بررسی انقلاب رنگی در ایران سال 88
هدف اصلی طراحی این انقلاب ها مبارزه با رقبای امریکا یعنی چین و روسیه و همینطور انقلاب اسلامی ایران میباشد که در سال 1388 شاهد ان بودیم.
انقلاب های رنگی دارای ویژگی هایی مشترکی همچون غیر خشونت امیز بودن به جز قرقیزستان و ایران توام بودن با راهپیمایی خیابانی ماهیت ضد کمونیستی لیبرال خواهی دانشجویی مبتنی بر ان جی او بودن و همینطور مورد حمایت امریکا بودن است.
از زمان پیروزی انقلاب دو رویکرد از سوی ایالات متحده امریکا جهت مقابله با ایران صورت گرفته که شامل:
تغییر رفتار از طریق اعمال تحریم های اقتصادی و تغییر رژیم ایران می باشد.
روزنامه ها و سایت های تهاجمی علیه دولت نهم سرشار از این شواهد و قرائن است:
1-تشکیک در سلامت انتخابات و القای تقلب در ان
2-طرح نظارت بین المللی بر انتخابات
3-افزایش انتظارات و مطالبات عمومی
4-تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام
5-هجمه به گفتمان انقلاب
6-اعلام خطر و تهدید نمایی
7-توهین و تخریب دولت
8-به صحنه امدن مخالفین
حوادث تروریستی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری
حمله به پایگاههای بسیج ویران سازی مساجد و بانک ها و اماکن عمومی،ترور سرداران سپاه،دانشمندان هسته ای،دادستان خوی نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان...مهمترین حوادث ناگوار پس از فتنه بود.
دوام نداشتن جریان بعد از انتخابات 88
از انجا که فتنه 88 فاقد بنیاد مشروع و معقولی بود.
تناقضات کودتای سبز با خط امام (ره
الان فرض كنيد من هم خرد بشوم،ديگران هستند، همچو نيست كه ملت ايران حالا احتياج به خميني داشته باشند. احتياج به هيچ كس ندارد، خودش است، خودش الان ايستاده قائم است خودش بالنفسه، بيخود آنها خيال ميكنند كه اگر ما هم از بين برويم، بكشند يا منحط كنند، مساله خوابيده است و دوباره آنها بر ميگردند.
* خميني را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سرنيزه نميشود اصلاحات كرد، با نوشتن خميني خائن به ديوارهاي تهران كه مملكت اصلاح نميشود، ديديد غلط كرديد، ديديد اشتباه كرديد.
خاضع به احكام اسلام شويد، ما شما را پشتيباني ميكنيم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه ديگري دارند، اگر خيال ديگري در سر دارند، اگر ميخواهند آشوب كنند بسم ا... بفرمايند.
* اگر خميني را بكشند، چه خواهد شد، نه، اين حرفها نيست در كار.همه شما بحمدا... هستيد و كشور خودتان را حفظ ميكنيد و مساله، مساله اسلام است
سازمان مجاهدین خلق ایران سازمان سیاسی اسلامگرا و چپگرایی با ساختار شبهنظامی است.[۱] این سازمان در سال ۱۳۴۴ به رهبری محمد حنیفنژاد پایهگذاشته شد. سازمان مجاهدین پس از شکلگیری، به اقدام مسلحانه علیه دودمان پهلوی پرداخت. هرچند متحمّل ضربات سختی از سوی سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) شد و رهبران سازمان به حکم دادگاه نظامی وقت، به جرم «اقدام علیه امنیت کشور، اعمال تروریستی و ترور اتباع ایرانی و آمریکایی»، به اعدام محکوم و برخی نیز زندانی شدند.
