loading...
انقلاب اسلامی
پوریا بصیری بازدید : 374 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

مقدمه

بدون شک، رسانه‌ ها مهم‌ ترین و اصلی‌ ترین منبع انتقال اخبار و رویداد ها میان مردم و ابزاری مهم برای تنویر افکار عمومی هستند به طوری که تا یک رویداد مهم از طریق رسانه‌ ها اعلام نشود برای بسیاری از ما در هاله ‌ای از ابهام قرار داشته و نمی‌توانیم آن را بپذیریم.

به تازگی موارد زیادی از اخبار کاملا کذب و نادرست از طریق شبکه‌ های اجتماعی با مستندات ساختگی یا حتی بدون هیچ گونه استنادی، بسرعت منتشر و توسط بسیاری از مشترکان شبکه‌ های اجتماعی، آگاهانه و نااگاهانه در اختیار یکدیگر قرار گرفته است.

در مجموع دلیل مهم استقبال مردم از شایعات در رسانه ‌های مجازی و دامن ‌زدن به آنها، این است که ایرانی ‌ها بدون گذراندن اصل گوتنبرگ ـ اصل کتابت و ارتباطات پایدار نوشتاری ـ از جامعه شفاهی اول به جامعه شفاهی دوم رسیده‌اند. دلیل دیگر آن می‌تواند سواد رسانه ‌ای پایین برخی شهروندان و ناآگاهی آنها از واقعیت‌های پشت پرده باشد. این مسأله باعث می‌شود شایعات بسیار سریع‌تر از آنچه تصور می‌شود مردم را جذب کنند و به سوی خود بکشانند. در واقع پایین بودن سواد رسانه‌ای و ویژگی‌های احساسی و عاطفی بودن جمعیت به چرخش شایعات و اخبار نامعتبر کمک کرده است.

رسانه ‌های اجتماعی با قابلیت‌های زیادشان و بخصوص با توجه به ذات درگیرکننده و تعاملی شدید خود، بویژه پس از همه‌گیر شدن استفاده از نسل جدید تلفن‌ های همراه هوشمند و اتصال دائم به شبکه‌ های اجتماعی اینترنتی، تاثیر فراوانی بر افکار عمومی می‌گذارند و محتوای آن بسرعت در دست مخاطبان می‌چرخد و گاهی به مرور، شاخ و برگ‌های زیادی هم به آنها داده می‌شود. این موضوع در کشورهایی مانند ایران که رسانه‌های رسمی آن اخبار معتبر را با تاخیر پخش می‌کنند و در مقابل، رسانه‌های معاند خارجی که با مقاصد سیاسی سعی دارند چهره‌ای مغشوش از اوضاع کشور در شرایط مختلف نشان دهند و با بحران ‌سازی‌ های رسانه ‌ای افکار عمومی را مشوش کنند از اهمیت بسیاری برخوردار است.

 

 

متن شایعات

خدمات منسوب به رضاخان:

1.ساختن ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ و اولین ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ایران
2.
 ابداع ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ در ایران
3.
 ساخت راه آهن و بسیاری از کارخانه جات
4.
 ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮﺩن مرزهاى كشور و برقراى ﺍﻣﻨﯿﺖ
5.
 یك پارچه كردن ﮐﺸﻮﺭﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺠﺰﯾﻪ
6.
 ساختن یكى از ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﻻﯾﺸﮕﺎﻩ هاى ﺟﻬﺎﻥ
7.
 پایه گذارى صنعت ﺑﯿﻤﻪ در ایران
8.
 نابود كردن كامل فرقه ﺩﺯﺩﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﻧﻪ
9.
 تاسیس ﺷﻬﺮﺑﺎﻧﯽ
10.
 تحریم نفتى ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ
11. اخراج نیروهاى ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ از ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎﺭﺱ
12.
 آزاد كردن ﺟﺰﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺐ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ابوموسى
13.
 104 ﺑﺎﺭ جنگ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ كه ﺑﺪﻟﯿﻞ ﻧیرﻭمندى اﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ، ﻣﺮﺩﻡﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ
14.
 بهره بردارى ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺍﯾﺮﺍﻥ و راه اندازى ﺻﻨﻌﺖ در ﺍﯾﺮﺍن
15.
 جذب سرمایه ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺤﺎﺩﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺭﺷﻮ
16.
 راه اندازى ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﺎﺯﯼ ﺍﺭﺍﮎ ﻭ ﺗﺒﺮﯾﺰ
17.
 اعطاى ﺣﻖ ﺭﺍﯼ ﺑﻪ ﺯﻧﻬﺎ
18.
 اعطاى شغل هاى دولتى به زنان مثل مدیر، ﻭﺯﯾﺮ ﻭ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ
19.
 رایگان نمودن ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ

20.قرار دادن پول ایران در جمع 10 ارز جهانی

 

 

 

 

پاسخ به شایعات

1. مدارس و مکتب خانه ها در ایران قبل از پهلوی، وجود داشته اند !
رضاخان در این مراکز تغییراتی با نام نظام آموزشی نوین اما در واقع جهت‏ بازسازی ایران طبق تصویر غرب ایجاد کرد. این تغییرات وسیله‌ وی برای مذهب‌زدایی یا دنیانگری، برانداختن تعبدگری، ناسیونالیسم، توسعه‌ی آموزشی‏ و سرمایه‌داری دولتی بود.
[ یرواند آبراهیان (تاریخ نگار برجسته ایرانی)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه‌ی کاظم فیروزمند، حسن شمس‌آوری و محسن مدیر شانه‌چی، تهران، نشر مرکز، 1378، ص 127.]
[ جان فورن(نظریه پرداز و جامعه شناس غربی) ، مقاومت شکننده، ترجمه‌ی احمد تدین، تهران، مؤسسه‌ی خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1382، ص 333.]
* تاسیس اولین دانشگاه ایران ادعای غلطی است چرا که سابقه آموزش عالی در ایران به دانشگاه جندی شاپور و پس از آن به دارالفنون و دانشسرای عالی علوم سیاسی و ... باز میگردد.

2. دادگستری در دوره پهلوی ابداع نشد. وزارت عدلیه در زمان ناصرالدین شاه تاسیس شد .

3. راه آهن در ایران به نام مردم و به کام روسیه و انگلستان و جهت نقل و انتقال سلاح و تجهیزات برای قشون آن دووکشور دشمن و متجاوز به ایران و خارج کردن نفت کشور ساخته شد .
* منطقی ترین مسیر برای راه آهن در ایران، میبایست از تهران شروع شده، از مرکز کشور _استان های اصفهان و فارس _ عبور می کرد و به خلیج فارس ختم می شد اما فارس که از بزرگترین استانها و مرکز جنوب ایران بود تا چند سال پیش هنوز راه آهن نداشت !
پس این طرح برای خدمت به کشور و مردم نبود .

4. بر خلاف نظر نویسنده، رضا خان نه تنها قادر به حفظ تمامیت ارضی ایران نبود، بلکه در قرارداد سعدآباد، بخش هایی از اراضی ایران را در قبال جلب نظر انگلیس به کشور های همسایه واگذار کرد !
برای نمونه می توان واگذاری کل اروند به عراق، منطقه چکاب به افغانستان و مناطق شمال باختری کشور به ترکیه را ذکر کرد. (توضیحات بیشتر)

5. در تاریخ، اقدامات تجزیه طلبانه ای در دوران رضا شاه، ثبت نشده است. بلکه رضا شاه گاها به بهانه جلوگیری از تجزیه ایران، بعضی از مخالفان حکومت را با اتهام تجزیه طلبی حذف کرده است.

6. در هیچ منبعی به ساخت پالایشگاه، در دوره سلطنت رضاخان اشاره نشده و صرفا ادعای نویسنده می باشد .

7. اولین بیمه در ایران با انگیزه و پیگیری دکتر آقایان (یکی از اعضای اولین هیئت مدیره بیمه ایران و در حقیقت یکی از بانیان تأسیس آن) و آقای داور وزیر مالیه آن زمان ایجاد گردید و ارتباطی با رضاخان نداشت ! 
رضاخان فاقد قدرت برنامه ریزی کشور و تدابیری این چنین بود .

8. بزرگترین ملاک و سرمایه دار ایران در زمان رضا شاه خود او بود ! سرمایه ای که با زور و تهدید از چنگ مردم خارج کرده بود.
کسی که پول تماشای یک نمایش را نداشته چگونه تبدیل به بزرگترین ملاک کشور شد ؟!
* مقابله با راهزنی از اقدامات اولیه هر حکومتی برای استقرار و حفظ حاکمیت خود است . البته این امر به دلیل راههای مواصلاتی و نیروهای مسلحی که رضاخان برای تثبیت حکومت و بستن دهان مخالفان ایجاد کرد ، در دوره او نمود بیشتری یافت .

9. شهربانی برای اولین بار در زمان ناصرالدین شاه و به تقلید از سازمان های اروپایی تاسیس شد نه در زمان رضاشاه پهلوی.

