loading...
انقلاب اسلامی
پوریا بصیری بازدید : 776 سه شنبه 01 دی 1394 نظرات (0)

فصل 3- قاجار تا مشروطه:

عنوان قاجاریه از ترکمن های آق قویونلوها که در زمان چنگیزخان مغول به ایران آمده بودند گرفته شده است که حاصل ترکیب نژادهای ترک و تاتار بودند که به چنگیز در کارهایش کمک می کردند.

کریم خان زند جانشین معینی نداشت و بعد از او سلطنت میان افرادخاندانش به مدت ده سال درگردش بودهمینامرموجب روی کارامدن سلسلیه قاجاریه راپس از صفویه پدیداورد.

دراوایل سال1203مقدمات تشکیل دولت قاجار ازهرحیث اماده شدولی حمایت مردم ایران ازجمله مردم جنوب ازشاهزاده ی زند ایرانی تشکیل این دولت رابرای چندسال به تاخیر انداخت اولین برخورد زندیه وقاجاردرهزاربیضابود کهبامحاصره شیراز همراه بودولی به نتیجه ای نرسید شجاعت های لطفعلی خان درنتیجه جنگ اثری نگذاشت آقا محمد خان سه ماه درفارس ماند و بعد از آن حکومت را به برادرزاده اش بابا خان سپرد و سپس در تهران تاج گذاری کرد و تهران را پایتخت خود اعلام کرده در سال 1212 بابا خان تاج گذاری کرد و به تخت سلطنت تکیه زد این دوران از مهمترین دوران تاریخی در جهان بود زیرا انقلاب کبیر فرانسه روی داده دولت روس به دنبال سیاست  پطر برای دست یافتن به دریای قفقاز و ترکستان غربی و از طریق آسیایی صغیر کوشش می کرد.آنها به قفقازدر زمان آقا محمد خان تعرض کردند و این اولین تعرض آنها بود ولی آقا محمد خان در مقابل آن ها ایستاد و بعد از قتل آقا محمد خان تا روی کار آمدن فتحعلی شاه تقریبا یک سال ارایکلی به کمک  زوبف سردار روس موفق شدند تا گرجستان را زیر نفوذ سیاسی روسیه ببرند .

جریان ایران به سمت انگلیس متمایل شد ودر سال 1229 قراردادی بین ایران و انگلیس شکل گرفت که به موجب آن انگلیس قصد حمایت از هند را داشت و هدف ایران نیز تجهیز سپاه به منظور حمله احتمالی دیگر روسیه بود. جنگ دوم ایران و روس بدون اطلاع قبلی در سال 1241 اتفاق افتاد در اوایل اوضاع به نفع ایران بود و سپاه ایران با توجه به حکم جهاد و احساسات دینی  رشیدانه تلاش کردند و حتی توانستند بیشتر نواحی را که در جنگ اول از دست داده بودند به دست آورند. در این دوران بود که قرارداد ننگین ترکمانچای بسته شد. عباس میرزا برای تامین هزینه اقدامات خود حقوق درباری ها،مستمری ها را متوقف کرد و از مصرف پوشاک خارجی خودداری کرد و برای جلوگیری از قیام های مذهبی فتوای روحانیت را در موافقت با نظام جدید به دست آورد. در پی این کارهاشایعات ضد عباس میرزا ایجاد شد من جمله این که او بی دین است در نتیجه مرگ تدریجی نظام خود را به چشم دید و در سال 1249 بر اثر بیماری از دنیا رفت. بعد از مرگ عباس میرزا پسرش محمد شاه به ولیعهدی منصوب شد.

فتحعلی شاه یک سال بعد در سال1250 ه.ق دیده از جهان فرو بست و محمد شاه در همان سال به تخت سلطنت جلوس کرد. از کسانی که به محمد شاه کمک می کردند میرزا ابوالقاسم فراهانی بودمعروف به قائم مقام بود که از زمان پدر در خدمت آنها بود به همین دلیل محمد شاه وی را به وزارت برگزید و او نیز بیشتر امور را اداره می کرد بعد از قائم مقام شاه معلم دوران کودکی خود حاج میرزا آغاسی را به صدارت برگزید وحاج میرزا بر اساس مقام پادشاهان هرگز به کسی که ازاو طلب مستمری میکرد جواب رد نمیداد در نتیجه خزانه از پول خالی می شد. در زمان حکومت محمد شاه فرمانروای افغانستان به تحریک  انگلیسی ها اعلام استقلال کرد و بعد از مدتها بر اثر دخالت انگلیسی ها هرات تحت الحمایت انگلیس شد. محمد شاه در سال 1246 از دنیا رفت و ناصرالدین میرزا به سلطنت رسید ناصرالدین شاه بعد از شنیدن خبر مرگ به کمک میرزا تقی خان حاکمی برای آذربایجان انتخاب کرد و بعد میرزا تقی خان معروف به امیر کبیر را به صدارت برگزید. اما مدتی بعد از انجام دادن اقدام های چون تاسیس دارالفنون و روزنامه ی وقایع الاتفاقیه و قطع مستمری های سنگین شاهزاده براثر کینه ورزی  مهد علیا و آقا خان نوری فرمان قتل امیر را از شاه گرفتند و در حمام فین کاشان او را کشتند و بعد از امیر در سال 1250 آقاخان نوری به صدارت منصوب شد و او تحت تاثیر انگلیس و عملا نا کارامد بود.

اولین قرارداد در مورد معادن در زمان ناصرالدین شاه در سال 1289 به فردی به نام رویتر تابع انگلیس داده شد طبق  این قرارداد بهره برداری از جنگل ها به مدت 70 سال و استفاده از گمرکات به مدت 25 سال در ازای پرداخت 200 هزار لیره انگلیس و سود %5در اختیار روسیه قرار گرفت بر اساس اعتراضات این قرارداد لغو شد ولی به دلیل اعتراضات رویتر شاه امتیاز دیگری تحت عنوان بانک شاهنشاهی به رویتر داد. ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا دولت انگلیس را برای کسب امتیاز توتون و تنباکو مناسب دید و زمینه سازی آن را به تالبوت محول کرد و ناصرالدین شاه که برای تامین مخارج خود در این سفر با مشکل روبه رو شده بو د با اعطای این امتیاز موافقت کرد.

سید جمال الدین اسد آبادی پدر نهضت بیداری اسلام در سال 1265 اروپا را پس از مدت ها حضور در مصر و عثمانی به مقصد ایران ترک کرد و در نهایت پس از چهار سال تلاش در برابر خارجی ها ناصرالدین شاه او را با غل و زنجیر به عثمانی تبعید کرد وی در عثمانی همچنان به افشاگری های دائمی علیه قاجار و شاه ایران ادامه داد سید به واسطه ی سید علی اکبر فال اسیری نامه ای خطاب به میرزا حسن شیرازی عالم بزرگ و موثر قرن نوشت و در ادبیاتی افشاگرانه موجبات صدور فتوای تحریم تنباکو را فراهم کرد.

ناصرالدین شاه در سال 1313 توسط میرزا رضا کرمانی کشته شد و در همان سال مظفر الدین شاه تاجگذاری کرد. در این دوران نیز امتیازاتی به خارجی ها واگذار شد که از جمله این امتیازات که به روس داده شد امتیاز راه سازی امتیاز معادن قراجه داغ-امتیاز شیلات و امتیار کاوش علمی در ایران به فرانسوی ها و امتیاز تلگراف و نفت به انگلیسی ها داده شد . ولی از مهمترین اتفاقات این دوره مشروطیت بود نظام مشروطه یعنی حکومت دارای پارلمانی که نمایندگان ملت در کارهای دولت نظارت داشته باشند.

فصل 4 جنبش مشروطه تا رضا شاه:

ایده مشروطه در برخی محافل شکل گرفت که ذاتا به روشن فکری و انجمن های مخفی فراماسونری نزدیک بودندکه توانستند علمای چون طباطبایی و بهبهانی را به خود نزدیک کنند شروع جنبش را معمولا از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر می کنند که خواست برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوزبلژیکی و حاکم تهران و حتی عسگر گاریچی به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد عده ای از مردم و روحانیون به صورت اعتراض به مسجد حضرت عبدالعظیم رفتند و آن جا تحصن کردند و مظفر شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد و علما با احترام به تهران برگشتند. با گسترش اعتراضات در شهرهای دیگر عین الدوله استعفاء داد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد. در سال 1324 فرمان مشروطه امضاء شد.

مجلس شورای ملی با حضور نمایندگان تهران افتتاح شد و با حضور نمایندگان شهرستنانها کار خود را آغازکرد از مهمترین کارهای مجلس تدوین قانون اساسی بود که دو دیدگاه متفاوت مطرح بود که روحانیون و راس آنها شیخ فضل الله نوری خواهان قانونی بودند که بر پایه اسلام و شریعت باشد و  قانونی همسان کشورهای غربی می خواستند این اختلاف ناشی از دیدگاه فکری و اعتقادی آنها بود سرآغاز تفرقه بین دسته های مبارز شد فراماسونها و دیگر روشنفکران غرب زده در نوشتن قانون اساسی و متمم آن نقش مهمی داشتند.در همان سال 1324مظفرالدین شاه  بدرود حیات گفت و محمد میرزا به حکومت رسید.

محمد علی پس از جلوس تصمیم گرفت همانند ناصرالدین شاه حکومت کند با دعوت نکردن نمایندگان به مراسم تاجگذاری به آنان بی اعتنایی کرد و از امضای حکم سلطنت مشروطه جلوگیری کرد دستور به توپ بستن مجلس شورای ملی را داد و تنی از مشروطه خواهان سرشناس را کشت. قرارداد 1907 در سن پطرزبورگ در مورد تقسیم ایران بین روسیه و انگلیس بسته شد و ایران به قسمت تقسیم شد به دنبال فتح تهران به دست مجاهدین و سقوط دولت و  استعفای محمد علی شاه از سلطنت اجتماع بزرگی از سران مشروطه در بهارستان تشکیل گردید در سال 1332 احمد شاه رسما تاجگذاری کرد و فرمان انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی را با نام شاه صادر کرد. قرارداد 1919 پس از نه ماه مذاکره در نیم اوت 1919 در تهران به امضاء رسید بر اساس آن حوزه قدرت انگلیس در ایران تثبیت می شد.برای اعطای امتیازات این قرارداد رشوه هایی به سران ممکلت از جملت وثوقالدوله داده شد.

فصل 5 بر آمدن رضا شاه و سلسه پهلوی

انگلیسی ها پس از جنگ جهانی اول به این نتیجه رسیدند جهت دست یابی به منابع بیشتر در ایران باید کودتایی انجام دهد در این راستا دو مهره نظامی وسیاسی احتیاج داشتند که از این میان سید ضیاءالدین طباطبایی را به عنوان چهره سیاسی ورضا خان پهلوی را به عنوان چهره نظامی برگزیدند سید ضیاء الدین طباطبایی وقتی وارد ایران شد حزب اراده ملی را تشکیل داد و به اظهار مخالفت و صدور بیانیه علیه شوروی پرداخت . ژنرال ایرون ساید رضا خانرا شایسته فرماندهی نظامی قزاق ها تشخیص داد . اولین شرکت در سال 1282 تاسیس ودر نهایت با صاحب سهم شدن دولت انگلیس در شرکت دارس در سال 1287 اولین چاه در مسجد سلیمان به نفت رسید که موتور جنگی انگلیس را در دو جنگ به پیش برد . مصدق در پیامی به مردم نشان داد که از زمان فرار رضا شاه تا ملی شدن نفت تولید نفت 5 برابر شد اما عایدی به دست امده 4 برابر شد که خود نشان از فاجعه دزدی مال ملت  ایران دارد . میرزا کوچک خان جنگلی دانش اموخته علوم دینی بود که به انقلاب جنگل و همه مظاهر ان از دریچه اندیشه های سیاسی که از اسلام اموخته بود می نگریست . میرزا پس از بازگشت به زادگاهش در سال 1344 کمیته ای به نام اتحاد اسلام در تالش تشکیل داد که بعد ها یک خط مشی سیاسی و انقلابی و مرام نامه ای مشخص در 34 ماده و 9 فصل تبدیل شد . در سال 1300 رضا خان سید ضیاء الدین را کنار گذاشت و وزارت جنگ را به عهده گرفت در سال 1302 به نخست وزیری منسوب شد وسال 1304 با تصویب ماده ای در مجلس سلسله قاجار را منحل و پهلوی را به رسمیت شناخت . هدف بلندا وبازسازی ایران طبق تصویر غرب بود .

پهلوی دوم و رژیمی با منافع قدرت بیرونی:

وضعیت وابستگی در پهلوی دوم از پهلوی اول نیز پیچیده تر بود سلسله ی پهلوی به خصوص محمد رضا به شدت متکی به قدرت های بیگانه خصوصا آمریکا و انگلیسی بود و دولت های غربی نفوذ بسیاری در نظام حکومتی و ساختار سیاسی این سلسله داشته و در تعیین خط مشی ها و عزل و نصب ها دخالت می کردند.

 

ناسیونالسیم دوگانه شاه

محمد رضا پهلوی براس اداره امور جامعه نیازمند یک ایدئولوژی بود به همین خاطر سعی کرد تا نا سیونالیسم ایرانی را در کنار غرب گرایی مفرط به عنوان یک ایدئولوژی فرهنگی و اجتماعی مستقر کند. ناسیونالیسم همان موضوعی بود که پایه های مشروعیت فرهنگی و دینی نظام طاغوت را در اذهان روحانیون و همینطور بخش های غالبا مذهبی جامعه ایران درهم کوبید. هویدا نیز شاه را در ترویج افکار الحادی تشویق می کرد. شاه از توهم یک قدرت روحانی قوی درون خودش نیز برخوردار بود.اقبال فردی نوکر مسلک بود که رویکرد کمتری به آمریکا داشت و نخست وزریری به شریف امامی سپس دکتر امینی و دوره بعد اسدااه علم رسید.

آیت الله کاشانی در سال 1320 به صحنه سیاسی ایران وارد شد و به عنوان رهبر اسلامی جریان ملی شدن صنعت نفت را حمایت می کرد. مصدق در انتخابات دوره چهاردهم به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت و در مجلس شانزدهم با شعار ملی شدن نفت فراکسیون هشت نفری مبارزه را علیه سلطه انگلیسی ها رهبری کرد. مصدق اشرف خواهر شاه را اخراج کرد و در مقابل شاه او را از صدارت عزل کرد.

کودتای 25 مرداد 1332 با مشارکت شرکت نفت ایران و انگلیس و همکاری وزارت خانه های انگلیس و آمریکا طرح ریزی شد. و وفاداری مردم و حضور گسترده آنها در صحنه به مجرد اطلاع یافتن از جریان کودتا باعث شد مصدق کودتا چیان را دستگیر کند. بعد از شنیدن خبر کودتا شاه ایران به همراه ثریا و چند تن دیگر از توطئه گران به بغداد گریختند.

آغاز دوره اقتصادی ایران با اوضاع اقتصادی ویران کننده ای همراه بود حضور نیروهای اشغال گر پیامدهای مخربی بر جای گذاشته بود نیروهای  متفقین به غذا و مواد  خام بسیاری احتیاج داشته و دولت ایران مجبور بود تا منایع اقتصادی خود را در اختیار آنان قرار دهد. نفت به عنوان ماده ای درآمدزا تاثیر چندانی نداشت و اقتصاد ایران مبتنی بر کشاورزی بود 1335 آمریکا به کمک شاه آمد و به او پیشنهاد تشکیل دو سازمان اطلاعات خارجی و امنیت داخلی را به مانند دو سازمان سیا و اف.بی.آی داد و شاه با ایجاد یک سازمان موافقت کرد.

ساواک از جمله مهمترین عوامل ظلم به مردم و همینطور یکی از کلیدی ترین علل سقوط شاه و نظام پهلوی تلقی می شود. از سال 1332 به بعد دولت ها و نخست وزیران و مجلس نقش چندانی در ساخت سیاسی کشور نداشتند و در تحولات و اخبار سیاسی عمدتا نام شاه به چشم می خورد جبهه گرایی سیاسی ایران در حقیقت بازتابی از وضعیت سیاسی درون آمریکا و البته در مقطعی روی کار آمدن دموکرات ها بود.

امام خمینی (ره) که در پی فرصتی برای آغاز یک تحول بنیادین در نظام سیاسی بود مبارزه خود را از همین نقطه آغاز کرد. آمریکایی ها که نظام امور کشور را تحت تسلط خود داشتند برای تامین امنیت حدوداچهار هزار تبعه خود طرحی را به واسطه منصور که از دوره علم آغاز شده بود د ر مجلس 21 به  تصویب  رساندند که در 13 مهر 42 هئیت وزیران موافقت نمود به مجلس شورای اسلامی پیشنهاد کاپیتولاسیون را ارائه کند. امام از سال 1345 تا سال 1375 در تبعید عراق به سر بردند که حدودا دوازده سال و اندی را شامل می شود. در تمام این دوران رژیم عراق از تبدیل شدن امام به چهره ای ملی در عراق ممانعت به عمل آورد به دلیل این محدودیت ها امام قصد داشتند از کویت به سوریه مهاجرت کنند که با مخالفت دولت کویت با ورود ایشان ایده سفربه پاریس مطرح شد. در روز دوم فروردین عوامل ساواک با لباس دهقان ها ضمن ورود به مجلس عزای  منزل امام خمینی و مدرسه فیضیه تلاش کردند تا هر دو برنامه را به هم بزنند که منجر به درگیری شدید و شهادت بسیاری از طلاب شد.

ایام پس از واقعه فیضیه به اعتصاب و اعتراض عموم مردم گذشت با نزدیک شدن به چهلم واقعه فیضیه اقدامات مخالفین رژیم در آگاه سازی افکار عمومی راجع به جنایت های رژیم گسترش یافت و امام خمینی با صدور اعلامیه ای تاریخی راه را برای پیروانش روشن ساخت. امام با تشبیه دستگاه حاکمه به دستگاه بنی امیه شدیدترین حمله را متوجه شخص شاه و حامیان خارجی وی کرد شاه نیز امام را دستگیر و در تهران زندانی کرد مردم به نشانه اعتراض دست به تظاهرات زدند و با سرکوب خشوت آمیز و قتل عام بی رحمانه چندین هزار نفر کشته شدند. از سالهای 1342 تا 57 بیشتر بر ایجاد بستر های انقلابی و افزایش نارضایتی مردم و رهبری امام  خمینی دلالت می کند . شاه به دلیل برخورداری هر دو حزب ایران نوین و مردم به عنوان ایفاگران نقش اکثریت و اقلیت فرمان تاسیس حزب رستاخیز برای 11 اسفند 1353 را صادر کرد. بعد از این ماجراها امام را به ترکیه تبعید کردند و چند روز بعد برای منزوی ساختن و قطع هرگونه ارتباطی با ایشان محل تبعید ایشان را به شهر بورسا انتقال دادند.

 امام در 15 مهر به همراه آقا مصطفی و طلاب عازم سامرا شدند و مورد استقبال گرم علمای شیعه و سنی و مردم شهر قرار گرفتند و در مدرسه علمیه میرزای شیرازی مراسم با شکوهی به مناسبت ورود ایشان گرفتند . در 23 مهر امام با بدرقه شکوهمند مردم و علمای کربلا به همراه روحانیون به نجف عزیمت کردند که استقبال با شکوهی به عمل آمد امام 13 سال درنجف تمام همت خود را به کار بست تا آتش مقدس بیداری مردم همچنان شعله ور بماند. در 17 دی سال 1356 مقاله ای با عنوان (ارتجاع سرخ و سیاه ) با امضای احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات درج شد که اهانت به امام خمینی درج شده بود که این مقاله احساسات و عواطف مردم را نسبت 

به رهبر برانگیخت و به قیامی خونین مبدل شد. در تاریخ 22 دی ماه 57 شورای انقلاب به دستور امام خمینی و به منظور جلوگیری از تفرقه و اختلاف تاسیس شد. محمد رضا شاه در سالهای آخر با اعترافات گسترده ای از سوی مردم مواجه شد برای فائق آمدن به این مشکلات از افراد مختلف برای نخست وزیری استفاده کرد که هیچ کدام وی را آرام نکردند و در نهایت در 26 دی 1357 از کشور فرار کرد. از فجایع تاریخ انقلاب در میدان ژاله ی سابق روی داد و سیل عظیمی از مردم در خون خود غلطیدند. روز 12 بهمن 1357 پس از 14 سال و چند ماه تبعید با هواپیمای ایر فرانس عازم ایران گردید که با استقبال فراوانی مواجه شدند در آبان 1357 شاه خود را فردی مستاصل و اسیر در برنامه های شکست خورده برای سرکوب انقلاب می دید محمد رضا پهلوی زمانی شرایط را درک کرد که در واقع حاضر به درک شرایط و زانو زدن در برابر انقلاب اسلامی شد که دیگر همه راه ها را ازمایش کرده بود و تنها امید باقی مانده توسل به ریسمان پوسیده جبهه ملی و کودتایی از سوی دوستان آمریکایی بود.

فصل9: از نظر امام خمینی فلسفه حرکت و آمدن انبیا ((از صدر بشر و بشریت)) و از آدم تا خاتم برای اصلاح جامعه بوده است که فرد را فدای جامعه می کرند که خود فرد شامل همان انبیاء و امامان معصوم می شده است. که با توسل به قوای سخت می بایست آن برنامه را عملی کنند از نظر امام نبوت اصلا آمده تا کنگره های ظلم را بشکند. از دیدگاه امام خمینی (ره) اسلام از جامعیت در برنامه برخوردار است از نظر امام سیاست و عبادت موضوعاتی به هم پیوسته به شمار می آیند. سیر تفکر سیاسی امام خمینی را اغلب پژوهشگران از زمان کتاب کشف الاسرار مورد مطالعه قرارداده اند که پاسخ به کتاب ضدشیعی با عنوان اسرار هزار ساله علی اکبر حکمی زاده بوده است. اندیشه حکومت اسلامی را امام با نگارش کتابهای البیع دنبال کردند.

