به ریاست جمهوری رسیدند.

 

رحلت امام خمینی:

به دنبال شدت گرفتن بیماری حضرت امام و رحلت ایشان مجلس خبرگان با اجلاس فوق العاده خود با سرعت و درایت کامل انقلاب اسلامی را با  شخصیت جوان و شجاعی  دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری به عنوان رهبر برخوردار کرد.

دوره پنجم انتخابات ریاست جمهوری:

با رحلت امام و انتخاب حضرت اما خامنه ای به عنوان رهبر جامعه به رییس جمهور دیگری نیازمند شد در این مرحله تعداد داوطلبین 79 نفر بودند که در لین بین 2 نفر به تایید شورای نگهبان رسید که آقایان رفسنجانی و عباس شیبانی را شامل می شد که در نهایت آقای هاشمی رفسنجانی با کسب 94.6 انتخاب گردیدند.

دوره ششم انتخابات ریاست جمهوری:

در تاریخ 21 خرداد 1373 برگزار گردید تعداد داوطلبین 128 نفر بودند که از این بین 4 نفر تایید گردیده که شامل آقایان رفسنجانی، احمد توکلی، عبداله جاسبی، رجبعلی طاهری میشدند که در نهایت آقای رفسنجانی با کسب 62.9 بار دیگر به ریاست جمهوری نایل شد.

 

 

دوره هفتم انتخابات ریاست جمهوری:

238 نفر عضویت خود را اعلام کردند که در تاریخ 2 خرداد 1376 با تایید شورای نگهبان 4 نفر وارد عرصه  رقابت شدند که عبارت اند از آقایان سید محمد خاتمی، علی اکبر ناطق نوری ، محمد محمدی، سید رضا زواره ای ونیجه  نهایی این شد که آقای سید محمد خاتمی پذیرفته شدند.

دوره هشتمین انتخابات ریاست جمهوری:  در تاریخ 18 خرداد ماه 1380  در شرایطی برگزار شد که بالاترین  تعداد داوطلبین تا آن روز یعنی 814 نفر بودند و در نهایت آقای سید محمد خاتمی  انتخاب شدند .

دوره نهمینانتخابات ریاست جمهوری: هشت سال دوره ریاست جمهوری سید خاتمی تحت عنوان دوران اصلاحات در شرایطی پایان یافت که دردورن جبهه اصلاحات نیز شکاف های عمیق سیاسی  وحتی اعتقادی ایجاد شده بود و خود سید محمد خاتمی هر چند دیر هنگام اما در ردیف منتقدین افراد تند رو و رادیکال جبهه اصلاحات قرار گرفت.در این دوره از انتخابات مجموعا 1014 نفر ضمن ثبت نام در محل وزارت کشور خود را داوطلب ریاست جمهوری اسلامی ایران کردند که از این تعداد بعد از احراز شرایط قانونی وارد رقابت انتخاباتی شدند که در نهایت آقای محمد احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسیدند.دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری:

درتاریخ 22 خرداد ماه 1388 تعداد 475 نفر در وزارت کشور ثبت نام کردند که از این تعداد 4 نفر  وارد رقابت شدند که در نهایت با کسب 62.7 درصد موفق شدند.

فصل 14 : دوره های مختلف مجلس شورای اسلامی:

دوره اول مجلس (1359-1363)

در بیست و چهارم اسفند ماه 1358 برگزار شد. در این دوره 10 میلیون و871 هزار و 645 نفر رای دادند . البته وقوع  جنگ   درسال 1359 ،سال های پایانی دوره ی مجلس اول را به خود مشغول کرد.

دوره دوم مجلس(1363-1367)

دربیست و ششم فروردین ماه 1363 برگزار شد. در این دوره 15 ملیون و 822 هزار و 70 نفر در انتخابات  شرکت کردند و فعالیت مجلس در این دوره شدیدا تحت الشعاع  جنگ قرارداشت.

دوره سوم(1367-1371):

در نوزدهم فروردین ماه 1367 که آخرین سال جنگ تحمیلی بود.16 میلیون و 714 هزار و 281 نفر به پای صندوق های رای رفتندتا نمایندگان خود را انتخاب کنند در این دوره شاهد رحلت امام بودند و مباحث سازندگی ویرانه های جنگ ،ذهن مشغولی این مجلس بود.

دوره چهارم مجلس(1371-1375)

انتخابات در 21 فروردین 1371 برگزار شد و18 میلیون و 767 هزار و 47 نفر در انتخابات شرکت کردند . تداوم سازندگی  همچنان در راس دستور کارها ی مجلس این دوره بود.

دوره پنجم مجلس(1375-1379)

در هجدهم اسفند ماه 1374 با حضور 24 میلیون و 717 هزار و 88 نفر برگزار شد. مقابله با برخی از مسائل خارجی  نظیر افزایش فشارهای آمریکا و اروپا بویژه پس از اعمال  تحریم های آمریکا علیه ایران آمهم ترین موضوع کاری مجلس پنجم بود.

دوره ششم مجلس(1379-1383)

انتخابات در بهمن  1378 با حضور حدود 27 میلیون نفر برگزار شد.نگارش نامه توهین آمیز خطاب به رهبی و اعتصاب در مجلس از جمله حوادث فراموشی نشدنی در تاریخ این مجلس است.

دوره هفتم مجلس(1383-1387): در اسفند 1382 با حضور حدود 23 میلیون و 438هزار و 30 نفر برگزار شد.

دوره هشتم مجلس:

در فروردین 1387 برگزار شد.

فصل 15 (کودتای سبز 1388):

هدف اصلی از طراحی این انقلاب ها مبارزه با رقبای آمریکا یعنی چین و روسیه و همینطور انقلاب اسلامی ایران می باشد.

از زمان پیروزی انقلاب دو رویکرد از سوی ایالت متحده ی آمریکا و قدرت های غربی ، جهت مواجهه و مقابله با نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت.رویکرد نخست برتغییر رفتار از طریق اعمال تحریم ها ی اقتصادی و منزوی کردن جمهوری اسلامی متمرکز شد.رویکرد دوم خواهان تغییر رژیم ایران بود که از دو طریق دنبال شد:1.تحمیل جنگ 8 ساله عراق علیه ایران بود و 2.پس از رخداد 11 سپتامبر2001 با جدیت بیشتری دنبال شده است، با استفاده از قدرت نرم و توسل به شیوه های بر اندازی نرم باز میگردد.

روزنامه ها و سایت های تهاجمی علیه دولت نهم بر این طریق بودند :

1.تشکیک در سلامت انتخابات

2.طرح نظارت بین المللی بر انتخابات

3.افزایش انتظارات و مطالبات عمومی

4.تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام

5.هجمه به گفتمان امام و انقلاب و رهبری

6.اعلام خطر ، تهدید نمایی، بحران نمایی و سیاه نمایی از اوضاع کشور

7.لشگرکشی و به صحنه آمدن تمامی مخالفین و معاندین نظام

 

پایان

 

دوام نداشتن جریان بعد از انتخابات 88

از آنجا که قیام 88 فاقد بنیاد مشروع و معقولی بود ،چندان دوام نیاورد.البته نباید درایت رهبری و افشاگری یاران وی و رسانه و مطبوعات نظام را در این بین نادیده گرفت.

رهبر انقلاب در طول یک سال تمام با سخنرانی و تبیین در مورد عوامل و علل فتنه به شدت فتنه گران را منزوی کردند.

 

 

پوریا بصیری بازدید : 183 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

 

 به نام خدا

 کودتای سوم اسفند 1299

رضاخان کیست؟ ایام جوانی‌اش به چه کاری سپری شد؟ از چه زمانی توسط انگلیسی‌ها شناخته شد؟ چرا انگليس او را به عنوان مهره خود در کودتای 1299 انتخاب کردند؟

گروه تاریخ مشرق- رضاخان، معروف به "رضا شصت‌تیر"، قزاق ساده‌ای بود بدون کمترین میزان سواد که در گردن‌کشی و شوشکه‌کشی معروف بود. وی عادت به قمار داشت و نمی‌توانست پولی پس‌انداز کند.

شب ها به عرق‌خوری و قماربازی مشغول بود، حتی یک مرتبه هم به خاطر بدمستی شلاق خورد. رضاخان توانست با حمایت تام انگلیسی ها به قدرت برسد و مؤسس سلسله پهلوی شود.

رضاخان کیست؟ ایام جوانی اش به چه کاری سپری شد؟ از چه زمانی توسط انگلیسی ها شناخته شد؟ چرا انگليس او را به عنوان مهره خود در کودتای 1299 انتخاب کردند؟ در این گزارش سعی شده است تا معرفی اجمالی درباره رضا خان ، از تولد تا کودتای 1299 صورت گیرد.

تولد
رضا میرپنج فرزند "عباسقلی سواد کوهی"، معروف به داداش بیک، در 24 اسفند سال 1256 خورشيدي در قصبه " آلاشت" از توابع سوادکوه مازندران به دنیا آمد. عباسقلی خان، پدررضاخان، در دوران حیات خود چهار همسر اختیار کرد. از سه همسر اول خود صاحب شش پسر و چند دختر شد و از همسر چهارم خود موسوم به " نوش آفرین" صاحب پسری به نام "رضا " شد و چون در هنگام تولد رضا در سنین پیری و کهولت به سر می‌برد، چهل روز پس از تولد او در آلاشت سوادکوه درگذشت.


حیات مجدد رضاخان
مادر رضاخان که هنوز 18 سالش تمام نشده بود با طفل شیرخوار خود راهی تهران شد. روایاتی که درباره دوران طفولیت رضاخان و چگونگی سفر مادر او به تهران نقل شده کم و بیش مشابه یک دیگر است، که اصیل ترین آن ها را ملک الشعراء بهار از زبان خود رضاخان نقل کرده و می نویسد:
«
شاه سابق روزی به من گفت: من طفل شیرخوار دو ماهه بودم که با مادرم از سوادکوه به تهران روانه شده بودیم. در سر گدوک فیروزکوه من از برف و سرما سیاه شدم و مادرم به خیال آن که من مرده ام مرا به چاروادار سپرد که مرا دفن کنند و حرکت کنند. چاروادار مرا در آخور یکی از طویله ها با قنداق برجا گذاشت و خود و قافله به راه افتاده به فیروز کوه رفتند. ساعتی دیگر قافله دیگر می رسند و در قهوه خانه گدوک منزل می گیرند. یکی از آن ها آواز گریه طفلی را می شنود، می رود و کودکی را در آخور می بیند. او را برده گرم می کنند و شیر می دهند تا جانی می گیرد و سپس در فیروزکوه به مادرش تسلیم می نمایند
 
مادر رضا خان برادری در تهران داشت به نام "ابوالقاسم بیک" که خیاط قزاقخانه بود و بعد به درجه سرهنگی رسید. مدتی در تهران پیش او زندگی کردند و مجددا به آلاشت برگشتند.

تربیت رضا زیر دست ناپدری
دو سه سال بعد مادر رضاخان به عقد "نایب حسین" یکی از تفنگچی های امیر مؤید درآمد و رضاخان در خانه ناپدری بزرگ شد. از سن ده سالگی آثار گردن فرازی و سرکشی در او پدید آمد. در همین سن بود که روزی با بادیه بر سر نایب حسین کوفت و تا او رفت شوشکه‌اش را بردارد رضا فرار کرد و رفت. بعد از آن هر از گاهی به دور از چشم نایب حسین می آمد و به مادرش سر می‌زد.

بیشترین کار رضا در این ایام چراندن گوسفندان ده بود و همیشه داوطلب رفتن به سه راه‌هایی بود که در پنج ماه از سال در نوک کوه ها برپا می‌شد و در آن جا شیر گوسفندان را می دوشیدند و می زدند و مردان، پنیرها و ماست خیکی را سوار بر الاغ و قاطر کرده، به ده می‌رساندند.

در سن پانزده سالگی قلدر و قوی و شرور شده بود در حدی که گاهی اوقات بدون سلام از کنار داداش بیک عبور می کرد.
وقتی ناصرالدین شاه از سفر فرنگ برمی گشت، رضاخان در زمره محافظان کاروانی درآمد که رساندن بارهای سوغاتی فرنگ را به عهده داشت.

رضاخان؛ قزاق علی‌البدل بی‌جيره و مواجب
در سال 1309 قمري که رضا تازه به پانزده سالگی رسیده بود نصرالله خان عمویش، فرمانده دسته پیاده فوج سوادکوه، او را به عنوان قزاق پیاده به فوج سوادکوه سپرد و قرار بر این شد هر قزاقی که بیمار یا غائب شد به جای او رضا وارد صف شود. او فقط دو جیره غذا در روز دریافت می‌کرد و حقوقی به او پرداخت نمی‌شد.

 
رضاخان دو سال در فوج سوادکوه خدمت کرد و سپس با ماهی سه تومان استخدام شد و اسبی در اختیار او قرار گرفت. غالبا وظیفه او و سه قزاق دیگر حفاظت از راه ساری و فیروزکوه بود.
 

قزاق سرکش ؛ محافظ سفارت خانه ها

در سال 1313 ق که ناصرالدین شاه در حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) توسط میرزا رضا کرمانی به قتل رسید، میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان صدراعظم، برای حفظ امنیت پایتخت تدابیری اتخاذ کرد از جمله فوج سوادکوه را به تهران فرا خواند. این فوج پس از سه روز وارد تهران شد و حفاظت سفارتخانه ها و بانک های خارجی و مؤسسات دولتی به این فوج سپرده شد و رضاخان، قزاق سرکش و تندرو هرچند مدتی، محافظ یکی از سفارتخانه‌ها بود. قریب سه سال در سفارت هلند و همان مدت در سفارت بلژیک نگهبانی می‌داد.
 


رضاخان در سال 1319 قمري، وکیل‌باشی شد و به مشهد انتقال یافت و سرگروهبان محافظان بانک استقراضی روسیه شد. سخت‌گیری‌های او در مورد ارباب رجوع بانک سبب گردید تجار نزد والی شکایت بردند و والی نیز دستور تنبیه و تعویض متخلفان بانک را داد و رضا خان به تهران بازگشت و به آتریاد قزاق تهران معرفی شد و وکیل‌باشی گروهان شصت‌تیر شد.


رضاخان مأمور حفاظت از دشمن مشروطه می‌شود
رضاخان تا سال 1324 ق در آتریاد تهران در گروهان شصت‌تیر مشغول کار بود. این ایام که مصادف بود با حکومت مظفرالدین‌شاه و وقایع مشروطه، عین‌الدوله عزل شد و به ملک شخصی خود در فریمان تبعید شد.

عین الدوله از شاه تقاضا کرد تا برای حفظ جان خود و همسرش که دختر شاه بود عده‌ای قزاق همراه او روانه فریمان کند. در نتیجه یک دسته قزاق به فرماندهی رضا وکیل‌باشی در معیت عین‌الدوله عازم فریمان شدند. رضاخان پس از پنج ماه به تهران فراخوانده شد.

 


سیر رشد رضا شصت‌تیر
در سال 1286 خورشيدي عبدالله خان معروف به "ماژور سرهنگ" درگذشت و رضاخان با ارتقاء به درجه افسری فرمانده گروهان شصت تیر شد.

در سال 1288 خورشيدي در غائله آذربایجان رضاخان فرماندهی گروه قزاق را به عهده داشت. پس از بازگشت به تهران وی به درجه سلطانی رسید و معروف شد به "رضا شصت تیر".


در سال 1290 خورشيدي محمد‌علی‌میرزا، شاه مخلوع ایران به همراه دو برادرش شعاع‌السلطنه و سالارالدوله وارد ایران شدند و هرکدام با سپاهی عظیم به قصد تصاحب تهران به تلاش افتادند. در درگیری بین آنها و قوای دولتی، گروهان رضاخان نیز با شصت تیرش شرکت داشت که در نهایت قوای دولتی پیروز می شوند.

رضاخان در سال 1293 خورشيدي ماموریت پیدا کرد تا اشرار و راهزنان تربت جام و باخزر را سرکوب کند. وی پس از این ماموریت درجه "یاوری" گرفت و به ریاست تیراندازان آتریاد همدان منصوب شد و پس از مدتی فرمانده گردان پیاده همدان شد و در همین سمت یک برخورد با محمدتقی‌خان پسیان فرمانده گروهان ژاندارمری پیدا کرد.

در سال 1294 خورشيدي وی به درجه " سرهنگی " نایل شد و گردان او به تهران احضار شد و در بیرون دروازه قزوین اردو زد.

بی‌رقیب بودن انگليس بر سر خوان پرنعمت ایران
پیروزی بلشویک ها در روسیه و بر سرکار آمدن لنین و تروتسکی و انقراض امپراطوری روسیه، حربه ای در اختیار انگلیسی ها قرار داده بود تا هرچه بیش تر بر سیاست ایران اثر بگذارند. در نتیجه این امر بود که قرارداد 1919 تنظیم شد تا امور نظامی و مالیه ایران در دست انگلیس قرار گیرد که با مقاومت احمدشاه و برخی رجال این امر عملی نشد.

 
انگلیسی ها سیاست دیگری را در پیش گرفتند. اولین گام آن پاک کردن دیویزیون قزاق بود و تدارک تشکیلات تازه نظامی؛ که بر اساس این سیاست کودتای "کلرژه" شکل گرفت.


کودتای انگلیسی «کلرژه»؛ اولین کودتای مؤسس سلسله پهلوی
کودتای کلرژه در واقع تغییر و تحولی در داخل نیروهای قزاق و تغییر فرمانده روسی قزاق بود که رضاخان در آن نقش عمده ای ایفا کرد و به همین جهت پس از انتصاب فرمانده جدید نیروهای قزاق به درجه "میرپنجی" که معادل سرتیپی و بالاترین درجه افسری ایرانی در نیروی قزاق بود ارتقاء یافت.

جریان کودتا را ملک الشعراء بهار به نقل از یک صاحب منصب قزاق به نام سرهنگ قهرمانی، که از نزدیک در جریان این واقعه بوده شرح داده و می‌نویسد که کارگردان اصلی کودتا در قزاقخانه انگلیسی‌ها بودند، زیرا از گرایش کلرژه فرمانده وقت نیروهای قزاق به دولت انقلابی روسیه وحشت داشتند و می خواستند یکی از افسران دیگر روسی که به ضدیت با بلشویک‌ها شهرت داشت به جانشینی او انتخاب شود و برای انجام این منظور با سرهنگ "استاروسلسکی" معاون فرماندهی لشکر قزاق مذاکره کردند و قرار شد تا با همکاری سرهنگ " فیلارتف " فرمانده آتریاد همدان و رئیس مستقیم رضاخان این نقشه عملی شود.

فیلارتف هم رضاخان را متقاعد می‌کند تا او را در اجرای این نقشه یاری دهد و به رضاخان که از دست‌زدن به چنین نقشه‌ای بیمناک بود گفت که "من فرمانده تو هستم و مسؤولیت هر پیشامدی به عهده من خواهد بود."

در نهایت در سال 1296 خورشيدي پس از محاصره مقر فرماندهی لشکر قزاق از طرف گردان پیاده آتریاد همدان، سرهنگ فیلارتف به اتفاق رضاخان به دفتر فرمانده روسی نیروهای قزاق می‌روند و او را مجبور می کنند که استعفا دهد و استاروسلسکی را به جای خود منصوب کند. وی این کار را کرد و دولت ایران نیز پذیرفت و بدین ترتیب اولین کودتای نخستین پادشاه دودمان پهلوی انجام گرفت.

رضاخان بعد از این واقعه به درجه سرتیپی و فرماندهی فوج تیراندازان همدان ارتقاء می‌یابد و به نوشته ملک الشعراء بهار؛ انگلیسی‌ها از همان موقع، یعنی حدود سه سال قبل از کودتای 1299 رضاخان را کشف کرده بودند.
 

 



رضاخان مأمور مقابله با میرزا کوچک خان
در سال 1299 خورشيدي، در زمان ریاست وزرائی مشیرالدوله دو قیام وجود داشت؛ قیام خیابانی در آذربایجان و قیام میزا کوچک خان جنگلی در گیلان. استاروسلسکی مامور دفع میرزا کوچک خان شد. وی تیپ تیرانداز همدان را به فرماندهی سرتیپ رضاخان اعزام کرد و خود نیز با دو گردان پیاده و تیرانداز عازم رشت شد.

انگلستان در پایان جنگ جهانی به شدت دچار کمبود منابع مالی شده بود و دولت با تصویب مجلس به اکراه پذیرفت که نیروهای این کشور را در ایران و بین النهرین به حداقل برساند. در نتیجه سیاستی را اتخاذ کردند و ژنرال آیرونساید را به ایران اعزام کردند؛ وی مسئولیت انتقال فوری ارتش بریتانیا را به بغداد به عهده داشت.

مأموریت ویژه آیرونساید انگلیسی برای کودتای رضاخان
وی طرحی را آماده کرد که بخش اول آن بی اعتبار کردن قزاق‌ها بود و ناامید کردن دربار و دولت ایران؛ تا دیگر امیدی برای سرباز زدن از طرح های انگلیس وجود نداشته باشد. نیروهای قزاق به تدبیری که آیرونساید زمینه آن را فراهم کرده بود، از جنگلی ها و بالشویک ها که اینک با هم متحد شده بودند شکست سختی خوردند.

از آن جایی‌ که سیستم تلگراف در اختیار انگلیسی‌ها بود آیرونساید با داشتن یک مهندس مخابرات می‌توانست گزارش های استاروسلسکی را دریافت کند و در آن اثر بگذارد. گاهی با عوض کردن یک لغت، تمام نقشه های قزاق را به هم می ریخت.

