مقدمه
بدون شک، رسانه ها مهم ترین و اصلی ترین منبع انتقال اخبار و رویداد ها میان مردم و ابزاری مهم برای تنویر افکار عمومی هستند به طوری که تا یک رویداد مهم از طریق رسانه ها اعلام نشود برای بسیاری از ما در هاله ای از ابهام قرار داشته و نمیتوانیم آن را بپذیریم.
به تازگی موارد زیادی از اخبار کاملا کذب و نادرست از طریق شبکه های اجتماعی با مستندات ساختگی یا حتی بدون هیچ گونه استنادی، بسرعت منتشر و توسط بسیاری از مشترکان شبکه های اجتماعی، آگاهانه و نااگاهانه در اختیار یکدیگر قرار گرفته است.
در مجموع دلیل مهم استقبال مردم از شایعات در رسانه های مجازی و دامن زدن به آنها، این است که ایرانی ها بدون گذراندن اصل گوتنبرگ ـ اصل کتابت و ارتباطات پایدار نوشتاری ـ از جامعه شفاهی اول به جامعه شفاهی دوم رسیدهاند. دلیل دیگر آن میتواند سواد رسانه ای پایین برخی شهروندان و ناآگاهی آنها از واقعیتهای پشت پرده باشد. این مسأله باعث میشود شایعات بسیار سریعتر از آنچه تصور میشود مردم را جذب کنند و به سوی خود بکشانند. در واقع پایین بودن سواد رسانهای و ویژگیهای احساسی و عاطفی بودن جمعیت به چرخش شایعات و اخبار نامعتبر کمک کرده است.
رسانه های اجتماعی با قابلیتهای زیادشان و بخصوص با توجه به ذات درگیرکننده و تعاملی شدید خود، بویژه پس از همهگیر شدن استفاده از نسل جدید تلفن های همراه هوشمند و اتصال دائم به شبکه های اجتماعی اینترنتی، تاثیر فراوانی بر افکار عمومی میگذارند و محتوای آن بسرعت در دست مخاطبان میچرخد و گاهی به مرور، شاخ و برگهای زیادی هم به آنها داده میشود. این موضوع در کشورهایی مانند ایران که رسانههای رسمی آن اخبار معتبر را با تاخیر پخش میکنند و در مقابل، رسانههای معاند خارجی که با مقاصد سیاسی سعی دارند چهرهای مغشوش از اوضاع کشور در شرایط مختلف نشان دهند و با بحران سازی های رسانه ای افکار عمومی را مشوش کنند از اهمیت بسیاری برخوردار است.
متن شایعات
خدمات منسوب به رضاخان:
1.ساختن ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ و اولین ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ایران
2. ابداع ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ در ایران
3. ساخت راه آهن و بسیاری از کارخانه جات
4. ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮﺩن مرزهاى كشور و برقراى ﺍﻣﻨﯿﺖ
5. یك پارچه كردن ﮐﺸﻮﺭﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺠﺰﯾﻪ
6. ساختن یكى از ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﻻﯾﺸﮕﺎﻩ هاى ﺟﻬﺎﻥ
7. پایه گذارى صنعت ﺑﯿﻤﻪ در ایران
8. نابود كردن كامل فرقه ﺩﺯﺩﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﻧﻪ
9. تاسیس ﺷﻬﺮﺑﺎﻧﯽ
10. تحریم نفتى ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ
11. اخراج نیروهاى ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ از ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎﺭﺱ
12. آزاد كردن ﺟﺰﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺐ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ابوموسى
13. 104 ﺑﺎﺭ جنگ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ كه ﺑﺪﻟﯿﻞ ﻧیرﻭمندى اﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ، ﻣﺮﺩﻡﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ
14. بهره بردارى ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺍﯾﺮﺍﻥ و راه اندازى ﺻﻨﻌﺖ در ﺍﯾﺮﺍن
15. جذب سرمایه ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺤﺎﺩﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺭﺷﻮ
16. راه اندازى ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﺎﺯﯼ ﺍﺭﺍﮎ ﻭ ﺗﺒﺮﯾﺰ
17. اعطاى ﺣﻖ ﺭﺍﯼ ﺑﻪ ﺯﻧﻬﺎ
18. اعطاى شغل هاى دولتى به زنان مثل مدیر، ﻭﺯﯾﺮ ﻭ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ
19. رایگان نمودن ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ
20.قرار دادن پول ایران در جمع 10 ارز جهانی
پاسخ به شایعات
1. مدارس و مکتب خانه ها در ایران قبل از پهلوی، وجود داشته اند !