10. چیزی به نام تحریم نفتی آمریکا توسط رضاخان وجود ندارد !
در روابط نفتی آن دوره ایران و امریکا تنها كناره‌گیری كمپانی نفت تگزاس از ایران به 2 دلیل زیر به چشم می خورد:
الف) امتیازات بهتری كه در سایر نقاط خلیج‌فارس به دست آورده بود
 .
ب) انگلیسی‌ها حاضر بوند در قبال فسخ قرارداد، كمك‌های مهم‌تری در خلیج‌فارس به آن كمپانی بنمایند . 
که خود کمپانی شخصا با ایران اعلام عدم همکاری نمود !

* ضعف شدید رضاخان در برابر بیگانگان چنان بود که در این باره می توان به ماجرای تسلیم فوری رضاخان در برابر تهدید تحریم نفتی انگلیس اشاره نمود !

11. طی دوران سلطنت رضاشاه، نیروهای انگلیس در خلیج فارس حضور داشتند و در پایان انگلیس رضاخان را اخراج و تبعید کرد، نه رضا خان انگلیس را !

12. آزادسازی جزایر سه گانه در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و در قبال جدایی بحرین از ایران و تحت نظر انگلیس صورت گرفت !

13. ادعای 104 مرتبه جنگ با عراق و عدم اطلاع مردم کذب محض است! چگونه است که نه در اسناد و منابع تاریخی ، نه در منابع خود حکومت پهلوی و نه حتی در تاریخ شفاهی و خاطرات مردم ایران در این خصوص اخباری نیست ؟
به گواهی تاریخ با ورود ارتش متفقین، ارتش پهلوی هیچ مقاومتی نکرده و با حضور شخص رضاشاه در سرباز خانه های دو لشکر تهران، دستور ترخیص همه و بازگشت آنها به خانه هایشان را صادر کرد.
قدرت او و ارتشش تنها در سرکوب مردم غیرمسلح کشورش بود .

14. اختلافات آمریکا و شوروی (جنگ سرد) پس از جنگ جهانی دوم و مرگ رضاخان به وجود آمد !

* رضاشاه با بودجه‌ دولت، کارخانه تاسیس و پس از رسیدن به سوددهی، به بهای كمتر از قیمت واقعی، به خود یا وابستگان قدرت سیاسی اختصاص می‏ داد
وابستگی شدید این صنعت به قدرت های خارجی از جمله آلمان، ضربه‌ مهلكی را در زمان جنگ جهان دوم به ایران وارد كرد. زیرا با خروج آلمانی‌ها از ایران، تمام صنایع به آهن‌پاره‌هایی بی‌ارزش تبدیل شدند.

15. چیزی به اسم اتحادیه ورشو وجود ندارد !
نزدیک ترین مورد تاریخی، پیمان ورشو است که یک پیمان نظامی بوده است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۹۱ و سالها پس از دوره سلطنت رضاشاه برقرار بود و ارتباطی به ایران نیز نداشته است !

16. تاسیس شرکت های ماشین سازی اراک و تبریز سالها پس از مرگ رضاخان و در سال های 1346 و 1348 بوده است !

17. بانوان قبل از دوران رضاشاه هم طبق قانون حق رای داشتند !
در حقیقت
 قانون اساسی مشروطه، صراحتی درباره عدم مشارکت زنان نداشت .

* با دخالت های بیشمار حکومت در انتخابات مجلس که تنها نهادی بود که مردم به ظاهر در آن تاثیر داشتند، عملا حق رای از مردان نیز سلب شده بود چه برسد به بانوان !

18. ورود زنان به مشاغل اجتماعی در راستای برنامه های استعماری رضاخان بود . 
دلیل حضور زنان در جامعه ، عادی سازی بی حجابی ، روابط ناسالم میان زن و مرد ، تخریب فرهنگ حاکم و فساد در جامعه مسلمان ایران بود نه خدمت به بانوان !

19. آموزش رایگان قبل از دوره رضاخان و در دوره مشروطیت برای کودکان اجباری شده بود !

20. چیزی به نام ارز جهانی وجود ندارد !
بر طبق اسناد، طی سالیان متمادی از جمله دوره سلطنت رضاخان، ارزش پول ایران رو به کاهش بوده است
لذا
 لازمه قرار گرفتن پول ایران جزء ارزهای با ارزش، افزایش ارزش پول ایران یا کاهش ارزش واحد پول سایر کشورهاست؛ که مورد اول حاصل نشده است و در صورت رخ دادن مورد دوم نیز، ارتباطی به رضاخان ندارد!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توضیحات بیشتر

از بین موارد ذکر شده، به بررسی جامع تر شایعه «مشخص کردن مرز های کشور و برقراری امنیت توسط رضا شاه» می پردازیم   

 از دست رفتن اراضی ایران در قبال هیچ!

سیاست حسن‌هم‌جواری، محور اصلی سیاست‌خارجی رضاشاه را تشکیل می‌داد که در راستای منافع منطقه‌ای بریتانیا قرار داشت. بر همین اساس، انگلیسی‌ها کوشیدند تا با هم‌پیمان کردن دول تاثیرگذار منطقه، یعنی ایران، ترکیه، عراق و افغانستان در قالب یک عهدنامه عدم‌تعرض که به عهدنامه «سعدآباد» شناخته شد، از منافع خود در خاورمیانه و به‌ویژه تقابل با روس‌ها حراست کنند. مرکز ثقل پیگیری اسن سیاست انگلیسی‌ها بر  دوش رضاخان قرار گرفت. رضاشاه برای جلب رضایت سه دولت دیگر حاضر شد که تعارضات مرزی خود را با آن‌ها حل کند و در این راستا، به دلیل تسامح و ساده‌بینی او‌، نهایتا کشور و مملکت ایران هزینه سنگینی را متحمل شد.

الف) روابط ایران و عراق

بخش دیگری از مناقشات مرزی این دوره تاریخی، میان ایران و عراق و بر سر حاکمیت بر »اروند« رخ داد. با رویی کار آمدن ملک فیصل اول در عراق، روابط سیاسی دو کشور، در شکل جدیدی آغاز می‌شود. با استقلال کامل عراق از قیمومت انگلستان، روابط رسمی دو دولت برقرار می‌شود. مساله مهم مورد مناقشه «کشتیرانی در شط‌العرب» بود. « در سال 1313 دولت عراق به منظور جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران در اروند‌رود با پشتیبانی انگلستان به جامعه ملل شکایت کرد. جامعه ملل طرفین را به مذاکرات مستقیم دعوت نمود و سرانجام بر اثر اصرار و فشار انگلیسی‌ها که علاقه داشتند پیمان منطقه‌ای هر چه زودتر منعقد شود، سرانجام در 4 ژونیه 1937 (13 تیر 1316) قرارداد مربوطه به امضا رسید... در قرارداد تحمیلی 1316 حق کشتیرانی در سراسر شط‌العرب به استثنای پنج کیلومتر آب‌های مقابل آبادان تا خط تالوگ  به دولت عراق واگذار شد. » (مهدوی/ ص39و40)

ب) روابط ایران و افغانستان

افغانستان در 1289 قمری از ایران مستقل می‌شود. مولود حکمیت گلداسمیت انگلیسی، از همان آغاز بحران آفرین شد. «مساله هیرمند» و بهره برداری از آب آن، اتفاقی بود که تا همین امروز روابط دو کشور را تحت الشعاع قرار داده است. بخشی از مذاکرات دو دولت اما، در دوره فرمان‌سالاری رضاشاه صورت پذیرفت. مذاکرات بر سر هیرمند و آب آن از 1310 شمسی به مدت 7 سال ادامه یافت. قرارداد 1317 ماحصل تلاش‌های دو طرف بود. با این همه، روند حوادث به گونه ای پیش رفت که در عمل، نتیجه‌ای دیگر رقم خورد.

با حکمیت مکماهون انگلیسی در 1323 و درنتیجه تغییر بستر رود هیرمند، «مساله آب» برای نخستین بار در سیستان دوتکه شده مطرح می شود. شدت درگیری‌هایی که به دنبال این حکمیت و نتایج آن درگرفت به اندازه‌ای بود که در ادبیات دیپلماتیک ایران از آن «به «استخوان لای زخم» تعبیر کرده اند.» (خاطرات محمود فروعی، ص176) در جریان حکمیت مکماهون، «میزان سهم آب ایران از رود هیرمند را برخلاف رای گلداسمیت که موظف به رعایت آن بود به یک‌سوم تقلیل داد و مرز دو کشور را از کوه ملک‌سیاه تا سیاه‌کوه به طول 282 کیلومترمربع تحدید حدود کرد» (رحمانیان و براقی/ ص34). بنابراین، «از 18146 کیلومترمربع مساحت کل سیستان، 7374 کیلومترمربع از آن ایران و 10772 کیلومترمربع جزو خاک افغانستان شد.» (همان/ 35) دعوای مرزی ایران و افغان‌ها، در آغاز بر سر مرز بودن شاخه‌ای از رود هیرمند به طول 16 کیلومتر بود، لکن از شروع خشکسالی و کم‌آبی ابعاد تازه‌ای پیدا کرد.