آیرونساید توانسته بود با بستن قراردادی نیروهای خود را از میان درگیری بدون هیچ خون ریزی بیرون بکشد؛ بخشی را در منجیل نگه دارد و بخشی را به قزوین بفرستد. خبر شکست قزاق ها و شایعه رسیدن بالشویک ها به تهران باعث ترس همگانی شده بود. احمد شاه به فکر رفتن به اروپا افتاده بود. شاه با تلگرامی از استاروسلسکی خواست تا نیروهایش را در قزوین بگذارد و خود برای حفاظت از احمدشاه و خانواده‌اش به تهران بیاید.
در این حین گزارشی از طرف انگلستان آمد که طی آن پرداخت هرنوع وام و مساعدت مالی به دولت ایران را موکول کرده بود به این که افسران انگلیسی فرماندهی نیروهای قزاق را عهده دار شوند.

نیروهای قزاق که رضاخان نیز در میان آن ها بود شکست خورده، در حال عقب نشینی بودند و از مقابل اردوی آیرونساید عبور کردند. گروهی از جنگلی‌ها در تعقیب نیروهای قزاق به پل منجیل رسیدند اما آیرونساید برای این که تأخیری در عقب نشینی نیروهای قزاق ایجاد نشود به نیروهای هندی خود دستور داد تا با سرنیزه جنگلی ها را از پای درآورند.

استاروسلسکی پس از مشاهده عبور نیروهایش از پل راهی تهران شد و تلگرامی به کاخ فرستاد و خبر داد که به زودی خواهم رسید اما این تلگرام توسط انگلیسی ها توقیف شد. هم چنین در تلگرامی از نیروهای قزاق خواست تا در شمال قزوین اردو بزنند. مهندس انگلیسی متن این تلگرام را طوری تغییر داد که قزاق ها در آق بابا اردو زدند.

زمانی که استاروسلسکی به تهران رسید مشیرالدوله از رئیس الوزرایی استعفا داده بود( چون حاضر نبود استاروسلسکی را عزل و فرماندهی قزاق ها را به انگلیسی ها واگذار کند). وی در تهران علیرغم میل باطنی احمدشاه فرمان عزل خود را دریافت کرد.


استاروسلسکی در تلگرامی به اردوی قزاق به افسران روسی دستور داد که حرکت کنند و در بین راه تهران و قزوین، در کنار جاده اصلی مستقر شوند تا او خود را به آنها برساند. این تلگرام نیز توسط انگلیسی ها دستکاری شد و در نتیجه افسران روسی ماموریت یافتند که از اردو جدا شده و خود را برای ملاقات با فرمانده شان به عمارت حکومتی قزوین برسانند.

در آن جا انگلیسی ها آماده بودند و بدون هیچ خونریزی و درگیری افسران روس را خلع سلاح و دستگیر کردند. یک زره پوش انگلیسی هم در محل موعود منتظر استاروسلسکی ماند تا او را نیز خلع سلاح کند و در کنار بقیه جا دهد.

با استعفای مشیرالدوله، سپهدار نخست وزیر شد. به دستور احمد شاه، قاسم خان والی( سردار همایون) به ریاست دیویزیون قزاق منصوب شد و رضاخان نیز فرمانده قزاق مقیم آق بابا شد. شاه و سپهدار بی خبر از پشت پرده از این عزل و نصب ها خوشحال بودند.

ژنرال آیرونساید برای طرح کودتای خود دو چهره را انتخاب کرده بود؛ سید ضیاءالدین طباطبایی به عنوان چهره سیاسی و رضاخان به عنوان چهره نظامی.

 


آیرونساید طی پیامی به بغداد فراخوانده شد اما قبل از حرکتش با صدور حواله پولی از بانک شاهی، فرمان آغاز کودتا را صادر کرد. سردار همایون فرمانده دیویزیون قزاق هم که با سه هزار تومان اهدایی احمدشاه به قزوین رسیده بود تا مگر از حرکت قزاق های گرسنه به تهران جلوگیری کند، به دستور سید ضیاء بازداشت شد. سید ضیاء و رضاخان سواربر خودرو بزرگ دربار که سردار همایون با آن به قزوین رفته بود، به تهران آمدند.

کودتای 1299 بدون کوچک ترین مقاومت
در نخستین دقایق روز سوم اسفند1299 خورشيدي اردوی اعزامی بدون کوچک‌ترین مقاومتی وارد تهران شد؛ چراکه فرماندهان نیروی ژاندارم و دیگر قوا قبلا توسط انگلیسی ها تطمیع شده بودند.

اردوی اعزای سپس به قزاقخانه رفت و برای ارعاب مردم چند تیر توپ شلیک شد. از طرف دو سه کمیسری مقاومت کوچکی به عمل آمد و درِ زندان به روی زندانیان باز شد و زندانیان آزاد شدند. جمعا در فتح تهران پنج نفر کشته شدند.

در همان ساعات اولیه کلانتری ها و مؤسسات دولتی و وزارتخانه ها به تصرف قزاق درآمد و دروازه ها نیز بسته شد و اولین اعلامیه کودتاچیان به امضای "رضا" رییس دیویزیون قزاق تحت عنوان "حکم می‌کنم" در نه ماده به در و دیوار شهر چسبیده شد. مردم هم در جواب این اعلامیه زیر آن نوشته  بودند "... می‌خوری" که این اعلامیه فردای آن روز از در و دیوار کنده شد. سید ضیاء هم بلافاصله پس از ورود به تهران عده‌ای از شخصیت‌های سیاسی از جمله مرحوم سید حسن مدرس را دستگیر و یه زندان انداخت.


نکاتی در مورد کودتای 1299
در عصر حاضر با توجه به شواهد و مدارک متعدد که خود انگلیسی‌ها منتشر کرده اند هیچ تردید و ابهامی در مورد وابستگی رضاخان به آنان وجود ندارد.

  • 1) گزارش های ارسالی از سوی كالدول - وزير مختار آمريكا در ايران - به هنگام كودتا، نگاه جامع‌تری به اين واقعه دارد: «كاملاً پيداست كه تمامي اين حركت [كودتا] ريشه و حمايت انگليسی دارد و هدف، پيشبرد نقشه مهار كشور به قهر  است.» در اين گزارش كاملاً مشهود است كه از نظر وزير مختار آمريكا، نكته مهم و اساسی، «مهار كشور به قهر» توسط انگليس براي پيشبرد اهداف كلان خود است.
  • 2) رضاخان با سپردن تعهداتی، بركشيده خود انگليسی‌ها بود: آيرن‌سايد در دیدار خود با رضاخان در حضور اسمایس دو نکته را بیان کرد. رضاخان بايد قول بدهد «هيچ‌گونه اقدام تهاجمی [عليه عقب‌نشينی] سربازان انگليسی» به عمل نياورد وگرنه جلوش می ايستيم. در ثانی آيرون‌سايد به او گفت هر نقشه‌ای كه در سر دارد بايد تعهد بسپرد «برای خلع شاه اقدامی نكند يا متوسل به زور نشود».

 

  • اينكه قول و قرارها و سپردن تعهدها منحصر به همين دو مورد بوده يا موارد ديگری نيز قبل و بعد از آن وجود داشته است، در اينجا چندان مهم نيست، مهم آن است كه رضاخان با سپردن تعهد مبنی بر تسليم بودن در برابر خواسته‌های انگليس، از سوی آنها انتخاب شد و اجازه فعاليت يافت. هم چنین این دو شرط  از قول و قرار آن دو درباره کودتا حکایت می کند.

 

  • 3) آیرون ساید در آخرین برگ یادداشت های شخصی خود قبل از ترک ایران بدون پرده پوشی به نقشه کودتا اشاره کرده و می‌نویسد: «در وضع کنونی ایران کودتا از هر درمان دیگری بهتر است

 

  • 4) کودتای 1299 برنامه خلق الساعه ای نبوده است که ژنرال آیرونساید انگلیسی آن را طرح کرده و رضاخان به موقع به اجرا گذاشته باشد، بلکه مقدمات این کودتا از اوایل سال 1299 شمسی فراهم شده و این نقشه به موازات هم در لندن و تهران و قزوین ( مرکز تجمع نیروی قزاق) دنبال می شده است.
  • ماموریت اصلی آیرون ساید تهیه مقدمات همین امر بود. نکته مهمی که آیرون ساید در خاطرات و یادداشت‌های خود به آن اشاره می‌کند آشنایی قبلی او با رضاخان از طریق یکی از پارسیان هندی به نام "اردشیر جی ریپورتر" است. دنیس رایت سفیر سابق انگلیس در ایران برای نخستین بار در کتاب خود تحت عنوان "انگلیسی‌ها در میان ایرانیان" این موضوع را فاش کرده و می‌نویسد که اردشیر ریپورتر نخستین بار در سال 1917 با رضا خان آشنا شد و در جریان ماموریت آرونساید در ایران نیز به وسیله او به ژنرال انگلیسی معرفی شده است.

 

  • 5) نصرت الدوله فیروز، وزیر خارجه حکومت وثوق الدوله، پیش از همه از طریق دوستان انگلیسی خود (احتمالا لرد کرزن) از تهیه مقدمات کودتا در تهران مطلع می شود و برای اداره کودتا عازم تهران می شود. ملک الشعرای بهار در تاتریخ احزاب سیاسی خود این مطلب را بیان داشته و می گوید که وی روزی وارد پایتخت شد که پدر و برادرش دستگیر شده و حبس بودند و مشارالیه را با اتومبیلش ضبط کرده و نزد آن ها بردند.

 

زندگی خصوصی رضاخان
داستان اولین ازدواج رضاخان کاملا مشخص نیست زیرا خود رضاخان هم هرگز درباره آن صحبت نکرده است؛ در برخی منابع نام همسر اول او مریم و دربرخی منابع صفیه ذکر شده است.

رضاخان هنگامی که قزاق گمنامی بوده با این زن ازدواج کرده و از او دختری داشت به نام " فاطمه " که بعدها به "همدم‌السلطنه" ملقب شد. همسر اول رضاخان در هنگام زایمان درگذشت و رضا تا 12 سال ازدواج نکرد.

  
همسر دوم رضاخان تاج‌الملوک، دختر یک افسر مهاجر قفقازی به نام میرپنج (سرتیپ) تیمورخان آیرملو بود. اختلاف سنی زیاد رضاخان با تاج الملوک که حدود بیست سال می‌شد باعث شد تا زندگی زناشویی آنها آغاز خوشی نداشته باشد.


تاج الملوک در سال دوم ازدواج خود (سال 1296 شمسی) دختری به دنیا آورد که نام او را شمس گذاشتند. در سال 1298 شمسی اولین پسر رضاخان به نام محمدرضا و خواهر دوقلویش به نام اشرف به دنیا آمدند و سر انجام آخرین فرزند رضاخان از تاج‌الملوک در سال 1301 شمسی به نام علیرضا متولد شد.


در سال 1301 شمسی رضاخان با دختری از خانواده قاجار به نام توران ازدواج کرد که البته زندگی زناشویی بین آنها تداوم پیدا نکرد و تنها یک فرزند حاصل این ادواج بود که در سال 1302 شمسی با نام غلامرضا متولد شد.
 


ازدواج چهارم و آخر رضاخان با عصمت‌الملوک، از یک خانواده متشخص و دختر یکی از رجال وقت به نام مجلل‌الدوله بود. عصمت الملوک چهار پسر به نام های عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا و حمیدرضا و یک دختر به نام فاطمه برای رضاخان به دنیا آورد. عصمت الملوک زن سوگلی رضاخان بود و تا آخر عمر از او جدا نشد و در دوران تبعید رضاخان نیز مدتی در کنار او بود.

وی همیشه محسود تاج‌الملوک بود. البته تاج‌الملوک در تمام مدت سلطنت رضاخان به عنوان مادر ولی‌عهد، بانوی اول دربار به شمار می‌آمد، ولی بعد از تجدید فراش رضاخان دیگر با او رابطه زناشویی نداشت.


شرارت و شراب‌خواری رضاخان
عبدالله مستوفی درباره رضاخان و گردن‌کشی و شرارت او نوشته است: «در میان قزاق‌ها دو نفر بوده اند که از همه بیشتر در شوشکه‌کشی تظاهر داشته و افراد عادی قزاق از عهده آرام‌کردن آنها برنمی آمدند و هر وقت یکی از این دو نفر مشغول این بی‌مزگی می‌شد باید آن دیگری را مأمور کنند تا بتواند آقای وکیل‌باشی را مغلوب و شوشکه او را غلاف کند. این دو نفر یکی رضا و دیگری علی‌شاه بوده‌اند

رضاخان در دورانی که سرباز قزاق بود اهل قمار و شراب خواری بود و این موارد نمی‌گذاشت که هیچ پولی پس‌انداز کند. او برای بدمستی بارها گرفتارشد و حتی یک بار به دستور شاهزاده فرمانفرما شلاق خورد.



وضعیت سواد و تحصیلات رضاخان
رضاخان تا سن چهارده سالگی اصلا سواد خواندن و نوشتن نداشت و پس از آن به مقدار بسیار کم آموخت. وی در زمان کودتای 1299 کم و بیش خواندن و نوشتن را یاد گرفته بود. ملک الشعراء بهار در کتاب خود نامه‌ای از رضاخان را آورده است که غلط های املایی فاحشی دارد:
«
آقای ح...یاور قزاق‌هایی که معمور قزوین هستند هم اسم آنها را ممکن است پیدا کرد و مهر آنها را به‌زنید به سورت و الا یک مهر ممکن نیست (این جا امضا کرده و بعد خط زده شده است) بعد ز مهر کردن و رد کردن پول به آقای تقی خان قبض دریافت دارید، رضای سرتیپ
 

 


رضاخان نمی توانست سخنرانی طولانی ایراد کند. در مراسم احداث دانشگاه تهران فقط دو جمله گفت: « ایجاد دانشگاه، کاری است که ملت ایران بایستی خیلی قبل از این شروع کرده باشند، حال که شروع شده است باید جدیت شود که زودتر انجام گیرد.» این بود سخنرانی رضاشاه در مراسم احداث دانشگاه تهران!

رضاخان از دیدگاه دیگران

  • "بلوشر" سفیر آلمان در دوران سلطنت رضاخان :« از نظر روانشناسی سخت جالب توجه است که مرد زورگویی مانند رضاشاه علیرغم موفقیت هایی که کسب کرده است باز در نهانخانه روح خود دارای عقده حقارت باشد». وی هم چنین رضا خان را مردی معرفی می‌کند نیرومند، بی رحم، زیرک و کینه توز.
  • "شیر احمد خان" سفیر افغانستان: « او به کسی احتیاج دارد که به جایش فکر کند... شاه کلا بی سواد است و بی فرهنگ. نه تنها با هیچ زبان خارجی آشنا نیست، بلکه حتی فارسی را هم به طرز عامیانه ای صحبت می کند، از همان نوع که در کوچه و خیابان می توان شنید و این خود علت آن است که او از هر معاشرتی خود را کنار می کشد... رضاشاه پرقدرت، خشن، بی وفا و بی رحم است و اصلا ناراحتی وجدان سرش نمی شود. دستور می دهد نوکر چندین و چند ساله اش تیمورتاش را بکشند و ککش هم نمی گزد.
    رضا شاه همه جا نگران است که ببیند آیا مرد مهم کاردانی که جاه طلب هم باشد وجود دارد آن وقت برای تحکیم پایه های سلسله اش امر به قتل او می دهد
  • نقل از هفته نامه " نهنگ ": « در سال های اول سلطنت، هنگام سخن گفتن غالبا زبان را دو سانتیمتر لوله کرده و از دهان بیرون می آورد، ولی بر اثر یادآوری اطرافیان و تمرین و ممارست این عادت را ترک گفت. دندان های مصنوعی مرتبی دارد که بعضی اوقات هنگام غضب از فکین جدا می شود... هرچیز که اندک زحمتی به او می داد یا مخالف طبعش بود، نابود می کرد، می کشت، می درید و پرت می کرد.
    وقتی رادیوی خود را که مطالبی برعلیه او انتشار می داد با لگد شکست و گاهی خدمتگزار و اشخاصی که موجب خشم و غضب او می شدند، سخت با چکمه و لگد و تعلیمی تنبیه می کرد. رضاشاه از ترتیب و اصول و آداب درباری عاری بود. احوال و رفتار او فقط  برای اقامت در سربازخانه و امور نظامی مطلوب بود
  • "هارولد نیکلسون"، مستشار سفارت بریتانیا، صدای رضاخان را مثل صدای کودکی توصیف می کند که مبتلا به نفس تنگی است.
  • "ویتا ساکویل وست"، رضاخان را مردی معرفی می کند فاقد جاذبه، مردی با ظاهری ترسناک و قیافه ای اخمو.
  • سرگرد" ملوین هال"، که ظاهرا جهانگرد بوده است او را فردی توصیف کرده است که از شفقت انسانی و مهر و عاطفه بی بهره بود؛ صورتی ساکن و جامد داشت و کمتر تبسم و خوشرویی نشان می داد؛ این جمود « با خوی توحش و شرارت آمیخته بود و غالبا از داخل به خارج شراره می کشید.
  • "آرتور میلسپو" در وصف رضا خان نوشته است به هنگام آشنایی با او، وی را بیش تر مردی دیده است « فاقد قیود اخلاقی » تا مردی هرزه و فاسد. میلسپو آورده است رضاخان فردی نیست که در محدوده قانون اساسی یا مشروطه فعالیت کند، بلکه او « موجودی است با غریزه های بدوی، بی رحم و بی اعتقاد به قانون که یک عده نوکر صفت و چاپلوس دوره اش کرده بودند و چند نفر کم جرات و خودخواه به او نظر مشورتی می دادند.» وی در ادامه نوشته است که رضاخان « تا انتهای کار، سرباز باقی ماند».
  • "ژنرال آيرن سايد" كه در واقع انتخاب كننده رضاخان بود چنين توصيفی از وی به دست مي‌دهد: «من مردی در اين كشور ديدم كه قادر است اين ملت را رهبری كند و آن رضاخان است.» در اين حال توصيف سر پرسی لورين از رضاخان بخوبی نشان می دهد كه چه عناصری برای به دست گرفتن زمام امور كشور ايران، مطلوب انگليسی‌ها بوده‌اند: «سربازی پر عزم و ماجراجو ولی كم‌سواد» "نرمن" ، وزير مختار انگليس، نيز رضاخان را «دهاتی جاهل ولی زبل» خوانده بود.

    اين همه، نشان مي‌دهد كه چرا از ميان افسران ايرانی فوج قزاق، كه بعضاً دارای تحصيلاتی در امور نظامی و آكادميك نيز بودند، رضاخان به عنوان كسی كه «قادر است اين ملت را رهبری كند» از سوی انگليسی‌‌ها برگزيده مي‌شود.

 

کودتاي 28 مرداد 1332  

روز 28 مرداد يادآور کودتاي ننگين و سياهي است که شيريني نهضت ملي شدن صنعت نفت را در کام ملت ايران تلخ کرد. پس از پيروزي قيام سي تير به رهبري آيت‌الله کاشاني که باعث روي کار آمدن مجدد دکتر محمد مصدق شد، مصدق در صدد افزايش اختيارات خود و محدود کردن اختيارات مجلس شوراي ملي برآمد و بناي اختلاف با آيت‌الله کاشاني را گذاشت. بدين ترتيب او بدون توجه به نقش و رهبري آيت‌الله کاشاني در قيام سي تير که منجر به روي کار آمدن مجدد او شد، به پياده نمودن شعار «جدايي دين از سياست» پرداخت و برخي روحانيون و نزديکان آيت‌الله کاشاني را دستگير کرد. عوامل داخلي و خارجي نيز آنچنان شخصيت اين مرد روحاني بزرگ و شريف را لکه‌دار کردند که شايد بتوان آن را در تاريخ ايران بي‌سابقه دانست. طرح کودتاي نظامي 28 مرداد را بايد در اصل، يک طرح انگليسي دانست. انگليس که پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ايران، منابع بسياري را در منطقه و خصوصا ايران از دست داده بود، با قطع اميد از رسيدن به توافق، وارد مطالعه طرح يک کودتاي نظامي شد. در ابتدا آمريکا مخالف بود اما پيروزي آيزنهاور در انتخابات رياست جمهوري آمريکا باعث تغييرات عمده‌اي در سياست خارجي آمريکا شد. کرميت روزولت رييس اداره خاور نزديک سازمان سيا به فرماندهي عمليات انتخاب شد و آمريکا و انگليس، ستاد مشترکي را در ايستگاه اطلاعاتي انگليس در قبرس تشکيل دادند و عمليات کودتا را طرح‌ريزي کردند. اگرچه اجراي نقشه کودتا در 25 مرداد شکست خورد و شاه از ايران فرار کرد اما سستي مصدق و دلايل مختلف ديگر باعث شد که در 28 مرداد 1332 کودتا عملي شود و سرلشکر فضل‌الله زاهدي مجري طرح کودتا به جاي مصدق نخست وزير شد و بدين ترتيب با قبضه شدن قدرت در دست استبداد داخلي و استعمار خارجي يکي از ننگين‌ترين دوره‌هاي استبداد در تاريخ معاصر ايران رقم خود و باعث حاکميت 25 سال ديکتاتوري محمدرضا شاه با حمايت مستکبرين و خصوصا آمريکا گرديد. اين واقعه تاريخي در‌س‌ها و عبرت‌هاي فراواني براي ملت ايران به همراه د اشت و به عنوان يکي از تلخ‌ترين روزها در تاريخ ايران ثبت شده است. در مورد کودتای 28 مرداد به این





 

پوریا بصیری بازدید : 147 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

حكومت دموكراسی مآبانه محمدرضا شاه و نقش آن در ظهور دولتهای ناپایدار

 

 

مقدمه

 

آنچه كه بنام سلسله پهلوی می شناسیم در واقع محصول كودتای سوم اسفند سال 1299 ش است كه رضاخان آنرا بنا نهاد. از آنجا كه بنای آن بر پایه مردم سالاری نبود و دست استعمارگران در برپایی آن دخالت داشت، فرجامی غیر از آنچه در سال 1357 اتفاق افتاد- سقوط آن بدست مردم و به رهبری روحانیت- انتظار نمی رفت. این مطالب از آن جهت استنباط می شود كه اساسا ساخت قدرت در جامعه ایران دوره پهلوی مبتنی بر روابط قدرت شخصی بود كه موجب نهادزایی از سیاست و گسترش روابط شخصی و غیر رسمی شدن فرآیندهای سیاسی می شد. در نتیجه باندهایی شكل می گرفتند كه مترصد فرصت مناسبی برای رسیدن به قدرت بودند و از طریق علائق خاص خود حمایت می شدند. نتیجه آن، شكل گیری شبكه ای از روابط شخصی پیش گفته بود كه به جای مشاركت و رقابت نهادمند، زندگی سیاسی را «شخصی» می ساختند(مرادی جو، 1388: 12). در واقع كودتای سوم اسفند 1299 ش اوج وابستگی مستبدان داخلی به استعمارگران خارجی بود تا در سایه آن و به قیمت پایمال شدن حقوق اساسی مردم در تعیین حاكمیت سیاسی خویش، بر كشور حكومت كنند. یكی از اقدامات رضاخان برای تثبیت اهداف كودتا سركوب شدید طغیانهای مردمی و طرفداران دولت قاجار بود. در سایه این سركوبیها بود كه سردار سپه(رضاخان میرپنج) اقدام به تشكیل قوای متحدالشكل كرد كه البته در ابتدا با مخالفتهایی روبرو شد، اما در نهایت به ثمر نشست و به لطف این قدرت نظامی سلسله استبدادی پهلوی شكل گرفت كه تشكیل دولتهای ناپایدار ویژگی برجسته آن بود. این در حالی بود كه اكثریت مردم و عموم جامعه روحانیت و بازاریان به این سلسله روی خوش نشان ندادند. نطق های وكلای مردم در مجلس در زمان وزیر جنگیِ رضاخان كه از سوی افرادی همچون آیت الله مدرس و معتمد التجار قرائت می شد مؤید این امر است(اقبال و عاقلی، 1385: 755). در واقع حمله معتمد التجار و مدرس به رضاخان وزیر جنگ، مولود دخالتهای او در امور مالیه، شهربانی و خالصجات بود. علاوه بر آن برپا ساختن حكومت نظامی در شهرهای مختلف از جمله در آذربایجان موجبات آزار و اذیت مردم را موجب می شد. در آن دوران در تهران كمتر كسی جرأت انتقاد از قشون و وزیر جنگ را داشت و در این خصوص بسیاری از منتقدان روزنامه نویس بشدت مجازات شدند. در چنین شرایطی بود كه زمینه های سلطنت رضاخان فراهم شد و وی در 22 آذرماه 1304 ش به سلطنت رسید؛ پس از آن كارگردانان خلع سلسله قاجاریه پاداش گرفتند و در خور خدمات خود دستمزد و منصب دریافت كردند(همان: 761).

