loading...
انقلاب اسلامی
پوریا بصیری بازدید : 127 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

به نام خدا

خلاصه فصل های 15 تا 19 کتاب انقلاب اسلامی استاد بابا زاده ی مقدم

نام دانشجو : دلارام عشریه ، ترم 5 پرستاری

فصل 15 (بررسی انقلاب رنگی ایران سال 1388)

هدف اصلی از طراحی این انقلاب ها مبارزه با رقبای آمریکا یعنی چین و روسیه و همینطور انقلاب اسلامی ایران می باشد.

انقلاب های رنگی دارای ویژگی های مشترکی مانند غیر خشونت آمیز بودن به جز قرقیزستان و ایران، راهپیمایی خیابانی، ماهیت ضد کمونیستی ، لیبرال خواهی ، دانشجویی و مبتنی بر ان جی او بودن و برخی از ضعف های داخلی همچون عدم گردش نخبگان ، ناکا آمدی حاکمیت در حل مشکلات و همینطور عدم مقبولیت عمومی حکومت وقت جز ایران بوده است.

از زمان پیروزی انقلاب دو رویکرد از سوی ایالت متحده ی آمریکا و قدرت های غربی ، جهت مواجهه و مقابله با نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت.رویکرد نخست برتغییر رفتار از طریق اعمال تحریم ها ی اقتصادی و منزوی کردن جمهوری اسلامی متمرکز شد.رویکرد دوم خواهان تغییر رژیم ایران بود که از دو طریق دنبال شد:1.تحمیل جنگ 8 ساله عراق علیه ایران بود و 2.پس از رخداد 11 سپتامبر2001 با جدیت بیشتری دنبال شده است، با استفاده از قدرت نرم و توسل به شیوه های بر اندازی نرم باز میگردد.

روزنامه ها و سایت های تهاجمی علیه دولت نهم بر این طریق بودند :

1.تشکیک در سلامت انتخابات

2.طرح نظارت بین المللی بر انتخابات

3.افزایش انتظارات و مطالبات عمومی

4.تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام

5.هجمه به گفتمان امام و انقلاب و رهبری

6.اعلام خطر ، تهدید نمایی، بحران نمایی و سیاه نمایی از اوضاع کشور

7.لشگرکشی و به صحنه آمدن تمامی مخالفین و معاندین نظام

 

 

 

دوام نداشتن جریان بعد از انتخابات 88

از آنجا که قیام 88 فاقد بنیاد مشروع و معقولی بود ،چندان دوام نیاورد.البته نباید درایت رهبری و افشاگری یاران وی و رسانه و مطبوعات نظام را در این بین نادیده گرفت.

رهبر انقلاب در طول یک سال تمام با سخنرانی و تبیین در مورد عوامل و علل فتنه به شدت فتنه گران را منزوی کردند.

فصل 16  (مروری بر سازمان تروریستی منافقین)

در دهه 1340 قدرتی جدید به نام چین یا مکتب مايويیسم وارد عرصه ی سیاسی جهان شد واز سوی دیگر نهضت های ضد استعماری که در کشور های آفریقایی ، آسیایی و جهان اسلام شروع شده بود خودنمایی کرد.

در چنین مرحله ای آمریکایی ها در ایران بعد از کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد1332 به دنبال نغییر ساختار رژیم پهلوی به لحاظ فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بودند، در عین حال زمینه های بر کناری محمدرضا و آوردن عناصری مانند علی امینی را آماده کرده بودند.

بر همین اساس وقتی طرح تغییر ساختار کشور را به شاه دادند، بلافاصله علی امینی را هم نخست وزیر کردند،شاه بار ها عنوان کرد که علی امینی را آمریکایی ها بر من تحمیل کردند.

چون برنامه ی روحانیت مبارزه با آمریکا بود، جبه ی ملی خودش را کنار می کشد .امام اهداف و مقاصد آمریکا را می دانست که سه جریان صهیونیسم، بهاییت و فراماسونری را به عنوان ابزار قدرت در درون و راس رژیم حاکم نمودند ، به تعبیر امام ((یهود اسرائیل زیر پوست بهاییت در ایران فعال گردیده است)).

