loading...
انقلاب اسلامی
پوریا بصیری بازدید : 105 یکشنبه 27 دی 1394 نظرات (0)

تحليل انقلاب سفيد محمدرضا پهلوي

نخست‌وزیری علی امینی در سال 1339 آغازگر دور جدیدی از اصلاحات در ایران از بالا بود که هدف

از آن – به ویژه اصلاحات ارضی- جلوگیری از وقوع انقلاب کمونیستی در ایران به شمار می‌رفت.

امینی وزارت کشاورزی را به حسن ارسنجانی واگذار کرد و او نخستین گام جدی به منظور تقسیم اراضی

در سرتاسر ایران را با قانون اصلاحات ارضی سال 1341 و با هدف ایجاد طبقه‌ای از کشاورزان مستقل

برداشت .در بخش دوم از گزیده کتاب «سیاست در ایران »نگاشته جیمز آلن بیل که با ترجمه علی

مرشدی‌زاد توسط نشر اختران چاپ شده است، برنامه اصلاحی سال 1341 كه بخشي از آن مربوط به

اصلاحات ارضي است؛ شرح داده می‌شود.

بزرگ‌ترين تهديد سازمان‌يافته عليه نخبگان سياسي از سوي حزب توده بود كه از ميان ناراضيان موجود

در تمامي طبقات عضوگيري مي‌كرد .اما رهبري اين حزب در دست اعضاي طبقه متوسط در حال

شكل‌گيري و رشد بود .با وجود اين، حتي حزب توده نيز در سازمان خود به ميزان زيادي براساس

شخص‌گرايي، پارتي و رقابت دائمي بنيان يافته بود .نه تنها رهبران اين حزب دچار انشقاق بودند، بلكه

شكافي نيز بين رهبري و توده‌هاي عادي اين حزب وجود داشت .رهبراني از حزب توده مانند [نادر ]

شرميني، [احمد ]قاسمي و [نورالدين ]كيانوري كوشيدند حلقه‌هايي از چاپلوسان گرد خود به وجود آورند،

حال آنكه روابط بيشتر به صورت رقابت درون‌حزبي بود .حزب دو جناح به وجود آورد كه يكي متشكل از

دانشجويان و جوانان بود كه در چپ و ديگري رهبري و توده‌ها بودند كه در راست قرار داشتند .اين

تقسيم‌بندي دروني باعث بي‌تصميمي در مقاطع حساس از حيات حزب توده شد و در پايان به شكست آن

انجاميد.

هنگامي كه حزب توده را در قالب روابط قدرت مورد تحليل قرار مي‌دهيم، آسان‌تر مي‌توان دريافت كه

چگونه افرادي كه در دهه 1320 اعضاي مشتاق حزب توده بودند، در دهه‌هاي 1330 و 1340 به كسوت

نخبگان سياسي و پليس مخفي شاه درآمدند .با اين همه، آنها پيوسته درون همين نظام شبكه‌اي عمل

كرده‌اند.

از آنجا كه مخالفاني كه در دهه 1320 برآمدند با الگوهاي سنتي در ارتباط بودند، تهديدي را متوجه ساختار

طبقاتي يا روابط جاري نمي‌كردند .بنابراين واكنش شاه به سمت تقويت موقعيت شخصي با اعلام برنامه‌اي

شخصي متمايل بود .وي در آن زمان نتوانست با بنيان نهادن اصلاحاتي وسيع‌تر طبقه بالا را بيگانه سازد .

طبقه بالا همواره از نظام سنتي حمايت مي‌كردند، هرچند اعضاي خاصي از اين طبقه در آن زمان از

ارتباط با شاه در قالب اطاعتي زيردستانه امتناع ورزيدند.

چنانكه نقل قول ارائه شده از روزنامه داريا نشان مي‌دهد، اعلام اين اصلاحات به دنبال فشار زيادي براي

انجام همين اصلاحات پديد آمد .طي دوره‌اي پرتلاطم از اغتشاش‌هاي سياسي، به دنبال ترور رزم‌آرا

نخست‌وزير و ظهور مصدق، اصلاحات اعلام شد .اين اعلام طليعه دوره‌اي جديد و چالشي نو براي نظام

شبكه‌اي بود.

طي دوره نخست‌وزيري دكتر مصدق، نظام سنتي با چالشي بسيار جدي‌تر از آنچه در دهه 1320 اتفاق

افتاده بود روبه‌رو شد .طبقه متوسط ايران كه با موج ملي‌گرايي و ملي كردن نفت به حركت درآمده بود،

گرد بيرق مصدق صف‌آرايي كرد .در همان حال، مصدق وعده اصلاحات اجتماعي اساسي را داد و متعهد

شد كه انقلابي در نظام سياسي ايران پديد آورد .جنبش وي را نمي‌توان تنها در قالب شخصيت‌ها به خوبي

تبيين كرد زيرا اين جنبش مبتني بر حمايت تمامي طبقات اجتماعي بود .روشنفكران حرفه‌اي -ديوان‌سالار

به سرعت در حال تبلور در مركز اين نيروي حمايتگر قرار داشتند .اين روشنفكران بخشي از يك ائتلاف

طبقاتي بودند كه بورژوازي نيز در آن نيرويي مهم محسوب مي‌شد .هنگامي كه اين طبقه متوسط بورژوا به

خاطر فشارهاي مربوط به رفاه اقتصادي و تهديد نفوذ روزافزون حزب توده صحنه را ترك كرد، نظام

سنتي توانست از بحران مصدق جان سالم به در برد .هنگامي كه كسب‌وكار بازاريان دچار مشكل شد و

عقايد مذهبي مورد تهديد قرار گرفت، بازاريان حمايت خود را از مصدق برگرفتند.

دوره مصدق نقطه عطف مهمي در مبارزه شاه براي حفظ موقعيت خود درون نظام شبكه‌اي سنتي است .

طي اين دوره بود كه شاه نه‌تنها به بيرون از شبكه سياسي ملي بلكه تقريبا به خارج از كشور رانده شد .

بيشتر اين امر به خاطر اين واقعيت بود كه كل نظام شبكه‌اي به شدت به لرزش درآمد و اين صرفا به دليل

چالش‌هاي شخصي نبود .اين تجربه روشن ساخت كه براي حفظ موقعيت شخصي و روابط قدرت سنتي

لازم است كاري بيش از سبقت جستن بر شخصيت‌هايي خاص انجام داد .بايد سياست مناسبي انديشيده

مي‌شد تا بتوان به وسيله آن بر گروه‌هاي اجتماعي چالشگر فائق آمد.

برنامه اصلاحي سال 1341 و شكل‌گيري تدريجي انقلاب

با سقوط مصدق در ماه مرداد سال 1332، شاه به گروه‌بندي مجدد نيروهاي خود دست زد و بلافاصله به

بازسازي كادر سياسي بدون ترديد و مورد اعتمادي اقدام كرد .شبكه پليس مخفي دقيقي به وجود آمد و

نيروهاي نظامي نيز گسترش يافتند .اين نيروها به اقدام بر ضد تمامي كساني مبادرت كردند كه نظام

شبكه‌اي را مورد چالش قرار مي‌دادند و هر نوع مخالفتي را سست و ضعيف كردند .اما طبقه متوسط

جديدي كه ابتدا در دهه 1320 ظهور يافته و طرح اعتراض‌هاي پراكنده‌اي را عليه نظام شبكه‌اي آغاز

كرده و در اوايل دهه 1330 براي حمايت از مصدق تبلور يافته بود، در سال 1338 سكوت دوره سركوب

را شكست و بار ديگر نظام سنتي را مورد چالش قرار داد .بين دي 1338 و دي 1341، چند حادثه عمده به

صورت برگزاري راهپيمايي‌ها، شورش‌ها و تظاهرات در خيابان‌هاي تهران با هدايت طبقه متوسط

حرفه‌اي اتفاق افتاد .دانشجويان و معلمان از شركت‌كنندگان عمده در اين حوادث بودند .در دي‌ماه 1338

در شورش‌هايي در اعتراض به سختگيري در مقررات امتحاني، سه دانشجو كشته و پنجاه تن ديگر زخمي

شدند .در ارديبهشت 1340، در تظاهراتي براي افزايش حقوق، يك معلم كشته و دو تن زخمي شدند .در

دي‌ماه دانشجويان اعتصابي خواستار انتخابات آزاد و استعفاي اميني نخست‌وزير شدند .به دنبال ورود