 

ساختار سیاسی ایران در دوره پهلوی

 

تغییرات و تحولات سیاسی ایران از سال 1300 ش به بعد، كه به خلع قاجارها و روی كار آمدن سلسله پهلوی منجر شد، بسیاری از نظامات اجتماعی و سیاسی كشور را بر هم زد. اصولا ساختار سیاسی ایجاد شده در دوره پهلوی با ساختهای سیاسی ایران سنتی تضاد داشت. زیرا نه ریگهای عشایری و دخالت ورزیهای فرقه ای، بلكه بر سه ستون ارتش دائمی، بوروكراسی نوین و حمایت وسیع دربار استوار بود. اما ثبات لازم را نداشت و فاقد پایگاههای طبقاتی كارآمد و تكیه گاههای اجتماعی مطمئن بود. رژیم پهلوی قدرتمند بود اما نهادهای استبدادش بر ساختار طبقاتی جامعه استوار نبود(آبراهامیان، 1377: 136). به همین دلیل از همان شروع سلطنت سعی در سركوب نهادهای اجتماعی و طبقاتی مثل انجمن های مذهبی و صنفی داشت.

اولین اقدام در این زمینه سخت گیری نسبت به مذهب و انجمن های مذهبی بوده است. بنابراین از همان ابتدا انجمن های مذهبی به محاق تعطیلی فرو رفتند و سرنوشتی به مانند گروههای سیاسی یافتند. فعالیت انجمن های مذهبی كه میراث سنت های كهن مذهبی جامعه ایران بود، به دلیل تغییر اوضاع سیاسی ایران بشدت دچار سختی و فشارهای اجتماعی شدند(آژند و همكاران، 1381: 6). طبقه دهقان و كشاورز را نادیده گرفته شد و سیستم كدخدایی برای اداره دهقانان اتخاذ شد. در دوره رضاشاه مالكیت خصوصی افراد بر زمین به هیچ شمرده شد و بسیاری از آنها به طبقه كارگر صنعتی ناراضی تبدیل شدند(آبراهامیان: 147). ارتش و نیروهای امنیتی مهمترین ابزار حكومت دیكتاتوری رضاشاه بودند. او «بوروكراسی» و «دربار» را نیز به عنوان پشتوانه خود قرار داده بود. نقش عمده وزات جنگ در دوره پهلوی، هماهنگ ساختن فعالیت های دولت با خواسته های مجموعه دربار-ارتش بود. اما بوروكراسی در دوره رضاشاه فاقد استقلال عملی بود و صرفا در راستای تداوم و تحكیم ساختار سنتی قدرت سلطنت به كار گرفته می شد. در واقع می توان این نكته را از نیكی آر. كدی در تأیید این گفته بیان كرد كه "مجلس تبدیل به یك دستگاه مهرزنی گردیده و به قانون اساسی نیز تنها در حرف احترام گذاشته می شد". قوه مجریه یا همان هیئت دولت نیز همچون مجلس «مطیع اوامر ملوكانه» بود. در پایان می توان گفت كه در دوره 16 ساله سلطنت رضاشاه، تمركز قدرت به حدی شدید بود كه از ابتدایی ترین تا پیچیده ترین تصمیمات تنها توسط شخص شاه اتخاذ می شد؛ نوسازی رضا شاه نوع جدیدی از گروه گرایی را برانگیخته بود- نوعی نه مبتنی بر روستاها، قبایل و محلات شهری منطقه، بلكه بر اقلیتهای زبانی و فرهنگیِ خرده دولت(همان: 148). در چنین شرایطی بود كه محمدرضا پهلوی پا به عرصه میدان سیاست ایران گذاشت. با وجود آنكه تحصیلات عالیه داشت و فنون كشورداری را در ایران و سویس گذرانده بود، اما به عنوان یك شاه دست نشانده بر سر كار آمد. چرا كه دول غربی و در رأس آنها آمریكا و انگلیس به یك نیروی تازه نفس نیاز داشتند تا به اهداف خود در ایران برسند. لذا محمدرضا شاه را كه تربیت شده فرهنگ غرب بود بر سر كار آوردند و رضاشاه نیز به اصفهان تبعید شد. بنابراین رضاشاه در 25 شهریور 1320  استعفای تشریفاتی خود را تقدیم مجلس كرد و فردای آن روز محمدرضا پهلوی در مجلس مراسم تحلیف را انجام داد.

اما پس از رضا شاه، چون نهادهای سازمان یافته ای كه بتوانند پس از او سقوط ناگهانی او خلاء قدرت را پر نمایند، وجود نداشت، در نتیجه میراث سیاسی او بین چندین جریان وابسته به او تقسیم شد و در دوره محمدرضا شاه گروههای قدرتِ ارتش، دربار، مجلس، هیئت دولت، احزاب و مطبوعات قدرت بدست آمده در دوره رضا شاه را بین خود تقسیم شده می دیدند؛ دوره ای كه از دید این تحقیق به دوره «ظهور دولتهای ناپایدار» شناخته می شود. آنچه در این میان حائز اهمیت است، جدایی تدریجی این گروهها از یكدیگر و مفنعلانه عمل كردن آنها در قبال حوادث سیاسی است كه اوج آن در پائیز و زمستان 1357 مشاهده می شود. با قطعی شدن پیروزی نهایی انقلاب اسلامی، گروههای قدرت محمدرضا شاه به كلی از هم فاصله گرفتند، كه گویی از اول اركان یك حكومت را تشكیل نداده بودند. ارتش به انقلابیون پیوست؛ درباریان فرار كردند؛ مجلس منحل شده و قدرت تصمیم گیری نداشت؛ اعضاء هئیت دولت پا به فرار گذاشتند و مطبوعات تغییر مسیر دادند و صدای انقلاب را در صفحات روزنامه ها به گوش جهانیان رساندند.

 

قدرت مطلقه محمدرضا شاه و ظهور دولتهای ناپایدار

با آنكه محمدرضا شاه طی نطقی در مجلس بیان كرد كه یك شاه قانونی است و طبق قانون اساسی و متمم آن سلطنت خواهد كرد، سعی كرد در اوایل سلطنت خود آزادی نسبی سیاسی را به اجرا درآورد. در این خصوص فرمان عفو عمومی زندانیان سیاسی را صادر كرد. اتباع آلمانی و ایتالیائی خاك ایران را ترك كردند و برخی دولتمردان مورد بغض مردم، از كار بركنار شدند(اقبال و عاقلی: 783). با اجرای آزادی نسبی، حزب توده به رهبری سلیمان محسن اسكندری تأسیس شد. اما زخمها و مشكلات دوره رضاشاه از بین نرفته بود و اندكی پس از آغاز سلطنت فرزندش، دوباره سر بر آوردند. شورشهای عشایر و قبایل در آذربایجان، فارس و خراسان آغاز شد و دولت مجبور به اعلام حكومت نظامی و اعدام عده ای از رهبران شورشی شد. قیمت اجناس افزایش یافت و سیستم جیره بندی در كشور به اجرا در آمد. مشكلات عدیده اجتماعی و اقتصادی گریبان دولت جدید را گرفت و از این تاریخ به بعد دولتهای ناپایدار یك پس از دیگری بر سر كار آمدند.

اما اینها ظاهر امر بود و آنچه در درون ساختار رژیم پهلوی در دوره محمدرضا شاه وجود دارد با اقدامات دموكراسی مآبانه او فاصله زیادی را نشان می دهد. در دوره پهلوی دوم سیاست، سیاست رسمی و نهادمند مبتنی بر فعالیت احزاب و انجمن ها و اتحادیه ها نبود، بلكه این سیاست غیر رسمی بود كه خروجی سیاست را تنظیم می كرد كه در زبان محققان به «دوره» یا «محفل» نیز از آن یاد می شود. این مفهوم دلالت بر گروهی دارد كه بواسطه علایق مشترك حرفه ای، خانوداگی، مذهبی، فكری و یا سیاسی به طور غیر رسمی گرد هم می آمدند و تنها منافع گروه یا دوره خود را مد نظر داشتند. تماس ها و رابطه های ضروری برای رسیدن به یك مقام و موقعیت سیاسی یا اجتماعی از طریق عضویت در یك یا چند دوره برقرار می شد. این سیستم به منزله مجرای دسترسی به قدرت سیاسی بود. اما در این حالت نیز به دلیل جریان شخصی قدرت(دیكتاتوری پهلوی) مقامات همواره احساس بی امنیتی كرده و برای حفظ منافع و موقعیت خود در پی ایجاد شبكه روابط شخصی گسترده ای بر می آمدند(مرادی جو، 1388: 39). در كل می توان گفت كه انباشت قدرت سیاسی در ایران و تمركز منابع اجبار در دست حكومت زمینه مناسبی برای اعاده سیاست غیر رسمی مبتنی بر دوره ها و گروههای پنهان و نیمه پنهان به وجود آورده بود. خروجی و برآمد این سیستم حكومتی، ظهور دولتهای ناپایدار است كه اقدامات دموكراسی مآبانه محمدرضا شاه اولین متغیر در این مسئله محسوب می شود. دولتهایی كه یكی پس از دیگری روی كار می آمدند و مردم تنها نتیجه تعاملات و روابط پنهانی را در قالب هیئت دولت و یا شخص نخست وزیر مشاهده می كردند.

اما چون در دوره محمدرضا شاه ساختار قدرت شخصی بود، صحنه سیاسی دستخوش انواع روابط غیررسمی و بده و بستانهای باندی و گروهی شد. بنابراین در دوره مذكور(بخصوص سالهای 1357-1342) روابط غیررسمی و پیوندهای گروهی عامل اصلی تحرك در زندگی سیاسی كشور محسوب می شود(مرادی جو، 1388: 13) كه برخی از مصادیق آن ذكر شد. شاید مهمترین محل منازعه گروههای غیر رسمی در مسئله تعیین وزرا تبلور پیدا می كرد. از طرفی هر كدام از گروهها سعی داشتند تا بیشترین نماینده را در درون هیئت دولت داشته باشند اما طبیعتا بسیاری از آنها به اهداف و مقاصد خود نمی رسیدند و در نتیجه از طریق هیئت دولت یا نمایندگان مجلس، چوب لای چرخ دولت می گذاشتند و شاه وقت را بر علیه نخست وزیر تحریك می كردند. اما در عالم سیاست بیان این مسائل به هیچ وجه به نفع هیچ كشوری نبوده است. بخصوص در دوره پهلوی كه از وجهه و مشروعیت مردمی خوبی برخوردار نبودند و بیان اینگونه مسائل به ضرر آنها بود. در نتیجه تغییر و تحولات مناصب حكومتی بخصوص هیئت وزرا را در قالب «اقدامات دموكراسی مآبانه» و آنهم از زبان محمدرضا شاه بیان می كردند.

آنچه از منابع بر می آید ساختار قدرت در دوره محمدرضا شاه در چهار دوره مهم قابل تقسیم بندی است: 1- دوره حاكمیت اولیه(1332-1320) كه در آن شاه جدید سعی كرد تا تمركز قدرت را دوباره بدست آورد و پایه های قدرت خود را تحكیم بخشد(آوری، 1369: 490) 2- دوره تثبیت حاكمیت(1332-1339) كه با كودتای 28 مرداد آغاز شد و خط مشی كلی دولت در آن دوره بر تمركز قوه مجریه كشور در دست شاه مبتنی بود تا در سایه آن دوره ای از نوسازی را در كشور به مرحله اجرا درآورد(همبلی، 1372: 106) 3- دوره گسست(1339- 1342) كه در آن با برآمدن كانون های قدرت در ارگانهای حكومتی و غیرحكومتی چالش جدیدی مطرح شد و شاه برای جلوگیری از آنها دست به دامن ساواك شد. این دوره به نظر كاتوزیان به دوره «مبارزه قدرت» نیز معروف شده است(كاتوزیان، 1373: 20) 4- دوره تحكیم استبداد(1342- 1357) كه در آن شاه در امور سیاسی یكه تازی می كند و جالب است كه در این دوره، ریاست نخست وزیران بر هیئت دولت طولانی تر شده است و این نشانگر تثبیت حاكمیت كامل حكومت استبدادی در ایران است(مرادی جو: 70). شرایطی كه در آن گروههای سیاسی و احزاب جرأت اظهار نظر در خصوص مصالح و منافع كشور را نداشتند و شاه به شدت از موقعیت خود در هراس بود و برای جلوگیری از هرگونه تهدید احتمالی برای سلطنت خود، با همكاری آمریكا مستبدانه به حكومت بر كشور می پرداخت.

در دوره حاكمیت اولیه تعداد نخست وزیران 18 نفر می باشند كه مصداقی است بر وضع نابسامان سیاسی و بی ثباتی سیاسی در كشور؛ دوره ای كه در آن محمدرضا شاه سعی داشت تا با تعویض نخست وزیران بتواند افكار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد و چنین وانمود كند كه در پی اصلاح امور است ولی چون افراد ناتوان اند ضرورتا دست به تعویض كابینه می زند تا بلكه امور كشور سر و سامان بگیرد. اما چون رژیم حاكم از پشتوانه مردمی برخوردار نبود دولتها با مخالفت مردم یكی پس از دیگری بركنار می شدند. در این میان نباید از نقش گروههای قدرت در ساختار رژیم پهلوی نیز قافل شد. این گروهها در بی ثباتی دولت و عدم موفقیت آنها در اصلاح امور نقش داشتند و تا حدی كه می توانستند به دخالت در امور اجرایی كشور می پرداختند. آخرین نخست وزیر از این دوره دكتر مصدق است كه برخلاف روند قبلی، رویه ای دیگر در پیش گرفته بود و مهمترین ویژگی كابینه او پرهیز از جناح بازی و تلاش برای بازگرداندن منافع ملی از دست رفته بود كه ملی شدن صنعت نفت مصداق بارز آن است. اما در دوره دوم كه با كودتای بر علیه دولت مصدق آغاز شد، مردم و نخبگان سیاسی برخاسته از درون مردم به این مسئله پی بردند كه رژیم پهلوی به دنبال مسائلی دیگر است و آنچه در طول این 12 سال انجام داده است، در حقیقت «اجرای حكومتی دموكراسی مآبانه» بوده است و دموكراسی با الفاظ زیبایی چون تشكیل كابینه، اصلاحات، رفراندوم، انتخابات مجلس و نوگرایی به جنگ با «مردم سالاری» آمده است و تشكیل احزاب اقلیت و اكثریت بازی سیاسی بیش نبوده است كه رژیم پهلوی به راه انداخته بود تا در ظاهر كمی آزادی سیاسی به مردم داده باشد و در باطن گروههای قدرت نزدیك به خود را در قالب احزاب مطرح كند كه در راس آنها افرادی همچون سرلشكر زاهدی، حسین اعلاء و منوچهر اقبال قرار داشتند و مجری دستورات شاه در قوه مجریه بودند. در این میان اسد الله علم به عنوان عامل اصلی آمریكا و انگلیس در ایران بود و حتی كودتای بر ضد مصدق نیز با كمك او به ثمر نشست، هم او زاهدی را بركنار كرد و سعی كرد بر نقش و جایگاه شاه تأكید كند. او رابط بین شاه و مقامات انگلیسی و آمریكائی بود(شاهدی، 1379: 238). در دوره بعد نیز كه حسین علاء نخست وزیر شد، علم در پست وزارت كشور حضور داشت و بر اكثر امور كشور نظارت می كرد. وی در پست وزارت كشور حزب مردم را تأسیس كرد كه هدف از آن نه اعطای آزادی سیاسی به مردم و احزاب، بلكه تحكیم موقعیت شاه و حفظ نفوذ انگلیس و جلوگیری از افزایش قدرت آمریكا بود(مرادی جو: 208). جالب است كه بعدها خود علم به دستور آمریكائیها نخست وزیر(1341) می شود.

در دوره سوم كه به دوره گسست معروف است، ویژگی خاص آن افزایش قدرت گروههای سیاسی درون رژیم و افزایش دخالتهای آمریكا در امور كشور است، كه به شكل گیری هرم شاه-ساواك-آمریكا انجامید كه هدف آنها سركوب همه گروههای سیاسی بود كه از درون رژیم برخاسته بودند و با افزایش قدرت خود نسبت به شاه گستاخ شده بودند و ساواك كه دست پرورده سازمان سیا بود مامور سركوب این گروهها شد. در اینجا باید به این نكته توجه كرد كه همه این تحولات سیاسی به دور از چشم مردم بوده است و چنین نبوده است كه هر برهم كنش سیاسی در سطح حكومت بلافاصله در بطن جامعه احساس شده باشد. نمونه بارز افزایش دخالت امریكا در این دوره، روی كار آمدن سه نخست وزیر با دستور مستقیم آمریكا است كه عبارتند از علی امینی، اسد الله علم و حسنعلی منصور؛ ظهور این سه نخست وزیر در عرض سه سال نشانگر عمق بی ثباتی سیاسی در كشور بوده است كه با توجه به مدت حضور آنها در امور اجرایی كشور، عملا هیچ اقدام مفیدی در كشور به اجرا در نیامده بوده است.