رضاخان در این مراکز تغییراتی با نام نظام آموزشی نوین اما در واقع جهت بازسازی ایران طبق تصویر غرب ایجاد کرد. این تغییرات وسیله وی برای مذهبزدایی یا دنیانگری، برانداختن تعبدگری، ناسیونالیسم، توسعهی آموزشی و سرمایهداری دولتی بود.
[ یرواند آبراهیان (تاریخ نگار برجسته ایرانی)، ایران بین دو انقلاب، ترجمهی کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری و محسن مدیر شانهچی، تهران، نشر مرکز، 1378، ص 127.]
[ جان فورن(نظریه پرداز و جامعه شناس غربی) ، مقاومت شکننده، ترجمهی احمد تدین، تهران، مؤسسهی خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1382، ص 333.]
* تاسیس اولین دانشگاه ایران ادعای غلطی است چرا که سابقه آموزش عالی در ایران به دانشگاه جندی شاپور و پس از آن به دارالفنون و دانشسرای عالی علوم سیاسی و ... باز میگردد.
2. دادگستری در دوره پهلوی ابداع نشد. وزارت عدلیه در زمان ناصرالدین شاه تاسیس شد .
3. راه آهن در ایران به نام مردم و به کام روسیه و انگلستان و جهت نقل و انتقال سلاح و تجهیزات برای قشون آن دووکشور دشمن و متجاوز به ایران و خارج کردن نفت کشور ساخته شد .
* منطقی ترین مسیر برای راه آهن در ایران، میبایست از تهران شروع شده، از مرکز کشور _استان های اصفهان و فارس _ عبور می کرد و به خلیج فارس ختم می شد اما فارس که از بزرگترین استانها و مرکز جنوب ایران بود تا چند سال پیش هنوز راه آهن نداشت !
پس این طرح برای خدمت به کشور و مردم نبود .
4. بر خلاف نظر نویسنده، رضا خان نه تنها قادر به حفظ تمامیت ارضی ایران نبود، بلکه در قرارداد سعدآباد، بخش هایی از اراضی ایران را در قبال جلب نظر انگلیس به کشور های همسایه واگذار کرد !
برای نمونه می توان واگذاری کل اروند به عراق، منطقه چکاب به افغانستان و مناطق شمال باختری کشور به ترکیه را ذکر کرد. (توضیحات بیشتر)
5. در تاریخ، اقدامات تجزیه طلبانه ای در دوران رضا شاه، ثبت نشده است. بلکه رضا شاه گاها به بهانه جلوگیری از تجزیه ایران، بعضی از مخالفان حکومت را با اتهام تجزیه طلبی حذف کرده است.
6. در هیچ منبعی به ساخت پالایشگاه، در دوره سلطنت رضاخان اشاره نشده و صرفا ادعای نویسنده می باشد .
7. اولین بیمه در ایران با انگیزه و پیگیری دکتر آقایان (یکی از اعضای اولین هیئت مدیره بیمه ایران و در حقیقت یکی از بانیان تأسیس آن) و آقای داور وزیر مالیه آن زمان ایجاد گردید و ارتباطی با رضاخان نداشت !
رضاخان فاقد قدرت برنامه ریزی کشور و تدابیری این چنین بود .
8. بزرگترین ملاک و سرمایه دار ایران در زمان رضا شاه خود او بود ! سرمایه ای که با زور و تهدید از چنگ مردم خارج کرده بود.
کسی که پول تماشای یک نمایش را نداشته چگونه تبدیل به بزرگترین ملاک کشور شد ؟!