در 15 خرداد قتل و عامی شکل می گیرد که یک رعب و وحشتی در جامعه ایجاد شود.در این حادثه حزب توده اعلام می کند که یک حرکت ارتجاعی در ایران شروع شده و رادیو مسکو هم همین را اعلام می کند، جبه ی ملی نیز اعلام میکند، این اغتشاش به ما ربطی ندارد و جریان چپ آن را جنبش و شورش کور می نامد.

نسل جوانی که در حزب توده ، جبه ی ملی و دانشگاه ها بودند یک سر گشتگی پیدا می کنند، بعضی از آنها که مارکسیست بودند،زمینه های تشکیل سازمان پریک های فدایی خلق را پدید آوردند.

مذهبی ها در این راستا سه جریان شدند، یکی جریان یاران ، مقلدان، مدافعان امام و شاگردان ایشان بودند که اکثرا تا نابودی رژیم به عنوان مبارز عهد بستند، در کنارشان حزب ملل اسلامی و جمعیت موتلفه اسلامی در جریان امام بودند.یک جریان سنتی حضور داشت که خواهان جدایی دین از سیاست بود و مبارزه را مفید نمی دانست و جریان دیگر ،یک جریان مذهبی ملی هم بود که در شکل نهضت آزادی و جاما حضور داشتند.

آنها هسته های ایدئولوژیک مطالعاتی تشکیل و معتقد بودند برای اینکه سازمان ما یک سازمان اسلامی باشد بر روی قرآن و نهج البلاغه مطالعه و در کنارش کتاب شناخت مائو به عنوان مبانی علمی مبارزه و مطالعات را بر کتب اقتصاد و یا مبارزات سیاسی در آمریکای لاتین و کشور های مختلف که عمدتا یا گرایش سوسیالیستی یا کمونیستی داشتند را صورت دهیم ، این منابع علمی مبارزه، شناخت استعمار و آگاهی آنها به اوضاع جهان و مبارزه بود.

در بین آنها حسین روحانی از اعضای اولیه ی سازمان یک طلبه ی معمولی بود که دو سه سالی در حوزه ی علمیه مشهد تحصیل کرده بود و تراب حق شناس از بچه های قم بود که مقداری مطالعات پراکنده ی دینی داشت و به زبان عربی هم مسلط بود.آنها ارتباطشان را با افردی چون آیت الله محمد رضا مهدوی کنی ،آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی و آیت الله سید محمود طالقانی به ورت یک طرفه داشتند ، مثلا حنیف نژاد زمانی که تبریز بود در جلسات شهید آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی نوحه خوانی می کرد و این نکته گفتنی است که نگاه و شناخت شخصیت های مذهبی از آنها یک طرفه بود.

هسته های مطالعاتی آنان را خواسته یا نا خواسته به سمت مارکسیسم می برد.در سال 1350 خودشان را در موقعیتی می بینند که باید اعلام حضور کنند، هسته ی اولیه توسط یک توده ای که عنصر وابسته ی ساواک بود لو می رود و همه دستگیر می شوند.موضوع خرید اسلحه بود، آن فرد قبول می کند از طریق کردستان سلاح بیاورد که با هماهنگی ساواک کار صورت می گیرد.

به تدریج سازمان روال عادی اش به سمت مارکسیسم می رود، یعنی اگر ماجرای تقی شهرام هم نمی بود سازمان به طرف مارکسیسم می رفت، نمونه ی بارز این مسئله در ملاقات ایشان با امام در نجف می تواند مورد بررسی قرار گیرد.

امام چندبار کلیات این جلسه را عنوان کردند و بعد از انقلاب اسلامی حسین روحانی تراب حق شناس در روزنامه ی پیکار می نویسد که وقتی نزد امام در نجف می روند و عنوان می کنند نا مذهبی هستیم و می خواهیم مبارزه ی مسلحانه کنیم و این موارد مبانی ما هستند امام آنها را تآیید نمی کند.