دوره چهارم به عصر تحكیم استبداد معروف است. تصور بر اینست كه چهره اصلی محمدرضا شاه و اندیشه او در زمینه حكومت در محدوده این 15 سال عیان شده است. زمانیكه شاه از اصلاح ساختار قدرت گروههای سیاسی ناامید می شود، درصدد برآمد تا به مانند پدر خود حكومت كند و اقتدار خود را بر سه ركن دربار، ارتش و بوروكراسی استوار سازد( آبراهامیان، 1384: 535). ویژگی كه صفت بارز دوره حكومت خاندان پهلوی بر كشور ایران بوده است. «استبداد» آخرین حربه شاه برای

جدول 1- دولتهای ناپایدار و علل روی كار آمدن آنها

نام نخست وزیر

تاریخ تشكیل دولت و دوره سلطنت

علل عزل یا نصب

محمدعلی فروغی

رضاشاه- 1304 ش

مأمور انجام برخی امور برای تثبیت رژیم پهلوی

حسن مستوفی

رضاشاه- 1305

تشكیل دولت جدید پس از تغییر رژیم در ایران

مخبر السلطنه

رضاشاه- 1306

دست نشانده تیمورتاش وزیر دربار بود

محمدعلی فروغی

رضاشاه- 1313

آغاز دیكتاتوری شدید رضاشاه و هجوم به دین و روحانیت

محمود جم

رضاشاه- 1314

با هدف مقابله بیشتر با مذهب و تولیت آستان قدس رضوی

محمدعلی فروغی

محمدرضا شاه- 1320

تغییر اركان كابینه و ادارات دولتی

علی سهیلی

محمدرضا شاه- 1321

برای بهبود اوضاع نابسامان اقتصادی ایران

احمد قوام

محمدرضا شاه- 1321

با هدف بهبود اوضاع اقتصادی بر سر آمد

علی سهیلی

محمدرضا شاه- 1321

عدم توانایی در بهبود اوضاع موجب عزل او شد

محمد ساعد

محمدرضا شاه- 1322

با تغییر مجلس برای تشكیل كابینه جدید روی كار آمد

مرتضی قلی بیات

محمدرضا شاه- 1322

زیر فشار حزب توده

ابراهیم حكیمی

محمدرضا شاه- 1323

به دلیل عدم رای اعتماد مجلس به كابینه اش عزل شد

محسن صدر

محمدرضا شاه- 1323

فشار حزب توده عامل عزل او توسط مجلس شد

ابراهیم حكیمی

محمدرضا شاه- 1324

شروع غائله آذربایجان و تصرفات شوروی در شمال غرب ایران

احمد قوام

محمدرضا شاه- 1324

با هدف حل مسئله آذربایجان و ایجاد امنیت در كشور

ابراهیم حكیمی

محمدرضا شاه- 1326

به دستور محمدرضا شاه نصب شد

عبدالحسین هژیر

محمدرضا شاه- 1326

به دستور محمدرضا شاه نصب شد

محمد ساعد

محمدرضا شاه- 1327

با هدف ترمیم كابینه نخست وزیر شد

علی منصور

محمدرضا شاه- 1328

زیر فشار دول غربی انتخاب شد

سپهبد رزم آرا

محمدرضا شاه- 1328

زیر فشار دول غربی انتخاب شد

حسین علاء

محمدرضا شاه- 1329

به دلیل قتل رزم آراء منصوب شد

محمد مصدق

محمدرضا شاه- 1330

با تأیید مجلس شورای ملی و سنا نخست وزیر شد

سرلشكر زاهدی

محمدرضا شاه- 1332

اجرای كودتا علیه مصدق

حسین علاء

محمدرضا شاه- 1334

تشكیل كابینه مشروط به اطاعت كامل از محمدرضا شاه

منوچهر اقبال

محمدرضا شاه- 1336

تشكیل احزاب اقلیت و اكثریت

علی امینی

محمدرضا شاه- 1340

دست نشانده امریكا

امیر اسدالله علم

محمدرضا شاه- 1341

دست نشانده امریكا

حسنعلی منصور

محمدرضا شاه- 1342

دست نشانده امریكا

هویدا

محمدرضا شاه- 1344

به دلیل قتل منصور روی كار آمد

جمشید آموزگار

محمدرضا شاه- 1356

به دستور كارتر روی كار آمد

جعفر شریف امامی

محمدرضا شاه- 1357

زیر فشار انقلابیون

شاپور بختیار

محمدرضا شاه- 1357

آخرین رئیس دولت

 

 

ایجاد قدرت مطلقه در كشور با اتكاء به نیروی امنیتی ساواك و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم كه در طول دوران ده ساله نخست وزیری هویدا به ثمر نشست و دوره ای از خفقان سیاسی بر كشور حاكم شد و پیامد آن رشد «مطلق گرایی سیاسی» شاه بود و در طول آن تمامی اختیارات و مسولیتهای حكومتی متوجه شاه شد. دوره ای كه با زیر زمینی شدن فعالیتهای سیاسی و انقلابی مردم به رهبری روحانیت همراه بود و پس از پایان این دوره رژیم پهلوی به كار خود پایان داد.

 

تحلیل و نتیجه گیری

ظهور سی و دو دولت ناپایدار در دوره حكومت سلسله پهلوی در ایران كه 53 سال به طول انجامیده است جای تأمل بسیار دارد. دولتهایی كه مدت اعتبارشان به هیچ وجه معلوم نبود و بسته به نظر شاه وقت، وابستگان به شاه، اوضاع سیاسی و اقتصادی كشور، نظر دول غربی و فشار مردم و روحانیون متغیر بودند و كابینه هایی به اصطلاح «ناپایدار» تشكیل می دادند؛ كه به طور متوسط عمر هر كدام از آنها حدود 2 سال بوده است. تأمل در این مسئله ما را به بسیاری از حقایق سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی رهنمون می سازد. در اینجا تحلیلمان را در سه نكته بیان می كنیم: اولین نكته اینست كه مهمترین علت عزل و نصب نخست وزیران وضعیت و شرایط سیاسی و اقتصادی حاكم بر جامعه ایران بوده است. این نكته هم از جانب شاه ایران و هم از جانب دول غربی(بخصوص دو كشور آمریكا و انگلیس) مدنظر بوده است. چرا كه هر دوی آنها با هدف حفظ حكومت و تداوم منافع، اقدام به عزل یا نصب نخست وزیران می كرده اند؛ و در این راه اولین حربه و ابزار را تغییر كابینه می دیدند. بنابراین می توان گفت كه عزل و نصب نخست وزیران مهمترین اقدام دموكراسی مآبانه شاهان پهلوی برای تداوم حكومت بر مردم و فریب افكار عمومی بوده است تا مردم را به بهبود اوضاع و شرایط اقتصادی و سیاسی كشور امیداور نگهدارند.

نكته دوم: برآمدن هیچ كدام از نخست وزیران در چهارچوب منش سیاسی و سیستمهای رایج تشكیل كابینه در جهان آن روز نبوده است، چرا كه بحرانهای مشروعیت و بی ثباتی سیاسی و بحران های اقتصادی و اجتماعی عامل مشخص كننده رئیس كابینه بوده است. در این خصوص اگر به جدول فوق توجه شود در دوره زمامداری هر یك از روسای دولتها مسئله ای سیاسی یا اقتصادی گریبانگیر حكومت وقت بوده است و اساسا تشكیل كابینه نیز برای رفع فوری آن بحران یا مسئله بوجود می آمده است. بنابراین تحلیلهایی كه در این خصوص مبنی بر رشد و شكوفایی اقتصادی و سیاسی مطرح می شود و برخی تحلیلگران خارجی و محققان داخلی در رأس آن قرار دارند، سرابی بیش نیست و بهترین دلیل نیز روی كار آمدن «دولتهای ناپایدار» در كشور بوده است.

نكته سوم: سومین مسئله به نقش مردم و روحانیت مربوط می شود. این دو قشر هم در روی كار آمدن رئیس الوزراها و هم در بركناری آنها نقش داشته اند. چرا كه اعتراضات مردمی به رهبری روحانیون بر علیه اقدامات نابخردانه دولتهای وقت، شاه را بر می انگیخت تا برای ایجاد آرامش نسبی در جامعه، كابینه را تغییر دهد و به این شكل از فشار افكار عمومی بكاهد. مصادیق این امر از ماجرای تمدید قرارداد نفت گرفته تا مسئله لایحه تشكیل انجمنهای ایالتی و ولایتی و قانون مصونیت مستشاران آمریكایی در ایران مشاهده می شود؛ كه اگر درایت و آینده نگری روحانیون نبود، قطعا محمدرضا شاه به بسیاری از اهداف استبدادی خود می رسید و آنها را به «اسم دموكراسی» به خورد مردم می داد. اوج این آینده نگری در سال 1357 و به رهبری حضرت آیت الله خمینی(ره) رهبر كبیر انقلاب اسلامی ایران است؛ در حالیكه رژیم پهلوی به هر دری زد تا روحانیت را به بقاء خود قانع كند و همان شیوه تشكیل كابینه های ناپایدار را تداوم بخشد، امام خمینی (ره) تداوم سلسله پهلوی را مهمترین عامل وضع كنونی كشور اعلام كرد. با شعله ور شدن آتش انقلاب در زمستان 1356 و گسترش دامنه آن در سال 1357، لحن انتقادی نمایندگان مجالس نیز تندتر شد. همانها كه چاپلوسی شاه را می كردند به منتقدان مردمی تبدیل شدند. با استعفای جمشید آموزگار و نخست وزیری شریف امامی آزادیهای سیاسی بیشتری به مردم داده شد(قانعی، 1388: 99). اما هیچ یك از اینها درمانگر وضع فعلی نبود و همگان نیز به این امر پی برده بودند. بنابراین در دوره پهلوی مدیریت كشور جولانگاه تعداد محدودی از مدیران بود و ملاك ورود به اعضای این خانواده"هزار فامیل" وابستگی قومی، قبیله ای، خاوادگی و ارادت و نزدیكی به دربار بود. حتی خود مجلس نیز در درون همین سیستم اداره می شد. بنابراین هر كس كه از درون این اقوام سر بر می آورد شانس ورود به مناصب بالای حكومتی را داشت و تنها با اندك تلاشی در زمینه كسب وجهه اجتماعی، می توانست وجهه سیاسی پیدا كرده و خود را در سطح ملی مطرح كند. با بررسی وزرای كابینه ها و نخست وزیران می توان گفت كه اكثر آنها از افرادی بودند كه در دوره قاجار و دوره رضاشاه پهلوی جزو گروه نخبگان سیاسی بودند. خانواده هایی مثل آشتیانی، اردلان، اسفندیاری، اعلم، اقبال، اكبر، امامی، حكیمی، منصور و هدایت جزو مهمترین آنها محسوب می شدند كه در دوره های مختلف در دولت به قدرت رسیدند(مرادی جو: 36).

اما آنچه كه اسلام به عنوان اولین ضرورت به پیروان خود آموخته است، نپذیرفتن حكومت ظالم و فاسد بر شئون جامعه اسلامی است. چرا كه دین اسلام نیز بر همین اساس از سوی خداون متعال بر رسول اكرم(ص) فرستاده شده است و امام خمینی (ره) با پیروی از سنت ائمه و معصومین (ع) و با اتكاء به نظریه ولایت فقیه تصمیم به برچیدن رژیم پهلوی گرفت و با افشاگری های خود درباره رژیم پهلوی سعی كرد تا طرحی نو در اندام كشور اسلامی ایران انداخته شود و برای اولین بار در تاریخ ایران، جامعه اسلامی بر اساس حكومت و رهبری اسلامی بنیان نهاده شود. در این زمان استراتژی امام خمینی(ره) مخالفت جدی با تمامی فعالیت هایی بود كه سعی در ابقاء خاندان پهلوی و نظام سلطنتی داشتند. ایشان دولت بختیار و دو مجلس سنا و شورای ملی را به دلیل وابستگی به شاه باطل و غیر قانونی اعلام كرد و هر نوع همكاری و موافقت با آنها را خیانت به ملت و از نظر شرعی فساد و حرام خواند(قانعی: 113). در این میان مناسبات ایران و اسرائیل كه در سطح گسترده ای شكل گرفته بود ندای دادخواهی مردم ایران را رساتر به گوش رژیم پهلوی می رساند؛ این روابط به دلیل نارضایتی های مردم نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا كرد و مردم را در تصمیم خود مصمم تر ساخت(فلاح نژاد، 1381: 11).

 

 

 

 

 

 

 

 

اقتصاد ایران در این زمان

دشمن و جبهه معارض انقلاب اسلامی در طول یکسال اخیر تلاش داشته تا به مردم مسلمان ایران به ویژه جوانان کشور و افکار عمومی جهان چهره‌ای واژگون از انقلاب، امام و رهبری و نمادی زیبا از رژیم ستم شاهی و غرب را القا نماید

گاهی اوقات در فضای عمومی جامعه شنیده می‌شود که در زمان پهلوی و محمدرضا شاه مخلوع، شرایط اقتصادی وضعیت بهتری داشت و به طور مثال قیمت کالاها در آن دوران ارزان بوده و در حال حاضر گران قیمت شده‌اند و از این قبیل مباحث و از سویی دشمن و جبهه معارض انقلاب اسلامی در طول یکسال اخیر تلاش داشته تا به مردم مسلمان ایران به ویژه جوانان کشور و افکار عمومی جهان چهره‌ای واژگون از انقلاب، امام و رهبری و نمادی زیبا از رژیم ستم شاهی و غرب را القا نماید.  امروز رسانه‌های سلطنت طلب و اپوزیسیون به شدت در حال بذک کردن نظام پهلوی هستند و همگی به سودمندی آن دوران برای تاریخ ایران اذعان کرده و آن را در پرتویی از فنون رسانه ای و جلوه‌های تصویری و قرائت متون ویژه به نمایش گذارده‌اند.  بدین منظور برای روشن تر شدن تفاوت‌ها میان شرایط اقتصادی دوران رژیم طاغوت و نظام جمهوری اسلامی، قصد داریم گزارشی را با استفاده از آمارهای موجود و نظرات کارشناسان در این زمینه مطرح نماییم و در گزارش‌های آتی به موضوعات دیگر نیز خواهیم پرداخت.

1-  سیاست‌ها و نگرش حکومت پهلوی به اقتصاد

نیم نگاهی به وضعیت اقتصادی دوران پهلوی بیانگر این واقعیت است که علی رغم اینکه رژیم پهلوی به پشتوانه دلارهای نفتی، حمایت های گسترده بیگانگان و سیل کالاهای مصرفی و تجملاتی از خارج به داخل ایران توانسته بود وضعیت اقتصادی بخشهایی از کشور خصوصا گروههای وابسته به قدرت و یا مناطق مرفه نشین و شهری را خوب جلوه دهد؛ اما نگاهی دقیق تر به ساختارها وبرنامه های اقتصادی، نحوه عملکرد مدیریت کلان کشور در این زمینه و وضعیت اکثر طبقات زیرین جامعه، همگی حکایت از اوضاع رو به وخامت و منفی اقتصاد کشور در آن دوران دارد.

در دوران حکومت پهلوی مشکل اصلی جامعه ایران و بالطبع اقتصاد را استبداد تشکیل می‌داد. شاه به هر کس می‌خواست، می‌بخشید و از هر کس می خواست سلب مالکیت می‌کرد. بنابراین فقدان امنیت جانی و مالی و عدم تضمین کافی حقوق مالکیت مانع رونق اقتصادی، تجمیع ثروت و ابداع و نوآوری شد.

 

وجود منابع رانتی فراوان در دوران پهلوی نیز این امر را تشدید کرده بود. به طوری که با افزایش درآمدهای نفتی میزان قدرت انحصاری رژیم حاکم افزایش و با افزایش قدرت انحصاری میزان پاسخگویی به مردم و ذی نفع های اقتصادی نیز کاهش یافته بود.

به طور کلی سه ویژگی: 1- استبداد، فساد سیاسی و اداری و دخیل بودن ملاحظات سیاسی و رؤیاهای بلند پروازانه در برنامه های اقتصادی و عدم استقلال نهادهای اقتصادی و برنامه ریزی 2- کنترل کامل بخش خصوصی از یک طرف و شیوع فساد مالی و استفاده از اموال عمومی در جهت منافع شخصی 3- گسترش رانت اقتصادی در میان درباریان و اعطای مناصب اداری و پروژه ها و امتیازات اقتصادی، هرگونه مجالی را برای توسعه و نوآوری از بین می برد.

1-1- درآمدهای نفتی و نحوه توزیع آن در کشور

اگر از زبان آمار و ارقام نگاه کنیم، درآمد نفتی از سه میلیارد دلار در سال 1332 به 53 میلیارد دلار در سال 1356 رسید و درآمد سرانه 11514 دلار؛ با این وجود در جامعه ایرانی در بخش های فقیر جامعه، فقر هر روز بیشتر و شکاف طبقاتی عمیق تر می شد که این امر دلایلی دارد:

1- عدم توزیع منصفانه باعث رشد اقتصادی یک طبقه خاص وابسته به حکومت می شد.

2- عمده مقاطعه کاری های پر سود، طرح های پرمنفعت دولتی ... برای مقامات حکومتی بود.

بر اساس یک برآورد تنها در فاصله 1352-1355 حق کمیسیون مقام های دولتی از یک میلیارد دلار فراتر رفت. این نوع توزیع ثروت، بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل می دادند (اعضای دربار، ارتش، ساواک، و بلندپایگان دیوان سالاری) و مورد اعتماد شخص شاه بودند تعلق می گرفت.

3-  حدود چهل درصد از بودجه کشور به ارتش اختصاص داده می شد که تعداد نیروها و پرسنل آن هر روز بیشتر و بیشتر می شد و در سال های آخر به 413 هزار نفر رسیده بود. ارتش بودجه مخفی نیز داشت به اضافه 40 درصد بودجه رسمی.

4- 20درصد خانواده های سطح بالا سهم خود را در هزینه ها از 79/51 درصد در سال 1339 به 56/55 درصد در سال 1353 افزایش دادند؛ ولی در مقابل 40 درصد خانواده های سطح پایین در همین دوره سهم خود را از 13/9 در صد به 96/11 درصد کاهش دادند.

به موجب آمار احمد اشرف صرفا 5/1 درصد جمعیت کشور سهم خود را در درآمد ملی بالا برده بودند.

5- تنها ده درصد از درآمد سرشار نفت و کمتر از 15 درصد از کل واردات به امر توسعه اختصاص می یافت

6- شرکت ملی نفت به صورت محرمانه ولی دائمی مبلغ کلانی به حساب شخصی شاه واریز می نمود. به گونه ای که سرمایه شخصی شاه به یک میلیارد رسیده بود. با این سرمایه ها نهادهایی اداره می شد که آنها نیز هدفی جز سلطه بیشتر حکومت بر تمامی ابعاد زندگی مردم نداشتند.

2-1.سیری ناپذیری خاندان پهلوی و تاراج اموال مردم

خاندان پهلوی عقده‌ و حرص و ولع سیر ناشدنی در جمع ثروت داشتند. رضاخان با زور و قلدری املاک مردم را در مقابل بهای اندکی تملک می‌کرد. محمدرضا نیز از همان روزی که به حکومت رسید، به فکر ثروت‌اندوزی افتاد. پس از آن که قیمت نفت به شکل سرسام‌آوری بالا رفت، شاه به بهانه‌های مختلف هر روز بر ثروت، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش در داخل و خارج می‌افزود.

او در سال 1337 برای عادی جلوه دادن فعالیت‌های اقتصادی به پیشنهاد علم، سازمانی اقتصادی را تحت عنوان «بنیاد پهلوی» تأسیس کرد. این بنیاد با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود نظیر کازینوهای قماربازی و کاباره‌ها، رانت‌خواری و استفاده‌های انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وامها، مواد مخدر، قاچاق عتیقه و... منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.

مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کرده‌اند. اشرف پهلوی نیز توانست از راههای غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش یکی از ثروتمندترین افراد خاندان پهلوی و از سرمایه‌داران بزرگ جهان شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونت‌کارلو و چند نقطه مصفای دیگر جهان هم اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.

از سوی دیگر شاه و دربارش با مسافرتهای پرخرج به داخل و خارج از کشور هزینه‌های سرسام‌آوری را به بودجه کشور تحمیل می‌کردند. در سال 1348 که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بوده است، شاه دویست هزار دلار خرج یک مسافرت به آمریکا نمود و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزینه این مسافرتها به دهها برابر افزایش یافت. به عنوان نمونه در یک سفر اشرف پهلوی به آمریکا در سال 1356، نیم میلیون دلار هزینه به بیت‌المال تحمیل شد. افزون بر این شاه و درباریان او با دست و دل‌بازی بی‌حد حصر خود بیت‌المال را به کسانی می‌بخشیدند که هرگز سزاوار نبودند؛ از پادشاهان سرنگون شده افغانستان، یونان، آلبانی و بلغارستان وهمسرانشان گرفته تا مقامات آمریکایی و اروپایی و بالآخره ندیمه ها، معشوقه های شاه و درباریان و این دست و دلبازیها زمانی است که اکثر روستاهای ایران از آب آشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه تهران حلبی‌آباد روئیده بود.

 

جشن های 2500ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت‌ و با ولخرجی‌ها و اتلاف بی حد و حصر سرمایه‌های ملی کشورمان انجام شد ، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر می‌بردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری ازوسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت‌. به اعتراف خود ثریا ، «محلات جنوب شهر تهران با جویهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانه‌ها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم می‌رسد، بچه‌های مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل ولای کوچه‌ها که خانه‌هایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند.»

 

 

2- وضعیت تولید در کشور

در دوران حکومت محمدرضا پهلوی یکی از دلایلی که موجب کاهش تولید داخلی و عدم تمایل تولیدکنندگان به تولید می‌شد، اعمال تعرفه های گمرکی پایین از سوی دولت نسبت به کالاهای وارداتی خارجی بود. به عبارت دیگر در نتیجه اعمال تعرفه های گمرکی پایین ، کالاهای خارجی به وفور و با قیمت بسیار نازل در بازار یافت می شد این سیاست اقتصادی نامناسب ، در جهت تضعیف تولیدات داخلی ، افزایش وابستگی اقتصادی کشور به قدرت های صنعتی و تامین بازار برای آنان بوده است زیرا در چنین شرایطی تولید کننده نوپا و کم تجربه داخلی امکان رقابت با تولید کننده توانمند و مجرب خارجی را نمی یابد و به سهولت از صحنه رقابت خارج می شود و حضور در عرصه تولید را مقرون به صرف نمی یابد .در همین خصوص باید در جواب عده‌ای که معتقدند قیمت‌ها در زمان محمدرضا پهلوی ارزان‌تر بوده است گفت؛ بله، کالا در آن زمان ارزان‌تر بوده است اما باید به این نکته بسایر مهم توجه داشت که ارزانی کالاها (به معنای عرفی آن ) یکی از بزرگ ترین موانع رشد و توسعه اقتصادی در جوامع ، به خصوص در جوامع در حال توسعه تلقی می شود ؛ ارزانی غیر معقول ، موجب تضعیف موقعیت تولید کننده و در نهایت ، تضعیف تولیدات داخلی می شود. از همین رو در اکثر کشورهای پیشرفته اقتصادی ،گرانی وجود دارد. برای مثال، بانک جهانی برای چندمین بار، توکیو پایتخت ژاپن را به عنوان گران ترین شهر جهان اعلام کرده است حتی در این کشورها گاه با ارزانی مبارزه نیز می شود، زیرا با واقعی شدن قیمتها ست که می توان از تولید کننده داخلی حمایت کرد و حمایت از تولیدکننده داخلی نیز در نهایت تامین منافع مصرف کننده داخلی را به همراه دارد .