* مقابله با راهزنی از اقدامات اولیه هر حکومتی برای استقرار و حفظ حاکمیت خود است . البته این امر به دلیل راههای مواصلاتی و نیروهای مسلحی که رضاخان برای تثبیت حکومت و بستن دهان مخالفان ایجاد کرد ، در دوره او نمود بیشتری یافت .
9. شهربانی برای اولین بار در زمان ناصرالدین شاه و به تقلید از سازمان های اروپایی تاسیس شد نه در زمان رضاشاه پهلوی.
10. چیزی به نام تحریم نفتی آمریکا توسط رضاخان وجود ندارد !
در روابط نفتی آن دوره ایران و امریکا تنها كنارهگیری كمپانی نفت تگزاس از ایران به 2 دلیل زیر به چشم می خورد:
الف) امتیازات بهتری كه در سایر نقاط خلیجفارس به دست آورده بود .
ب) انگلیسیها حاضر بوند در قبال فسخ قرارداد، كمكهای مهمتری در خلیجفارس به آن كمپانی بنمایند .
که خود کمپانی شخصا با ایران اعلام عدم همکاری نمود !
* ضعف شدید رضاخان در برابر بیگانگان چنان بود که در این باره می توان به ماجرای تسلیم فوری رضاخان در برابر تهدید تحریم نفتی انگلیس اشاره نمود !
11. طی دوران سلطنت رضاشاه، نیروهای انگلیس در خلیج فارس حضور داشتند و در پایان انگلیس رضاخان را اخراج و تبعید کرد، نه رضا خان انگلیس را !
12. آزادسازی جزایر سه گانه در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و در قبال جدایی بحرین از ایران و تحت نظر انگلیس صورت گرفت !
13. ادعای 104 مرتبه جنگ با عراق و عدم اطلاع مردم کذب محض است! چگونه است که نه در اسناد و منابع تاریخی ، نه در منابع خود حکومت پهلوی و نه حتی در تاریخ شفاهی و خاطرات مردم ایران در این خصوص اخباری نیست ؟!
به گواهی تاریخ با ورود ارتش متفقین، ارتش پهلوی هیچ مقاومتی نکرده و با حضور شخص رضاشاه در سرباز خانه های دو لشکر تهران، دستور ترخیص همه و بازگشت آنها به خانه هایشان را صادر کرد.
قدرت او و ارتشش تنها در سرکوب مردم غیرمسلح کشورش بود .
14. اختلافات آمریکا و شوروی (جنگ سرد) پس از جنگ جهانی دوم و مرگ رضاخان به وجود آمد !
* رضاشاه با بودجه دولت، کارخانه تاسیس و پس از رسیدن به سوددهی، به بهای كمتر از قیمت واقعی، به خود یا وابستگان قدرت سیاسی اختصاص می داد.
وابستگی شدید این صنعت به قدرت های خارجی از جمله آلمان، ضربه مهلكی را در زمان جنگ جهان دوم به ایران وارد كرد. زیرا با خروج آلمانیها از ایران، تمام صنایع به آهنپارههایی بیارزش تبدیل شدند.
15. چیزی به اسم اتحادیه ورشو وجود ندارد !
نزدیک ترین مورد تاریخی، پیمان ورشو است که یک پیمان نظامی بوده است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۹۱ و سالها پس از دوره سلطنت رضاشاه برقرار بود و ارتباطی به ایران نیز نداشته است !
16. تاسیس شرکت های ماشین سازی اراک و تبریز سالها پس از مرگ رضاخان و در سال های 1346 و 1348 بوده است !
17. بانوان قبل از دوران رضاشاه هم طبق قانون حق رای داشتند !
در حقیقت قانون اساسی مشروطه، صراحتی درباره عدم مشارکت زنان نداشت .
* با دخالت های بیشمار حکومت در انتخابات مجلس که تنها نهادی بود که مردم به ظاهر در آن تاثیر داشتند، عملا حق رای از مردان نیز سلب شده بود چه برسد به بانوان !
18. ورود زنان به مشاغل اجتماعی در راستای برنامه های استعماری رضاخان بود .
دلیل حضور زنان در جامعه ، عادی سازی بی حجابی ، روابط ناسالم میان زن و مرد ، تخریب فرهنگ حاکم و فساد در جامعه مسلمان ایران بود نه خدمت به بانوان !