از بدو حکمیت ماکماهون و تجزیه بخش‌هایی از سیستان تا روی‌کارآمدن محمد‌ظاهر‌شاه در افغانستان، مساله هیرمند با بالا و پایین‌های متععدی تداوم یافت. سلطنت 40ساله محمد‌ظاهرشاه، مهمترین قراردادهای ایران و افغانستان را در بر می گیرد. افزون بر مساله هیرمند، اختلاف بر سر چند منطقه مانند هشتادان، موسی‌آباد و معادن نمک، پای ترک‌ها را به حکمیت گشود. ارفع، ، روایت می‌کند: «بهترین وسیله برای برقرار ساختن مناسبات دوستانه بین ایران و افغانستان، در آن زمان به نظر اعلیحضرت رضاشاه کبیر رجوع به آتاتورک بود.» (مکی/ ص154) بنابراین، آتاتورک فخرالدین آلتای را برای حکمیت مامور کرد و به افغانستان و ایران فرستاد. مذاکرات در 1313 با حکمیت ترکیه انجام شد که با رای ترک‌ها، 160 فرسخ از خاک ایران به افغانستان منظم شد (همان/ 50 ) سیاست حسن همجواری پهلوی‌اول، برای جلب اعتماد افغان‌ها به حضور در پیمان سعدآباد، رای حَکَم را می‌پذیرد. منطقه چکاب، منطقه دیگری بود که برای اعتمادسازی به افغان‌ها داده شد. رضاشاه در توجیه این واگذاری به شوکت‌الملک حاکم سنتی چکاب، معتقد است» ارزش چکاب چه از لحاظ سوق‌الجیشی و چه از نظر وجود مراتع برای دام‌ها بدان پایه نیست که همسایه خود ناراضی باشد و روابط دو دولت ایجاد سوءتفاهم کند«.  (همان/52) این تحلیلی، شبیه همان تحلیلی است که رضاشاه از واگذاری مناطق شمال‌باختری کشور به ترک‌ها داشت. با این همه در 1315، فرصت انعقاد قرارداد موقتی میان دو کشور فراهم می آید. اما اقدامات ماموران افغان در احداث نهر‌های جدید و بستن سد در بند لخشک مذاکرات را به وقفه انداخت.

 »در مورد رفع اختلافات مرزی با افغنستان علاوه بر اینکه موضوع رود هیرمند حل نشد و اختلاف باقی ماند و طبق رای حکمیت گلداسمیت انگلیسی، افغان‌ها حاضر نشدند کنار بیایند، نیز جایزه‌ای هم به آن‌ها داده شد .به این ترتیب که چون افغانستان به واسطه عدم معادن نمک در مضیقه بود و در قسمت‌هایی از نقاط نزدیک مرزی متعلق به ایران دارای معادن نمک بود، آن قسمت‌ها را به افغانستان واگذار نمودند«. (ص343/ مکی)

ج) روابط ایران و ترکیه

سیر اختلافات مرزی ایران و ترک‌ها، حتی به دوران صفویه باز می‌گردد. در تمامی این دوران، مناقشات فراوانی میان دولت ایران و عثمانی‌ها جریان داشت که ماحصل آن انواع مذاکرات و قراردادها بود. این اختلافات، با روی‌کار آمدن سلطنت پهلوی و دولت نوی ترکیه هم ادامه یافت. ترک‌ها پس از تاسیس جمهوری، در جند نوبت به خاک ایران دست‌درازی کردند. مناطق «بولاغ‌باشی»، «جوزر»، «قوری‌گل»، روستاهای «سیرو» و «سرتیک» و برخی مراتع متعلق به کردهای «جیکانلو» را تصرف کردند.(فرجی/ ص28) تجاوز هوایی به خاک ایران، حدود سردار بلاغی و اشغال ارتفاعات آنی‌بیک از دیگر اقدامات ترک‌ها بود که با وجود اعتراض های متعدد دولت ایران ادامه داشت.

کوشش‌های رضاشاه معطوف به حل مسائل منطقه‌ای و سیاست حسن مجاورت با همسایگان، به عهدنامه مرزی 1310 انجامید. براساس این عهدنامه قرار شد «ایران در ناحیه آغری داغ، قطعه زمینی از کوهستان مزبور به دولت ترکیه واگذار کند و در عوض در ناحیه بارژ، دولت ترکیه، مقداری از اراضی خود را به دولت ایران تسلیم نماید. ضمنا در ناحیه قطور نیز که از سال‌های دراز بین دولتین اختلاف بوده و سرحد مبهم مانده بود، دولت ترکیه حاضر شد، مقداری از اراضی متنازع فیما را به تصرف دولت ایران بدهد و خط سرحدی در آنجا هم تشخیص گردید و اختلاف حدودی دولتین به کلی مرتفع شود.» (همان/ ص36)

با این وجود، اتفاق مهم بر سر ارتفاعات آرارات می‌افتد. «بر اساس این قرارداد آرارات کوچک که در خلال لشگرکشی ترک‌ها بر ضد قوای احسان نوری به تصرف نظامیان ترک درآمده بود، به دولت ترکیه واگذار شد. » (همان/ ص36) واگذاری ارتفاعات آرارات به ترک‌ها زمانی حساس‌تر می‌شود که اهمیت سیاسی و راهبردی آن را بدانیم. سرهنگ ریاض، کارشناس نظامی ایران در پاریس، درباره اهمیت موقعیت نظامی کوه آرارات کوچک بر این باور بود که «اگر این کوه را از دست بدهیم نه فقط نقطه راهبردی مهمی را از دست داده ایم، بلکه کردها نیز از ما سرخورده، متوجه جلب توجه و مساعده دیگران می‌شوند.» (همان/ ص37) با این وجود، آنچه تعیین‌کننده بود، نظر شخص رضاشاه بود. و رضاشاه هم به نقل از سرلشگر ارفع بر این باور بود که « منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من این است که دو دستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از چندین سال وجود دارد و همیشه به زیان هر دو کشور و به سود دشمنان مشترک ما بوده است از میان برود. مهم نیست که سر این تپه از آن که باشد آنچه مهم است این است که ما با هم دوست باشیم.» (مکی/ ص 153و154).

البته دولت پهلوی کوشید مساله واگذاری آرارات را نوعی «مبادله ارضی» عنوان کند. در این عهدنامه، ایران در قبال بخشیدن آرارات کوچک مناطقی از دره بارژگه را گرفت. با این حال، «با توجه به نابرابری موارد مبادله شده و کم ارزشی دره یادشده در برابر آرارات کوچک که اهمیت راهبردی  داشت، چنین استدلالی درست نبود.» (فرجی/ ص38)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع

تاریخ بیست ساله، حسین مکی، امیرکبیر

داریوش رحمانیان و فضل الله براقی، تاریخ ایران بهار 1389 شماره 6 (پیاپی 64/5)

علیرضا بیگدلی، تاریخ روابط خارجی زمستان 1380 شماره 9

تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، علیرضا امینی، صدای معاصر

مهدی فرجی، گنجینه اسناد بهار 1391 شماره 85

سياست خارجي ايران در دوران پهلوي 1300-1357، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، البرز

www.mashreghnews.ir

www.shayeaat.ir

www.tebyan.net

 

 

 

 

 

 

 

پوریا بصیری بازدید : 128 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

به نام خدا

خلاصه فصل های 15 تا 19 کتاب انقلاب اسلامی استاد بابا زاده ی مقدم

نام دانشجو : دلارام عشریه ، ترم 5 پرستاری

فصل 15 (بررسی انقلاب رنگی ایران سال 1388)

هدف اصلی از طراحی این انقلاب ها مبارزه با رقبای آمریکا یعنی چین و روسیه و همینطور انقلاب اسلامی ایران می باشد.

انقلاب های رنگی دارای ویژگی های مشترکی مانند غیر خشونت آمیز بودن به جز قرقیزستان و ایران، راهپیمایی خیابانی، ماهیت ضد کمونیستی ، لیبرال خواهی ، دانشجویی و مبتنی بر ان جی او بودن و برخی از ضعف های داخلی همچون عدم گردش نخبگان ، ناکا آمدی حاکمیت در حل مشکلات و همینطور عدم مقبولیت عمومی حکومت وقت جز ایران بوده است.

از زمان پیروزی انقلاب دو رویکرد از سوی ایالت متحده ی آمریکا و قدرت های غربی ، جهت مواجهه و مقابله با نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت.رویکرد نخست برتغییر رفتار از طریق اعمال تحریم ها ی اقتصادی و منزوی کردن جمهوری اسلامی متمرکز شد.رویکرد دوم خواهان تغییر رژیم ایران بود که از دو طریق دنبال شد:1.تحمیل جنگ 8 ساله عراق علیه ایران بود و 2.پس از رخداد 11 سپتامبر2001 با جدیت بیشتری دنبال شده است، با استفاده از قدرت نرم و توسل به شیوه های بر اندازی نرم باز میگردد.