افزایش واردات به منظور پاسخ به تقاضاهای روزافزون و در نتیجه " تغییر الگوی مصرف و عادت دادن مردم به استفاده از کالاهای که امکان تولید آن در کشو رموجود نبود کل زندگی اقتصادی، اجتماع و فرهنگی ایران را با انحصارات غربی پیوند داد تا آنجا که نه تنها برای به حرکت در آوردن چرخ صناثع بلکه برای هرگونه فعالیتی اعم از تولیدی و خدماتی، نیازها از طریق واردات تأمین می‌شد. پس صنایع وابسته پیشاهنگ وابستگی اقتصادی در ایران محسوب می‌شوند.

اخبار و رویدادها بر جای مانده از رژیم شاه شدت این وابستگی را به خوبی نشان می‌دهد. به عنوان مثال کارخانه ارج با هشت هزار کارگر در سال 1356 به علت نداشتن پیچ متوقف می‌شود

3- کشاورزی و دامداری

بخش کشاورزی از مهمترین و استراتژیک‌ترین بخش‌های اقتصادی کشور است. در دهه 40، ایران هنوز به طور عمده جامعه‌ای کشاورزی بود. کشاورزی همچنان چهل تا پنجاه درصد از تولید ناخالص ملی را تشکیل می‌داد. سرشماری سال 1345 نشان می‌داد که حدود نیمی از جمعیت شاغل کشاورزانی بودند که مستقیماً در مشاغل کشاورزی فعالیت داشتند؛ اما در همین سال‌ها و حدفاصل سال‌های(1357-1341) حکومت پهلوی تصمیم به اتخاذ سیاست‌های اصلاحات ارضی گرفت که به انقلاب شاه و ملت معروف بود. این اصلاحات، اقتصاد ایران را دچار تحولات و بحران های فراوانی می‌کند.

اهدافی که در اصلاحات ارضی و در بخش کشاورزی دنبال می‌شد شامل «رشد و توسعه امور زراعی و کشاورزی در جهت تامین نیازمندی های مردم و کاهش وابستگی ایران به محصولات کشاورزی وارداتی بود»؛ اما نه تنها این اهداف تحقق نیافت، بلکه نیاز ایران به واردات کشاورزی را افزون تر کرد. یعنی 15 سال بعد از انقلاب شاه و ملت روستاهای ایران به واردات مواد غذایی از خارج وابسته بودند و روز به روز این وابستگی بیشتر می شد. تا جایی که به ادعای منابع خارجی میزان واردات کشاورزی در فاصله سال های 1356 تا 1357 با افزایش 14 درصدی رو به رو بوده است. این واقعیت که قبل از اصلاحات ارضی ایران یکی از صادرکنندگان مواد غذایی بود بیشتر ما را به تعجب وا می دارد. طبق آمار رسمی دولت در سال 1356، دولت فقط توانایی تامین مواد غذایی مردم خود برای 33 روز در سال را داشت و مجبور بود باقی مواد غذایی را از خارج وارد کند. برای مثال مرغ را از فرانسه، تخم‌مرغ را از اسرائیل، سیب را از لبنان، پنیر را از دانمارک وارد می‌کرد.

 گزارشگران سازمان ملل و پژوهندگان غربی که درباره اصلاحات ارضی به تحقیق و تفحص پرداخته اند در مورد شکست این اصلاحات گزارش می دهند که فقیرتر شدن میلیون ها روستایی، سیر صعودی بیکاری، کار با مزد کم طی دهه 1960 و آبیاری ناکافی از نتایج این اصلاحات بود. رشد فرآورده های کشاورزی در سال تنها دو درصد بود، حال آنکه سالانه سه درصد بر تعداد جمعیت و شش درصد بر خرج زندگی افزوده می شد.

4- صنعت

بخش صنعت در این دوره‌ با برنامه‌ها و طرح‌های گسترده‌ای که از طرف اقتصاد جهانی ارائه می‌شد، تغیرات وسیعی را شاهد بود. حمایت‌های همه جانبه دولت از این بخش از دهه 40 به بعد افزایش یافت. به تدریج رشته‌های صنعتی گوناگون با برخورداری از حمایت‌های همه جانبه دولت و مشارکت مستقیم و غیر مستقیم شرکت‌های انحصاری خارجی تأسیس شد.

کارخانه‌های تولید کننده کالاهای مصرفی، واسطه‌ای، سرمایه­بر و سنگین یکی پس از دیگری در قطب‌های صنعتی و اقتصادی کشور ایجاد شدند و نیروهای ماهر و غیر ماهر شهری و مهاجرین روستایی را به خود جذب کردند. خصوصیت عمده این نوع صنایع، مصرفی بودن و وابستگی آنها از نظر مواد اولیه، قطعات، ماشین آلات، نیروی انسانی متخصص و در نتیجه وابستگی تولید به خارج بود.

اگر چه بخش صنعت در این سالها تغییرات زیادی را شاهد بوده است ولی ماهیت آن مانند دوره‌های گذشته تحت تأثیر سه عامل اصلی یعنی دولت، درآمد حاصل از فروش نفت و اقتصاد جهانی قرار داشت. دولت تمام سرمایه گذاری بخش صنایع سنگین و سرمایه بر را خود بر عهده داشت و سایر سرمایه گذاری‌ها نیز زیر نظر دولت صورت می‌گرفت.

فروش نفت به خصوص در این دوره از اهمیت بالایی در پیشبرد طرح های اقتصادی برخوردار بود. به دنبال افزایش بهای نفت در اوایل دهه 50 بلند پروازی‌های حرکت به سوی تمدن بزرگ اثرات خود را بیشتر از گذشته نشان می‌داد و درآمدهای ایران عملا تا پایان دوره حکومت پهلوی وابسته به نفت بود. به عنوان نمود در سال 1353، 98 درصد صادرات ایران را نفت تشکیل می داد.

از طرفی دیگر صنعت ایران مانند سایر کشورهای پیرامونی تحت تاثیر مستقیم رشد و گسترش اقتصاد جهانی قرار داشت. برنامه‌های توسعه عمرانی ایران بر اساس توصیه‌های سازمان های و مؤسسات بین المللی و جوامع زیر نفود اقتصاد جهانی تنظیم شد. وام‌ها و کمک‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی این سازمان‌ها، پایه و اساس رشد و توسعه اقتصاد سرمایه داری پیرامونی و صنعت وابسته ایران بود. در نهایت این فرایند توسعه، وضعیت طبقاتی را در ایران تغییر داد و اختلافات طبقاتی بیشتر و بیشتر شد.

توسعه صنعت کشور طی سال‌های قبل از انقلاب اسلامی ایران و به ویژه در برنامه‌های اول، دوم و سوم بر مبنای ایجاد و توسعه صنایع مصرفی استوار بود و قاعدتا با گسترش کامل صنایع مصرفی و مونتاژ رفته رفته وابستگی شدید به واردات، فقدان هرگونه عمق در تولید صنعتی و فقدان رابطه منطقی میان بخش صنعت با سایر بخش های اقتصاد ملی و زیر بخش‌های صنعت از جمله ویژگی‌های نظام صنعتی کشورگردید. صنایع کشور همچنان از ضعف ساختار برخوردار بوده و اغلب بر صنایع مونتاژ تکیه شده بود. به این ترتیب صنایع تکنولوژی بر، تا 90 در صد به خارج وابسته بودند و در سال 1357 به جز نفت کالای عمده دیگری برای صادرات وجود نداشت

5- وضع معیشت مردم

در گذشته قیمتها پایین بوده ولی قدرت خرید مردم بسیار پایین تر از آن بوده است. به طور مثال درآمد کارمند عادی ماهانه 500 تا 1200 تومان بود (البته حقوق 1000 تومانی در سالهای حدود 1348 برای افراد بسیار کمی بود) و قیمت پیکان در آن زمان حدود 28000 تومان بود یعنی حقوق بیش از 28 ماه یک کارمند.

بر اساس آمار بانک جهانی، 46 درصد مردم ایران در سال 1356 زیر خط فقر بودند و ضریب جینی در ایران قبل از انقلاب بیش از 45 بوده است.

 

6- عوامل اقتصادی مؤثر بر شکل گیری انقلاب

ناکارآمدی اقتصادی رژیم پهلوی به گونه‌ای بروز کرده بود که بسیاری از محققان و نویسندگان آن را علت اصلی سقوط رژیم دانسته‌اند. اما باید گفت که پدیده چند بعدی بودن علل انقلاب اسلامی از ویژگی‌های خاص این انقلابه شمار می‌رود. که علاوه بر علل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بر علل اقتصادی نیز تکیه دارد. در میان نظریات انقلاب، نظریاتی وجود دارند که بر عوامل اقتصادی تاکید می کنند. به این صورت که آنچه از سوی رژیم به عنوان توسعه اقتصادی تبلیغ می‌شد چیزی جز رشد اقتصادی ناموزون نبود. رشد که با اتکا ر درآمدهای نفتی و کمک‌های مالی آمریکا صورت گرفت. بدیهی است که با هر گونه کاهش و یا نوسان در این منابع ف‌رشد مذکور نیز متوقف می‌شد و به علت تضعیف سیاست‌های رفاهی موجبات نارضایتی مردم را فراهم می‌کرد.

بررسی‌های کلی توسعه حقایق روشنی را پیش روی ما قرار می‌دهد. از اواسط دهه 50 رشد و توسعه اقتصادی ناموزون و ناهماهنگ و دگرگونی سر سام‌آور بخش‌های اقتصادی و نیز تأثیرپذیری از اقتصاد جهانی چهره نامطلوب خود را نشان داد. علی رغم تبلیغات رژیم شاه در زمینه دستاوردهای عظیم اقتصادی واقعیات خبر از ناکامی اقتصادی می‌داد. این ناکامی‌ها در اواخر عمر رژیم نمود بیشتری داشت و این در واقع ناپایداری رشد اقتصادی سال‌های قبل از بحران اقتصادی که ناشی از رشد بی‌رویه قیمت نفت بود را نشان می‌داد حتی در طول برنامه پنجم 1357-1352 که به علت افزایش قیمت نفت رشد اقتصادی افزایش یافته بود و تفکر حرکت به سوی دروازهای تمدن بزرگ در ذهن شاه شکل گرفته بود،‌ میزان برخورداری از رشد اقتصادی برای همه یکسان نبود و ین نوع توسعه دو گانگی اقتصادی بین بخش سنتی و مدرن را افزایش داده بود. در بخشی از طرح‌های این دوره تأسیسات صنعتی مدرن قرار داشت که در کنار بخش سنتی اقتصاد بنا شده بود. بحران‌های اقتصادی در اواخر رژیم شاه و مخصوصا به دنبال کاهش بهای نفت و ناکار آمدی دولت، زمینه سقوط آن ار فراهم کرده بود. دولت برای تأمین بودجه برنامه‌ها و طرح‌های اقتصادی با مشکلات زیادی روبرو شد.. تورم و کمبود بعضی از اقلام غذایی از تبعات بحران اقتصادی بود. رشد بی‌رویه قیمت خدمات شهری و افزایش هزینه زندگی که از پیامدهای تمرکز توسعه در شهرها و مهاجرت بی‌رویه و فساد اقتصادی بود موجبات نارضایتی بخش‌های وسیعی از جامعه را فراهم کرد. سیاست رفاهی رژیم با کاهش درآمدهای نفتی به بن بست رسیده بود. آهنگ شتابان مهاجرت روستائیان به شهرها به خاطر بی توجهی دولت به آنان و از سوی دیگر نیاز شهرها به ویژه تهران به کارگر سبب خالی شدن روستاها از سکنه و رکود بیشتر بخش کشاورزی و افزایش بهای محصولات این بخش شد. در نیمه دوم سال 1356 تورم به 40 در صد رسید، نرخ رشد صنایع غیر نفتی از 1/14 درصد در سال 1355 به 4/9 درصد در سال 1356 تنزل یافت.

 

 

در انتها باید گفت:

شرایط اقتصادی دوران پهلوی را این گونه می‌توان توصیف نمود: نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتی ، رشد سرمایه داری در دامان امپریالیسم ، نابودی کشاورزی ، افزایش وابستگی در بخش صنعت گسترش صنایع مصرفی ،سطح بالای بیکاری و کم کاری ،سطح نازل درآمد سرانه ، سطح پایین بهره وری ، وضع بد بهداشت همگانی ، بی اعتنایی به علم ، مراکز علمی و تحقیقاتی ، بی توجهی به بازسازی زیرساخت‌های اقتصادی و رشد و توسعه کشور ، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته ، اجراى سیاست ریخت و پاش و ولخرجى هاى سرسام آور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهاى ملى ، و تشدید فاصله طبقاتى و در یک کلام، فساد، اسراف، ظلم اقتصادى و فقر اکثریت مردم ایران از ویژگی های برجسته مدیریت فاسد ، بی کفایت و ناکارآمد این دوران می باشد. به عنوان نمونه ؛ نتایج سیاست های اقتصادی زمان شاه به گونه ای شد که ایران با اینکه تا آن زمان در بسیاری از مواد غذایی خود کفا بود، به عنوان یکی از وارد کنندگان مواد غذایی تبدیل شد و نیروهای کار فراوانی به صورت بیکار به شهرهای بزرگ مهاجرت نمودند. و یا اینکه جنون مفرط نظامی گری شاه به گونه‌ای بود که بودجه‌ نظامی ایران که در سال 1350 در حدود صد میلیارد ریال بود، در سال 1355 به 8/566 میلیارد ریال افزایش پیدا کرد. این رقم بیانگر رشد سرسام آور نظامی‌گری برای ایفای نقش ژاندارمی ایران برای امریکا در منطقه و نشان دهنده‌ نابودی درآمدهای ملی در بیماری قدرت طلبی شاه است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابعومآخذ

vآژند،یعقوبوهمكاران(1381) . اسنادیازانجمنهاومجامعمذهبیدردورهپهلوی . تهران،انتشاراتوزارتفرهنگوارشاداسلامی.

vآوری،پیتر(1369) . تاریخمعاصرایران،جلداول . ترجمهمحمدرفیعیمهرآبادی،تهران،عطائی.

vآبراهامیان،یرواند(1384) . ایرانبیندوانقلاب؛درآمدیبرجامعهشناسیایرانمعاصر . ترجمهاحمدگلمحمدیومحمدابراهیمفتاحی،تهران،نی.

vآبراهامیان،یرواند(1377) . ایرانبیندوانقلاب؛ازمشروطهتاانقلاباسلامی . ترجمهكاظمفیروزمند،حسنشمسآوریومحسنمدیرشانهچی،تهران،مركز.

vاقبالآشتیانی،عباس؛عاقلی،باقر(1385) . تاریخایرانبعدازاسلام . تهران،نامك.

vشاهدی،مظفر(1379) . مردیبرایتمامفصول،اسداللهعلموسلطنتمحمدرضاشاهپهلوی . تهران،موسسهمطالعاتوپژوهشهایسیاسی.

vفلاحنژاد،علی(1381) . مناسباتایرانواسرائیلدردورهپهلویدوم . تهران،انتشاراتمركزاسنادانقلاباسلامی.

vقانعی،سعید(1388) . پهلویدوم . تهران،ساحل.

vكاتوزیان،محمدعلی(1373) . دموكراسیوتوسعهاقتصادی . كتابتوسعه،شماره 7.

vمرادیجو،علیجان(1388) . گروههایقدرتدرساختارسیاسیدردورهپهلوی(دوم 1357-1342) . تهران،اعتدال.

vمرادی،سالار(1387) . ملتسازیدرایران(دورهپهلویاول) . یزد،مردوك.

vهمبلی،گاوین(1372) . خودكامگیپهلوی،درسلسلهپهلویونیروهایمذهبیبهروایتتاریخكمبریج . ترجمهعباسمخبر،تهران،طرحنو.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پوریا بصیری بازدید : 373 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

مقدمه

بدون شک، رسانه‌ ها مهم‌ ترین و اصلی‌ ترین منبع انتقال اخبار و رویداد ها میان مردم و ابزاری مهم برای تنویر افکار عمومی هستند به طوری که تا یک رویداد مهم از طریق رسانه‌ ها اعلام نشود برای بسیاری از ما در هاله ‌ای از ابهام قرار داشته و نمی‌توانیم آن را بپذیریم.

به تازگی موارد زیادی از اخبار کاملا کذب و نادرست از طریق شبکه‌ های اجتماعی با مستندات ساختگی یا حتی بدون هیچ گونه استنادی، بسرعت منتشر و توسط بسیاری از مشترکان شبکه‌ های اجتماعی، آگاهانه و نااگاهانه در اختیار یکدیگر قرار گرفته است.

در مجموع دلیل مهم استقبال مردم از شایعات در رسانه ‌های مجازی و دامن ‌زدن به آنها، این است که ایرانی ‌ها بدون گذراندن اصل گوتنبرگ ـ اصل کتابت و ارتباطات پایدار نوشتاری ـ از جامعه شفاهی اول به جامعه شفاهی دوم رسیده‌اند. دلیل دیگر آن می‌تواند سواد رسانه ‌ای پایین برخی شهروندان و ناآگاهی آنها از واقعیت‌های پشت پرده باشد. این مسأله باعث می‌شود شایعات بسیار سریع‌تر از آنچه تصور می‌شود مردم را جذب کنند و به سوی خود بکشانند. در واقع پایین بودن سواد رسانه‌ای و ویژگی‌های احساسی و عاطفی بودن جمعیت به چرخش شایعات و اخبار نامعتبر کمک کرده است.

رسانه ‌های اجتماعی با قابلیت‌های زیادشان و بخصوص با توجه به ذات درگیرکننده و تعاملی شدید خود، بویژه پس از همه‌گیر شدن استفاده از نسل جدید تلفن‌ های همراه هوشمند و اتصال دائم به شبکه‌ های اجتماعی اینترنتی، تاثیر فراوانی بر افکار عمومی می‌گذارند و محتوای آن بسرعت در دست مخاطبان می‌چرخد و گاهی به مرور، شاخ و برگ‌های زیادی هم به آنها داده می‌شود. این موضوع در کشورهایی مانند ایران که رسانه‌های رسمی آن اخبار معتبر را با تاخیر پخش می‌کنند و در مقابل، رسانه‌های معاند خارجی که با مقاصد سیاسی سعی دارند چهره‌ای مغشوش از اوضاع کشور در شرایط مختلف نشان دهند و با بحران ‌سازی‌ های رسانه ‌ای افکار عمومی را مشوش کنند از اهمیت بسیاری برخوردار است.

 

 

متن شایعات

خدمات منسوب به رضاخان:

1.ساختن ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ و اولین ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ایران
2.
 ابداع ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ در ایران
3.
 ساخت راه آهن و بسیاری از کارخانه جات
4.
 ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮﺩن مرزهاى كشور و برقراى ﺍﻣﻨﯿﺖ
5.
 یك پارچه كردن ﮐﺸﻮﺭﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺠﺰﯾﻪ
6.
 ساختن یكى از ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﻻﯾﺸﮕﺎﻩ هاى ﺟﻬﺎﻥ
7.
 پایه گذارى صنعت ﺑﯿﻤﻪ در ایران
8.
 نابود كردن كامل فرقه ﺩﺯﺩﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﻧﻪ
9.
 تاسیس ﺷﻬﺮﺑﺎﻧﯽ
10.
 تحریم نفتى ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ
11. اخراج نیروهاى ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ از ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎﺭﺱ
12.
 آزاد كردن ﺟﺰﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺐ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ابوموسى
13.
 104 ﺑﺎﺭ جنگ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ كه ﺑﺪﻟﯿﻞ ﻧیرﻭمندى اﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ، ﻣﺮﺩﻡﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ
14.
 بهره بردارى ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺍﯾﺮﺍﻥ و راه اندازى ﺻﻨﻌﺖ در ﺍﯾﺮﺍن
15.
 جذب سرمایه ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺤﺎﺩﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺭﺷﻮ
16.
 راه اندازى ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﺎﺯﯼ ﺍﺭﺍﮎ ﻭ ﺗﺒﺮﯾﺰ
17.
 اعطاى ﺣﻖ ﺭﺍﯼ ﺑﻪ ﺯﻧﻬﺎ
18.
 اعطاى شغل هاى دولتى به زنان مثل مدیر، ﻭﺯﯾﺮ ﻭ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ
19.
 رایگان نمودن ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ

20.قرار دادن پول ایران در جمع 10 ارز جهانی

 

 

 

 

پاسخ به شایعات

1. مدارس و مکتب خانه ها در ایران قبل از پهلوی، وجود داشته اند !
رضاخان در این مراکز تغییراتی با نام نظام آموزشی نوین اما در واقع جهت‏ بازسازی ایران طبق تصویر غرب ایجاد کرد. این تغییرات وسیله‌ وی برای مذهب‌زدایی یا دنیانگری، برانداختن تعبدگری، ناسیونالیسم، توسعه‌ی آموزشی‏ و سرمایه‌داری دولتی بود.
[ یرواند آبراهیان (تاریخ نگار برجسته ایرانی)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه‌ی کاظم فیروزمند، حسن شمس‌آوری و محسن مدیر شانه‌چی، تهران، نشر مرکز، 1378، ص 127.]
[ جان فورن(نظریه پرداز و جامعه شناس غربی) ، مقاومت شکننده، ترجمه‌ی احمد تدین، تهران، مؤسسه‌ی خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1382، ص 333.]
* تاسیس اولین دانشگاه ایران ادعای غلطی است چرا که سابقه آموزش عالی در ایران به دانشگاه جندی شاپور و پس از آن به دارالفنون و دانشسرای عالی علوم سیاسی و ... باز میگردد.