19. آموزش رایگان قبل از دوره رضاخان و در دوره مشروطیت برای کودکان اجباری شده بود !
20. چیزی به نام ارز جهانی وجود ندارد !
بر طبق اسناد، طی سالیان متمادی از جمله دوره سلطنت رضاخان، ارزش پول ایران رو به کاهش بوده است.
لذا لازمه قرار گرفتن پول ایران جزء ارزهای با ارزش، افزایش ارزش پول ایران یا کاهش ارزش واحد پول سایر کشورهاست؛ که مورد اول حاصل نشده است و در صورت رخ دادن مورد دوم نیز، ارتباطی به رضاخان ندارد!
توضیحات بیشتر
از بین موارد ذکر شده، به بررسی جامع تر شایعه «مشخص کردن مرز های کشور و برقراری امنیت توسط رضا شاه» می پردازیم
از دست رفتن اراضی ایران در قبال هیچ!
سیاست حسنهمجواری، محور اصلی سیاستخارجی رضاشاه را تشکیل میداد که در راستای منافع منطقهای بریتانیا قرار داشت. بر همین اساس، انگلیسیها کوشیدند تا با همپیمان کردن دول تاثیرگذار منطقه، یعنی ایران، ترکیه، عراق و افغانستان در قالب یک عهدنامه عدمتعرض که به عهدنامه «سعدآباد» شناخته شد، از منافع خود در خاورمیانه و بهویژه تقابل با روسها حراست کنند. مرکز ثقل پیگیری اسن سیاست انگلیسیها بر دوش رضاخان قرار گرفت. رضاشاه برای جلب رضایت سه دولت دیگر حاضر شد که تعارضات مرزی خود را با آنها حل کند و در این راستا، به دلیل تسامح و سادهبینی او، نهایتا کشور و مملکت ایران هزینه سنگینی را متحمل شد.
الف) روابط ایران و عراق
بخش دیگری از مناقشات مرزی این دوره تاریخی، میان ایران و عراق و بر سر حاکمیت بر »اروند« رخ داد. با رویی کار آمدن ملک فیصل اول در عراق، روابط سیاسی دو کشور، در شکل جدیدی آغاز میشود. با استقلال کامل عراق از قیمومت انگلستان، روابط رسمی دو دولت برقرار میشود. مساله مهم مورد مناقشه «کشتیرانی در شطالعرب» بود. « در سال 1313 دولت عراق به منظور جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران در اروندرود با پشتیبانی انگلستان به جامعه ملل شکایت کرد. جامعه ملل طرفین را به مذاکرات مستقیم دعوت نمود و سرانجام بر اثر اصرار و فشار انگلیسیها که علاقه داشتند پیمان منطقهای هر چه زودتر منعقد شود، سرانجام در 4 ژونیه 1937 (13 تیر 1316) قرارداد مربوطه به امضا رسید... در قرارداد تحمیلی 1316 حق کشتیرانی در سراسر شطالعرب – به استثنای پنج کیلومتر آبهای مقابل آبادان تا خط تالوگ– به دولت عراق واگذار شد. » (مهدوی/ ص39و40)
ب) روابط ایران و افغانستان
افغانستان در 1289 قمری از ایران مستقل میشود. مولود حکمیت گلداسمیت انگلیسی، از همان آغاز بحران آفرین شد. «مساله هیرمند» و بهره برداری از آب آن، اتفاقی بود که تا همین امروز روابط دو کشور را تحت الشعاع قرار داده است. بخشی از مذاکرات دو دولت اما، در دوره فرمانسالاری رضاشاه صورت پذیرفت. مذاکرات بر سر هیرمند و آب آن از 1310 شمسی به مدت 7 سال ادامه یافت. قرارداد 1317 ماحصل تلاشهای دو طرف بود. با این همه، روند حوادث به گونه ای پیش رفت که در عمل، نتیجهای دیگر رقم خورد.