كماندوها به دانشگاه تهران يك دانشجو كشته، دويست دانشجو زخمي و سيصد نفر ديگر دستگير شدند.با

آغاز دهه 1340 دامنه و تعداد تقاضاهاي روشنفكران حرفه‌اي ديوان‌سالار چنان افزايش يافت كه الگوهاي

قدرت سنتي را با تهديدي جدي مواجه كرد .اعضاي اين طبقه نه تنها الگوي حكومت شاه را مورد تهديد

قرار دادند، بلكه به رويارويي با ساختار طبقاتي نيز پرداختند .برخلاف دهه 1320 اكنون چالشي جدي در

سطح طبقاتي وجود داشت .شاه و نخبگان سياسي در اين فضا مجبور شدند سياستي را ارائه دهند كه در

بنيان خود با ژستي كه شاه در سال 1330 گرفته بود تفاوت داشت .برنامه دو قسمتي زير اتخاذ شد (:1 )

اعضاي اصلي طبقه جديد بايد به درون نظام شبكه‌اي سنتي كشيده شوند و (2 )طبقاتي كه الگوهاي سنتي را

مي‌پذيرند و از آنها حمايت مي‌كنند بايد تقويت شوند .اگرچه دولت پهلوي در برنامه‌هاي پيشين خود

همواره سياست نخست را در پيش گرفته بود، آنها هيچ گاه به سياست دوم نپرداخته بودند.

نخبگان سياسي در تلاش براي متقاعد ساختن روشنفكران حرفه‌اي -ديوان‌سالار به پذيرش روابط سنتي،

انگيزش‌هاي مختلفي به ويژه داراي ماهيت اقتصادي ارائه كردند .پيشنهادهاي سياسي نيز گهگاه به صورت

مكمل، حول محور حزب ايران نوين و سازمان‌هاي مختلف امنيتي مطرح مي‌شدند .اين سياست باعث

متلاشي شدن اين طبقه جديد شد؛ زيرا بسياري از بند‌و‌بست‌چيان براي بهره‌مندي از اين امتيازات هجوم

آوردند .البته آنها در انجام اين كار با بهره‌گيري و تقويت فرآيندهاي قديمي، آشكارا يا پنهاني به آن نظام

شبكه‌اي پيوستند.

با وجود اين، با اغتشاش‌هاي اوايل دهه 1340 آشكار شد كه بخش‌هاي رو به رشد طبقه متوسط حرفه‌اي

از پيوستن امتناع كرده‌اند .در چنين وضعيتي تصميم بر اين شد كه طبقاتي كه اعضاي‌شان از الگوهاي

سنتي حمايت مي‌كنند، تقويت شوند و ارتباط نزديك‌تري با نخبگان سياسي پيدا كنند .اعتقاد بر اين بود كه

طبقه كشاورز چنين نيرويي است، بنابراين در بهمن سال 1341 شاه ايران «انقلاب سفيد »يا «انقلاب شاه و

مردم» را ارائه كرد. از اين حيث شاه مي‌نويسد:

«تشخيص دادم كه ايران نيازمند انقلابي عميق و بنيادي است و در عين حال لازم است تمامي

نابرابري‌هاي اجتماعي و تمامي عوامل بي‌عدالتي، ستم و بهره‌كشي و تمامي جنبه‌هاي ارتجاع كه مانع

پيشرفت مي‌شوند و جامعه را عقب نگه مي‌دارند از ميان برداشته شوند.»اين انقلاب نه تنها باعث حمايت

توده‌هاي كشاورز از شاه و نخبگان سياسي مي‌شد، بلكه به روشنفكران كه سال‌هاي زيادي براي منافع

طبقات پايين فعاليت مي‌كردند امتيازاتي ايدئولوژيك مي‌داد .شاه در 20 دي‌ماه سال 1341 اصول برنامه

شش ماده‌اي اصلاحات را برشمرد .اين برنامه در 6 بهمن 1341 به رفراندوم گذاشته شد و انقلاب سفيد به

وجود آمد .شش ماده اوليه به اضافه شش برنامه ديگر اساس اين انقلاب را تشكيل مي‌دادند .اين دوازده ماده

عبارت بودند از:

1- اصلاحات ارضي

2- ملي كردن جنگل‌ها و مراتع

3- فروش كارخانه‌هاي تحت مالكيت دولت به مردم براي تامين هزينه اصلاحات ارضي

4- واگذاي [بخشي از] سهام كارخانه‌ها به كارگران

5- اصلاح قانون انتخابات و دادن حق راي به زنان

6- ايجاد سپاه دانش

7- ايجاد سپاه بهداشت

8- ايجاد سپاه ترويج و آباداني

9- ايجاد خانه انصاف در روستاها

10- ملي كردن آبراه‌ها

11- نوسازي ملي

12- انقلاب آموزشي و اداري

اگرچه تبليغات زيادي روي اين برنامه‌ها صورت گرفت و به جهان معرفي شد، كمتر تحليلي جدي درباره

اجرا و تاثير آن به عمل آمد .به عنوان مثال يكي از واقعيت‌هاي بسيار مهم اين است كه نخبگان سياسي

تاكيد زيادي بر اصلاحات ارضي و سپاه دانش كردند، حال آنكه ديگر برنامه‌ها تنها به وجود آمدند و اقدام

چنداني براي اجراي آنها به عمل نيامد.

نخبگان سياسي ايران با به وجود آمدن اين برنامه اصلاح، صحبت كردن به زباني انقلابي را آغاز كردند و

بر ضرورت تغيير پاي فشردند .شاه نوشت كه عصر ايدئولوژي‌هاي خشك و متصلب به پايان رسيده است،

زيرا «آنها نمي‌توانند به نيازهاي جامعه‌اي پاسخ گويند كه در وضعيت انقلاب دائمي است ».هويدا

نخست‌وزير ابراز كرد كه «ساختار قديمي بايد كاملا ويران شود .تنها در اين صورت مي‌توان نظامي

جديد به وجود آورد. نمي‌توانيد با فرمول قديم، چيز جديدي به وجود آوريد.»

طبقه بالا و اعضاي سازمان‌هاي سياسي مختلف اين زبان را برگزيدند .در سال 1344اين زبان در

مطبوعات، راديو و سخنراني عمومي به صورت زبان مسلط درآمد و در ميان تمام كساني كه از نظام

شبكه‌اي حمايت مي‌كردند رواج يافت .در واقع هدف از انقلاب سفيد اين بود كه به جاي تغيير روابط بين

شخصي، بين گروهي و بين طبقاتي، آنها را حفظ كند .شواهد بسياري در اين خصوص وجود

دارد.ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

اتحاد شاه با روستايي‌ها عليه طبقه متوسط

هدف از انقلاب سفید در دهه چهل در ایران چه بود و محمدرضا شاه چه هدفی را در اجرای آن دنبال

می‌کرد .با نقل بخش دیگری از گزیده کتاب سیاست در ایران، نوشته جیمز آلن بیل که با ترجمه علی

مرشدی‌زاده توسط نشر اختران به چاپ رسیده است، هدف شاه از این رفرم و دستاوردهای آن را مرور

می‌کنیم.

تمامي ايده‌هاي مربوط به «انقلاب »از جمله شروع و اجراي آن در تمامي سطوح به شاه نسبت داده شد .

داستان‌هايي درباره نحوه شكل‌گيري آن در ذهن شخصيتي كه در مركز نظام سياسي ايران قرار گرفته بود

خلق و منتشر شد .بسياري از افراد جاه‌طلب و خلاق، نكات جديدي را براي اصلاح ابداع كردند و كوشيدند

آن را به اطلاع شاه برسانند تا شايد بتوانند آن را بخشي از انقلاب سفيد وي سازند .به افرادي كه نقشي حياتي

در اجراي اصلاحاتي خاص داشتند اجازه داده نشد كه به موفقيتي زياد دست يابند و معروف شوند؛ زيرا اين

امر باعث از هم‌گسيختن شبكه سياسي مركزي مي‌شد .حسن ارسنجاني، معمار واقعي كل برنامه اصلاحات

ارضي، به دليل مسافرت‌هاي زيادي كه به مناطق روستايي ايران داشت و فعاليت‌هايي كه براي روستاييان

انجام مي‌داد از محبوبيت زيادي در ميان آنها برخوردار شد .هنگامي كه در سال 1342 ارسنجاني مجبور

به استعفا شد با انتصاب به سفارت ايران در رم بلافاصله از صحنه حذف شد .از آن زمان، در تمامي

مطالب انتشار يافته رسمي مربوط به اصلاحات ارضي نام و تصوير ارسنجاني پاكسازي و حذف شد .نقش

مهم ارسنجاني در برنامه اصلاحات ارضي از تاريخ رسمي ايران محو شد و به اين ترتيب شاه توانست بر

اين چالش فائق آيد.