 

پوریا بصیری بازدید : 252 سه شنبه 01 دی 1394 نظرات (0)

مقدمه

نهضت آزادی ایران حزبی سیاسی و اسلامی با اصل بازگشت به اسلام حقیقی است که در کشور ایران به فعالیت های علنی سیاسی و مذهبی می پردازد و دبیر کل کنونی آن ابراهیم یزدی است.این تشکل بیش از چهل و پنج سال سابقه دارد و در دوران پیش از انقلاب 57 با تاکید بر اسلام و تعالیم اسلامی تاسیس شده است که جایگاه تشکل برخی از اسلامگرایان مخالف محمدرضا پهلوی بوده است.موسس این گروه مهدی بازرگان بود که گرایش های ملی و مذهبی داشت.بازرگان بعدها نخست وزیر دولت موقت و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی شد.نظام جمهوری اسلامی این حزب را به رسمیت نمیشناسد و فعالیت آن را غیر قانونی میداند.

 

 

 



 

 

 

 

 

 

اعلام موجودیت نهضت آزادی ایران

در روز ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ نهضت آزادی ایران اعلام موجودیت کرد. این حزب در حقیقت انشعابی از جبهه ملی ایران بود که به ابتکار مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی و با تایید آیت‌الله زنجانی و دکتر مصدق پا به عرصه سیاسی مبارزاتی آن روز‌ها نهاد.

 

مهندس بازرگان شش روز پیش از اعلام رسمی موجودیت نهضت آزادی در نامه‌ای که از سوی هیات موسس نهضت امضا شده بود، تاسیس این گروه را به اطلاع دکتر مصدق که آن زمان در تبعید به سر می‌برد، رساند. متن نامه مهندس بازرگان بدین شرح است:

«به جناب آقای دکتر محمد مصدق ـ پیشوای نهضت ملی ایران

با استحضاری که از وفاداری و ایمان مداوم مردم نسبت به اصول نهضت ملی ایران دارید و علاقه و انتظاری که در دل‌های فرزندان وطن به احیای آزادی و تأمین استقلال کشور عزیز وجود دارد و با توجه به تحولات اخیر جهانی، عده‌ای از افراد مومن مبارز که در طول هشت سال اختناق از ادامه راه پیشوای محبوب و تعقیب خواسته‌های مردم آرام ننشسته بودند درصدد برآمدند با توکل به عنایات خداوندی و به سرمایه شرف و غیرت و همت مردم آزاده ایران، جمعیتی به نام «نهضت آزادی ایران» تشکیل دهند. یقین داریم از پشتیبانی و راهنمایی‌های پیشوای بزرگ خود پیوسته برخوردار خواهیم بود.»

 

دکتر مصدق در پاسخ به نامه مهندس بازرگان با ابراز خوشوقتی از پدید آمدن این گروه، برای تمامی اعضای آن آرزوی موفقیت کرد. در نامه محبت‌آمیز نخست‌وزیر دولت ملی خطاب به مهندس بازرگان آمده بود:

«خدمت جناب آقای مهندس مهدی بازرگان

قربانت شوم، مرقومه محترم مورخ جاری ۲۱، مبشر تشکیل جمعیتی بنام «نهضت آزادی ایران» عز وصول ارزانی بخشید و موجب ‌‌‌نهایت امتنان و خوشوقتی گردید. تبریکات صمیمانه خود را تقدیم می‌‌کنم و تردید ندارم که این جمعیت تحت رهبری شخص شخیص جنابعالی موفق به خدمات بزرگی نسبت به مملکت خواهد شد و بنده توفیق جنابعالی و همکاران محترمتان را در این راه از خداوند مسئلت دارم.

دکتر محمد مصدق / احمدآباد، ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۳۴۰»

 

نامه‌ای مشابه نیز از سوی موسسان نهضت آزادی ایران خطاب به آیت‌الله سیدرضا زنجانی که از جمله علمای مبارز آن زمان بود ارسال شد و تصمیم اتخاذ شده برای تاسیس حزب تازه به اطلاع وی رسید. آیت‌الله زنجانی نیز در پاسخ به این نامه نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا

در این موقع که به فضل خداوند متعال و عنایت معنوی اهل بیت عصمت سلام‌الله علیهم وضع خفقان‌آور تحمیلی مراحل زوال را طی می‌کند و روزگار عوامل جنایت و یغماگری سپری می‌گردد بسیار مسرور و خوشوقتم که بشارت تشکیل «نهضت آزادی ایران» را به همت برادران عزیز مسلمان آقایان محترم موسسین دریافت نمودم. مسرت و ابتهاج مخلص از این جهت است که الحمدالله تعالی عموم آقایان عزیز و مسلمان با شرف متوجه آن شده‌اند که تعقیب و نیل به اهداف اجتماعی در جهان امروز بدون تشکل و همکاری سازمانی و بدون رعایت نظم و انضباط بلاثمر و غیرممکن است، فریضه شما مسلمانان با ایمان و دانش است که طبق دستور خداوند متعال (یا ایها الذین امنوا استجیبوالله و للرسول اذادعاکم لما یحییکم) جامعه و اجتماع زنده به وجود آورید و به حکومت عدل و قانون معنا و روح تازه بدهید. طبیعی است که هر قانونی اگر در عمل مورد علاقه و حمایت جامعه قرار نگیرد و مردمی با ایمان و فداکار اجرا و دفاع از آن را به عهده نگیرند هرگز وسیله تامین سعادت و مصلحت چه برای فرد و چه برای مجتمع نخواهد بود. وظیفه اسلامی و اجتماعی شما‌هاست که برای خدمت به دین و مسلمین و تامین مصالح عالیه ملت و مملکت و خارج ساختن مراکز حساس اداره امور از تحت نفوذ افراد غیر ذی‌صلاحیت و از دست معدودی نااهل و یغماگر همت بگمارید. به همت شما مردم شرافتمند مسلمان این ملت و این کشور از یک وضع انحطاط‌آور و مایوس و بی‌علاقه کننده که از ۴۰ سال پیش تقریبا به وجود آمده و آن عبارت از یک جریان دوری ۹ ساله حکومت خفقان سرنیزه یا هرج و مرج اغفال شدگان و اخلالگران است نجات یابد. ان‌شاءالله تعالی. از عموم آقایان محترم خواهشمندم که در چنین موقع بسیار حساس با ایمان و توکل به خداوند و بیداری کامل فقط و فقط برای خدمت به اسلام و مسلمین و با ‌‌‌نهایت واقع بینی در تشخیص مصلحت و اجتناب از هر نوع خودبینی و خورده‌گیری و انتقاد غیرنافع و رعایت عواطف و اخلاق و دوری از هر نوع احساسات مضر و بی‌مایه و مراعات نظم و تشکل و انضباط و تقسیم کار و تنویر افکار عمومی و جلب وثوق عامه مسلمین و اشتراک مساعی با جمعیت‌های متشکله اصیل و رعایت احترام و تشیید ارتباط با جبهه ملی به وظائف خود قیام و اهتمام فرمایید. ان تنصروالله ینصرکم ویثبت اقدامکم. تأییدات آقایان محترم و عموم برادران عزیز را از درگاه حضرت احدیت جلب آلانه مسئلت می‌دارم.

با احترام فائق والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته / رضا الموسوی الزنجانی»

 

نطفه‌های شکل‌گیری نهضت آزادی 

هر چند نهضت آزادی در اواخر اردیبهشت‌ماه ۴۰ اعلام موجودیت کرد اما اولین جلسه‌ای که به منظور بررسی تاسیس آن تشکیل شد به تاریخ ششم اردیبهشت باز می‌گردد. ابوالفضل حکیمی از اعضای اولیه نهضت آزادی درباره زمینه‌های شکل‌گیری نهضت می‌گوید: «برای تشریح تاسیس نهضت باید برگردیم به سال ۱۳۳۹ و شرایط مملکت را در آن سال بررسی کنیم. با روی کار آمدن کندی در آمریکا، فشاری به شاه می‌آورد بابت باز کردن فضای سیاسی و کاستن از خفقان کشور بعد از کودتای ۳۲، باعث شد که نیروهای ملی که مخالف شاه بودند، به تشکیلاتشان سر و سامان دهند. جبهه ملی تشکیل شد و شورای مرکزی آن و هیات اجرایی تشکیل شد و در آنجا بحث شد که احزاب باید در این جبهه ملی مشارکت داشته باشند و در ضمن اینکه مهندس بازرگان و دکتر سحابی و مرحوم طالقانی بحث بود که سازمانی داشته باشند. سال ۳۹ قدری فضا باز شد و در محل پارک لاله فعلی میتینگ گذاشتند و در بار دوم که شهریور ۳۹ بود بازداشت شدم و یک ماهی زندان قزل قلعه بودم. بعد از کودتا نهضت مقاومت درست شد و از منزل آیت‌الله زنجانی، دانشگاهیان و بازاریان بودند و رژیم کودتا را شش ماهی دچار دردسر کرد و به تدریج کمرنگ شد. در سال ۳۶ هسته‌های اصلی بازداشت شدند و مهندس بازرگان و دکتر سحابی بازداشت شدند و خود آیت‌الله زنجانی. آدم‌هایی که آمدند نهضت آزادی را تاسیس کردند سابقه مبارزات با کودتای ۲۸ مرداد را داشتند و فعالان نهضت مقاومت ملی بودند. عملا بعد از سال ۳۶ نهضت مقاومت ملی فعالیتی نداشت. جبهه ملی دوم بعد از سال ۳۹ تاسیس شد و مهندس بازرگان و دکتر سحابی احساس کردند که سازمان مستقلی داشته باشند.»

 

دکتر یدالله سحابی خود درباره انگیزه تاسیس نهضت آزادی ایران می‌گوید: «جبهه ملی بیشتر فعالیت سیاسی لائیک داشت و مستقل از فکر دینی بود، ولی ما معتقد بودیم که اگر فعالیت سیاسی می‌کنیم از روی وظیفه دینی است و بنابراین، فعالیت سیاسی را وابسته به عقاید دینی می‌دانستیم.»

 

ابوالفضل حکیمی درباره اولین جلسه بررسی چگونگی تشکیل این سازمان تازه می‌گوید: «روز اول تاسیس نهضت، ششم اردیبهشت سال ۴۰ بود. یک باشگاهی در خیابان کاخ، یک حیاط خیلی بزرگی بود. اول وارد ساختمانی می‌شدیم و یک ایوان جلوی طبقه دوم ساختمان بود و مشرف بود به حیاط مستطیل مانند بود که سه هزار نفر گنجایش داشت. در جلسه ۴۰۰، ۵۰۰ نفر بودند.»

 

در همین جلسات بود که نطفه شکل‌گیری نهضت آزادی ایران بسته شد. این‌چنین بود که پس از دریافت تاییدیه آیت‌الله زنجانی و نامه دکتر مصدق، بنیانگذاران نهضت آزادی فعالان سیاسی را برای شرکت در مراسمی که به منظور اعلام رسمی آغاز فعالیت‌های نهضت آزادی برگزار می‌شد، دعوت کردند. در دعوت‌نامه آمده بود که: «خواهشمند است در مجلسی که ساعت ۵:۳۰ عصر روز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ به منظور اعلام تاسیس و شروع فعالیت «نهضت آزادی ایران» در آدرس خیابان هدایت ـ خیابان خیام ـ اول کوچه درویش منزل آقای فیروزآبادی منعقد می‌گردد حضور بهم رسانید.»

 

مسلمان، مشروطه‌خواه، مصدقی

 بعدازظهر چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ خانه حاج صادق فیروزآبادی میزبان تعداد زیادی از فعالان سیاسی و مبارزان آن دوران بود. افرادی که برای شنیدن مواضع و دیدگاه‌های بنیانگذاران سازمان تازه وارد در آنجا جمع شده بودند. مهندس بازرگان از بنیانگذاران نهضت در این مراسم طی سخنرانی مفصلی چهارچوب کلی آن تشکل را مسلمان ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی اعلام کرد. در همین محفل بود که بیانیه اعلام تاسیس نهضت آزادی ایران که به امضای آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس منصور عطایی، حسن نزیه، رحیم عطایی و عباس سمیعی رسیده بود قرائت شد. دکتر احمد صدر‌حاج ‌سید‌جوادی نیز از دیگر افرادی بود که در زمره موسسین نهضت آزادی قرار داشت اما به علت حضور وی در مسند قضاوت نامش در اعلامیه اعلام موجودیت ذکر نشد. نهضت آزادی اعلام کرد هدف اصلی نهضت تقویت جبهه ملی و پاسخ به نیازهای دینی و اجتماعی و ملی مردم کنیم؛ ایرانی هستیم، زیرا به میراث ملی خود احترام می‌گذاریم؛ مشروطه‌خواه هستیم، زیرا آزادی اندیشه و بیان و اجتماعات را خواستاریم و مصدقی هستیم، زیرا استقلال ملی می‌خواهیم.

 

متن بیانیه اعلام موجودیت نهضت آزادی ایران بدین شرح است:

«ان الحیوه عقیده و جهاد

هموطن:

«اقتضای اطاعت از «خدا» مبارزه با بندگی غیر او، و شرط سپاس ایزدی تحصیل آزادی برای بکار بستن آن در طریق «حق» و «عدالت» و «خدمت» است. ما باید منزلت و مسوولیت خود را در جهان خلقت بشناسیم تا به رستگاری و پیروزی نائل شویم.»

 

 

در قرن اخیر تاریخ که امواج تمدن مغرب زمین به مشرق سرایت نمود. برتری و فشار گرانبار استعمار بر مردم این سامان فزون‌تر و به‌‌‌ همان نسبت عرصه بر آزاد مردان غیور تنگ‌تر گردید تا آنکه معدودی از ایرانیان به سبب بیداری ملی و بیزاری از دشمنان داخلی و خارجی متوجه مشکلات اجتماعی و معترف به لزوم همکاری و اصلاحات وسیع عمومی گردیدند.

 

در‌‌ همان حال در مقابل ملت ایران، در دنیای سراسر رقابت بین‌المللی و کشمکش‌های اقتصادی و سیاسی مطامع خارجی به هیچ وجه تعطیل و تخفیف نیافته بلکه با حیله و حرص بیشتری ظاهر می‌‌شد. حکومت‌های داخلی که بیشتر برگزیده خانواده‌های تغییر نام داده استبداد بودند آماده‌ترین اسباب کار برای سیاست‌های خارجی محسوب می‌‌شدند. نه اکثریت مردم چندان دست از روش و عادت قدیم و انزوای همیشگی برداشته فکر و تربیت اجتماعی گرفته بودند و نه حکومت‌ها احترامی به انقلاب مشروطیت و اعتنایی به قانون اساسی داشتند.

 

بر خلاف اصل مسلم اساسی بدیهی از نظر مشروطیت و دموکراسی که «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» دخالت‌های خلاف قانون بی‌شمار در امور عمومی و ممانعت‌های فراوان از بروز حق حاکمیت ملت و استفاده او از آزادی و عدالت به عمل آمد تا جایی که رهائی از ننگ عقب افتادگی و گسیختن زنجیرهای استعمار هدف اصلی و کمال مطلوب آزادیخواهان مملکت گردید.

 

در سال ۱۳۲۹ که هنوز نظم جهان بعد از جنگ دوم استقرار کامل نیافته، عدم تعادل و توافق‌های دولت‌های بزرگ اجازه تظاهر و دادخواهی را به کشورهای کوچک می‌‌داد، ملت ستمدیده و بیدار شده ایران به رهبری پیشوای محبوب خود دکتر محمد مصدق علیرغم قدرت عظیم دشمن و ضعف عجیب خود به بزرگترین موفقیت تاریخی نائل آمد: با ملی کردن صنعت نفت ایران بر ارکان قدرت استعمار کهن نه تنها در کشور ما بلکه در خاورمیانه و دنیا شکاف عظیمی وارد آمد و سپس برای اولین بار ملت ایران با ایجاد یک حکومت مطلوب خود توفیق حاصل نمود و نیز برای اولین بار بین دولت و ملت همفکری صادقانه و همکاری صمیمانه آغاز گردید و طلیعه امید بخش اصلاح و ترقی در افق کشور ما نمایان گشت. ولی نهال آزادی و حکومت ملی هنوز سایه‌ای کافی بر صحنه پهناور کشور نگسترده و ثمری نداده بود که سیاست‌های خارجی مطرود از طریق حیله و نیرنگ با سوءتعبیر سیاست حکومت ملی و با توسل به کودتا حکومت را از دست ملت ایران خارج کردند.

 

کسانی که به طرفداری از اعلامیه‌های حقوق بشر تظاهر می‌‌کردند علنا و به بهانه احتمال پیش افتادن یک سیاست خارجی رقیب با دخالت و حمایت آشکار خود از هیئت حاکمه منصوب خود، حق زندگی و آزادی و امنیت را از مردم ایران گرفتند. مانع انتخابات آزاد و سد ابراز افکار مردم شدند. علیرغم اراده ملت با اعمال وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها حکومت را در ید دست نشاندگان خود محفوظ داشتند و خوش خدمتی و خیانت‌های آنان را به بهای هنگفت‌ترین دزدی‌های تاریخ ایران و جهان از مالیه مردم پاداش دادند. ولی مزه آزادی و آزادگی و حکومت ملی نه چنان بود که مردم جرعه‌ای نوشیده را تشنه‌تر نسازد و برای احقاق حق خود جسور‌تر ننماید. مدت هشت سال تظاهرات و مقاومت‌ها گوناگون با وجود اختناق و فشارهای فراوان ابراز شد تا آنکه در جریان انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی با اجتماع و ارتباط عده‌ای از سران فداکار ملت فعالیت مجدد «جبهه ملی ایران» اعلام گردید.

 

سپس با استفاده از مقتضیات جهان و الزامی که هیئت حاکمه به تظاهر بر اعطای آزادی انتخابات احساس می‌‌نمود فعالیت و پشتکار مردم که از پیوند همت مبارزین سابق، جوانان دانشگاه، بازاریان و طبقات دیگر مردم روز به روز وسعت و قوت می‌‌گرفت به ابطال انتخابات مفتضح اول، انحلال مجلس غیرقانونی ناشی از انتخابات رسوا کننده دوم، و سقوط پی در پی دولت‌های متجاوز به حقوق ملت و روی کار آمدن که با احساس خطر به مجله و اصرار وعده آزادی و اصلاحات می‌‌دهد منتهی گردید تا پرده بعدی چه باشد؟

 

مردم نگران امنیت هستند. خسته از استبداد و اختناق هشت ساله، رنجور از سختی معیشت و شرمسار از ننگ دزدی و خیانت هیئت حاکمه‌ای که متاسفانه نام ایران و ایرانی را آلوده ساخته است خواهان سرنوشت بهترـ رهایی از ننگ و نکبت و استقرار یک حکومت ملی سازنده ایران پاک و آباد و آزاد است.

 

امر مسلم این است که: ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.

اقتضای شرایط حاضر، در این پیچ مهم تاریخ ایران، با استعانت از پروردگار جهان، با امید به مردانگی و همکاری هموطنان، تاسیس «نهضت آزادی ایران» اعلام می‌گردد.»

توقف فعالیت در ایران

نهضت آزادی پس از اعلام موجودیت، مورد استقبال گسترده مردم، به ویژه دانشجویان قرار گرفت. در بهمن‌ماه سال ۱۳۴۱ نهضت آزادی با انتشار بیانیه‌ای به تحلیل شرایط ایران و محکوم ساختن «انقلاب سفید پرداخت در پی این اقدام حکومت شاه رهبران نهضت، از جمله مهندس بازرگان- طالقانی- دکتر سحابی-مهندس سحابی را بازداشت و به زندان انداخت و از فعالیت این حزب جلوگیری و آن را غیر قانونی اعلام کرد.

علی شریعتی، از موسسین نهضت آزادی ایران در خارج از کشور

با جلوگیری از فعالیت‌های نهضت آزادی در داخل کشور و غیر قانونی اعلام کردن آن، فعالیت آن در خارج از کشور و در اروپا و آمریکا با تلاش دکتر علی شریعتی- دکتر مصطفی چمران و دکتر ابراهیم یزدی تا آستانه انقلاب اسلامی 57 ادامه یافت. این اعضا با همکاری در انتشار روزنامه‌های  ایران آزاد  و راه مجاهد به آگاه ساختن جوانان و دانشجویان خارج از کشور پرداختند و نقش مؤثری در رسیدن به اهداف نهضت ایفا کردند.

دکتر شریعنی  در اواسط دهه ۱۳۴۰ به ایران بازگشت و با فعالیت‌ها و سخنرانی‌هایش دردانشگاه‌ها و حسینه ارشاد، بذر انقلاب در سراسر ایران پاشیده شد و به پیروزیانقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ منتهی گردید. شرح فعالیت‌ها، اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های نهضت آزادی در اعتراض به عملکرد خلاف منافع و مصالح ملی و آزادی‌های اساسی مردم ایران در طی حکومت شاه در مجموعه اسناد نهضت آزادی چاپ و منتشر گردید.

نهضت آزادی در ماجرای  قیام 15 خرداد 1342 از جمله گروه‌های سیاسی بود که از خمینی و جنبش او حمایت کردند.

 

فرجام نهضت آزادی

یکی از عوامل مؤثر در شکل گیری یک گروه و یا یک حزب، هم فکری و همسویی در اهداف است، تا زمانی که این عامل استمرار داشته باشد، حزب یا گروه موفق خواهد بود; ولی اگر هدف ها متغیر و از هم جدا باشد و هر یک از اعضا هدف خاصی را دنبال کند، گروه و حزب از هم خواهد پاشید، چون افکار و اندیشه ها هدف واحدی را دنبال نمی کنند و موجب اختلاف و انشعاب خواهد شد. البته در برخی از موارد انشعاب ریشه در اختلاف ندارد، بلکه گروه منشعب شده حافظ اهداف گروه مرکز و مورد حمایت آن خواهد بود.

نهضت آزادی یکی از احزابی است که با حضور تعدادی از افراد مذهبی و علمی تشکیل شد و هدف مشترک آنها مبارزه ی سیاسی و فرهنگی با رژیم طاغوت و دفاع از آزادیخواهی و اسلامگرایی و استقلال مردم ایران بوده است. برخی از منابع یکی از علل شکل گیری این حزب را اختلاف رهبران تشکیل دهنده ی آن با رهبران جبهه ی ملی و نهضت مقاومت ملی دانسته اند، و نویسنده ی کتاب خط سازش ممانعت از عضویت مهندس بازرگان در هسته ی مرکزی جبهه ملی را علت تشکیل این حزب دانسته است. برخی از تحلیل گران و محققین، معتقدند که جبهه ی ملی اساس نهضت آزادی و نهضت مقاومت ملی بوده است; بنابراین در تاریخ 25/3/1340 نهضت آزادی از جبهه ی ملی منشعب شد.