با حکمیت مکماهون انگلیسی در 1323 و درنتیجه تغییر بستر رود هیرمند، «مساله آب» برای نخستین بار در سیستان دوتکه شده مطرح می شود. شدت درگیریهایی که به دنبال این حکمیت و نتایج آن درگرفت به اندازهای بود که در ادبیات دیپلماتیک ایران از آن «به «استخوان لای زخم» تعبیر کرده اند.» (خاطرات محمود فروعی، ص176) در جریان حکمیت مکماهون، «میزان سهم آب ایران از رود هیرمند را برخلاف رای گلداسمیت که موظف به رعایت آن بود به یکسوم تقلیل داد و مرز دو کشور را از کوه ملکسیاه تا سیاهکوه به طول 282 کیلومترمربع تحدید حدود کرد» (رحمانیان و براقی/ ص34). بنابراین، «از 18146 کیلومترمربع مساحت کل سیستان، 7374 کیلومترمربع از آن ایران و 10772 کیلومترمربع جزو خاک افغانستان شد.» (همان/ 35) دعوای مرزی ایران و افغانها، در آغاز بر سر مرز بودن شاخهای از رود هیرمند به طول 16 کیلومتر بود، لکن از شروع خشکسالی و کمآبی ابعاد تازهای پیدا کرد.
از بدو حکمیت ماکماهون و تجزیه بخشهایی از سیستان تا رویکارآمدن محمدظاهرشاه در افغانستان، مساله هیرمند با بالا و پایینهای متععدی تداوم یافت. سلطنت 40ساله محمدظاهرشاه، مهمترین قراردادهای ایران و افغانستان را در بر می گیرد. افزون بر مساله هیرمند، اختلاف بر سر چند منطقه مانند هشتادان، موسیآباد و معادن نمک، پای ترکها را به حکمیت گشود. ارفع، ، روایت میکند: «بهترین وسیله برای برقرار ساختن مناسبات دوستانه بین ایران و افغانستان، در آن زمان به نظر اعلیحضرت رضاشاه کبیر رجوع به آتاتورک بود.» (مکی/ ص154) بنابراین، آتاتورک فخرالدین آلتای را برای حکمیت مامور کرد و به افغانستان و ایران فرستاد. مذاکرات در 1313 با حکمیت ترکیه انجام شد که با رای ترکها، 160 فرسخ از خاک ایران به افغانستان منظم شد (همان/ 50 ) سیاست حسن همجواری پهلویاول، برای جلب اعتماد افغانها به حضور در پیمان سعدآباد، رای حَکَم را میپذیرد. منطقه چکاب، منطقه دیگری بود که برای اعتمادسازی به افغانها داده شد. رضاشاه در توجیه این واگذاری به شوکتالملک حاکم سنتی چکاب، معتقد است» ارزش چکاب چه از لحاظ سوقالجیشی و چه از نظر وجود مراتع برای دامها بدان پایه نیست که همسایه خود ناراضی باشد و روابط دو دولت ایجاد سوءتفاهم کند«. (همان/52) این تحلیلی، شبیه همان تحلیلی است که رضاشاه از واگذاری مناطق شمالباختری کشور به ترکها داشت. با این همه در 1315، فرصت انعقاد قرارداد موقتی میان دو کشور فراهم می آید. اما اقدامات ماموران افغان در احداث نهرهای جدید و بستن سد در بند لخشک مذاکرات را به وقفه انداخت.