دستگاه اداري انقلاب سفيد طبق روابط سنتي قدرت شكل گرفته است .به عنوان مثال، كل برنامه

سوادآموزي تحت هدايت مستقيم قدرتمندترين نخبگان سياسي از جمله خواهر شاه و وزير دربار قرار دارد .

وزير آموزش و پرورش نيز به همراه معاونان مختلف خود مسووليت برنامه‌هاي رقيبي را عهده‌دار بودند .

وزارتخانه‌هاي كشاورزي، كشور و دارايي براي كسب كنترل بر يكي از سطوح برنامه اصلاحات ارضي

تا حدود زيادي هماهنگي داشتند، حال آنكه شاه بخش اصلاحات ارضي جداگانه‌اي در سطحي ديگر به

وجود آورد .با حضور نقاط قدرت متعدد ديگري از جمله بانك‌هاي كشاورزي و اعتباري، شركت‌هاي

تعاوني، ديوانسالاري استاني و ژاندارمري اين تصوير، پيچيدگي بيشتري يافت .تمامي آنها در رقابتي درهم

تنيده با یكديگر تعامل داشتند .حادثه عمده‌اي كه برنامه اصلاحات ارضي را در دستگاه اداري نظام

شبكه‌اي عمق بخشيد استعفاي حسن ارسنجاني بود كه در سال 1342 روي داد .ارسنجاني فردي بود كه با

لحني انقلابي سخن مي‌گفت و برنامه‌هايي انقلابي را دنبال مي‌كرد .وي از موقعيت خود به عنوان تابع و

تملق‌گوي شاه ناراضي بود و بنابراين تهديدي خطرناك عليه نظام شبكه‌اي پهلوي، محسوب مي‌شد .شاه به

جاي وي تيمساري نظامي را منصوب كرد كه هدايتگر آرماني برنامه‌اي بود كه قرار بود به حفظ روابط

سنتي بپردازد.

پيشنهادهاي اصلاحي سال 1341 نيز همانند حوادث سال‌هاي 1330 تا 1332 به دنبال خود دوره‌اي از

فعاليت‌هاي خشونت‌بار را پديد آورد .از جمله اين فعاليت‌ها شورش‌هاي مردمي در خيابان‌هاي تهران

در خرداد سال 1342، ترور حسنعلي منصور، نخست‌وزير، در بهمن 1343 و سوءقصد به جان شاه در

فروردين سال 1344 بود .مخالفتي كه در آستانه اعلان اين برنامه اصلاحي چشمگير اتفاق افتاد از چند منبع

نشات مي‌گرفت .كساني احساس مي‌كردند كه اين تغييرات نظام سنتي را واقعا برخواهد انداخت و به اين

دليل مخالف آن بودند .از سوي ديگر، برخي اين تغييرات را تلاشي براي حفظ روابطي مي‌دانستند كه

مي‌بايست برانداخته مي‌شد .به عنوان مثال، توده‌هايي كه در خرداد سال 1342 دست به شورش زدند

نماينده نيروهايي مانند روحانيت، به همراه عناصر تندرو مانند دانشجويان و معلمان بودند .اين واكنش‌هاي

پس از اصلاح نشان‌دهنده عمق ارتباط موضوع تغيير در اين روابط بنيادين با زندگي اين افراد است .

ماهيت تشكيل و مديريت برنامه اصلاح سال 1341 به روشني نشان دهنده هدف آن مبني بر حفظ اين روابط

بنيادي است .اما شواهد ديگري را نيز مي‌توان از تحليل جهت‌گيري اين برنامه استخراج كرد .اين برنامه

به ويژه براي ايجاد و تقويت طبقاتي طراحي شده بود كه از نظام شبكه‌اي سنتي حمايت مي‌كردند.

سياست اصلاحات ارضي و كشاورزي

محمدرضا شاه بارها بر اعتقاد خود به طبقه كشاورزان ايران تاكيد كرده است .وي مي‌نويسد «:ميليون‌ها

نفر از مردمان روستايي ما از ويژگي‌هاي برجسته‌اي برخوردارند كه از جمله آنها وطن‌پرستي است .»با

وجود اين باور، تلاشي جدي براي انجام اصلاحاتي كه به نفع طبقه پايين باشد صورت نگرفت .رضاشاه

برنامه توسعه اقتصادي خود را بر دوش كشاورزان بنيان نهاد و چنانكه امين بناني اشاره دارد، وي «مقدار

نامتوازني از امتيازات را به سمت زمين‌داران سرازير كرد و به اين ترتيب بر تنش‌هاي اجتماعي در

مناطق روستايي افزود ».پسر رضاشاه تا اوايل دهه 1340 تلاشي جدي براي بهبود شرايط زندگي

كشاورزان ايران به عمل نياورد .بيش از نيمي از مواد به وجود آورنده برنامه انقلاب سفيد مستقيما به

كشاورزان مربوط مي‌شد و جوهر اين برنامه، اصلاحات ارضي بود .تهديد اوليه طبقه متوسط جديد و

تحصيلكرده در دهه 1330 باعث به وجود آمدن تلاشي مشخص براي توزيع اراضي سلطنتي شده بود .اما

در سال 1342، اين تهديد تا به‌آنجا شدت يافته بود كه شاه و نخبگان سياسي به اتحاد طبقاتي برخاستند.

تاريخ اروپا انباشته از نمونه‌هايي است كه پادشاهان در مقابل اشراف كوشيدند اتحادهايي به وجود آورند .

در عين حال ظهور طبقه متوسط بورژوا نيز تهديدي عليه آنها بود .به عنوان مثال در آلمان قرن نوزدهم

بورژواها بودند كه شكوفايي يافتند و قدرت اقتصادي عظيمي به دست آوردند .اين طبقه نه تنها تهديد سياسي

رو به رشدي بود، بلكه نماينده نيرويي محسوب مي‌شد كه در رشد صنعتي و امنيت ملت نقشي حياتي داشت .

پادشاهان در اروپا اغلب در مقابل اشرافيت و نيز براي جلوگيري از تهديدات آني طبقه متوسط با يكديگر

متحد مي‌شدند .چند نمونه موفق «انقلاب از بالا »هنگامي اتفاق افتاد كه پادشاه، حاكم يا نخبگان سياسي با

ارائه امتيازاتي اساسي به طبقه متوسط، ائتلافي را با اين طبقه در حال گسترش به وجود آوردند.

انقلاب سفيد در ايران نماينده تلاشي جديد و محاسبه شده براي اصلاح از بالا با هدف حفظ الگوهاي قدرت

سنتي است .شاه از طريق اصلاحات ارضي، با قطع پيوند زمين‌داران با مناطق روستايي آنها را در شهرها

متمركز كرده است .وي سپس به اتحاد با كشاورزان عليه طبقه متوسط حرفه‌اي مبادرت ورزيده است .اقدام

نخست با هدف تقويت موقعيت شاه در اين نظام به بهاي تضعيف فرصت چالشگران طبقه بالا طراحي شده

است. ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

تحليل انقلاب سفيد محمدرضا پهلوي

مشكلات شاه براي تامين منابع مالي اصلاحات ارضي

اصلاحات ارضی در ایران به گفته جیمز آلن بیل در کتاب  «سیاست در ایران»، مشابه اصلاحات انجام شده

در روسیه بود که در نهایت به انقلاب 1917 در این کشور منجر شد .نگارنده در این کتاب یکی از

مشکلات این اصلاحات را تنش‌های بین طبقاتی ناشی شده از آن نام می‌برد .اينجا، در نقل سومین بخش از

گزیده کتاب «سیاست در ایران» نتایج اصلاحات ارضی در ایران بررسی می‌شود.