2. دادگستری در دوره پهلوی ابداع نشد. وزارت عدلیه در زمان ناصرالدین شاه تاسیس شد .

3. راه آهن در ایران به نام مردم و به کام روسیه و انگلستان و جهت نقل و انتقال سلاح و تجهیزات برای قشون آن دووکشور دشمن و متجاوز به ایران و خارج کردن نفت کشور ساخته شد .
* منطقی ترین مسیر برای راه آهن در ایران، میبایست از تهران شروع شده، از مرکز کشور _استان های اصفهان و فارس _ عبور می کرد و به خلیج فارس ختم می شد اما فارس که از بزرگترین استانها و مرکز جنوب ایران بود تا چند سال پیش هنوز راه آهن نداشت !
پس این طرح برای خدمت به کشور و مردم نبود .

4. بر خلاف نظر نویسنده، رضا خان نه تنها قادر به حفظ تمامیت ارضی ایران نبود، بلکه در قرارداد سعدآباد، بخش هایی از اراضی ایران را در قبال جلب نظر انگلیس به کشور های همسایه واگذار کرد !
برای نمونه می توان واگذاری کل اروند به عراق، منطقه چکاب به افغانستان و مناطق شمال باختری کشور به ترکیه را ذکر کرد. (توضیحات بیشتر)

5. در تاریخ، اقدامات تجزیه طلبانه ای در دوران رضا شاه، ثبت نشده است. بلکه رضا شاه گاها به بهانه جلوگیری از تجزیه ایران، بعضی از مخالفان حکومت را با اتهام تجزیه طلبی حذف کرده است.

6. در هیچ منبعی به ساخت پالایشگاه، در دوره سلطنت رضاخان اشاره نشده و صرفا ادعای نویسنده می باشد .

7. اولین بیمه در ایران با انگیزه و پیگیری دکتر آقایان (یکی از اعضای اولین هیئت مدیره بیمه ایران و در حقیقت یکی از بانیان تأسیس آن) و آقای داور وزیر مالیه آن زمان ایجاد گردید و ارتباطی با رضاخان نداشت ! 
رضاخان فاقد قدرت برنامه ریزی کشور و تدابیری این چنین بود .

8. بزرگترین ملاک و سرمایه دار ایران در زمان رضا شاه خود او بود ! سرمایه ای که با زور و تهدید از چنگ مردم خارج کرده بود.
کسی که پول تماشای یک نمایش را نداشته چگونه تبدیل به بزرگترین ملاک کشور شد ؟!
* مقابله با راهزنی از اقدامات اولیه هر حکومتی برای استقرار و حفظ حاکمیت خود است . البته این امر به دلیل راههای مواصلاتی و نیروهای مسلحی که رضاخان برای تثبیت حکومت و بستن دهان مخالفان ایجاد کرد ، در دوره او نمود بیشتری یافت .

9. شهربانی برای اولین بار در زمان ناصرالدین شاه و به تقلید از سازمان های اروپایی تاسیس شد نه در زمان رضاشاه پهلوی.

10. چیزی به نام تحریم نفتی آمریکا توسط رضاخان وجود ندارد !
در روابط نفتی آن دوره ایران و امریکا تنها كناره‌گیری كمپانی نفت تگزاس از ایران به 2 دلیل زیر به چشم می خورد:
الف) امتیازات بهتری كه در سایر نقاط خلیج‌فارس به دست آورده بود
 .
ب) انگلیسی‌ها حاضر بوند در قبال فسخ قرارداد، كمك‌های مهم‌تری در خلیج‌فارس به آن كمپانی بنمایند . 
که خود کمپانی شخصا با ایران اعلام عدم همکاری نمود !

* ضعف شدید رضاخان در برابر بیگانگان چنان بود که در این باره می توان به ماجرای تسلیم فوری رضاخان در برابر تهدید تحریم نفتی انگلیس اشاره نمود !

11. طی دوران سلطنت رضاشاه، نیروهای انگلیس در خلیج فارس حضور داشتند و در پایان انگلیس رضاخان را اخراج و تبعید کرد، نه رضا خان انگلیس را !

12. آزادسازی جزایر سه گانه در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و در قبال جدایی بحرین از ایران و تحت نظر انگلیس صورت گرفت !

13. ادعای 104 مرتبه جنگ با عراق و عدم اطلاع مردم کذب محض است! چگونه است که نه در اسناد و منابع تاریخی ، نه در منابع خود حکومت پهلوی و نه حتی در تاریخ شفاهی و خاطرات مردم ایران در این خصوص اخباری نیست ؟
به گواهی تاریخ با ورود ارتش متفقین، ارتش پهلوی هیچ مقاومتی نکرده و با حضور شخص رضاشاه در سرباز خانه های دو لشکر تهران، دستور ترخیص همه و بازگشت آنها به خانه هایشان را صادر کرد.
قدرت او و ارتشش تنها در سرکوب مردم غیرمسلح کشورش بود .

14. اختلافات آمریکا و شوروی (جنگ سرد) پس از جنگ جهانی دوم و مرگ رضاخان به وجود آمد !

* رضاشاه با بودجه‌ دولت، کارخانه تاسیس و پس از رسیدن به سوددهی، به بهای كمتر از قیمت واقعی، به خود یا وابستگان قدرت سیاسی اختصاص می‏ داد
وابستگی شدید این صنعت به قدرت های خارجی از جمله آلمان، ضربه‌ مهلكی را در زمان جنگ جهان دوم به ایران وارد كرد. زیرا با خروج آلمانی‌ها از ایران، تمام صنایع به آهن‌پاره‌هایی بی‌ارزش تبدیل شدند.

15. چیزی به اسم اتحادیه ورشو وجود ندارد !
نزدیک ترین مورد تاریخی، پیمان ورشو است که یک پیمان نظامی بوده است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۹۱ و سالها پس از دوره سلطنت رضاشاه برقرار بود و ارتباطی به ایران نیز نداشته است !

16. تاسیس شرکت های ماشین سازی اراک و تبریز سالها پس از مرگ رضاخان و در سال های 1346 و 1348 بوده است !

17. بانوان قبل از دوران رضاشاه هم طبق قانون حق رای داشتند !
در حقیقت
 قانون اساسی مشروطه، صراحتی درباره عدم مشارکت زنان نداشت .

* با دخالت های بیشمار حکومت در انتخابات مجلس که تنها نهادی بود که مردم به ظاهر در آن تاثیر داشتند، عملا حق رای از مردان نیز سلب شده بود چه برسد به بانوان !

18. ورود زنان به مشاغل اجتماعی در راستای برنامه های استعماری رضاخان بود . 
دلیل حضور زنان در جامعه ، عادی سازی بی حجابی ، روابط ناسالم میان زن و مرد ، تخریب فرهنگ حاکم و فساد در جامعه مسلمان ایران بود نه خدمت به بانوان !

19. آموزش رایگان قبل از دوره رضاخان و در دوره مشروطیت برای کودکان اجباری شده بود !

20. چیزی به نام ارز جهانی وجود ندارد !
بر طبق اسناد، طی سالیان متمادی از جمله دوره سلطنت رضاخان، ارزش پول ایران رو به کاهش بوده است
لذا
 لازمه قرار گرفتن پول ایران جزء ارزهای با ارزش، افزایش ارزش پول ایران یا کاهش ارزش واحد پول سایر کشورهاست؛ که مورد اول حاصل نشده است و در صورت رخ دادن مورد دوم نیز، ارتباطی به رضاخان ندارد!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توضیحات بیشتر

از بین موارد ذکر شده، به بررسی جامع تر شایعه «مشخص کردن مرز های کشور و برقراری امنیت توسط رضا شاه» می پردازیم   

 از دست رفتن اراضی ایران در قبال هیچ!

سیاست حسن‌هم‌جواری، محور اصلی سیاست‌خارجی رضاشاه را تشکیل می‌داد که در راستای منافع منطقه‌ای بریتانیا قرار داشت. بر همین اساس، انگلیسی‌ها کوشیدند تا با هم‌پیمان کردن دول تاثیرگذار منطقه، یعنی ایران، ترکیه، عراق و افغانستان در قالب یک عهدنامه عدم‌تعرض که به عهدنامه «سعدآباد» شناخته شد، از منافع خود در خاورمیانه و به‌ویژه تقابل با روس‌ها حراست کنند. مرکز ثقل پیگیری اسن سیاست انگلیسی‌ها بر  دوش رضاخان قرار گرفت. رضاشاه برای جلب رضایت سه دولت دیگر حاضر شد که تعارضات مرزی خود را با آن‌ها حل کند و در این راستا، به دلیل تسامح و ساده‌بینی او‌، نهایتا کشور و مملکت ایران هزینه سنگینی را متحمل شد.

الف) روابط ایران و عراق

بخش دیگری از مناقشات مرزی این دوره تاریخی، میان ایران و عراق و بر سر حاکمیت بر »اروند« رخ داد. با رویی کار آمدن ملک فیصل اول در عراق، روابط سیاسی دو کشور، در شکل جدیدی آغاز می‌شود. با استقلال کامل عراق از قیمومت انگلستان، روابط رسمی دو دولت برقرار می‌شود. مساله مهم مورد مناقشه «کشتیرانی در شط‌العرب» بود. « در سال 1313 دولت عراق به منظور جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران در اروند‌رود با پشتیبانی انگلستان به جامعه ملل شکایت کرد. جامعه ملل طرفین را به مذاکرات مستقیم دعوت نمود و سرانجام بر اثر اصرار و فشار انگلیسی‌ها که علاقه داشتند پیمان منطقه‌ای هر چه زودتر منعقد شود، سرانجام در 4 ژونیه 1937 (13 تیر 1316) قرارداد مربوطه به امضا رسید... در قرارداد تحمیلی 1316 حق کشتیرانی در سراسر شط‌العرب به استثنای پنج کیلومتر آب‌های مقابل آبادان تا خط تالوگ  به دولت عراق واگذار شد. » (مهدوی/ ص39و40)

ب) روابط ایران و افغانستان

افغانستان در 1289 قمری از ایران مستقل می‌شود. مولود حکمیت گلداسمیت انگلیسی، از همان آغاز بحران آفرین شد. «مساله هیرمند» و بهره برداری از آب آن، اتفاقی بود که تا همین امروز روابط دو کشور را تحت الشعاع قرار داده است. بخشی از مذاکرات دو دولت اما، در دوره فرمان‌سالاری رضاشاه صورت پذیرفت. مذاکرات بر سر هیرمند و آب آن از 1310 شمسی به مدت 7 سال ادامه یافت. قرارداد 1317 ماحصل تلاش‌های دو طرف بود. با این همه، روند حوادث به گونه ای پیش رفت که در عمل، نتیجه‌ای دیگر رقم خورد.

با حکمیت مکماهون انگلیسی در 1323 و درنتیجه تغییر بستر رود هیرمند، «مساله آب» برای نخستین بار در سیستان دوتکه شده مطرح می شود. شدت درگیری‌هایی که به دنبال این حکمیت و نتایج آن درگرفت به اندازه‌ای بود که در ادبیات دیپلماتیک ایران از آن «به «استخوان لای زخم» تعبیر کرده اند.» (خاطرات محمود فروعی، ص176) در جریان حکمیت مکماهون، «میزان سهم آب ایران از رود هیرمند را برخلاف رای گلداسمیت که موظف به رعایت آن بود به یک‌سوم تقلیل داد و مرز دو کشور را از کوه ملک‌سیاه تا سیاه‌کوه به طول 282 کیلومترمربع تحدید حدود کرد» (رحمانیان و براقی/ ص34). بنابراین، «از 18146 کیلومترمربع مساحت کل سیستان، 7374 کیلومترمربع از آن ایران و 10772 کیلومترمربع جزو خاک افغانستان شد.» (همان/ 35) دعوای مرزی ایران و افغان‌ها، در آغاز بر سر مرز بودن شاخه‌ای از رود هیرمند به طول 16 کیلومتر بود، لکن از شروع خشکسالی و کم‌آبی ابعاد تازه‌ای پیدا کرد.

از بدو حکمیت ماکماهون و تجزیه بخش‌هایی از سیستان تا روی‌کارآمدن محمد‌ظاهر‌شاه در افغانستان، مساله هیرمند با بالا و پایین‌های متععدی تداوم یافت. سلطنت 40ساله محمد‌ظاهرشاه، مهمترین قراردادهای ایران و افغانستان را در بر می گیرد. افزون بر مساله هیرمند، اختلاف بر سر چند منطقه مانند هشتادان، موسی‌آباد و معادن نمک، پای ترک‌ها را به حکمیت گشود. ارفع، ، روایت می‌کند: «بهترین وسیله برای برقرار ساختن مناسبات دوستانه بین ایران و افغانستان، در آن زمان به نظر اعلیحضرت رضاشاه کبیر رجوع به آتاتورک بود.» (مکی/ ص154) بنابراین، آتاتورک فخرالدین آلتای را برای حکمیت مامور کرد و به افغانستان و ایران فرستاد. مذاکرات در 1313 با حکمیت ترکیه انجام شد که با رای ترک‌ها، 160 فرسخ از خاک ایران به افغانستان منظم شد (همان/ 50 ) سیاست حسن همجواری پهلوی‌اول، برای جلب اعتماد افغان‌ها به حضور در پیمان سعدآباد، رای حَکَم را می‌پذیرد. منطقه چکاب، منطقه دیگری بود که برای اعتمادسازی به افغان‌ها داده شد. رضاشاه در توجیه این واگذاری به شوکت‌الملک حاکم سنتی چکاب، معتقد است» ارزش چکاب چه از لحاظ سوق‌الجیشی و چه از نظر وجود مراتع برای دام‌ها بدان پایه نیست که همسایه خود ناراضی باشد و روابط دو دولت ایجاد سوءتفاهم کند«.  (همان/52) این تحلیلی، شبیه همان تحلیلی است که رضاشاه از واگذاری مناطق شمال‌باختری کشور به ترک‌ها داشت. با این همه در 1315، فرصت انعقاد قرارداد موقتی میان دو کشور فراهم می آید. اما اقدامات ماموران افغان در احداث نهر‌های جدید و بستن سد در بند لخشک مذاکرات را به وقفه انداخت.

 »در مورد رفع اختلافات مرزی با افغنستان علاوه بر اینکه موضوع رود هیرمند حل نشد و اختلاف باقی ماند و طبق رای حکمیت گلداسمیت انگلیسی، افغان‌ها حاضر نشدند کنار بیایند، نیز جایزه‌ای هم به آن‌ها داده شد .به این ترتیب که چون افغانستان به واسطه عدم معادن نمک در مضیقه بود و در قسمت‌هایی از نقاط نزدیک مرزی متعلق به ایران دارای معادن نمک بود، آن قسمت‌ها را به افغانستان واگذار نمودند«. (ص343/ مکی)

ج) روابط ایران و ترکیه

سیر اختلافات مرزی ایران و ترک‌ها، حتی به دوران صفویه باز می‌گردد. در تمامی این دوران، مناقشات فراوانی میان دولت ایران و عثمانی‌ها جریان داشت که ماحصل آن انواع مذاکرات و قراردادها بود. این اختلافات، با روی‌کار آمدن سلطنت پهلوی و دولت نوی ترکیه هم ادامه یافت. ترک‌ها پس از تاسیس جمهوری، در جند نوبت به خاک ایران دست‌درازی کردند. مناطق «بولاغ‌باشی»، «جوزر»، «قوری‌گل»، روستاهای «سیرو» و «سرتیک» و برخی مراتع متعلق به کردهای «جیکانلو» را تصرف کردند.(فرجی/ ص28) تجاوز هوایی به خاک ایران، حدود سردار بلاغی و اشغال ارتفاعات آنی‌بیک از دیگر اقدامات ترک‌ها بود که با وجود اعتراض های متعدد دولت ایران ادامه داشت.

کوشش‌های رضاشاه معطوف به حل مسائل منطقه‌ای و سیاست حسن مجاورت با همسایگان، به عهدنامه مرزی 1310 انجامید. براساس این عهدنامه قرار شد «ایران در ناحیه آغری داغ، قطعه زمینی از کوهستان مزبور به دولت ترکیه واگذار کند و در عوض در ناحیه بارژ، دولت ترکیه، مقداری از اراضی خود را به دولت ایران تسلیم نماید. ضمنا در ناحیه قطور نیز که از سال‌های دراز بین دولتین اختلاف بوده و سرحد مبهم مانده بود، دولت ترکیه حاضر شد، مقداری از اراضی متنازع فیما را به تصرف دولت ایران بدهد و خط سرحدی در آنجا هم تشخیص گردید و اختلاف حدودی دولتین به کلی مرتفع شود.» (همان/ ص36)

با این وجود، اتفاق مهم بر سر ارتفاعات آرارات می‌افتد. «بر اساس این قرارداد آرارات کوچک که در خلال لشگرکشی ترک‌ها بر ضد قوای احسان نوری به تصرف نظامیان ترک درآمده بود، به دولت ترکیه واگذار شد. » (همان/ ص36) واگذاری ارتفاعات آرارات به ترک‌ها زمانی حساس‌تر می‌شود که اهمیت سیاسی و راهبردی آن را بدانیم. سرهنگ ریاض، کارشناس نظامی ایران در پاریس، درباره اهمیت موقعیت نظامی کوه آرارات کوچک بر این باور بود که «اگر این کوه را از دست بدهیم نه فقط نقطه راهبردی مهمی را از دست داده ایم، بلکه کردها نیز از ما سرخورده، متوجه جلب توجه و مساعده دیگران می‌شوند.» (همان/ ص37) با این وجود، آنچه تعیین‌کننده بود، نظر شخص رضاشاه بود. و رضاشاه هم به نقل از سرلشگر ارفع بر این باور بود که « منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من این است که دو دستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از چندین سال وجود دارد و همیشه به زیان هر دو کشور و به سود دشمنان مشترک ما بوده است از میان برود. مهم نیست که سر این تپه از آن که باشد آنچه مهم است این است که ما با هم دوست باشیم.» (مکی/ ص 153و154).

البته دولت پهلوی کوشید مساله واگذاری آرارات را نوعی «مبادله ارضی» عنوان کند. در این عهدنامه، ایران در قبال بخشیدن آرارات کوچک مناطقی از دره بارژگه را گرفت. با این حال، «با توجه به نابرابری موارد مبادله شده و کم ارزشی دره یادشده در برابر آرارات کوچک که اهمیت راهبردی  داشت، چنین استدلالی درست نبود.» (فرجی/ ص38)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع

تاریخ بیست ساله، حسین مکی، امیرکبیر

داریوش رحمانیان و فضل الله براقی، تاریخ ایران بهار 1389 شماره 6 (پیاپی 64/5)

علیرضا بیگدلی، تاریخ روابط خارجی زمستان 1380 شماره 9

تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، علیرضا امینی، صدای معاصر

مهدی فرجی، گنجینه اسناد بهار 1391 شماره 85

سياست خارجي ايران در دوران پهلوي 1300-1357، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، البرز

www.mashreghnews.ir

www.shayeaat.ir

www.tebyan.net

 

 

 

 

 

 

 

پوریا بصیری بازدید : 128 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

به نام خدا

خلاصه فصل های 15 تا 19 کتاب انقلاب اسلامی استاد بابا زاده ی مقدم

نام دانشجو : دلارام عشریه ، ترم 5 پرستاری

فصل 15 (بررسی انقلاب رنگی ایران سال 1388)

هدف اصلی از طراحی این انقلاب ها مبارزه با رقبای آمریکا یعنی چین و روسیه و همینطور انقلاب اسلامی ایران می باشد.

انقلاب های رنگی دارای ویژگی های مشترکی مانند غیر خشونت آمیز بودن به جز قرقیزستان و ایران، راهپیمایی خیابانی، ماهیت ضد کمونیستی ، لیبرال خواهی ، دانشجویی و مبتنی بر ان جی او بودن و برخی از ضعف های داخلی همچون عدم گردش نخبگان ، ناکا آمدی حاکمیت در حل مشکلات و همینطور عدم مقبولیت عمومی حکومت وقت جز ایران بوده است.

از زمان پیروزی انقلاب دو رویکرد از سوی ایالت متحده ی آمریکا و قدرت های غربی ، جهت مواجهه و مقابله با نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت.رویکرد نخست برتغییر رفتار از طریق اعمال تحریم ها ی اقتصادی و منزوی کردن جمهوری اسلامی متمرکز شد.رویکرد دوم خواهان تغییر رژیم ایران بود که از دو طریق دنبال شد:1.تحمیل جنگ 8 ساله عراق علیه ایران بود و 2.پس از رخداد 11 سپتامبر2001 با جدیت بیشتری دنبال شده است، با استفاده از قدرت نرم و توسل به شیوه های بر اندازی نرم باز میگردد.

روزنامه ها و سایت های تهاجمی علیه دولت نهم بر این طریق بودند :

1.تشکیک در سلامت انتخابات

2.طرح نظارت بین المللی بر انتخابات

3.افزایش انتظارات و مطالبات عمومی

4.تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام

5.هجمه به گفتمان امام و انقلاب و رهبری

6.اعلام خطر ، تهدید نمایی، بحران نمایی و سیاه نمایی از اوضاع کشور

7.لشگرکشی و به صحنه آمدن تمامی مخالفین و معاندین نظام

 

 

 

دوام نداشتن جریان بعد از انتخابات 88

از آنجا که قیام 88 فاقد بنیاد مشروع و معقولی بود ،چندان دوام نیاورد.البته نباید درایت رهبری و افشاگری یاران وی و رسانه و مطبوعات نظام را در این بین نادیده گرفت.