امام نکته ی دیگری به آنها می گوید که این مبارزه ی مسلحانه شما به نتیجه نمی رسد و رژیم حساس تر می شود و خودتان را به هلاکت می رسانید.

جریان سازمان از 1350 به بعد یکپارچه نبود، بخشی در زندان اند که با دروغ و نفاق آن جریان مارکسیستی شان را پنهان می کنندو حتی برخی بچه های مارکسیست شده ی چپ را برای نماز جماعت جلو می انداختند که امام جماعت شوند و بدین وسیله حساسیت روی تغییر ایدئولوژی سازمان نباشد.

حتی ابوالحسن بنی صدر هم زمانی که کتاب زور علیه عقیده را می نوشت همین نگاه را مطرح کرد ، او جریان مارکسیستی ای را مورد نقد قرار داد که در سازمان مذهبی کودتای ایدئولوژیک کرده اند.

 

احساس خطر از منافقین قبل از وقوع انقلاب

با آزادی افرادی چون آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی و نیروهای انقلابی که درون زندان بودندف عنوان شد که حتی اگر شاه هم کنار برود خطر منافقین بیشتر از شاه خواهد بود، این مسئله را با یقین مطرح می کردند و برخی از زندانیان آزاد شده این عقیده را داشتند.

مسعود هم در زندان بیشتر کتاب های روانشناسی و کتب مربوط به فرقه های دراویش را مطالعه می کرد.خودش هم زمینه های بلند پروازی داشت .

هنگامی که اعضای سازمان از آبان و دی 1357 آزاد شدند به دنبال رهبری و به دست گرفتن انقلاب بودند و حدود هشتاد نفر که همه هویت تشکیلاتی داشتند در بیرون شروع به سازمان دهی و جذب نیرو کردند.

زمینه های تقابل مستقیم با انقلاب

با پیروزی انقلاب مرحله دیگری از خط مشی سازمان مطرح است که از 22 بهمن تا 30 خرداد 1360 می باشد.

سازمان در سال 1358 تنها در تهران 150 خانه ی تیمی تشکیل و با آموزش هایی تحت عنوان میلیشا جوان ها را به تقلید از شیلی و آمریکای لاتین با هف و برنامه آموزش نظامی می دادند و به تدریج کینه و عداوت انقلاب ، روحانیت و نیروهای حزب اللهی را در دل آنها می کاشتند.

حاج احمد آقا در تماس تلفنی با امام فرمودند : به آنها بگویید اسلحه هایشان را تحویل دهند .که این خود نشان دهنده ی مواضع امام نسبت به سازمان است.

سازمان به دنبال پست و مقام در نظام جمهوری اسلامی و رهبری نبود ، بلکه خود تعریف دیگری از اسلام،انقلاب و رهبری داشت.

از انتخابات قانون اساسی که سازمان آن را تحریم کرد و بعد در مسئله ی ریاست جموری شرکت کردند، این تناقض وجود داشت که چطور انها که قانون اساس را قبول نداردن می خواهند مجری آن باشند.

دانشگاه ، پادگان نظامی ، انقلاب فرهنگی

این رویه ادامه داشت تا بحث دانشگاه ها پیش آمد.دانشگاه ها به پادگان و پایگاه احزاب و گروه ها تبدیل شده بودند، یادمان باشد که در این دوران نیروهای انقلابی و اسلامی عموما برای جهاد سازندگی و یا مشارکت در سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب حاضر بودند و اگر هم دانشجو بودند می آمدند درس می خواندند و می رفتند.

در عین حال در همین زمان 720 استاد فراماسون در آن محدودیت اساتید از دانشگاه اخراج شدند و به هر صورت انقلاب  فرهنگی یک ضرورت بود که هم جلوی آن فرهنگ غربی و شاهنشاهی گرفته و هم ضربه ای قوی به احزاب و گروهک ها زده شود،دست آنها از محیط آموزشی کوتاه و و دانشگاه  به روند علمی خودش سوق داده شود ، نهایتا موفق بودیم خصوصا نیرو های انقلابی یا ئر نهاد های انقلابی چون سپاه پاسداران ، جهاد سازندگی ، کمیته های انقلاب اسلامی و غیره بودند ویا در مدیریت مملکت فعالیت می کردند ، لذا دانشگاه دست نیروهای ضد مردمی و ضد انقلاب بود.