بيشتر وقت و توان شاه صرف دفع چالش‌هايي شده است كه از سوي افرادي با نام‌هاي قوام، قشقايي،

بختيار و اميني وارد شده است .بزرگ‌ترين تهديد رو به رشد و از جمله تهديدات نظام‌مند، اما نه صرفا

شخصي، از سوي روشنفكران حرفه‌اي -ديوانسالار وارد آمده است .شاه اميدوار بوده است كه حمايت

كشاورزان را در مقابل اين طبقه به دست‌ آورد و در اين حال و هوا است كه برنامه اصلاحات ارضي و كل

برنامه انقلاب سفيد ارائه شده است .مثال هدايتگر ما در خصوص اين سياست در 4 بهمن 1341 هنگامي

اتفاق افتاد كه دولت ايران اين داستان را مطرح كرد كه 15000 نفر از كشاورزان در حمايت از برنامه

اصلاحات شاه دست به راهپيمايي زده‌اند.

قانون اصلي اصلاحات ارضي در 3 بهمن 1340 به امضا رسيد .طبق اين قانون، هر زمين‌دار تنها مجاز

به داشتن يك روستا بود .دولت باقي مانده روستاهاي وي را در ده قسط مساوي سالانه خريداري مي‌كرد .

ارزش گذاري زمين‌هاي خريداري شده بر اساس ماليات‌هاي آن اراضي بود كه زمين‌داران در دوره‌هاي

گذشته پرداخت كرده بودند .دولت اين زمين‌ها را در ميان كشاورزان توزيع مي‌كند و آنها مي‌بايست مبلغ

آن را طي پانزده قسط سالانه پرداخت كنند .وزارت كشاورزي تعاوني‌هايي به وجود مي‌آورد كه اين

مالكان جديد بايد به آنها تعلق و در آنها عضويت داشته باشند .توزيع بذر، كود و آلات و ابزار كشاورزي از

طريق اين تعاوني‌ها صورت مي‌گيرد .اين قانون از زمان ظهور مورد بازنگري‌هاي چندي قرار گرفته

است .يكي از تغييرات عمده محدودسازي حق مالكيت اراضي زمين‌داران بين 30 تا 150 هكتار، بسته به

ميزان حاصلخيزي منطقه بوده است .اين امر تاثير اصلاحات ارزي را بسيار زياد كرد و بسياري از

زمين‌داران متوسط را مجبور كرد زمين‌هاي باقي مانده خود را بر اساس معيار قديمي تقسيم كنند، آنها را

يك جا به كشاورزان بفروشند يا به آنها اجاره دهند.

دولت ايران بين سال‌هاي 1341 تا 1348 به صورت پيوسته حساب تعداد روستاهايي را كه تحت تاثير

برنامه اصلاحات ارضي قرار گرفته بودند، نگه مي‌داشت .در سال 1346 اعلام شد كه دو مرحله نخست

برنامه تكميل شده و 52818 روستا تحت تاثير قرار گرفته و تغيير يافته‌اند .اگر چه اين آمار ارائه شده از

سوي دولت به لحاظ صحت سوال‌برانگيز بود، اشاره آنها به اينكه گام‌هايي واقعي در جهت توزيع اراضي

در سراسر روستاهاي ايران صورت گرفته است، درست بود .اما مشكلاتي جدي در كل برنامه وجود داشت

و چند مورد از اين مشكلات مستقيما با مطالعه طبقه و تغيير در ارتباط بود.

يكي از نخستين موانع موفقيت اصلاحات ارضي كمبود سرمايه مورد نياز براي تامين مالي اين برنامه بود .

تامين هزينه چنين اقدامي نيازمند مبالغي نجومي از پول بود .بايد غرامت زيان‌هاي زمين‌داران پرداخت

مي‌شد؛ شركت‌هاي تعاوني بايد به وجود مي‌آمدند و كارمنداني را به استخدام درمي‌آوردند؛ بانك‌هاي

خاصي بايد بنيان نهاده مي‌شدند؛ پرسنلي سازماني و مديريتي بايد استخدام مي‌شدند، آموزش مي‌ديدند و

مورد حمايت قرار مي‌گرفتند .به عنوان مثال در نوامبر سال 1963 دولت 8052 روستا را به مبلغ

4.715.000.000 ريال (62.866.667دلار )خريد .496.000.000 ريال (6.613.333 دلار )از اين مبلغ

بايد به عنوان قسط اول به زمين‌داران پرداخت مي‌شد .در همان حال، بيش از 2000 شركت تعاوني با

سرمايه 251.000.000 ريال (3.346.677 دلار )و اعتبارهاي كشاورزي و بانك توسعه روستايي با

سرمايه 251.000.000 ريال (3.346.677 دلار )ديگر به وجود آمدند .از آن زمان با گسترش مستمر

اصلاحات و با سر رسيد موعد پرداخت به زمين‌داران سابق، هزينه‌ها پيوسته افزايش يافت .روستاييان

قدرت پرداخت‌ قسط‌هاي خود را نداشتند و اين امر وضعيت را پيچيده‌تر كرد .بسياري از آنها اعتبارات

داده شده را صرف خريد لباس نو، راديو ترانزيستور و ابزار كرده‌اند .در بهار سال 1967، حدود 240

روستايي در منطقه قزوين به دليل امتناع از پرداخت قسط سالانه دستگير و زنداني شدند .دولت به رغم

داشتن درآمدهاي نفتي هنگفت مشكلاتي جدي در تامين مالي اصلاحات ارضي داشت .ديگر برنامه‌هاي

حفظ نظام نيز نيازمند مبالغ كلاني از پول بودند و از جمله آنها سازمان‌هاي نظامي امنيتي و پرداخت‌هايي

بود كه به شخصيت‌هاي وفادار به نظام شبكه‌اي صورت مي‌گرفت .يكي از پيامدهاي ناخواسته و جدي

برنامه اصلاحات ارضي ايران شكاف رشديابنده بين طبقاتي است كه در فصل نخست به آن اشاره شد .اين

تقسيم بندي بين نسق‌داران كه حق (نسق )كار كردن بر روي قطعه زمين خاصي را داشتند و خوش‌نشينان

كه از چنين حقي بي‌بهره بودند، وجود داشت .خوش‌نشينان نيروهاي كار كشاورزي و پرولتارياي

روستايي هستند كه در واقع اكثريت جمعيت روستا را تشكيل مي‌دهند .آنان هميشه فقيرترين، فاقد

امنيت‌ترين و محروم‌ترين گروه در طبقه كشاورز بوده و از نداشتن شغلي ثابت رنج مي‌برده‌اند.

قانون اصلاحات ارضي به گونه‌اي فرمول‌بندي شده بود كه به نسق‌داران كه تنها كشاورزاني بودند كه

زمين دريافت مي‌كردند، مدد رساند .خوش‌نشينان به طور كلي خارج از اين برنامه قرار مي‌گرفتند و در

نتيجه وضعيت آنها پيوسته رو به وخامت مي‌گذاشت و اين در حالي بود كه وضعيت كشاورزان نو مالك تا

حدودي بهبود يافته است .نتيجه امر افزايش تنش بين اين دو گروه كشاورز روستايي بوده است .اين امر در

ذات خود دربردارنده دلالت‌هاي مهمي براي شاه و نخبگان سياسي‌اي بود كه خواستار حفظ الگوهاي سنتي

از طريق ائتلاف با كشاورزان بودند .الگوي مشابهي نيز در روسيه تزاري در آغاز قرن [بيستم ]شكل

گرفت و نتيجه آموزنده‌اي به بار آورد.

پيتر استوليپين (peter stolypin)، وزير كشور روسيه، بين سال‌هاي 1906 و 1911 برنامه اصلاحات

ارضي گسترده‌اي را در اين كشور مهندسي كرد .اما وي با اين كار طبقه‌اي از كشاورزان ثروتمند

(كولاك‌ها )را به وجود آورد، حال آنكه وضعيت توده كشاورز همچنان دست نخورده باقي ماند .بنابراين در

شورش‌هاي دهقاني سال 1917 توده‌هاي عظيم كشاورز نه تنها عليه زمين‌داران، بلكه ضدكشاورزان

زمين‌دار و ثروتمند طغيان كردند .در برنامه اصلاحات ارضي روسيه كه به عنوان تلاشي براي انقلاب از

بالا ناكام ماند، حتي عناصري كه از اين اصلاح منتفع شده بودند نيز تمايلي به حمايت فعالانه از نظام قديمي

و نخبگان سياسي از خود نشان ندادند .بنابراين اصلاحات كشاورزي استوليپين براي تقويت يك نظام متزلزل

در نهايت با شكست روبه‌رو شد و يكي از دلايل عمده اين امر آن بود كه تنها اقليتي از كشاورزان روسيه –

كساني كه استوليپين آنها را نيرومند و هوشيار مي‌ناميد -از اين اصلاح بهره‌مند شدند .تنش‌هاي بين

طبقاتي به وجود آمده در اثر اصلاحات ارضي در ايران بسيار شبيه تنش‌هايي است كه در روسيه اتفاق

افتاد و اگر چاره‌اي براي اين وضعيت انديشيده نشود همواره اين احتمال وجود دارد كه نتيجه‌اي مشابه

روسيه به بار آيد .تقسيم‌بندي ناخواسته در نيرويي كه شخص تصميم به اتحاد با آن مي‌گيرد ممكن است به

جاي آنكه باعث حفظ شود به ويراني بينجامد.