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، سازمان مجاهدین خلق به رهبری موسی خیابانی و مسعود رجوی موفق به یارگیری گسترده در بین قشرها مختلف جامعهٔ ایران شد، امّا بر سر جنگ قدرت با روحانیون وقت، از جمله روحالله خمینی، به اقدامات مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی روی آورد. پس از تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و عزل ابوالحسن بنیصدر این سازمان هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد. سازمان مجاهدین سپس زیر چتر حمایت صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق قرار گرفت و در حالی که آن کشور با ایران در حال جنگ بود، با انتقال گسترده هواداران و طرفدارانش به عراق و با همکاری و مساعدت ارتش عراق، اقدام به تشکیل بازویی نظامی به نام «ارتش آزادیبخش» کرد و در کنار ارتش عراق در جنگ علیه ایران مشارکت کرد.[۲] این نیروی نظامی در طول جنگ ایران و عراق، از سوی خاک عراق، بیش از یکصد عملیات نظامی علیه مواضع نیروهای ایرانی شکل داد.[۳]
در ادبیات حکومتی ایران از سازمان مجاهدین خلق با عناوینی چون «سازمان منافقین» یاد میشود. در دوران حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی از لقب «مارکسیست اسلامی» برای این سازمان استفاده میشدهاست.
بسیاری از اعضای جدا شده و همچنین محققین این سازمان را دارای ماهیت فرقهای دانسته و از عنوان فرقه رجوی برای اشاره بدان استفاده میگردد.[۴]
کشف حجاب در ایران زمانی اتفاق افتاد که رضا شاه قانونی را در ۱۷ دی ۱۳۱۴ به تاریخ ایران تصویب کرد که بموجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری منع شدند.[۱]
نخستین نشانههای کشف حجاب را میتوان در سخنرانی بدون روبنده طاهره قرةالعین و همچنین در دربار ناصرالدین شاه قاجار و در محافل روشنفکری یافت. همچنین فعالان جنبش زنان ایران در دوره مشروطه و ابتدای حکومت رضاشاه بحثهایی در نقد حجاب گشودند؛ ولی رسمیت پیدا کردن و اجباری شدن چند سالهٔ آن به دوره حکومت رضا شاه باز میگردد
طاهره قرةالعین در سال ۱۲۶۴ هجری قمری در واقعه بدشت سخنرانی کرد و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضران را شگفتزده کرد. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام کرد.[۲][۳]
در دربار قاجار، مسافرتهای شاه به اروپا و مشاهداتش از وضعیت پوشش زنان اروپایی در دربار تأثیر به سزایی داشت. به تدریج موضوع «کشف حجاب» در قالب تجدد خواهی به محافل روشنفکری و اشعار شعرا نفوذ کرد و درمطبوعات منعکس شد.[۴]
روزنامه دیلی تلگراف در تاریخ ۳ ژوئن ۱۹۲۷ میلادی (۱۲ خرداد ماه ۱۳۰۶خورشیدی) در ذیل خبری با عنوان «بانوان عصر جدید ایران؛ مبارزه برای آزادی» نوشت:
تهران، سهشنبه - مبارزهای که بانوان متجدد و روشنفکر ایران برای آزادی نسوان شروع کردهاند ممکن است دامنه آن به کشمکش و تصادم میان اولیای امور و رهبران این نهضت کشیده شود. به درخواست مکرر نمایندگان علماء و بنا به قولی، روی خواهش شوهران غیور و حسود، شب گذشته، قوای انتظامی به باشگاهی که زنان بیحجاب با لباسهای شبانه آخرین مد پاریس، با مردها اجتماع کرده، حمله بردند.