منافقین و انتخاب بنی صدر

انتخابات ریاست جمهوری که پیش آمد اعضای سازمان هم شرکت کردند، طبق قانون اساسی نمی تئانستند حاضر شوند و اغتشاش هایی را ایجاد می کردند.

وقتی بنی صدر انتخاب شد ، منافقین از وی به عنوان یک بازیگر سیاسی بهره بردند ، صد مقاله ی بنی صدر در روزنامه ی انقلاب اسلامی یک ماهیت و بعد از ریاست جهوری وی ماهیت دیگری داشتند.

سازمان مجاهدین در این راستا به صورت تشکیلاتی ورود پیدا می کرد و می توان انطباق مواضع بنی صدر و سازمان را با هم مشاهده نمود.

14 اسفند 1359 در واقع اتحاد کامل سازمان منافقین ، جبه ی ملی ، چریک های فدایی خلق و تمام جریان های ضد انقلاب با بنی صدر دیده می شود و آن حادثه گرداننده ی اصلی سازمان بود و دیگر حرکت علنی شد. امثال حزب توده هم از فرصت استفاده و اختلافات را شدیدتر می کردندو نفاق حزب توده هم در جای خود محفوظ است خصوصا حزب در این عرصه تجربه ی 1320 را داشت.

عموما گروه هایی که با امام ،اسلام و نظام موضع داشتند کنار بنی صدر و سازمان منافقین قرار گرفتند.

بنی صدر در میدان آنها عمل می کرد و اینکه چقدر آمریکایی ها و خارجی ها در این قضایا تاثیر داشتند باید منتظر یک سری اسناد باشیم که نشانگر تداخل یک سری جریان بیرونی هم هست.

آغاز جنگ مسلحانه ی منافقین در 30 خرداد

امام وقتی که بنی صدر را از فرماندهی کل قوا در خرداد ماه برکنار می کند،بنی صدر زنگی مخفی را در خانه های تیمی منافقین شروع می کند،اگرچه او مدتی در خانه ی یکی از نظامیان بود ولی طبق اسناد مرتب تغییر مکان می داد.

در 25 خرداد مجلس شواری اسلامی در حال تصویب لایحه ی قصاص بود که جبهه ی ملی بیانیه ای می دهد که "لایحه ی قصاص ضد انسان است " و اصل اسلام و قرآن مقابله می کند، امام هم بحث ارتداد جبهه ی ملی را اعلام می کند.

در این موقع هم جبهه ی ملی و هم گروه های دیگر موقعیت را برای برگزاری اغتشاش مناسب میبیند و تصمیم میگیرد دعوت به تظاهرات کنند و مردم را علیه لایحه ی قصاص دهوت به تظاهرات می کنند که در ورای آن همان مبارزه ی مسلحانه بود.

اعضای سازمان هم تصمیم می گیرد با اسلحه ی گرم و سرد به میدان بیایند و از طرفی هم رادیو از نیروهای مذهبی دعوت به مقابله کرده بود که مواجهه ی مردم با سازمان شکل میگیرد.

لذا با گذشت و اغماض نسبت به بسیاری از سیاسیون و رهبران احزاب که در دشمنی ،تشنج و درگیری همراه و هم صدا با سازمان مجاهدین خلق بودند بسیاری آزاد شدند.

آغاز زندگی مخفی بنی صدر و منافقین

سازمان در 30 خرداد با آغاز جنگ مسلحانه شعار سرنگونی انقلاب اسلامی را مطرح و حرکت های تروریستی علنی می شود، برای سازمان تفاوت ندارد که یک کفاش متدین را در میدان وحدت اسلامی یا یک شخصیت سیاسی و رهبران انقلاب را ترور کند چراکه ایجاد رعب و وحشت اصل بود.