نهضت آزادی چون ریشه در جبهه ی ملی و افکار مصدق داشته و در طول آن قرار گرفته بود، همواره بر اهداف جبهه ی ملی تأکید ورزیده و برخی از رهبران آن مثل بازرگان بارها گفته اند که ما مصدقی هستیم و مثل او فکر می کنیم. تنها تفاوتی که بین نهضت آزادی و نهضت مقاومت ملی و جبهه ی ملی وجود دارد، گرایش ضعیفی است که نهضت آزادی نسبت به دین دارد برخی از اعضای نهضت آزادی یکی از علل گرایش به مذهب را از بین بردن حساسیت مذهبیون نسبت به نهضت آزادی دانسته اند، و گفته اند: اسلام را به خاطر آلرژی داشتن بعضی افراد آورده اند.

از همان آغاز تشکیل نهضت، جریان های مختلفی در آن وجود داشت. 1. جریان مذهبی طالقانی و سحابی و شیبانی. 2. جریان سیاسی که به جبهه ی ملی نزدیک بود، مانند حسن نزیه، و 3. جریان مذهبی سیاسی بازرگان. با توجه به این گرایشات زمینه برای اختلاف کاملاً مساعد بود، چون سه فکر و گرایش با هم سازگاری نداشتند.

چنان که بعداً آیت الله طالقانی به خاطر هدفی الهی ای که دنبال می کرد به طور طبیعی از آنها جدا شد. هرچه زمان، جهت و شکل مبارزه با نظام سیاسی حاکم روشن تر، و رویارویی با نظام حاکم شدیدتر می شد، افراد به حسب گرایشات و اهداف خود از حزب نهضت آزادی جدا می شدند، جدائی و اختلافات فردی، سبب انشعاب گروهی نمی شد، اما اگر گروهی از اعضای نهضت به خاطر اختلاف با جهت و شکل مبارزه و یا رهبران از نهضت جدا می شدند و اقدام به تشکیل یک حزب و گروهی می کردند، انشعاب محقق می شد. با توجه به این که در دوره ی جوانی و دانشجویی روحیه ی مبارزه بسیار زنده است گروه های مختلفی (مثل مارکسیست ها) با سوء استفاده از این احساسات به فعالیت می پرداختند; چنان که احتمال داشت برخی از دانشجویان با گرایشات کمونیستی جذب نهضت آزادی شوند. بر این اساس چنان که مهندس میثمی در خاطراتش می گوید: ما چندین نفر بودیم که دنبال آگاهی بیشتر بودیم و نسبت به برخی فعالیت های نهضت آزادی اعتراض کردیم. همین اختلافات ابتدایی بود که در سال 44 عده ای که معتقد به مبارزه ی مسلحانه با نظام حاکم بودند را مصمم نمود تا یک سازمان مسلح را تشکیل دهند; درحالی که رهبران نهضت آزادی به فعالیت و مبارزه ی فرهنگی تأکید میورزیدند! برداشت های غلط افراد غیر متخصص از متون دینی نظیر نهج البلاغه، آموزش های مارکسیستی و آموزش های ناصحیح و غیرمتقن درباره ی مذهب، این گروه را بر آن داشت تا با یک فکر و گرایش مارکسیستی و منحرف به اسلام و مسائل مذهبی نگاه کنند.

یکی از گروه های منشعب از نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود که در سال 1348 جدا شدند و 5 عضو داشت; از جمله: محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان. بعد از آنها گروه های دیگری نیز از آن منشعب شده اند، بر اساس برخی از گزارشات، گروه فدائیان خلق که گرایشات کاملاً کمونیستی داشتند و گروه سیاهکل نیز به نهضت آزادی وابسته بوده که البته بعداً از آن جدا شده اند بر اساس گزارش برخی از منابع، اعضای فعال اسلامگرای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق و گروه های هفت گانه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تأسیس نمودند.

در کتاب علائم بیان واقعیت هستند فدائیان خلق، گروه سیاهکل، مجاهدین خلق، حزب مردم ایران و حزب ملل اسلامی و جاما از جمله فرزندان خلف نهضت آزادی شمرده شده اند که به مبارزه ی مسلحانه می پرداختند. در این میان، دکتر شریعتی به مبارزه ی ایدئولوژیک پرداخته است. بیش تر این احزاب، بعد از 15 خرداد 42 تشکیل شدند; زیرا در سال 42 که قیام خونین مردم ایران جدی تر شد، سران نهضت آزادی هم چنان به فعالیت فرهنگی معتقد بودند، و حال آن که برخی از جوانان دانشجو با الهام از مبارزان چریکی جهان نظیر کاسترو و علاقه ی مفرط به چریک های کمونیستی و مطالعه ی آثار آنها، افکار آنها را به سوی اندیشه های انحرافی و به مبارزه ی چریکی و مسلحانه کشاند; چنان که برخی از افراد نهضت آزادی درباره انشعاب این احزاب از نهضت آزادی چنین گفته اند: امروز نهضت آزادی بخش ملت ما، به یمن برکت فداکاری ها و خون شهیدان عزیز از مجاهدین و فدایی، بر مرحله ی خونین وارد شده، علی رغم شهادت بیش از 200 تن از بهترین فرزندان خلق ما از فدایی و مجاهد...» .

در پایان به این نتیجه می رسیم که نهضت آزادی با گذشت زمان از آرمان های اصیل و ارزش های انقلاب اسلامی فاصله گرفته، و با وجود گرایش های فکری مختلف دچار انشعاباتی شده که منفورترین آن جریان فکری سازمان منافقین است. این گروه با ارتکاب خیانت های بزرگ بر علیه جهان اسلام و ملت شریف ایران و همکاری با استکبار جهانی هیچ جایگاهی در بین مردم ندارد. از جمله جنایات این گروه عبارت اند از:

1.    ترور شخصیت ها و اندیشمندان بزرگ کشور; مثل شهید بهشتی و شهید مطهری

2.    همکاری با دشمنان ملت ایران، به ویژه آمریکا و صهیونیسم

3.    همکاری با رژیم بعثی در جنگ هشت ساله علیه ایران که بسیاری از جوانان پاک این مرز و بوم را به خاک و خون کشیدند و تأسیسات اقتصادی و زیربنایی را ویران نموده و مانع پیشبرد اهداف انقلاب بزرگ مردم ایران شدند

4.    همکاری با حکومت بعثی عراق در ترور مراجع تقلید بزرگ جهان اسلام و شرکت در عملیات تخریبی حوزه ی مقدس نجف و مشاهد متبرک و مراکز فرهنگی شیعه در عراق; که یکی از مراکز مهم تشیع محسوب می شود

5.    انجام فعالیت های ضد فرهنگی بر علیه ارزشهای اسلامی و بدنام کردن مسلمانان به اعمال خشونت آمیز مثل ترور

6.    اغفال جوانان

امروزه نیز برخی از اعضای این نهضت با هم دستی منافقین در مقابل نظام اسلامی کارشکنی و مخالفت می نمایند. و از نظر فرهنگی و سیاسی بر علیه فرهنگ اسلامی و تمامیت و استقلال سیاسی به فعالیتهای تخریبی ادامه می دهند و در داخل و خارج مشکلاتی را برای جمهوری اسلامی به وجود می آورند و با همه ی این خیانت ها مدعی میهن دوستی و مذهبی بودن هستند. که معنای نفاق و منافق همین است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

·        کتاب جریان شناسی جمهوری اسلامی -پژوهشگران اندیشکده راهبردی تبیین

·        کتاب بررسی تحلیلی نهضت آزادی ایران-اسدالله بادامچیان

·        www.hawzah.net

·        www.tarikhirani.ir

·        www.22bahman.ir

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پوریا بصیری بازدید : 213 سه شنبه 01 دی 1394 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش : انقلاب

 

فصل9: مروری بر اندیشه های امام خمینی و روند نهضت اسلامی

از نظر امام خمینی (ره) فلسفه آمدن انبیا ازصدر بشر وبشریت به این دلیل بوده است که جامعه را اصلاح کنند و کنگره های ظلم را بشکنند واما از قران به عنوان سند الهی وکتابی جامع که توسط پیامبر اسلام عرضه شده است ،تفسیری همزمان و اجتماعی سیاسی اراءه دادهند.

در منظر امام عبادت وسیاست موضوعاتی به هم پیوسته هستند در قرآن موضوعاتی هم چون دعوت به اجتماع ،دعوت به سیاست آمده است که همه اینها عبادت است .عبادت جدای از سیاست و مصالح ساختمانی نیست. حتی امام در تعبیر فراتر ،اخلاق را نیز سیاسی برشمرده و می فرمایند: اسلام ،احکام اخلاقیش هم سیاسی است .

بنابر نظر امام خمینی(ره) به اختصار علل تشکیل حکومت اسلامی شامل موارد زیر است:

1. اجرای احکام اسلامی

2. دفاع از مسلمین

3. مبارزه با فساد

4.تامین کمال انسانی و تربیت انسان

5.  تامین امنیت

بسط اندیشه حکومت اسلامی :

اندیشه حکومت اسلامی را امام(ره)،با نگارش کتابهای "البیع" دنبال کردند.

در جلد دوم کتاب البیع به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و هم اینطور موضوعات مهمی همچون شرایط والی و البته حق دخل و تصرف در اموال  ومعامله پرداخته است که عملا شیوه حکومت داری اسلامی رابیان میکند .

 

تصویری کلی از اندیشه های سیاسی  امام خمینی (ره):

1.الهی بودن وانحصار آن به خدا وند

2. مردمی و غیر استبدادی بودن

3. مشروط بودن حکومت به قانون ،اسلام ،عدل و اخلاق

4. متکی بودن به رای عموم  مردم

5. تحقق آزادی ،استقلال ،رفاه ورشد اقتصاذی در حکومت

حکومت اسلامی در اندیشه های اسلامی امام :

امام خمینی (ره) به وجود آمدن اوضاع نامساعد ،مفاسد،وسایر مشکلات کشورهای اسلامی و به خصوص ایران در دوران قبل از انقلاب رانتیجه آن می دانند که چون در ذشته برای تشکیل حکومت وبرانداختن تسلط حاکم خائن به طور دسته جمعی قیام نکردیم و بعضی سستس به خرج دادند این اوضاع به وجود آمد.در این بین گروهی از روحانیون بودند که به دعاگویی از حکومت پادشاهی می پرداختند که امام از آنها با نام " آخوندهای درباری" یاد کرده اند که در واقع یکی از عمده ترین مشکلات امام در بین اندیشه های سیاسی اسلام،بودند.

فشرده دیدگاه سیاسی امام در خصوص حکومت اسلامی ،طی سیزده جلسه درس در 1348 در نجف  اشرف ارائه شد که شاگردان ایشان باگردآوری و توزیع آن در سراسر ایران گام بزرگی در جهت تبیین فکر سیاسی اسلام برداشتند.

کشف الاسرار ، کتاب الییع، رساله اجتهاد وتقلید ،ولایت فقیه ،صحیفه امام و وصییت نامه سیاسی الهی ،حاوی نکاتی سیاسی اندیشه ایشان است.

مراحل 4 گانه ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی(ره)

1. مرحله اول با کتاب کشف الاسرار در پاسخ به کتاب ضد دینی اسرار هزار ساله ودر سال 1322 توسط ایشان به تحریر در آمده است .

2. مرحله دوم از سال 1332  تا 1348 و رسیدن به اوج بحث ولایت فقیه رادر بر می گیرد .

3. مرحله سوم دفاع از ولایت فقیه در نیمه دوم سال 1358 همزمان باطرح تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی نقل شده است .(در این مرحله امام تاکید می کنند که ولایت فقیه چیزی نیست که آنرا مجلس خبرگان به رسمیت شناخته است بلکه یک قانون الهی است و مشروعیت خود را از جانب خدا دریافت کرده است.

4. مرحله چهارم اختصاص به تبیین اختیارات ولی امر ولایت فقیه دارد وبااستنادی هم چون پاسخ امام در تاریخ 1366/9/16 به وزیر کار وچهار نامه در پاسخ به ابهاماتی که برای شورای نگهبان ورئیس جمهور وقت پیش آمده بود ،می شود. طرح دیدگاه ولایت فقیه و همینطور تاکید بر لزوم مرجعیت برای ولایت فقیه از جمله مسایل مهم در این دوره از اندیشه امام به شمار می آید.

 

فصل 10: جریان شناسی پهلوی دوم:

 

مهم ترین جریانها در این بین شامل:

نهضت آزادی ایران

حزب توده

مجاهدین خلق (منافقین)

فداییان اسلام

نهضت آزادی ایران:

جمعی ازدانشگاهیان مذهبی که عضو گروه های تشکیل دهنده جبهه ملی و از پیروان دکتر مصدق بودند حرکت سیاسی _مذهبی را در راستای حرکت جبهه ملی و ایده های دکتر ممصدق به وجود امدن و با نام نهضت آزادی ایران فعالیت سیاسی خود را آغاز کردند .قصد تشکیل نهضت طی نامه ای به اطلاح دکتر مصدق  رسید و از ایشان کسب نظر شد و پس از دریافت پاسخ مثبت او، این نهضت در سال 1340 به طور رسمی موجودیت خود را اعلام کرد.وبه مبارزه علیه دولت وقت آقای اسداله علم  برخواست.

مهندس بازرگان نیز از ایشان طی سخنرانی حمایت کردند وی در این سخنرانی قصد جلب نظر بخش های مختلف مردم را به این نهضت داشتند . با اوج گرفتن نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی نهضت آزادی با حفظ منافع اصلی خود به نهضت پیوست واز اعلامیه های امام با عنوان (در زمینه اعلامیه اخیرعلما و مراجع عظام) حمایت کرد  وبه مرور زمان ،گرایشات ایشان به خطوط کلی ضد گفتمان اصیل انقلاب را روز به روز آشکارتر کردوبه تدریج از خط رهبری فاصله گرفتند.

حزب توده:

حزب توده پس از کناره گیری رضاشاه وآزادی زندانیان سیاسی شکل گرفت .27 نفر از اعضای  جوان گروه ( 53 نفره) مارکسیست زندانی شده در سال 1316، باگرد همایی در تهران ،تشکیل یک سازمان سیاسی با نام بلند پروازانه حزب توده ایران را در 7 مهرماه اعلام کردند دقیقا 13 روز پس از استعفا ی رضاشاه .

اهداف حزب توده:

1. آزادی باقیمانده 53 نفر

2. به رسمیت شناختن این حزب به عنوان سازمانی قانونی و انتشار روزنامه

3. تهییه و تدوین برنامه ای برخلاف برنامه های غیر مذهبی پیشین و بدون برانگیختن علما

4. امکان جذب دموکراتها ،سوسیالیستها وکمونیست های  کهنه کار ،مارکسیست های جوان و حتی غیر مارکسیستهای رادیکال را فراهم کند.

نتیجه این شد که در 6 ماه بعد این اهداف تامین شد.این حزب در مهرماه 1321 ،برای برگزاری نخستین کنفرانس موقتی خود اماده بود این کنفرانس که بیش از یک هفته به طول انجامید برنامه ی دقیقی تدوین کرد تا جایگزین برنامه موقت شود . براساس  اصول" سانترالیسم دموتراتیک ،ساختار و سلسله ی دموکراتیک " ساختار و سلسه مراتب حزبی دقیقی طرح کرد و یک کمیته مرکزی موقت برگزید . حزب توده ایران در دهه 1320 به یکی از بازیگران اصلی سپهر ایران تبدیل شد ه بود ،پس از کودتاه ی 28 مرداد و افشای سازمان افسری ،حزب با سر کوب گسترده ای از سوی حکومت روبرو شد وصدها افسر ارتشی به دلیل عضویت در این گروه اعدام یا تبعید شدند . حزب توده که از سال 3327 غیر قانونی اعلام شده بود ،به فعالیت مخفی خود ادامه دادند و بخشی از رهبران و کادرها هم کشور را ترک کردند.

 

مجاهدین خلق:

اوضاع سخت پس از کودتای 28 مرداد وتشدید نظام دست نشانده در ایران و به ویژه سرکوب خونین نهضت 15 خرداد 1342،جوانان نهضت آزادی را که از مشی مسالمت آمیز ومبارزه پارلمانی نهضت آزدی ناراضی بودند ،به سوی مبارزه سوق میداد انا چون نداشتن راهبرد و مکتب متناسب را دلیل شکست خود می دانستند بنابراین پی ریزی سازمان و تتشکیلات را محور کار خود قرار دادند .این گروه نیز همانند حزب توده در ابتدا کمونیست بودن خود را مخفی نگه می داشتند اما بعد از اعلام بنیانگذاران سازمان در راهبرد های خود تجدید نظر کردند و به این نتیجه رسیدند که مارکسیستی بودن خود را اعلام کنند از این رو در سال 1354 برخی از اعضای سازمان رسما اسلام را نفی و مارکسیستی بودن را پذیرفتند.

گروه پس از واقعه سیاهکل در سال 1349 و در جریان دستگیری جمعی چریکی ها ی فداییان روستا راترک و به تدارکات اقداماتی برای جریان جنبش های 2500 سالهه پرداختند که کادر مرکزی آنها در یک خانه بدون شلیک گلوله دستگیر و از آن جمع همگی جز مسعود رجبی به اعدام محکوم شدند .

سازمان چریک های فدایی خلق:

از ترکیب نام دو گروه حزبی که در سال 1346 لو رفت و گروه احمد زاده که در سال 1349 واحد شدند در سال 1350 تشکیل شد .

فداییان اسلام:

این گروه به رهبری سید مجتبی نواب صفوی در سال 1324 شکل گرفت  ومهم ترین نقش ان ها در جریان ملی شدن صنعت نفت و موفقیت آیت اله کاشانی و دکتر مصدق بود . آیت اله کاشانی از بازوی نیرومند فداییان اسلام به عنوان عامل فشار ،برای پیشبرد مقاصد خود سود میبرد . بعدها بین اعضای این گروه تفرقه افتاد و منحل شد.

محورهای فکری فداییان اسلام:

باتئجه به اینکه ،هدف اساسی سازمان فداییان لاسلام اجرای احکام اسلام بوده است چنین برمیآیدکه فعالیت سیاسی سه محور فکری داشته است:

1. انتقاد نسبت به برداشت سنتی از دین و نیز روحانیون بی عمل

2. اعتقاد به آمیختگی دین با سیاست  ونیز انتقاد از پرهیز روحانیئن از دخالت در عرصه  های سیاسی است.

3. برپایی حکومت اسلامی ،آنها اعتقاد داشتند که حکومت اسلامی بایستی در اجرای این دو حکم (واجبات و محرمات) از نیروی خود استفاده  کند و ضامن اجرای آن باشدو اجرای دستورات اسلامی  را منوط و مشروط بر تشکیل حکومت اسلامی می دانستند .

ترورهای فداییان اسلام:

 1. احمد کسروی: انحراف دینی و نشر عقاید شیطانی

2. هژیر در 13 آبان 1328 به دست حسین امامی

3. رزم آرا در 16 اسفند 1329 به دست خلیل طهماسبی

 

فصل 11: دهه فجر

رهبری مستقیم

امام خمینی پس از سالها  دوری به کشور برگشت و مستقیما رهبری مردم را برعهده گرفت. هرچند از نظر زمان ، ده روز اقامت امام پس از بازگشت تاریخی و استقبال بی نظیر مردم، دوره ای کاملا محدود محسوب  می شود اما تاثیری که در پیروزی انقلاب داشت باعث شد تا این ده روز را دهه فجر نام گذاری کنند.در 16 بهمن اولین مصاحبه مطبوعاتی امام در مدرسه علوی برگزار شد وبااستقبال کم نظیر خبرنگاران داخلی و خارجی همراه بود در این جلسه امام،مهدی بازرگان رابه عنوان رییس دولت موقت به مردم معرفی کردند.ودر فردای آن روز بسیاری از مردم به فرمان امام خمینی در حمایت از دولت بازرگاندر سراسر کشو ر راهپیمایی کردندو بختیار  در صحن  علنی مجلس حضور یافت و نمایندگان در حضور وی طرح انحلال ساواک ،دستگیری نخست وزیران دولت از سال 1341 تاآن سال ،که متهم به سو استفاده از قدرت باشند را تصویب کردند.

مراحل پیروزی انقلاب :

مرحله اول: بسیج عاری از خشونت (خرداد تا آذر 56)

مرحله دوم: شورش دوره ای شهری (دی 56 تا تیر 57)

مرحله سوم: تظاهرات توده ای (مرداد تا شهریور 57)

مرحله چهارم: اعتصابات توده ای (مهر تا ابان 57)

 مرحله پنجم: حاکمیت دوگانه_ تسلط قدرت انقلابی بر کشور و افول شاه (آذر تا بهمن57)

حضرت امام (ره) ،انقلبب سکوهمند اسلامی ملت ایران را دستاورد ملیون ها انسان ارزشمند ،هزاران شهید جاوید دانسته و می فرمایند: "اهمیت انقللاب به قدری است که ارزیابی آن از عهده قلم و بیان والاتر و برتر است."

فصل 12: ایران بعد از انقللاب

بحرانهایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامس با آت روبرو هستیم .

1. دوره بی ثباتی سیاسی از سال 1357 تا 1360 که کشور در گیر هیجان ها و فضای ملتهب بعد از انقلاب است.

2. دوره تثبیت نظام که از سال 1360 تا سال 1368 راشامل می شود و بخش عمده ای از آن اختصاص به سال های دفاع مقدس و درگیری های داخلی ضد انقلاب ودر پایان آن انتخاب رهبری معظم را به جای امام(ره) پس از رحلت ایشان را داریم.

3.دوره سازندگی اقتصادی و اجتماعی که در سالهای 1368 تا1376 راشامل می شود که مدیریت آقای رفسنجانی را بر قوه مجریه شامل می شود .

4. دوره اصلاحات سیاسی و فرهنگی که سالهای 1376 تا 1384 راشامل می شود ودر پی انتخابات دوم خرداد وروی کار آمدن خاتمی همرا بود که در نهایت با افراط گرایی به پایان رسید.