تحول مهم ديگر در اجراي برنامه اصلاحات ارضي به ترديدي مربوط مي‌شود كه كشاورز در روي

آوردن به مقامات دولتي در مقابل زمين‌دار از خود نشان مي‌دهد .پس از قرن‌ها در امان بودن

زمين‌داران در مقابل كارگزاران دولتي، اكنون كشاورزان نمي‌توانند به كساني كه مي‌گويند براي كمك به

آنها آمده‌اند، اعتماد كنند .كشاورز در الگوي سنتي مي‌دانست كه مي‌تواند در قالب رابطه‌اي مبتني بر

چانه‌زني شخصي با زمين‌دار ارتباط برقرار كند .كارگزاران كشوري و لشكري دولت همواره براي به

اطاعت واداشتن روستاييان به آنجا مي‌رفتند .اصلاحات ارضي كه مامور دولت را جايگزين زمين‌دار

كرده است، روستايي را در وضعيتي ناخوشايند قرار داده است كه نمي‌داند چگونه با اين گروه جديد ارتباط

برقرار كند .كشاورز در برخورد با زمين‌دار هميشه مي‌دانست چه زماني مي‌تواند فشار وارد كند و

چگونه مي‌تواند آنچه را نياز دارد بگيرد .او در برخورد با زمين‌دار و زندگي طبق الگوي سنتي كاركشته

شده بود.

شايد بزرگ‌ترين مشكلي كه در برنامه اصلاحات ارضي (و نيز كل انقلاب سفيد )با آن مواجه بوده است،

كمبود جدي نيروي انساني فني مديريتي و سازماني است .گروه‌هاي بزرگ موجود درون طبقه متوسط

حرفه‌اي از اينكه خود را در اختيار برنامه‌اي قرار دهند كه نخبگان سياسي طراحي كرده بودند و از آن

حمايت مي‌كردند، سرباز زدند .در بسياري از موارد عدم همكاري اين گروه‌ها به اندازه عدم تعهد آنها در

قبال اين برنامه براي دولت گران تمام نمي‌شد .7600 شركت تعاوني روستايي در اواسط سال 1346

تاسيس يافته بود و با وجود اين تنها 1200 مدير و دستيار مدير براي اداره اين شركت‌ها وجود داشتند .اين

افراد به صورتي شتابان طي دوره‌اي سه ماهه و شش ماهه آموزش ديدند .كمبود نيروي انساني آموزش

ديده براي هدايت اصلاحات ارضي چندان شديد شد كه نيروهاي سپاه ترويج و آباداني به مقامات اصلاحات

ارضي تبديل شدند.

نخبگان سياسي به تلاشي ابتدايي و آشكار براي به دست آوردن وفاداري و تعهد مقامات اصلاحات ارضي

دست زدند .اين امر با تشكيل مجلس بيست و يكم در سال 1342 اتفاق افتاد .بلوكي متشكل از حدود پنجاه

نماينده از مقامات دولتي درگير برنامه اصلاحات ارضي بودند .بسياري از آنها فارغ‌التحصيل دانشكده

كشاورزي كرج بودند و جملگي به رغم اين واقعيت كه به لحاظ سياسي ناشناخته بودند به نمايندگي مجلس

انتخاب شده بودند اگرچه اين سياست تعدادي از افراد را براي فعاليت در امر اصلاحات ارضي متقاعد كرده

بود، نتوانست در بسياري از كساني كه در سطح استان‌ها مسووليتي در خصوص اصلاحات ارضي داشتند

حس فداكاري و تعهد پديد آورد .كانال‌هاي خبري ايران بين سال‌هاي 1343 و 1349 گزارش‌هاي

متعددي در خصوص شكست مقامات اصلاحات ارضي در حين كار ارائه دادند .چند ده نفر از اين مقامات

در نواحي خمين، سنندج، كرمان، گيلان، كردستان، طوالش، داراب، اليگودرز، آباده، ميانه، قم و كرمانشاه

از سمت‌هاي خود بركنار و به بدرفتاري، فساد و بي‌لياقتي متهم شدند .در وضعيت كمبود بسيار زياد

نيروي انساني، بي‌علاقگي و نبود تعهد در ميان پرسنل موجود ضعف مضاعفي به وجود مي‌آورد اما اين

بي‌علاقگي و عدم تعهد بيشتر هنگامي به وجود آمد كه برنامه بر اساس الگوهاي قديمي قدرت سازمان

يافت .روشن است كه يكي از مشكلات بنيادين بر سر راه اجراي برنامه اصلاحات ارضي نبود حمايت و

تعهد فني و مديريتي بوده است .اين امر تنها مي‌توانست از سوي نيروهايي كه بيشترين تهديد را متوجه

نظام شبكه‌اي سنتي مي‌ساختند- يعني روشنفكران حرفه‌اي- ديوان‌سالار- ارائه شود.

مشاركت بدون نمايندگي

ماده چهاردهم از قانون انتخابات مجلس مصوب سال 1907 بيان مي‌دارد كه شش طبقه در نظارت بر

رويه‌هاي انتخاباتي ملي نظارت دارند .اين طبقات عبارتند از :روحانيون، اشراف، زمين‌داران، كسبه،

تجار و كشاورزان .نبود طبقه‌اي حرفه‌اي در بين آنها چندان تعجب‌برانگيز نيست، زيرا در آن زمان چنين

طبقه‌اي وجود نداشت .اما با افتتاح اين برنامه شش ماده‌اي در سال 1341 اشراف و زمين‌داران از اين

فهرست حذف شدند و جاي خود را به كارگران و كشاورزان دادند .هيچ گونه اشاره‌اي صورت نگرفت كه

طبقه متوسط حرفه‌اي را نيز وارد سازند .اين حذف نشان‌دهنده‌ موضع نخبگان سياسي در خصوص

روشنفكران بود و جهت‌گيري انقلاب سفيد را نشان مي‌داد .ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در :وب نوشت

پنگان

رشوه به روشنفكران

انقلاب سفید محمدرضا شاه در سال‌های ابتدایی دهه چهل از سوی بسیاری از اندیشمندان و روشنفکران به

عنوان رشوه‌ای به این طبقه قلمداد می‌شد.

آنها این رفرم را تلاشی آشکار برای قرار دادن کشاورزان در مقابل طبقه متوسط حرفه‌ای و تحکیم نظام

شبکه‌ای سنتی قلمداد می‌کردند .در بخش چهارم از گزیده کتاب سیاست در ایران نوشته جیمز آلن بیل،

درباره اهداف نخبگان سیاسی ایران از این رفرم و نتایج آن سخن گفته می‌شود.

به طور كلي اعضاي طبقه متوسط حرفه‌اي ايران احساس مي‌كنند كه تعمدا از اين برنامه اصلاحي كنار

گذاشته شده‌اند .آنها به فهرست اصلاحات اشاره مي‌كنند و مدعي هستند كه هيچ كدام از اين اصلاحات به

سمت آنها جهت‌گيري نشده و خواسته‌هاي آنها در خصوص ايجاد تغييرات بنيادين در نظام سياسي و نيز

در حوزه‌هاي بهداشت، آموزش و عدالت ناديده گرفته شده است .ماحصل اين وضعيت در آذر سال 1345

در مطبوعات ايران ظهور يافت .برگزيده مهم‌ترين آنها در مجله نگين منتشر شد و در مجله خواندني‌ها به

چاپ مجدد رسيد .اين مطالب نشان‌دهنده نگرش اعضاي اين طبقه جديد در خصوص جايگاه‌شان در ايران

معاصر به طور كلي و در انقلاب سفيد به طور خاص است.