روزنامه ها و سایت های تهاجمی علیه دولت نهم بر این طریق بودند :

1.تشکیک در سلامت انتخابات

2.طرح نظارت بین المللی بر انتخابات

3.افزایش انتظارات و مطالبات عمومی

4.تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام

5.هجمه به گفتمان امام و انقلاب و رهبری

6.اعلام خطر ، تهدید نمایی، بحران نمایی و سیاه نمایی از اوضاع کشور

7.لشگرکشی و به صحنه آمدن تمامی مخالفین و معاندین نظام

 

 

 

دوام نداشتن جریان بعد از انتخابات 88

از آنجا که قیام 88 فاقد بنیاد مشروع و معقولی بود ،چندان دوام نیاورد.البته نباید درایت رهبری و افشاگری یاران وی و رسانه و مطبوعات نظام را در این بین نادیده گرفت.

رهبر انقلاب در طول یک سال تمام با سخنرانی و تبیین در مورد عوامل و علل فتنه به شدت فتنه گران را منزوی کردند.

فصل 16  (مروری بر سازمان تروریستی منافقین)

در دهه 1340 قدرتی جدید به نام چین یا مکتب مايويیسم وارد عرصه ی سیاسی جهان شد واز سوی دیگر نهضت های ضد استعماری که در کشور های آفریقایی ، آسیایی و جهان اسلام شروع شده بود خودنمایی کرد.

در چنین مرحله ای آمریکایی ها در ایران بعد از کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد1332 به دنبال نغییر ساختار رژیم پهلوی به لحاظ فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بودند، در عین حال زمینه های بر کناری محمدرضا و آوردن عناصری مانند علی امینی را آماده کرده بودند.

بر همین اساس وقتی طرح تغییر ساختار کشور را به شاه دادند، بلافاصله علی امینی را هم نخست وزیر کردند،شاه بار ها عنوان کرد که علی امینی را آمریکایی ها بر من تحمیل کردند.

چون برنامه ی روحانیت مبارزه با آمریکا بود، جبه ی ملی خودش را کنار می کشد .امام اهداف و مقاصد آمریکا را می دانست که سه جریان صهیونیسم، بهاییت و فراماسونری را به عنوان ابزار قدرت در درون و راس رژیم حاکم نمودند ، به تعبیر امام ((یهود اسرائیل زیر پوست بهاییت در ایران فعال گردیده است)).

در 15 خرداد قتل و عامی شکل می گیرد که یک رعب و وحشتی در جامعه ایجاد شود.در این حادثه حزب توده اعلام می کند که یک حرکت ارتجاعی در ایران شروع شده و رادیو مسکو هم همین را اعلام می کند، جبه ی ملی نیز اعلام میکند، این اغتشاش به ما ربطی ندارد و جریان چپ آن را جنبش و شورش کور می نامد.

نسل جوانی که در حزب توده ، جبه ی ملی و دانشگاه ها بودند یک سر گشتگی پیدا می کنند، بعضی از آنها که مارکسیست بودند،زمینه های تشکیل سازمان پریک های فدایی خلق را پدید آوردند.

مذهبی ها در این راستا سه جریان شدند، یکی جریان یاران ، مقلدان، مدافعان امام و شاگردان ایشان بودند که اکثرا تا نابودی رژیم به عنوان مبارز عهد بستند، در کنارشان حزب ملل اسلامی و جمعیت موتلفه اسلامی در جریان امام بودند.یک جریان سنتی حضور داشت که خواهان جدایی دین از سیاست بود و مبارزه را مفید نمی دانست و جریان دیگر ،یک جریان مذهبی ملی هم بود که در شکل نهضت آزادی و جاما حضور داشتند.

آنها هسته های ایدئولوژیک مطالعاتی تشکیل و معتقد بودند برای اینکه سازمان ما یک سازمان اسلامی باشد بر روی قرآن و نهج البلاغه مطالعه و در کنارش کتاب شناخت مائو به عنوان مبانی علمی مبارزه و مطالعات را بر کتب اقتصاد و یا مبارزات سیاسی در آمریکای لاتین و کشور های مختلف که عمدتا یا گرایش سوسیالیستی یا کمونیستی داشتند را صورت دهیم ، این منابع علمی مبارزه، شناخت استعمار و آگاهی آنها به اوضاع جهان و مبارزه بود.

در بین آنها حسین روحانی از اعضای اولیه ی سازمان یک طلبه ی معمولی بود که دو سه سالی در حوزه ی علمیه مشهد تحصیل کرده بود و تراب حق شناس از بچه های قم بود که مقداری مطالعات پراکنده ی دینی داشت و به زبان عربی هم مسلط بود.آنها ارتباطشان را با افردی چون آیت الله محمد رضا مهدوی کنی ،آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی و آیت الله سید محمود طالقانی به ورت یک طرفه داشتند ، مثلا حنیف نژاد زمانی که تبریز بود در جلسات شهید آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی نوحه خوانی می کرد و این نکته گفتنی است که نگاه و شناخت شخصیت های مذهبی از آنها یک طرفه بود.

هسته های مطالعاتی آنان را خواسته یا نا خواسته به سمت مارکسیسم می برد.در سال 1350 خودشان را در موقعیتی می بینند که باید اعلام حضور کنند، هسته ی اولیه توسط یک توده ای که عنصر وابسته ی ساواک بود لو می رود و همه دستگیر می شوند.موضوع خرید اسلحه بود، آن فرد قبول می کند از طریق کردستان سلاح بیاورد که با هماهنگی ساواک کار صورت می گیرد.

به تدریج سازمان روال عادی اش به سمت مارکسیسم می رود، یعنی اگر ماجرای تقی شهرام هم نمی بود سازمان به طرف مارکسیسم می رفت، نمونه ی بارز این مسئله در ملاقات ایشان با امام در نجف می تواند مورد بررسی قرار گیرد.

امام چندبار کلیات این جلسه را عنوان کردند و بعد از انقلاب اسلامی حسین روحانی تراب حق شناس در روزنامه ی پیکار می نویسد که وقتی نزد امام در نجف می روند و عنوان می کنند نا مذهبی هستیم و می خواهیم مبارزه ی مسلحانه کنیم و این موارد مبانی ما هستند امام آنها را تآیید نمی کند.

امام نکته ی دیگری به آنها می گوید که این مبارزه ی مسلحانه شما به نتیجه نمی رسد و رژیم حساس تر می شود و خودتان را به هلاکت می رسانید.

جریان سازمان از 1350 به بعد یکپارچه نبود، بخشی در زندان اند که با دروغ و نفاق آن جریان مارکسیستی شان را پنهان می کنندو حتی برخی بچه های مارکسیست شده ی چپ را برای نماز جماعت جلو می انداختند که امام جماعت شوند و بدین وسیله حساسیت روی تغییر ایدئولوژی سازمان نباشد.

حتی ابوالحسن بنی صدر هم زمانی که کتاب زور علیه عقیده را می نوشت همین نگاه را مطرح کرد ، او جریان مارکسیستی ای را مورد نقد قرار داد که در سازمان مذهبی کودتای ایدئولوژیک کرده اند.

 

احساس خطر از منافقین قبل از وقوع انقلاب

با آزادی افرادی چون آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی و نیروهای انقلابی که درون زندان بودندف عنوان شد که حتی اگر شاه هم کنار برود خطر منافقین بیشتر از شاه خواهد بود، این مسئله را با یقین مطرح می کردند و برخی از زندانیان آزاد شده این عقیده را داشتند.

مسعود هم در زندان بیشتر کتاب های روانشناسی و کتب مربوط به فرقه های دراویش را مطالعه می کرد.خودش هم زمینه های بلند پروازی داشت .

هنگامی که اعضای سازمان از آبان و دی 1357 آزاد شدند به دنبال رهبری و به دست گرفتن انقلاب بودند و حدود هشتاد نفر که همه هویت تشکیلاتی داشتند در بیرون شروع به سازمان دهی و جذب نیرو کردند.

زمینه های تقابل مستقیم با انقلاب

با پیروزی انقلاب مرحله دیگری از خط مشی سازمان مطرح است که از 22 بهمن تا 30 خرداد 1360 می باشد.

سازمان در سال 1358 تنها در تهران 150 خانه ی تیمی تشکیل و با آموزش هایی تحت عنوان میلیشا جوان ها را به تقلید از شیلی و آمریکای لاتین با هف و برنامه آموزش نظامی می دادند و به تدریج کینه و عداوت انقلاب ، روحانیت و نیروهای حزب اللهی را در دل آنها می کاشتند.

حاج احمد آقا در تماس تلفنی با امام فرمودند : به آنها بگویید اسلحه هایشان را تحویل دهند .که این خود نشان دهنده ی مواضع امام نسبت به سازمان است.

سازمان به دنبال پست و مقام در نظام جمهوری اسلامی و رهبری نبود ، بلکه خود تعریف دیگری از اسلام،انقلاب و رهبری داشت.