بنی صدر و رجوی زندگی مخفی در خانه های تیمی سازمان جمع آوری اسلحه توسط ایشان از سال 1357 مضاف بر آن آموزش های میلیشایی که می دادند، نشریه هایی که در خصوص اسلحه نشر می دادند بر این مسئله صحه می گذارد.

وقتی که در یک بمب گداری هفتادو در نفر از شخصیت های برجسته کشور از نمایندگان کشور تا امثال شهید بهشتی از بین می روند انتظار داشتند که نظام ساقط شود ولی این اتفاق نمی افتد.

تشکیل شورای ملی مقاومت

همان احزاب و شخصیت هایی که سرنوشتشان را با رجوی گره زده بودند در فرانسه شورای ملی مقاومت را تشکیل دادند،خود این مسئله باید بررسی شود که این احزاب و گروه هایی که تشکیلاتی کار میکردند و دستور جاسوسی و ترور صادر می کردند چه ماهیتی داشتند و موضوع اعضای شورا باید دقیقا تحلیل شوند.

مؤلفه های پایان تحرکات علنی سازمان از فضای عمومی

آیت الله مرتضی مطهری سال 1352 در نجف اشرف خدمت امام رسیدند و عنوان کردند که در مسئله ی سازمان همه ی ما اشتباه کردیم و خدا نخواست شما به اشتباه بیفتید.البته دلیل هم داشت که منافقین در ایام مبارزات چهره ی مذهبی داشتند و سعی می کردند خود را در هاله ای از نفاق پنهان نمایند ولی به صورت ماهیت نفاق آشکار شد.

خیلی از کسانی که تحت تاثیر جبهه ملی و جریانات ملی گرایی بودند و نسبت به شهید محمد علی رجایی و شهید بهشتی موضع داشتند پس از شهادت ایشان دگرگون شدند و با سازمان مخالفت کردند و برخی به صورت منفعل از عرصه فعالیت کنار رفتند،از سوی دیگر به مقاصد ملّیون و جبهه ی ملی هم واقف شدند.

 

تغییر ماهیت ایدئولوِژیک به مزدوری پس از خروج از ایران

در تاریخ سابقه ندارد گروهی مانند منافقین بروند با دشمن مردم ایران همکاری کند، اگرچه ما جریانهای استعماری فراماسونری، بابیان، ازلیان، بهاییان، اسماعیلیه، حتی حزب توده ایران را داریم ولی ابعاد و وسعت آنها به اندازه منافقین نیست. منافقین در دوران پس از 30 خرداد و شکل گیری هرچه بیشتر ماهیت مزدوری شان هرکاری را که میتوانستند علیه مردم و نظام صورت دادند.

مشی جاسوسی در منافقین

در تشکیلات حزبی، گروهی و سازمانی، افراد اولین قضیه ای که با آن مواجه اند اطاعت از تشکیلات است، چه آنهایی که با آرمانگرایی واهداف ایدئولوژیکی وارد و چه کسانی که به عنوان فعالیت سیاسی حاضر می شوند، آنچه برای آنها مهم است اطاعت از سازمان است و این اطاعت علی رغم خواسته، تحلیل و نگرش آنها باید عملی شود . در حقیقت اعضای سازمان هویت،فهم،عقل و دین خود را در اختیار رهبری سازمان گذاشتند.

رویه حزبی به دلیل انقطاع از نظامی که در آن حضور دارند اعضای حزب و گروه را به جایی می کشاند که اگر در این نظام حزبی بمانند، نظام قالبآنهارا نابود می کند.

سازمان مجاهدین خلق از ابتدا نیروهایش را عادت به گزارش نویسی داده بود، حتی در دوره قبل از انقلاب هم که برخی از اعضایشان در کارخانه ها و ادارات می رفتند گزارش نویسی را به عنوان یک عادت به حساب می آوردند،این عادت به تدریج به حالت دستوری از بالای سازمان تعمیم می یابد.

مسئله جاسوسی شیوه ای است که بتدریج فرد را به آن سمت می برد، مگر اینکه افرادی مانند کیانوری که از اول آموزش دیده و درسش را خوب پس می دهد، ولی رده های پایین سازمان با یک آموزش غیرمسقیم به مراحل بالا می رسند.