«با وجود اين، خلايي باقي مي‌ماند -خلايي كه براي مغزهاي پرورش يافته وجود دارد .خب، شما براي اين

مغزها چه كرده‌ايد؟

بله، مغزها نيز داراي حقوقي هستند و شايد ضرورت زمانه اين باشد كه حقوق اين افكار و ايده‌ها داده شود .

در غير اين صورت، بار ديگر طعم تلخ واقعيت را در آينده خواهيم چشيد.

اگر شما به مغزها فرصت دهيد، اگر به آنها حق ابراز وجود دهيد، اگر آنها را تشويق كنيد كه آزادانه

بينديشند، فردايي روشن و درخشان براي كشور و نسل آگاهي را پديد آورده‌ايد كه حق‌شناسانه به شما

خدمت خواهند كرد.

در نظام‌هاي دموكراتيك، افراد متفكر با استقلال، قدرت اراده و اعتماد به نفس رشد مي‌يابند و

كشورهايشان هيچ گاه كمبود فكر و شخصيت پيدا نمي‌كنند .اما در ديگر نظام‌ها، وضعيت كاملا برعكس

است .تمامي متفكران از ميان مي‌روند و كشورشان از انسان واقعي بي‌بهره مي‌ماند و در اينجاست كه هر

كس خود را گوسفندي آرام و مطيع مي‌يابد و به دنبال چوپاني مي‌گردد كه به او تكيه كند به اميد آنكه آن

چوپان وي را از گرگان آدمخوار نجات دهد .به اين دليل است كه مي‌پرسيم :براي مغزها چه كرده‌ايد؟

مطمئنا اساسي‌ترين مساله ملي در اين واقعيت نهفته است كه موفقيت تمامي اصلاحات در صنعت،

كشاورزي، اقتصاد و ماليه بستگي به بنيان مستحكمي از مغزهاي تربيت‌يافته دارد ولاغير .آيا به اندازه

كافي اين بنيان‌ها را در كشورمان مستحكم كرده‌ايد؟»

اين مقاله، كه نوشته يكي از اعضاي طبقه متوسط حرفه‌اي است، با اين گفته به پايان مي‌رسد «:هنگامي كه

هوا در اطراف چراغ كم شود، چراغ شروع به دود كردن مي‌كند و سپس شعله آن مي‌ميرد .»يك هفته پس

از انتشار اين مقاله در مجله خواندني‌ها، نخبگان سياسي در همان مجله در نامه‌‌اي به سردبير با امضاي

يكي از نمايندگان مجلس پاسخ گفتند .پاسخ آنها همراه با ارعاب بود و نشان مي‌داد كه پس از اين، چنين

بحث خيانت‌آميزي در مطبوعات ايران صورت نخواهد گرفت .آنچه در زير مي‌آيد بخشي از آن پاسخ

است:

«واقعا خطاب شما متوجه كيست؟ آيا اين نخبگان حاكمي كه از آنها مي‌خواهيد به مردم حق آزادي بيان

بدهند ...خود از مغزهاي متفكر نيستند؟ پس حضرتعالي كي هستيد؟ من كي هستم؟ همكاران شما چه كساني

هستند؟

اگر شما محروم سازي فئودال‌ها و مرتجعان را از آزادي و ساكت كردن قلم‌ها و دهان‌هايي را كه بلندگوي

ارتجاع هستند ...نوعي محدوديت آزادي اجتماعي مي‌دانيد، همان بهتر كه به جامعه جوانمان اجازه دهيد

مسير خود را در اين آزادي محدود بپيمايد .اجازه دهيد آن قلم‌هاي اقناع‌كننده، بيان‌هاي دلپذير و مغزهاي

مشعشع كه عليه محروميت توده‌هاي محروم مورد استفاده قرار مي‌گيرند لحظه‌اي بياسايند...

آقاي سردبير !به نظر شما كدام خائن به ميهن و چه بيگانه‌پرست و مخالف انقلاب آزادي‌بخشي بيش از اين

مقاله مي‌تواند حمله‌اي جدي و بزدلانه به پيروزي‌ها و اهداف انقلاب ايران وارد كند!»

در سال 1349 با انتشار سرمقاله‌اي در شماره 25 آبان روزنامه آيندگان كه بر ناتواني روشنفكران از

مشاركت در اين انقلاب تاسف خورده بود، بار ديگر اين موضوع انفجاري مطرح شد .نخبگان اين امر را

به حماقت، غرور، منفي‌بافي و فردگرايي روشنفكران نسبت دادند .اين نمونه‌ها تبيين‌كننده ماهيت شكافي

است كه طبقه متوسط حرفه‌اي را از نخبگان سياسي جدا مي‌كرد .نخبگان سياسي روشنفكراني را كه

صراحتا دست به انتقاد مي‌زدند «خائن به وطن »ناميدند .با وجود اين، همين نخبگان سياسي مي‌پذيرند كه

مشاركت اين طبقه جديد امري ضروري در موفقيت اين برنامه اصلاحي است .به دشواري مي‌توان بدون

برخورداري از استعدادهاي مديريتي – فني ماهر به اصلاح اجتماعي دست زد .بنابراين سياست نخبگان

سياسي اين بوده است كه بكوشند مشاركت روشنفكران را جلب كنند و امتيازات داده شده عمدتا داراي

ماهيت اقتصادي بوده‌اند.

هيجان انگيزترين موفقيت نخبگان معاصر ايران در حوزه اقتصادي اتفاق افتاده است .ايران در سال 1349

صحنه نرخ رشد اقتصادي سالانه‌اي بوده است كه تنها بعد از ژاپن قرار دارد .صنعت نفت سالانه يك

ميليارد دلار براي ايران درآمد به بار آورده و اين رقم پيوسته به سرعت رو به افزايش است .ايران اكنون

سومين توليدكننده نفت جهان است .توسعه صنعتي در حوزه‌هاي كشاورزي -تجاري، مس، گاز طبيعي و

پتروشيمي نشان‌دهنده آن است كه پويايي اقتصادي دهه 1340 به دهه 1350 نيز انتقال يافته است .اين نوع

ثروت نخبگان ايراني را با منبع عظيمي مواجه كرده است كه مي‌توانند با آن به جلب روشنفكران از خود

بيگانه بپردازند.

پيشنهادها معمولا در قالب طرح‌هاي كلان، شغل و سمت‌هاي مشورتي است .نه تنها پرداخت خوبي در اين

موارد صورت مي‌گيرد، بلكه باعث مي‌شود كه روشنفكران به كاري مشغول باشند .اين تشويق‌ها به هر

عضوي از طبقه متوسط جديد، صرف نظر از اينكه برانداز، فن سالار، يا بند و بست‌چي باشد، داده

مي‌شود. به اين ترتيب، شايع‌ترين و كلي‌ترين سياست براي كسب مشاركت روشنفكران

حرفه‌اي – ديوان‌سالار است .اين امر كمترين تهديد را متوجه نظام موجود مي‌سازد؛ زيرا به آساني

مي‌توان مشاغل و ثروت را درون شبكه قديمي تخصيص داد .نيازي نيست كه افراد قبل از دريافت

اولويت‌هاي مالي – شغلي، نظام شبكه‌اي را بپذيرند .نتيجه موردنظر و رايج اين است كه فرد چالشگر با

پذيرش اين مشوق‌ها، از تهديد روابط سنتي دست برمي‌دارد.

پيشنهادهاي سياسي نيز وجود دارد، اما مهم‌ترين پاداش‌هاي سياسي به بند و بست‌چيان داده مي‌شود .

نخبگان سياسي به‌ويژه مواظب هستند كه تنها اعضايي را از طبقه متوسط حرفه‌اي به سمت‌هاي مهم

بگمارند كه روش مسلط قدرت را پذيرفته باشند .به اين ترتيب در اينجا فرآيند تصفيه ماهرانه‌اي وجود

دارد .طي اين فرآيند است كه فرد بايد پيوسته سلسله‌مراتب قدرتي را كه حاميان نظام هستند مجاب سازد .