رهبر انقلاب در طول یک سال تمام با سخنرانی و تبیین در مورد عوامل و علل فتنه به شدت فتنه گران را منزوی کردند.

فصل 16  (مروری بر سازمان تروریستی منافقین)

در دهه 1340 قدرتی جدید به نام چین یا مکتب مايويیسم وارد عرصه ی سیاسی جهان شد واز سوی دیگر نهضت های ضد استعماری که در کشور های آفریقایی ، آسیایی و جهان اسلام شروع شده بود خودنمایی کرد.

در چنین مرحله ای آمریکایی ها در ایران بعد از کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد1332 به دنبال نغییر ساختار رژیم پهلوی به لحاظ فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بودند، در عین حال زمینه های بر کناری محمدرضا و آوردن عناصری مانند علی امینی را آماده کرده بودند.

بر همین اساس وقتی طرح تغییر ساختار کشور را به شاه دادند، بلافاصله علی امینی را هم نخست وزیر کردند،شاه بار ها عنوان کرد که علی امینی را آمریکایی ها بر من تحمیل کردند.

چون برنامه ی روحانیت مبارزه با آمریکا بود، جبه ی ملی خودش را کنار می کشد .امام اهداف و مقاصد آمریکا را می دانست که سه جریان صهیونیسم، بهاییت و فراماسونری را به عنوان ابزار قدرت در درون و راس رژیم حاکم نمودند ، به تعبیر امام ((یهود اسرائیل زیر پوست بهاییت در ایران فعال گردیده است)).

در 15 خرداد قتل و عامی شکل می گیرد که یک رعب و وحشتی در جامعه ایجاد شود.در این حادثه حزب توده اعلام می کند که یک حرکت ارتجاعی در ایران شروع شده و رادیو مسکو هم همین را اعلام می کند، جبه ی ملی نیز اعلام میکند، این اغتشاش به ما ربطی ندارد و جریان چپ آن را جنبش و شورش کور می نامد.

نسل جوانی که در حزب توده ، جبه ی ملی و دانشگاه ها بودند یک سر گشتگی پیدا می کنند، بعضی از آنها که مارکسیست بودند،زمینه های تشکیل سازمان پریک های فدایی خلق را پدید آوردند.

مذهبی ها در این راستا سه جریان شدند، یکی جریان یاران ، مقلدان، مدافعان امام و شاگردان ایشان بودند که اکثرا تا نابودی رژیم به عنوان مبارز عهد بستند، در کنارشان حزب ملل اسلامی و جمعیت موتلفه اسلامی در جریان امام بودند.یک جریان سنتی حضور داشت که خواهان جدایی دین از سیاست بود و مبارزه را مفید نمی دانست و جریان دیگر ،یک جریان مذهبی ملی هم بود که در شکل نهضت آزادی و جاما حضور داشتند.

آنها هسته های ایدئولوژیک مطالعاتی تشکیل و معتقد بودند برای اینکه سازمان ما یک سازمان اسلامی باشد بر روی قرآن و نهج البلاغه مطالعه و در کنارش کتاب شناخت مائو به عنوان مبانی علمی مبارزه و مطالعات را بر کتب اقتصاد و یا مبارزات سیاسی در آمریکای لاتین و کشور های مختلف که عمدتا یا گرایش سوسیالیستی یا کمونیستی داشتند را صورت دهیم ، این منابع علمی مبارزه، شناخت استعمار و آگاهی آنها به اوضاع جهان و مبارزه بود.

در بین آنها حسین روحانی از اعضای اولیه ی سازمان یک طلبه ی معمولی بود که دو سه سالی در حوزه ی علمیه مشهد تحصیل کرده بود و تراب حق شناس از بچه های قم بود که مقداری مطالعات پراکنده ی دینی داشت و به زبان عربی هم مسلط بود.آنها ارتباطشان را با افردی چون آیت الله محمد رضا مهدوی کنی ،آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی و آیت الله سید محمود طالقانی به ورت یک طرفه داشتند ، مثلا حنیف نژاد زمانی که تبریز بود در جلسات شهید آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی نوحه خوانی می کرد و این نکته گفتنی است که نگاه و شناخت شخصیت های مذهبی از آنها یک طرفه بود.

هسته های مطالعاتی آنان را خواسته یا نا خواسته به سمت مارکسیسم می برد.در سال 1350 خودشان را در موقعیتی می بینند که باید اعلام حضور کنند، هسته ی اولیه توسط یک توده ای که عنصر وابسته ی ساواک بود لو می رود و همه دستگیر می شوند.موضوع خرید اسلحه بود، آن فرد قبول می کند از طریق کردستان سلاح بیاورد که با هماهنگی ساواک کار صورت می گیرد.

به تدریج سازمان روال عادی اش به سمت مارکسیسم می رود، یعنی اگر ماجرای تقی شهرام هم نمی بود سازمان به طرف مارکسیسم می رفت، نمونه ی بارز این مسئله در ملاقات ایشان با امام در نجف می تواند مورد بررسی قرار گیرد.

امام چندبار کلیات این جلسه را عنوان کردند و بعد از انقلاب اسلامی حسین روحانی تراب حق شناس در روزنامه ی پیکار می نویسد که وقتی نزد امام در نجف می روند و عنوان می کنند نا مذهبی هستیم و می خواهیم مبارزه ی مسلحانه کنیم و این موارد مبانی ما هستند امام آنها را تآیید نمی کند.

امام نکته ی دیگری به آنها می گوید که این مبارزه ی مسلحانه شما به نتیجه نمی رسد و رژیم حساس تر می شود و خودتان را به هلاکت می رسانید.

جریان سازمان از 1350 به بعد یکپارچه نبود، بخشی در زندان اند که با دروغ و نفاق آن جریان مارکسیستی شان را پنهان می کنندو حتی برخی بچه های مارکسیست شده ی چپ را برای نماز جماعت جلو می انداختند که امام جماعت شوند و بدین وسیله حساسیت روی تغییر ایدئولوژی سازمان نباشد.

حتی ابوالحسن بنی صدر هم زمانی که کتاب زور علیه عقیده را می نوشت همین نگاه را مطرح کرد ، او جریان مارکسیستی ای را مورد نقد قرار داد که در سازمان مذهبی کودتای ایدئولوژیک کرده اند.

 

احساس خطر از منافقین قبل از وقوع انقلاب

با آزادی افرادی چون آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی و نیروهای انقلابی که درون زندان بودندف عنوان شد که حتی اگر شاه هم کنار برود خطر منافقین بیشتر از شاه خواهد بود، این مسئله را با یقین مطرح می کردند و برخی از زندانیان آزاد شده این عقیده را داشتند.

مسعود هم در زندان بیشتر کتاب های روانشناسی و کتب مربوط به فرقه های دراویش را مطالعه می کرد.خودش هم زمینه های بلند پروازی داشت .

هنگامی که اعضای سازمان از آبان و دی 1357 آزاد شدند به دنبال رهبری و به دست گرفتن انقلاب بودند و حدود هشتاد نفر که همه هویت تشکیلاتی داشتند در بیرون شروع به سازمان دهی و جذب نیرو کردند.

زمینه های تقابل مستقیم با انقلاب

با پیروزی انقلاب مرحله دیگری از خط مشی سازمان مطرح است که از 22 بهمن تا 30 خرداد 1360 می باشد.

سازمان در سال 1358 تنها در تهران 150 خانه ی تیمی تشکیل و با آموزش هایی تحت عنوان میلیشا جوان ها را به تقلید از شیلی و آمریکای لاتین با هف و برنامه آموزش نظامی می دادند و به تدریج کینه و عداوت انقلاب ، روحانیت و نیروهای حزب اللهی را در دل آنها می کاشتند.

حاج احمد آقا در تماس تلفنی با امام فرمودند : به آنها بگویید اسلحه هایشان را تحویل دهند .که این خود نشان دهنده ی مواضع امام نسبت به سازمان است.

سازمان به دنبال پست و مقام در نظام جمهوری اسلامی و رهبری نبود ، بلکه خود تعریف دیگری از اسلام،انقلاب و رهبری داشت.

از انتخابات قانون اساسی که سازمان آن را تحریم کرد و بعد در مسئله ی ریاست جموری شرکت کردند، این تناقض وجود داشت که چطور انها که قانون اساس را قبول نداردن می خواهند مجری آن باشند.

دانشگاه ، پادگان نظامی ، انقلاب فرهنگی

این رویه ادامه داشت تا بحث دانشگاه ها پیش آمد.دانشگاه ها به پادگان و پایگاه احزاب و گروه ها تبدیل شده بودند، یادمان باشد که در این دوران نیروهای انقلابی و اسلامی عموما برای جهاد سازندگی و یا مشارکت در سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب حاضر بودند و اگر هم دانشجو بودند می آمدند درس می خواندند و می رفتند.

در عین حال در همین زمان 720 استاد فراماسون در آن محدودیت اساتید از دانشگاه اخراج شدند و به هر صورت انقلاب  فرهنگی یک ضرورت بود که هم جلوی آن فرهنگ غربی و شاهنشاهی گرفته و هم ضربه ای قوی به احزاب و گروهک ها زده شود،دست آنها از محیط آموزشی کوتاه و و دانشگاه  به روند علمی خودش سوق داده شود ، نهایتا موفق بودیم خصوصا نیرو های انقلابی یا ئر نهاد های انقلابی چون سپاه پاسداران ، جهاد سازندگی ، کمیته های انقلاب اسلامی و غیره بودند ویا در مدیریت مملکت فعالیت می کردند ، لذا دانشگاه دست نیروهای ضد مردمی و ضد انقلاب بود.

منافقین و انتخاب بنی صدر

انتخابات ریاست جمهوری که پیش آمد اعضای سازمان هم شرکت کردند، طبق قانون اساسی نمی تئانستند حاضر شوند و اغتشاش هایی را ایجاد می کردند.

وقتی بنی صدر انتخاب شد ، منافقین از وی به عنوان یک بازیگر سیاسی بهره بردند ، صد مقاله ی بنی صدر در روزنامه ی انقلاب اسلامی یک ماهیت و بعد از ریاست جهوری وی ماهیت دیگری داشتند.

سازمان مجاهدین در این راستا به صورت تشکیلاتی ورود پیدا می کرد و می توان انطباق مواضع بنی صدر و سازمان را با هم مشاهده نمود.

14 اسفند 1359 در واقع اتحاد کامل سازمان منافقین ، جبه ی ملی ، چریک های فدایی خلق و تمام جریان های ضد انقلاب با بنی صدر دیده می شود و آن حادثه گرداننده ی اصلی سازمان بود و دیگر حرکت علنی شد. امثال حزب توده هم از فرصت استفاده و اختلافات را شدیدتر می کردندو نفاق حزب توده هم در جای خود محفوظ است خصوصا حزب در این عرصه تجربه ی 1320 را داشت.

عموما گروه هایی که با امام ،اسلام و نظام موضع داشتند کنار بنی صدر و سازمان منافقین قرار گرفتند.

بنی صدر در میدان آنها عمل می کرد و اینکه چقدر آمریکایی ها و خارجی ها در این قضایا تاثیر داشتند باید منتظر یک سری اسناد باشیم که نشانگر تداخل یک سری جریان بیرونی هم هست.

آغاز جنگ مسلحانه ی منافقین در 30 خرداد

امام وقتی که بنی صدر را از فرماندهی کل قوا در خرداد ماه برکنار می کند،بنی صدر زنگی مخفی را در خانه های تیمی منافقین شروع می کند،اگرچه او مدتی در خانه ی یکی از نظامیان بود ولی طبق اسناد مرتب تغییر مکان می داد.

در 25 خرداد مجلس شواری اسلامی در حال تصویب لایحه ی قصاص بود که جبهه ی ملی بیانیه ای می دهد که "لایحه ی قصاص ضد انسان است " و اصل اسلام و قرآن مقابله می کند، امام هم بحث ارتداد جبهه ی ملی را اعلام می کند.

در این موقع هم جبهه ی ملی و هم گروه های دیگر موقعیت را برای برگزاری اغتشاش مناسب میبیند و تصمیم میگیرد دعوت به تظاهرات کنند و مردم را علیه لایحه ی قصاص دهوت به تظاهرات می کنند که در ورای آن همان مبارزه ی مسلحانه بود.

اعضای سازمان هم تصمیم می گیرد با اسلحه ی گرم و سرد به میدان بیایند و از طرفی هم رادیو از نیروهای مذهبی دعوت به مقابله کرده بود که مواجهه ی مردم با سازمان شکل میگیرد.

لذا با گذشت و اغماض نسبت به بسیاری از سیاسیون و رهبران احزاب که در دشمنی ،تشنج و درگیری همراه و هم صدا با سازمان مجاهدین خلق بودند بسیاری آزاد شدند.

آغاز زندگی مخفی بنی صدر و منافقین

سازمان در 30 خرداد با آغاز جنگ مسلحانه شعار سرنگونی انقلاب اسلامی را مطرح و حرکت های تروریستی علنی می شود، برای سازمان تفاوت ندارد که یک کفاش متدین را در میدان وحدت اسلامی یا یک شخصیت سیاسی و رهبران انقلاب را ترور کند چراکه ایجاد رعب و وحشت اصل بود.

بنی صدر و رجوی زندگی مخفی در خانه های تیمی سازمان جمع آوری اسلحه توسط ایشان از سال 1357 مضاف بر آن آموزش های میلیشایی که می دادند، نشریه هایی که در خصوص اسلحه نشر می دادند بر این مسئله صحه می گذارد.

وقتی که در یک بمب گداری هفتادو در نفر از شخصیت های برجسته کشور از نمایندگان کشور تا امثال شهید بهشتی از بین می روند انتظار داشتند که نظام ساقط شود ولی این اتفاق نمی افتد.

تشکیل شورای ملی مقاومت

همان احزاب و شخصیت هایی که سرنوشتشان را با رجوی گره زده بودند در فرانسه شورای ملی مقاومت را تشکیل دادند،خود این مسئله باید بررسی شود که این احزاب و گروه هایی که تشکیلاتی کار میکردند و دستور جاسوسی و ترور صادر می کردند چه ماهیتی داشتند و موضوع اعضای شورا باید دقیقا تحلیل شوند.

مؤلفه های پایان تحرکات علنی سازمان از فضای عمومی

آیت الله مرتضی مطهری سال 1352 در نجف اشرف خدمت امام رسیدند و عنوان کردند که در مسئله ی سازمان همه ی ما اشتباه کردیم و خدا نخواست شما به اشتباه بیفتید.البته دلیل هم داشت که منافقین در ایام مبارزات چهره ی مذهبی داشتند و سعی می کردند خود را در هاله ای از نفاق پنهان نمایند ولی به صورت ماهیت نفاق آشکار شد.

خیلی از کسانی که تحت تاثیر جبهه ملی و جریانات ملی گرایی بودند و نسبت به شهید محمد علی رجایی و شهید بهشتی موضع داشتند پس از شهادت ایشان دگرگون شدند و با سازمان مخالفت کردند و برخی به صورت منفعل از عرصه فعالیت کنار رفتند،از سوی دیگر به مقاصد ملّیون و جبهه ی ملی هم واقف شدند.

 

تغییر ماهیت ایدئولوِژیک به مزدوری پس از خروج از ایران

در تاریخ سابقه ندارد گروهی مانند منافقین بروند با دشمن مردم ایران همکاری کند، اگرچه ما جریانهای استعماری فراماسونری، بابیان، ازلیان، بهاییان، اسماعیلیه، حتی حزب توده ایران را داریم ولی ابعاد و وسعت آنها به اندازه منافقین نیست. منافقین در دوران پس از 30 خرداد و شکل گیری هرچه بیشتر ماهیت مزدوری شان هرکاری را که میتوانستند علیه مردم و نظام صورت دادند.

مشی جاسوسی در منافقین

در تشکیلات حزبی، گروهی و سازمانی، افراد اولین قضیه ای که با آن مواجه اند اطاعت از تشکیلات است، چه آنهایی که با آرمانگرایی واهداف ایدئولوژیکی وارد و چه کسانی که به عنوان فعالیت سیاسی حاضر می شوند، آنچه برای آنها مهم است اطاعت از سازمان است و این اطاعت علی رغم خواسته، تحلیل و نگرش آنها باید عملی شود . در حقیقت اعضای سازمان هویت،فهم،عقل و دین خود را در اختیار رهبری سازمان گذاشتند.

رویه حزبی به دلیل انقطاع از نظامی که در آن حضور دارند اعضای حزب و گروه را به جایی می کشاند که اگر در این نظام حزبی بمانند، نظام قالبآنهارا نابود می کند.

سازمان مجاهدین خلق از ابتدا نیروهایش را عادت به گزارش نویسی داده بود، حتی در دوره قبل از انقلاب هم که برخی از اعضایشان در کارخانه ها و ادارات می رفتند گزارش نویسی را به عنوان یک عادت به حساب می آوردند،این عادت به تدریج به حالت دستوری از بالای سازمان تعمیم می یابد.

مسئله جاسوسی شیوه ای است که بتدریج فرد را به آن سمت می برد، مگر اینکه افرادی مانند کیانوری که از اول آموزش دیده و درسش را خوب پس می دهد، ولی رده های پایین سازمان با یک آموزش غیرمسقیم به مراحل بالا می رسند.

وفتی جاسوسی به شکل فرقه ای در می آید عقل و علم و سوال دیگر تعطیل می شود، الآن به عنوان مثال می شود از رهبر فرقه گنابادی ها سوال کرد که شما یک عنصر سیاسی عضو جبهه ملی و نهضت آزادی بوده ای، چطور الان خودت را از سیاست کتارکشیده ای و به سمت فرقه سازی جلو رفته ای؟ وی اصلا در خودش نمی بیند که پاسخ دهد و این یک فاجعه درون گروه ها است اگرچه در مورد مسائل و احکام اسلامی که مدعی پیروی امام علی (ع) هستند، نه تعبد و تقید و نه آثار امام علی (ع) در این فرقه دیده می شود.

انسان مسلمان بر اساس علم و عقل باید اصول دین را بشناسد، در فروع تقلید کند قرآن نیز انسان را دعوت به علم و عقل می کند و در سیره اهل بیت(ع) بخصوص در خطبه ها و مکاتیب امیر مومنان علی بن ابی طالب این گونه آمده است.

 

تأثیر محیط در گرایش به فرقه ها و احزاب

جو محیط در ایجاد تفکر انحذافی مهم است، افراد با اینکه صاحب اندیشه اند جو پذیر می شوند، مثلا در دهه 1320 ما حاکمیت مطلق مارکسیسم در دانشگاه ها را داریم، بیش از 80 درصد دانشگاه ها قبل از فراز و فرود فرقه دموکرات گرایش مارکسیستی دارند و مطیع آنها هستنداما وابستگی حزب توده و خیانت چپ باعث رکود و شکست آن شد.

دلیلی که خداپرستان سوسیالیست به وجود می آیند می گفتند ما ماتریالیست نیستسم و تئوری خداپرستان  سوسیال را به این بهانه که ما در توحیدمان خداپرست هستیم و در جامعه منش سوسیالیسم را انتخاب کرده ، ایجاد می کنند و این یک انفعال در برابر جوها و جوسازی ها و اوضاع سیاسی جامعه در برابر مارکسیسم است.

لذا رهبران منافقین در مسیری قرار گرفتند که انتهای آن مارکسیسم ، فاشیسم ، آنارشیسم و تروریسم شد.

شناخت نفاق و تغافل از اصول عمیق اسلامی

از حیث اصول مذهبی عناصر اولیه سازمان مانند حنیف نژاد و ناصر صادق روزه های مستحبی شان ترک نمی شد و بیشتر حقوقشان را به فقرا می دادند، امثال آیت الله طالقانی و شهید مطهری این مسائل را تأیید می کردندو از پشت ماجرا خبر نداشتند که آنها یک تشکیلات زیر زمینی دارند، آنها هم به دنبال تبیین مبانی اسلامی هستند.

خود حنیف نژاد و دوستانش هم نمی دانستند به چه راهی کشیده خواهند شد.جوانان تصور می کردند در مارکسیسم مبارزه با امپریالیسم وجود داردو نمی دانستند که این پوششی است برای شوروی در راستای اهداف و مقاصد خاص ، با این حال وقتی در فضا قرار می گیرند این مسائل به تدریج در ذهنشان می نشیند و جاسوسی هم متوجه نمی شود، اصلا احساس نمی کنند به راه خطا و خیانت می روند.

فصل 17 (کشف حجاب)

کشف حجاب دستور کار همیشگی علیه زن ایرانی

ابتدا قره العین در منظومه ی فرقه ی بابیت و بهائیت ،سپس تلاش های روشن فکران و در مقطع مهمی رضاشاه پهلوی با تحریک برخی روشن فکران و به اصطلاح متجددان و در پی سفر به ترکیه و ملاقات با آتاتورک در 17 دی 1314 فرمان دولتی و عمومی کشف حجاب را صادر کرد.به موجب این فرمان تمام زنان و بانوان ایرانی بایستی حجاب از سر و روی خود برداشته و مانند بانوان اروپایی لباس بپوشند.

در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز،ملی مذهبی ها ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، گروه های چپ مارکسیستی و نهایتا در سال های اخیر جریان دامنه داری از بازیگران سینما و منابع خبری رسانه های فارسی زبان ، بحث کشف حجاب را دنبال کردند.

زمینه ها و عوامل کشف حجاب

روشنفکران که اغلب وابستگی های سیاسی معناداری داشتند، می کوشیدند تا تلقین کنند زن در ایران به عنوان عضوی از جامعه مطرح نبوده و در خارج از خانه هم نقش زیادی نداشته است. به همین علت به دنبال راهی می گشت تا بتواند خود را به نوعی و به هر طریق ممکن در جامعه مطرح کند. روشنفکران این راه را در حجاب زدایی نشان دادند . حال آنکه زنان ایرانی در سال های قبل و بعد انقلاب های مشروطه و اسلامی و در مقاطع مهم اتفاقا نقش های بسیار مهمی همچون شرکت در تجمعات و اعتراض ها، یاری رساندن به جبهه های جنگ و از همه مهم تر تربیت نسل و فرزند و ترسیم یک خانواده فعال و زنده برداشتند.