»در مورد رفع اختلافات مرزی با افغنستان علاوه بر اینکه موضوع رود هیرمند حل نشد و اختلاف باقی ماند و طبق رای حکمیت گلداسمیت انگلیسی، افغانها حاضر نشدند کنار بیایند، نیز جایزهای هم به آنها داده شد .به این ترتیب که چون افغانستان به واسطه عدم معادن نمک در مضیقه بود و در قسمتهایی از نقاط نزدیک مرزی متعلق به ایران دارای معادن نمک بود، آن قسمتها را به افغانستان واگذار نمودند«. (ص343/ مکی)
ج) روابط ایران و ترکیه
سیر اختلافات مرزی ایران و ترکها، حتی به دوران صفویه باز میگردد. در تمامی این دوران، مناقشات فراوانی میان دولت ایران و عثمانیها جریان داشت که ماحصل آن انواع مذاکرات و قراردادها بود. این اختلافات، با رویکار آمدن سلطنت پهلوی و دولت نوی ترکیه هم ادامه یافت. ترکها پس از تاسیس جمهوری، در جند نوبت به خاک ایران دستدرازی کردند. مناطق «بولاغباشی»، «جوزر»، «قوریگل»، روستاهای «سیرو» و «سرتیک» و برخی مراتع متعلق به کردهای «جیکانلو» را تصرف کردند.(فرجی/ ص28) تجاوز هوایی به خاک ایران، حدود سردار بلاغی و اشغال ارتفاعات آنیبیک از دیگر اقدامات ترکها بود که با وجود اعتراض های متعدد دولت ایران ادامه داشت.
کوششهای رضاشاه معطوف به حل مسائل منطقهای و سیاست حسن مجاورت با همسایگان، به عهدنامه مرزی 1310 انجامید. براساس این عهدنامه قرار شد «ایران در ناحیه آغری داغ، قطعه زمینی از کوهستان مزبور به دولت ترکیه واگذار کند و در عوض در ناحیه بارژ، دولت ترکیه، مقداری از اراضی خود را به دولت ایران تسلیم نماید. ضمنا در ناحیه قطور نیز که از سالهای دراز بین دولتین اختلاف بوده و سرحد مبهم مانده بود، دولت ترکیه حاضر شد، مقداری از اراضی متنازع فیما را به تصرف دولت ایران بدهد و خط سرحدی در آنجا هم تشخیص گردید و اختلاف حدودی دولتین به کلی مرتفع شود.» (همان/ ص36)
با این وجود، اتفاق مهم بر سر ارتفاعات آرارات میافتد. «بر اساس این قرارداد آرارات کوچک که در خلال لشگرکشی ترکها بر ضد قوای احسان نوری به تصرف نظامیان ترک درآمده بود، به دولت ترکیه واگذار شد. » (همان/ ص36) واگذاری ارتفاعات آرارات به ترکها زمانی حساستر میشود که اهمیت سیاسی و راهبردی آن را بدانیم. سرهنگ ریاض، کارشناس نظامی ایران در پاریس، درباره اهمیت موقعیت نظامی کوه آرارات کوچک بر این باور بود که «اگر این کوه را از دست بدهیم نه فقط نقطه راهبردی مهمی را از دست داده ایم، بلکه کردها نیز از ما سرخورده، متوجه جلب توجه و مساعده دیگران میشوند.» (همان/ ص37) با این وجود، آنچه تعیینکننده بود، نظر شخص رضاشاه بود. و رضاشاه هم به نقل از سرلشگر ارفع بر این باور بود که « منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من این است که دو دستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از چندین سال وجود دارد و همیشه به زیان هر دو کشور و به سود دشمنان مشترک ما بوده است از میان برود. مهم نیست که سر این تپه از آن که باشد آنچه مهم است این است که ما با هم دوست باشیم.» (مکی/ ص 153و154).
البته دولت پهلوی کوشید مساله واگذاری آرارات را نوعی «مبادله ارضی» عنوان کند. در این عهدنامه، ایران در قبال بخشیدن آرارات کوچک مناطقی از دره بارژگه را گرفت. با این حال، «با توجه به نابرابری موارد مبادله شده و کم ارزشی دره یادشده در برابر آرارات کوچک که اهمیت راهبردی داشت، چنین استدلالی درست نبود.» (فرجی/ ص38)
منابع
تاریخ بیست ساله، حسین مکی، امیرکبیر
داریوش رحمانیان و فضل الله براقی، تاریخ ایران بهار 1389 شماره 6 (پیاپی 64/5)
علیرضا بیگدلی، تاریخ روابط خارجی زمستان 1380 شماره 9
تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، علیرضا امینی، صدای معاصر
مهدی فرجی، گنجینه اسناد بهار 1391 شماره 85
سياست خارجي ايران در دوران پهلوي 1300-1357، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، البرز
www.mashreghnews.ir
www.shayeaat.ir
www.tebyan.net