تعداد زيادي از روشنفكران برنامه اصلاح را برنامه‌اي بر ضد خود مي‌دانند .آنها هيچ كدام از اين

برنامه‌ها را در جهت منافع خود قلمداد نمي‌كنند و مدعي هستند كه سياستمداران با وجود اين از طبقه

متوسط تحصيلكرده خواستار مشاركت و از خودگذشتگي هستند .آنها اين امتيازات پراكنده و تبعيض‌آميز

اقتصادي و سياسي را رشوه‌هايي موقت در جهت كسب حمايت براي برنامه‌اي مي‌دانند كه از سوي

مخالفي ستيزه‌جو ارائه شده است .محافل معيني از انديشمندان كل اين برنامه را «رشوه دادن به

روشنفكران »و انقلاب سفيد را تلاشي آشكار براي قرار دادن كشاورزان در مقابل طبقه متوسط حرفه‌اي و

تفوق بخشيدن به نظام شبكه‌اي سنتي در بلندمدت مي‌دانند.

نخبگان سياسي در تلاش براي جلب تعهد تعداد زيادي از روشنفكران حرفه‌اي – ديوان‌سالار براي اجراي

انقلاب سفيد، در واقع منازعه درون طبقه‌اي را كه مشخصه اين طبقه است تشديد كردند .درست همان گونه

كه روشنفكران وضعيتي از روابط از هم گسيخته را در سطح طبقاتي ارائه دادند، خودشان نيز از درون

دچار شكاف و انشقاق شدند.

درعين حال يكه‌براندازان و فن‌سالاران همواره بزرگ‌تر و پرتعدادتر ظاهر مي‌شوند، بند و بست‌چيان

نيز از منابع زيادي برخوردارند .اين مبارزه درون طبقاتي حول محور كساني در جريان است كه مايل

هستند الگوهاي سنتي را براندازند و كساني كه سعي در حفظ آنها دارند .نخبگان سياسي با آغاز انقلاب سفيد

مقاومت كساني را تشديد كرده‌اند كه به حفظ نظام تمايل دارند :در درجه نخست، لحن انقلابي و نياز

اجتماعي به اصلاحات ارضي باعث شده است كه افراد معيني از طبقه متوسط به اين نتيجه برسند كه بايد از

نظام موجود حمايت كرد .دوم اينكه، نياز نخبگان سياسي به مشاركت حرفه‌اي به نوبه خود باعث شده است

كه آنها تلاش خود را براي متقاعد ساختن روشنفكران به همكاري مضاعف سازند .به اين ترتيب جاذبه‌هاي

اقتصادي بيشتر و جذاب‌تري ارائه شده است.

نخبگان سياسي ايران دريافته‌اند كه چالشي شديد عليه نظام سنتي هم در سطح بين‌طبقاتي و هم در سطح

درون‌طبقه در جريان است .آنها كوشيده‌اند با ارائه راه‌حل‌هايي در هر دو سطح به اين چالش توجه كنند

كه خود را در قالب تقسيم‌بندي شديد در هر دو سطح درون‌طبقه‌اي و بين طبقاتي ظاهر مي‌سازد .آنها با

ارائه پاداش و با تشويق بند و بست‌چيان به ترويج و تقويت روابط قديمي درون‌طبقه جديد پرداخته‌اند .در

سطح بين‌طبقاتي، تلاش هماهنگي صورت گرفته است براي ايجاد اتحاد با طبقه‌اي كه به طور كلي حامي

نظام شبكه‌اي سنتي است. تمامي اين گونه تلاش‌ها محدود به برنامه‌ انقلاب سفيد است.

پيامدهاي ناخواسته سياست حفظ نظام

آغاز انقلاب سفيد در ايران نماينده تلاشي دراماتيك براي حفظ روابط سنتي قدرتي بود كه نظام شبكه‌اي را

انباشته ساخته بود .اين مطلب به اين دليل درست است كه اين انقلاب راه‌حلي طبقاتي را در وضعيتي ارائه

مي‌كند كه در آن روابط طبقاتي قرن‌ها است در ميان چالش‌هاي خشونت‌بار دوام آورده است .با وجود

ظهور و سقوط شاهان، قبيله‌ها و سلسله‌ها روابط طبقاتي در ايران در مقابل تغيير مقاومت كرده است .با

ظهور روشنفكران حرفه‌اي – ديوان‌سالار كه مشخصه آن تعداد زياد افرادي است كه مخالف الگوهاي

موجود بودند، محافظان اين الگوها مجبور شدند تاكتيك‌هاي اساسا متفاوتي اتخاذ كنند .با به وجود آمدن

برنامه اصلاحات ارضي و نيز با فرستادن سپاهيان رفاه به روستاها، اميد آن مي‌رفت كه نخبگان سياسي

كه در مركز نظام سياسي قديمي عمل مي‌كردند بتوانند اتحادي با توده‌هاي روستايي برقرار سازند .

توده‌هاي روستايي قرن‌ها طبق نظام شبكه‌اي قديمي زندگي كرده بودند و به نظر مي‌رسيد كه حمايتي

اساسي از اين نظام به عمل آورند .مقصود از اين سياست تضعيف اشرافيت زمين‌دار بود كه تهديدي مستمر

عليه هر پادشاهي محسوب مي‌شود .مهم‌تر اينكه تمايل بر اين بود كه كشاورزان را در مقابل طبقه متوسط

حرفه‌اي كه نماينده تهديدي بنيادين عليه الگوهاي سنتي بودند، تقويت كنند و نخبگان سياسي از اين رهگذر

به خواسته خود دست يافته و موجوديت خود را حفظ كنند .اما برنامه انقلاب سفيد نيز در بردارنده پيامدهاي

ناخواسته گسترده‌اي است .بسياري از اين پيامدها شروع به ظاهر شدن كرده‌اند حال آنكه پيامدهاي ديگر

احتمالات مهمي هستند كه نيازمند تحليل انتقادي هستند .با آغاز واقعي بسياري از اين برنامه‌هاي اصلاحي،

نخبگان سياسي ايران قدم در راهي بدون بازگشت گذاشتند.

تبليغات روزمره اين اصلاحات را پذيرفته و راديوي ايران بي‌وقفه به بيان منافعي پرداخته است كه اين

برنامه براي كشاورزان دارد .زمين‌داران به شكلي خشن مورد انتقاد و تنبيه قرار گرفتند و تمام بدهي‌ها و

رنج‌هاي گذشته به آن نسبت داده شد.  ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

چالشگران حفظ الگوي سنتي

اصلاحات ارضی در ایران گرچه اصلاحاتی به ضرر طبقه متوسط بود، اما در نهایت موجب رشد این طبقه

در کشور شد به این ترتیب طبقه‌ای که الگوهای سنتی را تهدید می‌کرد دقیقا همان طبقه‌ای است که باید

برنامه اصلاحات را کنترل و هدایت کند .در بخش پایانی از گزیده کتاب سیاست در ایران، نتایج اصلاحات

ارضی شرح داده می‌شود.

دولت مقالات و گزارش‌هايي را منتشر كرد كه بر بي‌رحمي زمين‌داران تاكيد داشتند و تصاويري را به

نمايش گذاشت كه نشان‌دهنده شلاق زدن و شكنجه كشاورزان از سوي زمين‌داران هستند .اين مبارزه كه با

آغاز اين برنامه اصلاح با آن همراه شده است به تدريج كشاورز را درخصوص احتمالاتي كه براي وي

وجود دارد هوشيار ساخته و انتظار دارد كه با اصلاحات ارضي و با سواد شدن، زندگي جديدي را آغاز

كند .يكي از آخرين كارهاي ارسنجاني وزير كشاورزي قبل از ترك سمت خود دعوت براي برگزاري

ميتينگ كنگره ملي كشاورزان در دي‌ماه سال 1341 در تهران بود .اين ميتينگ حقوق و موقعيت جديد

كشاورزان را به آنها گوشزد كرد و به آنها راه سازمان‌دهي را نشان داد .برنامه اصلاحات روستايي از

زمان آغاز پيوسته نيرويي را در خود انباشته ساخته و كنترل و هدايت آن بسيار دشوار شده است.

به عنوان مثال، تقسيم‌بندي‌هاي پيش‌بيني‌نشده‌اي درون طبقه كشاورز به وقوع پيوسته است، به اين

صورت كه كشاورزان معيني از اين برنامه منتفع و ديگراني از اين تغييرات دچار رنج و زحمت شده‌‌اند .