5.دوره اصول گرایی عدالت محور که ازسال 1384 با پیروزی اصول گرایان آغاز وبا فرض ایجاد انحراف در آرمان های انقلاب اسلامی احمدی نطاد به طرح دیدگاهای انقلابی و با محوریت اسلام ،انقلاب ،امام (ره) به اجرای برنامه های خود پرداخت و رویکرد اصلی در این دوره مبارزه با فساد مالی در دولت های پیشین وتامین عدالت به شمار می آید.

دوره های بی ثباتی سیاسی :

فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ،فضایی بود که در آن انرژی متراکم شده ی نیروهای سیاسی در سالهای استبداد پهلوی آزاد شد و نیروهای سیاسی برای دستیابی به قدرت و حفظ آن تلاش خود را براساس مبانی هویتی تا مسائل اقتصادی _اجتماعی صورت داده اند دستگیری اعضای گروه های سیاسی و ضرب وشتم آنان توسط اشخاص مسلح ، درگیری کروه های سیاسی در میتینگ های مختلف کشور به ویژه مناطق قومی کردستان ،آذربایجان غربی و شرقی و سیستان بلوچستان و هم چنین ترکمن صحرا ،درگیری های لفظی و مسلحانه روز به روز تشدید شده وبه بحرانی فزاینده تبدیل شد

هنوز مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته  بود که عوامل ضد انقلاب ،به تهییه ی مقدماتی کودتا دست زدند کودتای نوژه اولین کودتای عوامل سلطنت طلب بود که طراحی شده بود وتا مرحله نهایی شدن پیش رفته بود اما اخلاص و رابطه مستحکم امام (ره) باخدای متعالی آن را شکست داد و این کودتا شکست خورد

دولت موقت:

پس از بازگشت پیروز مندانه امام خمینی(ره) از پاریس به وطن دربهمن ماه 1357 در مدرسه رفاه اقامت کردند درحالی که هنوز بختیار خود را نخست وزیر قانونی ایران می دانستند ،با پیشنهاد شورای انقلاب وحکم حضرت امام (ره) در پانزدهم بهمن 1357 مهندس بازرگان که عضو شورای انقلاب بود به نخست وزیری دولت موقت  تعیین گردید.

با توجه به تفاوت های ساختاری دیدگاه مهندس بازرگان و اعضای کابینه وی با دیدگاه طیفی که به تدریج به نیروهای خط امام موسوم شدند وبر اقدامات و تغییرات سریع و انقلابی اصرار داشتند ،دیری نگذشت که اتحاد سیاسی و وحدت ناشی از شرایط ویژه انقلابی برای سرنگونی حکومت پهلوی ،کم رنگ تر شد.

در مجموع تاکید بیش از حد دولت موقت بر حرکت گام گام و واقع گرایی افراطی در شرایطی که توده جامعه در اوج انقلابی گراییبود باعث شد که دولت موقت پیش از آنکه به انجام همه ماموریت های محوله از طرف رهبر انقلاب نائل آید ،در چهاردهم آبان 1358 استعفای خود را اعلام کرد .

بررسی علل سقوط و استعفای دولت بازرگان :

1. بی اعتقادی و بی توجهی دولت موقت به فضای انقلابی حاکم بر جامعه

2. عدم هماهنگی با ارزشهای اسلامی

3. عدم همسویی با تهادهای انقلابی

4. عدم تفاهم با رهبری انقلاب

امام خمینی (ره) به عنوان رهبر انقلاب ،باترین مقام تصمیم گیرنده بودند و بازرگان رهبری سیاسی حضرت امام را پذیرفته بودند اما باگذشت زمان بین این دو براساس تفکرات و اعتقادات  اختلاف نظر ایجاد شد.بازرگان اساسا عنصری لیبرال با معیارهای مدرنیستی مشخص بود واز بینش و توانایی  انقلابی برخوردار نبود در مقابل امام نشان داده بود که فردی قاطع و انقلابی است .

تسخیر لانه جاسوسی

در ابتدای انقلاب و زمان حکومت دولت موقت در سراسر حرکت هایی برپاشد تا جو سیاسی جامعه را ملتهب کند ،انقلابیون اعلام کردند که مرکز تمام این فتنه ها و جریانات ضد انقلابی در سفارشات آمریکا در تهران است به همیت جهت امام بیانات قاطعی علیه ابر قدرت ها و بویژه آمریکا ،ابراز نموده در چنین شرایطی با هدف وادار کردن آمریکا به استراد شاه و اموال ملت ایران دانشجویان تصمیم به تسخیر سفارت آمریکا گرفتند.

این حرکت دانشجویان معترض ،خشم آمریکایی ها را برانگیخت ودست به اقدامات ضد جمهوری

 اسلامی کردند.

حزب توده وسازمان چریک های فذایی خلق دو تشکیل عمده بودند که با معارضه با انقلاب برخاستند . حزب توده در جریان ملی شدن صنعت نفت ،خاطره بدی از خود در ذهن مردم ایران به جا گذاشت. از این رو پس از کودتا ی 28 مرداد حزب از داخل متلاشی شد وکادر های سیاسی آن در خارج استقرار یافتند سازمان چریک های فدایی به دو گروه اقلیت و اکثریت تقسیم شدند و اکثریت به حزب توده پیوستند ولی گروه اقلیت طرفدار مشی مسلحانه بود ودر فعالیت های تروریستی علیه نظام شرکت کرد که سرانجام سرکوب شد.

رفراندم

یکی از وظایف بازرگان در دوران نخست وزیری خود آماده نبوذن پیش نویس قانون اساسی بود و اولین قدم وی در این راه برپایی رفراندم بود که در آن مردم با رای خود نوع حکومت آینده کشور را تعیین کنند امام در رابطه با رفراندم طی سخنرانی خود در مدرسه فیضیه مردم را تشویق و ترغیب نمود تا در رفراندم 12 فروردین سال 1358 شرکت کنند .در هر حال مردم در مقابل یک بلی یا خیر قرار گرفتند به این مفهوم که آیا موافق جمهوری اسلامی هستید یا خیر.

 

 

مجلس خبرگان:

انتخابات مجلس خبرگان در سوم آگوست  سال 1979 برگزار کردید و 74 تن از نمایندگان مردم انتخاب شدند و برخی از احزاب و گروه های سیاسی من جمله جبهه دموکراتیک ملی انتخابات را تحریم نمود .

فصل 13: مروری برعملکرد دولت ها

دوره اول انتخابات ریاست جمهوری : در این مرحله فرصت مناسبی برای لیبرال ها فراهم شد چون نیروهای مذهبی با محوریت حزب جمهوری اسلامی ابتدا قصد معرفی آیت الله بهشتی را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری داشت که با مخالفت امام خمینی (ره) با این مسئله و پافشاری بر این اصل مهم که روحانیون نباید وارد کارهایی اجرایی شوند ": جلال الدین فارسی " نامزد حزب جمهوری شد اما با شک در ایرانی بودن این شخصیت نامزدی او رد شد پس نیروهای مذهبی نتوانستند فرد شاخصی را بطور اجتماعی انتخاب کند بتابراین پیروزی برای لیبرال ها یعنی بنی صدر تثبیت شد. تعداد داوطلبین ریاست جمهوری در دوره ی اول 124 نفر بودند که از میان آنها  هفت نفر در رقابت های انتخاباتی شرکت کردنداسامی آنه به شرح ذیل آمده است:

ابوالحسن بی صدر ، سید احمد مدنی ، حسن ابراهیمی حبیبی ،داریوش فروهر ، سید صادق طباطبایی ، کاظم سامی ، صتدق قطب زاده  که در نهایت بنی صدر با کسب 76 درصد از آرا به ریاست جمهوری پذیرفته شد.

دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری:

در تاریخ دوم مرداد ماه 1360 برگزار گردید و تعداد داوطلبین برای احراز این مقام 71 نفر بودند که پس از بررسی شرایط قانونی و صلاحیت های لازم با تایید شورای نگهبان وارد رقابت های انتخاباتی شدند .اسامی آنان شامل : آقایان محمد علی رجایی،عباس شیبانی، سید علی اکبر پرورش، حبیب اله عسکر اولادی ونتیجه بدین صورت بود که آقای محمدعلی رجایی با کسب 86.3 درصد از آرا پذیرفته شدند

دوره سوم انتخابات ریاست جمهوری:

تعداد داوطلبین این دوره 46 نفر بودند که از این میان 54 نفر با تایید شورای نگهبان وارد رقابت های انتخاباتی شدند که عبارتند از آقایان حضرت آیت اله سید علی خامنه ای ، سید علی اکبر پرورش ،حسن غفوری فرد، سید رضا زواره ای که نتیجه نهایی این شد که آقای سید علی خامنه ای با کسب 95 درصد از آرا به ریاست جمهوری رسیدند .

دوره چهارم انتخابات ریاست جمهوری:

تعداد داوطلبین این بار 47 نفر بودند که از میان آنها 3 نفر وارد رقابت با هم شدند.(سید علی خامنه ای، سید محمود مصطفوی، حبیب اله عسکر)که نتیجه نهایی آقای سید علی خامنه ای با کسب 86 درصد از آرا بار دیگر به ریاست جمهوری رسیدند.

 

رحلت امام خمینی:

به دنبال شدت گرفتن بیماری حضرت امام و رحلت ایشان مجلس خبرگان با اجلاس فوق العاده خود با سرعت و درایت کامل انقلاب اسلامی را با  شخصیت جوان و شجاعی  دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری به عنوان رهبر برخوردار کرد.

دوره پنجم انتخابات ریاست جمهوری:

با رحلت امام و انتخاب حضرت اما خامنه ای به عنوان رهبر جامعه به رییس جمهور دیگری نیازمند شد در این مرحله تعداد داوطلبین 79 نفر بودند که در لین بین 2 نفر به تایید شورای نگهبان رسید که آقایان رفسنجانی و عباس شیبانی را شامل می شد که در نهایت آقای هاشمی رفسنجانی با کسب 94.6 انتخاب گردیدند.

دوره ششم انتخابات ریاست جمهوری:

در تاریخ 21 خرداد 1373 برگزار گردید تعداد داوطلبین 128 نفر بودند که از این بین 4 نفر تایید گردیده که شامل آقایان رفسنجانی، احمد توکلی، عبداله جاسبی، رجبعلی طاهری میشدند که در نهایت آقای رفسنجانی با کسب 62.9 بار دیگر به ریاست جمهوری نایل شد.

 

 

دوره هفتم انتخابات ریاست جمهوری:

238 نفر عضویت خود را اعلام کردند که در تاریخ 2 خرداد 1376 با تایید شورای نگهبان 4 نفر وارد عرصه  رقابت شدند که عبارت اند از آقایان سید محمد خاتمی، علی اکبر ناطق نوری ، محمد محمدی، سید رضا زواره ای ونیجه  نهایی این شد که آقای سید محمد خاتمی پذیرفته شدند.

دوره هشتمین انتخابات ریاست جمهوری:  در تاریخ 18 خرداد ماه 1380  در شرایطی برگزار شد که بالاترین  تعداد داوطلبین تا آن روز یعنی 814 نفر بودند و در نهایت آقای سید محمد خاتمی  انتخاب شدند .

دوره نهمینانتخابات ریاست جمهوری: هشت سال دوره ریاست جمهوری سید خاتمی تحت عنوان دوران اصلاحات در شرایطی پایان یافت که دردورن جبهه اصلاحات نیز شکاف های عمیق سیاسی  وحتی اعتقادی ایجاد شده بود و خود سید محمد خاتمی هر چند دیر هنگام اما در ردیف منتقدین افراد تند رو و رادیکال جبهه اصلاحات قرار گرفت.در این دوره از انتخابات مجموعا 1014 نفر ضمن ثبت نام در محل وزارت کشور خود را داوطلب ریاست جمهوری اسلامی ایران کردند که از این تعداد بعد از احراز شرایط قانونی وارد رقابت انتخاباتی شدند که در نهایت آقای محمد احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسیدند.دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری:

درتاریخ 22 خرداد ماه 1388 تعداد 475 نفر در وزارت کشور ثبت نام کردند که از این تعداد 4 نفر  وارد رقابت شدند که در نهایت با کسب 62.7 درصد موفق شدند.

فصل 14 : دوره های مختلف مجلس شورای اسلامی:

دوره اول مجلس (1359-1363)

در بیست و چهارم اسفند ماه 1358 برگزار شد. در این دوره 10 میلیون و871 هزار و 645 نفر رای دادند . البته وقوع  جنگ   درسال 1359 ،سال های پایانی دوره ی مجلس اول را به خود مشغول کرد.

دوره دوم مجلس(1363-1367)

دربیست و ششم فروردین ماه 1363 برگزار شد. در این دوره 15 ملیون و 822 هزار و 70 نفر در انتخابات  شرکت کردند و فعالیت مجلس در این دوره شدیدا تحت الشعاع  جنگ قرارداشت.

دوره سوم(1367-1371):

در نوزدهم فروردین ماه 1367 که آخرین سال جنگ تحمیلی بود.16 میلیون و 714 هزار و 281 نفر به پای صندوق های رای رفتندتا نمایندگان خود را انتخاب کنند در این دوره شاهد رحلت امام بودند و مباحث سازندگی ویرانه های جنگ ،ذهن مشغولی این مجلس بود.

دوره چهارم مجلس(1371-1375)

انتخابات در 21 فروردین 1371 برگزار شد و18 میلیون و 767 هزار و 47 نفر در انتخابات شرکت کردند . تداوم سازندگی  همچنان در راس دستور کارها ی مجلس این دوره بود.

دوره پنجم مجلس(1375-1379)

در هجدهم اسفند ماه 1374 با حضور 24 میلیون و 717 هزار و 88 نفر برگزار شد. مقابله با برخی از مسائل خارجی  نظیر افزایش فشارهای آمریکا و اروپا بویژه پس از اعمال  تحریم های آمریکا علیه ایران آمهم ترین موضوع کاری مجلس پنجم بود.

دوره ششم مجلس(1379-1383)

انتخابات در بهمن  1378 با حضور حدود 27 میلیون نفر برگزار شد.نگارش نامه توهین آمیز خطاب به رهبی و اعتصاب در مجلس از جمله حوادث فراموشی نشدنی در تاریخ این مجلس است.

دوره هفتم مجلس(1383-1387): در اسفند 1382 با حضور حدود 23 میلیون و 438هزار و 30 نفر برگزار شد.

دوره هشتم مجلس:

در فروردین 1387 برگزار شد.

فصل 15 (کودتای سبز 1388):

هدف اصلی از طراحی این انقلاب ها مبارزه با رقبای آمریکا یعنی چین و روسیه و همینطور انقلاب اسلامی ایران می باشد.

از زمان پیروزی انقلاب دو رویکرد از سوی ایالت متحده ی آمریکا و قدرت های غربی ، جهت مواجهه و مقابله با نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت.رویکرد نخست برتغییر رفتار از طریق اعمال تحریم ها ی اقتصادی و منزوی کردن جمهوری اسلامی متمرکز شد.رویکرد دوم خواهان تغییر رژیم ایران بود که از دو طریق دنبال شد:1.تحمیل جنگ 8 ساله عراق علیه ایران بود و 2.پس از رخداد 11 سپتامبر2001 با جدیت بیشتری دنبال شده است، با استفاده از قدرت نرم و توسل به شیوه های بر اندازی نرم باز میگردد.

روزنامه ها و سایت های تهاجمی علیه دولت نهم بر این طریق بودند :

1.تشکیک در سلامت انتخابات

2.طرح نظارت بین المللی بر انتخابات

3.افزایش انتظارات و مطالبات عمومی

4.تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام

5.هجمه به گفتمان امام و انقلاب و رهبری

6.اعلام خطر ، تهدید نمایی، بحران نمایی و سیاه نمایی از اوضاع کشور

7.لشگرکشی و به صحنه آمدن تمامی مخالفین و معاندین نظام

 

پایان

 

دوام نداشتن جریان بعد از انتخابات 88

از آنجا که قیام 88 فاقد بنیاد مشروع و معقولی بود ،چندان دوام نیاورد.البته نباید درایت رهبری و افشاگری یاران وی و رسانه و مطبوعات نظام را در این بین نادیده گرفت.

رهبر انقلاب در طول یک سال تمام با سخنرانی و تبیین در مورد عوامل و علل فتنه به شدت فتنه گران را منزوی کردند.

 

 

پوریا بصیری بازدید : 183 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

 

 به نام خدا

 کودتای سوم اسفند 1299

رضاخان کیست؟ ایام جوانی‌اش به چه کاری سپری شد؟ از چه زمانی توسط انگلیسی‌ها شناخته شد؟ چرا انگليس او را به عنوان مهره خود در کودتای 1299 انتخاب کردند؟

گروه تاریخ مشرق- رضاخان، معروف به "رضا شصت‌تیر"، قزاق ساده‌ای بود بدون کمترین میزان سواد که در گردن‌کشی و شوشکه‌کشی معروف بود. وی عادت به قمار داشت و نمی‌توانست پولی پس‌انداز کند.

شب ها به عرق‌خوری و قماربازی مشغول بود، حتی یک مرتبه هم به خاطر بدمستی شلاق خورد. رضاخان توانست با حمایت تام انگلیسی ها به قدرت برسد و مؤسس سلسله پهلوی شود.

رضاخان کیست؟ ایام جوانی اش به چه کاری سپری شد؟ از چه زمانی توسط انگلیسی ها شناخته شد؟ چرا انگليس او را به عنوان مهره خود در کودتای 1299 انتخاب کردند؟ در این گزارش سعی شده است تا معرفی اجمالی درباره رضا خان ، از تولد تا کودتای 1299 صورت گیرد.

تولد
رضا میرپنج فرزند "عباسقلی سواد کوهی"، معروف به داداش بیک، در 24 اسفند سال 1256 خورشيدي در قصبه " آلاشت" از توابع سوادکوه مازندران به دنیا آمد. عباسقلی خان، پدررضاخان، در دوران حیات خود چهار همسر اختیار کرد. از سه همسر اول خود صاحب شش پسر و چند دختر شد و از همسر چهارم خود موسوم به " نوش آفرین" صاحب پسری به نام "رضا " شد و چون در هنگام تولد رضا در سنین پیری و کهولت به سر می‌برد، چهل روز پس از تولد او در آلاشت سوادکوه درگذشت.


حیات مجدد رضاخان
مادر رضاخان که هنوز 18 سالش تمام نشده بود با طفل شیرخوار خود راهی تهران شد. روایاتی که درباره دوران طفولیت رضاخان و چگونگی سفر مادر او به تهران نقل شده کم و بیش مشابه یک دیگر است، که اصیل ترین آن ها را ملک الشعراء بهار از زبان خود رضاخان نقل کرده و می نویسد:
«
شاه سابق روزی به من گفت: من طفل شیرخوار دو ماهه بودم که با مادرم از سوادکوه به تهران روانه شده بودیم. در سر گدوک فیروزکوه من از برف و سرما سیاه شدم و مادرم به خیال آن که من مرده ام مرا به چاروادار سپرد که مرا دفن کنند و حرکت کنند. چاروادار مرا در آخور یکی از طویله ها با قنداق برجا گذاشت و خود و قافله به راه افتاده به فیروز کوه رفتند. ساعتی دیگر قافله دیگر می رسند و در قهوه خانه گدوک منزل می گیرند. یکی از آن ها آواز گریه طفلی را می شنود، می رود و کودکی را در آخور می بیند. او را برده گرم می کنند و شیر می دهند تا جانی می گیرد و سپس در فیروزکوه به مادرش تسلیم می نمایند
 
مادر رضا خان برادری در تهران داشت به نام "ابوالقاسم بیک" که خیاط قزاقخانه بود و بعد به درجه سرهنگی رسید. مدتی در تهران پیش او زندگی کردند و مجددا به آلاشت برگشتند.

تربیت رضا زیر دست ناپدری
دو سه سال بعد مادر رضاخان به عقد "نایب حسین" یکی از تفنگچی های امیر مؤید درآمد و رضاخان در خانه ناپدری بزرگ شد. از سن ده سالگی آثار گردن فرازی و سرکشی در او پدید آمد. در همین سن بود که روزی با بادیه بر سر نایب حسین کوفت و تا او رفت شوشکه‌اش را بردارد رضا فرار کرد و رفت. بعد از آن هر از گاهی به دور از چشم نایب حسین می آمد و به مادرش سر می‌زد.

بیشترین کار رضا در این ایام چراندن گوسفندان ده بود و همیشه داوطلب رفتن به سه راه‌هایی بود که در پنج ماه از سال در نوک کوه ها برپا می‌شد و در آن جا شیر گوسفندان را می دوشیدند و می زدند و مردان، پنیرها و ماست خیکی را سوار بر الاغ و قاطر کرده، به ده می‌رساندند.

در سن پانزده سالگی قلدر و قوی و شرور شده بود در حدی که گاهی اوقات بدون سلام از کنار داداش بیک عبور می کرد.
وقتی ناصرالدین شاه از سفر فرنگ برمی گشت، رضاخان در زمره محافظان کاروانی درآمد که رساندن بارهای سوغاتی فرنگ را به عهده داشت.

رضاخان؛ قزاق علی‌البدل بی‌جيره و مواجب
در سال 1309 قمري که رضا تازه به پانزده سالگی رسیده بود نصرالله خان عمویش، فرمانده دسته پیاده فوج سوادکوه، او را به عنوان قزاق پیاده به فوج سوادکوه سپرد و قرار بر این شد هر قزاقی که بیمار یا غائب شد به جای او رضا وارد صف شود. او فقط دو جیره غذا در روز دریافت می‌کرد و حقوقی به او پرداخت نمی‌شد.

 
رضاخان دو سال در فوج سوادکوه خدمت کرد و سپس با ماهی سه تومان استخدام شد و اسبی در اختیار او قرار گرفت. غالبا وظیفه او و سه قزاق دیگر حفاظت از راه ساری و فیروزکوه بود.
 

قزاق سرکش ؛ محافظ سفارت خانه ها

در سال 1313 ق که ناصرالدین شاه در حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) توسط میرزا رضا کرمانی به قتل رسید، میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان صدراعظم، برای حفظ امنیت پایتخت تدابیری اتخاذ کرد از جمله فوج سوادکوه را به تهران فرا خواند. این فوج پس از سه روز وارد تهران شد و حفاظت سفارتخانه ها و بانک های خارجی و مؤسسات دولتی به این فوج سپرده شد و رضاخان، قزاق سرکش و تندرو هرچند مدتی، محافظ یکی از سفارتخانه‌ها بود. قریب سه سال در سفارت هلند و همان مدت در سفارت بلژیک نگهبانی می‌داد.
 