مدیر باشگاه که علاقه زیادی به آزادی زنان و شرکت آنها در مسائل اجتماعی دارد، بازداشت و زندانی شد و هنوز معلوم نیست چه جرمی علیه او اعلام خواهد شد. زنها اجتماعاتی تشکیل داده، علیه نادانی و عقبافتادگی خود به اولیای امور اعتراضات شدیدی نمودهاند. این بانوان متجدد، مدعی هستند که یکی از عوامل مهم نهضت زنان ایران، همان نفرت و دوری از همسری با دخترانی است که آنها را به چشم ندیده و نشناخته و از این رو جوانان ایرانی، برای ازدواج با دختران اروپایی بیشتر اظهار تمایل مینمایند.[۵]
زنان متجددی که در خبر فوق از آنان یاد شده، مربوط به اعضای انجمنی بودند، که با عنوان مجمع کشف حجاب از سوی میرزا ابوالقاسم آزاد، تشکیل شده بود...[۶]
ابوالقاسم خان آزاد مراغهای به همیاری همسرش شهناز رشدیه (دختر میرزا حسن رشدیه) در امرداد ماه ۱۲۹۹ خورشیدی نشریهای به نام «نامه بانوان» منتشر کرد. این نشریه در زمانی منتشر شد که آزادمراغهای از مدتی قبل انجمنی مخفی تحت عنوان «مجمع کشف حجاب» تأسیس کرده بود و جلسات این انجمن با حضور زنان و مردان در منزل وی و دیگر اعضاء انجمن تشکیل میشد. در این جلسات افرادی چون یحیی دولتآبادی شرکت میکردند و به بحث و گفت وگو میپرداختند. این مجمع پس از مدتی فعالیت از سوی شهربانی منحل و آزاد نیز دستگیر و مدتی محبوس شد؛ فعالیتهای او برای کشف حجاب چهار بار او را راهی زندان و تبعید کرد...[۷][۸]
مجمع کشف حجاب
روزنامه دیلی تلگراف در تاریخ ۳ ژوئن ۱۹۲۷ میلادی (۱۲ خرداد ماه ۱۳۰۶خورشیدی) در ذیل خبری با عنوان «بانوان عصر جدید ایران؛ مبارزه برای آزادی» نوشت:
تهران، سهشنبه - مبارزهای که بانوان متجدد و روشنفکر ایران برای آزادی نسوان شروع کردهاند ممکن است دامنه آن به کشمکش و تصادم میان اولیای امور و رهبران این نهضت کشیده شود. به درخواست مکرر نمایندگان علماء و بنا به قولی، روی خواهش شوهران غیور و حسود، شب گذشته، قوای انتظامی به باشگاهی که زنان بیحجاب با لباسهای شبانه آخرین مد پاریس، با مردها اجتماع کرده، حمله بردند.
مدیر باشگاه که علاقه زیادی به آزادی زنان و شرکت آنها در مسائل اجتماعی دارد، بازداشت و زندانی شد و هنوز معلوم نیست چه جرمی علیه او اعلام خواهد شد. زنها اجتماعاتی تشکیل داده، علیه نادانی و عقبافتادگی خود به اولیای امور اعتراضات شدیدی نمودهاند. این بانوان متجدد، مدعی هستند که یکی از عوامل مهم نهضت زنان ایران، همان نفرت و دوری از همسری با دخترانی است که آنها را به چشم ندیده و نشناخته و از این رو جوانان ایرانی، برای ازدواج با دختران اروپایی بیشتر اظهار تمایل مینمایند.[۵]
زنان متجددی که در خبر فوق از آنان یاد شده، مربوط به اعضای انجمنی بودند، که با عنوان مجمع کشف حجاب از سوی میرزا ابوالقاسم آزاد، تشکیل شده بود...[۶]
ابوالقاسم خان آزاد مراغهای به همیاری همسرش شهناز رشدیه (دختر میرزا حسن رشدیه) در امرداد ماه ۱۲۹۹ خورشیدی نشریهای به نام «نامه بانوان» منتشر کرد. این نشریه در زمانی منتشر شد که آزادمراغهای از مدتی قبل انجمنی مخفی تحت عنوان «مجمع کشف حجاب» تأسیس کرده بود و جلسات این انجمن با حضور زنان و مردان در منزل وی و دیگر اعضاء انجمن تشکیل میشد. در این جلسات افرادی چون یحیی دولتآبادی شرکت میکردند و به بحث و گفت وگو میپرداختند. این مجمع پس از مدتی فعالیت از سوی شهربانی منحل و آزاد نیز دستگیر و مدتی محبوس شد؛ فعالیتهای او برای کشف حجاب چهار بار او را راهی زندان و تبعید کرد...[۷][۸]
رضاشاه