دستگاه اداري اصلاحات ارضي ضعيف و ناكافي بوده است و كمبود مديران، متخصصان اقتصاد

كشاورزي، مهندسان كشاورزي و نيروهاي اداري باعث شده است كه برنامه به سمت مسيري

غيرقابل‌كنترل منحرف شود .شبكه مهم تعاوني‌ها صرفا روي كاغذ آمده است و ناظران و مديران تعاوني

بسيار اندك و كم‌تجربه هستند .در سال 1349، نظام بديل شركت‌هاي كشت و صنعت به صورت آزمايشي

به اجرا گذاشته شد.

در همان حال، روستاييان تقاضاهاي خود را افزايش داده و انتظارات جديدي را مطرح كرده‌اند .برنامه

سوادآموزي باعث شده است كه نوسوادان خواستار آموزش رسمي و حق شركت در دبيرستان و هنرستان

شوند .حضور پراكنده اما سراسري سپاه بهداشت باعث شده است كه روستاييان تقاضاي پزشك، درمانگاه و

بيمارستان كنند .به اين ترتيب نه تنها بسياري از اين برنامه‌ها داراي نتايجي ناخواسته بوده‌اند، بلكه مردمي

كه قرار بود از اين برنامه‌ها منتفع شوند .خواسته بيشتري را مطرح مي‌سازند .نخبگان سياسي ايران در

چنين وضعيتي نيازمند نيروي انساني ماهر براي هدايت و كنترل نيروهايي هستند كه به تازگي آزاد شده‌اند .

تنها روشنفكران حرفه‌اي – ديوان‌سالار مايل به مشاركت و متعهد از عهده اين كار برمي‌آيند.

اما طبقه متوسط جديد تعهدي در قبال اين برنامه ندارد؛ زيرا بسياري از اعضاي آن از مشاركت در حفظ

نظامي كه عليه آنها كار مي‌كند سرباز زده‌اند .انقلاب سفيد كه خود براساس الگوهاي سنتي به اجرا درآمده

است يادآور باقي ماندن گذشته در سراسر جامعه است .براندازان و فن‌سالاران مطمئنا نسبت به پيوستن به

چنين برنامه‌اي ترديد دارند .حتي بند و بست‌چياني كه سمت‌هايي را در دستگاه اداري اصلاحات ارضي

پذيرفته‌اند، تعهدي در قبال وظايف موجود ندارند، بلكه بيشتر سرگرم منازعه شخصي و خصوصي هستند

كه مشخصه نظام شبكه‌اي سنتي است .يكي از جدي‌ترين دلالت‌هاي انقلاب سفيد اين است كه مي‌كوشد با

الگوهاي سنتي شخص‌گرايي، پارتي‌بازي و تنش فراگير اصلاحات موفقي به وجود آورد .نبود نهادها و

عقلانيت باعث عدم‌امنيت و ناكارآمدي شده است كه هم‌اكنون در جاي‌جاي روستاهاي ايران مشاهده شود .

اين امر باعث از خودبيگانگي بسياري از روستاييان شده است كه به آنها گفته شده بود قرار است زندگي

جديدي آغاز كنند، اما در واقع خود را قربانيان كارگزاران دولتي مي‌بينند.

اما حتي در جاهايي كه برنامه اصلاحات قرين موفقيت بوده، مشكلات جديدي به وجود آمده است .فرزندان

روستاييان از طريق باسوادي و اصلاحات ارضي به ابزاري دست يافته‌اند كه به آنها امكان مي‌دهد بيشتر

و به تعداد بيشتري به درون طبقه متوسط راه يابند .يكي از عميق‌ترين پيامدهاي ناخواسته انقلاب سفيد رشد

شتابان طبقه متوسط حرفه‌اي است .اين دقيقا همان طبقه‌اي است كه الگوهاي سنتي را مورد تهديد قرار

مي‌دهد و دقيقا همين طبقه است كه بايد اين برنامه اصلاحات انفجاري را كنترل و هدايت كند .به اين ترتيب

معمايي كه نخبگان سياسي ايران با آن روبه‌‌رو هستند درست در ذات همان برنامه اصلاحاتي قرار دارد

كه آنها براي تقويت نظام سنتي به وجود آوردند.

نخست اينكه نخبگان براي به اجرا درآوردن و كنترل اصلاحات، نيازمند مشاركت و تعهد همان طبقه‌اي

هستند كه آنها را تهديد مي‌كند، دوم آنكه بسياري از كشاورزاني كه از اين اصلاحات منتفع مي‌شوند به

سمت طبقه متوسط حرفه‌اي در حال گسترش تحرك مي‌يابند و در اينجا است كه سطح جديدي از انتقادات و

تقاضاها پيدا مي‌شود. جبر زمانه اجتناب‌ناپذير بودن تفوق طبقه متوسط حرفه‌اي را آشكار مي‌سازد.

آخرين پيامد ناخواسته سياست محمدرضاشاه و نخبگان سياسي ايران به تلاش خاصي براي وارد كردن اين

طبقه جديد به درون شبكه قديمي الگوهاي قدرت مربوط مي‌شود .تاثير شكاف‌هايي را كه درون طبقه

متوسط حرفه‌اي به وجود آمده و تشديد شده است مي‌توان پس از گذشت مدت زماني طولاني از دستيابي

اين طبقه به قدرت سياسي احساس كرد اين امر مطمئنا باعث پيچيدگي مبارزه‌اي مي‌شود كه اعضاي

خاصي از طبقه جديد به منظور ساختن الگوها و فرآيندهايي براي آماده‌ ساختن جامعه ايران در برخورد با

چالش مستمر تغيير اجتماعي به آن وارد خواهند شد.

تجربه ايران نشان داده است كه سطح طبقه، اهميت زيادي در سياست تغيير اجتماعي و سياست حفظ و تغيير

نظام دارد .همچنين اين واقعيت كه شخصيت‌ها، نخبگان و گروه‌ها از درون طبقات اجتماعي سر بر

مي‌آورند، داراي اهميت است و تبيين‌‌كننده بخشي از پيوندهايي است كه بين فرد، گروه و روابط طبقاتي

وجود دارد .طبقات نماينده تجربه جمعي و رايج در روابط قدرت هستند و اعضاي هر طبقه به همين

روش‌ها از اين قدرت براي درگير شدن با تغيير استفاده كرده‌اند.

طبقات به ويژه نماينده نيروهايي قدرتمند هستند؛ زيرا جامعه نيازمند تعهد و مشاركت گسترده به منظور

برخورد با چالش‌هاي شديد تغيير است .تغيير روابط طبقاتي امري دشوارتر است و بخشي از آن به اين

دليل است كه طبقات از مجموعه بزرگي از افراد تشكيل يافته‌اند، اما در عين حال از نو بافتن و بازسازي

اين روابط در زماني كه دستخوش دگرگوني شده دشوارتر است.

چالش با نظامي سنتي كه داراي روابط طبقاتي از هم گسيخته است نيازمند سياست اساسا متفاوتي از سوي

كساني است كه در صدد حفظ الگوهاي سنتي هستند .درست همان گونه كه ترفندها و حيلت‌انديشي‌هاي

شخصيت‌ها به ندرت باعث تغييري بنيادين در الگوهاي طبقاتي مي‌شود، اين امر نمي‌تواند روابط طبقاتي

را نيز حفظ كند .از هم گسيختن پيوندها در سطح طبقاتي نماينده تهديدي است كه بايد در همان سطح به آن

پرداخت.

با وجود اين، ولو اينكه تلاشي در قالب طبقه صورت گيرد، احتمال چنداني وجود ندارد كه بتوان گسستي را

كه در روابط طبقاتي پيش آمده است به گونه‌اي درمان كرد كه الگوهاي موجود حفظ شوند .بيشتر علت اين

امر در اين است كه يك سياست حفظ [نظام موجود ]در مقابل تقاضا براي تغيير در بردارنده پيامدهاي

ناخواسته متعددي است .اين مطلب به ويژه در وضعيت‌هايي صدق مي‌كند كه اين سياست حول محور و

عليه طبقاتي باشد كه از ايجاد ارتباط براساس روابط سنتي امتناع مي‌ورزند .سياست حفظ نظام در جهاني

به سرعت در حال تغيير امري مخاطره‌آميز و پرهزينه است .ارتجاعي‌ترين و دوام‌آورترين الگوها به

ناچار تحت‌فشار نيروهاي اجتماعي جديد فرو مي‌ريزند .در ايران، گروه‌ها و طبقات جديد در فرآيند به

چالش كشيدن الگوهاي سنتي سياست قرار دارند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 357
  • بازدید کلی : 12,591