از انتخابات قانون اساسی که سازمان آن را تحریم کرد و بعد در مسئله ی ریاست جموری شرکت کردند، این تناقض وجود داشت که چطور انها که قانون اساس را قبول نداردن می خواهند مجری آن باشند.

دانشگاه ، پادگان نظامی ، انقلاب فرهنگی

این رویه ادامه داشت تا بحث دانشگاه ها پیش آمد.دانشگاه ها به پادگان و پایگاه احزاب و گروه ها تبدیل شده بودند، یادمان باشد که در این دوران نیروهای انقلابی و اسلامی عموما برای جهاد سازندگی و یا مشارکت در سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب حاضر بودند و اگر هم دانشجو بودند می آمدند درس می خواندند و می رفتند.

در عین حال در همین زمان 720 استاد فراماسون در آن محدودیت اساتید از دانشگاه اخراج شدند و به هر صورت انقلاب  فرهنگی یک ضرورت بود که هم جلوی آن فرهنگ غربی و شاهنشاهی گرفته و هم ضربه ای قوی به احزاب و گروهک ها زده شود،دست آنها از محیط آموزشی کوتاه و و دانشگاه  به روند علمی خودش سوق داده شود ، نهایتا موفق بودیم خصوصا نیرو های انقلابی یا ئر نهاد های انقلابی چون سپاه پاسداران ، جهاد سازندگی ، کمیته های انقلاب اسلامی و غیره بودند ویا در مدیریت مملکت فعالیت می کردند ، لذا دانشگاه دست نیروهای ضد مردمی و ضد انقلاب بود.

منافقین و انتخاب بنی صدر

انتخابات ریاست جمهوری که پیش آمد اعضای سازمان هم شرکت کردند، طبق قانون اساسی نمی تئانستند حاضر شوند و اغتشاش هایی را ایجاد می کردند.

وقتی بنی صدر انتخاب شد ، منافقین از وی به عنوان یک بازیگر سیاسی بهره بردند ، صد مقاله ی بنی صدر در روزنامه ی انقلاب اسلامی یک ماهیت و بعد از ریاست جهوری وی ماهیت دیگری داشتند.

سازمان مجاهدین در این راستا به صورت تشکیلاتی ورود پیدا می کرد و می توان انطباق مواضع بنی صدر و سازمان را با هم مشاهده نمود.

14 اسفند 1359 در واقع اتحاد کامل سازمان منافقین ، جبه ی ملی ، چریک های فدایی خلق و تمام جریان های ضد انقلاب با بنی صدر دیده می شود و آن حادثه گرداننده ی اصلی سازمان بود و دیگر حرکت علنی شد. امثال حزب توده هم از فرصت استفاده و اختلافات را شدیدتر می کردندو نفاق حزب توده هم در جای خود محفوظ است خصوصا حزب در این عرصه تجربه ی 1320 را داشت.

عموما گروه هایی که با امام ،اسلام و نظام موضع داشتند کنار بنی صدر و سازمان منافقین قرار گرفتند.

بنی صدر در میدان آنها عمل می کرد و اینکه چقدر آمریکایی ها و خارجی ها در این قضایا تاثیر داشتند باید منتظر یک سری اسناد باشیم که نشانگر تداخل یک سری جریان بیرونی هم هست.

آغاز جنگ مسلحانه ی منافقین در 30 خرداد

امام وقتی که بنی صدر را از فرماندهی کل قوا در خرداد ماه برکنار می کند،بنی صدر زنگی مخفی را در خانه های تیمی منافقین شروع می کند،اگرچه او مدتی در خانه ی یکی از نظامیان بود ولی طبق اسناد مرتب تغییر مکان می داد.

در 25 خرداد مجلس شواری اسلامی در حال تصویب لایحه ی قصاص بود که جبهه ی ملی بیانیه ای می دهد که "لایحه ی قصاص ضد انسان است " و اصل اسلام و قرآن مقابله می کند، امام هم بحث ارتداد جبهه ی ملی را اعلام می کند.

در این موقع هم جبهه ی ملی و هم گروه های دیگر موقعیت را برای برگزاری اغتشاش مناسب میبیند و تصمیم میگیرد دعوت به تظاهرات کنند و مردم را علیه لایحه ی قصاص دهوت به تظاهرات می کنند که در ورای آن همان مبارزه ی مسلحانه بود.

اعضای سازمان هم تصمیم می گیرد با اسلحه ی گرم و سرد به میدان بیایند و از طرفی هم رادیو از نیروهای مذهبی دعوت به مقابله کرده بود که مواجهه ی مردم با سازمان شکل میگیرد.

لذا با گذشت و اغماض نسبت به بسیاری از سیاسیون و رهبران احزاب که در دشمنی ،تشنج و درگیری همراه و هم صدا با سازمان مجاهدین خلق بودند بسیاری آزاد شدند.

آغاز زندگی مخفی بنی صدر و منافقین

سازمان در 30 خرداد با آغاز جنگ مسلحانه شعار سرنگونی انقلاب اسلامی را مطرح و حرکت های تروریستی علنی می شود، برای سازمان تفاوت ندارد که یک کفاش متدین را در میدان وحدت اسلامی یا یک شخصیت سیاسی و رهبران انقلاب را ترور کند چراکه ایجاد رعب و وحشت اصل بود.

بنی صدر و رجوی زندگی مخفی در خانه های تیمی سازمان جمع آوری اسلحه توسط ایشان از سال 1357 مضاف بر آن آموزش های میلیشایی که می دادند، نشریه هایی که در خصوص اسلحه نشر می دادند بر این مسئله صحه می گذارد.

وقتی که در یک بمب گداری هفتادو در نفر از شخصیت های برجسته کشور از نمایندگان کشور تا امثال شهید بهشتی از بین می روند انتظار داشتند که نظام ساقط شود ولی این اتفاق نمی افتد.

تشکیل شورای ملی مقاومت

همان احزاب و شخصیت هایی که سرنوشتشان را با رجوی گره زده بودند در فرانسه شورای ملی مقاومت را تشکیل دادند،خود این مسئله باید بررسی شود که این احزاب و گروه هایی که تشکیلاتی کار میکردند و دستور جاسوسی و ترور صادر می کردند چه ماهیتی داشتند و موضوع اعضای شورا باید دقیقا تحلیل شوند.

مؤلفه های پایان تحرکات علنی سازمان از فضای عمومی

آیت الله مرتضی مطهری سال 1352 در نجف اشرف خدمت امام رسیدند و عنوان کردند که در مسئله ی سازمان همه ی ما اشتباه کردیم و خدا نخواست شما به اشتباه بیفتید.البته دلیل هم داشت که منافقین در ایام مبارزات چهره ی مذهبی داشتند و سعی می کردند خود را در هاله ای از نفاق پنهان نمایند ولی به صورت ماهیت نفاق آشکار شد.

خیلی از کسانی که تحت تاثیر جبهه ملی و جریانات ملی گرایی بودند و نسبت به شهید محمد علی رجایی و شهید بهشتی موضع داشتند پس از شهادت ایشان دگرگون شدند و با سازمان مخالفت کردند و برخی به صورت منفعل از عرصه فعالیت کنار رفتند،از سوی دیگر به مقاصد ملّیون و جبهه ی ملی هم واقف شدند.

 

تغییر ماهیت ایدئولوِژیک به مزدوری پس از خروج از ایران

در تاریخ سابقه ندارد گروهی مانند منافقین بروند با دشمن مردم ایران همکاری کند، اگرچه ما جریانهای استعماری فراماسونری، بابیان، ازلیان، بهاییان، اسماعیلیه، حتی حزب توده ایران را داریم ولی ابعاد و وسعت آنها به اندازه منافقین نیست. منافقین در دوران پس از 30 خرداد و شکل گیری هرچه بیشتر ماهیت مزدوری شان هرکاری را که میتوانستند علیه مردم و نظام صورت دادند.

مشی جاسوسی در منافقین

در تشکیلات حزبی، گروهی و سازمانی، افراد اولین قضیه ای که با آن مواجه اند اطاعت از تشکیلات است، چه آنهایی که با آرمانگرایی واهداف ایدئولوژیکی وارد و چه کسانی که به عنوان فعالیت سیاسی حاضر می شوند، آنچه برای آنها مهم است اطاعت از سازمان است و این اطاعت علی رغم خواسته، تحلیل و نگرش آنها باید عملی شود . در حقیقت اعضای سازمان هویت،فهم،عقل و دین خود را در اختیار رهبری سازمان گذاشتند.

رویه حزبی به دلیل انقطاع از نظامی که در آن حضور دارند اعضای حزب و گروه را به جایی می کشاند که اگر در این نظام حزبی بمانند، نظام قالبآنهارا نابود می کند.

سازمان مجاهدین خلق از ابتدا نیروهایش را عادت به گزارش نویسی داده بود، حتی در دوره قبل از انقلاب هم که برخی از اعضایشان در کارخانه ها و ادارات می رفتند گزارش نویسی را به عنوان یک عادت به حساب می آوردند،این عادت به تدریج به حالت دستوری از بالای سازمان تعمیم می یابد.