وفتی جاسوسی به شکل فرقه ای در می آید عقل و علم و سوال دیگر تعطیل می شود، الآن به عنوان مثال می شود از رهبر فرقه گنابادی ها سوال کرد که شما یک عنصر سیاسی عضو جبهه ملی و نهضت آزادی بوده ای، چطور الان خودت را از سیاست کتارکشیده ای و به سمت فرقه سازی جلو رفته ای؟ وی اصلا در خودش نمی بیند که پاسخ دهد و این یک فاجعه درون گروه ها است اگرچه در مورد مسائل و احکام اسلامی که مدعی پیروی امام علی (ع) هستند، نه تعبد و تقید و نه آثار امام علی (ع) در این فرقه دیده می شود.

انسان مسلمان بر اساس علم و عقل باید اصول دین را بشناسد، در فروع تقلید کند قرآن نیز انسان را دعوت به علم و عقل می کند و در سیره اهل بیت(ع) بخصوص در خطبه ها و مکاتیب امیر مومنان علی بن ابی طالب این گونه آمده است.

 

تأثیر محیط در گرایش به فرقه ها و احزاب

جو محیط در ایجاد تفکر انحذافی مهم است، افراد با اینکه صاحب اندیشه اند جو پذیر می شوند، مثلا در دهه 1320 ما حاکمیت مطلق مارکسیسم در دانشگاه ها را داریم، بیش از 80 درصد دانشگاه ها قبل از فراز و فرود فرقه دموکرات گرایش مارکسیستی دارند و مطیع آنها هستنداما وابستگی حزب توده و خیانت چپ باعث رکود و شکست آن شد.

دلیلی که خداپرستان سوسیالیست به وجود می آیند می گفتند ما ماتریالیست نیستسم و تئوری خداپرستان  سوسیال را به این بهانه که ما در توحیدمان خداپرست هستیم و در جامعه منش سوسیالیسم را انتخاب کرده ، ایجاد می کنند و این یک انفعال در برابر جوها و جوسازی ها و اوضاع سیاسی جامعه در برابر مارکسیسم است.

لذا رهبران منافقین در مسیری قرار گرفتند که انتهای آن مارکسیسم ، فاشیسم ، آنارشیسم و تروریسم شد.

شناخت نفاق و تغافل از اصول عمیق اسلامی

از حیث اصول مذهبی عناصر اولیه سازمان مانند حنیف نژاد و ناصر صادق روزه های مستحبی شان ترک نمی شد و بیشتر حقوقشان را به فقرا می دادند، امثال آیت الله طالقانی و شهید مطهری این مسائل را تأیید می کردندو از پشت ماجرا خبر نداشتند که آنها یک تشکیلات زیر زمینی دارند، آنها هم به دنبال تبیین مبانی اسلامی هستند.

خود حنیف نژاد و دوستانش هم نمی دانستند به چه راهی کشیده خواهند شد.جوانان تصور می کردند در مارکسیسم مبارزه با امپریالیسم وجود داردو نمی دانستند که این پوششی است برای شوروی در راستای اهداف و مقاصد خاص ، با این حال وقتی در فضا قرار می گیرند این مسائل به تدریج در ذهنشان می نشیند و جاسوسی هم متوجه نمی شود، اصلا احساس نمی کنند به راه خطا و خیانت می روند.

فصل 17 (کشف حجاب)

کشف حجاب دستور کار همیشگی علیه زن ایرانی

ابتدا قره العین در منظومه ی فرقه ی بابیت و بهائیت ،سپس تلاش های روشن فکران و در مقطع مهمی رضاشاه پهلوی با تحریک برخی روشن فکران و به اصطلاح متجددان و در پی سفر به ترکیه و ملاقات با آتاتورک در 17 دی 1314 فرمان دولتی و عمومی کشف حجاب را صادر کرد.به موجب این فرمان تمام زنان و بانوان ایرانی بایستی حجاب از سر و روی خود برداشته و مانند بانوان اروپایی لباس بپوشند.