رضاخان در سال 1319 قمري، وکیل‌باشی شد و به مشهد انتقال یافت و سرگروهبان محافظان بانک استقراضی روسیه شد. سخت‌گیری‌های او در مورد ارباب رجوع بانک سبب گردید تجار نزد والی شکایت بردند و والی نیز دستور تنبیه و تعویض متخلفان بانک را داد و رضا خان به تهران بازگشت و به آتریاد قزاق تهران معرفی شد و وکیل‌باشی گروهان شصت‌تیر شد.


رضاخان مأمور حفاظت از دشمن مشروطه می‌شود
رضاخان تا سال 1324 ق در آتریاد تهران در گروهان شصت‌تیر مشغول کار بود. این ایام که مصادف بود با حکومت مظفرالدین‌شاه و وقایع مشروطه، عین‌الدوله عزل شد و به ملک شخصی خود در فریمان تبعید شد.

عین الدوله از شاه تقاضا کرد تا برای حفظ جان خود و همسرش که دختر شاه بود عده‌ای قزاق همراه او روانه فریمان کند. در نتیجه یک دسته قزاق به فرماندهی رضا وکیل‌باشی در معیت عین‌الدوله عازم فریمان شدند. رضاخان پس از پنج ماه به تهران فراخوانده شد.

 


سیر رشد رضا شصت‌تیر
در سال 1286 خورشيدي عبدالله خان معروف به "ماژور سرهنگ" درگذشت و رضاخان با ارتقاء به درجه افسری فرمانده گروهان شصت تیر شد.

در سال 1288 خورشيدي در غائله آذربایجان رضاخان فرماندهی گروه قزاق را به عهده داشت. پس از بازگشت به تهران وی به درجه سلطانی رسید و معروف شد به "رضا شصت تیر".


در سال 1290 خورشيدي محمد‌علی‌میرزا، شاه مخلوع ایران به همراه دو برادرش شعاع‌السلطنه و سالارالدوله وارد ایران شدند و هرکدام با سپاهی عظیم به قصد تصاحب تهران به تلاش افتادند. در درگیری بین آنها و قوای دولتی، گروهان رضاخان نیز با شصت تیرش شرکت داشت که در نهایت قوای دولتی پیروز می شوند.

رضاخان در سال 1293 خورشيدي ماموریت پیدا کرد تا اشرار و راهزنان تربت جام و باخزر را سرکوب کند. وی پس از این ماموریت درجه "یاوری" گرفت و به ریاست تیراندازان آتریاد همدان منصوب شد و پس از مدتی فرمانده گردان پیاده همدان شد و در همین سمت یک برخورد با محمدتقی‌خان پسیان فرمانده گروهان ژاندارمری پیدا کرد.

در سال 1294 خورشيدي وی به درجه " سرهنگی " نایل شد و گردان او به تهران احضار شد و در بیرون دروازه قزوین اردو زد.

بی‌رقیب بودن انگليس بر سر خوان پرنعمت ایران
پیروزی بلشویک ها در روسیه و بر سرکار آمدن لنین و تروتسکی و انقراض امپراطوری روسیه، حربه ای در اختیار انگلیسی ها قرار داده بود تا هرچه بیش تر بر سیاست ایران اثر بگذارند. در نتیجه این امر بود که قرارداد 1919 تنظیم شد تا امور نظامی و مالیه ایران در دست انگلیس قرار گیرد که با مقاومت احمدشاه و برخی رجال این امر عملی نشد.

 
انگلیسی ها سیاست دیگری را در پیش گرفتند. اولین گام آن پاک کردن دیویزیون قزاق بود و تدارک تشکیلات تازه نظامی؛ که بر اساس این سیاست کودتای "کلرژه" شکل گرفت.


کودتای انگلیسی «کلرژه»؛ اولین کودتای مؤسس سلسله پهلوی
کودتای کلرژه در واقع تغییر و تحولی در داخل نیروهای قزاق و تغییر فرمانده روسی قزاق بود که رضاخان در آن نقش عمده ای ایفا کرد و به همین جهت پس از انتصاب فرمانده جدید نیروهای قزاق به درجه "میرپنجی" که معادل سرتیپی و بالاترین درجه افسری ایرانی در نیروی قزاق بود ارتقاء یافت.

جریان کودتا را ملک الشعراء بهار به نقل از یک صاحب منصب قزاق به نام سرهنگ قهرمانی، که از نزدیک در جریان این واقعه بوده شرح داده و می‌نویسد که کارگردان اصلی کودتا در قزاقخانه انگلیسی‌ها بودند، زیرا از گرایش کلرژه فرمانده وقت نیروهای قزاق به دولت انقلابی روسیه وحشت داشتند و می خواستند یکی از افسران دیگر روسی که به ضدیت با بلشویک‌ها شهرت داشت به جانشینی او انتخاب شود و برای انجام این منظور با سرهنگ "استاروسلسکی" معاون فرماندهی لشکر قزاق مذاکره کردند و قرار شد تا با همکاری سرهنگ " فیلارتف " فرمانده آتریاد همدان و رئیس مستقیم رضاخان این نقشه عملی شود.

فیلارتف هم رضاخان را متقاعد می‌کند تا او را در اجرای این نقشه یاری دهد و به رضاخان که از دست‌زدن به چنین نقشه‌ای بیمناک بود گفت که "من فرمانده تو هستم و مسؤولیت هر پیشامدی به عهده من خواهد بود."

در نهایت در سال 1296 خورشيدي پس از محاصره مقر فرماندهی لشکر قزاق از طرف گردان پیاده آتریاد همدان، سرهنگ فیلارتف به اتفاق رضاخان به دفتر فرمانده روسی نیروهای قزاق می‌روند و او را مجبور می کنند که استعفا دهد و استاروسلسکی را به جای خود منصوب کند. وی این کار را کرد و دولت ایران نیز پذیرفت و بدین ترتیب اولین کودتای نخستین پادشاه دودمان پهلوی انجام گرفت.

رضاخان بعد از این واقعه به درجه سرتیپی و فرماندهی فوج تیراندازان همدان ارتقاء می‌یابد و به نوشته ملک الشعراء بهار؛ انگلیسی‌ها از همان موقع، یعنی حدود سه سال قبل از کودتای 1299 رضاخان را کشف کرده بودند.
 

 



رضاخان مأمور مقابله با میرزا کوچک خان
در سال 1299 خورشيدي، در زمان ریاست وزرائی مشیرالدوله دو قیام وجود داشت؛ قیام خیابانی در آذربایجان و قیام میزا کوچک خان جنگلی در گیلان. استاروسلسکی مامور دفع میرزا کوچک خان شد. وی تیپ تیرانداز همدان را به فرماندهی سرتیپ رضاخان اعزام کرد و خود نیز با دو گردان پیاده و تیرانداز عازم رشت شد.

انگلستان در پایان جنگ جهانی به شدت دچار کمبود منابع مالی شده بود و دولت با تصویب مجلس به اکراه پذیرفت که نیروهای این کشور را در ایران و بین النهرین به حداقل برساند. در نتیجه سیاستی را اتخاذ کردند و ژنرال آیرونساید را به ایران اعزام کردند؛ وی مسئولیت انتقال فوری ارتش بریتانیا را به بغداد به عهده داشت.

مأموریت ویژه آیرونساید انگلیسی برای کودتای رضاخان
وی طرحی را آماده کرد که بخش اول آن بی اعتبار کردن قزاق‌ها بود و ناامید کردن دربار و دولت ایران؛ تا دیگر امیدی برای سرباز زدن از طرح های انگلیس وجود نداشته باشد. نیروهای قزاق به تدبیری که آیرونساید زمینه آن را فراهم کرده بود، از جنگلی ها و بالشویک ها که اینک با هم متحد شده بودند شکست سختی خوردند.

از آن جایی‌ که سیستم تلگراف در اختیار انگلیسی‌ها بود آیرونساید با داشتن یک مهندس مخابرات می‌توانست گزارش های استاروسلسکی را دریافت کند و در آن اثر بگذارد. گاهی با عوض کردن یک لغت، تمام نقشه های قزاق را به هم می ریخت.

آیرونساید توانسته بود با بستن قراردادی نیروهای خود را از میان درگیری بدون هیچ خون ریزی بیرون بکشد؛ بخشی را در منجیل نگه دارد و بخشی را به قزوین بفرستد. خبر شکست قزاق ها و شایعه رسیدن بالشویک ها به تهران باعث ترس همگانی شده بود. احمد شاه به فکر رفتن به اروپا افتاده بود. شاه با تلگرامی از استاروسلسکی خواست تا نیروهایش را در قزوین بگذارد و خود برای حفاظت از احمدشاه و خانواده‌اش به تهران بیاید.
در این حین گزارشی از طرف انگلستان آمد که طی آن پرداخت هرنوع وام و مساعدت مالی به دولت ایران را موکول کرده بود به این که افسران انگلیسی فرماندهی نیروهای قزاق را عهده دار شوند.

نیروهای قزاق که رضاخان نیز در میان آن ها بود شکست خورده، در حال عقب نشینی بودند و از مقابل اردوی آیرونساید عبور کردند. گروهی از جنگلی‌ها در تعقیب نیروهای قزاق به پل منجیل رسیدند اما آیرونساید برای این که تأخیری در عقب نشینی نیروهای قزاق ایجاد نشود به نیروهای هندی خود دستور داد تا با سرنیزه جنگلی ها را از پای درآورند.

استاروسلسکی پس از مشاهده عبور نیروهایش از پل راهی تهران شد و تلگرامی به کاخ فرستاد و خبر داد که به زودی خواهم رسید اما این تلگرام توسط انگلیسی ها توقیف شد. هم چنین در تلگرامی از نیروهای قزاق خواست تا در شمال قزوین اردو بزنند. مهندس انگلیسی متن این تلگرام را طوری تغییر داد که قزاق ها در آق بابا اردو زدند.

زمانی که استاروسلسکی به تهران رسید مشیرالدوله از رئیس الوزرایی استعفا داده بود( چون حاضر نبود استاروسلسکی را عزل و فرماندهی قزاق ها را به انگلیسی ها واگذار کند). وی در تهران علیرغم میل باطنی احمدشاه فرمان عزل خود را دریافت کرد.


استاروسلسکی در تلگرامی به اردوی قزاق به افسران روسی دستور داد که حرکت کنند و در بین راه تهران و قزوین، در کنار جاده اصلی مستقر شوند تا او خود را به آنها برساند. این تلگرام نیز توسط انگلیسی ها دستکاری شد و در نتیجه افسران روسی ماموریت یافتند که از اردو جدا شده و خود را برای ملاقات با فرمانده شان به عمارت حکومتی قزوین برسانند.

در آن جا انگلیسی ها آماده بودند و بدون هیچ خونریزی و درگیری افسران روس را خلع سلاح و دستگیر کردند. یک زره پوش انگلیسی هم در محل موعود منتظر استاروسلسکی ماند تا او را نیز خلع سلاح کند و در کنار بقیه جا دهد.

با استعفای مشیرالدوله، سپهدار نخست وزیر شد. به دستور احمد شاه، قاسم خان والی( سردار همایون) به ریاست دیویزیون قزاق منصوب شد و رضاخان نیز فرمانده قزاق مقیم آق بابا شد. شاه و سپهدار بی خبر از پشت پرده از این عزل و نصب ها خوشحال بودند.

ژنرال آیرونساید برای طرح کودتای خود دو چهره را انتخاب کرده بود؛ سید ضیاءالدین طباطبایی به عنوان چهره سیاسی و رضاخان به عنوان چهره نظامی.

 


آیرونساید طی پیامی به بغداد فراخوانده شد اما قبل از حرکتش با صدور حواله پولی از بانک شاهی، فرمان آغاز کودتا را صادر کرد. سردار همایون فرمانده دیویزیون قزاق هم که با سه هزار تومان اهدایی احمدشاه به قزوین رسیده بود تا مگر از حرکت قزاق های گرسنه به تهران جلوگیری کند، به دستور سید ضیاء بازداشت شد. سید ضیاء و رضاخان سواربر خودرو بزرگ دربار که سردار همایون با آن به قزوین رفته بود، به تهران آمدند.

کودتای 1299 بدون کوچک ترین مقاومت
در نخستین دقایق روز سوم اسفند1299 خورشيدي اردوی اعزامی بدون کوچک‌ترین مقاومتی وارد تهران شد؛ چراکه فرماندهان نیروی ژاندارم و دیگر قوا قبلا توسط انگلیسی ها تطمیع شده بودند.

اردوی اعزای سپس به قزاقخانه رفت و برای ارعاب مردم چند تیر توپ شلیک شد. از طرف دو سه کمیسری مقاومت کوچکی به عمل آمد و درِ زندان به روی زندانیان باز شد و زندانیان آزاد شدند. جمعا در فتح تهران پنج نفر کشته شدند.

در همان ساعات اولیه کلانتری ها و مؤسسات دولتی و وزارتخانه ها به تصرف قزاق درآمد و دروازه ها نیز بسته شد و اولین اعلامیه کودتاچیان به امضای "رضا" رییس دیویزیون قزاق تحت عنوان "حکم می‌کنم" در نه ماده به در و دیوار شهر چسبیده شد. مردم هم در جواب این اعلامیه زیر آن نوشته  بودند "... می‌خوری" که این اعلامیه فردای آن روز از در و دیوار کنده شد. سید ضیاء هم بلافاصله پس از ورود به تهران عده‌ای از شخصیت‌های سیاسی از جمله مرحوم سید حسن مدرس را دستگیر و یه زندان انداخت.


نکاتی در مورد کودتای 1299
در عصر حاضر با توجه به شواهد و مدارک متعدد که خود انگلیسی‌ها منتشر کرده اند هیچ تردید و ابهامی در مورد وابستگی رضاخان به آنان وجود ندارد.

  • 1) گزارش های ارسالی از سوی كالدول - وزير مختار آمريكا در ايران - به هنگام كودتا، نگاه جامع‌تری به اين واقعه دارد: «كاملاً پيداست كه تمامي اين حركت [كودتا] ريشه و حمايت انگليسی دارد و هدف، پيشبرد نقشه مهار كشور به قهر  است.» در اين گزارش كاملاً مشهود است كه از نظر وزير مختار آمريكا، نكته مهم و اساسی، «مهار كشور به قهر» توسط انگليس براي پيشبرد اهداف كلان خود است.
  • 2) رضاخان با سپردن تعهداتی، بركشيده خود انگليسی‌ها بود: آيرن‌سايد در دیدار خود با رضاخان در حضور اسمایس دو نکته را بیان کرد. رضاخان بايد قول بدهد «هيچ‌گونه اقدام تهاجمی [عليه عقب‌نشينی] سربازان انگليسی» به عمل نياورد وگرنه جلوش می ايستيم. در ثانی آيرون‌سايد به او گفت هر نقشه‌ای كه در سر دارد بايد تعهد بسپرد «برای خلع شاه اقدامی نكند يا متوسل به زور نشود».

 

  • اينكه قول و قرارها و سپردن تعهدها منحصر به همين دو مورد بوده يا موارد ديگری نيز قبل و بعد از آن وجود داشته است، در اينجا چندان مهم نيست، مهم آن است كه رضاخان با سپردن تعهد مبنی بر تسليم بودن در برابر خواسته‌های انگليس، از سوی آنها انتخاب شد و اجازه فعاليت يافت. هم چنین این دو شرط  از قول و قرار آن دو درباره کودتا حکایت می کند.

 

  • 3) آیرون ساید در آخرین برگ یادداشت های شخصی خود قبل از ترک ایران بدون پرده پوشی به نقشه کودتا اشاره کرده و می‌نویسد: «در وضع کنونی ایران کودتا از هر درمان دیگری بهتر است

 

  • 4) کودتای 1299 برنامه خلق الساعه ای نبوده است که ژنرال آیرونساید انگلیسی آن را طرح کرده و رضاخان به موقع به اجرا گذاشته باشد، بلکه مقدمات این کودتا از اوایل سال 1299 شمسی فراهم شده و این نقشه به موازات هم در لندن و تهران و قزوین ( مرکز تجمع نیروی قزاق) دنبال می شده است.
  • ماموریت اصلی آیرون ساید تهیه مقدمات همین امر بود. نکته مهمی که آیرون ساید در خاطرات و یادداشت‌های خود به آن اشاره می‌کند آشنایی قبلی او با رضاخان از طریق یکی از پارسیان هندی به نام "اردشیر جی ریپورتر" است. دنیس رایت سفیر سابق انگلیس در ایران برای نخستین بار در کتاب خود تحت عنوان "انگلیسی‌ها در میان ایرانیان" این موضوع را فاش کرده و می‌نویسد که اردشیر ریپورتر نخستین بار در سال 1917 با رضا خان آشنا شد و در جریان ماموریت آرونساید در ایران نیز به وسیله او به ژنرال انگلیسی معرفی شده است.

 

  • 5) نصرت الدوله فیروز، وزیر خارجه حکومت وثوق الدوله، پیش از همه از طریق دوستان انگلیسی خود (احتمالا لرد کرزن) از تهیه مقدمات کودتا در تهران مطلع می شود و برای اداره کودتا عازم تهران می شود. ملک الشعرای بهار در تاتریخ احزاب سیاسی خود این مطلب را بیان داشته و می گوید که وی روزی وارد پایتخت شد که پدر و برادرش دستگیر شده و حبس بودند و مشارالیه را با اتومبیلش ضبط کرده و نزد آن ها بردند.

 

زندگی خصوصی رضاخان
داستان اولین ازدواج رضاخان کاملا مشخص نیست زیرا خود رضاخان هم هرگز درباره آن صحبت نکرده است؛ در برخی منابع نام همسر اول او مریم و دربرخی منابع صفیه ذکر شده است.

رضاخان هنگامی که قزاق گمنامی بوده با این زن ازدواج کرده و از او دختری داشت به نام " فاطمه " که بعدها به "همدم‌السلطنه" ملقب شد. همسر اول رضاخان در هنگام زایمان درگذشت و رضا تا 12 سال ازدواج نکرد.

  
همسر دوم رضاخان تاج‌الملوک، دختر یک افسر مهاجر قفقازی به نام میرپنج (سرتیپ) تیمورخان آیرملو بود. اختلاف سنی زیاد رضاخان با تاج الملوک که حدود بیست سال می‌شد باعث شد تا زندگی زناشویی آنها آغاز خوشی نداشته باشد.


تاج الملوک در سال دوم ازدواج خود (سال 1296 شمسی) دختری به دنیا آورد که نام او را شمس گذاشتند. در سال 1298 شمسی اولین پسر رضاخان به نام محمدرضا و خواهر دوقلویش به نام اشرف به دنیا آمدند و سر انجام آخرین فرزند رضاخان از تاج‌الملوک در سال 1301 شمسی به نام علیرضا متولد شد.


در سال 1301 شمسی رضاخان با دختری از خانواده قاجار به نام توران ازدواج کرد که البته زندگی زناشویی بین آنها تداوم پیدا نکرد و تنها یک فرزند حاصل این ادواج بود که در سال 1302 شمسی با نام غلامرضا متولد شد.
 


ازدواج چهارم و آخر رضاخان با عصمت‌الملوک، از یک خانواده متشخص و دختر یکی از رجال وقت به نام مجلل‌الدوله بود. عصمت الملوک چهار پسر به نام های عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا و حمیدرضا و یک دختر به نام فاطمه برای رضاخان به دنیا آورد. عصمت الملوک زن سوگلی رضاخان بود و تا آخر عمر از او جدا نشد و در دوران تبعید رضاخان نیز مدتی در کنار او بود.

وی همیشه محسود تاج‌الملوک بود. البته تاج‌الملوک در تمام مدت سلطنت رضاخان به عنوان مادر ولی‌عهد، بانوی اول دربار به شمار می‌آمد، ولی بعد از تجدید فراش رضاخان دیگر با او رابطه زناشویی نداشت.


شرارت و شراب‌خواری رضاخان
عبدالله مستوفی درباره رضاخان و گردن‌کشی و شرارت او نوشته است: «در میان قزاق‌ها دو نفر بوده اند که از همه بیشتر در شوشکه‌کشی تظاهر داشته و افراد عادی قزاق از عهده آرام‌کردن آنها برنمی آمدند و هر وقت یکی از این دو نفر مشغول این بی‌مزگی می‌شد باید آن دیگری را مأمور کنند تا بتواند آقای وکیل‌باشی را مغلوب و شوشکه او را غلاف کند. این دو نفر یکی رضا و دیگری علی‌شاه بوده‌اند

رضاخان در دورانی که سرباز قزاق بود اهل قمار و شراب خواری بود و این موارد نمی‌گذاشت که هیچ پولی پس‌انداز کند. او برای بدمستی بارها گرفتارشد و حتی یک بار به دستور شاهزاده فرمانفرما شلاق خورد.



وضعیت سواد و تحصیلات رضاخان
رضاخان تا سن چهارده سالگی اصلا سواد خواندن و نوشتن نداشت و پس از آن به مقدار بسیار کم آموخت. وی در زمان کودتای 1299 کم و بیش خواندن و نوشتن را یاد گرفته بود. ملک الشعراء بهار در کتاب خود نامه‌ای از رضاخان را آورده است که غلط های املایی فاحشی دارد:
«
آقای ح...یاور قزاق‌هایی که معمور قزوین هستند هم اسم آنها را ممکن است پیدا کرد و مهر آنها را به‌زنید به سورت و الا یک مهر ممکن نیست (این جا امضا کرده و بعد خط زده شده است) بعد ز مهر کردن و رد کردن پول به آقای تقی خان قبض دریافت دارید، رضای سرتیپ
 

 


رضاخان نمی توانست سخنرانی طولانی ایراد کند. در مراسم احداث دانشگاه تهران فقط دو جمله گفت: « ایجاد دانشگاه، کاری است که ملت ایران بایستی خیلی قبل از این شروع کرده باشند، حال که شروع شده است باید جدیت شود که زودتر انجام گیرد.» این بود سخنرانی رضاشاه در مراسم احداث دانشگاه تهران!