روشنفکران غرب زده تنها راه ترقی زن ایرانی را برداشتن حجاب و روبند از او می دانستند.

یکی از روشنفکران میرزا ملکم خان بود. او اعتقاد داشت نه تنها باید در عرصه تکنولوژی از غرب تقلید کرد بلکه در حوزه ی روابط اجتماعی هم باید از آنها تقلید کرد. نفر بعدی میرزا فتحعلی خان آخوند زاده است که او حتی اصل حجاب را مورد حمله قرار می دهد و درباره الگو گرفتن زنان ایرانی از غرب و تساوی حقوق زن و مرد مطالبی را عنوان کرده است.

مجله هایی از جمله عالم نسوان و ایرانشهر در برلین همگی به حجاب زن ایرانی حمله کردند و عامل بدبختی و عقب ماندگی کشور و زنان را در داشتن حجاب اعلام کردند و تبلیغات خویش را علیه حجاب شروع کردند.

از جمله مقدماتی که برای کشف حجاب تدارک دیده شده بود عبارت بودند از ، اتحاد شکل البسه ، برگزاری دومین کنگره زنان شرق در ایران که مطالب ارائه شده در این کنگره بیشتر حول تساوی حقوق زن و مرد ، لزوم تعلیم و تربیت زنان، بازپس گرفتن حق طبیعی آنها و بیان عقب ماندگی زن ایرانی از زن اروپایی ، سفر رضاشاه به ترکیه ، تشکیل کانون های بانوان و روزنامه های آنها: نام نخستین این کانون (جمعیت زنان آزادی خواه ایران) بوده است.

تغییر و تحول در نوع پوشش سابقه ای طولانی دارد و از عواملی مثل تجددگرایی خانواده های خارجی مقیم ایران و مسافرت های ایشان به اروپا تأثیر می پذیرفت. گسترش مداوم مدارس و ملزم شدن دانش آموزان به پوشیدن لباس هایی خاص باعث شد تا این روند تغییر پوشش ادامه پیدا کند.

در 6 دی ماه 1307 قانون متحد الشکل کردن البسه ی اتباع ایران در داخل کشور به تصویب مجلس هفتم رسید.

 

 

بر اساس ماده ی دوم این قانون فقط این 8 گروه از علما که ذیلا معرفی می شوند از اجرای این قانون معاف بودند :

1.مجتهدین که اشتغال به امور روحانی داشته باشند.

2.مراجع امور شرعیه

3.مفتیان اهل سنت و جماعت

4.پیش نمازان دارای محراب

5.محدثین

6.طلاب و مشتغلین به فقه و اصول

7.مدرسین فقه و اصول

8.روحانیان ایرانیان غیر مسلم

رفتن رضا شاه و خانواده اش به قم و بی حجاب حاضر شدن آن ها در حرم حضرت معصومه و معابر قم و تنبیه سخت و خشن روحانی امر به معروف ، شیخ بافقی ،نشان از این تجدد طلبی ها بود.با مسافرت امان الله خان افغان به ایران بود که این سیاست فرهنگی جدید علنی تر شد.

پیامد های کشف حجاب

یکی از مهم ترین نتایج این طرح که پیاده شد از بین رفتن ملاک های مذهبی در زندگی مردم بود.در هر قوم و ملتی طرز پوشش آنها نشانگر اعتقادات مذهبی ایشان است.مسلمانان هم از شبیه شدن ظاهرشان به کفار منع شده اند.ولی وقتی لباس ها متحد الشکل شدنداین نگرش مذهبی نسبت به کفار کم رنگ تر شد.

بعد از اعلام فرمان کشف حجاب در گوشه و کنار کشور بودند روحانیونی که اظهار نظر می کردند ولی هیچکس جرأت آشکار کردن حرف هایش را نداشت.پس از تبعید رضا شاه علما دست به کار شدند و فتواهایی را مبنی بر واجب بودن حجاب زنان و پوشیده نگه داشتن خود از چشم نا محرمان صادر کردند.

پیامد دیگر کشف حجاب ، ااستفاده از لباس و لوازم آرایش غربی بود و تا وقتی که زن و مرد ایرانی از تولیدات و لباس های داخلی استفاده کنند ، نیازی به کالای خارجی نیست.

نمی توان منکر این مسئله شد که زن سنتی ایزانی در گذشته با کار های تولیدی خود به اقتصاد کشور کمک میکرد.ولی اکنون کار تولیدی اززن گرفته شده بود و خودش به یک مصرف کننده ی صرف تبدیل شده بود.

در پایان یاد آوری این نکته ضروری است که قره العین اولین زن از مریدان باب و سپس به عنوان یکی از اولین بنیان گذاران بهائیت در ایران با کشف حجاب خود را به عنوان اولین زن روشن فکر ایرانی تا کنون ئر ادبیات روشن فکری مورد تقدیر و ستایش قرار گرفته است و این مسئله معنای مهمی را بیان می کند.که مسئله ی حجاب از ابتدا تا کنون مورد توجه جریان های بیگانه قرار داشته است، چراکه فرقه ی بهائیت نیز یک جریان بیگانه ،غیر ایرانی و حتی ضد ایرانی به شما ر می آید.

در این دروه هرکس با هر اعتقادی که بود با هر جایگاهی که در جامعه داشت یک نوع رویکرد و واکنش خاصی از خود نشان می داد.برخی تدافعی عمل کردند ، برخی جذب این جریان شدند و برخی هم حد میانه را گرفتند و تا جایی که عقل و شرع اجازه می داد تسامح به خرج دادند.

مبحث هسته ای ایران قبل از انقلاب

قبل از انقلاب ایران با هدایت آمریکا در صف استفاده کنندگان از دانش هسته ای قرار گرفت. از سال 1353 تا 1357 حدود چهار نیروگاه اتمی، هر یک شامل دو واحد، برنامه ریزی شد و قرارداد ساخت آن ها با تفاهم نام، بین سازمان انرژی اتمی و پیمانکاران خارجی به امضا رسید. این نیروگاه ها عبارت بودند از:

1-نیروگاه بوشهر 2-نیروگاه کارون 3-نیروگاه اصفهان 4-نیروگاه ساوه

انرژی هسته ای پس از انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب نیز ایران به پیمان منع گسترش سلاح هسته ای وفادار ماند. ایران پس از اتمام جنگ و به منظور تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر ، به دلیل تحریم ها و عدم همکاری آلمان به حالت تعلیق در آمده بود: در تاریخ 19 دی 1373 قراردادی را با کشور روسیه به امضا رساند که موجب تشدید عملیات روانی علیه ایران شد.

آمریکایی ها سر انجام توانستند علیرغم رضایت کامل محمد البراده ای، دبیر کل آژانس اتمی در جریان دیدارش در سال 1382 از تأسیسات هسته ای ایران، در اقدامی غیر متعارف و بدون أخذ رأی، قطعنامه شدید اللحنی را علیه ایران به تصویب برسانند.

پوریا بصیری بازدید : 186 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

جنبش مشروطه تا رضا شاه

ایده ی مشروطه ذاتاً به روشن فکری و انجمن های فراماسونی مربوط می شد. این انجمن بعداً  توانست علمایی همچون طباطبایی و بهبانی را به خود نزدیک کند. شروع این جنبش از زمان گران شدن قند در تهران است. که با تأیید عین الدوله برای به چوب بستن چند تن از بازرگانان به جرم گرانی قند، روحانیون و روشنفکران شورش کردند که در طی آن عین الدوله استعفا داد و مشیر الدوله صد اعظم شد.

در ابتدای حرکت مسئله ی اصلی عدالت خانه و عدالت خواهی بود به همین دلیل نهضت مشروطه را عدالت خانه می گفتند و به تدریج مسئله ی پاراهان و محدود کردن قدرت شاه مطرح شد.

در سال 1324 فرمان مشروطه امضاء شد. مجلس شورای ملی با حضور نمایندگان تهران افتتاح شد. از مهمترین کارهای آنها تدوین قانون اساسی بود که دو دیدگاه مختلف در این رابطه وجود داشت: 1- روحانیون که سر دسته ی آنها شیخ فضل الله نوری بود خواهان قانون بر پایه ی اسلام بود.

2- روشنفکران و فراماسون ها که خواهان قوانین غربی بودند. رئیس تدوین متمم قانون اساسی سحرالدوله بود که به عضویت اثر فراماسونی در آمده بود.

شیخ فضل الله نوری خواهان مشروطه ی مشروعه بود و می گفت قانون اساسی باید مطابق اسلام باشد روزنامه ها حق توهین به ائمه را بناشته باشند.

در همان سال مظفرالدین شاه فوت کرد و محمد علی شاه روی کار آمد. او به نمایندگان مجلس بی اعتنایی کرد و از امضای حکم سلطنت مشروطه خودداری ورزید. ولی در پی اعتراضات مردم به ناچار آن را امضا کرد. او پس از مدتی دستور به توپ بستن مجلس شواری ملی را داد.

قرارداد 1907: در سن پترزبورگ بین انگلیس و روسیه بسته شد. طی این قرار داد ایران به 3 قسمت تقسیم شد: 1- شمال: تحت نفوذ روسیه. 2- جنوب تحت نفوذ بریتانیا. 3- منطقه ی بی طرف که تحت نفوذ حکومت مرکزی ایران بود.

فاتحان تهران:

جنب و جوش هایی برای ریشه کن کردن دستگاه محمد علی شاه ایجاد شد. نخستین دسته، بختیاری ها بودند که به سوی پایخت حرکت کردند، قزوین به تصرف نیروهای مجاهدین گیلان درآمد. مجاهدین گیلان، اصفهان و بختیاری به تهران رفتند، 3 روز جنگ در داخل شهر ادامه یافت و سرانجام در 27 جمادی الثانی 1327 محمدعلی شاه از سلطنت دست کشید . سپس اجتماع بزرگی از سران مشروطه در بهارستان تشکیل شد، احمدشاه به سلطنت برگزیده شد و عضدالملک به نیابت سلطنت انتخاب شد.

پس از برگزاری دومین دوره ی اجلاسیه ی مجلس شورای ملی، غربی ها و مشروطه خواهان، شیخ فضل الله نوری در سال 1327 اعدام کردند.

قرارداد 1919: در تهران امضا شد. هدف این قرارداد تقویت قدرت انگلیس در ایران بود. کودتای رضا خان مدیون نا امنی و حس نارضایتی در ایران به واسطه ی این قرارداد بود.

فصل 5: رضا شاه و پهلوی:

کودتای 1299: رضا خان و سید ضیا الدین طباطبایی برای انجام کودتای نظامی توسط انگلیسی ها انتخاب شدند. ژنرال آیرون ساید تأیید شایستگی رضا خان را انجام داد. آنها به سوی تهران حرکت کردند و احمد شاه قاجار از روی ترس رضا خان را به عنوان فرمانده ی کل قوا و ضیاء الدین را به سمت نخست وزیری منسوب کرد.

 

نفت

شرکت نفت ایران و انگلیس در سال 1288 تأسیس شد. مصدق در سال 1330 گزارشی تهیه کرد که گفته بود طی این 15 سال تنها 11% از منافع حاصله به ایران رسیده بود.

خیابانی

خیابانی از سال 1338 با کمک سردار انتصار و سرپرست فرهنگ تبریز جنب و جوشی را در مردم آغاز کرد. مردم شهر تبریز به خیابان ها ریختند و شربانی و سر رشته ی امور شهر به دست خیابانی افتاد. پس از مدتی منجر السلطنه برای فرو نشاندن قیام اقداماتی انجام داد و خیابانی را به قتل رساندند.

میرزا کوچک خان جنگلی

او کمیته ای به نام (اتحاد اسلام) را در تابش تشکیل داد. او برای مدت 7 سال با انگیسی مبارزه کرد و مردم از او پشتیبانی می کردند.

اهداف و اقدامات هیأت اتحاد اسلام سبب شد پایه های قدرت اربابان در گیلان ست شود. رضا خان برنامه های عملیاتی خود را بر ضد میرزا تنظیم کرد و او را مورد تهاجم قرارداد.

رضا شاه

در سال 1302 به نخست وزیری رسید و در سال 1304 به پادشاهی دست یافت. او باعث ایجاد نظم نوین شد، نتیجه ی هر انتخاب مجلس را شاه تأیین می کرد. روزنامه های مستقل را از بین برد احزاب سیاسی را نیز برکنار کرد و اتحادیه های کارگری را ممنوع ساخت او سعی می کرد مانند مصطفی کمال پاشا جامعه ی خود را غربی کند.

در جنگ جهانی دوم، متفقین ایران را مناسب ترین راه برای کمک رسانی به شوروی تشخیص دادند.

در سوم شهریور سال 1320 نیروهای نظامی انگلیس و شوروی به ایران هجوم آوردند و دلیل این حمله را وجود اتباع آلمانی و خرابکاری آنها و بی توجهی دولت ایران توجیه می کردند ارتش رضاشاه فرو پاشید در 25 شهریور سال 1320 رضاشاه استعفا داد و محمدرضا پهلوی به جانشینی پدرش درآمد.

بخش 3: پهلوی دوم و رژیمی با منابع  قدرت بیرونی

محمد رضا سعی می کرد تا سطوح وابستگی به خارج را تقویت کند زیرا می دانست در داخل کشور از منابع لازم برای تأمین مشروعیت برخوردار نیست. تعیین سرنوشت کشور در اختیار قدرت های بیگانه قرارداشت و شاه فقط نقش مجری را ایفا می کرد.

فصل 6:  ناسیولانیسم دوگانه ی شاه

محمد رضا سعی می کرد ناسیونالیسم ایرانی را به عنوان یک ایدئولوژی مطرح کند. شاه مجذوب آیین های پیش از اسلام بود. هویدا نیز که خود فردی مذهبی نبود شاه را در ترویج افکار الحادی تشویق می کرد هویدا معتقد بود بهائیت یک دین ایرانی است و ما نباید دین عرب ها را بپذیریم.

شاه علاقه داشت توصیه های هویدا را انجام دهد اما از شورش مردم میترسید اما در خفا وسیله رشد بهائییان را فراهم میکرد. علاوه بر اینها، شاه یک توهم عجیب روحانی بودن و گرفتن الهاماتی از سوی خداوند داشت!

فصل 7: ادوار حکومت محمد رضا شاه

حکومت محمد رضا شاه به 3 قسمت تقسیم می شود:

1)      از سال 1320 تا 1332 ملی شدن نفت.

  این دوره با به سلطنت رسیدن  محمد رضا آغار می شود. در ملی شدن صنعت نفت دو شخصیت نقش مهمی ایفا کردند: آیت الله کاشانی و دکتر مصدق

کودتای 28 مرداد: کودتای 25 مرداد سال 1332 با مشارکت شرکت سابق نفت ایران و انگلیس و وزارت خارجه ی امریکا و انگلیس و سازمان سیا طرح ریزی شد و به کمک شاه و عوامل داخلی انجام شد. از عوامل شکست این کودتا می توان به حمایت گسترده ی مردم از مصدق، اطلاع یافتن مصدق از جریان کودتا و تأخیر در امضای حکم عزل مصدق، اشاره کرد.

آیت الله کاشانی در تاریخ 27 مرداد نامه ای به مصدق نوشت اما مصدق نوشت اما مصدق پیشنهاد آیت الله را رد کرد.

مصدق حتی پس از شروع کودتا سعی در مبارزه با کودتا چیان نکرد و سرانجام دستگیر و به 3 سال حبس محکوم شد.

با شروع ورود نیروهای متفقین به ایران اوضاع اقتصادی کشور بسیار بهم ریخته شد. از زمان برکناری رضا شاه هرج و مرج غیر قابل کنترلی در کشور شکل گرفت. در سال 1335 امریکا پیشنهاد ایجاد سازمان ساواک را داد. در مجلس سنا عده ای به شدت مخالفت کردند. اما این مخالفت به جایی نرسید و در سال 1336 به ریاست تیمور بختیاری، فرماندار نظامی تهران شروع به کار کرد.

حزب میلیون و حزب مردم در این سالها تشکیل شد.

2)     از سال 1332 تا 1343

از این مقطع به بعد دولت ها و نخست وزیران و مجلس نقشی در ساختار سیاسی کشور نداشتند و در تحولات و اخبار سیاسی عمدتا نام شاه به چشم می خورد.

آمریکا ؟؟؟؟ فضای سیاسی ایران: جبهه گرایی سیاسی ایران در حقیقت بازیابی از وضعیت سیاسی درون آمریکا و البته در قطعی روی کار آمدن دموکرات ها بود.

در این زمان انتخابات مجلس بیستم یک افتضاح تاریخی بود و حجم تقلب خیلی بالا بود.

اسدالله علم رفرم هایی را اجرا کرد از جمله: واژه ی اسلام از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف شود، مراسم تحلیف را به جای قرآن، با کتاب آسمانی انجام دهند.

امام خمینی مبارزه ی خود را از همین نقطه آغاز کرد. ایشان در تلگراف خود به اسدالله علم، این لایحه را مخالف شرع مقدس و مباین صریح قانون اساسی دانست، اما علم در رابطه با تلگراف امام و سایر مراجع بی اعتنایی کرد. در طول این مدت امام با ارسال بیانیه ها و اعلامیه هایی تحرک گسترده ای را ایجاد کرد.

شاه انقلاب سفید را در 6 ماده به رفراندوم گذاشت. برخلاف ظاهر فریبنده ی آن طرحی استعماری برای به یغما بردن سرمایه های ایران بود.

کاپتولاسیون جدید: آمریکایی ها برای تأمین امنیت خود این قرارداد را که به حرابت بدتر از ترکمان چای بود را تصویب کردند. به علت سخنرانی حضرت امام که اشاره به توهینی بزرگ که به ایران شده است، امام را به ترکیه منتقل کردند.

حمله به مدرسه ی فیضیه:

اعلام عزای عمومی در نوروز سال 1342 از سوی امام به علت تهاجم دولت علیه دین با برگزاری انتخابات غیر قانونی منجر به شکل گیری چند رویداد مهم شد عوامل ساواک ضمن ورود به جلسه س عزاداری و مدرسه ی فیضیه ی قم منجر به درگیری شدید و شهادت و زخمی شدن بسیاری از طلاب شد.

قیام 15 خرداد:

امام حکومت شاه را به بنی امیه تشبیه کرد و شاه نیز او را دستگیر و زندانی کرد. مردم برای اعتراض دست به تظاهرات عظیمی زدند که با عکس العمل شدید رژیم و کشته شدن چندین هزار نفر مواجه شد.

3)     از سال های 1342 تا 1357

4)     این برهه از حکومت محمدرضا شاه بر ایجاد بسترهای انقلابی دلالت می کند.

5)     13 مهر سال 1343 و تصویب کاپیتولاسیون

6)      لایحه ی مصونیت مستشاران و تبحه ی امریکا در سیزدهم مهر ماه 1342 در کابینه ی علم، در مجلس شورای ملی علیه حاکمیت ملت ایران به تصویب رسید و در زمان نخست وزیری منصور در 21 مهر 1343 دوباره در مجلس شورای ملی مورد تصویب ننگین نمایندگان شاه قرار گرفت.

7)     حزب رستاخیز: در 11 اسفند سال 1353شاه فرمان تصویب آنرا صادر کرد. این حزب ادامه ی نمایش تخریب در کشور بود و به دبیر کلی هویدا از دو جناح برخوردار بود: جناح سازنده به رهبری هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد و جناح پیشرو به رهبری آموزگار، وزیر کشور. امام خمینی حضور و عضویت در این حذب را تحریم کردند.

تبعید امام: امام به ترکیه تبعید و پس از مدتی به نجف منتقل شد. در طی قیام 19 دی و فعالیت های امام ایشان به فرانسه رفتند و آنجا اقامت کردند.

 

فرار شاه:

محمد رضا شاه در سال های آخر با اعتراضات گسترده ای از سوی مردم مواجه بود. او برای حل مشکلات از افراد مختلفی برای نخست وزیری استفاده کرد که فایده ای نداشت به همین دلیل در 26 دی سال 57 از ایران فرار کرد.

روز 12 بهمن سال 57 امام پس از 14 سال تبعید عازم ایران شد.

بخش 4- فصل9

در دیدگاه امام خمینی اسلام از جامعیت در برنامه برخوردار است. به نحوی که قبل از انعقاد نطفه، پس از رفتن انسان به گور را دربرگرفته و هدف اصلی آن سازمان دادن زندگی بشر و انسان سازی از سطح زمین و پایه است.

بنا به نظر امام خمینی علل تشکیل حکومت اسلامی شامل موارد زیر است:

1-    اجرای احکام اسلامی  2- دفاع از مسلمین  3- مبارزه با فساد       4- کمال و تربیت انسان 

  5-تأمین وحدت مسلمانان   6- نجات مظلومان   7- عدالت   8- امنیت  9- استقلال مسلمانان

تصویری کلی از اندیشه ی سیاسی امام:   1- الهی بودن   2-مردمی بودن    3- مشروط بودن حکومت به قانون، اسلام- عدل و اخلاق   4-هدف حکومت تأمین سعادت بشر  5- متکی به رأی عموم مردم بودن   6- مجری احکام اسلام بودن    7- الهام پذیری حکومت از پیامبران و امامان   8- غیر تحمیلی بودن    9- تساوی بخش های مختلف مردم در شئون مختلف     10- تحقق آزادی- استقلال- رفاه

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 26
  • بازدید سال : 375
  • بازدید کلی : 12,609