مسئله جاسوسی شیوه ای است که بتدریج فرد را به آن سمت می برد، مگر اینکه افرادی مانند کیانوری که از اول آموزش دیده و درسش را خوب پس می دهد، ولی رده های پایین سازمان با یک آموزش غیرمسقیم به مراحل بالا می رسند.

وفتی جاسوسی به شکل فرقه ای در می آید عقل و علم و سوال دیگر تعطیل می شود، الآن به عنوان مثال می شود از رهبر فرقه گنابادی ها سوال کرد که شما یک عنصر سیاسی عضو جبهه ملی و نهضت آزادی بوده ای، چطور الان خودت را از سیاست کتارکشیده ای و به سمت فرقه سازی جلو رفته ای؟ وی اصلا در خودش نمی بیند که پاسخ دهد و این یک فاجعه درون گروه ها است اگرچه در مورد مسائل و احکام اسلامی که مدعی پیروی امام علی (ع) هستند، نه تعبد و تقید و نه آثار امام علی (ع) در این فرقه دیده می شود.

انسان مسلمان بر اساس علم و عقل باید اصول دین را بشناسد، در فروع تقلید کند قرآن نیز انسان را دعوت به علم و عقل می کند و در سیره اهل بیت(ع) بخصوص در خطبه ها و مکاتیب امیر مومنان علی بن ابی طالب این گونه آمده است.

 

تأثیر محیط در گرایش به فرقه ها و احزاب

جو محیط در ایجاد تفکر انحذافی مهم است، افراد با اینکه صاحب اندیشه اند جو پذیر می شوند، مثلا در دهه 1320 ما حاکمیت مطلق مارکسیسم در دانشگاه ها را داریم، بیش از 80 درصد دانشگاه ها قبل از فراز و فرود فرقه دموکرات گرایش مارکسیستی دارند و مطیع آنها هستنداما وابستگی حزب توده و خیانت چپ باعث رکود و شکست آن شد.

دلیلی که خداپرستان سوسیالیست به وجود می آیند می گفتند ما ماتریالیست نیستسم و تئوری خداپرستان  سوسیال را به این بهانه که ما در توحیدمان خداپرست هستیم و در جامعه منش سوسیالیسم را انتخاب کرده ، ایجاد می کنند و این یک انفعال در برابر جوها و جوسازی ها و اوضاع سیاسی جامعه در برابر مارکسیسم است.

لذا رهبران منافقین در مسیری قرار گرفتند که انتهای آن مارکسیسم ، فاشیسم ، آنارشیسم و تروریسم شد.

شناخت نفاق و تغافل از اصول عمیق اسلامی

از حیث اصول مذهبی عناصر اولیه سازمان مانند حنیف نژاد و ناصر صادق روزه های مستحبی شان ترک نمی شد و بیشتر حقوقشان را به فقرا می دادند، امثال آیت الله طالقانی و شهید مطهری این مسائل را تأیید می کردندو از پشت ماجرا خبر نداشتند که آنها یک تشکیلات زیر زمینی دارند، آنها هم به دنبال تبیین مبانی اسلامی هستند.

خود حنیف نژاد و دوستانش هم نمی دانستند به چه راهی کشیده خواهند شد.جوانان تصور می کردند در مارکسیسم مبارزه با امپریالیسم وجود داردو نمی دانستند که این پوششی است برای شوروی در راستای اهداف و مقاصد خاص ، با این حال وقتی در فضا قرار می گیرند این مسائل به تدریج در ذهنشان می نشیند و جاسوسی هم متوجه نمی شود، اصلا احساس نمی کنند به راه خطا و خیانت می روند.

فصل 17 (کشف حجاب)

کشف حجاب دستور کار همیشگی علیه زن ایرانی

ابتدا قره العین در منظومه ی فرقه ی بابیت و بهائیت ،سپس تلاش های روشن فکران و در مقطع مهمی رضاشاه پهلوی با تحریک برخی روشن فکران و به اصطلاح متجددان و در پی سفر به ترکیه و ملاقات با آتاتورک در 17 دی 1314 فرمان دولتی و عمومی کشف حجاب را صادر کرد.به موجب این فرمان تمام زنان و بانوان ایرانی بایستی حجاب از سر و روی خود برداشته و مانند بانوان اروپایی لباس بپوشند.

در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز،ملی مذهبی ها ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، گروه های چپ مارکسیستی و نهایتا در سال های اخیر جریان دامنه داری از بازیگران سینما و منابع خبری رسانه های فارسی زبان ، بحث کشف حجاب را دنبال کردند.

زمینه ها و عوامل کشف حجاب

روشنفکران که اغلب وابستگی های سیاسی معناداری داشتند، می کوشیدند تا تلقین کنند زن در ایران به عنوان عضوی از جامعه مطرح نبوده و در خارج از خانه هم نقش زیادی نداشته است. به همین علت به دنبال راهی می گشت تا بتواند خود را به نوعی و به هر طریق ممکن در جامعه مطرح کند. روشنفکران این راه را در حجاب زدایی نشان دادند . حال آنکه زنان ایرانی در سال های قبل و بعد انقلاب های مشروطه و اسلامی و در مقاطع مهم اتفاقا نقش های بسیار مهمی همچون شرکت در تجمعات و اعتراض ها، یاری رساندن به جبهه های جنگ و از همه مهم تر تربیت نسل و فرزند و ترسیم یک خانواده فعال و زنده برداشتند.

روشنفکران غرب زده تنها راه ترقی زن ایرانی را برداشتن حجاب و روبند از او می دانستند.

یکی از روشنفکران میرزا ملکم خان بود. او اعتقاد داشت نه تنها باید در عرصه تکنولوژی از غرب تقلید کرد بلکه در حوزه ی روابط اجتماعی هم باید از آنها تقلید کرد. نفر بعدی میرزا فتحعلی خان آخوند زاده است که او حتی اصل حجاب را مورد حمله قرار می دهد و درباره الگو گرفتن زنان ایرانی از غرب و تساوی حقوق زن و مرد مطالبی را عنوان کرده است.

مجله هایی از جمله عالم نسوان و ایرانشهر در برلین همگی به حجاب زن ایرانی حمله کردند و عامل بدبختی و عقب ماندگی کشور و زنان را در داشتن حجاب اعلام کردند و تبلیغات خویش را علیه حجاب شروع کردند.

از جمله مقدماتی که برای کشف حجاب تدارک دیده شده بود عبارت بودند از ، اتحاد شکل البسه ، برگزاری دومین کنگره زنان شرق در ایران که مطالب ارائه شده در این کنگره بیشتر حول تساوی حقوق زن و مرد ، لزوم تعلیم و تربیت زنان، بازپس گرفتن حق طبیعی آنها و بیان عقب ماندگی زن ایرانی از زن اروپایی ، سفر رضاشاه به ترکیه ، تشکیل کانون های بانوان و روزنامه های آنها: نام نخستین این کانون (جمعیت زنان آزادی خواه ایران) بوده است.

تغییر و تحول در نوع پوشش سابقه ای طولانی دارد و از عواملی مثل تجددگرایی خانواده های خارجی مقیم ایران و مسافرت های ایشان به اروپا تأثیر می پذیرفت. گسترش مداوم مدارس و ملزم شدن دانش آموزان به پوشیدن لباس هایی خاص باعث شد تا این روند تغییر پوشش ادامه پیدا کند.

در 6 دی ماه 1307 قانون متحد الشکل کردن البسه ی اتباع ایران در داخل کشور به تصویب مجلس هفتم رسید.

 

 

بر اساس ماده ی دوم این قانون فقط این 8 گروه از علما که ذیلا معرفی می شوند از اجرای این قانون معاف بودند :

1.مجتهدین که اشتغال به امور روحانی داشته باشند.

2.مراجع امور شرعیه

3.مفتیان اهل سنت و جماعت

4.پیش نمازان دارای محراب

5.محدثین

6.طلاب و مشتغلین به فقه و اصول

7.مدرسین فقه و اصول

8.روحانیان ایرانیان غیر مسلم

رفتن رضا شاه و خانواده اش به قم و بی حجاب حاضر شدن آن ها در حرم حضرت معصومه و معابر قم و تنبیه سخت و خشن روحانی امر به معروف ، شیخ بافقی ،نشان از این تجدد طلبی ها بود.با مسافرت امان الله خان افغان به ایران بود که این سیاست فرهنگی جدید علنی تر شد.

پیامد های کشف حجاب

یکی از مهم ترین نتایج این طرح که پیاده شد از بین رفتن ملاک های مذهبی در زندگی مردم بود.در هر قوم و ملتی طرز پوشش آنها نشانگر اعتقادات مذهبی ایشان است.مسلمانان هم از شبیه شدن ظاهرشان به کفار منع شده اند.ولی وقتی لباس ها متحد الشکل شدنداین نگرش مذهبی نسبت به کفار کم رنگ تر شد.