رضاخان از دیدگاه دیگران

  • "بلوشر" سفیر آلمان در دوران سلطنت رضاخان :« از نظر روانشناسی سخت جالب توجه است که مرد زورگویی مانند رضاشاه علیرغم موفقیت هایی که کسب کرده است باز در نهانخانه روح خود دارای عقده حقارت باشد». وی هم چنین رضا خان را مردی معرفی می‌کند نیرومند، بی رحم، زیرک و کینه توز.
  • "شیر احمد خان" سفیر افغانستان: « او به کسی احتیاج دارد که به جایش فکر کند... شاه کلا بی سواد است و بی فرهنگ. نه تنها با هیچ زبان خارجی آشنا نیست، بلکه حتی فارسی را هم به طرز عامیانه ای صحبت می کند، از همان نوع که در کوچه و خیابان می توان شنید و این خود علت آن است که او از هر معاشرتی خود را کنار می کشد... رضاشاه پرقدرت، خشن، بی وفا و بی رحم است و اصلا ناراحتی وجدان سرش نمی شود. دستور می دهد نوکر چندین و چند ساله اش تیمورتاش را بکشند و ککش هم نمی گزد.
    رضا شاه همه جا نگران است که ببیند آیا مرد مهم کاردانی که جاه طلب هم باشد وجود دارد آن وقت برای تحکیم پایه های سلسله اش امر به قتل او می دهد
  • نقل از هفته نامه " نهنگ ": « در سال های اول سلطنت، هنگام سخن گفتن غالبا زبان را دو سانتیمتر لوله کرده و از دهان بیرون می آورد، ولی بر اثر یادآوری اطرافیان و تمرین و ممارست این عادت را ترک گفت. دندان های مصنوعی مرتبی دارد که بعضی اوقات هنگام غضب از فکین جدا می شود... هرچیز که اندک زحمتی به او می داد یا مخالف طبعش بود، نابود می کرد، می کشت، می درید و پرت می کرد.
    وقتی رادیوی خود را که مطالبی برعلیه او انتشار می داد با لگد شکست و گاهی خدمتگزار و اشخاصی که موجب خشم و غضب او می شدند، سخت با چکمه و لگد و تعلیمی تنبیه می کرد. رضاشاه از ترتیب و اصول و آداب درباری عاری بود. احوال و رفتار او فقط  برای اقامت در سربازخانه و امور نظامی مطلوب بود
  • "هارولد نیکلسون"، مستشار سفارت بریتانیا، صدای رضاخان را مثل صدای کودکی توصیف می کند که مبتلا به نفس تنگی است.
  • "ویتا ساکویل وست"، رضاخان را مردی معرفی می کند فاقد جاذبه، مردی با ظاهری ترسناک و قیافه ای اخمو.
  • سرگرد" ملوین هال"، که ظاهرا جهانگرد بوده است او را فردی توصیف کرده است که از شفقت انسانی و مهر و عاطفه بی بهره بود؛ صورتی ساکن و جامد داشت و کمتر تبسم و خوشرویی نشان می داد؛ این جمود « با خوی توحش و شرارت آمیخته بود و غالبا از داخل به خارج شراره می کشید.
  • "آرتور میلسپو" در وصف رضا خان نوشته است به هنگام آشنایی با او، وی را بیش تر مردی دیده است « فاقد قیود اخلاقی » تا مردی هرزه و فاسد. میلسپو آورده است رضاخان فردی نیست که در محدوده قانون اساسی یا مشروطه فعالیت کند، بلکه او « موجودی است با غریزه های بدوی، بی رحم و بی اعتقاد به قانون که یک عده نوکر صفت و چاپلوس دوره اش کرده بودند و چند نفر کم جرات و خودخواه به او نظر مشورتی می دادند.» وی در ادامه نوشته است که رضاخان « تا انتهای کار، سرباز باقی ماند».
  • "ژنرال آيرن سايد" كه در واقع انتخاب كننده رضاخان بود چنين توصيفی از وی به دست مي‌دهد: «من مردی در اين كشور ديدم كه قادر است اين ملت را رهبری كند و آن رضاخان است.» در اين حال توصيف سر پرسی لورين از رضاخان بخوبی نشان می دهد كه چه عناصری برای به دست گرفتن زمام امور كشور ايران، مطلوب انگليسی‌ها بوده‌اند: «سربازی پر عزم و ماجراجو ولی كم‌سواد» "نرمن" ، وزير مختار انگليس، نيز رضاخان را «دهاتی جاهل ولی زبل» خوانده بود.

    اين همه، نشان مي‌دهد كه چرا از ميان افسران ايرانی فوج قزاق، كه بعضاً دارای تحصيلاتی در امور نظامی و آكادميك نيز بودند، رضاخان به عنوان كسی كه «قادر است اين ملت را رهبری كند» از سوی انگليسی‌‌ها برگزيده مي‌شود.

 

کودتاي 28 مرداد 1332  

روز 28 مرداد يادآور کودتاي ننگين و سياهي است که شيريني نهضت ملي شدن صنعت نفت را در کام ملت ايران تلخ کرد. پس از پيروزي قيام سي تير به رهبري آيت‌الله کاشاني که باعث روي کار آمدن مجدد دکتر محمد مصدق شد، مصدق در صدد افزايش اختيارات خود و محدود کردن اختيارات مجلس شوراي ملي برآمد و بناي اختلاف با آيت‌الله کاشاني را گذاشت. بدين ترتيب او بدون توجه به نقش و رهبري آيت‌الله کاشاني در قيام سي تير که منجر به روي کار آمدن مجدد او شد، به پياده نمودن شعار «جدايي دين از سياست» پرداخت و برخي روحانيون و نزديکان آيت‌الله کاشاني را دستگير کرد. عوامل داخلي و خارجي نيز آنچنان شخصيت اين مرد روحاني بزرگ و شريف را لکه‌دار کردند که شايد بتوان آن را در تاريخ ايران بي‌سابقه دانست. طرح کودتاي نظامي 28 مرداد را بايد در اصل، يک طرح انگليسي دانست. انگليس که پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ايران، منابع بسياري را در منطقه و خصوصا ايران از دست داده بود، با قطع اميد از رسيدن به توافق، وارد مطالعه طرح يک کودتاي نظامي شد. در ابتدا آمريکا مخالف بود اما پيروزي آيزنهاور در انتخابات رياست جمهوري آمريکا باعث تغييرات عمده‌اي در سياست خارجي آمريکا شد. کرميت روزولت رييس اداره خاور نزديک سازمان سيا به فرماندهي عمليات انتخاب شد و آمريکا و انگليس، ستاد مشترکي را در ايستگاه اطلاعاتي انگليس در قبرس تشکيل دادند و عمليات کودتا را طرح‌ريزي کردند. اگرچه اجراي نقشه کودتا در 25 مرداد شکست خورد و شاه از ايران فرار کرد اما سستي مصدق و دلايل مختلف ديگر باعث شد که در 28 مرداد 1332 کودتا عملي شود و سرلشکر فضل‌الله زاهدي مجري طرح کودتا به جاي مصدق نخست وزير شد و بدين ترتيب با قبضه شدن قدرت در دست استبداد داخلي و استعمار خارجي يکي از ننگين‌ترين دوره‌هاي استبداد در تاريخ معاصر ايران رقم خود و باعث حاکميت 25 سال ديکتاتوري محمدرضا شاه با حمايت مستکبرين و خصوصا آمريکا گرديد. اين واقعه تاريخي در‌س‌ها و عبرت‌هاي فراواني براي ملت ايران به همراه د اشت و به عنوان يکي از تلخ‌ترين روزها در تاريخ ايران ثبت شده است. در مورد کودتای 28 مرداد به این





 

پوریا بصیری بازدید : 147 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

حكومت دموكراسی مآبانه محمدرضا شاه و نقش آن در ظهور دولتهای ناپایدار

 

 

مقدمه

 

آنچه كه بنام سلسله پهلوی می شناسیم در واقع محصول كودتای سوم اسفند سال 1299 ش است كه رضاخان آنرا بنا نهاد. از آنجا كه بنای آن بر پایه مردم سالاری نبود و دست استعمارگران در برپایی آن دخالت داشت، فرجامی غیر از آنچه در سال 1357 اتفاق افتاد- سقوط آن بدست مردم و به رهبری روحانیت- انتظار نمی رفت. این مطالب از آن جهت استنباط می شود كه اساسا ساخت قدرت در جامعه ایران دوره پهلوی مبتنی بر روابط قدرت شخصی بود كه موجب نهادزایی از سیاست و گسترش روابط شخصی و غیر رسمی شدن فرآیندهای سیاسی می شد. در نتیجه باندهایی شكل می گرفتند كه مترصد فرصت مناسبی برای رسیدن به قدرت بودند و از طریق علائق خاص خود حمایت می شدند. نتیجه آن، شكل گیری شبكه ای از روابط شخصی پیش گفته بود كه به جای مشاركت و رقابت نهادمند، زندگی سیاسی را «شخصی» می ساختند(مرادی جو، 1388: 12). در واقع كودتای سوم اسفند 1299 ش اوج وابستگی مستبدان داخلی به استعمارگران خارجی بود تا در سایه آن و به قیمت پایمال شدن حقوق اساسی مردم در تعیین حاكمیت سیاسی خویش، بر كشور حكومت كنند. یكی از اقدامات رضاخان برای تثبیت اهداف كودتا سركوب شدید طغیانهای مردمی و طرفداران دولت قاجار بود. در سایه این سركوبیها بود كه سردار سپه(رضاخان میرپنج) اقدام به تشكیل قوای متحدالشكل كرد كه البته در ابتدا با مخالفتهایی روبرو شد، اما در نهایت به ثمر نشست و به لطف این قدرت نظامی سلسله استبدادی پهلوی شكل گرفت كه تشكیل دولتهای ناپایدار ویژگی برجسته آن بود. این در حالی بود كه اكثریت مردم و عموم جامعه روحانیت و بازاریان به این سلسله روی خوش نشان ندادند. نطق های وكلای مردم در مجلس در زمان وزیر جنگیِ رضاخان كه از سوی افرادی همچون آیت الله مدرس و معتمد التجار قرائت می شد مؤید این امر است(اقبال و عاقلی، 1385: 755). در واقع حمله معتمد التجار و مدرس به رضاخان وزیر جنگ، مولود دخالتهای او در امور مالیه، شهربانی و خالصجات بود. علاوه بر آن برپا ساختن حكومت نظامی در شهرهای مختلف از جمله در آذربایجان موجبات آزار و اذیت مردم را موجب می شد. در آن دوران در تهران كمتر كسی جرأت انتقاد از قشون و وزیر جنگ را داشت و در این خصوص بسیاری از منتقدان روزنامه نویس بشدت مجازات شدند. در چنین شرایطی بود كه زمینه های سلطنت رضاخان فراهم شد و وی در 22 آذرماه 1304 ش به سلطنت رسید؛ پس از آن كارگردانان خلع سلسله قاجاریه پاداش گرفتند و در خور خدمات خود دستمزد و منصب دریافت كردند(همان: 761).

 

ساختار سیاسی ایران در دوره پهلوی

 

تغییرات و تحولات سیاسی ایران از سال 1300 ش به بعد، كه به خلع قاجارها و روی كار آمدن سلسله پهلوی منجر شد، بسیاری از نظامات اجتماعی و سیاسی كشور را بر هم زد. اصولا ساختار سیاسی ایجاد شده در دوره پهلوی با ساختهای سیاسی ایران سنتی تضاد داشت. زیرا نه ریگهای عشایری و دخالت ورزیهای فرقه ای، بلكه بر سه ستون ارتش دائمی، بوروكراسی نوین و حمایت وسیع دربار استوار بود. اما ثبات لازم را نداشت و فاقد پایگاههای طبقاتی كارآمد و تكیه گاههای اجتماعی مطمئن بود. رژیم پهلوی قدرتمند بود اما نهادهای استبدادش بر ساختار طبقاتی جامعه استوار نبود(آبراهامیان، 1377: 136). به همین دلیل از همان شروع سلطنت سعی در سركوب نهادهای اجتماعی و طبقاتی مثل انجمن های مذهبی و صنفی داشت.

اولین اقدام در این زمینه سخت گیری نسبت به مذهب و انجمن های مذهبی بوده است. بنابراین از همان ابتدا انجمن های مذهبی به محاق تعطیلی فرو رفتند و سرنوشتی به مانند گروههای سیاسی یافتند. فعالیت انجمن های مذهبی كه میراث سنت های كهن مذهبی جامعه ایران بود، به دلیل تغییر اوضاع سیاسی ایران بشدت دچار سختی و فشارهای اجتماعی شدند(آژند و همكاران، 1381: 6). طبقه دهقان و كشاورز را نادیده گرفته شد و سیستم كدخدایی برای اداره دهقانان اتخاذ شد. در دوره رضاشاه مالكیت خصوصی افراد بر زمین به هیچ شمرده شد و بسیاری از آنها به طبقه كارگر صنعتی ناراضی تبدیل شدند(آبراهامیان: 147). ارتش و نیروهای امنیتی مهمترین ابزار حكومت دیكتاتوری رضاشاه بودند. او «بوروكراسی» و «دربار» را نیز به عنوان پشتوانه خود قرار داده بود. نقش عمده وزات جنگ در دوره پهلوی، هماهنگ ساختن فعالیت های دولت با خواسته های مجموعه دربار-ارتش بود. اما بوروكراسی در دوره رضاشاه فاقد استقلال عملی بود و صرفا در راستای تداوم و تحكیم ساختار سنتی قدرت سلطنت به كار گرفته می شد. در واقع می توان این نكته را از نیكی آر. كدی در تأیید این گفته بیان كرد كه "مجلس تبدیل به یك دستگاه مهرزنی گردیده و به قانون اساسی نیز تنها در حرف احترام گذاشته می شد". قوه مجریه یا همان هیئت دولت نیز همچون مجلس «مطیع اوامر ملوكانه» بود. در پایان می توان گفت كه در دوره 16 ساله سلطنت رضاشاه، تمركز قدرت به حدی شدید بود كه از ابتدایی ترین تا پیچیده ترین تصمیمات تنها توسط شخص شاه اتخاذ می شد؛ نوسازی رضا شاه نوع جدیدی از گروه گرایی را برانگیخته بود- نوعی نه مبتنی بر روستاها، قبایل و محلات شهری منطقه، بلكه بر اقلیتهای زبانی و فرهنگیِ خرده دولت(همان: 148). در چنین شرایطی بود كه محمدرضا پهلوی پا به عرصه میدان سیاست ایران گذاشت. با وجود آنكه تحصیلات عالیه داشت و فنون كشورداری را در ایران و سویس گذرانده بود، اما به عنوان یك شاه دست نشانده بر سر كار آمد. چرا كه دول غربی و در رأس آنها آمریكا و انگلیس به یك نیروی تازه نفس نیاز داشتند تا به اهداف خود در ایران برسند. لذا محمدرضا شاه را كه تربیت شده فرهنگ غرب بود بر سر كار آوردند و رضاشاه نیز به اصفهان تبعید شد. بنابراین رضاشاه در 25 شهریور 1320  استعفای تشریفاتی خود را تقدیم مجلس كرد و فردای آن روز محمدرضا پهلوی در مجلس مراسم تحلیف را انجام داد.

اما پس از رضا شاه، چون نهادهای سازمان یافته ای كه بتوانند پس از او سقوط ناگهانی او خلاء قدرت را پر نمایند، وجود نداشت، در نتیجه میراث سیاسی او بین چندین جریان وابسته به او تقسیم شد و در دوره محمدرضا شاه گروههای قدرتِ ارتش، دربار، مجلس، هیئت دولت، احزاب و مطبوعات قدرت بدست آمده در دوره رضا شاه را بین خود تقسیم شده می دیدند؛ دوره ای كه از دید این تحقیق به دوره «ظهور دولتهای ناپایدار» شناخته می شود. آنچه در این میان حائز اهمیت است، جدایی تدریجی این گروهها از یكدیگر و مفنعلانه عمل كردن آنها در قبال حوادث سیاسی است كه اوج آن در پائیز و زمستان 1357 مشاهده می شود. با قطعی شدن پیروزی نهایی انقلاب اسلامی، گروههای قدرت محمدرضا شاه به كلی از هم فاصله گرفتند، كه گویی از اول اركان یك حكومت را تشكیل نداده بودند. ارتش به انقلابیون پیوست؛ درباریان فرار كردند؛ مجلس منحل شده و قدرت تصمیم گیری نداشت؛ اعضاء هئیت دولت پا به فرار گذاشتند و مطبوعات تغییر مسیر دادند و صدای انقلاب را در صفحات روزنامه ها به گوش جهانیان رساندند.

 

قدرت مطلقه محمدرضا شاه و ظهور دولتهای ناپایدار

با آنكه محمدرضا شاه طی نطقی در مجلس بیان كرد كه یك شاه قانونی است و طبق قانون اساسی و متمم آن سلطنت خواهد كرد، سعی كرد در اوایل سلطنت خود آزادی نسبی سیاسی را به اجرا درآورد. در این خصوص فرمان عفو عمومی زندانیان سیاسی را صادر كرد. اتباع آلمانی و ایتالیائی خاك ایران را ترك كردند و برخی دولتمردان مورد بغض مردم، از كار بركنار شدند(اقبال و عاقلی: 783). با اجرای آزادی نسبی، حزب توده به رهبری سلیمان محسن اسكندری تأسیس شد. اما زخمها و مشكلات دوره رضاشاه از بین نرفته بود و اندكی پس از آغاز سلطنت فرزندش، دوباره سر بر آوردند. شورشهای عشایر و قبایل در آذربایجان، فارس و خراسان آغاز شد و دولت مجبور به اعلام حكومت نظامی و اعدام عده ای از رهبران شورشی شد. قیمت اجناس افزایش یافت و سیستم جیره بندی در كشور به اجرا در آمد. مشكلات عدیده اجتماعی و اقتصادی گریبان دولت جدید را گرفت و از این تاریخ به بعد دولتهای ناپایدار یك پس از دیگری بر سر كار آمدند.

اما اینها ظاهر امر بود و آنچه در درون ساختار رژیم پهلوی در دوره محمدرضا شاه وجود دارد با اقدامات دموكراسی مآبانه او فاصله زیادی را نشان می دهد. در دوره پهلوی دوم سیاست، سیاست رسمی و نهادمند مبتنی بر فعالیت احزاب و انجمن ها و اتحادیه ها نبود، بلكه این سیاست غیر رسمی بود كه خروجی سیاست را تنظیم می كرد كه در زبان محققان به «دوره» یا «محفل» نیز از آن یاد می شود. این مفهوم دلالت بر گروهی دارد كه بواسطه علایق مشترك حرفه ای، خانوداگی، مذهبی، فكری و یا سیاسی به طور غیر رسمی گرد هم می آمدند و تنها منافع گروه یا دوره خود را مد نظر داشتند. تماس ها و رابطه های ضروری برای رسیدن به یك مقام و موقعیت سیاسی یا اجتماعی از طریق عضویت در یك یا چند دوره برقرار می شد. این سیستم به منزله مجرای دسترسی به قدرت سیاسی بود. اما در این حالت نیز به دلیل جریان شخصی قدرت(دیكتاتوری پهلوی) مقامات همواره احساس بی امنیتی كرده و برای حفظ منافع و موقعیت خود در پی ایجاد شبكه روابط شخصی گسترده ای بر می آمدند(مرادی جو، 1388: 39). در كل می توان گفت كه انباشت قدرت سیاسی در ایران و تمركز منابع اجبار در دست حكومت زمینه مناسبی برای اعاده سیاست غیر رسمی مبتنی بر دوره ها و گروههای پنهان و نیمه پنهان به وجود آورده بود. خروجی و برآمد این سیستم حكومتی، ظهور دولتهای ناپایدار است كه اقدامات دموكراسی مآبانه محمدرضا شاه اولین متغیر در این مسئله محسوب می شود. دولتهایی كه یكی پس از دیگری روی كار می آمدند و مردم تنها نتیجه تعاملات و روابط پنهانی را در قالب هیئت دولت و یا شخص نخست وزیر مشاهده می كردند.

اما چون در دوره محمدرضا شاه ساختار قدرت شخصی بود، صحنه سیاسی دستخوش انواع روابط غیررسمی و بده و بستانهای باندی و گروهی شد. بنابراین در دوره مذكور(بخصوص سالهای 1357-1342) روابط غیررسمی و پیوندهای گروهی عامل اصلی تحرك در زندگی سیاسی كشور محسوب می شود(مرادی جو، 1388: 13) كه برخی از مصادیق آن ذكر شد. شاید مهمترین محل منازعه گروههای غیر رسمی در مسئله تعیین وزرا تبلور پیدا می كرد. از طرفی هر كدام از گروهها سعی داشتند تا بیشترین نماینده را در درون هیئت دولت داشته باشند اما طبیعتا بسیاری از آنها به اهداف و مقاصد خود نمی رسیدند و در نتیجه از طریق هیئت دولت یا نمایندگان مجلس، چوب لای چرخ دولت می گذاشتند و شاه وقت را بر علیه نخست وزیر تحریك می كردند. اما در عالم سیاست بیان این مسائل به هیچ وجه به نفع هیچ كشوری نبوده است. بخصوص در دوره پهلوی كه از وجهه و مشروعیت مردمی خوبی برخوردار نبودند و بیان اینگونه مسائل به ضرر آنها بود. در نتیجه تغییر و تحولات مناصب حكومتی بخصوص هیئت وزرا را در قالب «اقدامات دموكراسی مآبانه» و آنهم از زبان محمدرضا شاه بیان می كردند.

آنچه از منابع بر می آید ساختار قدرت در دوره محمدرضا شاه در چهار دوره مهم قابل تقسیم بندی است: 1- دوره حاكمیت اولیه(1332-1320) كه در آن شاه جدید سعی كرد تا تمركز قدرت را دوباره بدست آورد و پایه های قدرت خود را تحكیم بخشد(آوری، 1369: 490) 2- دوره تثبیت حاكمیت(1332-1339) كه با كودتای 28 مرداد آغاز شد و خط مشی كلی دولت در آن دوره بر تمركز قوه مجریه كشور در دست شاه مبتنی بود تا در سایه آن دوره ای از نوسازی را در كشور به مرحله اجرا درآورد(همبلی، 1372: 106) 3- دوره گسست(1339- 1342) كه در آن با برآمدن كانون های قدرت در ارگانهای حكومتی و غیرحكومتی چالش جدیدی مطرح شد و شاه برای جلوگیری از آنها دست به دامن ساواك شد. این دوره به نظر كاتوزیان به دوره «مبارزه قدرت» نیز معروف شده است(كاتوزیان، 1373: 20) 4- دوره تحكیم استبداد(1342- 1357) كه در آن شاه در امور سیاسی یكه تازی می كند و جالب است كه در این دوره، ریاست نخست وزیران بر هیئت دولت طولانی تر شده است و این نشانگر تثبیت حاكمیت كامل حكومت استبدادی در ایران است(مرادی جو: 70). شرایطی كه در آن گروههای سیاسی و احزاب جرأت اظهار نظر در خصوص مصالح و منافع كشور را نداشتند و شاه به شدت از موقعیت خود در هراس بود و برای جلوگیری از هرگونه تهدید احتمالی برای سلطنت خود، با همكاری آمریكا مستبدانه به حكومت بر كشور می پرداخت.