در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز،ملی مذهبی ها ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، گروه های چپ مارکسیستی و نهایتا در سال های اخیر جریان دامنه داری از بازیگران سینما و منابع خبری رسانه های فارسی زبان ، بحث کشف حجاب را دنبال کردند.

زمینه ها و عوامل کشف حجاب

روشنفکران که اغلب وابستگی های سیاسی معناداری داشتند، می کوشیدند تا تلقین کنند زن در ایران به عنوان عضوی از جامعه مطرح نبوده و در خارج از خانه هم نقش زیادی نداشته است. به همین علت به دنبال راهی می گشت تا بتواند خود را به نوعی و به هر طریق ممکن در جامعه مطرح کند. روشنفکران این راه را در حجاب زدایی نشان دادند . حال آنکه زنان ایرانی در سال های قبل و بعد انقلاب های مشروطه و اسلامی و در مقاطع مهم اتفاقا نقش های بسیار مهمی همچون شرکت در تجمعات و اعتراض ها، یاری رساندن به جبهه های جنگ و از همه مهم تر تربیت نسل و فرزند و ترسیم یک خانواده فعال و زنده برداشتند.

روشنفکران غرب زده تنها راه ترقی زن ایرانی را برداشتن حجاب و روبند از او می دانستند.

یکی از روشنفکران میرزا ملکم خان بود. او اعتقاد داشت نه تنها باید در عرصه تکنولوژی از غرب تقلید کرد بلکه در حوزه ی روابط اجتماعی هم باید از آنها تقلید کرد. نفر بعدی میرزا فتحعلی خان آخوند زاده است که او حتی اصل حجاب را مورد حمله قرار می دهد و درباره الگو گرفتن زنان ایرانی از غرب و تساوی حقوق زن و مرد مطالبی را عنوان کرده است.

مجله هایی از جمله عالم نسوان و ایرانشهر در برلین همگی به حجاب زن ایرانی حمله کردند و عامل بدبختی و عقب ماندگی کشور و زنان را در داشتن حجاب اعلام کردند و تبلیغات خویش را علیه حجاب شروع کردند.

از جمله مقدماتی که برای کشف حجاب تدارک دیده شده بود عبارت بودند از ، اتحاد شکل البسه ، برگزاری دومین کنگره زنان شرق در ایران که مطالب ارائه شده در این کنگره بیشتر حول تساوی حقوق زن و مرد ، لزوم تعلیم و تربیت زنان، بازپس گرفتن حق طبیعی آنها و بیان عقب ماندگی زن ایرانی از زن اروپایی ، سفر رضاشاه به ترکیه ، تشکیل کانون های بانوان و روزنامه های آنها: نام نخستین این کانون (جمعیت زنان آزادی خواه ایران) بوده است.

تغییر و تحول در نوع پوشش سابقه ای طولانی دارد و از عواملی مثل تجددگرایی خانواده های خارجی مقیم ایران و مسافرت های ایشان به اروپا تأثیر می پذیرفت. گسترش مداوم مدارس و ملزم شدن دانش آموزان به پوشیدن لباس هایی خاص باعث شد تا این روند تغییر پوشش ادامه پیدا کند.

در 6 دی ماه 1307 قانون متحد الشکل کردن البسه ی اتباع ایران در داخل کشور به تصویب مجلس هفتم رسید.

 

 

بر اساس ماده ی دوم این قانون فقط این 8 گروه از علما که ذیلا معرفی می شوند از اجرای این قانون معاف بودند :

1.مجتهدین که اشتغال به امور روحانی داشته باشند.

2.مراجع امور شرعیه

3.مفتیان اهل سنت و جماعت

4.پیش نمازان دارای محراب

5.محدثین

6.طلاب و مشتغلین به فقه و اصول

7.مدرسین فقه و اصول

8.روحانیان ایرانیان غیر مسلم

رفتن رضا شاه و خانواده اش به قم و بی حجاب حاضر شدن آن ها در حرم حضرت معصومه و معابر قم و تنبیه سخت و خشن روحانی امر به معروف ، شیخ بافقی ،نشان از این تجدد طلبی ها بود.با مسافرت امان الله خان افغان به ایران بود که این سیاست فرهنگی جدید علنی تر شد.