بعد از اعلام فرمان کشف حجاب در گوشه و کنار کشور بودند روحانیونی که اظهار نظر می کردند ولی هیچکس جرأت آشکار کردن حرف هایش را نداشت.پس از تبعید رضا شاه علما دست به کار شدند و فتواهایی را مبنی بر واجب بودن حجاب زنان و پوشیده نگه داشتن خود از چشم نا محرمان صادر کردند.

پیامد دیگر کشف حجاب ، ااستفاده از لباس و لوازم آرایش غربی بود و تا وقتی که زن و مرد ایرانی از تولیدات و لباس های داخلی استفاده کنند ، نیازی به کالای خارجی نیست.

نمی توان منکر این مسئله شد که زن سنتی ایزانی در گذشته با کار های تولیدی خود به اقتصاد کشور کمک میکرد.ولی اکنون کار تولیدی اززن گرفته شده بود و خودش به یک مصرف کننده ی صرف تبدیل شده بود.

در پایان یاد آوری این نکته ضروری است که قره العین اولین زن از مریدان باب و سپس به عنوان یکی از اولین بنیان گذاران بهائیت در ایران با کشف حجاب خود را به عنوان اولین زن روشن فکر ایرانی تا کنون ئر ادبیات روشن فکری مورد تقدیر و ستایش قرار گرفته است و این مسئله معنای مهمی را بیان می کند.که مسئله ی حجاب از ابتدا تا کنون مورد توجه جریان های بیگانه قرار داشته است، چراکه فرقه ی بهائیت نیز یک جریان بیگانه ،غیر ایرانی و حتی ضد ایرانی به شما ر می آید.

در این دروه هرکس با هر اعتقادی که بود با هر جایگاهی که در جامعه داشت یک نوع رویکرد و واکنش خاصی از خود نشان می داد.برخی تدافعی عمل کردند ، برخی جذب این جریان شدند و برخی هم حد میانه را گرفتند و تا جایی که عقل و شرع اجازه می داد تسامح به خرج دادند.

مبحث هسته ای ایران قبل از انقلاب

قبل از انقلاب ایران با هدایت آمریکا در صف استفاده کنندگان از دانش هسته ای قرار گرفت. از سال 1353 تا 1357 حدود چهار نیروگاه اتمی، هر یک شامل دو واحد، برنامه ریزی شد و قرارداد ساخت آن ها با تفاهم نام، بین سازمان انرژی اتمی و پیمانکاران خارجی به امضا رسید. این نیروگاه ها عبارت بودند از:

1-نیروگاه بوشهر 2-نیروگاه کارون 3-نیروگاه اصفهان 4-نیروگاه ساوه

انرژی هسته ای پس از انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب نیز ایران به پیمان منع گسترش سلاح هسته ای وفادار ماند. ایران پس از اتمام جنگ و به منظور تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر ، به دلیل تحریم ها و عدم همکاری آلمان به حالت تعلیق در آمده بود: در تاریخ 19 دی 1373 قراردادی را با کشور روسیه به امضا رساند که موجب تشدید عملیات روانی علیه ایران شد.

آمریکایی ها سر انجام توانستند علیرغم رضایت کامل محمد البراده ای، دبیر کل آژانس اتمی در جریان دیدارش در سال 1382 از تأسیسات هسته ای ایران، در اقدامی غیر متعارف و بدون أخذ رأی، قطعنامه شدید اللحنی را علیه ایران به تصویب برسانند.

پوریا بصیری بازدید : 186 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

جنبش مشروطه تا رضا شاه

ایده ی مشروطه ذاتاً به روشن فکری و انجمن های فراماسونی مربوط می شد. این انجمن بعداً  توانست علمایی همچون طباطبایی و بهبانی را به خود نزدیک کند. شروع این جنبش از زمان گران شدن قند در تهران است. که با تأیید عین الدوله برای به چوب بستن چند تن از بازرگانان به جرم گرانی قند، روحانیون و روشنفکران شورش کردند که در طی آن عین الدوله استعفا داد و مشیر الدوله صد اعظم شد.

در ابتدای حرکت مسئله ی اصلی عدالت خانه و عدالت خواهی بود به همین دلیل نهضت مشروطه را عدالت خانه می گفتند و به تدریج مسئله ی پاراهان و محدود کردن قدرت شاه مطرح شد.

در سال 1324 فرمان مشروطه امضاء شد. مجلس شورای ملی با حضور نمایندگان تهران افتتاح شد. از مهمترین کارهای آنها تدوین قانون اساسی بود که دو دیدگاه مختلف در این رابطه وجود داشت: 1- روحانیون که سر دسته ی آنها شیخ فضل الله نوری بود خواهان قانون بر پایه ی اسلام بود.

2- روشنفکران و فراماسون ها که خواهان قوانین غربی بودند. رئیس تدوین متمم قانون اساسی سحرالدوله بود که به عضویت اثر فراماسونی در آمده بود.

شیخ فضل الله نوری خواهان مشروطه ی مشروعه بود و می گفت قانون اساسی باید مطابق اسلام باشد روزنامه ها حق توهین به ائمه را بناشته باشند.

در همان سال مظفرالدین شاه فوت کرد و محمد علی شاه روی کار آمد. او به نمایندگان مجلس بی اعتنایی کرد و از امضای حکم سلطنت مشروطه خودداری ورزید. ولی در پی اعتراضات مردم به ناچار آن را امضا کرد. او پس از مدتی دستور به توپ بستن مجلس شواری ملی را داد.

قرارداد 1907: در سن پترزبورگ بین انگلیس و روسیه بسته شد. طی این قرار داد ایران به 3 قسمت تقسیم شد: 1- شمال: تحت نفوذ روسیه. 2- جنوب تحت نفوذ بریتانیا. 3- منطقه ی بی طرف که تحت نفوذ حکومت مرکزی ایران بود.

فاتحان تهران:

جنب و جوش هایی برای ریشه کن کردن دستگاه محمد علی شاه ایجاد شد. نخستین دسته، بختیاری ها بودند که به سوی پایخت حرکت کردند، قزوین به تصرف نیروهای مجاهدین گیلان درآمد. مجاهدین گیلان، اصفهان و بختیاری به تهران رفتند، 3 روز جنگ در داخل شهر ادامه یافت و سرانجام در 27 جمادی الثانی 1327 محمدعلی شاه از سلطنت دست کشید . سپس اجتماع بزرگی از سران مشروطه در بهارستان تشکیل شد، احمدشاه به سلطنت برگزیده شد و عضدالملک به نیابت سلطنت انتخاب شد.

پس از برگزاری دومین دوره ی اجلاسیه ی مجلس شورای ملی، غربی ها و مشروطه خواهان، شیخ فضل الله نوری در سال 1327 اعدام کردند.

قرارداد 1919: در تهران امضا شد. هدف این قرارداد تقویت قدرت انگلیس در ایران بود. کودتای رضا خان مدیون نا امنی و حس نارضایتی در ایران به واسطه ی این قرارداد بود.

فصل 5: رضا شاه و پهلوی:

کودتای 1299: رضا خان و سید ضیا الدین طباطبایی برای انجام کودتای نظامی توسط انگلیسی ها انتخاب شدند. ژنرال آیرون ساید تأیید شایستگی رضا خان را انجام داد. آنها به سوی تهران حرکت کردند و احمد شاه قاجار از روی ترس رضا خان را به عنوان فرمانده ی کل قوا و ضیاء الدین را به سمت نخست وزیری منسوب کرد.

 

نفت

شرکت نفت ایران و انگلیس در سال 1288 تأسیس شد. مصدق در سال 1330 گزارشی تهیه کرد که گفته بود طی این 15 سال تنها 11% از منافع حاصله به ایران رسیده بود.

خیابانی

خیابانی از سال 1338 با کمک سردار انتصار و سرپرست فرهنگ تبریز جنب و جوشی را در مردم آغاز کرد. مردم شهر تبریز به خیابان ها ریختند و شربانی و سر رشته ی امور شهر به دست خیابانی افتاد. پس از مدتی منجر السلطنه برای فرو نشاندن قیام اقداماتی انجام داد و خیابانی را به قتل رساندند.

میرزا کوچک خان جنگلی

او کمیته ای به نام (اتحاد اسلام) را در تابش تشکیل داد. او برای مدت 7 سال با انگیسی مبارزه کرد و مردم از او پشتیبانی می کردند.

اهداف و اقدامات هیأت اتحاد اسلام سبب شد پایه های قدرت اربابان در گیلان ست شود. رضا خان برنامه های عملیاتی خود را بر ضد میرزا تنظیم کرد و او را مورد تهاجم قرارداد.

رضا شاه

در سال 1302 به نخست وزیری رسید و در سال 1304 به پادشاهی دست یافت. او باعث ایجاد نظم نوین شد، نتیجه ی هر انتخاب مجلس را شاه تأیین می کرد. روزنامه های مستقل را از بین برد احزاب سیاسی را نیز برکنار کرد و اتحادیه های کارگری را ممنوع ساخت او سعی می کرد مانند مصطفی کمال پاشا جامعه ی خود را غربی کند.

در جنگ جهانی دوم، متفقین ایران را مناسب ترین راه برای کمک رسانی به شوروی تشخیص دادند.