در دوره حاكمیت اولیه تعداد نخست وزیران 18 نفر می باشند كه مصداقی است بر وضع نابسامان سیاسی و بی ثباتی سیاسی در كشور؛ دوره ای كه در آن محمدرضا شاه سعی داشت تا با تعویض نخست وزیران بتواند افكار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد و چنین وانمود كند كه در پی اصلاح امور است ولی چون افراد ناتوان اند ضرورتا دست به تعویض كابینه می زند تا بلكه امور كشور سر و سامان بگیرد. اما چون رژیم حاكم از پشتوانه مردمی برخوردار نبود دولتها با مخالفت مردم یكی پس از دیگری بركنار می شدند. در این میان نباید از نقش گروههای قدرت در ساختار رژیم پهلوی نیز قافل شد. این گروهها در بی ثباتی دولت و عدم موفقیت آنها در اصلاح امور نقش داشتند و تا حدی كه می توانستند به دخالت در امور اجرایی كشور می پرداختند. آخرین نخست وزیر از این دوره دكتر مصدق است كه برخلاف روند قبلی، رویه ای دیگر در پیش گرفته بود و مهمترین ویژگی كابینه او پرهیز از جناح بازی و تلاش برای بازگرداندن منافع ملی از دست رفته بود كه ملی شدن صنعت نفت مصداق بارز آن است. اما در دوره دوم كه با كودتای بر علیه دولت مصدق آغاز شد، مردم و نخبگان سیاسی برخاسته از درون مردم به این مسئله پی بردند كه رژیم پهلوی به دنبال مسائلی دیگر است و آنچه در طول این 12 سال انجام داده است، در حقیقت «اجرای حكومتی دموكراسی مآبانه» بوده است و دموكراسی با الفاظ زیبایی چون تشكیل كابینه، اصلاحات، رفراندوم، انتخابات مجلس و نوگرایی به جنگ با «مردم سالاری» آمده است و تشكیل احزاب اقلیت و اكثریت بازی سیاسی بیش نبوده است كه رژیم پهلوی به راه انداخته بود تا در ظاهر كمی آزادی سیاسی به مردم داده باشد و در باطن گروههای قدرت نزدیك به خود را در قالب احزاب مطرح كند كه در راس آنها افرادی همچون سرلشكر زاهدی، حسین اعلاء و منوچهر اقبال قرار داشتند و مجری دستورات شاه در قوه مجریه بودند. در این میان اسد الله علم به عنوان عامل اصلی آمریكا و انگلیس در ایران بود و حتی كودتای بر ضد مصدق نیز با كمك او به ثمر نشست، هم او زاهدی را بركنار كرد و سعی كرد بر نقش و جایگاه شاه تأكید كند. او رابط بین شاه و مقامات انگلیسی و آمریكائی بود(شاهدی، 1379: 238). در دوره بعد نیز كه حسین علاء نخست وزیر شد، علم در پست وزارت كشور حضور داشت و بر اكثر امور كشور نظارت می كرد. وی در پست وزارت كشور حزب مردم را تأسیس كرد كه هدف از آن نه اعطای آزادی سیاسی به مردم و احزاب، بلكه تحكیم موقعیت شاه و حفظ نفوذ انگلیس و جلوگیری از افزایش قدرت آمریكا بود(مرادی جو: 208). جالب است كه بعدها خود علم به دستور آمریكائیها نخست وزیر(1341) می شود.

در دوره سوم كه به دوره گسست معروف است، ویژگی خاص آن افزایش قدرت گروههای سیاسی درون رژیم و افزایش دخالتهای آمریكا در امور كشور است، كه به شكل گیری هرم شاه-ساواك-آمریكا انجامید كه هدف آنها سركوب همه گروههای سیاسی بود كه از درون رژیم برخاسته بودند و با افزایش قدرت خود نسبت به شاه گستاخ شده بودند و ساواك كه دست پرورده سازمان سیا بود مامور سركوب این گروهها شد. در اینجا باید به این نكته توجه كرد كه همه این تحولات سیاسی به دور از چشم مردم بوده است و چنین نبوده است كه هر برهم كنش سیاسی در سطح حكومت بلافاصله در بطن جامعه احساس شده باشد. نمونه بارز افزایش دخالت امریكا در این دوره، روی كار آمدن سه نخست وزیر با دستور مستقیم آمریكا است كه عبارتند از علی امینی، اسد الله علم و حسنعلی منصور؛ ظهور این سه نخست وزیر در عرض سه سال نشانگر عمق بی ثباتی سیاسی در كشور بوده است كه با توجه به مدت حضور آنها در امور اجرایی كشور، عملا هیچ اقدام مفیدی در كشور به اجرا در نیامده بوده است.

دوره چهارم به عصر تحكیم استبداد معروف است. تصور بر اینست كه چهره اصلی محمدرضا شاه و اندیشه او در زمینه حكومت در محدوده این 15 سال عیان شده است. زمانیكه شاه از اصلاح ساختار قدرت گروههای سیاسی ناامید می شود، درصدد برآمد تا به مانند پدر خود حكومت كند و اقتدار خود را بر سه ركن دربار، ارتش و بوروكراسی استوار سازد( آبراهامیان، 1384: 535). ویژگی كه صفت بارز دوره حكومت خاندان پهلوی بر كشور ایران بوده است. «استبداد» آخرین حربه شاه برای

جدول 1- دولتهای ناپایدار و علل روی كار آمدن آنها

نام نخست وزیر

تاریخ تشكیل دولت و دوره سلطنت

علل عزل یا نصب

محمدعلی فروغی

رضاشاه- 1304 ش

مأمور انجام برخی امور برای تثبیت رژیم پهلوی

حسن مستوفی

رضاشاه- 1305

تشكیل دولت جدید پس از تغییر رژیم در ایران

مخبر السلطنه

رضاشاه- 1306

دست نشانده تیمورتاش وزیر دربار بود

محمدعلی فروغی

رضاشاه- 1313

آغاز دیكتاتوری شدید رضاشاه و هجوم به دین و روحانیت

محمود جم

رضاشاه- 1314

با هدف مقابله بیشتر با مذهب و تولیت آستان قدس رضوی

محمدعلی فروغی

محمدرضا شاه- 1320

تغییر اركان كابینه و ادارات دولتی

علی سهیلی

محمدرضا شاه- 1321

برای بهبود اوضاع نابسامان اقتصادی ایران

احمد قوام

محمدرضا شاه- 1321

با هدف بهبود اوضاع اقتصادی بر سر آمد

علی سهیلی

محمدرضا شاه- 1321

عدم توانایی در بهبود اوضاع موجب عزل او شد

محمد ساعد

محمدرضا شاه- 1322

با تغییر مجلس برای تشكیل كابینه جدید روی كار آمد

مرتضی قلی بیات

محمدرضا شاه- 1322

زیر فشار حزب توده

ابراهیم حكیمی

محمدرضا شاه- 1323

به دلیل عدم رای اعتماد مجلس به كابینه اش عزل شد

محسن صدر

محمدرضا شاه- 1323

فشار حزب توده عامل عزل او توسط مجلس شد

ابراهیم حكیمی

محمدرضا شاه- 1324

شروع غائله آذربایجان و تصرفات شوروی در شمال غرب ایران

احمد قوام

محمدرضا شاه- 1324

با هدف حل مسئله آذربایجان و ایجاد امنیت در كشور

ابراهیم حكیمی

محمدرضا شاه- 1326

به دستور محمدرضا شاه نصب شد

عبدالحسین هژیر

محمدرضا شاه- 1326

به دستور محمدرضا شاه نصب شد

محمد ساعد

محمدرضا شاه- 1327

با هدف ترمیم كابینه نخست وزیر شد

علی منصور

محمدرضا شاه- 1328

زیر فشار دول غربی انتخاب شد

سپهبد رزم آرا

محمدرضا شاه- 1328

زیر فشار دول غربی انتخاب شد

حسین علاء

محمدرضا شاه- 1329

به دلیل قتل رزم آراء منصوب شد

محمد مصدق

محمدرضا شاه- 1330

با تأیید مجلس شورای ملی و سنا نخست وزیر شد

سرلشكر زاهدی

محمدرضا شاه- 1332

اجرای كودتا علیه مصدق

حسین علاء

محمدرضا شاه- 1334

تشكیل كابینه مشروط به اطاعت كامل از محمدرضا شاه

منوچهر اقبال

محمدرضا شاه- 1336

تشكیل احزاب اقلیت و اكثریت

علی امینی

محمدرضا شاه- 1340

دست نشانده امریكا

امیر اسدالله علم

محمدرضا شاه- 1341

دست نشانده امریكا

حسنعلی منصور

محمدرضا شاه- 1342

دست نشانده امریكا

هویدا

محمدرضا شاه- 1344

به دلیل قتل منصور روی كار آمد

جمشید آموزگار

محمدرضا شاه- 1356

به دستور كارتر روی كار آمد

جعفر شریف امامی

محمدرضا شاه- 1357

زیر فشار انقلابیون

شاپور بختیار

محمدرضا شاه- 1357

آخرین رئیس دولت

 

 

ایجاد قدرت مطلقه در كشور با اتكاء به نیروی امنیتی ساواك و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم كه در طول دوران ده ساله نخست وزیری هویدا به ثمر نشست و دوره ای از خفقان سیاسی بر كشور حاكم شد و پیامد آن رشد «مطلق گرایی سیاسی» شاه بود و در طول آن تمامی اختیارات و مسولیتهای حكومتی متوجه شاه شد. دوره ای كه با زیر زمینی شدن فعالیتهای سیاسی و انقلابی مردم به رهبری روحانیت همراه بود و پس از پایان این دوره رژیم پهلوی به كار خود پایان داد.

 

تحلیل و نتیجه گیری

ظهور سی و دو دولت ناپایدار در دوره حكومت سلسله پهلوی در ایران كه 53 سال به طول انجامیده است جای تأمل بسیار دارد. دولتهایی كه مدت اعتبارشان به هیچ وجه معلوم نبود و بسته به نظر شاه وقت، وابستگان به شاه، اوضاع سیاسی و اقتصادی كشور، نظر دول غربی و فشار مردم و روحانیون متغیر بودند و كابینه هایی به اصطلاح «ناپایدار» تشكیل می دادند؛ كه به طور متوسط عمر هر كدام از آنها حدود 2 سال بوده است. تأمل در این مسئله ما را به بسیاری از حقایق سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی رهنمون می سازد. در اینجا تحلیلمان را در سه نكته بیان می كنیم: اولین نكته اینست كه مهمترین علت عزل و نصب نخست وزیران وضعیت و شرایط سیاسی و اقتصادی حاكم بر جامعه ایران بوده است. این نكته هم از جانب شاه ایران و هم از جانب دول غربی(بخصوص دو كشور آمریكا و انگلیس) مدنظر بوده است. چرا كه هر دوی آنها با هدف حفظ حكومت و تداوم منافع، اقدام به عزل یا نصب نخست وزیران می كرده اند؛ و در این راه اولین حربه و ابزار را تغییر كابینه می دیدند. بنابراین می توان گفت كه عزل و نصب نخست وزیران مهمترین اقدام دموكراسی مآبانه شاهان پهلوی برای تداوم حكومت بر مردم و فریب افكار عمومی بوده است تا مردم را به بهبود اوضاع و شرایط اقتصادی و سیاسی كشور امیداور نگهدارند.

نكته دوم: برآمدن هیچ كدام از نخست وزیران در چهارچوب منش سیاسی و سیستمهای رایج تشكیل كابینه در جهان آن روز نبوده است، چرا كه بحرانهای مشروعیت و بی ثباتی سیاسی و بحران های اقتصادی و اجتماعی عامل مشخص كننده رئیس كابینه بوده است. در این خصوص اگر به جدول فوق توجه شود در دوره زمامداری هر یك از روسای دولتها مسئله ای سیاسی یا اقتصادی گریبانگیر حكومت وقت بوده است و اساسا تشكیل كابینه نیز برای رفع فوری آن بحران یا مسئله بوجود می آمده است. بنابراین تحلیلهایی كه در این خصوص مبنی بر رشد و شكوفایی اقتصادی و سیاسی مطرح می شود و برخی تحلیلگران خارجی و محققان داخلی در رأس آن قرار دارند، سرابی بیش نیست و بهترین دلیل نیز روی كار آمدن «دولتهای ناپایدار» در كشور بوده است.

نكته سوم: سومین مسئله به نقش مردم و روحانیت مربوط می شود. این دو قشر هم در روی كار آمدن رئیس الوزراها و هم در بركناری آنها نقش داشته اند. چرا كه اعتراضات مردمی به رهبری روحانیون بر علیه اقدامات نابخردانه دولتهای وقت، شاه را بر می انگیخت تا برای ایجاد آرامش نسبی در جامعه، كابینه را تغییر دهد و به این شكل از فشار افكار عمومی بكاهد. مصادیق این امر از ماجرای تمدید قرارداد نفت گرفته تا مسئله لایحه تشكیل انجمنهای ایالتی و ولایتی و قانون مصونیت مستشاران آمریكایی در ایران مشاهده می شود؛ كه اگر درایت و آینده نگری روحانیون نبود، قطعا محمدرضا شاه به بسیاری از اهداف استبدادی خود می رسید و آنها را به «اسم دموكراسی» به خورد مردم می داد. اوج این آینده نگری در سال 1357 و به رهبری حضرت آیت الله خمینی(ره) رهبر كبیر انقلاب اسلامی ایران است؛ در حالیكه رژیم پهلوی به هر دری زد تا روحانیت را به بقاء خود قانع كند و همان شیوه تشكیل كابینه های ناپایدار را تداوم بخشد، امام خمینی (ره) تداوم سلسله پهلوی را مهمترین عامل وضع كنونی كشور اعلام كرد. با شعله ور شدن آتش انقلاب در زمستان 1356 و گسترش دامنه آن در سال 1357، لحن انتقادی نمایندگان مجالس نیز تندتر شد. همانها كه چاپلوسی شاه را می كردند به منتقدان مردمی تبدیل شدند. با استعفای جمشید آموزگار و نخست وزیری شریف امامی آزادیهای سیاسی بیشتری به مردم داده شد(قانعی، 1388: 99). اما هیچ یك از اینها درمانگر وضع فعلی نبود و همگان نیز به این امر پی برده بودند. بنابراین در دوره پهلوی مدیریت كشور جولانگاه تعداد محدودی از مدیران بود و ملاك ورود به اعضای این خانواده"هزار فامیل" وابستگی قومی، قبیله ای، خاوادگی و ارادت و نزدیكی به دربار بود. حتی خود مجلس نیز در درون همین سیستم اداره می شد. بنابراین هر كس كه از درون این اقوام سر بر می آورد شانس ورود به مناصب بالای حكومتی را داشت و تنها با اندك تلاشی در زمینه كسب وجهه اجتماعی، می توانست وجهه سیاسی پیدا كرده و خود را در سطح ملی مطرح كند. با بررسی وزرای كابینه ها و نخست وزیران می توان گفت كه اكثر آنها از افرادی بودند كه در دوره قاجار و دوره رضاشاه پهلوی جزو گروه نخبگان سیاسی بودند. خانواده هایی مثل آشتیانی، اردلان، اسفندیاری، اعلم، اقبال، اكبر، امامی، حكیمی، منصور و هدایت جزو مهمترین آنها محسوب می شدند كه در دوره های مختلف در دولت به قدرت رسیدند(مرادی جو: 36).

اما آنچه كه اسلام به عنوان اولین ضرورت به پیروان خود آموخته است، نپذیرفتن حكومت ظالم و فاسد بر شئون جامعه اسلامی است. چرا كه دین اسلام نیز بر همین اساس از سوی خداون متعال بر رسول اكرم(ص) فرستاده شده است و امام خمینی (ره) با پیروی از سنت ائمه و معصومین (ع) و با اتكاء به نظریه ولایت فقیه تصمیم به برچیدن رژیم پهلوی گرفت و با افشاگری های خود درباره رژیم پهلوی سعی كرد تا طرحی نو در اندام كشور اسلامی ایران انداخته شود و برای اولین بار در تاریخ ایران، جامعه اسلامی بر اساس حكومت و رهبری اسلامی بنیان نهاده شود. در این زمان استراتژی امام خمینی(ره) مخالفت جدی با تمامی فعالیت هایی بود كه سعی در ابقاء خاندان پهلوی و نظام سلطنتی داشتند. ایشان دولت بختیار و دو مجلس سنا و شورای ملی را به دلیل وابستگی به شاه باطل و غیر قانونی اعلام كرد و هر نوع همكاری و موافقت با آنها را خیانت به ملت و از نظر شرعی فساد و حرام خواند(قانعی: 113). در این میان مناسبات ایران و اسرائیل كه در سطح گسترده ای شكل گرفته بود ندای دادخواهی مردم ایران را رساتر به گوش رژیم پهلوی می رساند؛ این روابط به دلیل نارضایتی های مردم نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا كرد و مردم را در تصمیم خود مصمم تر ساخت(فلاح نژاد، 1381: 11).

 

 

 

 

 

 

 

 

اقتصاد ایران در این زمان

دشمن و جبهه معارض انقلاب اسلامی در طول یکسال اخیر تلاش داشته تا به مردم مسلمان ایران به ویژه جوانان کشور و افکار عمومی جهان چهره‌ای واژگون از انقلاب، امام و رهبری و نمادی زیبا از رژیم ستم شاهی و غرب را القا نماید

گاهی اوقات در فضای عمومی جامعه شنیده می‌شود که در زمان پهلوی و محمدرضا شاه مخلوع، شرایط اقتصادی وضعیت بهتری داشت و به طور مثال قیمت کالاها در آن دوران ارزان بوده و در حال حاضر گران قیمت شده‌اند و از این قبیل مباحث و از سویی دشمن و جبهه معارض انقلاب اسلامی در طول یکسال اخیر تلاش داشته تا به مردم مسلمان ایران به ویژه جوانان کشور و افکار عمومی جهان چهره‌ای واژگون از انقلاب، امام و رهبری و نمادی زیبا از رژیم ستم شاهی و غرب را القا نماید.  امروز رسانه‌های سلطنت طلب و اپوزیسیون به شدت در حال بذک کردن نظام پهلوی هستند و همگی به سودمندی آن دوران برای تاریخ ایران اذعان کرده و آن را در پرتویی از فنون رسانه ای و جلوه‌های تصویری و قرائت متون ویژه به نمایش گذارده‌اند.  بدین منظور برای روشن تر شدن تفاوت‌ها میان شرایط اقتصادی دوران رژیم طاغوت و نظام جمهوری اسلامی، قصد داریم گزارشی را با استفاده از آمارهای موجود و نظرات کارشناسان در این زمینه مطرح نماییم و در گزارش‌های آتی به موضوعات دیگر نیز خواهیم پرداخت.

1-  سیاست‌ها و نگرش حکومت پهلوی به اقتصاد

نیم نگاهی به وضعیت اقتصادی دوران پهلوی بیانگر این واقعیت است که علی رغم اینکه رژیم پهلوی به پشتوانه دلارهای نفتی، حمایت های گسترده بیگانگان و سیل کالاهای مصرفی و تجملاتی از خارج به داخل ایران توانسته بود وضعیت اقتصادی بخشهایی از کشور خصوصا گروههای وابسته به قدرت و یا مناطق مرفه نشین و شهری را خوب جلوه دهد؛ اما نگاهی دقیق تر به ساختارها وبرنامه های اقتصادی، نحوه عملکرد مدیریت کلان کشور در این زمینه و وضعیت اکثر طبقات زیرین جامعه، همگی حکایت از اوضاع رو به وخامت و منفی اقتصاد کشور در آن دوران دارد.

در دوران حکومت پهلوی مشکل اصلی جامعه ایران و بالطبع اقتصاد را استبداد تشکیل می‌داد. شاه به هر کس می‌خواست، می‌بخشید و از هر کس می خواست سلب مالکیت می‌کرد. بنابراین فقدان امنیت جانی و مالی و عدم تضمین کافی حقوق مالکیت مانع رونق اقتصادی، تجمیع ثروت و ابداع و نوآوری شد.

 

وجود منابع رانتی فراوان در دوران پهلوی نیز این امر را تشدید کرده بود. به طوری که با افزایش درآمدهای نفتی میزان قدرت انحصاری رژیم حاکم افزایش و با افزایش قدرت انحصاری میزان پاسخگویی به مردم و ذی نفع های اقتصادی نیز کاهش یافته بود.

به طور کلی سه ویژگی: 1- استبداد، فساد سیاسی و اداری و دخیل بودن ملاحظات سیاسی و رؤیاهای بلند پروازانه در برنامه های اقتصادی و عدم استقلال نهادهای اقتصادی و برنامه ریزی 2- کنترل کامل بخش خصوصی از یک طرف و شیوع فساد مالی و استفاده از اموال عمومی در جهت منافع شخصی 3- گسترش رانت اقتصادی در میان درباریان و اعطای مناصب اداری و پروژه ها و امتیازات اقتصادی، هرگونه مجالی را برای توسعه و نوآوری از بین می برد.

1-1- درآمدهای نفتی و نحوه توزیع آن در کشور

اگر از زبان آمار و ارقام نگاه کنیم، درآمد نفتی از سه میلیارد دلار در سال 1332 به 53 میلیارد دلار در سال 1356 رسید و درآمد سرانه 11514 دلار؛ با این وجود در جامعه ایرانی در بخش های فقیر جامعه، فقر هر روز بیشتر و شکاف طبقاتی عمیق تر می شد که این امر دلایلی دارد:

1- عدم توزیع منصفانه باعث رشد اقتصادی یک طبقه خاص وابسته به حکومت می شد.

2- عمده مقاطعه کاری های پر سود، طرح های پرمنفعت دولتی ... برای مقامات حکومتی بود.