پیامد های کشف حجاب

یکی از مهم ترین نتایج این طرح که پیاده شد از بین رفتن ملاک های مذهبی در زندگی مردم بود.در هر قوم و ملتی طرز پوشش آنها نشانگر اعتقادات مذهبی ایشان است.مسلمانان هم از شبیه شدن ظاهرشان به کفار منع شده اند.ولی وقتی لباس ها متحد الشکل شدنداین نگرش مذهبی نسبت به کفار کم رنگ تر شد.

بعد از اعلام فرمان کشف حجاب در گوشه و کنار کشور بودند روحانیونی که اظهار نظر می کردند ولی هیچکس جرأت آشکار کردن حرف هایش را نداشت.پس از تبعید رضا شاه علما دست به کار شدند و فتواهایی را مبنی بر واجب بودن حجاب زنان و پوشیده نگه داشتن خود از چشم نا محرمان صادر کردند.

پیامد دیگر کشف حجاب ، ااستفاده از لباس و لوازم آرایش غربی بود و تا وقتی که زن و مرد ایرانی از تولیدات و لباس های داخلی استفاده کنند ، نیازی به کالای خارجی نیست.

نمی توان منکر این مسئله شد که زن سنتی ایزانی در گذشته با کار های تولیدی خود به اقتصاد کشور کمک میکرد.ولی اکنون کار تولیدی اززن گرفته شده بود و خودش به یک مصرف کننده ی صرف تبدیل شده بود.

در پایان یاد آوری این نکته ضروری است که قره العین اولین زن از مریدان باب و سپس به عنوان یکی از اولین بنیان گذاران بهائیت در ایران با کشف حجاب خود را به عنوان اولین زن روشن فکر ایرانی تا کنون ئر ادبیات روشن فکری مورد تقدیر و ستایش قرار گرفته است و این مسئله معنای مهمی را بیان می کند.که مسئله ی حجاب از ابتدا تا کنون مورد توجه جریان های بیگانه قرار داشته است، چراکه فرقه ی بهائیت نیز یک جریان بیگانه ،غیر ایرانی و حتی ضد ایرانی به شما ر می آید.

در این دروه هرکس با هر اعتقادی که بود با هر جایگاهی که در جامعه داشت یک نوع رویکرد و واکنش خاصی از خود نشان می داد.برخی تدافعی عمل کردند ، برخی جذب این جریان شدند و برخی هم حد میانه را گرفتند و تا جایی که عقل و شرع اجازه می داد تسامح به خرج دادند.

مبحث هسته ای ایران قبل از انقلاب

قبل از انقلاب ایران با هدایت آمریکا در صف استفاده کنندگان از دانش هسته ای قرار گرفت. از سال 1353 تا 1357 حدود چهار نیروگاه اتمی، هر یک شامل دو واحد، برنامه ریزی شد و قرارداد ساخت آن ها با تفاهم نام، بین سازمان انرژی اتمی و پیمانکاران خارجی به امضا رسید. این نیروگاه ها عبارت بودند از:

1-نیروگاه بوشهر 2-نیروگاه کارون 3-نیروگاه اصفهان 4-نیروگاه ساوه

انرژی هسته ای پس از انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب نیز ایران به پیمان منع گسترش سلاح هسته ای وفادار ماند. ایران پس از اتمام جنگ و به منظور تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر ، به دلیل تحریم ها و عدم همکاری آلمان به حالت تعلیق در آمده بود: در تاریخ 19 دی 1373 قراردادی را با کشور روسیه به امضا رساند که موجب تشدید عملیات روانی علیه ایران شد.

آمریکایی ها سر انجام توانستند علیرغم رضایت کامل محمد البراده ای، دبیر کل آژانس اتمی در جریان دیدارش در سال 1382 از تأسیسات هسته ای ایران، در اقدامی غیر متعارف و بدون أخذ رأی، قطعنامه شدید اللحنی را علیه ایران به تصویب برسانند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 355
  • بازدید کلی : 12,589