در سوم شهریور سال 1320 نیروهای نظامی انگلیس و شوروی به ایران هجوم آوردند و دلیل این حمله را وجود اتباع آلمانی و خرابکاری آنها و بی توجهی دولت ایران توجیه می کردند ارتش رضاشاه فرو پاشید در 25 شهریور سال 1320 رضاشاه استعفا داد و محمدرضا پهلوی به جانشینی پدرش درآمد.

بخش 3: پهلوی دوم و رژیمی با منابع  قدرت بیرونی

محمد رضا سعی می کرد تا سطوح وابستگی به خارج را تقویت کند زیرا می دانست در داخل کشور از منابع لازم برای تأمین مشروعیت برخوردار نیست. تعیین سرنوشت کشور در اختیار قدرت های بیگانه قرارداشت و شاه فقط نقش مجری را ایفا می کرد.

فصل 6:  ناسیولانیسم دوگانه ی شاه

محمد رضا سعی می کرد ناسیونالیسم ایرانی را به عنوان یک ایدئولوژی مطرح کند. شاه مجذوب آیین های پیش از اسلام بود. هویدا نیز که خود فردی مذهبی نبود شاه را در ترویج افکار الحادی تشویق می کرد هویدا معتقد بود بهائیت یک دین ایرانی است و ما نباید دین عرب ها را بپذیریم.

شاه علاقه داشت توصیه های هویدا را انجام دهد اما از شورش مردم میترسید اما در خفا وسیله رشد بهائییان را فراهم میکرد. علاوه بر اینها، شاه یک توهم عجیب روحانی بودن و گرفتن الهاماتی از سوی خداوند داشت!

فصل 7: ادوار حکومت محمد رضا شاه

حکومت محمد رضا شاه به 3 قسمت تقسیم می شود:

1)      از سال 1320 تا 1332 ملی شدن نفت.

  این دوره با به سلطنت رسیدن  محمد رضا آغار می شود. در ملی شدن صنعت نفت دو شخصیت نقش مهمی ایفا کردند: آیت الله کاشانی و دکتر مصدق

کودتای 28 مرداد: کودتای 25 مرداد سال 1332 با مشارکت شرکت سابق نفت ایران و انگلیس و وزارت خارجه ی امریکا و انگلیس و سازمان سیا طرح ریزی شد و به کمک شاه و عوامل داخلی انجام شد. از عوامل شکست این کودتا می توان به حمایت گسترده ی مردم از مصدق، اطلاع یافتن مصدق از جریان کودتا و تأخیر در امضای حکم عزل مصدق، اشاره کرد.

آیت الله کاشانی در تاریخ 27 مرداد نامه ای به مصدق نوشت اما مصدق نوشت اما مصدق پیشنهاد آیت الله را رد کرد.

مصدق حتی پس از شروع کودتا سعی در مبارزه با کودتا چیان نکرد و سرانجام دستگیر و به 3 سال حبس محکوم شد.

با شروع ورود نیروهای متفقین به ایران اوضاع اقتصادی کشور بسیار بهم ریخته شد. از زمان برکناری رضا شاه هرج و مرج غیر قابل کنترلی در کشور شکل گرفت. در سال 1335 امریکا پیشنهاد ایجاد سازمان ساواک را داد. در مجلس سنا عده ای به شدت مخالفت کردند. اما این مخالفت به جایی نرسید و در سال 1336 به ریاست تیمور بختیاری، فرماندار نظامی تهران شروع به کار کرد.

حزب میلیون و حزب مردم در این سالها تشکیل شد.

2)     از سال 1332 تا 1343

از این مقطع به بعد دولت ها و نخست وزیران و مجلس نقشی در ساختار سیاسی کشور نداشتند و در تحولات و اخبار سیاسی عمدتا نام شاه به چشم می خورد.

آمریکا ؟؟؟؟ فضای سیاسی ایران: جبهه گرایی سیاسی ایران در حقیقت بازیابی از وضعیت سیاسی درون آمریکا و البته در قطعی روی کار آمدن دموکرات ها بود.

در این زمان انتخابات مجلس بیستم یک افتضاح تاریخی بود و حجم تقلب خیلی بالا بود.

اسدالله علم رفرم هایی را اجرا کرد از جمله: واژه ی اسلام از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف شود، مراسم تحلیف را به جای قرآن، با کتاب آسمانی انجام دهند.

امام خمینی مبارزه ی خود را از همین نقطه آغاز کرد. ایشان در تلگراف خود به اسدالله علم، این لایحه را مخالف شرع مقدس و مباین صریح قانون اساسی دانست، اما علم در رابطه با تلگراف امام و سایر مراجع بی اعتنایی کرد. در طول این مدت امام با ارسال بیانیه ها و اعلامیه هایی تحرک گسترده ای را ایجاد کرد.

شاه انقلاب سفید را در 6 ماده به رفراندوم گذاشت. برخلاف ظاهر فریبنده ی آن طرحی استعماری برای به یغما بردن سرمایه های ایران بود.

کاپتولاسیون جدید: آمریکایی ها برای تأمین امنیت خود این قرارداد را که به حرابت بدتر از ترکمان چای بود را تصویب کردند. به علت سخنرانی حضرت امام که اشاره به توهینی بزرگ که به ایران شده است، امام را به ترکیه منتقل کردند.

حمله به مدرسه ی فیضیه:

اعلام عزای عمومی در نوروز سال 1342 از سوی امام به علت تهاجم دولت علیه دین با برگزاری انتخابات غیر قانونی منجر به شکل گیری چند رویداد مهم شد عوامل ساواک ضمن ورود به جلسه س عزاداری و مدرسه ی فیضیه ی قم منجر به درگیری شدید و شهادت و زخمی شدن بسیاری از طلاب شد.

قیام 15 خرداد:

امام حکومت شاه را به بنی امیه تشبیه کرد و شاه نیز او را دستگیر و زندانی کرد. مردم برای اعتراض دست به تظاهرات عظیمی زدند که با عکس العمل شدید رژیم و کشته شدن چندین هزار نفر مواجه شد.

3)     از سال های 1342 تا 1357

4)     این برهه از حکومت محمدرضا شاه بر ایجاد بسترهای انقلابی دلالت می کند.

5)     13 مهر سال 1343 و تصویب کاپیتولاسیون

6)      لایحه ی مصونیت مستشاران و تبحه ی امریکا در سیزدهم مهر ماه 1342 در کابینه ی علم، در مجلس شورای ملی علیه حاکمیت ملت ایران به تصویب رسید و در زمان نخست وزیری منصور در 21 مهر 1343 دوباره در مجلس شورای ملی مورد تصویب ننگین نمایندگان شاه قرار گرفت.

7)     حزب رستاخیز: در 11 اسفند سال 1353شاه فرمان تصویب آنرا صادر کرد. این حزب ادامه ی نمایش تخریب در کشور بود و به دبیر کلی هویدا از دو جناح برخوردار بود: جناح سازنده به رهبری هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد و جناح پیشرو به رهبری آموزگار، وزیر کشور. امام خمینی حضور و عضویت در این حذب را تحریم کردند.

تبعید امام: امام به ترکیه تبعید و پس از مدتی به نجف منتقل شد. در طی قیام 19 دی و فعالیت های امام ایشان به فرانسه رفتند و آنجا اقامت کردند.

 

فرار شاه:

محمد رضا شاه در سال های آخر با اعتراضات گسترده ای از سوی مردم مواجه بود. او برای حل مشکلات از افراد مختلفی برای نخست وزیری استفاده کرد که فایده ای نداشت به همین دلیل در 26 دی سال 57 از ایران فرار کرد.

روز 12 بهمن سال 57 امام پس از 14 سال تبعید عازم ایران شد.

بخش 4- فصل9

در دیدگاه امام خمینی اسلام از جامعیت در برنامه برخوردار است. به نحوی که قبل از انعقاد نطفه، پس از رفتن انسان به گور را دربرگرفته و هدف اصلی آن سازمان دادن زندگی بشر و انسان سازی از سطح زمین و پایه است.

بنا به نظر امام خمینی علل تشکیل حکومت اسلامی شامل موارد زیر است:

1-    اجرای احکام اسلامی  2- دفاع از مسلمین  3- مبارزه با فساد       4- کمال و تربیت انسان 

  5-تأمین وحدت مسلمانان   6- نجات مظلومان   7- عدالت   8- امنیت  9- استقلال مسلمانان

تصویری کلی از اندیشه ی سیاسی امام:   1- الهی بودن   2-مردمی بودن    3- مشروط بودن حکومت به قانون، اسلام- عدل و اخلاق   4-هدف حکومت تأمین سعادت بشر  5- متکی به رأی عموم مردم بودن   6- مجری احکام اسلام بودن    7- الهام پذیری حکومت از پیامبران و امامان   8- غیر تحمیلی بودن    9- تساوی بخش های مختلف مردم در شئون مختلف     10- تحقق آزادی- استقلال- رفاه

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 34
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 34
  • بازدید سال : 383
  • بازدید کلی : 12,617