از اواسط دهه ۱۳۰۰ انتقاد به حجاب دستکم در تهران آسانتر شده بود. گروههای فعال جنبش زنان ایران از حجاب انتقاد میکردند، برای مثال نشریه عالم نسوان در سال ۱۳۱۰ بحثی دربارهٔ حجاب باز کرد و فراخوانی برای این بحث چاپ نمود. پاسخهای موافق و مخالف داده میشد. در مجموع، زنان از بیحجابی بسیار دفاع کردند و انحطاط احلاقی جامعه را از سرکوب زنان توسط مردان میدانستند.[۹]هدی شعراوی نیز در همین دوره، در سال ۱۳۰۲ در مصر حجاب اسلامیاش را به نشانه حمایت از جنبش فمینیستی با اهدافی گستردهتر، در دریای مدیترانه انداخت.[۱۰]
در دوره رضاشاه به تدریج لباسهای اروپایی زنان با کنسرتهای بیحجاب قمرالملوک وزیری در باشگاه ایران به بنیانگذاری تیمورتاش وزیر دربار بانفوذ و نوگرای رضاشاه، به میان مردم آمد.[۱]
رضا شاه قانون کشف حجاب را یکباره صادر نکرد.[۱۱]
قانون کشف حجاب
بازدید رضاشاه و محمدرضا پهلوی (ولیعهد) از صف دانش آموزان در استان مازندران
نخستین شایعات پیرامون قانون جدید، هنگامی پخش شد که رضاشاه تحت تأثیر اصلاحات دموکراتیک در افغانستان قرار گرفته بود و امانالله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکه افغانستان در سال ۱۳۰۸ به ایران آمدند. ملکه افغانستان بیحجاب بود و جنجالی در میان روحانیون ایران برانگیخت. آنان از رضاشاه خواستند ملکه افغانستان را در ایران مجبور به داشتن حجاب کند که رضاشاه نپذیرفت. در همین زمان شایعاتی دربارهٔ تصویب قانون منع حجاب پخش شد.[۱۲]
رضا شاه پس از تنها سفر خارجیاش به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳، تحت تأثیر اقدامات غربگرایانه آتاتورک قرار گرفت. در این دوره نیز شایعاتی دربارهٔ ممنوعیت حجاب در مدرسههای دخترانه پخش شد، ولی قانونی در این راستا تصویب نشد.[۱۲]
رضا شاه ترجیح میداد که مردم لباس متحدالشکل بپوشند، مردان کلاه پهلوی به سر گذارند و نسبت به تقیدات دینی در زمینه حجاب سستی نشان دهند. رضا شاه که شدیداً تحت تأثیر بیحجابی زنان ترکیه قرار گرفته بود، این مسئله را پس از یک سال از گذشت سفر به ترکیه در آذر ۱۳۱۴ به محمود جم «رئیسالوزرا» چنین بازگو کرد:
نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشتهاست، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمدهاست. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد.[۱۳]
جشن کشف حجاب در قم
از این رو بخشنامهٔ کشف حجاب جهت تصویب رضاشاه در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۱۴ از طرف رئیسالوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز دیماه فرمان اجرای غیررسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. رضا شاه در ۱۷ دی سال ۱۳۱۴ طی جشن فارغالتحصیلی دختران بیحجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً بر کشف حجاب تأکید کرد.
کشف حجاب در ترکیه اختیاری بود و علاوه بر آن آتاتورک فعالیتهای برنامهریزی شده و تبلیغات محتاطانهای برای تشویق زنان به برداشتن حجاب اجرا میکرد. مثلاً میگفت:
خودتان را به جهان نشان دهید و رودررو به جهان بنگرید.
اما رضاشاه این کار را با زور انجام داد و به طور ناگهانی حق انتخاب را از زنان گرفت و هیچ روند جامعهپسندی برای این کار طی نشد. بخشی از زنان که مسنتر و سنتی بودند و احساس برهنگی میکردند عملاً در خانه محبوس شدند.[۱۲]
در سال ۱۳۲۰ که رضاشاه ایران را ترک کرد اجرای قانون کشف حجاب سریعاً فراموش شد. وزارت فرهنگ حکم داد از ورود زنان بیحجاب به دانشگاه جلوگیری شود و معلمان زن مدرسهها و استادان زن دانشگاهها مجبور شدند با حجاب به کلاس درس بروند. در تهران و سایر شهرها دختران دانشآموز و زنان به خاطر نداشتن حجاب مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.[