بر اساس یک برآورد تنها در فاصله 1352-1355 حق کمیسیون مقام های دولتی از یک میلیارد دلار فراتر رفت. این نوع توزیع ثروت، بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل می دادند (اعضای دربار، ارتش، ساواک، و بلندپایگان دیوان سالاری) و مورد اعتماد شخص شاه بودند تعلق می گرفت.

3-  حدود چهل درصد از بودجه کشور به ارتش اختصاص داده می شد که تعداد نیروها و پرسنل آن هر روز بیشتر و بیشتر می شد و در سال های آخر به 413 هزار نفر رسیده بود. ارتش بودجه مخفی نیز داشت به اضافه 40 درصد بودجه رسمی.

4- 20درصد خانواده های سطح بالا سهم خود را در هزینه ها از 79/51 درصد در سال 1339 به 56/55 درصد در سال 1353 افزایش دادند؛ ولی در مقابل 40 درصد خانواده های سطح پایین در همین دوره سهم خود را از 13/9 در صد به 96/11 درصد کاهش دادند.

به موجب آمار احمد اشرف صرفا 5/1 درصد جمعیت کشور سهم خود را در درآمد ملی بالا برده بودند.

5- تنها ده درصد از درآمد سرشار نفت و کمتر از 15 درصد از کل واردات به امر توسعه اختصاص می یافت

6- شرکت ملی نفت به صورت محرمانه ولی دائمی مبلغ کلانی به حساب شخصی شاه واریز می نمود. به گونه ای که سرمایه شخصی شاه به یک میلیارد رسیده بود. با این سرمایه ها نهادهایی اداره می شد که آنها نیز هدفی جز سلطه بیشتر حکومت بر تمامی ابعاد زندگی مردم نداشتند.

2-1.سیری ناپذیری خاندان پهلوی و تاراج اموال مردم

خاندان پهلوی عقده‌ و حرص و ولع سیر ناشدنی در جمع ثروت داشتند. رضاخان با زور و قلدری املاک مردم را در مقابل بهای اندکی تملک می‌کرد. محمدرضا نیز از همان روزی که به حکومت رسید، به فکر ثروت‌اندوزی افتاد. پس از آن که قیمت نفت به شکل سرسام‌آوری بالا رفت، شاه به بهانه‌های مختلف هر روز بر ثروت، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش در داخل و خارج می‌افزود.

او در سال 1337 برای عادی جلوه دادن فعالیت‌های اقتصادی به پیشنهاد علم، سازمانی اقتصادی را تحت عنوان «بنیاد پهلوی» تأسیس کرد. این بنیاد با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود نظیر کازینوهای قماربازی و کاباره‌ها، رانت‌خواری و استفاده‌های انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وامها، مواد مخدر، قاچاق عتیقه و... منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.

مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کرده‌اند. اشرف پهلوی نیز توانست از راههای غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش یکی از ثروتمندترین افراد خاندان پهلوی و از سرمایه‌داران بزرگ جهان شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونت‌کارلو و چند نقطه مصفای دیگر جهان هم اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.

از سوی دیگر شاه و دربارش با مسافرتهای پرخرج به داخل و خارج از کشور هزینه‌های سرسام‌آوری را به بودجه کشور تحمیل می‌کردند. در سال 1348 که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بوده است، شاه دویست هزار دلار خرج یک مسافرت به آمریکا نمود و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزینه این مسافرتها به دهها برابر افزایش یافت. به عنوان نمونه در یک سفر اشرف پهلوی به آمریکا در سال 1356، نیم میلیون دلار هزینه به بیت‌المال تحمیل شد. افزون بر این شاه و درباریان او با دست و دل‌بازی بی‌حد حصر خود بیت‌المال را به کسانی می‌بخشیدند که هرگز سزاوار نبودند؛ از پادشاهان سرنگون شده افغانستان، یونان، آلبانی و بلغارستان وهمسرانشان گرفته تا مقامات آمریکایی و اروپایی و بالآخره ندیمه ها، معشوقه های شاه و درباریان و این دست و دلبازیها زمانی است که اکثر روستاهای ایران از آب آشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه تهران حلبی‌آباد روئیده بود.

 

جشن های 2500ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت‌ و با ولخرجی‌ها و اتلاف بی حد و حصر سرمایه‌های ملی کشورمان انجام شد ، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر می‌بردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری ازوسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت‌. به اعتراف خود ثریا ، «محلات جنوب شهر تهران با جویهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانه‌ها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم می‌رسد، بچه‌های مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل ولای کوچه‌ها که خانه‌هایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند.»

 

 

2- وضعیت تولید در کشور

در دوران حکومت محمدرضا پهلوی یکی از دلایلی که موجب کاهش تولید داخلی و عدم تمایل تولیدکنندگان به تولید می‌شد، اعمال تعرفه های گمرکی پایین از سوی دولت نسبت به کالاهای وارداتی خارجی بود. به عبارت دیگر در نتیجه اعمال تعرفه های گمرکی پایین ، کالاهای خارجی به وفور و با قیمت بسیار نازل در بازار یافت می شد این سیاست اقتصادی نامناسب ، در جهت تضعیف تولیدات داخلی ، افزایش وابستگی اقتصادی کشور به قدرت های صنعتی و تامین بازار برای آنان بوده است زیرا در چنین شرایطی تولید کننده نوپا و کم تجربه داخلی امکان رقابت با تولید کننده توانمند و مجرب خارجی را نمی یابد و به سهولت از صحنه رقابت خارج می شود و حضور در عرصه تولید را مقرون به صرف نمی یابد .در همین خصوص باید در جواب عده‌ای که معتقدند قیمت‌ها در زمان محمدرضا پهلوی ارزان‌تر بوده است گفت؛ بله، کالا در آن زمان ارزان‌تر بوده است اما باید به این نکته بسایر مهم توجه داشت که ارزانی کالاها (به معنای عرفی آن ) یکی از بزرگ ترین موانع رشد و توسعه اقتصادی در جوامع ، به خصوص در جوامع در حال توسعه تلقی می شود ؛ ارزانی غیر معقول ، موجب تضعیف موقعیت تولید کننده و در نهایت ، تضعیف تولیدات داخلی می شود. از همین رو در اکثر کشورهای پیشرفته اقتصادی ،گرانی وجود دارد. برای مثال، بانک جهانی برای چندمین بار، توکیو پایتخت ژاپن را به عنوان گران ترین شهر جهان اعلام کرده است حتی در این کشورها گاه با ارزانی مبارزه نیز می شود، زیرا با واقعی شدن قیمتها ست که می توان از تولید کننده داخلی حمایت کرد و حمایت از تولیدکننده داخلی نیز در نهایت تامین منافع مصرف کننده داخلی را به همراه دارد .

افزایش واردات به منظور پاسخ به تقاضاهای روزافزون و در نتیجه " تغییر الگوی مصرف و عادت دادن مردم به استفاده از کالاهای که امکان تولید آن در کشو رموجود نبود کل زندگی اقتصادی، اجتماع و فرهنگی ایران را با انحصارات غربی پیوند داد تا آنجا که نه تنها برای به حرکت در آوردن چرخ صناثع بلکه برای هرگونه فعالیتی اعم از تولیدی و خدماتی، نیازها از طریق واردات تأمین می‌شد. پس صنایع وابسته پیشاهنگ وابستگی اقتصادی در ایران محسوب می‌شوند.

اخبار و رویدادها بر جای مانده از رژیم شاه شدت این وابستگی را به خوبی نشان می‌دهد. به عنوان مثال کارخانه ارج با هشت هزار کارگر در سال 1356 به علت نداشتن پیچ متوقف می‌شود

3- کشاورزی و دامداری

بخش کشاورزی از مهمترین و استراتژیک‌ترین بخش‌های اقتصادی کشور است. در دهه 40، ایران هنوز به طور عمده جامعه‌ای کشاورزی بود. کشاورزی همچنان چهل تا پنجاه درصد از تولید ناخالص ملی را تشکیل می‌داد. سرشماری سال 1345 نشان می‌داد که حدود نیمی از جمعیت شاغل کشاورزانی بودند که مستقیماً در مشاغل کشاورزی فعالیت داشتند؛ اما در همین سال‌ها و حدفاصل سال‌های(1357-1341) حکومت پهلوی تصمیم به اتخاذ سیاست‌های اصلاحات ارضی گرفت که به انقلاب شاه و ملت معروف بود. این اصلاحات، اقتصاد ایران را دچار تحولات و بحران های فراوانی می‌کند.

اهدافی که در اصلاحات ارضی و در بخش کشاورزی دنبال می‌شد شامل «رشد و توسعه امور زراعی و کشاورزی در جهت تامین نیازمندی های مردم و کاهش وابستگی ایران به محصولات کشاورزی وارداتی بود»؛ اما نه تنها این اهداف تحقق نیافت، بلکه نیاز ایران به واردات کشاورزی را افزون تر کرد. یعنی 15 سال بعد از انقلاب شاه و ملت روستاهای ایران به واردات مواد غذایی از خارج وابسته بودند و روز به روز این وابستگی بیشتر می شد. تا جایی که به ادعای منابع خارجی میزان واردات کشاورزی در فاصله سال های 1356 تا 1357 با افزایش 14 درصدی رو به رو بوده است. این واقعیت که قبل از اصلاحات ارضی ایران یکی از صادرکنندگان مواد غذایی بود بیشتر ما را به تعجب وا می دارد. طبق آمار رسمی دولت در سال 1356، دولت فقط توانایی تامین مواد غذایی مردم خود برای 33 روز در سال را داشت و مجبور بود باقی مواد غذایی را از خارج وارد کند. برای مثال مرغ را از فرانسه، تخم‌مرغ را از اسرائیل، سیب را از لبنان، پنیر را از دانمارک وارد می‌کرد.

 گزارشگران سازمان ملل و پژوهندگان غربی که درباره اصلاحات ارضی به تحقیق و تفحص پرداخته اند در مورد شکست این اصلاحات گزارش می دهند که فقیرتر شدن میلیون ها روستایی، سیر صعودی بیکاری، کار با مزد کم طی دهه 1960 و آبیاری ناکافی از نتایج این اصلاحات بود. رشد فرآورده های کشاورزی در سال تنها دو درصد بود، حال آنکه سالانه سه درصد بر تعداد جمعیت و شش درصد بر خرج زندگی افزوده می شد.

4- صنعت

بخش صنعت در این دوره‌ با برنامه‌ها و طرح‌های گسترده‌ای که از طرف اقتصاد جهانی ارائه می‌شد، تغیرات وسیعی را شاهد بود. حمایت‌های همه جانبه دولت از این بخش از دهه 40 به بعد افزایش یافت. به تدریج رشته‌های صنعتی گوناگون با برخورداری از حمایت‌های همه جانبه دولت و مشارکت مستقیم و غیر مستقیم شرکت‌های انحصاری خارجی تأسیس شد.

کارخانه‌های تولید کننده کالاهای مصرفی، واسطه‌ای، سرمایه­بر و سنگین یکی پس از دیگری در قطب‌های صنعتی و اقتصادی کشور ایجاد شدند و نیروهای ماهر و غیر ماهر شهری و مهاجرین روستایی را به خود جذب کردند. خصوصیت عمده این نوع صنایع، مصرفی بودن و وابستگی آنها از نظر مواد اولیه، قطعات، ماشین آلات، نیروی انسانی متخصص و در نتیجه وابستگی تولید به خارج بود.

اگر چه بخش صنعت در این سالها تغییرات زیادی را شاهد بوده است ولی ماهیت آن مانند دوره‌های گذشته تحت تأثیر سه عامل اصلی یعنی دولت، درآمد حاصل از فروش نفت و اقتصاد جهانی قرار داشت. دولت تمام سرمایه گذاری بخش صنایع سنگین و سرمایه بر را خود بر عهده داشت و سایر سرمایه گذاری‌ها نیز زیر نظر دولت صورت می‌گرفت.

فروش نفت به خصوص در این دوره از اهمیت بالایی در پیشبرد طرح های اقتصادی برخوردار بود. به دنبال افزایش بهای نفت در اوایل دهه 50 بلند پروازی‌های حرکت به سوی تمدن بزرگ اثرات خود را بیشتر از گذشته نشان می‌داد و درآمدهای ایران عملا تا پایان دوره حکومت پهلوی وابسته به نفت بود. به عنوان نمود در سال 1353، 98 درصد صادرات ایران را نفت تشکیل می داد.

از طرفی دیگر صنعت ایران مانند سایر کشورهای پیرامونی تحت تاثیر مستقیم رشد و گسترش اقتصاد جهانی قرار داشت. برنامه‌های توسعه عمرانی ایران بر اساس توصیه‌های سازمان های و مؤسسات بین المللی و جوامع زیر نفود اقتصاد جهانی تنظیم شد. وام‌ها و کمک‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی این سازمان‌ها، پایه و اساس رشد و توسعه اقتصاد سرمایه داری پیرامونی و صنعت وابسته ایران بود. در نهایت این فرایند توسعه، وضعیت طبقاتی را در ایران تغییر داد و اختلافات طبقاتی بیشتر و بیشتر شد.

توسعه صنعت کشور طی سال‌های قبل از انقلاب اسلامی ایران و به ویژه در برنامه‌های اول، دوم و سوم بر مبنای ایجاد و توسعه صنایع مصرفی استوار بود و قاعدتا با گسترش کامل صنایع مصرفی و مونتاژ رفته رفته وابستگی شدید به واردات، فقدان هرگونه عمق در تولید صنعتی و فقدان رابطه منطقی میان بخش صنعت با سایر بخش های اقتصاد ملی و زیر بخش‌های صنعت از جمله ویژگی‌های نظام صنعتی کشورگردید. صنایع کشور همچنان از ضعف ساختار برخوردار بوده و اغلب بر صنایع مونتاژ تکیه شده بود. به این ترتیب صنایع تکنولوژی بر، تا 90 در صد به خارج وابسته بودند و در سال 1357 به جز نفت کالای عمده دیگری برای صادرات وجود نداشت

5- وضع معیشت مردم

در گذشته قیمتها پایین بوده ولی قدرت خرید مردم بسیار پایین تر از آن بوده است. به طور مثال درآمد کارمند عادی ماهانه 500 تا 1200 تومان بود (البته حقوق 1000 تومانی در سالهای حدود 1348 برای افراد بسیار کمی بود) و قیمت پیکان در آن زمان حدود 28000 تومان بود یعنی حقوق بیش از 28 ماه یک کارمند.

بر اساس آمار بانک جهانی، 46 درصد مردم ایران در سال 1356 زیر خط فقر بودند و ضریب جینی در ایران قبل از انقلاب بیش از 45 بوده است.

 

6- عوامل اقتصادی مؤثر بر شکل گیری انقلاب

ناکارآمدی اقتصادی رژیم پهلوی به گونه‌ای بروز کرده بود که بسیاری از محققان و نویسندگان آن را علت اصلی سقوط رژیم دانسته‌اند. اما باید گفت که پدیده چند بعدی بودن علل انقلاب اسلامی از ویژگی‌های خاص این انقلابه شمار می‌رود. که علاوه بر علل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بر علل اقتصادی نیز تکیه دارد. در میان نظریات انقلاب، نظریاتی وجود دارند که بر عوامل اقتصادی تاکید می کنند. به این صورت که آنچه از سوی رژیم به عنوان توسعه اقتصادی تبلیغ می‌شد چیزی جز رشد اقتصادی ناموزون نبود. رشد که با اتکا ر درآمدهای نفتی و کمک‌های مالی آمریکا صورت گرفت. بدیهی است که با هر گونه کاهش و یا نوسان در این منابع ف‌رشد مذکور نیز متوقف می‌شد و به علت تضعیف سیاست‌های رفاهی موجبات نارضایتی مردم را فراهم می‌کرد.

بررسی‌های کلی توسعه حقایق روشنی را پیش روی ما قرار می‌دهد. از اواسط دهه 50 رشد و توسعه اقتصادی ناموزون و ناهماهنگ و دگرگونی سر سام‌آور بخش‌های اقتصادی و نیز تأثیرپذیری از اقتصاد جهانی چهره نامطلوب خود را نشان داد. علی رغم تبلیغات رژیم شاه در زمینه دستاوردهای عظیم اقتصادی واقعیات خبر از ناکامی اقتصادی می‌داد. این ناکامی‌ها در اواخر عمر رژیم نمود بیشتری داشت و این در واقع ناپایداری رشد اقتصادی سال‌های قبل از بحران اقتصادی که ناشی از رشد بی‌رویه قیمت نفت بود را نشان می‌داد حتی در طول برنامه پنجم 1357-1352 که به علت افزایش قیمت نفت رشد اقتصادی افزایش یافته بود و تفکر حرکت به سوی دروازهای تمدن بزرگ در ذهن شاه شکل گرفته بود،‌ میزان برخورداری از رشد اقتصادی برای همه یکسان نبود و ین نوع توسعه دو گانگی اقتصادی بین بخش سنتی و مدرن را افزایش داده بود. در بخشی از طرح‌های این دوره تأسیسات صنعتی مدرن قرار داشت که در کنار بخش سنتی اقتصاد بنا شده بود. بحران‌های اقتصادی در اواخر رژیم شاه و مخصوصا به دنبال کاهش بهای نفت و ناکار آمدی دولت، زمینه سقوط آن ار فراهم کرده بود. دولت برای تأمین بودجه برنامه‌ها و طرح‌های اقتصادی با مشکلات زیادی روبرو شد.. تورم و کمبود بعضی از اقلام غذایی از تبعات بحران اقتصادی بود. رشد بی‌رویه قیمت خدمات شهری و افزایش هزینه زندگی که از پیامدهای تمرکز توسعه در شهرها و مهاجرت بی‌رویه و فساد اقتصادی بود موجبات نارضایتی بخش‌های وسیعی از جامعه را فراهم کرد. سیاست رفاهی رژیم با کاهش درآمدهای نفتی به بن بست رسیده بود. آهنگ شتابان مهاجرت روستائیان به شهرها به خاطر بی توجهی دولت به آنان و از سوی دیگر نیاز شهرها به ویژه تهران به کارگر سبب خالی شدن روستاها از سکنه و رکود بیشتر بخش کشاورزی و افزایش بهای محصولات این بخش شد. در نیمه دوم سال 1356 تورم به 40 در صد رسید، نرخ رشد صنایع غیر نفتی از 1/14 درصد در سال 1355 به 4/9 درصد در سال 1356 تنزل یافت.

 

 

در انتها باید گفت:

شرایط اقتصادی دوران پهلوی را این گونه می‌توان توصیف نمود: نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتی ، رشد سرمایه داری در دامان امپریالیسم ، نابودی کشاورزی ، افزایش وابستگی در بخش صنعت گسترش صنایع مصرفی ،سطح بالای بیکاری و کم کاری ،سطح نازل درآمد سرانه ، سطح پایین بهره وری ، وضع بد بهداشت همگانی ، بی اعتنایی به علم ، مراکز علمی و تحقیقاتی ، بی توجهی به بازسازی زیرساخت‌های اقتصادی و رشد و توسعه کشور ، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته ، اجراى سیاست ریخت و پاش و ولخرجى هاى سرسام آور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهاى ملى ، و تشدید فاصله طبقاتى و در یک کلام، فساد، اسراف، ظلم اقتصادى و فقر اکثریت مردم ایران از ویژگی های برجسته مدیریت فاسد ، بی کفایت و ناکارآمد این دوران می باشد. به عنوان نمونه ؛ نتایج سیاست های اقتصادی زمان شاه به گونه ای شد که ایران با اینکه تا آن زمان در بسیاری از مواد غذایی خود کفا بود، به عنوان یکی از وارد کنندگان مواد غذایی تبدیل شد و نیروهای کار فراوانی به صورت بیکار به شهرهای بزرگ مهاجرت نمودند. و یا اینکه جنون مفرط نظامی گری شاه به گونه‌ای بود که بودجه‌ نظامی ایران که در سال 1350 در حدود صد میلیارد ریال بود، در سال 1355 به 8/566 میلیارد ریال افزایش پیدا کرد. این رقم بیانگر رشد سرسام آور نظامی‌گری برای ایفای نقش ژاندارمی ایران برای امریکا در منطقه و نشان دهنده‌ نابودی درآمدهای ملی در بیماری قدرت طلبی شاه است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابعومآخذ

vآژند،یعقوبوهمكاران(1381) . اسنادیازانجمنهاومجامعمذهبیدردورهپهلوی . تهران،انتشاراتوزارتفرهنگوارشاداسلامی.

vآوری،پیتر(1369) . تاریخمعاصرایران،جلداول . ترجمهمحمدرفیعیمهرآبادی،تهران،عطائی.

vآبراهامیان،یرواند(1384) . ایرانبیندوانقلاب؛درآمدیبرجامعهشناسیایرانمعاصر . ترجمهاحمدگلمحمدیومحمدابراهیمفتاحی،تهران،نی.

vآبراهامیان،یرواند(1377) . ایرانبیندوانقلاب؛ازمشروطهتاانقلاباسلامی . ترجمهكاظمفیروزمند،حسنشمسآوریومحسنمدیرشانهچی،تهران،مركز.

vاقبالآشتیانی،عباس؛عاقلی،باقر(1385) . تاریخایرانبعدازاسلام . تهران،نامك.

vشاهدی،مظفر(1379) . مردیبرایتمامفصول،اسداللهعلموسلطنتمحمدرضاشاهپهلوی . تهران،موسسهمطالعاتوپژوهشهایسیاسی.

vفلاحنژاد،علی(1381) . مناسباتایرانواسرائیلدردورهپهلویدوم . تهران،انتشاراتمركزاسنادانقلاباسلامی.

vقانعی،سعید(1388) . پهلویدوم . تهران،ساحل.

vكاتوزیان،محمدعلی(1373) . دموكراسیوتوسعهاقتصادی . كتابتوسعه،شماره 7.

vمرادیجو،علیجان(1388) . گروههایقدرتدرساختارسیاسیدردورهپهلوی(دوم 1357-1342) . تهران،اعتدال.

vمرادی،سالار(1387) . ملتسازیدرایران(دورهپهلویاول) . یزد،مردوك.

vهمبلی،گاوین(1372) . خودكامگیپهلوی،درسلسلهپهلویونیروهایمذهبیبهروایتتاریخكمبریج . ترجمهعباسمخبر،تهران،طرحنو.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 373
  • بازدید کلی : 12,607